اِخبات

پدیدآورمحمدمهدی خراسانی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 3022 بازدید

اِخبات: اطمينان و فروتنى و تسليم محض در برابر خداوند

واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ريشه خَبْت گرفته شده كه در اصل، به‌معناى زمين هموار و فراخ، زمين مطمئن و داراى ريگ، دشت بدون گياه، زمين هموار و سخت[28] و زمين گود و پهناور[29] است. گويا زمين مطمئن كه در ترجمه خَبْت ذكر شده، همان زمين سخت بوده، و مطمئن، لازم معناى زمين سخت، و صفت آن‌است.
ريشه واژه اِخبات، با توجّه به‌معناى لغوى، در اين معانى به‌كار رفته است: تسليم، خضوع* و خشوع، لينت، تواضع و نيز اطمينان كه به واسطه آن، هيچ گونه اضطراب، نگرانى و ترديد و تزلزل در شخص راه نمى‌يابد.[30]برخى، معانى اطمينان، خشوع* و خضوع را براى اِخبات، مجازى مى‌دانند.[31] گفته شده: اِخبات در‌صورت متعدّى شدن با «الى»، معناى اطمينان، و در‌صورت متعدّى شدن با «لام»، معناى خضوع و خشوع مى‌دهد.[32] اين واژه به لحاظ معناى ريشه آن و ويژگى باب إفعال، بر خشوع مستمر دلالت دارد.[33] استقامت*،[34] شكسته‌شدن دل،[35]انابه*،[36] سكون[37] و نيز سكون و اطمينان برخاسته از شوق[38] و سكون جوارح كه از خضوع براى خدا نشأت گرفته،[39] از ديگر معانى اِخبات شمرده شده است. در نظرى جامع مى‌توان گفت: اِخبات به‌معناى نزول در محيطى گسترده و هموار است; به‌گونه‌اى كه شخص در آن استقرار‌يافته، از اضطراب*، انحراف، اختلاف و تردّد رها‌شود و لازمه چنين معنايى، حقيقت ايمان و تسليم و اطمينان است.[40]
وجه ارتباط اطمينان و خضوع با معناى زمين هموار و فراخ، اين است كه راه رفتن در زمين هموار و گسترده، توأم با اطمينان، و چنين زمينى، زير پاى راهروان، خاضع و تسليم است.[41] اِخبات در اصطلاح عرفان به‌گونه‌اى تعريف شده است كه با دسته‌بندى مطالب ارائه شده از سوى عارفان مى‌توان براى آن، دو جنبه را مطرح كرد: يكى جنبه رحمت و رجا كه اِخبات با اين نگاه، انس و سكون به پروردگار به‌شمار مى‌رود كه به واسطه نيروى شوق و جذبه به‌سوى او حاصل شده است[42] و ديگرى، جنبه خوف و خشيت كه اِخبات با اين ديد، عبارت از انكسار دل و خشوع و فروتنى در مقام تضرّع* و تخشّع به حضرت كبريايى ـ‌جلّت‌عظمته‌ـ است.[43]
