share 3469 بازدید

آتش‌بس: قرارداد متاركه جنگ در مدّت محدود

آتش‌بس، در اصطلاح عبارت از قرارداد ترك جنگ* در مدّت محدود است؛ اعمّ از اين‌كه در برابر دريافت عوض يا بدون‌آن انجام‌گيرد؛[1]بدين‌ترتيب، آتش‌بس نوعى صلح* و آشتى* موقّت است كه در عربى با «هُدنه» و «مهادنه» از آن ياد‌مى‌شود.
با توجّه به اين‌كه آتش‌بس، در فضاى نبرد انجام مى‌گيرد، وقوع آن در سيزده سال حضور پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)در مكّه و دعوت مردم به اسلام، مصداق ندارد؛ زيرا در اين دوران، به سبب ضعف مسلمانان و نبودن حكومت اسلامى و هرگونه ساز و برگ نظامى، امكان جنگ و جهاد* با مشركان وجود نداشته است؛ بنابراين، سخن از آتش بس، فقط به دوران پس از هجرت پيامبر به مدينه و تشكيل حكومت اسلامى ناظر است. مهم‌ترين مصداق آتش‌بس در تاريخ اسلام، صلح حديبيه* است. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)در سال ششم هجرت، براى انجام مناسك عمره رهسپار مكه شد. مشركان مكّه، با آگاهى از مقصد پيامبر، از طريق نماينده‌اى در حديبيه با وى پيمان صلح امضا كردند و دو طرف متعهّد شدند كه به مدّت ده سال از جنگ بپرهيزند.[2] پيامبر، به تمام مواد و شرايط اين عهدنامه پاى‌بند ماند؛ امّا مشركان، با شبيخون به گروهى از هم‌پيمانانِ مسلمانان، پيمان‌شكنى كردند و در پى آن، مكّه در سال هشتم هجرى به دست مسلمانان گشوده شد.[3]
در قرآن كريم، از آتش بس به طور صريح و با عنوان «مهادنه» سخنى به ميان نيامده؛ بلكه به گونه‌هاى مختلف بدان توجّه شده است:
1. در دو مورد، عنوان «سَلْم» آمده: «وَ إن جَنحُوا لِلسَّلم فَاجنَح لَها وَ تَوكَّل عَلى اللّهِ إنَّهُ هُوَ السَّميعُ العَليمٌ = و اگر [مشركان]به صلح گراييدند، تو نيز بدان‌گراى و بر خدا توكل كن كه او شنواى دانا است». (انفال/8‌، 61) «فَلاتَهِنوا و تَدعُوا إلى السَّلم و أنتم الأعلَون وَ اللّهُ مَعكم وَ لَن‌يَتِرَكُم أعملَكُم = پس سستى نورزيد و [كافران را] به آشتى مخوانيد [كه]شما برتريد و خدا با شما است و از [ارزش]كارهايتان هرگز نخواهد كاست». (محمد/47،‌35)
در دو مورد، با عنوان «سَلَم» ذكر شده است: «فإنِ اعتَزَلوكم فَلَم يُقتِلوكم وَ ألقَوا إلَيكم السَّلَم فما جَعَل اللّهُ لكم عَليهم سَبيلاً = پس اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح دادند، [ديگر]خدا براى شما راهى [براى تجاوز]بر آنان قرار نداده است». (نساء/4، 90) در آيه بعد مى‌فرمايد: اگر از شما كناره نگرفتند و به شما پيشنهاد صلح ندادند و [از پيكار با شما دست برنداشتند]، آنان را هر كجا يافتيد، به اسارت بگيريد و بكُشيد: «فإن لَم يَعتزِلوكم و يُلقُوا إليكُم السَّلَمَ و يَكفُّو ا أيدِيَهُم فَخُذوهم وَ اقتُلوهم حَيثُ ثَقِفتُموهُم». (نساء/4، 91) معناى دقيق «سَلَم»، مطلق صلح و آشتى خواهى است،[4] امّا از آن‌جا كه آتش‌بس نيز نوعى آشتى‌خواهى موقّت به‌شمار مى‌رود، برخى مفسّران، «سلم» در آيات پيشين را به معناى «مهادنه» و «آتش‌بس» نيز دانسته و شرايط واحكام آتش‌بس را در ذيل همين دسته از آيات آورده‌اند.[5]
2. در برخى آيات، عنوان «ميثاق و معاهده» آمده است. در آيه 4 توبه /9 از محترم شمردن پيمان* مشركان كه تعهّدشان را نشكستند، سخن به ميان آمده: «إلاّ الّذينَ عهدتُّم مِنَ المُشرِكينَ ثُمَّ لَم يَنقُصوكم شَيئاً و لم‌يُظـهِروا عَليكُم أحداً فَأتمُّوا إليهم عَهدَهُم إلى مُدَّتِهم إنّ اللّه يُحِبُّ الْمُتَّقين» و در آيه 89 و 90 نساء/4 از هم‌پيمانان مشركان سخن گفته و اين‌كه مسلمانان با آن‌ها صلح و مدارا داشته باشند: «...‌فخُذُوهُم و اقتُلوهم ... * إلاّ الّذين يَصِلونَ إلى قوم بَينَكم و بَينَهم ميثقٌ‌...‌». در اين آيات، از مفاد پيمان، گفتوگو نشده؛ امّا چنان‌كه بسيارى از مفسّران گفته‌اند، مقصود، پيمانى است كه براساس آن، افزون بر ساير مواد پيمان، نبرد بين دو طرفِ معاهده نيز براى مدّتى متروك اعلام شده است.[6]
3. در برخى آيات، مسجدالحرام و ماه‌هاى حرام، مكان و زمان‌هايى كه شايسته متاركه جنگ است، دانسته شده و از مسلمانان خواسته شده كه ضمن پاى‌بندى به معاهده آتش‌بس، فقط زمانى به جنگ اقدام كنند كه مشركان اين پيمان را نقض كرده، حرمت مسجدالحرام و ماه‌ها*ى حرام را شكسته، به جنگ برخيزند؛ نظير آيه: «الشَّهر الحَرام بالشَّهرِ الحرامِ و الحُرُمت قِصاصٌ فمَنِ اعتدى علَيكم فَاعتَدوا عَليه بِمِثلِ ما اعتدى عَليكم». (بقره/2،194) در آيات 191 بقره/2 و 5 توبه/9 همين معنا با مقدارى تفاوت آمده است.

