پيغمبر محمود ابوالقاسم احمد آن سيد مسعود و خداوند مؤيّد
اين بس كه خدا گويد: «ما كان محمد»1 وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلّد
تولد پربركت حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله كه بنا به اعتقاد علماي اماميه در 17 ربيع الاول سال 570 ميلادي و مطابق با سال عام الفيل به وقوع پيوست، آغاز تولدي نوين و روز اعطاي مدال سعادت و رستگاري از سوي حضرت حق براي جامعه بشريت ميباشد.در آن روز نوزادي به اين عالم خاكي قدم نهاد كه بعد از چهل سال از سوي خداوند بعنوان آموزگار وحي و مربي برترين فرهنگ زيستن به اهل جهان معرفي گرديد. مقارن اين ولادت پر بركت در صحنه گيتي آثار شگفتانگيز و اسرارآميزي رخ داد كه هشداري براي حاكمان و زور مداران تاريخ به حساب آمد.
فرو ريختن 14 كنگره در ايوان كسري، خاموش شدن آتشكده فارس، جريان آب در وادي سماوه بعد از سالهاي طولاني خشكي، سرنگون شدن بتها در مكه و ساير نقاط عالم، خشك شدن درياچه ساوه، پرتوافشاني نوري از وجود آن گرامي در آفاق آسمانها و خوابهاي وحشتناك انوشيروان و موبدان، از جمله علائم خارق العاده و از نشانههاي هشدار دهندهاي بود كه مقارن تولد پيامبر خاتم صلياللهعليهوآله در جهان حادث شد كه در منابع معتبر تاريخي و جوامع مورد اعتماد حديثي از آنها ياد شده است.
در مورد زندگي، سيره و سخن و خلق و خوي آن وجود گرامي آثار و مجموعههاي ارزشمندي از سوي دانشمندان و محققين پديد آمده است كه هر كدام به نوبه خود قابل تحسين و تقدير است. السيرةالنبويه: ابن هشام، السيرة النبويه: ابن كثير، حياة النبي و سيرته، سيرة المصطفي: عبدالزهرا عثمان محمد، سيرة المصطفي: هاشم معروف الحسني، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، نهاية المسئول في رواية الرسول، سيري در سيره نبوي، فروغ ابديت، شرف النبي و حياة القلوب، ج2، برخي از اين مجموعههاي نبوي ميباشند كه هر كدام با سليقه خاص مؤلّف و از زواياي مختلفي به بررسي ابعاد زندگي و سيره آن حضرت پرداختهاند.
در اين نوشتار سعي شده در حدّ وسع، خلق و خوي حضرتش در پرتو آيات وحياني قرآن بررسي شود، تا به اين وسيله جان و دل خود را با آيات نور روشنايي بخشيده و از صفات ستوده محمدي صلياللهعليهوآله بهرهور شويم، چرا كه بر اين باوريم: زيباترين و كاملترين سيماي آن گرامي را بايد در آيينه كلام وحياني پروردگار به نظاره نشست و خصلتهاي زيباي نبوت را از سرچشمه نور جستجو كرد و اگر قرار است انسان براي بهتر زيستن و به سوي سعادت ابدي رفتن به دنبال الگو و سرمشق باشد، آنرا در كاملترين و مطمئنترين منابع ميتوان يافت كه صفحات درخشان و زرين آن در بلنداي تاريخ و در تاريكترين لحظات آن، شاهراه انسانيت را روشن نموده است. خداوند متعال فرمود: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛2
«مطمئنا براي شما در [رفتار و گفتار] رسول خدا صلياللهعليهوآله سرمشق نيكو [و كاملي] ميباشد.»
از منظر قرآن كريم يكي از شاخصترين ويژگيهاي حضرت رسول صلياللهعليهوآله ، اخلاق زيبا و برخورد شفقتآميز با ديگران بود. آن بزرگوار با داشتن اين خصلت ستودني توانست در طول 23 سال، دلهاي بسياري را به خود شيفته كرده و به صراط مستقيم هدايت نمايد، در حالي كه هيچ قدرتي توان چنين كار شگفتي را نداشت. خداوند متعال اين عامل اساسي را چنين شرح ميدهد: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك»؛3
«به بركت رحمت الهي در برخورد با مردم نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراكنده ميشدند.»
اساسا آن حضرت بر اين باور بود كه فلسفه بعثت براي تكميل مكارم اخلاق است و ميفرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارمَ الاَْخْلاقِ؛4
همانا من براي به سامان رساندن فضائل اخلاقي مبعوث شدهام.»
