ساختار و معمارى زبان قرآن كريم

پدیدآورحسین عبدالرؤوف

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 938 بازدید
ساختار و معمارى زبان قرآن كريم1

حسين عبدالروءوف
ترجمه: محمدجواد معمورى*
درآمد

مقاله حاضر، پژوهشى زبان‏شناختى در ساختارهاى قرآنى است كه زيبايى‏هاى زبان‏شناختى و ابتكارى در متون قرآن را به نمايش مى‏گذارد. زيبايى زبانى قرآن، در ساختارهايى با سبكى اعجاب‏انگيز و چشم‏گير است كه در سياق تاريخى و محيط زبانى آن جلوه مى‏يابد. تغيير در جايگذارى كلمات در چنين ساختارهاى زبانى ممكن است تفاوتى در ارزش معنايى آن ايجاد كرده، و از جلوه سبكى آن بكاهد. همچنين مى‏تواند خللى در آهنگ و توازن زبانى اين كلان‏متنى كه در سايه چنين سازه‏هايى پديد آمده، وارد كند. بنابراين زيبايى زبانى حاكى از آرايش واژگانى چشم‏گير و غير متداول سازه‏هاى قرآنى است. ريتم و ضرباهنگ نيز ساز و كارهاى موءثر در بناى حيرت‏آور و ايجاد زيبايى‏هاى زبانى به شمار مى‏رود. ضرباهنگ در گفتارهاى قرآنى با كمك شباهت‏هاى ساختى واژه‏ها، باعث شده تا تأثيرگذارى روان‏شناختى عناصر واژگانى كه گزينشى مناسب از آنها صورت گرفته، بهبود و افزايش يابد.
اين تحليل سعى در تبيين نمودهاى معمارى چند ساختار قرآنى دارد كه ساحت منحصر به فرد آنها توسط تعدادى از عناصر زبانى و فرازبانى درون و برون‏جمله‏اى پديد آمده است. اين عناصر نقش مهمى را در آذين‏بندى زبانى درونى و ظاهرى سازه‏هاى قرآنى ايفا مى‏كنند. عبارت «زيبا زبانى» كه در اين مقاله به كار رفته، اشاره به بارزترين نمودهاى معمارى در ساختارهاى قرآنى دارد و متضمن جايگذارى واژگانى، جايگذارى عناصر متضاد، ساختارهاى ساده و مجتمع، سازه‏هاى پلكانى (چند لايه‏اى)، ساختارهايى با تأثيرات صوتى، آذين‏بندى‏هاى رنگارنگ واژگانى، تقديم و تأخير كلمات، ساختارهايى با تقارن زبان‏شناختى و عددى در تعداد حروف، استفاده از قطعه‏هاى واژگانى موزون و... مى‏شود. اين چنين سازه‏هايى، اولين نمونه از زيبايى معمارى زبانى را بنياد نهاده‏اند.
اين تحليل براى درك و بيان ظرايف معمارى زبانى قرآن از علم بلاغت عربى2 و پيشينه‏هاى زبانى زباندانان كلاسيك بهره جسته و پيوندى ميان بلاغت و صرف و نحو پديد آورده است كه مشخصه گفتار قرآنى است. اين پژوهش تنها به بخشى از ويژگى‏هاى معمارى زبانى در گفتارهاى قرآنى مى‏پردازد؛ زيرا امكان ارجاع به تمام نمونه‏هاى قرآنى نبود. بر اين اساس، مقاله حاضر تنها ويژگى‏هاى برجسته زبانى و فرازبانى گفتارهاى قرآنى را هدف قرار مى‏دهد.

1. جايگذارى اجزا

طراحى پرجلوه يك بناى واژگانى از طريق آرايش، اندازه و شكل خاص اجزاى آن و به همان اندازه ويژگى‏هاى متفاوت آنها صورت مى‏گيرد. بدين ترتيب نحوه جايگذارى اجزاى واژگانى به عنوان عاملى موءثر در آذين‏بندى كلان ساختمان متنى است. جايگزينى عناصر، طى نمودهاى زبان‏شناختى زير مورد توجه قرار گرفته‏اند.

