زيان كه در زبان عربي از آن به خسران ياد مي شود، حالتي است كه در آن شخص، اصل سرمايه خويش را از دست مي دهد و يا با كاستي و نقصان در آن روبه رو مي شود. كاربردهاي قرآني اين واژه نشان مي دهد كه خسران و زيان در آموزه هاي وحياني از گستره معنايي بسياري برخوردار است. از اين رو خسران نه تنها در امور مادي بلكه در امور نفسي چون جاه و مقام و منزلت و يا عقل و ايمان و ثواب هاي معنوي نيز شدني و تحقق يافتني است.
حتي به نظر مي رسد كه در نگرش قرآني خسران و زياني كه در امور معنوي براي انسان رخ مي دهد از هر زيان ديگري سخت تر و دشوارتر است. براي دست يابي به مفهوم قرآني زيان و علل و عوامل آن نگاهي گذرا به آموزه هاي قرآن بسيار مفيد و سودمند خواهد بود.
قرآن در سوره والعصر بيان مي كند كه همه انسان ها در معرض خسران هستند و خسران و زيان به عنوان يك اصل در زندگي بشر در دنيا مطرح مي باشد. بنابراين مي توان همه انسان ها را در حالتي از زيان ديد و تنها زماني انسان از زيان و خسران رهايي مي يابد كه به آموزه هاي وحياني عمل كند.
قرآن در سوره عصر به طور گويا و كوتاه راه رهايي از خسران و زيان را به روشني توضيح مي دهد. ازنظر قرآن تنها انسان هايي از زيان رهايي مي يابند كه به خدا و معاد ايمان آورند و رفتارهاي نيكو و اعمال صالح انجام دهند و ديگران را نيز به حكم امر به معروف و نهي از منكر به بينش و نگرش توحيدي بخوانند و در عمل، آنان را به حق و عمل نيكو و صبر و شكيبايي دعوت كنند. تنها با اين روش است كه آدمي از زيان بنيادين رهايي مي يابد و سرمايه هايش بر باد نمي رود.
در نگرش قرآني همه انسان ها در خسران هستند از اين رو سخن گفتن از عوامل خسران به معناي عوامل تداوم آن خواهد بود. به اين معنا كه امور و يا عوامل ياد شده موجب مي شود تا شخص از دام خسران رهايي نيابد و سرمايه وجودي اش را هم چنان از دست دهد. اما كسي كه با اين عوامل و امور به مبارزه برمي خيزد خود را از حالت خسران و زياني كه در آن قرار دارد رهايي مي بخشد. در حقيقت شناخت اين عوامل به معناي آشنايي با عوامل تداومي خسران و راه درمان آن با ابزارهاي مناسب است.
بنابراين بيان عوامل زيان كاري انسان ها در حقيقت تبيين عواملي است كه اين حالت را تشديد مي كند و ريشه بسته و تداوم آن را استواري مي بخشد.
از جمله عواملي كه بستر تداوم زيان انساني را تقويت مي كند باطل گرايي است. قرآن در آيه 25 سوره عنكبوت ايمان و باور با باطل و كفر به خدا را از عوامل تداوم خسران آدمي برمي شمارد. باطل گرايي در انسان به اشكال و اقسام گوناگون خود را نشان مي دهد. گاه باطل گرايي به شكل فرو رفتن آدمي در انديشه و گرايش به سخنان باطل است كه موجب تباهي عمل آدمي و تداوم خسراني است كه گرفتار آن است. (توبه آيه96) و گاه ديگر به شكل ابطال حق و جست وجو براي نابود كردن و تكذيب آن خود نمايي مي كند. اين ابطال گرايي نسبت به باورهاي حقي چون توحيد و يا معاد و رستاخيز خود را نشان مي دهد كه عامل مهمي براي تداوم خسران آدمي است. (غافر آيه87 و جاثيه آيه72)
عناد با حق و جلوه هاي آن (ابراهيم آيه51) از جمله دشمني با خدا و همراهي با حزب شيطان (مجادله آيه 91 و 02) و دشمني با پيامبران و دعوت كنندگان به حق مانند پيامبر بزرگوار(ص)، تكذيب پيامبر (اعراف آيات 49تا 99)، تكذيب آيات الهي (اعراف آيه717و 817) و تكذيب معاد و لقاي الهي (انعام آيه13 و يونس آيه54) در حقيقت بازتابي از باطل گرايي انسان است كه عامل مهمي در تداوم خسران آدمي مي باشد.
