بازتاب حقوق انسان در قرآن كريم

پدیدآورمحمد باغستانی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیداود (ع)

share 3539 بازدید
بازتاب حقوق انسان در قرآن كريم

دكتر محمد باغستاني

چکیده: موضوع حقوق انسان در قرآن به شيوه هاى گوناگون در سال هاى اخير موضوع مقالات قرآن پژوهان قرار گرفته است اما پژوهش حاضر با رويكردى تاريخى مى تواند ديدگاه هاى تازه اى را درباره اين موضوع پيش روى خوانندگان خود قرار دهد.
نخست آن كه به روشن شدن ابعاد تاريخى اجتماعى سال هاى نخستين بعثت كمك كرده و قرآن را به عنوان منبعى تاريخى مورد توجه پژوهشگران قرار مى دهد.
دوم آنكه مى تواند نشان دهد كه مبناى دعوت نخستين اسلامى حق يا تكليف است و به خوانندگان معيارى روشن در اين باره ارائه مى كند و مسائل معنوى را نيز از حقوق انسانى به شمار آورده است.


كليد واژه‏ها:حقوق، انسان، قرآن، تاريخ، حق، تكليف

نخستين مرحله بعثت و دعوت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم با سه سال زمان، تقريباً از مراحل ناشناخته دعوت اسلامى محسوب مى‏شود. آگاهى لازم از چگونگى تحول افراد و چگونگى پذيرش اسلام از سوى آنان در منابع تاريخى و حديثى بازتابى اندك داشته است.
اما با اين همه، اهميت اين دوره كوتاه و پنهان به آن اندازه است كه در آغاز سال چهارم بعثت كه آن حضرت با نزول آيه انذار، دعوت علنى خود را آغاز كرد تنها نبود، بلكه گروهى تازه مسلمان همراه او بودند كه هسته نخستين ياران او را تشكيل داده و در برابر همه دشوارى‏ها و مصايبى كه مشركان به آن‏ها وارد كردند ايستادگى نمودند و دعوت اسلامى را به پيش بردند.
پرسش اصلى اين است كه در سه سال آغاز دعوت چه وقايعى رخ داد كه موجب تحول عميق روحى نو مسلمانان شد و آن‏ها را براى پذيرش همه آزارهاى قريش آماده كرد اما براى دست كشيدن از عقيده نو هرگز؟
به دنبال فقدان منابع تاريخى و حديثى، تنها قرآن كريم به رغم آن كه در تحليل‏هاى تاريخى مورخان و پژوهشگران سيره، كمتر جايگاهى درخور يافته، مى‏تواند پرتوى بر فضاى تاريك اين سه سال بيافكند. زيرا محتواى دعوت نبوى به عنوان مهم‏ترين عامل پذيرش اسلام از سوى نومسلمانان تنها در قرآن قابل دست‏يابى است. اين كه در سه سال نخستين دعوت، پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به چه مفاهيمى مردم را فرا مى‏خوانده و چه نوع سلوك فكرى و عملى را از آن‏ها مى‏طلبيده همه راز توفيق ايشان را در گسترش دعوت خود و ايجاد يك هسته اوليه مطمئن در دعوت اسلامى را روشن مى‏سازد.
پس از توحيد كه نخستين و مهم‏ترين اصل اعتقادى مسلمانان است و نيز معاد كه اهميت فراوانى در ترغيب و تشويق آن‏ها به انجام امور پسنديده و پرهيز از كارهاى ناپسند دارد، به نظر مى‏رسد كه حقوق انسان به صورت فردى و اجتماعى از مهم‏ترين مفاهيمى است كه در دعوت اسلامى وجود داشته و پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم آشكارا به نو مسلمانان نشان مى‏دهد كه پايه دعوت او آشنايى انسان‏ها با حقوقشان است.
اين حقوق به ويژه در جنبه اجتماعى پر رنگ‏تر است.
البته اين نكته نيز مى‏تواند مطرح گردد كه آيا براى ايجاد حركت اجتماعى و تشكيل يك گروه معتقد به يك آرمان اجتماعى راهى به جز اين نيز وجود دارد؟ يعنى رهبر و ايدئولوگ هر جريان اجتماعى مى‏تواند به جز تكيه بر حقوق انسانى از راهى ديگر موجى اجتماعى بيافريند؟