حكمت پذيرش آتش‌بس

1. محبوب نبودن جنگ:

جنگ به طور ذاتى مورد تشويق اسلام نيست؛ بدين جهت، هرگاه دشمن براى صلح اعلام آمادگى كند، اسلام صلح را ترجيح مى‌دهد[7] تا بدان‌جا كه به پيامبر فرمان مى‌دهد آتش‌بس را بپذيرد و به احتمال خدعه دشمن توجّه نكرده، بر خداوند توكّل كند.[8] (انفال/8‌،61 و 62)

2. تجديد قواى مسلمانان:

زمانى كه مسلمانان دچار ضعفند يا به سبب طولانى شدن جنگ، از توان آن‌ها كاسته شده، اسلام به پذيرش آتش‌بس سفارش مى‌كند تا با استفاده از فرصت پيش آمده، به تقويت بنيه نظامى و تجديد قوا بپردازند.[9]

3. زمينه سازى براى گرايش به اسلام:

ايجاد فرصت مناسب براى مطالعه دشمنان درباره اسلام و احياناً بازگشت آن‌ها به دامن اين مكتب حيات‌بخش مى‌تواند يكى ديگر از اسرار پذيرش آتش‌بس باشد.[10] مشركان پس از انعقاد پيمان صلح حديبيه توانستند با آزادى تمام، بين مسلمانان رفت و آمد كنند و اين امر باعث شد با اسلام آشنا و بسيارى از آن‌ها مسلمان شوند و پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)پس از گذشت دو سال، با شمارى از پيروان كه چندين برابر تعداد مسلمانان پيش از پذيرش اين صلح بودند، رهسپار فتح مكّه شود[11] و بدون مواجهه با مقاومتى قابل توجّه، مكّه را بگشايد؛ به همين جهت، صلح حديبيه، فتح مبين معرّفى شده است. قرآن كريم در آيه 6 توبه/9 به پيامبر فرمان مى‌دهد كه هرگاه مشركى هنگام جنگ براى شنيدن سخن الهى پناه خواست، به او پناه دهد و پس از آن، او را به مكان امنش برساند. اين امر نشان مى‌دهد كه اسلام براى فروكش كردن نبرد، هرچند براى مدّتى كوتاه (آتش‌بس) براى فراهم آوردن زمينه آشنايى دشمن از اسلام، اهمّيّت ويژه‌اى قائل است.[12]

شرايط آتش‌بس

الف. شرايط پيشنهادآتش‌بس:

«فَلاتَهِنوا و تَدعُوا إلى السَّلم و أنتمُ الأعلونَ.» (محمد/47،35) صيغه نهى (لاتدعوا) ظهور در حرمت پيشنهاد آتش‌بس در حال قوّت مسلمانان دارد. شايد از مفهوم آيه بتوان جواز پيشنهاد آتش‌بس در حال ضعف را استفاده كرد كه ممكن است طبق مصالحى به حدّ وجوب برسد.

