باطن

پدیدآوراحمد جمالی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 5

تاریخ انتشار1388/02/05

منبع مقاله

share 3927 بازدید

باطن: پنهان و عالم به پنهانيها، از اسما و صفات الهى

باطن، اسم فاعل و از ريشه «ب ـ ط ـ ن» خلاف «ظهر» به معناى پوشيده و پنهان بودن‌است.[1] گفته شده: «بَطْن» در اصل به معناى شكم است و به جهت پايين (در برابر جهت بالا) و به هر چيز پيچيده‌اى بطن گفته مى‌شود و نيز آنچه را با حواس نتوان ادراك كرد باطن مى‌گويند.[2] از ديگر معانى بطن، علم به باطن و شناختن آن است.[3]
باطن از اسماى ذات الهى[4] بوده، با ذات حق و ديگر اسماى خداوند، عينيت و اتحاد دارد. باطن و ظاهر از صفات متقابل‌اند و ذات حق به سبب نامتناهى بودن قابل اتصاف به آنهاست.[5] شايان ذكر است كه ذات حق از همان حيث كه باطن است، ظاهر و از همان حيث كه ظاهر است باطن است، زيرا خدا واحد حقيقى است و جهات گوناگون ندارد.[6] در روايتى اميرمؤمنان، على(عليه السلام)فرموده‌اند: هر باطنى غير از خداوند غير ظاهر است[7]، بنابراين بين باطن و ظاهر بودن خداوند منافاتى نيست. عارفان در تقسيمى باطن را به همراه سه اسم «ظاهر»، «اول» و «آخر»، امهات اسما دانسته، اسم جامع آنها را «الله» و «الرحمن» مى‌دانند و معتقدند اسمائى كه به بطون تعلق دارد، در اسم باطن داخل است.[8] باطن به عنوان اسم خدا در قرآن تنها يك بار به كار رفته است: «هُوَ الاَوَّلُ والأخِرُ والظّـهِرُ والباطِن» . (حديد/57‌،3) برخى سرّ ترتيب ذكر اسماى چهارگانه در اين آيه را آن دانسته‌اند كه هر اسم متأخرى، متضمّن مفاد اسم پيشين است، بنابراين اسم باطن متضمن مفاد نامهاى ظاهر*، آخر و اول است.[9]
بر اساس روايات، باطن بودن خداوند به اين معنا نيست كه در چيزى پنهان شده باشد.[10]
باطن بودن خداوند دو گونه تبيين مى‌شود:
1. چنان‌كه در آيه 2 حديد/57 بيان شده، خداوند بر هر چيز مفروضى قادر است: «و هُوَ عَلى كُلِّ شَىء قَدير» ، ازاين‌رو با قدرتش بر هر چيزى، از هر جهتى احاطه دارد، بنابراين هر چيزى كه باطن فرض شود، خداوند از آن، باطن‌تر است، زيرا از وراى آن چيز بر آن احاطه دارد، در نتيجه خداوند باطن خواهد بود؛ نه آن چيز، پس باطن مطلق تنها خداوند است و هرچه جز او باطن باشد، باطن نسبى و اضافى خواهد بود و اين معناى حصر موجود در آيه 3 حديد/57 است. از بيان فوق معلوم مى‌شود كه باطن از فروع اسم محيط و محيط فرع بر اطلاق قدرت الهى است. اين احتمال نيز وجود دارد كه باطن فرع بر احاطه وجود الهى بر هر چيزى باشد، زيرا خداوند نزد اوهام و عقول از هر چيز مخفى و باطنى، پنهان‌تر است؛ همچنين باطن نوعى تفرّع بر علم خداوند نيز دارد و ذيل آيه كه بيانگر علم الهى به هر چيزى است: «و هُوَ بِكُلِّ شَىء عَليم» با اين تفرّع مناسبت دارد.[11]