ابراز محبت و مهرورزي آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ايمان ميشد، بلكه مخالفين آن بزرگوار نيز از اخلاق نرم و شفقتآميز آن گرامي بهرهمند بودند و اين سبب جذب آنان به سوي اسلام ميگرديد. به همين جهت خداوند متعال رسول گرامياش را تحسين كرده و فرمود: «وَاِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ»؛5
«و يقينا تو داراي اخلاق عظيم و برجستهاي هستي.»
كساني كه خود را وقف اصلاح جامعه كرده و براي سعادت افراد آن از هيچ كوششي فروگذار نميكنند و با دلسوزي و عشق و علاقه به انجام وظايف محوله ميپردازند، بدون ترديد جايگاه خود را در جامعه و دلهاي مردم تحكيم بخشيده و ارتباط نزديكتري با مخاطبان خود پيدا ميكنند، در نتيجه مردم به آنان به ديده احترام نگريسته و اعتماد كرده و به آساني گفتهها و خواسته هايشان را ميپذيرند. مردم عاشق كساني هستند كه بدون هياهو بدنبال اصلاح جامعه و رفع گرفتاريهاي آنان باشند.
اگر اين دلسوزي و خدمات بيريا، مخلصانه و فقط براي رضاي خداوند عالم باشد، نتيجه آن مضاعف و توفيق در كار حتمي و قطعي خواهد بود.
كه خواجه خود روش بنده پروري داند تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
اين ويژگي در رهبران الهي و پيشوايان جامعه از اهميت ويژهاي برخوردار است. قرآن مجيد پيامبر گرامي اسلام را با اين خصلت پسنديده معرفي كرده و ميفرمايد:«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤمِنينَ رءوُفٌ رَحيمٌ»؛6
«همانا فرستادهاي از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت و راهنمايي شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.»
خداوند متعال به كساني كه دلسوزي و مهرباني رسول اكرم صلياللهعليهوآله را نوعي ساده لوحي قلمداد ميكردند و اغماض و چشم پوشيهاي آن وجود گرامي را در مورد افراد خطاكار سطحي نگري انگاشته و سخناني ناروا در مورد پيامبر به زبان ميآوردند چنين ميفرمايد:«وَمِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبيَّ وَيَقوُلُونُ هُوَ اُذُنٌ قَلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤمنينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ»؛7
«از آنها كساني هستند كه پيامبر را آزار ميدهند ومي گويند: او گوشياست. (آدم خوش باوري است!) بگو: خوش باور بودن او به سود شماست، او به خدا ايمان دارد و [تنها] مؤمنان را تصديق ميكند و براي مؤمنان شما رحمت است، امّا كساني كه رسول خدا صلياللهعليهوآله را ميآزارند عذاب دردناكي در پيش دارند.»
دلسوزي حضرت خاتم الانبياء به حدّي بود كه گاهي از شدت غصه و ناراحتي در آستانه هلاكت قرار ميگرفت. رسول مكّرم اسلام نه تنها از انحراف و كجرويهاي برخي از مسلمانان آزرده خاطر ميشد، بلكه از گمراهي و ناداني نامسلمانان نيز در رنج و عذاب بود. تا اينكه خداوند متعال از دلسوزي رسول خويش چنين ياد ميكند: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلي آثارِهِمِ اِنْ لَمْ يُؤمِنُوا بِهذا الْحَديثِ اَسَفا»؛8
گويي ميخواهي به خاطر اعمال [نارواي] آنان، اگر به اين گفتار ايمان نياوردند، خود را هلاك كني.
توفيق در مديريت جامعه به عوامل مختلفي بستگي دارد كه يكي از مهمترين آنها آشنايي با مشكلات و گرفتاريهاي طبقات محروم اجتماع ميباشد. پيامبران الهي عموما و پيامبراسلام خصوصا از چنين خصلت والايي برخوردار بودند. آنان خود را از مردم ميدانستند و هيچگونه امتياز و تَفَوُّقي بر خويشتن نسبت به ساير اقشار جامعه قائل نبودند. پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله ميفرمود: «اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»؛9 «همانا من هم همانند شما بشر هستم.» در آيه ديگري خداوند متعال ميفرمايد: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ»؛10
«پيامبري از خود شما برايتان آمده است.»
افزون بر مردمي بودن، آشنايي و آگاهي و لمس واقعيتهاي پنهان جامعه از خصلتهاي بارز آن حضرت بود.