اين پرسش از آن جهت مهم است كه با مطالعه تاريخ جنبش‏ها و جريان‏هاى موفق و ناموفق اجتماعى گوناگون مى‏توان ادعا كرد كه همه آن‏ها در مرحله آغازين خود بر حقوق انسانى تكيه كرده‏اند و آن گاه كه به موفقيت‏هايى دست يافته‏اند از تكاليف سخن گفته و گاه از حقوق وعده داده شده نخستين پيروانشان دست شسته و از آن‏ها كاسته‏اند.
در پاسخ بايد گفت كه:
با توجه به اين كه دعوت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم فراخوان‏هاى نخستين يك دعوت دينى است، كه انتظار مى‏رفته تا مطالبات صرفاً معنوى و روحانى در آن از حجم بالايى برخوردار باشد و همانند دعوت‏هاى دينى مشابه، مخاطبان خود را به پالايش‏هاى روحى فراخوانده و با ارايه دستورالعمل‏هايى، طريق سلوك معنوى را به آن‏ها بياموزاند نه يك جنبش صرف اجتماعى.
اما با بررسى محتواى مراحل نخستين دعوت اسلامى مشاهده مى‏شود كه حجم بسيار بالايى از موضوعات دعوت، جنبه اجتماعى داشته و آشكارا موضوع حقوق انسانى در جامعه را از ابعاد گوناگون طرح كرده است. و اين شاهد مهم تاريخى مى‏تواند ذات اجتماعى سلوك اسلامى را اثبات نمايد و نگره‏هاى صرفاً روحانى و معنوى به اين آيين را نفى كند و نيز معيار روشنى براى تشخيص ميزان هماهنگى و تطابق ميان گرايش‏هاى مذهبى بعدى در تاريخ اسلام با محتواى اصلى دعوت اسلامى باشد.
رويكرد ما در اين پژوهش به قرآن كريم برپايه اصول زير استوار است:
اول: ضمن پذيرش رويكردهاى گوناگون به قرآن كريم در اين روش به مثابه يك متن تاريخى به آن نگاه خواهد شد.
دوم: توجه به شأن نزول‏ها و ترتيب آيات و سوره‏ها برپايه زمان نزول آن‏ها بر اساس جدول موجود در كتاب «تاريخ تحول قرآن» است.
سوم: بررسى مذكور شامل سوره‏هاى تاريخى سه سال آغاز بعثت است.
چهارم: موضوع حقوق انسان (بشر) برگزيده شد تا گواهى باشد بر اثبات اين پيش فرض كه آشنايى نو مسلمانان با حقوقى انسانى خود از مهم‏ترين عوامل كسب هويت تازه و تثبيت شخصيت نو آن‏ها و نيز پايدارى ايشان در برابر فشار مشركان بوده است.
پنجم: هدف اصلى از اين مقاله ارائه تصويرى عام از بازتاب حقوق انسانى در قرآن كريم است و به تبع مقايسه و ارزش‏گذارى ميان آن‏چه در قرآن كريم از حقوق انسانى سخن گفته شده با ارزش‏هاى حقوقى تازه در روابط بشرى از حوصله اين مقاله بيرون است.
ششم: مراد از واژه حق انسان همان مفهوم عام پيدا شده در روابط فردى و اجتماعى انسانى است كه لازم است هم خود بداند و رعايت كند و هم ديگران درباره او بدانند و رعايت كنند. مفهومى كه محصول اختيار انسانى است و قابل استناد به او، از اين رو از طرح مباحث پيچيده حقوقى در اين پژوهش خوددارى شده است.
هفتم: برداشت‏ها از آيات قرآنى نخست برپايه دريافت اوليه، از واژگان آيات قرآنى است كه محصول نگرش لغت‏شناسانه است و گاه نيز با استفاده از صراحت منطوق يا «مفهوم مخالف» كه در ادبيات و بحث الفاظ علم اصول مورد تأييد است صورت مى‏گيرد. روشى كه كم و بيش در «تفسير راهنما» دنبال شده است.
هشتم: واژه‏هاى «انسان»، «ناس» و ضماير جمع خطابى و غيابى بيشترين واژه‏هاى موجود در اين بخش از آيات قرآنى است كه به استنتاج‏هاى اين پژوهش كمك كرده است.
نهم: هرگز ادعاى انحصار در موارد ياد شده يا صحت مصاديق در همه موارد وجود ندارد و به طور طبيعى راه براى اظهار نظر خوانندگان باز خواهد بود.