1ـ1. آرايش واژگانى

قرار گرفتن عناصر واژگانى در چينش خاص، كاركردى تزيينى دارد و در ساخت نماى كلى زبانى مشاركت مى‏كند. چينش‏هاى جايگزين هم معنا و مترادف، آسيب ساختارى به زيبايى زبان‏شناختى معمارى مورد نظر وارد مى‏كند. به عنوان مثال چينش‏هاى جايگزين 2 و 3 براى نمونه قرآنى شماره 1، از جلوه زبانى همسانى به لحاظ آرايش كلمات برخودار نيستند.
ـ الذَّآكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّاكِرَاتِ3
ـ الذاكرين و الذاكرات الله كثيراً
ـ الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات الله كثيراً
تكرار واژه «الله» در نمونه بالا از نظر زبان‏شناختى و بلاغى، بى مورد است. نمونه قرآنى جهت رسيدن هدف زبانى خود بين دو فاعل جمع مذكر (الذاكرين) و جمع موءنث (الذاكرات) با مفعول بى‏واسطه الله، فاصله انداخته و با استفاده از ادات ربط (و) به عنوان اتصالى زبانى، آنها را به يكديگر مرتبط ساخته است. ديگر عنصر زينتى اين ساختار، سطح بلاغى آغاز و فرجام آن است. آغاز جمله با نهاد اول (الذاكرين) و انتهاى آن با نهاد دوم (الذاكرات) نمايش داده شده است. همچنين قرار گرفتن الله در مركز، اين گونه به ذهن تداعى مى‏كند كه الله به وسيله پرهيزگارانى كه بسيار او را ياد مى‏كنند، احاطه شده است. واژه «كثيراً» نيز حاكى از اين معنا مى‏باشد. البته اين مضمون در آيات ديگرى نيز يافت مى‏شود: الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ.4
اما نمونه‏هاى 2 و 3 كه فاقد ويژگى‏هاى مطرح در بالا هستند، از چينشى معمولى برخوردار بوده، چندان جلب توجه نمى‏كنند. بدين ترتيب اين دو جايگزين هم از لحاظ ساختارى و هم از جهت معناشناختى، از وضعيت برابرى با نمونه قرآنى برخوردار نيستند. زيبايى معمارى مى‏تواند براى هدفى خاص، از آيه مورد نظر دنبال شده باشد. عناصر اضافى و تكرارى غير ضرورى در جايگزين دوم، از تأثيرگذارى ساختارى آن بر مخاطبانش كاسته و لطمه بزرگى به جلوه معمارى آن وارد كرده است.
ريتم يا ضرب‏آهنگ در آيه 35 سوره احزاب در هماهنگ‏سازى كلان متنى با محيط زبانى خويش ايفاى نقش مى‏كند؛ به طورى كه در اين ساختار با ده فاعلِ جمع مونث به دنبال ده فاعل جمع مذكر روبه‏رو هستيم. همچنين است در آيه 3 و 4 آل‏عمران: وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِِنجِيلَ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ؛ كه آرايش واژگانى زير براى آن متصور است:
وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ ّ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ
اما از نتيجه ساختار يكسانى با نمونه قرآنى برخوردار نمى‏باشد. مهم‏تر اينكه دچار اختلال معناشناختى نيز شده است. اين بدان رو است كه واژه «انزل» از قسمت انتهايى سازه حذف شده و واژه «الفرقان» كه موقعيت آن در اين تركيب قرآنى ارزش معناشناختى مهمى دارد، به ميانه تركيب آمده است. تكرار واژه «انزل» و قرار دادن «الفرقان» در انتها ترفندهايى هستند كه در جهت اهدافى معناشناختى به كار رفته‏اند. تكرار فعل (انزل) از جهتى تأييد وحى پيشين بوده و اينكه كتابى الهى نازل شده است و قرار گرفتن «فرقان» در انتها نيز بر اين تأكيد دارد كه معيار و ملاك، آخرين كتاب است. عطا به نمونه‏اى مشابه با عنوان «تركيب شيميايى قرآن» اشاره كرده5 كه مقصود وى ساختار متوازن و ظريف گفتمان قرآنى بوده است.6

1ـ2. آرايش واژگانى عناصر متضاد

عناصر متضاد در سازه‏هاى قرآنى با چينشى خطى شبيه به همجوارى دو آجر با رنگ‏هايى متفاوت در ساخت يك ديوار ظاهر مى‏شوند كه هر واژه داراى معناى متضاد مثبت يا منفى با واژه ديگر است: وَ مَا يَسْتَوِى الأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ وَ لاَ الظُّـلُمَاتُ وَ لاَ النُّورُ.7
در اين آرايش واژگانى با تصورى منفى و مثبت روبه‏رو هستيم كه «اعمى و بصير» اولين و «ظلمات و نور» دومين كلمات متضاد آن هستند. همچنين عناصر متضاد مى‏توانند به صورت جداگانه و با فاصله در دو بخشِ دو واژه‏اى ظاهر شوند: مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ.8
در اينجا با دو بخش متضاد روبه‏رو هستيم كه بخش اول شامل «اعمى و اصم» و به دنبال آن بخش دوم شامل «بصير و سميع» است. چينش كلمات در اين سازه واژه‏گانى به صورت قرينه‏اى صورت گرفته است؛ به طورى كه اولين واژه در بخش اول (اعمى) در تضاد با اولين واژه بخش دوم (بصير) است. همچنين «اصم و سميع» كه دومين واژه بخش‏هاى يك و دو را شامل مى‏شوند، در تضاد با هم هستند. در اين چينش خاص دو عنصر منفى با دو عنصر مثبت در كنار هم قرار مى‏گيرند.