ب. شرايط پذيرش آتش‌بس:

از جمله «فاجنح لها» در آيه 61 انفال/ 8‌، لزوم پذيرش آتش‌بس به دست مى‌آيد؛ چنان‌كه از آيه «فإن اعتَزَلوكم ... فَما جَعَل اللّهُ لكُم عَليهم سبيلا» (نساء/4، 90) پرهيز از ادامه جنگ پس از پيشنهاد آتش‌بس استفاده مى‌شود كه لازمه‌اش لزوم پذيرش آتش‌بس است.
برخى مفسّران، اين وجوب را به زمانى مقيّد دانسته‌اند كه پذيرش آتش‌بس، يا به مصلحت اسلام باشد، نظير اين‌كه با قبول آن، فرصت مطالعه براى دشمن درباره اسلام فراهم آيد، چنان‌كه از مفهوم آيه 6 توبه/ 9  (و إن أحدٌ مِن‌المُشرِكينَ استَجارَكَ فَأجرهُ حتّى يَسمَعَ كَلـمَ اللّهِ) استفاده مى‌شود[13] يا به مصلحت مسلمانان باشد؛ مثل آن‌كه توان ادامه جنگ را نداشته باشند.[14] بعضى پذيرش آتش‌بس در صورت عدم مصلحت را حرام دانسته‌اند.[15]

نسخ حكم آتش‌بس:

شمارى از مفسّران گفته‌اند: آيات ناظر به صلح و آتش‌بس، مربوط به زمانى است كه مسلمانان در ضعف به‌سر مى‌برده‌اند؛ بنابراين، با آياتى نظير:«و‌قتلوا المُشرِكينَ كافّةً» (توبه/9، 36)، «فَاقتُلوا المُشركين حَيثُ وَجَدتُموهُم» (توبه/9، 5) يا «وَ‌قتِلوهم حتّى لاتَكونَ فِتنةٌ» (بقره/2، 193) و‌... نسخ شده است.[16] براى توجيه نسخ آيات آتش‌بس، سه مرحله براى جهاد ذكر شده است: 1. اجازه دادن به مسلمانان‌براى‌جهاد با دشمنان؛ (حج/22، 39) 2. دعوت به‌پذيرش صلح‌درمقابل پيشنهاد صلح‌از جانب مشركان؛ (انفال/8‌، 61)3. دعوت به جهاد وجنگ همه‌جانبه.(توبه/9، 123)[17]اين مراحل، از وضعيّت مسلمانان و ميزان برخوردارى آنان از توان و ساز و برگ جنگى متأثّر بوده و از آن‌جا كه در مرحله سوم و پايانى، به سبب توانمندى، به جهاد دعوت شده‌اند، مراحل پيشين نسخ شده است. در مقابل، شمارى از قرآن پژوهان معتقدند كه آيات آتش‌بس، نسخ نشده است؛ زيرا اوّلا آيه «فَاقتلُوا المُشرِكينَ حَيثُ وَجَدتُموهم» (توبه/‌9،‌5) در سال نهم هجرى نازل شد و پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)پس از آن، با اهل نجران پيمان صلح و آتش‌بس برقرار كرد؛[18] ثانياً همان مصلحتى كه باعث شده مسلمانان در مرحله دوم از مراحل سه‌گانه جهاد، به پذيرش آتش‌بس در مقابل پيشنهاد دشمنان مأمور شوند، ممكن است در ساير زمان‌ها براى مسلمانان پيش آيد و پذيرش آتش‌بس به واقع مصلحت آنان را در پى داشته باشد؛ البتّه تشخيص اين مصلحتِ نوآمد، برعهده امام و پيشواى مسلمانان است.[19]

پاى‌بندى به آتش‌بس:

مسلمانان پس از انعقاد قرارداد آتش‌بس، موظّفند به قوانين آن گردن نهند. تأكيد اسلام به رعايت اين قوانين، از پافشارى آن بر رعايت پيمان‌ها، پرهيز از عهدشكنى، احترام به قوانين پذيرفته شده اجتماعى و‌... نشأت گرفته است.[20] در آتش‌بس، افزون بر اين‌كه نبرد ممنوع است (نساء/4، 90)[21] جان و مال طرف معاهده نيز از طرف مسلمانان بايد محفوظ باشد (توبه/9، 4)[22] و رعايت تمام موارد و شرايط ذكر شده در پيمان آتش‌بس، لازم است (توبه /9، 4) البته پاى‌بندى به اين قوانين از‌سوى مسلمانان، منوط به رعايت كامل آن از‌سوى طرف معاهده (مشركان، كافران و‌...) خواهد‌بود.