سال اول بعثت:

در اين سال پانزده سوره كامل و ناقص بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نازل شدند كه به ترتيب عبارتند از:
علق، مدثر، عصر، ذاريات، تكاثر، طور، اخلاص، غاشيه، طارق، انفطار، شمس، كوثر، اعلى، بروج و تكوير. نخستين حق مطرح شده در اين سوره‏ها عبارتست از:

1) حق حيات عمومى

مردم بيش و پيش از هر حقى پس از به دنيا آمدن حق تداوم حيات دارند و بايد از زندگى برخوردار شوند و كسى يا گروهى مجاز نيست تا اين حق اوليه را كه مادر، پايه و اساس ديگر حقوق انسانى است از آن‏ها سلب نمايد.
در چهاردهمين سوره (بروج) آياتى چنين نازل شده است:
«قتل اصحاب الاخدود × النار ذات الوقود × اذهم عليها قعود × و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود × و ما نقموا منهم الاّ ان يؤمنوا بالله العزير الحميد»
در اين تصوير گودال‏هاى پر از آتش ترسيم شده كه گروهى در حال سوخته شدن هستند و گروهى ديگر بر لب گودال‏ها در حال تماشاى آنانند از گروه اول به عنوان مؤمنان ياد شده است اما لقبى براى گروه دوم نيامده است.
در منابع تاريخى داستان ذونواس پادشاه يهودى يمنى در سده چهارم ميلادى ذكر شده كه چگونه به انتقام‏گيرى از مسيحيان پرداخت و مؤمنان مسيحى را دسته دسته در گودال‏هاى پر از آتش افكند و ايشان را زنده زنده سوزاند.1
لحن تأسف‏بار آيات الهى از حق حيات و زندگى گروهى از انسان‏هاى مؤمن ياد مى‏كند كه تنها به جرم ابراز عقيده خويش به خداوند، در آتش سوزانده شدند.
نكته جالب آن كه اين واقعه در يمن رخ داده كه منطقه‏اى بيرون از حجاز و نزديك‏ترين جايى است كه هم ارتباط اعراب با آن‏جا زياد بوده و هم اين داستان براى آن‏ها مشهور بوده است. و قرآن در سده هفتم ميلادى از ماجرايى تاريخى در سيصد سال قبل از خود راجع به حق حيات گروهى از مردم ياد كرده است.
در پانزدهمين و آخرين سوره‏اى كه در سال اول بعثت نازل شده (تكوير) بار ديگر خداوند به بهانه برپايى قيامت، كه ويژگى بارز آن رسيدگى به حقوق انسانى و اجراى عدالت است از حق حيات دخترانى كه در ميان خود اعراب زنده به گور شدند سخن گفته «واذا الموؤدة سئلت»
اين پرسش كوتاه از سنت و رسمى زشت، پرسش از واقعيت تاريخى است كه در ميان اعراب ولو در ميان بعضى از آن‏ها وجود داشته و قرآن كريم با طرح آن، علاوه بر پرداختن به يك واقعيت زندگى اجتماعى اعراب، نشان مى‏دهد كه هر انسانى كه به دنيا آمد حق حيات دارد چه مؤمنان مسيحى سيصد سال پيش از اين، چه دختران تازه به دنيا آمده در جامعه عربى! منطق تازه اين دين حمايت از حق حيات يكسان براى عموم مردمان در همه رده‏هاى سنى و با همه تفاوت‏هاى جنسى و فكرى و منطقه‏اى ميان آنان است.
به اين ترتيب نومسلمانان در حالى سال نخست بعثت را به پايان مى‏برند كه با اصلى‏ترين حق فردى و اجتماعى انسان كه همان حق برخوردارى و بهره‏بردارى از زندگى است آشنا شده و لزوم احترام به آن را دريافته‏اند. گستردگى اين حق چنان است كه هيچ گروهى به دليل عنوان‏ها و مناصب و نسبت‏هاى خود با انسان حق گرفتن آن را از او ندارند. چه حاكمان يهودى قرن چهارم ميلادى در يمن و چه پدران عرب باديه‏نشين در حجاز.

سال دوم بعثت

در اين سال نيز هيجده سوره كامل و ناقص بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نازل شدكه به ترتيب عبارتند از:
انشراح/ ضحى/ ناس/ نازعات/ مدثر/ ليل/ ماعون/ معارج/ شمس/ مرسلات/ نبأ/ قريش/ نجم/ فجر/ انشقاق/ عبس/ همزه/ كافرون. در اين سوره‏ها به حقوق انسانى زير اشاره شده است.

2) حق برخوردارى از شخصيت اجتماعى و انسانى مستقل

در دومين سوره نازل شده در اين سال (ضحى) خداوند ضمن يادآورى دوران كودكى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم كه به يتيمى گذشته و در پناه لطف او پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم پرورش يافته از رسول مى‏خواهد تا يتيم را از نظر شخصيتى تحقير نكند.«
«ألم يجدك يتيماً فآوى × و وجدك ضالاً فهدى × و وجدك عائلاً فاغنى × فامّا اليتيم فلا تقهر»
نكته اول: با توجه به ساختار نظام خانواده و نقش اساسى پدر در سرپرستى كودكان، مهم‏ترين كمبود يتيمان، فقدان زمينه‏هاى برخوردارى آن‏ها از دست‏يابى به يك شخصيت اجتماعى است به ويژه در جامعه جاهلى كه بر نسب و تفاخرهاى نسبى استوار بود. خداوند درباره رعايت حقوق مردم به يكى از ضعيف‏ترين و آسيب‏پذيرترين گروه‏هاى اجتماعى مردم اشاره كرده و به جامعه انسانى هشدار مى‏دهد كه يكى از نقطه‏هاى كلان آسيب‏پذيرى اجتماعى رهاكردن كودكان بى‏سرپرست است كه مى‏تواند يك فاجعه بزرگ اجتماعى را رقم زند. راز توجه فراوان امام على عليه السلام به ايتام و سفارش‏هاى بى‏اندازه حضرت به رعايت حال آن‏ها در خطبه‏هاى نهج‏البلاغه2 در پرتو همين اصل قرآنى است.
نكته دوم: با يادآورى گذشته پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و شخصيت فعلى او نخستين گام را در وصف شخصيت مستقل هر انسان جدا از وابستگى‏هاى نسبى و سببى او برداشته و نظام جمع‏گراى قبيله‏اى را كه در آن شخصيت فردى افراد در كيان قبيله گم مى‏شد را به چالش مى‏كشاند. و اين كار را با طرح شخصيت مستقل حقوقى ايتام و (اقليت بسيار ضعيف) آن روز جامعه عربى آغاز كرده است.