2. ساختارهاى ساده بدون معرف

در قرآن به جملاتى با ساختار ساده و فاقد روابط تعريفى و توصيفى بر مى‏خوريم كه گاه به صورت فعلى و گاه به صورت اسمى ظاهر شده‏اند:
فَلِذَالِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَمَ‏آ أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنتُ بِمَ‏آ أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّكُمْ لَنَ‏آ أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لاَ حُجَّةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ.9
تمام اين سازه، واژگانى مبتنى بر ساختار فعلى ساده‏اى مى‏باشد كه با ساختارى اسمى به همان شكل دنبال مى‏شود. جملات ساده فعلى اين سازه به ترتيب زير مى‏باشند:
فلذلك فادع ـ و استقم كما امرت ـ لاتتبع اهواءهم ـ قل آمنت بما انزلنا من كتاب ـ أمرت لاعدل بينكم.
جملات بالا با ساختارهاى ساده اسمى زير دنبال مى‏شوند:
الله ربنا و ربكم ـ لنا اعمالنا ـ لكم اعمالكم ـ لاحجة بيننا و بينكم ـ الله يجمع بيننا ـ اليه المصير.
در تمام اين جملات هيچ قيد تعريفى و توصيفى ديده نمى‏شود و بر خلاف ساختار مجتمع و پيچيده زير، هيچ توصيفى براى كلمات به كار نرفته است.

3. ساختارهاى مجتمع همراه معرف

در قرآن سازه‏هاى واژگانى به هم‏تافته و زيبايى نيز ديده مى‏شود كه زنجيره‏اى از عبارت‏هاى توصيفى در آنها به كار رفته و چون چلچراغ با خوشه‏هايى از توصيف به نظر مى‏رسند.
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَ‏آ أَنْهَارء مِّن مَّآءٍ غَيْرِ ءَاسِنٍ وَ أَنْهَارء مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارء مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنْهَارء مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَ لَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَةء مِّن رَّبِّهِمْ.10
آنچه بيشتر جلب توجه مى‏كند، تقارن عددى موجود در كلمات اصلى اين عبارت‏هاى توصيفى است؛ به طورى كه اين واژه‏ها از تعداد حروف يكسانى برخوردارند. هسته چهار جمله‏واره اول را چهار كلمه «ماء، لبن، خمر، عسل» تشكيل مى‏دهند كه هر كدام داراى سه حرف‏اند. دو كلمه پنج حرفى «ثمرات، مغفرة» نيز هسته دو جمله‏واره آخر را مى‏سازند.
اين جمله‏واره‏هاى توصيفى كه در نمودار شماره (1) نيز به‏طور جداگانه نشان داده شده‏اند، كوچك‏تر از آن هستند كه بتوان آنها را در بندهايى گنجاند؛ از جهتى چنان بسته هستند كه تشخيص آغاز و پايان آنها، ساده‏تر از پاراگراف‏ها است. در حقيقت عبارت‏هاى جمله‏مانندى، شامل نهاد و مسند مى‏باشند.11
ديگر نمونه از سازه‏هاى زيباى واژگانى و به‏هم‏تافته قرآن در آيه 54 سوره مائده قرار دارد.
مثل الجنة التى وعد المتقون فيها
نمودار (1): ساختار چلچراغى با خوشه‏هايى توصيفى
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ
فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ
نمودار (2): مائده، آيه 54
در اين آيه، زنجيره‏اى از توصيف و تعريف در انتهاى سازه به چشم مى‏خورد كه در جهت تشريح واژه‏اى واقع در جمله‏واره، جواب شرط به كار رفته‏اند. اين آيه در نمودار شماره (2) ترسيم شده است.