البته ميان امثال پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله و كساني كه با شعار محروميت زدايي به عرصههاي رهبري و هدايت جوامع وارد ميشوند امّا خود طعم تلخ محروميت و گرفتاري را نچشيدهاند و درك اين واقعيتها برايشان سخت و غير ملموس است فرق زيادي وجود دارد. آنان اگر هم بخواهند در اين رابطه درست عمل كنند موفق نخواهند شد، امّا كساني كه اين مشكلات و محروميتها را از نزديك لمس كردهاند، درد و رنج طبقات محروم جامعه را كه معمولاً بالاي 50% جامعه ميباشند، بهتر و راحتتر درك ميكنند. قرآن كريم ميفرمايد: «اَلَمْ يَجِدْكَ يَتيما فَآوي وَوَجَدَكَ ضالاًّ فَهَدي وَوَجَدَكَ عائلاً فَاَغْني»؛11
«آيا تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد و تو را فقير يافت و بينياز نمود.»
حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله در مقابل مرفهين بيدردي كه از او ميخواستند از طبقات محروم فاصله بگيرد، اين آيه را تلاوت ميكرد: «وَما اَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا»؛12
«من هرگز مردم با ايمان را [گر چه در ظاهر محروم و بيچيز و نيازمند باشند] از خود دور نخواهم كرد.»
آري رسيدن به مقام نبوت اوصاف برجستهاي ميطلبد كه يكي از آنها مردمي بودن و آشنايي با حقوق محرومان است. كسي كه ميخواهد دين آسماني او جاودانه بماند و براي هر قوم و ملتي و در هر عصر و زماني به كار آيد لازم است كه خود با ريشههاي ناعدالتي و فقر و محروميت از نزديك تماس داشته باشد تا در بلنداي تاريخ بتواند نداي عدالت خواهي و محروميت زدايي را به گوش جهانيان برساند. قرآن با يادآوري دوران مشقت بار و سخت زندگي پيامبر صلياللهعليهوآله به آن حضرت سفارش ميكند كه: «فَاَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ وَاَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»؛13 «يتيم را از خود دور نكن و درخواست كننده را از خود مران.»
رسول خدا صلياللهعليهوآله در هنگام هجرت به مدينه نيز در مقابل فريادهاي دعوت دهها نفر از اهالي مدينه، در زميني كه به يتيمان تعلق داشت فرود آمد و كانون اسلام را در همانجا متمركز نمود كه بعدها به مسجدالنبي و مركز حكومت اسلامي تبديل شد و تصميمات مهم جهان اسلام در همانجا اتخاذ گرديد.
گذري كوتاه به تاريخ پيامبران الهي نشان ميدهد كه آنان در راه اعتلاي كلمه توحيد و انجام رسالت خويش با سختترين موانع روبرو بودهاند، همچنانكه امام صادق عليهالسلام فرمود: «اِنَّ اَشَّدَ النّاسِ بَلاءً اَلاَْنْبياءُ؛14
همانا كه انبياء الهي سختترين گرفتاريها را داشتهاند.» امّا در اين ميان حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله بيش از ساير انبياء در معرض بلاها و آزمايشات سخت قرار گرفت. آن حضرت در اين مورد ميفرمايد: «ما اوُذِيَ نَبيٌّ مِثْلَ ما اوُذيتُ؛15
هيچ پيامبري همانند من مورد آزار و اذيت قرار نگرفت.»
امّا تحمل و بردباري پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در برابر كوه مشكلات كه از هر سو به آن حضرت روي ميآورد و موانع گوناگوني كه هر يك ميتوانست سد راه اهداف بلند حضرتش باشد، تمام دشمنان و مخالفين سرسخت آن حضرت را به زانو در آورد.
استاد شهيد مطهري رحمهالله در اين زمينه مينويسد: «اراده و استقامتش بينظير بود. از او به يارانش نيز سرايت كرده بود. دوره 23 ساله بعثتش يكسره درس اراده و استقامت است. او در تاريخ زندگياش مكرر در شرايطي قرار گرفت كه اميدها از هرجا قطع ميشد، ولي او يك لحظه تصور شكست را در مخيلهاش راه نداد. ايمان نيرومندش به موفقيت، يك لحظه متزلزل نشد.»16
گاهي خداوند متعال براي تقويت روحيه صبر و مقاومت رسول گراميش ميفرمود: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»؛17
«پس صبر و بردباريپيشه كن، آن گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند.»