3) حق برابرى انسان‏ها در پيشگاه خداوند

در سومين سوره (ناس) خداوند به جاى هر وصف ديگرى خود را چنين معرفى مى‏كند»: «قل اعوذ برب الناس × ملك الناس × اله الناس» پرورش دهنده مردم، پادشاه مردم و معبود آن‏ها
نخست حق انحصارى حاكميت بر مردم را به اعتبار پرورش‏گرى خداوند منتسب به او اعلام مى‏كند و سپس حاكميت انحصارى طبقه خاص مانند اشراف و رؤساى قبايل را كه به طور سنتى در سده‏هاى مختلف در ميان قبايل مكه و عربستان رواج داشته را به نقد كشيده و آن را نامشروع اعلام مى‏كند كه با نفى حق اشراف، زمينه را براى حق حاكميت عمومى فراهم آورده به ويژه كه خود را خداى اشراف نمى‏داند چنان كه آن‏ها خود اعلام مى‏كردند و مى‏كوشيدند تا به مردم اثبات كنند كه از تقرب بيشترى به خداوند برخوردارند بلكه او خداى همه مردم است.

4) حق برخوردارى بزرگترين ستمگران از هدايت الهى

در چهارمين سوره نازل شده در سال دوم بعثت (نازعات) خداوند از پديده شگفتى ياد مى‏كند:
«اذهب الى فرعون انه طغى × فقل هل لك الى ان تزكى × وأهديك الى ربّك فتخشى × فأراه الآية الكبرى × فكذب و عصى» خداوند نقطه اوج ستمگرى را در اين آيه نشانه رفته است و نشان مى‏دهد كه انسان به هر رتبه از سقوط و گمراهى و ستم برسد باز حق برخوردارى از هدايت الهى را داراست حتى فرعون كه ادعاى خدايى مى‏كرد.
اين نگاه نسبى به انسان‏ها ايده‏هاى تازه‏اى در باب ماهيت انسان را پيش روى نومسلمانان نهاده است. و دايره حقوق انسان حتى در پست‏ترين حالت‏هاى او (ستم‏كارى و ادعاى ربوبيت) را نشان مى‏دهد.

5) حق برخوردارى عمومى از نعمت‏هاى طبيعت

در ادامه همان سوره (نازعات) خداوند پس از وصف نعمت‏هاى طبيعى خود مانند كوه، دشت، آسمان و زمين و چراگاه‏ها، همه آن‏ها را متاع و بهره انسان‏ها و چهارپايان در خدمت انسان مى‏داند «متاعاً لكم و لانعامكم» و از حق بهره‏ورى عمومى همه مردم از نعمت‏هاى طبيعى ياد مى‏كند.

6) حق برخوردارى كامل از كار و كوشش شخصى

در اين سال خداوند با نزول آيه «و ان ليس للانسان الا ما سعى» بر حق انحصارى هر يك از آحاد مردم در بهره‏بردارى از ثمره كوشش‏ها و تلاش‏هاى شخصى و اجتماعى خود تأكيد ورزيده و با توجه به تركيب ادبى اين آيه حق بهره‏بردارى را منحصر به زمانى مى‏كند كه محصول سعى و تلاش خود انسان باشد و به اين ترتيب آيه با سبك كنايى، از تجاوز به محصول كوشش ديگران كه از جمله حقوق اختصاصى آن‏هاست، انسان را باز مى‏دارد.

7) حق برخوردارى از نظام چرخش صحيح ثروتس

سوره ليل ششمين سوره‏اى است كه در سال دوم بعثت نازل شده و دوآيه آن مى‏تواند بيان‏گر حق فوق باشد.
«أما من اعطى واتّقى × و صدّق بالحسنى × فسنيسّره لليسرى × و اما من بخل و استغنى × و كذّب بالحسنى × فسنيسّره للعسرى».
در يك زندگى اجتماعى مطلوب مردم حق دارند تا در گردونه چرخش صحيح ثروت نقش ايفا كنند تا مشكلات اجتماعى كمترى در جامعه پديد آيد. از اين رو افراد با ويژگى‏هاى خاص مى‏توانند به گردش صحيح چرخه كلان اقتصادى كمك كنند و با ويژگى‏هاى ديگر مى‏توانند اين چرخه را دچار كندى يا توقف نمايند.
در سوره «ليل» خداوند با مثل زدن دو تيپ از شخصيت‏هاى اقتصادى «بخشندگان» و «بخيلان» و ارتباط دادن اين اوصاف به عقيده آن‏ها درباره خداوند، جامعه مطلوب را كه خداوند براى مردم مى‏پسندد، بيان داشته است. در اين جامعه مردم حق دارند تا از نظام چرخش صحيح ثروت برخوردار باشند و بخشندگان از اين جنبه كه به چرخش سريع‏تر اين نظام اقتصادى كمك مى‏كنند مدح شده و «بخيلان» به دليل سنگ‏اندازى در اين چرخه مطلوب اقتصادى نكوهش مى‏شوند. بخشندگان با ايمان به خدا در زمينه‏هاى آسانى و سهولت قرار گرفته و براى جامعه نيز سهولت مى‏آورند و بخيلان با عدم ايمان به خداوند به زمينه‏هاى دشوار و سخت افتاده و همين‏ها را نيز براى جامعه به ارمغان مى‏آورند.