3ـ1. ساختارهاى مجتمع همراه با ضماير موصولى

در سازه‏اى كه در بخش پيش از آن سخن رفت، نمونه‏اى از جمله‏واره موصولى (التى وعد المتقون) ديده مى‏شود كه در قالب عبارتى وصفى، واژه «الجنه» را تشريح مى‏كند و اسم موصول «التى» رابط ميان آنها است. در نمونه‏اى ديگر از اين قبيل، دسته‏اى از جمله‏واره‏هاى موصولى ديده مى‏شوند كه به عنوان توصيفى براى اسمى خاص به كار رفته‏اند:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأَعْلَى الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
سه جمله‏واره موصولى در سازه واژگانى بالا ديده مى‏شود:
الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى ـ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى ـ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
هر كدام از اين جمله‏واره‏ها با اسم موصول «التى» آغاز شده و هر سه واژه «ربك» را تعريف و توصيف مى‏كنند. از آن جهت كه واژه مورد توصيف «رب» با اضافه شدن به ضمير مخاطب، صريح و معرفه شده، وجود ضمير موصولى مورد نياز است.

3ـ2. ساختارهاى مجتمع بدون ضماير موصولى

شگفت‏انگيزتر اينكه در قرآن با ساختارى برخورد مى‏كنيم كه جمله‏واره وصفى بدون موصول، معرف اسمى قرار مى‏گيرد:
قُواْ أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ.12
شبه جمله موصولى «وقودها الناس و الحجارة» در نمونه بالا كه تعريف و توصيف «نار» بوده، بدون اسم موصول به كار رفته است. در اينجا از لحاظ نحوى به موصول نيازى نيست؛ چرا كه واژه مورد تعريف، نكره است. بر اين اساس، نقش رابط ميان آنها را ضمير متصل «ها» ايفا مى‏كند.

4. ساختارهاى چندسطحى (پلكانى)

اين ساختار ويژگى ابتكارى در گفتار قرآن است؛ بدين ترتيب كه برخى تركيب‏بندى‏هاى كلان قرآنى را سطوح مختلفى از جملات تشكيل مى‏دهند كه هر كدام لايه‏هاى مستقل به شمار مى‏روند. اين سطح‏ها شامل جملاتى مى‏شوند كه در مضمون ربطدهنده يكسانى مشترك بوده و با سطحى ديگر دنبال مى‏شوند. در سطح دوم نيز جملاتى وجود دارد كه از مضمون ربطى متفاوت ـ ولى مرتبط با سطح اول ـ برخوردارند، و بالاخره سطح سوم با همان ويژگى‏ها، اين سازه واژگانى را خاتمه مى‏دهد.
سطح اول13: وَ الضُّحَى وَ الَّيْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَيْرء لَّكَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى.
سطح دوم14: أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَئَاوَى وَ وَجَدَكَ ضَ‏آلاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَكَ عَ‏آئِلاً فَأَغْنَى.
سطح سوم15: فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ.
مضمون ربطى سطح اول اعلام سخنى به پيامبر و تعهد به وى است. سطح دوم نيز شامل سه پرسش انكارى از او است؛ در حالى كه آخرين سطح از سه دستور عمل براى پيامبر ساخته شده است. اين تركيب‏بندى كلانِ سه سطحى در نمودار زير ترسيم شده است:
وَ الضُّحَى وَ الَّيْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَيْرء
لَّكَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَـئَاوَى وَ وَجَدَكَ ضَ‏آلاًّ فَهَدَى
وَ وَجَدَكَ عَ‏آئلاً فَأَغْنَى
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
نمودار(3): ساختار پلكانى لايه‏هاى به‏هم‏پيوسته از مضمون ربطى

5. آذين‏بندى واژگانى

سازه‏هاى قرآنى آرايش واژگانى رنگارنگى را با بهره‏گيرى از تكنيك‏هاى متنوع زبانى به نمايش گذاشته‏اند كه به برخى از آنها در اين بخش اشاره مى‏شود.

5ـ1. همانندى انجام و آغاز

اين پديده زبانى كه در تركيب‏هاى قرآنى فراوان ديده مى‏شود، متشكل از دو بخش است: بخش اول با واژه‏اى انجام مى‏پذيرد كه بخش دوم با همان واژه آغاز شده است. كاركرد زبانى اين تكرارِ ميان‏جمله‏اى، واژه‏اى خاص، ايجاد انسجام و هماهنگى واژگانى است.16 همچنين اين ساختار نظر خوانندگان و شنوندگان را بر واژه‏اى خاص منعطف كرده، بر روى آن متمركز مى‏شود؛17 به‏خصوص اگر گزاره خبرى منفى باشد، از لحاظ ساختارى بسيار موءثرتر خواهد بود:18
بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِـئاىَ‏آتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.19
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْكَبُواْ مِنْهَا وَ مِنْهَا تَأْكُلُونَ.20
نخستين بخش از نمونه اول با واژه «الله» انجام پذيرفته؛ در حالى كه بخش دوم از همان كلمه براى آغاز خود استفاده كرده است. همچنين بخش اول نمونه دوم با واژه «منها» پايان مى‏يابد كه بخش دوم نيز با همان آغاز شده است. عناصر تكرار شونده اين ساختار، انسجام عميقى را ميان خود پديد آورده‏اند.