اِخبات در ادعيه و زيارات نيز به‌صورت يكى‌از درخواست‌هاى بنده از درگاه خداوند آمده; از‌جمله در دعاى ختم قرآن روايت شده از حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) كه با عبارت «اللّهم انّى اسئلك اخبات المخبتين» آغاز شده است.[44] در زيارت وداع امامان(عليهم السلام)نيز اين عبارت آمده است: و‌رزقنى اللّه العود ثمّ العود ثمّ‌العود ما ابقانى ربّى بنيّة‌صادقة و ايمان و تقوى و اخبات و رزق واسع‌حلال‌طيّب.[45]
در قرآن كريم، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) به‌كار نرفته; امّا مشتقّات آن به سه گونه آمده‌است: 1.‌أخبتوا: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّــلِحـتِ واَخبَتوا اِلى‌رَبِّهِم اُولـئِكَ اَصحـبُ الجَنَّةِ هُم فيها خــلِدون». (هود/11،23) در اين آيه، مخبتان در برابر كافران و از اصحاب دائم بهشت به‌شمار رفته‌اند. 2.‌المخبتين: «و‌لِكُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَكـًا... فَاِلـهُكُم اِلـهٌ وحِدٌ فَلَهُ اَسلِموا و بَشِّرِ المُخبِتين». (حج/22، 34) آيه ياد‌شده، دربردارنده بشارت* به مخبتان است و در آيه بعدى به صفات آنان اشاره شده است. 3. فتخبت: «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم‌...». (حج/22،54) اين آيه، به اِخبات قلبى مؤمنان در برابر حق اشاره دارد. برخى به اين نكته توجّه كرده‌اند كه كلمه «خَبَتْ» در آيه «كُلَّما خَبَت زِدنـهُم سَعيرا» (اسراء/17،97)، از ريشه (خ‌ب‌و) است و تصوّر اين‌كه برگرفته از ريشه (خ‌ب‌ت) باشد، پندارى نادرست است;[46] ازاين‌رو، آيه ياد‌شده، داخل بحث نخواهد بود; البتّه اين‌كه در فصوص‌الحكم، «مخبتين» به الّذين خبت نار طبيعتهم (كسانى‌كه آتش طبيعتشان خاموش شده است) وصف شده،[47] بيان ريشه لغوى نيست.