8) حق برخوردارى محرومان از حمايت‏هاى معنوى و مادى اجتماعى

در همين سال خداوند با نزول سوره «ماعون» از چند حق مهم ديگر جامعه انسانى به ويژه (اقليت‏ها) سخن مى‏گويد.
«أرايت الذى يكذّب بالدّين × فذلك الذى يدعّ اليتيم» حق برخوردارى از مهربانى.
محبت از اصول پايدارى جوامع انسانى است بدان سان كه هرگاه جامعه در ميان خود از مهربانى با يكديگر دست فروشويد بايد در انتظار فروپاشى باشد. با توجه به جايگاه ويژه يتيم در جوامع انسانى و نياز فراوان آن‏ها به برخوردارى از محبت مى‏توان براساس منطق قرآنى نوع برخورد جامعه را با يتيم از نشانه‏هاى سلامت اخلاقى يا عدم آن به حساب آورد. خشونت در حق يتيم مى‏تواند زمينه‏ساز خشونت در ميان ساير اقشار جامعه باشد.
در ادامه آيات اين سوره چنين آمده: «و لايحضّ على طعام المسكين»
يكى از حقوق طبيعى انسان در جامعه حق برخوردارى او از خوراك براى ادامه حيات است كه نخستين حق طبيعى او است. مسكين نماد همه كسانى است كه توان رسيدن به حق استفاده از خوراك را ندارند و از اين رو حيات ايشان به مخاطره افتاده است. خداوند با ايجاد پيوند ميان تكذيب دين الهى و تشويق نكردن اطعام مسكين بار ديگر جامعه مطلوب خود را چنين وصف مى‏كند: جامعه‏اى كه همه مردم نيز بتوانند به خوراك دست يابند و تداوم حيات آن‏ها تضمين شود.
در هفدهمين سوره نازل شده «عبس» در همين سال، خداوند از رفتار خاصى با يك نابينا نكوهش كرده است: «عبس و تولى × ان جاءه الاعمى»
زندگى اجتماعى نيازمند مؤانست و برخوردارى مردم از انس با يكديگر است. انسان در انس با ديگران از رشد و تكامل روحى بهره‏مند گرديده و به معايب و محاسن خويش پى مى‏برد. اين مؤانست هنگامى به يك رويه اجتماعى بدل مى‏شود كه اولاً طبيعى باشد و ثانياً فراگير بوده و عموميت داشته باشد. در آغاز سوره عبس خداوند با ترسيم چهره گرفته يك انسان در هنگام آمدن انسان نابيناى ديگر در كنارش به اين نكته تذكر داده كه دورى از نابينا به عنوان نماد يك طبقه اجتماعى نابرخوردار كه حتى دور شدن ديگران را نمى‏تواند ببيند با وجود داشتن احساس انسانى، مى‏تواند او را از يكى از حقوق اساسى خويش محروم سازد. نابينا و هريك از آحاد جامعه انسانى حق دارند تا بتوانند از جوار مؤانست با ديگران بهره‏مند شوند و اين از حقوق اساسى آن‏هاست.

9) حق برخوردارى از رفتار وگفتار صادقانه

مردم در پيوندهاى اجتماعى با يكديگر اگر نتوانند به هم اعتماد كنند پايه اصول اخلاقى و ارزشى در ذهن آن‏ها فروخواهد ريخت از اين رو خداوند در سال دوم بعثت با نزول آيات:
«ويل للمصلّين × الذين هم عن صلاتهم ساهون × الذين هم يراؤون»
با نام بردن از يك صفت زشت به نام «رياكارى»، از حق عمومى جامعه و مردم در برخوردارى از رفتار و گفتار و كردار صادقانه سخن به ميان آورده و نشان مى‏دهد كه «رياكارى» پايه اعتماد عمومى مردم را نشانه رفته و آن‏ها را از يكى از حقوق مسلم خويش محروم ساخته است.

10) حق برخوردارى از امكانات و وسايل زندگى

در همين سوره خداوند با استفاده از واژه «ماعون» به وصف انحصارگرايان ثروت پرداخته كه چگونه مردم را از داشتن وسايل ضرورى زندگى منع مى‏كنند. او اعلام مى‏دارد همه مردم حق برخوردارى از امكانات و وسايل ضرورى زندگى را دارا هستند.

11) حق بهره‏ورى محرومان از اموال ثروتمندان

هشتمين سوره نازل شده در سال دوم بعثت «معارج» است كه در آن يكى از نشانه‏هاى نمازگزاران واقعى را روشن بودن و معين بودن حقوق محرومان در اموال آن‏ها مى‏داند:
«الّذين فى اموالهم حق معلوم × للسائل و المحروم»
اين كه ثروتمندان اهل ايمان جامعه به طور مدام و ثابت در انديشه فقرا باشند و حقوق معين آن‏ها در اموال خود را به رسميت بشناسند همان چيزى است كه خداوند خواسته است اگر در آيات سال اول بعثت صرفاً به لزوم رسيدگى و توجه به اقشارى مانند مسكينان و ايتام و سائلان اشاره‏هاى كلى شده است در سال دوم آنان حق اقتصادى معينى از نظر خداوند در اموال و ثروت مؤمنان واقعى دارند مادامى كه در رتبه سائل و مسكين قرار دارند.