5ـ2. همانندى آغاز و انجام

اين ساختار در جايى است كه آغاز و انجام يك تركيب واژگانى را كلمه‏اى خاص اشغال كرده و همچون پرانتز، واژه‏هاى ميانى را در ميان خود گرفته است.
رَبُّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَ‏آ.21
واژه «ربنا» دو بار در ساختار بالا ديده مى‏شود؛ يك بار در ابتدا و ديگر بار در انتها و بدين ترتيب ديگر كلمات را در خود پوشانده است.

5ـ3. ساختارهاى متقارن

تقارن در الگوى زبانى، ويژگى ابداعى و منحصر به فرد در تعداد قابل توجهى از سازه‏هاى قرآنى است. قطعه‏هاى موزونى با ساختار متقارن در قرآن يافت مى‏شوند كه از لحاظ ساخت واژه و تعداد حروف، مشابه هستند:
وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةء وَ زَرَابِىُّ مَبْثُوثَةء.22
وَ ءَاتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ.23
هر دو بخش از نمونه‏هاى فوق هم از لحاظ ساخت واژه و هم در تعداد حروف كاملاً شبيه به يكديگرند. واژه‏هاى پنج و شش‏حرفى هر دو بخش، نمونه اول را تشكيل داده‏اند و به همين ترتيب هر دو بخش نمونه دوم از كلمات 8، 6 و 7 حرفى ساخته شده است. اين چنين سازه‏هاى واژگانى، جناسى را به نمايش مى‏گذارند كه مى‏تواند تقابل متوازنى از صداها، واژه‏ها، عبارت‏ها و جملات را ايجاد كند.24
سازه‏هاى قرآنى از هماهنگى صوتى درون و ميان‏واژه‏اى بهره‏مندند؛ به عبارتى يكپارچگى آوايى در جايى كه توازن ظريفى ميان عناصر واژگانى، محتواى معنايى كل، صداها و واژگان مجاور وجود دارد.25

5ـ4. حروف ربط چندگانه

در برخى تركيب‏بندى‏هاى قرآنى، به كاربرد درون‏جمله‏اى بيش از حدِ ادات ربط همچون «ف، و، اما» بر مى‏خوريم كه به دلايل بلاغى در جملاتى متوالى تكرار مى‏شوند. آيات 9 تا 11 سوره ضحى از اين جمله است: فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ.

5ـ5. ارتباط ساخت واژه‏اى

گاه در قرآن دو واژه مشابه از لحاظ ساختى، درونِ يك تركيب‏بندى قرار مى‏گيرند؛ چنانكه در آيه 37 سوره احزاب اتفاق افتاده است: وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَيهُ.
واژه «تخشى» در ابتداى ساختار الگوى فوق و واژه «تَخْشَيه» از لحاظ ساخت واژه‏اى با يكديگر در ارتباط هستند. در آيه 195 سوره بقره نيز نمونه‏اى ديگر از اين دست قرار دارد: وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.
در اين مورد نيز واژه‏هاى «احسنوا» و «محسنين» از جهت ساختى، شبيه يكديگرند. همچنين اين ساختار از آنجايى كه دو واژه يكسان يا هم‏معنا در دو نقطه حساس آن قرار گرفته‏اند، نمونه‏اى از انسجامى مستحكم را به تصوير مى‏كشد.26 اين اتحاد واژگانى قابليت فهم و فراگيرى را در متن ايجاد مى‏كند.27

6. ويژگى‏هاى آرايشى

ويژگى‏هاى فرا لغوى را كه در تزيين درون و ظاهر تركيب‏بندى‏هاى قرآن به كار رفته‏اند، مى‏توان به ترتيب به ويژگى‏هاى عروضى و تصويرپردازى تقسيم كرد.