به سخن ديگر عوامل بازدارنده از تأثير هدايتي آموزه هاي وحياني و رهايي از خسران را مي توان در امور ياد شده در بالا و نيز هر چيز ديگري يافت كه با آموزه هاي هدايتي وحياني مخالف است. اين مسئله گاه خود را به شكل تزلزل ايماني به خدا و پرستش وي (حج آيه 11) و گاه به شكل ترك عمل به قرآن و فراموشي از روي بي اعتنايي به قرآن و ترك عمل به آموزه هاي رهايي بخش آن (اعراف آيه 35) و يا پذيرش ديني غير از دين اسلام در زماني كه آخرين كتاب آسماني يعني قرآن فرو فرستاده شده (آل عمران آيه 58) و گاه ديگر به شكل حتي تحريم روزي هاي حلال الهي (انعام آيه 014) خود را نشان مي دهد. در اين مسئله اخير، گاه مؤمناني را مي يابيم كه حرام خدا را حلال نمي كنند ولي نسبت به حلال خدا واكنش خوبي نشان نمي دهند و روزي ها و نعمت هاي پاك و پاكيزه الهي را به ميل و خواهش نفس خويش تغيير مي دهند و حلال خدا را حرام مي سازند. اين نوع ايمان كه به شكل ايمان به برخي از آموزه ها و كفر به برخي ديگر از آن هاست، خود عاملي مهم در تداوم خسران آدمي است كه مي بايست از آن رهايي يافت.
در قرآن به كساني اشاره مي شود كه نگرش خوبي نسبت به حق و آموزه هاي وحياني دارند ولي در مقام عمل چنان عمل مي كنند كه مي توان گفت تسليم در برابر خدا و حق نيستند و به گونه اي واكنش منفي نسبت به آن بروز مي دهند حتي اگر در بخشي از عمل باشد. (آل عمران آيه 58) اين گونه رفتار و عمل كردن خود عاملي براي تباهي عمل نيكويي است كه انجام مي دهند و به يقين كسي زيانكارتر از ايشان نيست؛ بطوري كه با عمل نادرست، همه اعمال صالح خويش را تباه مي سازند و زيانكار مي گردند. (مائده آيه 35 و نيز كهف آيه 310 و 410).
با بررسي و تحليل عوامل تداومي خسران مي توان آن ها را به چند دسته تقسيم كرد كه عوامل بينشي و عوامل رفتاري از مهم ترين آن هاست. عوامل بينشي نيزگاه به شكل مخالفت با حق و باورهاي حق گرايانه و يا به شكل موافقت با باطل و ابطال حق بروز مي كند و گاه ديگر به شكل عمل، خود را نشان مي دهد. در عمل نيز گاه به عمل مخالف با حق و گاه ديگر به عمل موافق باطل درمي آيد.
احساس ايمني از مكر خدا و آزمون ها و امتحانات خداوندي خود يكي از اين علل تداومي خسران است (اعراف آيه 99) ارتداد و بازگشت از ايمان به كفر (آل عمران آيه 914 و حج آيه 11) استمداد از معبودان باطل (هود آيه 110)، استهزاي آيات الهي (كهف آيه 310 تا 610)، پيروي از شيطان و پذيرش ولايت او (نساء آيه 911)، اطاعت از كافران (آل عمران آيه 914) افترا به خدا (انعام آيه 014) اعراض از قرآن (اعراف آيه 25 و 35) و يا هر آموزه وحياني ديگر (بقره آيه 16 تا 46) و انفاق به كافران براي مبارزه با دين و جلوگيري از گسترش توحيد و حق (انفال آيه 63 و 73) از عوامل ديگر تداوم خسران است.
افزون بر اين در حوزه عمل اجتماعي اهانت به والدين (احقاف آيه 71 و 81) زورگويي (ابراهيم آيه 51) عجب و خودبيني (كهف آيه 310 و 410)، عصيان نسبت به اولياي خدا و فرمان هاي الهي در هر حوزه و موضوعي (انعام آيه 13 و آيات ديگر) گمان باطل و ظن هاي ناروا نسبت به ديگري (فصلت آيه 91 تا 32) قتل (مائده آيه 03) فسق (بقره آيه 62 و 72) فسادگري (مائده آيه 12) قطع رحم و پيوندهاي خانوادگي (بقره آيه 72) مال دوستي و دنياطلبي (اعراف آيه 617) و مانند آن ازجمله نمونه هايي است كه قرآن به عنوان عوامل تداوم خسران ياد مي كند.