12) حق برخوردارى از امنيت اجتماعى

زندگى اجتماعى نياز به برقرارى امنيت از ابعاد گوناگون دارد كه در آيات نازل شده در اين سال مورد توجه قرار گرفته است. اين ابعاد، عبارتند از:

امنيت جنسى

«الذين هم لفروجهم حافظون × الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين × فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون».
چارچوب ضابطه‏مند در روابط جنسى يكى از حقوق اساسى نظام اجتماعى اسلام است اگر در جامعه عرب جاهلى ضوابط مشخصى وجود نداشت در اين آيات خداوند با ذكر وصف اهل ايمان و نمازگزاران واقعى به ويژه در قلمرو روابط جنسى و محدوده آزادى‏هاى آن‏ها و اعلام ستمگرى كسانى كه اين ضوابط را زير پا بگذارند حق امنيت جنسى عمومى را براى جامعه به رسميت مى‏شناسد.

امنيت اقتصادى

در ادامه اين بخش از آيه «والذين هم لاماناتهم... راعون» امانت‏دارى در مسايل اقتصادى را از اصول شناخته شده شناخت نمازگزاران واقعى محسوب مى‏دارد صفت امانت‏دارى و امين بودن اصل فوق‏العاده مهم در رونق اقتصاد و تجارت است. و جامعه بايد از آن برخوردار باشد.

امنيت قراردادها

در ادامه همان آيه «والذين هم... لاماناتهم راعون» بخش ديگرى از روابط صحيح اجتماعى را بيان كرده كه مبتنى بر رعايت عهد و قرار است چه كتبى و چه شفاهى. در جامعه نوين اسلامى مردم حق دارند تا از امنيت در قراردادها كه به امنيت در ديگر روابط منجر مى‏شود برخوردار باشند خداوند با ذكر اين وصف مى‏خواهد تا بنياد اخلاقى در روابط اجتماعى و اقتصادى را پايه‏ريزى نمايد.

امنيت اخلاقى

در هيجدهمين سوره نازل شده «لمزه» در سال دوم بعثت خداوند به يكى ديگر از حقوق اساسى انسان اشاره دارد:
«ويل لكلّ همزة لمزة» امنيت اخلاقى و آبروى انسان آن اندازه مهم است كه حتى در صحنه‏هايى كه حضور ندارد عيب‏جويى از او ناپسند شمرده شده است زيرا در عيب‏جوئى همواره امنيت شخصيتى و آبرويى انسان به مخاطره مى‏افتد و خداوند اين حق انسانى را به رسميت شناخته و اعلام مى‏دارد كه مردم بايد از آن برخوردار باشند.

13) حق برخوردارى از نظام قضايى كارآمد

يكى از مهم‏ترين جنبه‏هاى استيفاى حقوق فردى و اجتماعى برخوردارى جامعه از سيستم قضايى كارآمد است و با نزول آيه «والذين هم بشهاداتهم قائمون» خداوند از يكى از اركان حكم قاضيان كه مى‏تواند در استيفاى حقوق واقعى بسيار مهم باشد و سيستم قضايى را نيز كارآمد كند «اقامه شهادت» حقوق مردم است. اين استوارى و پابرجا بودن است كه مى‏تواند از حق دفاع كند و آن را جانشين باطل نمايد.

14) حق پرسش

در اين سال سوره «نبأ» با اين آيات نازل مى‏شود: «عم يتسايلون عن النبأ العظيم × الذى هم فيه مختلفون × كلا سيعلمون × ثم كلا سيعلمون».
اين سوره با پرسش آغاز شده است كه گروهى از مردم از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم پرسيده‏اند خداوند با نزول اين آيه خود را در مقام پاسخ‏گويى مردم قرار داده و آن گاه از اختلاف مردم در باب موضوع مورد پرسش سخن گفته و نكته مهم اين كه خبر مى‏دهد كه به زودى مردم پاسخ خود را دريافت خواهند كرد. از لحن پرسش در آيه چنين بر مى‏آيد كه پرسش‏كنندگان گروهى از منكران خدا و معاد هستند اما تفاوت نمى‏كنند هر چه قدر كه سرسختى نشان دهند باز هم حق پرسش براى آن‏ها محفوظ است.
پس در حق پرسش از خداوند تفاوتى ميان مؤمنان و كفار نيست و خداوند مسئول پاسخ‏گويى است.