تبيين اِخبات:

آراى مفسّران در تفسير آيات مربوط به اِخبات به هم نزديك است; امّا در تعبيرها و برداشت آزاد آنان از آيات، با توجّه به معانى اصلى و مجازى اِخبات و نيز قبل و بعد آيات، اندكى تفاوت وجود دارد; بنابراين، مفهومى كه از اِخبات ارائه داده‌اند نيز متفاوت‌است:
برخى، مقصود از اِخبات درآيات 23 هود/11 و‌34‌ـ‌35 حج/22 را اطمينان به خدا دانسته‌اند; چنان اطميـنانى كه به واسطه آن، ايمان* جاى‌گرفته در قلب انسان متزلزل نشود و شك و زيغ به آن راه نيابد; هم‌چون زمين مطمئنّى كه آن‌چه بر آن مستقر شود، با ثبات و بدون تزلزل نگه‌مى‌دارد.[48]
بعضى، اِخبات را خضوع، خشوع و انابه مستمر و مداوم با حالتى يك‌نواخت و يك‌سان و بدون نقصان در برابر پروردگار و براى عبادت* پروردگار از غير او بريدن و به‌سوى او منقطع شدن دانسته‌اند.[49]
برخى اِخبات را هم چون موارد پيشين به حصول طمأنينه و خضوع در برابر خدا تفسير كرده; امّا آن را نتيجه ايمان و عمل صالح دانسته‌اند[50]
گروهى نيز اِخبات را به تسليم قلبى مطلق، بى‌چون و چرا و بدون قيد و شرط براى خدا تفسير كرده و جمله «و‌اَخبَتوا اِلى رَبِّهِم» (هود/11، 23) را در مقام بيان تأثير حالات قلبى و معنوى در پاداش انسان و نيز قبولى ايمان و عمل دانسته‌اند; بنابراين، اِخبات را شرط كارساز بودن ايمان و‌عمل‌و‌سرانجام ورود و خلود در بهشت مى‌دانند.[51]
به نظر عدّه‌اى، مقصود از اِخبات، همانند مورد پيش گفته همان تسليم است با اين توضيح كه تسليم، از بالاترين اخلاق حميده و حتّى برتر از مقام رضا به امور تكوينى و تشريعى است. صاحب اين نظر يادآور مى‌شود كه اِخبات در كلام امام‌صادق(عليه السلام)به تسليم تفسير شده است[52]: «أتدرون ما‌التسليم ... هو واللّه الإخبات».[53]برخى با طرح مباحث اخلاقى و با نگاه عرفانى، از آيه «و‌بَشِّرِ المُخبِتين» (حج/22،34)، بحث كرده و به تبيين اِخبات پرداخته‌اند. اِخبات از ديدگاه ياد‌شده، يكى از ابواب ده‌گانه كمال و باطن شمرده شده[54] كه پس از قطع علايق و رفع موانع و اصلاح قواى نفس، به روى سالك گشوده مى‌شود[55] و نيز از نخستين مراحل طمأنينه دانسته شده كه عبارت از ورود سالك به موضع و مقام امن، انس و سكون به پروردگار است; به‌گونه‌اى كه سالك، از برگشت به علايق نفس و پريشانى احوال و نيز از ترديد در قصد و ادامه سير، به‌سبب انس و سكون به پروردگار در امان باشد.[56]
براى اِخبات، سه درجه ذكر شده است: يكم‌اين‌كه عصمت، يعنى نور الهى، جاى ظلمت شهوت*، و اراده كه علقه دل به حق و اجابت خواسته‌هاى او به اختيار و رغبت است، جاى غفلت، و نيز حق‌طلبى و شوق شديد به حق، جاى راحت‌طلبى را در دل سالك بگيرد; به‌گونه‌اى كه ريشه شهوت‌پرستى و راحت‌طلبى و غفلت به‌طور كامل از دل او كنده شده، از بين برود. دوم اين‌كه سالك، اراده‌اش را در حدّ فراوانى تقويت كند تا با هيچ علّت و سببى درهم نشكند و ديگر اين‌كه هيچ عارضه‌اى انس او را به حق از بين نبرد و دلش را به غير حق مشغول نسازد و نيز هيچ فتنه‌اى اعمّ از مال، اولاد و به‌طور كلّى زينت دنيا، راه بر او نبندد و سير او را به‌سوى حق قطع نكند. سوم اين‌كه چون سالك به واسطه شهود حق، به خلق التفاتى ندارد به مدح و ذمّ ايشان درباره خودش نيز توجّهى نمى‌كند و ستايش و بدگويى آنان نزد او مساوى است. ديگر اين‌كه نفسش را همواره ملامت مى‌كند; زيرا از همراهى نفس خود كراهت داشته، آن را مبغوض مى‌دارد و نيز با توجّه به اين‌كه درجه‌اش از ديگران بالاتر است، به نقصان درجه خلق در مقايسه با خودش توجهى ندارد و آن را نديده مى‌گيرد; زيرا با ديد الهى‌اش همه خلق را عمّال خدا و درجات ايشان را منتسب به خدا و داده او مى‌داند.[57]