رسول اكرم صلياللهعليهوآله در سخن ارزشمندي پايداري و مقاومت و اراده آهنين خود را در راه هدف به نمايش گذاشت و هنگامي كه حضرت ابوطالب پيشنهاد مشركين را مبني بر خودداري آن حضرت از ابلاغ پيام آسماني خويش به وي بيان كرد، به عمويش ابوطالب چنين فرمود: «ياعَمِّ!وَاللّهِ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ في يَميني وَالْقَمَرَ في يَساري عَلي اَنْ اَتْرُكَ هذاَ الاَمْرَ حَتّي يُظْهِرَهُ اللّهُ اَوْ اُهْلِكَ فيه، ماتَرَكْتُهُ؛18
اي عمو! به خدا سوگند اگر آنان خورشيد را در دست راستم و ماه را در تحمل و بردباري پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در برابر كوه مشكلات كه از هر سو به آن حضرت روي ميآورد و موانع گوناگوني كه هر يك ميتوانست سد راه اهداف بلند حضرتش باشد، تمام دشمنان و مخالفين سرسخت آن حضرت را به زانو در آورد.
دست چپم قرار دهند كه از دعوت آسماني خود دست بردارم هرگز نخواهم پذيرفت تا اينكه يا خداوند دين مرا پيروز كند و يا اينكه جانم را در راه آن از دست بدهم.»
و اين چنين بود كه حضرت محمد صلياللهعليهوآله با تحمل مشكلات و صبر و پايداري توانست دين مبين اسلام را به جهانيان اعلام كند. انواع گرفتاريها و ناملايمات، صدمات جسمي و روحي، قرار گرفتن در معرض انواع اتهامات از قبيل: ساحر، مجنون، آشوبگر و ساير موانع راه پيامبر، با دو عامل ايمان به هدف و استقامت و پشتكار در راه رسيدن به آن، قابل تحمل بود.
امير مؤمنان علي عليهالسلام در اين مورد ميفرمايد: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ دَعا الي طاعَتِهِ وَقاهَرَ اَعْداءَهُ جِهادا عَنْ دينِهِ، لايَثْنيهِ عَنْ ذلكَ اِجْتِماعٌ عَلي تَكْذيبِهِ وَاِلْتِماسٌ لاِِطْفاءِ نُورِهِ؛19
گواهي ميدهم كه محمد صلياللهعليهوآله بنده و پيامبر اوست، انسانها را به عبادت خداوند دعوت نمود و با دشمنان خدا در راه دين او پيكار نموده و مغلوبشان كرد. هرگز همداستاني دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را از (آن دعوت به حق و كوشش در راه استقرار دين اسلام) باز نداشت و تلاش آنان براي خاموشي نور رسالت نتيجه نداد.»
بندگي و خضوع در مقابل حق فضيلتي ستودني است كه قرآن بارها بر اين صفت زيباي محمدي صلياللهعليهوآله اشاره دارد. خداوند متعال پيامبر گرامياش را با وصف بندگي ـ كه تمام اوصاف والاي حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله را تحت الشعاع قرار داده ـ ياد ميكند و رسول گرامي اسلام نيز به عبوديت خود در پيشگاه حق هميشه افتخار ميكرد.
به چند نمونه از آياتي كه حضرت رسول صلياللهعليهوآله را با صفت والاي عبوديت توصيف ميكند اشاره ميكنيم:
1 ـ «وَاِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فأتوُا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»؛20
«و اگر در آنچه كه به بنده خودمان نازل كردهايم شك داريد، يك سوره همانند آنرا بياوريد.»
2 ـ «اِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَما اَنْزَلْنا عَلي عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرقانِ...»؛21
«اگر به خدا و به آنچه كه بر بنده خود در روز جدايي [حق از باطل[ نازل كردهايم ايمان آوردهايد...»
3 ـ «تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرا»؛22
«بزرگوار و پربركت است آن خداوندي كه قرآن را بر بنده [خاص[ خود نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد.»
4 ـ «فَاَوْحي اِلي عَبْدِهِ ما اَوْحي»؛23
«[در شب معراج] آنچه را كه وحي كردني بود به بندهاش وحي نمود.»
پيامبر گرامي اسلام صلياللهعليهوآله آنچنان شيفته عبادت و بندگي در بارگاه ربوبي بود كه گاهي خود را فراموش ميكرد و از خود بيخود ميشد، تا اينكه آيه نازل شد: «طه! ما اَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرآنَ لِتَشْقي»؛
«طه! ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه اين قدر به زحمت و مشقت بيفتي.»