مدت آتش‌بس:

شمارى از مفسّران بر اين نكته پاى فشرده‌اند كه بيش‌ترين زمان آتش‌بس، هنگام ضعف مسلمانان، ده سال، و‌كم‌ترين آن هنگام قوّت مسلمانان، چهارماه است. (توبه/9،2)[23] استناد مدّعيان اين ديدگاه، سيره پيامبر اكرم*(صلى الله عليه وآله)است؛ زيرا حضرت در دوران ضعف مسلمانان در حديبيه، با مشركان به مدّت ده سال پيمان آتش‌بس امضا كرد و پس از نقض آن از سوى مشركان كه زمان قوّت مسلمانان بود، چهارماه به آنان مهلت و پس از آن اعلان جنگ داد.[24]

شرايط نقض آتش‌بس:

معاهده آتش‌بس در شرايط ذيل شكسته مى‌شود و مسلمانان اجازه مى‌يابند آن را نقض كنند: 1. از طرف دشمن، كوچك‌ترين نشانه خيانت به پيمان آتش‌بس ديده شود كه آيه 58 انفال/8 به اين مطلب ناظر است؛[25] با اين حال، به صرف متّهم ساختن دشمن به نقض آتش‌بس و بدون داشتن دليل روشن نمى‌توان آن رانقض كرد؛[26] 2. از سوى دشمن در مورد عمل به موادّ معاهده، كوچك‌ترين كوتاهى مشاهده شود.[27] جمله: «ثمّ لَم‌يَنقُصوكم شَيئاً» در آيه 4 توبه/9 ناظر به اين امر است.
بسيارى از مفسّران، در بررسى آيات برائت* و اعلان جنگ به مشركان، برآنند كه لغو آتش‌بس به دليل خيانت و نقض صلح از سوى دشمن بوده است.[28]برخى گفته‌اند: مهلت آتش‌بس پايان يافته بود.[29] گروهى نيز معتقدند مهلت آتش‌بس از ابتدا به وحى آسمانى مشروط بود؛ به اين معنا كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)به مشركان اعلام كرد: اين پيمان تا زمانى استمرار دارد كه خداوند با فرود آوردن آيات قرآن آن را نقض نكند.[30]
در مواقعى كه پيمان آتش‌بس، پيش از موعد مقرّر از سوى دشمنان نقض شود، شايسته است شروع جنگ و پايان يافتن پيمان آتش‌بس را به آنان اعلام كنند: «براءةٌ مِنَ اللّهِ وَ رسُولِه إلَى الّذينَ عـهَدتّم مِنَ المُشركينَ * فَسيحُوا فِى الأرضِ أَربعة أشهُر واعلمُوا أنّكم غَيرُ معجِزِى اللّهِ وَ أنّ اللّهَ مُخزِى الكـفِرينَ =[اين اعلام]بى‌زارى از جانب خدا و پيامبر او به كسانى از مشركان است كه با آنان پيمان بسته‌ايد [و آنان پيمان‌شكنى كردند]؛ پس [اى مشركان!]چهارماه در زمين [ايمن از تعرّض]بگرديد و بدانيد كه شما ناتوان‌كننده خدا نيستيد و بدانيد كه خدا خواركننده كافران است.» (توبه/9، 1‌و 2)
بااستناد به آيه: «فَانبِذ إليهم عَلى سَواء» (انفال/8‌،58) لازم است اين اعلام، روشن و بى‌پيرايه و بدون هرگونه نيرنگ انجام گيرد.[31] برخى، با استناد به آيه 2 توبه/9 گفته‌اند: پيش‌از‌جنگ با دشمنانِ پيمان‌شكن، لازم است براى توبه و بازگشت به دامن اسلام، فرصت مناسب به آن‌هاداده شود.[32]

منابع:

الايضاح لناسخ القرآن و منسوخه؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير راهنما؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ تفسير نمونه؛ التمهيد فى علوم القرآن؛ جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ جواهرالكلام؛ السيرة النبويه، ابن‌هشام؛ فقه القرآن، راوندى؛ الكامل فى‌التاريخ؛ الكشّاف؛ كنزالعرفان فى فقه القرآن؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ مسالك الافهام، كاظمى؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المغنى، ابن‌قدامه؛ الميزان فى‌تفسير القرآن؛ الناسخ و المنسوخ.
على نصيرى