6ـ1. ويژگى‏هاى عروضى

خاصيت‏هاى صداشناختى و روانى بنيادينى در صداها، منشأ پيدايش عمده‏ترين جلوه‏هاى زبانى هستند و شامل زير و بمى و رسايى صداها مى‏شوند.28 كاربرد درون جمله‏اى اين ويژگى‏ها، آذين‏بندى آوايى درون جمله را از ميان صداهايى مشخص پديد مى‏آورد. اين تنها در زمانى تحقق مى‏يابد كه آيات قرآنى با صدايى رسا خوانده شوند؛ به ديگر بيان، قواعد تجويد به‏درستى رعايت شده باشد. آيه 2 سوره مجادله نمونه مناسبى در اين‏باره است.
الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَ‏آئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَـاتِهِمْ.
در اين سازه قرآنى صداى غنه‏اى «م» در انتهاى واژه «منكم» و آغاز واژه «من» همگون شده؛ همين اتفاق در مورد صداى غنه‏اى «ن» در انتهاى «من» و ابتداى «نسائهم» افتاده است. به همين ترتيب انتها و ابتداى دو واژه «نسائهم» و «ما» نيز در صداى غنه‏اى «م» ادغام شده‏اند. نكته حائز اهميت ديگر مد حاصل از مصوت بلند «الف» در واژه «نسائهم» مى‏باشد كه به دليل همزه پس از آن پديد آمده است. بدين ترتيب همگونى صداها و مد، ارزش زيبايى‏شناختى و تزيينى به اين محصول آوايى بخشيده است.
ساختارهاى چشمگير واژگانى به لحاظ زبان و ادبيات، گاه نيازمند ارزشى اضافى در جلوه‏هاى موسيقيايى است. تركيب‏بندى‏هاى قرآنى با استفاده از ابزارهاى موءثرى همچون تنوين و صداهاى خيشومى نون و ميم كه در ايجاد غنه به كار مى‏روند، اضافه بر ديگر ابزارهاى صوتى چون مصوت‏هاى بلند «الف، واو، ياء» در اين زمينه موفق بوده‏اند. اين چنين خصوصيات آوايى كه بر تمام گفتارهاى قرآن سايه افكنده، پيكتال را بر اين باور قرار داد كه قرآن، سمفونى بى‏همتايى است.29

6ـ2. تصويرپردازى

برخى سازه‏هاى قرآنى، استعاره‏هايى را پديد آورده‏اند كه به وضوح تابلو يا مستندى با منظره‏هاى فراوان را در ذهن مجسم مى‏كند. تصويرپردازى در جهت تزيين با شكوه و پرجلوه، براى سازه‏هاى قرآنى به كار رفته است. در اين ميان، آيات 1و 2 سوره حج جلب توجه بيشترى مى‏كند:
يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْ‏ءء عَظِيمء يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَ مَا هُم بِسُكَارَى وَ لَـكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدء.
نمونه فوق، زمين‏لرزه و رستاخيز را به تصوير مى‏كشد و فضاى ارهاب و آشفتگى را براى هر فردى مجسم مى‏كند: مادرانى كه فرزندان شيرخوار خود را رها كرده؛ زنان باردارى كه سقوط مى‏كنند و مردم كه همچون رندان مست راه مى‏روند و اين فضايى از وحشت و ترس محض است.30 تصويرى كه در اين جملات به نمايش گذاشته شده، فضايى از ارعاب، دلهره و ترس از خداوند و تسليم در برابر وى را ترسيم مى‏كند.31 قيامت به زلزله‏اى ناگهانى و مخوف تشبيه شده كه هيچ راه گريز و توان مقابله‏اى با آن نيست؛ به طورى كه انسان‏ها به طور كامل خود را باخته و هر كس تنها به فكر خويش است. بدين ترتيب تصويرپردازى بديعى جهت تداعى درون مايه محورى اين دو آيه كه همان ترس از خداوند مى‏باشد به كار رفته است. آيه زير نمونه ديگرى در اين زمينه است:
خَشَعَتِ الأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَانِ فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا.32
اين ساختار حال و هواى فرمانبرى، خاموشى همگانى و سكوت جانكاهى را به تصوير مى‏كشد. فر و جلال خداوند بر صحنه سايه افكنده، چهره‏ها پريشان است و تنها صداى زمزمه به گوش مى‏رسد. ويژگى‏هاى آوايى برخى صداها، از ارزش معناشناختى برخوردارند. اين ويژگى‏ها در تصويرپردازى پرجلوه اين آيه نيز ايفاى نقش مى‏كنند. صداهاى صفيرى «شين» و «سين» كه در واژه‏هاى «همسه، تسمع، خشعت» با صداى فركانس بالاى هيس ترسيم شده، هيبت، سكوت و بهت‏زدگى نكبت‏بارى را باز مى‏تاباند كه مشخصه بارز روز جزا است.
آيات 19 تا 23 سوره فجر نمونه ديگرى از تصويرپردازى با آذين بندى‏هاى زبانى و بلاغى است كه تأثير روان‏شناختى عميقى بر مخاطبان خود مى‏گذرد: وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَّمًّا وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا كَلاَّ إِذَا دُكَّتِ الأَرْضُ دَكًّا دَكًّا وَ جَ‏آءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا وَ جِاْى‏ءَ يَوْمَئذِ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئذٍ يَتَذَكَّرُ الأِِنسَانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرَى.
در اين گفتارهاى قرآنى، رنگين كمانى از تشبيه و تصويرپردازى ديده مى‏شود كه به وضوح آزمندى و حرص، پول‏پرستى، در هم كوبيده شدن زمين، نمود خداوند با صفوفى از فرشتگان و حاضر شدن جهنم را به تصوير مى‏كشد. به كارگيرى عناصر زبانى همچون تكرار به عنوان قالبى براى انسجام كلامى در عبارت‏هاى «صفا ـ صفا»، «دكا ـ دكا»، «تحبون ـ حبا»، «تأكلون ـ أكلا» كه از لحاظ ساخت واژه نيز شباهت دارند و همچنين ترفندهاى بلاغى همچون تكرار تأكيدى عينى «صفا ـ صفا» و تكرار تأكيدى متفاوت «يتذكر ـ الذكرى» در اين مسير بوده است.