مرحوم فيض كاشاني در ذيل اين آيه مينويسد: پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله آنچنان در عبادت الهي حريص بود كه از كثرت عبادت پاهاي مباركش متورم شده بود، تا اينكه خداوند متعال اين آيه را فرستاد.
امام باقر عليهالسلام ميفرمايد: روزي يكي از همسران آن حضرت به وي گفت: يا رسولاللّه! چرابه خود اينقدر زحمت ميدهي، در حاليكه يك بنده آمرزيده هستي.
پيامبر صلياللهعليهوآله پاسخ داد: «اَوَلا اَكُونَ عَبْدا شَكُورا؛24 آيا بنده شكرگزاري نباشم.»
خداوند متعال در برخي از آيات براي عبادت و بندگي پيامبر گرامياش چنين رهنمود ميدهد: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ اِلي غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودا وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسي اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاما مَحْمُودا»؛25 «نماز را از زوال خورشيد (هنگام اذان ظهر) تانهايت تاريكي شب (نيمه شب) به پادار؛ و همچنين قرآن فجر (نماز صبح) را؛ زيرا قرآن فجر مورد شهادت [فرشتگان شب و روز] است. و پاسي از شب را [از خواب برخواسته و قرآن و نماز بخوان و] عبادت كن. اين يك عمل نافله براي توست. اميد است كه خداوند متعال تو را به اين وسيله به مقامي محمود (و در خور ستايش) برانگيزد.»
عدالت خواهي يكي از مهمترين اهداف بعثت پيامبران الهي است. خداوند متعال در سوره حديد ميفرمايد: «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَاَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»؛26 «ما فرستادگان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب آسماني و ميزان نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند.»
همچنين خداوند متعال از زبان پيامبر گرامي اسلام در سوره شوري ميفرمايد: «وَاُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَيْنَكُمْ»؛27 «من براي اجراي عدالت در ميان شما مأمور شدهام.»
و در آيات متعددي قرآن از عدالت خواهي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله كه يكي از اهداف بعثت آن حضرت نيز ميباشد سخن گفته و مردم را به تبعيت از آن بزرگوار ترغيب و تشويق ميكند.
عدالتطلبي در تمام زواياي زندگي انسان نقش دارد و گستره آن به گفتار و رفتار و روابط انسان، معاملات، خانواده، دوستان، فرزندان، همكاران و حتي ساير ملل نيز كشيده ميشود. قرآن كريم ميفرمايد: «وَاِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»؛28 «وهنگامي كه سخني ميگوييد، عدالت را رعايت نماييد.» پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله آنچنان به اين مسئله حياتي اهميت ميداد كه حتي در نگاه كردن به ديگران عدالت را رعايت مينمود. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «كانَ رَسُولُ اللّهِ يُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَنْظُرُ اِلي ذا وَيَنْظُرُ اِلي ذا بِالسَّوِيَّةِ؛29 رسول خدا صلياللهعليهوآله نگاه خود را در ميان اصحاب بطور مساوي تقسيم ميكرد، گاهي به اين و گاهي به آن ديگري به طور مساوي نگاه ميكرد.»
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در يك منشور جهاني عدالت خواهي و تساوي حقوق انسانها را در جوامع اعلام كرده و ملاك احترام به حقوق بشر را معين نمود. آن منادي راستين عدالت و آزادي هنگامي كه مشاهده كرد يكي از اصحاب عرب وي، سلمان فارسي را بخاطر غير عرب بودن تحقير ميكند، در كلمات حكيمانه و معروفي فرمود: «اِنَّ النّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ اِلي يَوْمِنا هذا مِثْلُ اَسْنانِ الْمِشْطِ، لا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَي الْعَجَمِيِّ وَلا لِلاَْحْمَرِ عَلَي الاَْسْوَدِ اِلاّ بِالتَّقْوي؛30 همه مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانههاي شانه [مساوي و برابر[ هستند. عرب بر عجم و سرخ بر سياه برتري ندارد مگر به تقوي.»
پيامبر اسلام در اجراي قانون عادلانه الهي اهتمام خاصي داشت و اگر كسي از آن حضرت تقاضاي غيرقانوني و غيراصولي ميكرد، شديدا ناراحت ميشد. هنگامي كه بعضي از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب در مورد تقسيم غنائم جنگي از آن بزرگوار تقاضاي غيرمعقول و خلاف عادت كردند، آن بزرگوار ناراحت شد و 29 روز تمام از آنان فاصله گرفت. خداوند متعال نيز به اين مناسبت آياتي را بر آن حضرت نازل كرد و خطاب به پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود: «يا اَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ اِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيواةَ الدُّنْيا وَزينَتَها فَتَعالَيْنَ اُمَتِّعْكُنَّ وَاُسَرِّحْكُنَّ سَراحا جَميلاً»؛31 «اي پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را ميخواهيد، بياييد [با هديهاي ]شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نيكويي رها سازم.32»
و به اين ترتيب پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله حتي به نزديكترين افراد خانوادهاش نيز اجازه نداد از قانون الهي تخطي كرده و عدالت اجتماعي را در حكومت اسلامي آن حضرت خدشهدار سازند.