15) حق برخوردارى مردم از هدايت دينى صحيح

با نزول چهاردهمين سوره «نجم» در سال دوم بعثت كه چنين آغاز شده: «والنجم اذا هوى × ما ضل صاحبكم و ما غوى × و ما ينطق عن الهوى × ان هو الا وحى يوحى × علّمه شديد القوى».
مردم از حق برخوردارى از هدايت صحيح بهره‏مند شدند خداوند با بيان آن كه پيامبرش نه گمراه شده و نه بيراه مى‏رود ضمن كوشش براى آمادگى ذهنى مردم براى آيات بعدى اين سوره، اين حق را براى مردم به رسميت مى‏شناسد كه سخنان هدايت گرانى را بپذيرند كه به آن‏ها و عقل و دريافت صحيح آن‏ها اطمينان كامل دارند. البته اين موضوع در سال سوم با نزول سوره «الحاقه» پى‏گيرى شده است و خداوند آشكارا بيان كرده كه اگر پيامبرش بخواهد بعضى از گفتارهاى خود را به جاى وحى الهى قرار دهد و به خداوند نسبت دهد رگ گردن او را خواهد زد «ولو تقوّل علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا عنه الوتين» در اين آيه خداوند از حق برخوردارى مردم از هدايت الهى ناب ياد كرده و نشان مى‏دهد كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم است و اگر او در راه رسيدن وحى الهى به طور صحيح به مردم اخلال كند به خاطر محروم كردن آن‏ها از حق اساسى‏شان كه دريافت صحيح وحى الهى است كشته خواهد شد.

16) حق مطالبه دليل علمى

در همين سوره «نجم» از مردم مى‏خواهد تا در هنگام شنيدن مباحث اعتقادى مطالبه دليل كنند آن‏گاه اعتقاد مشركان را درباره جنسيت ملائكه، فاقد دليل علمى مى‏داند: «انّ الذين لا يؤمنون بالآخرة ليسمّون الملائكة تسمية الانثى × و ما لهم به من علم ان يتبعون الا الظن و ان الظن لا يغنى من الحق شيئاً».
خداوند بسيار مصر است تا مردم حق خود را در پيروى عالمانه و پذيرش مبتنى بر دلايل علمى بدانند و آگاه باشند كه گمان، هرگز حق‏نما نيست و اين حق آن‏هاست كه به ويژه در مسايل اعتقادى از دلايل علمى برخوردار باشند.

17) حق برخوردارى همه مردم زمين از عدالت و صلاح

در ادامه اين سوره «نجم» آيات زير نازل شده است: «و انه اهلك عاداً الاولى × و ثمود فما ابقى × و قوم نوح من قبل انهم كانوا هم اظلم و اطغى».
زمين به عنوان مسكن مردم بسيار مورد توجه خداوند بوده است و اصلاح و افساد در آن از آن جا كه در زندگى عمومى مردم مؤثر است بسيار حساس مى‏باشد. در نگاه خداوند، ادامه حيات اقوام و ملت‏هاى گوناگون تا مادامى كه در زمين ممكن است، نبايد با فساد در زمين به خطر افتد.
پس از سوره نجم در سوره فجر كه پانزدهمين سوره سال دوم است موارد فوق بيشتر مورد تأييد قرار گرفته است:
«الم تركيف فعل ربك بعاد × ارم ذات العماد × التى لم يخلق مثلها فى‏البلاد × و ثمود الذين جابوالصخر بالواد × و فرعون ذى‏الاوتاد × الذين طغوا فى‏البلاد × فصب عليهم ربك سوط عذاب»
قوم عاد و ثمود و آل فرعون در مصر به همين دليل هلاك شدند آنان حيات عمومى مردم را در عصر خود به مخاطره افكنده و بزرگترين حق عامه مردم را ناديده گرفته بودند.

18) حق برخوردارى از آزادى در دين و مناسك دينى

در نوزدهمين و آخرين سوره نازل شده در سال دوم بعثت خداوند از مهم‏ترين حق انسان پس از حقوق اوليه زندگى كه برخوردارى از دين شخصى باشد ياد كرده است: «قل يا ايهاالكافرون × لااعبد ما تعبدون × ولا انتم عابدون ما اعبد × و لا انا عابد ما عبدّتم و لا انتم عابدون ما اعبد × لكم دينكم ولى دين» نياز انسان به معنويت و گرايش طبيعى او به دين از حقوق شخصى اوست خداوند ضمن اعلام حق برخوردارى افراد از دين شخصى و انتخابى خود به جمع اعلام مى‏كند كه عقيده و دين خود را بر فرد تحميل نكنند.

سال سوم بعثت

در اين سال، بيست و نه سوره كامل و ناقص نازل شدند كه عبارتند از:
باقى‏مانده آيات علق/ غاشيه/ قيامت/ تين/ واقعه/ رحمن/ اعلى/ فاتحه/ عاديات/ حاقه/ نازعات/ تبت/ فلق/ بلد/ تكاثر/ فيل/ قلم/ فجر/ زلزال/ طارق/ نجم/ قارعه/ صافات/ انفطار/ معارج/ مطففين/ دخان/ مؤمنون/ شعراء.
به دنبال دفاع از حق آزادى در دين و مناسك دينى براى افراد در پايان سال دوم، در آغاز سال سوم بعثت خداوند با نزول آيه‏اى در سوره علق: «أرأيت الذى ينهى × عبداً اذا صلى» به نكوهش كسانى پرداخته كه از عبادت دينى ديگران جلوگيرى مى‏كنند و به اين ترتيب از حق برگزارى آداب و رسوم دينى شخصى حمايت مى‏كنند.
در ادامه حقوق دينى پيشين خداوند با نزول آيه «فذكّر انما انت مذكّر × ليست عليهم بمصيطر» از حق انتخاب انسان و لو در برابر پيامبران الهى دفاع كرده پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم را واسطه فيض الهى مى‏داند واو را در رتبه تذكر دهنده، قرار مى‏دهد و رسماً اعلام مى‏كند او هيچ تسلطى بر مردم ندارد. به ديگر عبارت مردم با وجود پيامبران الهى حق انتخاب طبيعى خود را از دست نخواهند داد.