صفات مخبتان:

با تبيين اِخبات در مباحث پيشين نيز از تقييد ايمان و عمل* صالح به اِخبات: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّــلِحـتِ و اَخبَتوا اِلى رَبِّهِم‌...» (هود/11، 23) و هم‌چنين از مقايسه بين مؤمنان نيكوكار و ستمگران كافر در آيه بعدى: «مَثَلُ الفَريقَينِ كالاَعمى و الاَصَمِّ و البَصيرِ و السَّميعِ هَل يَستَويانِ مَثَلاً‌...» (هود/11،24)، روشن مى‌شود كه مخبتان، طايفه خاصّى از مؤمنانند كه اعمالشان صالح، و چشم* و گوش* آنان به حقايق بينا و شنوا است. آنان متواضع براى خدا و مطمئن به پروردگار، و اهل دانش: «لِيَعلَمَ الَّذينَ اوتوا العِلمَ» (حج/22،54) و داراى بصيرت* الهى[58]: «اَفَمَن كانَ عَلى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ» (هود/11،17) و برخوردار از دلى سالم و قلبى نرم در برابر حقّ و حقيقت[59] هستند: «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم» (حج/22،54) و در برابر عزّت پروردگار، احساس ذلّت[60] مى‌كنند; آنان كه زمين عبوديّت را بوسيده و از روى خضوع و خشوع بر آن افتاده و محكم به آن چسبيده‌اند.[61] نيز گفته شده: مخبتان، كسانى هستند كه ظلم نمى‌كنند و از آن‌جا كه به‌طور كامل به روز جزا ايمان و اطمينان دارند [‌=‌از حقوق شخصى خويش اغماض كرده‌اند]، درصدد انتقام برنمى‌آيند[62] و سرانجام بر اساس آيه‌34 حج، مخبتان كسانى هستند كه مخلصاً للّه حج* به جاى آورده و در حجّشان كاملاً تسليم فرامين الهى‌اند;[63] همانان كه خداوند به پيامبرش دستور داده بشارتشان دهد: «و‌بَشِّرِ المُخبِتين» (حج/22، 34); آنان كه در عبادت خويش، كوشا و داراى صفاتى هستند كه آيه‌35 حج آن صفات را چنين بيان كرده است: 1.‌هنگام ياد شدن خدا، داراى قلبى ترسانند. به عبارت ديگر، زمانى كه به يادآورى و ذكر خدا ترسانده شوند، مى‌ترسند[64]: «اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللّهُ وجِلَت قُلوبُهُم». (حج/22، 35) اين آيه، چنين نيز تفسير شده كه هنگام ياد خدا، قلوب ايشان به حركت در آمده و متلاطم و طوفانى مى‌شود.[65] 2. بر بلاها و مصيبت‌هايى كه به ايشان (در راه طاعت و عبادت‌خدا) مى‌رسد، صبر مى‌كنند[66]: «والصّـبِرينَ عَلى ما اَصابَهُم». (حج/22، 35) برخى، در بيان دو وصف ياد‌شده براى مخبتان گفته‌اند: مخبتان يا از «خبت» به‌معناى مكان گسترده يا از «خبيت» به‌معناى حقير و ناچيز است; آن‌گاه احتمال داده‌اند كه ايشان به اعتبار تحقير نفس خويش، به خشوع و ترس* قلبى (وجِلَت قُلوبُهُم) و به اعتبار سعه صدر و اطمينان، به صبر و تحمّل در برابر بلاها (والصّـبِرينَ عَلى ما اَصابَهُم) وصف شده‌اند.[67] 3. به‌پادارندگان نمازند (و‌براى زنده نگه داشتن حقيقت اين فريضه الهى مى‌كوشند) و نماز* را به همان صورتى كه خداوند امر كرده است، در اوقات خودش درست و كامل به‌جاى مى‌آورند[68]: «والمُقيمِى الصَّلوةِ». (حج/22، 35) 4. از آن‌چه خداوند به آن‌ها روزى داده، بخشى از آن را در راه خدا انفاق* مى‌كنند; (اعمّ از انفاق واجب و مستحب)[69]: «و‌مِمّا‌رَزَقنـهُم يُنفِقون». (حج/22،35)

منابع

اساس‌البلاغه; إعراب القرآن الكريم و بيانه; بحارالانوار; البرهان فى علوم القرآن; بيان السعادة فى مقامات العباده; التبيان فى تفسير القرآن; التحقيق فى كلمات القرآن الكريم; ترتيب كتاب العين; تفسير اطيب البيان; تفسير راهنما; تفسير القرآن الكريم، ابن‌عربى; التفسير الكبير; تفسير المنار; تفسيرموضوعى قرآن كريم; تفسير نمونه; تفسير نور; رحمة من الرحمن فى تفسير و اشارات القرآن; روض‌الجنان و روح‌الجنان; شرح فصوص الحكم; شرح منازل السائرين; الفرقان فى تفسير القرآن; فرهنگ معارف اسلامى; قاموس المحيط; الكشاف; لسان‌العرب; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; معجم الفروق اللغويه; معجم مقاييس‌اللغه; مفردات الفاظ القرآن; الميزان فى تفسير القرآن; الوجوه و النظائر لالفاظ كتاب الله العزيز.
محمدمهدى خراسانى