امانتداري و صداقت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله نه تنها ياران و پيروان آن حضرت را شيفته ايشان نموده بود بلكه دشمنان نيز به اين حقيقت اذعان داشته و صداقت آن بزرگوار را ميستودند. سه سال از بعثت ميگذشت كه حضرت رسول صلياللهعليهوآله روزي در كنار كوه «صفا» روي سنگ بلندي قرار گرفت و با صداي رسايي قشرهاي مختلف مردم مكه را به سوي خويش فرا خواند، آنگاه خطاب به مشركين و ساير مردم فرمود: اي مردم! هرگاه من به شما گزارش دهم كه پشت اين كوه دشمنان موضع گرفتهاند و قصد جان و مال شما را دارند، آيا مرا تصديق ميكنيد؟ همگي گفتند: آري، زيرا ما در طول زندگي از تو دروغي نشنيدهايم33.
حضرت خديجه نيز هنگامي كه پيشنهاد ازدواج به آن حضرت ميداد و شيفتگي خود را به آن وجود گرامي اعلام مينمود با تاكيد بر امانت و صداقت آن بزرگوار، چنين گفت: «اِنّي قَدْ رَغِبْتُ فيكَ لِقَرابَتِكَ وَسِطَتِكَ في قَوْمِكَ وَاَمانَتِكَ وَحُسْنِ خُلْقِكَ وَصِدْقِ حَديثِكَ؛34 به خاطر خويشاونديت و بزرگواريت در ميان قوم خودت و امانتداري تو و اخلاق نيك و راستگوئيت، مايلم با تو ازدواج كنم.»
در اين ميان تصريح آيات الهي و تاكيد كلام وحياني قرآن بر صداقت و راستي و امانتداري آن حضرت حلاوتي ديگر دارد. برخي از آياتي كه به امانتداري و راستي پيامبر عظيم الشأن اسلام اشاره دارند عبارتند از:
1 ـ «قُلْ لا اَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللّهِ وَلا اَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا اَقُولُ لَكُمْ اِنّي مَلَكٌ»؛35 «بگو: من نميگويم خزائن خدا نزد من است و من [جز آنكه خدا به من بياموزد] از غيب آگاه نيستم و به شما نميگويم من فرشتهام.»
2 ـ «وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْيٌ يُوحي»؛36 «و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد و آنچه ميگويد چيزي جز وحي الهي كه [بر او] نازل ميشود نيست.»
3 ـ «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي»؛37 «قلب [پاك حضرت محمد صلياللهعليهوآله ] در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت.»
حضرت محمد صلياللهعليهوآله در امانتداري آنچنان شهره بود كه حتي دشمنانش بعد از بعثت آن حضرت، با اينكه نقشه قتلش را طراحي ميكردند، همچنان با لقب «امين» او را ميشناختند و در امانتدارياش لحظهاي ترديد نكردند و در شب هجرت امانتهايي نزد آن گرامي داشتند. رسولاللّه صلياللهعليهوآله در غار ثور در عين حالي كه از ترس مشركين مكه مخفي شده بود، به امام علي عليهالسلام سفارش نمود كه يا علي! فردا در اجتماعات مردم مكه، صبح و شام با آواي بلند بگو: «مَنْ كانَ لَهُ قِبَلَ مُحَمَّدٍ اَمانَةٌ اَوْ وَديعَةٌ فَلْيَأتِ فَلْنُؤَدِّ اِلَيْهِ اَمانَتَهُ؛38 هر كس پيش محمد امانتي دارد بيايد امانتش را بازستاند.»
خداوند متعال در مورد ويژگيهاي انسانهاي وارسته و با ايمان ميفرمايد: «وَالَّذينَ هُمْ لاَِماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعُونَ»؛39 «و آنان كه به امانتها و عهدو پيمانهاي خود وفا ميكنند.»
و پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله اسوه كامل و نمونه بارز انسانهاي وارسته و داراي تمام كمالات ويژه اخلاقي بود.