هرچند در قرآن از بيش از 67 مورد به عنوان مصاديق و عوامل تداوم خسران ياد شده اما مي توان ادعا كرد كه اين امور و عوامل تنها بخشي از مصاديق خسران مي باشد و اگر بخواهيم عوامل و علل تداومي خسران را بطور كامل بيان كنيم مي بايست همه مباحث قرآن در حوزه بينشي و نگرشي و منشي را فهرست نماييم.
به نظر مي رسد كه مي توان با توجه به سوره عصر، عوامل تداومي را ضد مواردي دانست كه قرآن به عنوان عامل رهايي برمي شمارد. ازاين رو اگر بينش صحيح درخود و ايجاد و تشويق آن در ديگري و نيز عمل به كارهاي پسنديده و صالح و دعوت ديگران به آن تنها عاملي است كه انسان را نجات مي دهد، بايدگفت كه مخالفت اين مطلب در حوزه نگرش و منش نيز عامل تداومي خواهد بود كه قرآن در آيات بسياري به صورت مصداقي از آن ياد كرده است.
گفته شد كه خسران، امري است كه همزاد انسان آفريده و خلق شده است. به اين معنا كه انسان در خسران آفريده شده و تنها عده اي از آن رهايي مي يابند. اما آيا راهي براي مصونيت از خسران به صورت تداومي وجود دارد؟ قرآن در آيات چندي به اين پرسش پاسخ مي دهد.
قرآن براي مصونيت يابي از خسران دايمي و هميشگي عوامل چندي را برمي شمارد كه در اين جا براي تطبيقي و ملموس كردن مسئله به برخي از اين مصاديق اشاره مي شود.
ايمان به خدا به عنوان نخستين عامل مهم و اساسي رهايي از خسران دايمي و مصونيت از آن مطرح شده است. خداوند در سوره عصر به اين عامل اشاره مي كند.
عامل ديگري كه در همين سوره بدان اشاره شده عمل صالح است. سفارش و دعوت به حق و سفارش به صبر از ديگر عوامل مطرح شده در اين سوره است.
اگر بخواهيم به صورت جزيي تر به اين عوامل بپردازيم مي توانيم به آمرزش و طلب مغفرت به عنوان بخشي از باور به توحيد و عمل صالح اشاره كنيم. (اعراف آيه 32 و 914) چنان كه اعتقاد به لهو و لعب بودن دنيا موجب مي شود انسان كم تر به دنيا دلبستگي يابد و به خاطر آن از خدا و باورهاي توحيدي دور نشود. (انعام آيه 13 و 23) پذيرش اسلام به عنوان كامل ترين و برترين و بهترين آموزه هاي وحياني هدايتي براي بشر (آل عمران آيه 58)، پذيرش ولايت خدا و نيز اولوالامر (آل عمران آيه 914 و 015 و مانند آن) ، تزكيه نفس در مقام عمل (انعام آيه 13 و 23)، و دست يابي به تقوا (طلاق آيه 9 و 01)، تعقل و انديشه درباره آفرينش و هستي و آخرت و مسايلي از اين دست (انعام آيه 13 و 23) توجه به نصرت (آل عمران آيه 914 و 015) و فضل خدا (بقره آيه 46) و رحمت او (همان و اعراف آيه 32) و تأكيد بر آموزه هاي قرآن به عنوان كتاب كامل هدايت (اسراء آيه 28) از عوامل مصونيت از خسران دايمي است كه در قرآن بدان پرداخته شده است.
اين آيات و آيات ديگر به خوبي روشن مي سازند كه انسان چگونه مي تواند از آن چه همه بدان گرفتارند رهايي يابد. به سخني ديگر همه انسان ها از دروازه خسران و دوزخ به بهشت وارد مي شوند. به اين معنا كه همگان وارد دوزخ زمين مي شوند كه مساوي با خسران و زيان است: ما منكم الا واردها، همه شما وارد دوزخ مي شويد. اين حكم و دستوري است كه استثنابردار نيست و تنها كساني از اين دوزخ رهايي مي يابند كه ايمان آورند و به حكم سوره عصر عمل كنند. اين گونه است كه گفته شده براي هركسي شيطاني است كه مي بايست او را به بند كشد و يا بكشد. در اين دنياست كه انسان زيان كار وارد مي شود و از سرمايه اي كه خداوند به وي بخشيده صرف و هزينه مي كند و دشمن قرين وي، او را به هر سوي كه مي خواهد مي كشد مگر كساني كه خود را با روشي كه در سوره عصر گفته شده نجات دهند و شيطان خويش را به بند كشند.