[28]. مفردات، ص272; ترتيب‌العين،ص210; مقاييس‌اللغه، ج2، ص238; لسان‌العرب، ج‌4، ص‌9.
[29]. القاموس المحيط، ج1، ص246; لسان العرب، ج‌4، ص‌9; التحقيق، ج‌3، ص‌8.
[30]. مفردات، ص272; المنار، ج12، ص57; الميزان، ج‌10، ص193.
[31]. اساس البلاغه، ص‌102.
[32]. اعراب القرآن، ج‌4،ص 333; الميزان، ج‌10، ص‌193.
[33].الفروق‌اللغويه، ص25; مجمع‌البيان، ج5، ص230; اساس‌البلاغه، ص102.
[34]. اطيب‌البيان، ج‌7، ص‌33; روض الجنان، ج‌10، ص‌256; تفسير ابن‌عربى، ج‌2، ص‌112.
[35]. تفسير ابن‌عربى، ج‌2، ص‌106; فرهنگ معارف اسلامى، ج‌1، ص‌102.
[36]. البرهان فى علوم القرآن، ج‌3، ص‌404.
[37]. شرح منازل السائرين، ص‌116; الفروق اللغويه; ص25; رحمة من الرحمن، ج‌3، ص‌169.
[38]. تفسيرموضوعى، ج11، ص‌324; شرح منازل‌السائرين، ص‌116; تفسير ابن‌عربى، ج‌1، ص‌558.
[39]. التبيان، ج‌5، ص‌467.
[40]. التحقيق، ج‌3، ص‌9.
[41]. نمونه، ج‌14، ص‌103.
[42]. شرح منازل السائرين، ص‌116.
[43]. فرهنگ معارف اسلامى، ج‌1، ص‌102.
[44]. بحارالانوار، ج‌89; ص‌206 و ج‌87، ص‌213.
[45]. همان، ج‌97، ص‌353 و ج‌99، ص‌134.
[46]. الوجوه و النظائر، ج‌1، ص‌326.
[47]. شرح فصوص الحكم، ص‌525.
[48]. الميزان، ج‌10، ص‌193; التبيان، ج‌5، ص‌467; المنار، ج‌12، ص‌57.
[49]. مجمع‌البيان، ج‌5، ص‌230; التبيان، ج‌5، ص‌466; الكشاف، ج2، ص‌387; تفسير ابن‌عربى، ج‌1، ص‌558.
[50]. همان; التحقيق، ج‌3، ص‌8.
[51]. راهنما، ج8، ص61; تفسير نور، ج5، ص293; الفرقان، ج11‌ـ‌12، ص268.
[52]. اطيب البيان، ج‌7، ص‌33.
[53]. الكافى، ج‌1، ص‌391.
[54]. شرح منازل السائرين، ص‌27 و 100.
[55]. همان.
[56]. همان، ص‌116.
[57]. همان، ص‌117‌ـ‌119.
[58]. الميزان، ج‌10، ص‌193; راهنما، ج‌11، ص‌622; رحمة من‌الرحمن، ج‌3، ص‌169.
[59]. الميزان، ج‌10، ص‌193; راهنما، ج‌11، ص‌622; المنار، ج12، ص‌57.
[60]. رحمة من‌الرحمن، ج‌3، ص‌169; تفسير ابن‌عربى، ج1، ص‌558 و ج2، ص106; روض‌الجنان، ج‌10، ص‌256.
[61]. الفرقان، ج‌17‌ـ‌18، ص‌102.
[62]. مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌134; الكشاف، ج‌3، ص‌157; التفسيرالكبير، ج‌8، ص‌225.
[63]. الميزان، ج‌14، ص‌375; رحمة من الرحمن، ج‌3، ص‌169; التفسير الكبير، ج‌8، ص‌225.
[64]. مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌134.
[65]. رحمة من الرحمن، ج‌3، ص‌169.
[66]. مجمع البيان، ج‌7، ص‌134.
[67]. بيان السعاده، ج‌3، ص‌77.
[68]. مجمع البيان، ج‌7، ص‌134; راهنما، ج‌11، ص‌583.
[69]. همان.

مقالات مشابه

مؤلفه‌های مؤثر در مثبت‌اندیشی با تکیه بر داستان حضرت یوسف(ع)

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهحبیب‌الله حلیمی جلودار, مصطفی رضازاده بلوری

اصل رحمت در حکمرانی از منظر قرآن

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد جواد ارسطا, سیداحمد حبیب‌نژاد

عواطف مثبت، آثار و راهکارهای تقویت آن در سورۀ یوسف(ع)

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهاحمد صادقیان, محمد شریفی, علی محمد میرجلیلی, بی‌بی‌رقیه مصدقی

معناشناسی «قول حسن» در قرآن کریم

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهحبیب فرخی‌نیا

تبيين مقام رضا در قرآن كريم

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسیدجلیل انصار محمدی

اسلوب‌های قرآن در بیان هنجارهای اخلاقی

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدعلی‌اکبر حسینی