صداقت و امانتداري از منظر رسول گرامي اسلام آنچنان مهم بود كه به عنوان معيار براي برتري يارانش محسوب گرديد. امام صادق عليهالسلام در اين مورد فرمودند: «اِنَّ عَلِيّا عليهالسلام اِنَّما بَلَغَ ما بَلَعَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ صلياللهعليهوآله بِصِدْقِ الْحَديثِ وَاَداءِ الاَْمانَةِ؛40 يقينا علي عليهالسلام با راستگويي و امانتداري به آن درجه و عظمت درنزد پيامبر صلياللهعليهوآله رسيد.»
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در مورد اجراي حدود الهي و قاطعيت در برابر قانون شكنان اهتمام خاصي داشت. آن حضرت در عين حاليكه به اهل ايمان و مظلومان و ستمديدگان رئوف و مهربان بود، در مقابل كفّار و اشرار، با شجاعت و شهامت تمام ايستادگي مينمود. خداوند متعال در اين مورد ميفرمايد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ والَّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»؛41 «محمد صلياللهعليهوآله فرستاده خداست و كساني كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربان هستند.» داستان زير نشانگر قاطعيت آن حضرت در مقابل متجاوزان و قانون شكنان ميباشد.
گروهي از طايفه بني ضبّه به حضور پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله آمده و ضمن شكايت از بيماري خود، از آن بزرگوار استمداد كردند. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به آنان فرمود: چند روز در مدينه بمانيد تا با مراقبت مسلمانان بهبودي يافته و به منطقه خود برگرديد. آنان گفتند: يا رسولاللّه! اگر ما را در خارج از شهر مدينه اسكان دهيد برايمان بهتر است. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ضمن پذيرش تقاضاي آنان به تني چند از مسلمانان مأموريت داد تا تعدادي از شتران بيت المال را در چراگاههاي اطراف مدينه نگهدارند و از شير آنها افراد بيمار بني ضبّه را پذيرايي و پرستاري كنند و از آنان مراقبت نمايند.
اين افراد با حمايت پيامبر صلياللهعليهوآله در مدت كوتاهي سلامتي خود را باز يافتند، امّا بجاي قدرداني از آن حضرت و يارانش ـ از آنجايي كه باطني خبيث و دلي مريض داشتند ـ سه تن از نگهبانان شترها را كشته و به همراه شتران فرار كردند. هنگامي كه اين خبر ناگوار به پيامبر گرامي رسيد، علي عليهالسلام را مأمور دستگيري آنان نمود. اميرمؤمنان علي عليهالسلام اين خطاكاران متجاوز را در نزديكيهاي مرز يمن بازداشت كرده و به حضور پيامبر صلياللهعليهوآله آورد. در اين لحظه پيك وحي نازل شده و احكام آنان را به رسول خدا ابلاغ نموده و فرمود: «اِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ ويَسْعَوْنَ فِي الاَْرْضِ فَسادا اَنْ يُقَتَّلُوا اَوْ يُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَيْديهِمْ وَاَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ اَوْ يُنْفَوْا مِنَ الاَْرْضِ»؛42 «كيفر آنان كه با خدا و پيامبرش به جنگ برميخيزند و در روي زمين اقدام به فساد ميكنند اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا دست و پاي آنها به عكس يكديگر بريده شود و يا از سرزمين [خود[ تبعيد گردند.»
حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله از ميان اين چهار حكم، قطع دست و پا را انتخاب كرد و دستور داد دست و پاي آنها را بر خلاف يكديگر (دست راست و پاي چپ يا بالعكس) قطع كنند43.
اصرار بر اجراي قوانين الهي، حياء و ادب، جوانمردي، سرمشق و الگو بودن براي انسانهاي سعادتجو و حقيقت طلب، امّي بودن، تواضع، گذشت، ساده زيستي، سخاوت و نيكي به ديگران، كرامت نفس و بشير و نذير بودن، از جمله ساير صفات ستوده حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله است كه در آيات الهي به آنها اشاره شده است.
اين مقال را با نقل ابياتي از سروده معروف شبلي شُمَيِّل از دانشمندان برجسته جهان مسيحيت، كه در ستايش عظمت حضرت رسول صلياللهعليهوآله سروده است به پايان ميبريم:
هَلْ اَكْفُرَنَّ بِمُحْكَمِ الاْياتِ اِنّي وَاِنْ اَكُ قَدْ كَفَرْتُ بِدينِهِ
«من گر چه مسلمان نيستم امّا آيا ميتوانم به آيات محكم قرآن كفر ورزم؟!»