[1] المغنى، ج‌10، ص‌517‌؛ مسالك‌الافهام، ج‌2، ص‌345؛ جواهرالكلام، ج‌21، ص‌292.
[2] سيره ابن هشام، ج‌3، ص‌316 ـ 317؛ الكامل، ج‌2، ص‌200.
[3] جامع‌البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌268؛ قرطبى، ج‌8‌، ص‌42.
[4] مفردات، ص‌423، «سلم». التحقيق، ج‌5‌، ص‌188، «سلم».
[5] التبيان، ج3، ص‌287 و ج5‌، ص‌149؛ جامع‌البيان، مج‌4، ج5‌، ص271. قرطبى، ج‌8‌، ص‌42.
[6] جامع‌البيان، مج4، ج‌5‌، ص268؛ مجمع‌البيان، ج‌5‌، ص‌9 و 10.
[7] المنار، ج‌10، ص‌140.
[8] المنار، ج 10، ص 69؛ الميزان، ج 9، ص 118.
[9] مسالك الافهام، ج‌2، ص‌346؛ قرطبى، ج‌8‌، ص‌27.
[10] راهنما، ج‌7، ص‌13.
[11] سيره ابن‌هشام، ج‌3، ص‌322.
[12] الميزان، ج‌9، ص‌153‌ـ‌156.
[13] المغنى، ج‌10، ص‌517‌.
[14] مسالك الافهام، ج‌1، ص‌281.
[15] فقه القرآن، ج‌1، ص‌354.
[16] جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌272؛ الناسخ والمنسوخ، ابن متوّج، ص96، الايضاح لناسخ القرآن، ص‌231 و 232.
[17] التمهيد، ج‌2، ص‌297 و 316.
[18] كنزالعرفان، ج‌1، ص‌380؛ التبيان، ج‌5‌، ص‌150.
[19] مسالك الافهام، ج‌2، ص‌345، كنزالعرفان، ج‌1، ص‌380؛ الكشّاف، ج‌1، ص‌235.
[20] المنار، ج‌10، ص‌140؛ الميزان، ج‌9، ص‌184‌ـ‌190.
[21] راهنما، ج 3، ص 511.
[22] همان، ج‌7، ص‌21.
[23] التفسير‌الكبير، ج 16، ص 219؛ قرطبى، ج‌8، ص‌44؛ فقه‌القرآن، ج1، ص 354.
[24] المغنى، ج‌10، ص‌517‌؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌354؛ التفسير الكبير، ج16، ص‌219.
[25] التفسير الكبير، ج15، ص182؛ المنار، ج10، ص141.
[26] قرطبى، ج‌8‌، ص‌22.
[27] راهنما، ج‌7، ص‌21.
[28] التفسير الكبير، ج‌15، ص‌217.
[29] مجمع‌البيان، ج‌5‌، ص‌9.
[30] مجمع‌البيان، ج‌5‌، ص‌9؛ التفسير الكبير، ج‌15، ص‌224.
[31] نمونه، ج 7، ص 219.
[32] راهنما، ج‌7، ص‌13.

مقالات مشابه

بازخوانی آراء مفسران سده اخیر در آیات جهاد

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهمحمد شیرینکار موحد, محسن اکبری

گونه‌شناسی آیات قتال و صلح با کافران و رفع تعارض آنها

نام نشریهقرآن، فقه وحقوق اسلامی

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, حسین محمدی

قرآن و مشروعیت جهاد ابتدایی

نام نشریهقرآن، فقه وحقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد جواد فاضل لنکرانی

قرائت‌هاي گوناگون از موضوع جهاد در قرآن

نام نشریهقرآن، فقه وحقوق اسلامی

نام نویسندهسیدمهدی علیزاده موسوی

آیات «جهاد» و اصل «ممنوعیت توسل به زور»؛ همخوانی یا تقابل

نام نشریهقرآن، فقه وحقوق اسلامی

نام نویسندهسیدمصطفی میرمحمدی, حسین ال کجباف, حسین مهدی هادی

نقد آرای فایرستون درباره آیات جهاد

نام نشریهقرآن ، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهحسن رضایی هفتادر, علیرضا حیدری

بررسی تطبیقی ساختار آیات جهاد

نام نشریهمطالعات تطبیقی قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدجواد نوروزی, سیداحمدحسین حسینی