19) حق برخوردارى مردم از عدالت عمومى در بهره‏ورى

با نزول ششمين سوره (رحمان) در سال سوم بعثت حق برخوردارى مردم از عدالت عمومى نيز به رسميت شناخته شد با آيه «الا تطغوا فى الميزان» وآيه «واقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان» بر حق عدالت اقتصادى و با آيه «والارض وضعها للانام» نيز بر حق عمومى همه مردم در بهره‏ورى از زمين و عوايد آن تأكيد دارد.
چنان كه با نزول سوره« مطففين» در همين سال، (كم‏فروشان) - گروهى كه حق عمومى مردم را در بهره‏ورى از عدالت اقتصادى به خطر مى‏اندازند - را تهديد كرده است «ويل للمطفّفين × الذين اذا اكتالوا على الناس يستوفون × واذا كالوهم او وزنوهم يخسرون».

20) حق برخوردارى اهل قلم ونوشته‏هاى‏شان از احترام

در هفدهمين سوره «قلم» خداوند با نزول اين آيه «والقلم و ما يسطرون» و سوگند خوردن به قلم و نوشته‏ها از استحقاق آن‏ها براى احترام عمومى ياد مى‏كند. اين حق به‏سان بسيارى از حقوق پيش گفته شده در زندگى عمومى مردم شبه جزيره شناخته شده نبود زيرا زندگى آن‏ها بدون نياز به قلم مى‏گذشت اما خداوند پيشاپيش جامعه نومسلمان را گامى به جلو برده و از حرمت قلم در آينده نه چندان دور سخن گفته است.

21) حق مردم در برخوردارى از مصلحان

در سوره «شعرا» به اين آيات مى‏رسيم كه «ولا تطيعوا امرالمسرفين × الذين يفسدون فى‏الارض و لايصلحون».
خداوند از اصلاح و افساد در زمين ياد كرده واولى را باطل و دومى را مجاز اعلام مى‏كند اصلاح در زمين حق مردم است چنان كه افساد در آن ناحق است و بسيارى از گروه‏ها به دليل افساد در زمين بايد مطرود شوند زيرا حق عمومى مردم را رعايت نمى‏كنند.

22) حق برخوردارى مردم از ارزش واقعى كالاهاى خود

در ادامه آيات اين سوره چنين آمده كه: «ولاتبخسوا الناس اشياءهم ولا تعثوا فى الارض مفسدين»
در اين جا خداوند حق اقتصادى مردم را مشخص‏تر كرده و يكى از مصاديق ظلم به آن‏ها را كم ارزش كردن اموال و دارايى‏هاى آن‏ها و نپرداختن قيمت واقعى آن‏ها مى‏داند.
با بررسى گذراى آيات نازل شده در سه ساله نخست دعوت اين نكته‏ها آشكارتر مى‏شود:
1. نظام حقوقى تازه اسلامى بعضى از آن‏ها درگذشته وجود داشته و بسيارى از آن‏ها با دقت‏هاى تازه و ظرافت‏هاى فراوان براى نخستين بار در جامعه عرب جاهلى مطرح گرديده است.
2. مردم نومسلمان به سبب آشنايى با اين حقوق شناخت تازه‏اى از شخصيت انسانى خود پيدا كرده و به دليل گيرايى‏هاى فراوان اين هويت تازه و پاسخ‏گويى آن به نيازهاى فراوان روحى و معنوى و مادى و انسانى مورد پذيرش قرار گرفته و عامل اصلى مقاومت آن‏ها در برابر ارزش‏هاى جامعه جاهلى مى‏گردد.
3. ارزش‏هاى تازه در قلمروهاى گوناگونى چون رابطه انسان با خود، رابطه او با طبيعت، رابطه او با ديگر مردم و رابطه او با خداوند، نظام حقوقى تازه‏اى ايجاد كرده است.
4. اصل برداشت‏هاى مطرح شده از آيات قرآنى بر اين پيش فرض مبتنى است كه اصلى‏ترين مراد شارع ايجاد نظام حقوقى مناسب در ذهن و جامعه براى تسهيل شرايط هدايت عمومى به سوى خداوند است.
5. همچنين با بررسى اين آيات مى‏توان معيارى روشن در موضوع تقدم حق بر تكليف در دعوت اسلامى به دست آورد.

پی نوشت‌ها:

1 - تاريخ اسلام، دكتر فياض، ص 24.
2 - فرهنگ آفتاب، ذيل واژه يتيم.

مقالات مشابه

حقوق بشر در آيات قرآني

نام نشریهحقوق بشر اسلامی

نام نویسندهنجمه رزم‌خواه

برنامه ای برای پیاده کردن «حقوق بشر»

نام نشریهاندیشه تقریب

نام نویسندهتوفیق علی وهبه

المساوات فی الاسلام

نام نشریهالاخلاق و الاداب

نام نویسندهمحمدالحسین الادیب

بردگى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدجعفر صادقی فدکی