خاتمه

گفتارهاى قرآنى به ابتكارآفرينى در صور زبانى و فرازبانىِ منحصر به فردى شناخته مى‏شوند كه از طريق پيوندى ميان ابزارهاى صرفى ـ نحوى، بلاغى و عروضى پديد آمده‏اند، ساختارهاى قرآنى را مى‏توان در جايگذارى عناصر واژگانى، ساختارهاى پلكانى، ساختارهاى مجتمع با گروه‏هايى از جمله‏واره‏ها، ساختارهاى چلچراغى با خوشه‏هايى از معرف‏ها و ساختارهاى متقارن دسته‏بندى كرد. مهم‏ترين شاخصه معمارى زبانى قرآن، تعريف و اصطلاح اشباع شده با استفاده از ضماير موصولى و ادات ربط تكرار شونده مى‏باشد. به عنوان مثال در آيات 63 تا 75 سوره فرقان هفت ضمير موصولى به كار رفته است. نمونه‏اى ديگر از اين قبيل در سوره شورى با تكرار 62 بار ادات ربط «ف» به نمايش در آمده است. همچنين «ثم» در آيه 67 سوره غافر پنج بار تكرار مى‏شود. ديگر شاخصه معمارى زبانى قرآن، تكرار واژگانى است كه از لحاظ ساختى مرتبط هستند و اين پيوندى ميان ساخت واژه و بلاغت ايجاد كرده است. اين تكرار در سطح زبان‏شناختى به عنوان ابزارى پيوندساز جهت نيل به مقصودى گويا به كار رفته؛ در حالى كه در سطح بلاغى، تكرارى تأكيدى بوده كه در جهت نتيجه‏اى سبك‏شناختى مورد استفاده قرار گرفته است. بر اين اساس مى‏توان نتيجه گرفت كه اين چينش واژگان نه تنها انتخابى مناسب بوده كه با معنا نيز سازگار است. ديگر خصيصه جالب توجه برخى سازه‏هاى قرآنى، پيوند ميان جلوه صوتى و ارزش معنايى است؛ اما اين ويژگى فرازبانى نبايد با صداواژه كه به نمادگرى صداها اشاره دارد، اشتباه گرفته شود. صداى حاصل از برخى عبارت‏هاى قرآن حاصل ارزشى معنايى است. به عنوان مثال، واژه «سكن» به معناى استراحت و سكنى گزيدن با آسايش‏خاطر، هميشه با كلماتى مانند «ليل»، «زواج» و «الجنة» همراه است و صداى لطيف و نرم «سين» و «كاف» آرامش و آسايش خاطر را در آيات 61 غافر و 189 اعراف به ذهن خطور مى‏دهد.
خصوصياتى كه اين مقاله سعى در بيان برخى از آنها داشت، از محيط زبانى قرآن، چشم‏اندازى شكوهمند با معمارى زبانى منحصر به فردى ساخته است كه انسان را با اطمينان بر اين بارو سوق مى‏دهد كه قرآن سبكى بى‏نظير در نوع خود است.