حِكَمٍ رَوادِعَ لِلْهَوي وَعِظاتٍ اَوَ ما حَوَتْ في ناصِحِ الاَْلْفاظِ مِنْ
«يا به پندها و اندرزهايي كه در آن آيات آمده است و همه بازدارنده نفس از هوي و هوس، و در لباس شكوهمندترين واژهها ميباشند منكر شوم؟!»
كساني كه خود را وقف اصلاح جامعه كرده و براي سعادت افراد آن از هيچ كوششي فروگذار نميكنند و با دلسوزي و عشق و علاقه به انجام وظايف محوله ميپردازند، بدون ترديد جايگاه خود را در جامعه و دلهاي مردم تحكيم بخشيده و ارتباط نزديكتري با مخاطبان خود پيدا ميكنند
ما قُيِّدَ الْعِمْرانُ بِالْعاداتِ وَشَرايِعَ لَوْ اَنَّهُمْ عَقَلُوا بِها
«يا به قوانيني كه اگر مردمان آنها را درك ميكردند براي تحقق بخشيدن به عمران [و تمدن جهان]، همه آيينها و سنتها را جز تعاليم اسلام كنار ميگذاشتند، ميتوانم بيتفاوت باشم؟!»
رَبُّ الْفَصاحَةِ مُصْطَفَي الْكَلِماتِ نِعْمَ الْمُدَبِّرُ وَالْحَكيمُ وَاِنَّهُ
«[محمد] بهترين تدبير كننده و بهترين حكيم بود. او خداي فصاحت و [گوينده] گزيدهترين سخنان است.»
بَطَلٌ حَليفُ النَّصْرِ والْغاراتِ رَجُلُ الْحِجا رَجُلُ السِّياسَةِ والدُّها
«[محمد] يگانه مرد خردورزي، كشورداري و هوشمندي بود و قهرمان هم پيمان با پيروزي بر سپاه كفر است.»
وَبِسَيْفِهِ اَنْحي عَلَي الْهاماتِ بِبَلاغَةِ الْقُرآنِ قَدْ غَلَبَ النُّهي
«[محمد] با بلاغت قرآن، بر همه خردها و انديشهها چيره گشت و سرها[ي دشمنان ارزشهاي انساني] را زير سايه شمشير گرفت.»
مِنْ غائِبٍ اَوْ حاضِرٍ اَوْ آتِ44 مِنْ دُونِهِ الاَْبْطالُ مِنْ كُلِّ الْوَري
«قهرمانان تاريخ بشر چه گذشتگان، چه آنان كه اكنون حاضرند و چه آيندگان، [همه و همه] در پايهاي فروتر و پايينتر از مرتبت او جاي دارند.»
1. بخشي از مسمّط مسدس شيواي اديب الممالك فراهاني در مولود مسعود پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله .
2. احزاب/21.
3. آل عمران/159.
4. مكارم الاخلاق، ص8؛ فتح الباري، ج6، ص419.c
5. قلم/4.
6. توبه/128.
7. توبه/61.
8. كهف/6.
8. كهف/6.
9. فصلت/6؛ كهف/110.
10. توبه/128.
11. ضحي/6، 7، 8.
12. هود/29.
13. ضحي/9، 10.
14. الكافي، ج2، ص252.
15. كشف الغمه، ج2، ص537.
16. مقدمهاي بر جهان بيني اسلامي، ج3، ص137.
17. احقاف/35.
18. السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص284.
19. نهج البلاغه، خطبه 190.
20. بقره/23.
21. انفال/41.
22. فرقان/1.
23. النجم/10.
24. تفسير صافي، ج3، ص299.
25. اسراء/79 و 80.
26. حديد/25.
27. شوري/15.
28. انعام/152.
29. بحارالانوار، ج16، ص260؛ الكافي، ج2، ص671.
30. مستدرك الوسائل، ج12، ص89.
31. احزاب/28.
32. تفسير صافي، ذيل همين آيه.
33. فروغ ابديت، ج1، ص263.
34. السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص200 و 201.
35. انعام/50.
36. النجم/3 و 4.
37. همان/11.
38. بحارالانوار، ج19، ص62.
39. مؤمنون/8.
40. الكافي، كتاب الايمان والكفر، باب الصدق و اداء الامانة، حديث 5.
41. الفتح/29.
42. مائده/33.
43. الكافي، ج7، ص245.
44. ادبيات و تعهد در اسلام، ص251 و 252.