2. مراد از باطن بودن خداوند آن است كه به همه چيز و به باطن اشيا عالم است.[12] به اين معنا در برخى از روايات نيز اشاره شده است.[13] برخى اين معنا را خلاف ظاهر[14] و برخى ديگر آن را مستلزم تكرار در ذيل آيه ـ كه بيانگر علم الهى به هر چيزى است ـ دانسته و ازاين‌رو آن را ضعيف شمرده‌اند[15]؛ اما بعضى ذيل آيه را مؤيّد اين قول به حساب آورده‌اند.[16]
در بيان علّت پنهان بودن خداوند بايد گفت كه پنهان بودن خداوند از شدّت ظهور و غايت وضوح است[17]، زيرا خداوند با ذاتش براى اشيا تجلى كرده است و چون برخى از اشيا از پذيرش اين تجلّى حق قاصر است، خداوند از آنها پنهان است، پس در حقيقت حجابى وجود ندارد، مگر در محجوبان.[18] برخى در توضيح چگونگى باطن بودن خداوند بر اثر شدّت ظهور گفته‌اند: هرچه در آسمانها و زمين است بر نياز خويش به مدبّرى كه او را تدبير كند، گواهى مى‌دهد و اگر برخى از اشيا گواهى مى‌داد و برخى گواهى نمى‌داد، همه انسانها به خداوند يقين پيدا مى‌كردند؛ ولى چون همه اشيا در گواهى دادن به وجود پروردگار متحدند، ادراك اين گواهيها به سبب فراوانى و شدت ظهور، مخفى و پيچيده شده است.[19]
برخى باطن بودن خداوند را به اين صورت بيان كرده‌اند كه اگر از طريق حسّ و خيال طلب شود، پنهان است، چنان‌كه اگر از طريق عقل و استدلال طلب شود ظاهر است.[20] قابل ادراك نبودن خداوند با حواسّ ظاهرى، در آيات ديگرى نيز بيان شده است؛ مانند: «لا تُدرِكُهُ الاَبصـر» . (انعام/6‌،103) بعضى از مفسّران، اين مطلب را دليلى بر باطل بودن اين قول اشاعره به حساب آورده‌اند كه مؤمنان در آخرت خداوند را با چشم مى‌بينند.[21]
برخى نيز باطن بودن خداوند را، پنهان بودن حقيقت ذات الهى، دانسته‌اند[22]، زيرا عقول به آن راه ندارند[23]، چنان‌كه هيچ عارفى نيز نمى‌تواند ژرفاى ذات حق را شهود كند.
در توضيح باطن بودن خداوند اقوال ديگرى نيز نقل شده كه به برخى از آنها در روايات هم اشاره شده است و برخى ديگر هيچ‌گونه دليل و مؤيدى ندارد. اين اقوال عبارت است از: 1.‌اسم باطن به همراه اوّل و آخر و ظاهر، مجموعاً بدين معناست كه همه امور به دست خدا و تماميّت هر چيزى به اوست.[24]2.‌خداوند نزديك‌ترين چيز به هر موجودى است.[25] 3.‌باطن است به اسماى تنزيهيّه‌اش و به اينكه مقوم ارواح است.[26] 4.‌منزّه از كيفيت و چگونگى است.[27]5‌.‌باطن يعنى لطيفى كه نور او در اعماق هر چيزى و بواطن هر زنده‌اى نافذ است.[28] 6‌.‌از قلبهاى دشمنانش پنهان است و از اين‌رو وى را انكار مى‌كنند.[29]7.‌باطن است بدون آنكه كسى او را پنهان كرده باشد و بدون آنكه از كسى بترسد، پنهان كننده هر باطنى است، باطن است به پوشاندن گناه هنگام وقوع معصيت.[30] 8‌.‌باطن است بدون آنكه پوشيده باشد.[31] 9.‌با معقولات و محسوسات مشابهت ندارد، از جسميّت و مكان داشتن و كميّت منزه است، باطن است به صمديّت، امتنان، فضل، ميراندن، لطف و جمال، عنايت، رحمت، ارشاد و...‌.[32]