پى‏نوشت‏ها:

* دانش آموخته حوزه علميه و پژوهشگر.
.1TheofArchitectreLingisticThe
.Qranنشريه مطالعات قرآنى (StdiesQranicofJornal) لندن، 2000 م، ص 37 ـ 51.
2. عبدالعزيز عتيق، علم البديع، بيروت، دارالنهضة العربية، 1985 م، ص 9.
3. احزاب، آيه 35.
4. آل‏عمران، آيه 191.
5. عبدالقادر احمد عطا، وجوه اعجاز القرآن، با تحقيق محمود بن حمزة الكرمانى؛ اسرار التكرار فى القرآن، قاهره، دارالاعتصام، 1977 م، ص 36 ـ 243.
6. همچنين نگاه كنيد به: السيوطى، ابوالفضل جلال الدين، معترك الأقرآن فى اعجاز القرآن، (بيروت، دارالكتب العلميه، 1988 م)، ج 1، ص 128 به بعد.
7. فاطر، آيه 19 و 20.
8. هود، آيه 24.
9.شورى، آيه 15.
10. محمد، آيه 15.
.11Robert.E
LongarceصClaseofCombinationasSentenceصin
SyntacticnadLangageTgologe:ComlexDescrition
.TimothyConstrctionsed
.C)Shoen
.vol(1985
235.2
12. تحريم، آيه 6.
13. ضحى، آيه 1 ـ 5.
14. همان، آيه 6ـ8.
15. همان، آيه 9ـ11.
16..K.A.M
GrammerFnctionaltoIntrodctinHallidayAn:London)Edward
310.(Arnold1985
17. الجرجانى، عبدالقادر، دلائل الاعجاز، قاهره، مكتبة الخانچى، 1984م، ص 131.
18. همان، ص 138.
19. جمعه، آيه 5.
20. غافر، آيه 79.
21. ممتحنه، آيه 5.
22. غاشيه، آيه 15 ـ 16.
23. صافات، آيه 117 ـ 118.
24.C
HolesModern:Arabic
VarietiesandStrctresFnctions
169.(London)1995
25. عطا، وجوه اعجاز القرآن، ص 245 به بعد؛ الجرجانى، دلائل الاعجاز، ص 57 به بعد.
26.D.SchneiderشStylesFnctionVarriosofTextsinCohesionLexixalصin.andGrasteinG.NebertA
Trends(eds)LingisticsTextEnglishin:Berlin)Zentralinstitt(SrechFr
DDRderWissnschaftenderWissenschaftAkademi
110.(1979
27. همان، ص 114.
28.David
LangageofEncycloediaVambridageCrystalThe:Cambrige)
169.(C1987
29. M
KoranGloriostheofMeaningickthallThe:London)nwin&AllenGeorge
vii.(.Ltd1969
.30. قرطبى، ابوعبداللّه محمد، الجامع الاحكام القرآن، بيروت، دارالكتاب العربى، 1997م، ج 12، ص 7 تا 8؛ الزمخشرى، ابوالقاسم، الكاشف، بيروت، دارالكتب العلمية، 1997م، ج 3، ص 138 ـ 140.
31. سيدقطب، فى ظلال القرآن، (بيروت: دارالشرق، 1996م) ج 4، ص 2406.
32. طه، آيه 108.

مقالات مشابه

روح معنا ره‌آوردِ بدیع قرآن؛ مؤثر در فهم گزاره‌های دین

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحمد حسین مهدوی‌نژاد, مهدی اخوت

ارزیابی نظریه زبان‌شناختی نصر حامد ابوزید درباره قرآن

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحمدباقر عامری‌نیا, عباسعلی فراهتی

جدال کلامی حدوث و قدم کلام الهی به مثابه مقدمه ای بر مسئله زبان قرآن

نام نشریهقرآن و حدیث

نام نویسندهامید حسینی‌نژاد, رقیه سادات شجاعی

چیستی،چرایی و چگونگی زبان قرآن

نام نشریهقرآن و حدیث

نام نویسندهاسمر جعفری, لامحسین اعرابی

تبیین تحلیل رابطه متن و مخاطب در پیام‌های قرآن

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه ذاکری, حسین بخشعلی سلطانی

گونه شناسی مفاهیم قرآن و قلمرو فهم عرفی

نام نشریهذهن

نام نویسندهعلیرضا قائمی‌‎نیا, ابوالقاسم علیدوست, محمدحسین رفیعی

علامه طباطبایی و زبان نمادین و انشایی در قرآن

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحمد محمدرضایی, ناصر محمدی, سیدعلی علم الهدی, مریم شریف‌پور

سه نظریه درباره زبان دین و شش مفسر قرآن

نام نشریهفلسفه دین

نام نویسندهمیرسعید موسوی کریمی, حمیده طهرانی حائری