منابع

اسماء و صفات الهى؛ اشتقاق اسماء الله؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير البصائر؛ تفسير التحرير و‌التنوير؛ تفسير القرآن الكريم، صدرالمتالهين؛ تفسير‌نمونه؛ تفسير نورالثقلين؛ جامع البيان عن تأويل آى‌القرآن؛ حاشيه محى الدين شيخ زاده على تفسير البيضاوى؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ رحمة من الرحمن فى تفسير و اشارات القرآن؛ شرح اسماء الله الحسنى (لوامع البينات)؛ شرح‌الاسماء الحسنى؛ شرح‌الاسماء او شرح دعاء الجوشن الكبير؛ شرح فصوص الحكم؛ القاموس المحيط؛ الكافى؛ كشف الاسرار و عدة‌الابرار؛ لسان العرب؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ المصباح المنير؛ معجم مقاييس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ موسوعة له‌الاسماء الحسنى؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ نگرش وحى بر خداشناسى؛ نهج البلاغه.
احمد جمالى



[1]. المصباح، ص52‌؛ القاموس‌المحيط، ج2، ص‌1552؛ التحقيق، ج‌1، ص‌292، «بطن».
[2]. مفردات، ص‌130، «بطن».
[3]. المصباح، ص‌52‌؛ لسان‌العرب، ج‌13، ص‌55‌؛ مقاييس‌اللغه، ج‌1، ص‌259، «بطن».
[4]. شرح فصوص‌الحكم، ص‌45.
[5]. نمونه، ج23، ص299‌ـ‌300؛ شرح الاسماء الحسنى، ص‌129.
[6]. شرح فصوص‌الحكم، ص‌477.
[7]. نهج البلاغه، خطبه 65‌.
[8]. شرح فصوص‌الحكم، ص‌45.
[9]. رحمة من الرحمن، ج‌4، ص‌270.
[10]. الكافى، ج‌1، ص‌122؛ نهج البلاغه، خطبه 163؛ نورالثقلين، ج‌5‌، ص‌234‌ـ‌237.
[11]. الميزان، ج‌19، ص‌151‌ـ‌152؛ البصائر، ج‌44، ص‌80‌ـ‌81‌؛ نگرش وحى بر خداشناسى، ج‌2، ص‌61‌.
[12]. كشف‌الاسرار، ج‌9، ص‌476‌ـ‌477؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌347.
[13]. الكافى، ج‌1، ص‌122؛ نهج البلاغه، خطبه 186.
[14]. الكشاف، ج‌4، ص‌472.
[15]. حاشيه شيخ زاده، ج‌8‌، ص‌103.
[16]. تفسير صدرالمتالهين، ج‌6‌، ص‌153.
[17]. شرح الاسماء، ص‌720.
[18]. تفسير صدرالمتالهين، ج‌6‌، ص‌156.
[19]. شرح الاسماء الحسنى، ص129ـ130؛ شرح اسماء الله الحسنى،‌ص‌334.
[20]. شرح الاسماء الحسنى، ص‌129؛ التحرير والتنوير، ج‌27، ص‌362؛ اشتقاق اسماء اللّه، ص‌363.
[21]. الكشاف، ج‌4، ص‌472.
[22]. شرح اسماء الله الحسنى، ص‌334؛ شرح‌الاسماء، ص‌720.
[23]. حاشيه شيخ زاده، ج‌8‌، ص‌103؛ موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌370.
[24]. مجمع البيان، ج‌9، ص‌347؛ تفسير صدرالمتالهين، ج‌6‌، ص‌154.
[25]. جامع‌البيان، مج 13، ج‌27، ص 281؛ الدرالمنثور، ج‌8، ص 48.
[26]. شرح الاسماء، ص‌720.
[27]. شرح اسماء الله الحسنى، ص‌326؛ اسما و صفات الهى، ج‌1، ص‌121.
[28]. اسما و صفات الهى، ج‌1، ص‌122.
[29]. البصائر، ج44، ص82‌؛ كشف‌الاسرار، ج9، ص477؛ موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌372.
[30]. كشف‌الاسرار، ج‌9، ص‌476‌ـ‌477؛ شرح اسماء الله الحسنى، ص‌326‌ـ‌327.
[31]. نمونه، ج‌23، ص‌298‌ـ‌299.
[32]. شرح اسماءالله الحسنى، ص‌325‌ـ‌328؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌347؛ البصائر، ج‌44، ص‌81‌ـ‌82‌.

مقالات مشابه

ارتباط اسماء الهی با محتوای آیات در سوره آل‌عمران

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده, سیدابراهیم مرتضوی

ارتباط معنايي اسماي حسناي خداوند در فواصل آيات با محتواي آن ها

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

جایگاه رحمت الهی در تفاسیر فریقین

نام نشریهپژوهش‌های تفسیر تطبیقی

نام نویسندهابراهیم ابراهیمی

بررسی و نقد دیدگاه صاحبان تفسیر المنار درباره‌ی قاعده‌ی بلاکیف

نام نشریهاندیشه دینی

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, عبدالله میراحمدی

مفهوم‌شناسی تربیتی هم‌نشینی برخی از اسمای الهی در قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی

نام نویسندهمحسن قاسم‌پور, مهدی مطیع, پیمان کمالوند

معناداری یا بی‌معنایی گزاره‌های قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمینا شمخی

بررسی صفات خبری موهم داشتن اعضاء و جوارح برای خداوند با نظر به تفاسیر شیعه و اهل سنّت

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهرداد صفرزاده, سمیرا حیاتی, عبدالحسین شورچه