ابودحداح انصارى

پدیدآورسیدمحمود دشتی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 1

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 3814 بازدید

ابودحداح انصارى: صحابى پيامبر

در روايتى از ابن‌عبّاس در ذيل آيه222 بقره/2 از ثابت‌بن‌دحداح(دحداحه) ياد شده است.[68]منابع رجالى، كنيه‌اش را ابودحداح ياد كرده[69] و در ذيل چهار آيه، به ويژه 245 بقره/ 2 از او نام برده‌اند.[70] اين‌كه ابودحداح، همان ثابت‌بن‌دحداح است يا نه، به‌درستى روشن‌نيست. گويامنابع رجالى خواسته‌اند او را دو فرد بدانند. ابن‌عبدالبر درباره ابودحداح مى‌نويسد: فلان‌بن‌دحداحه ازصحابه‌پيامبر شمرده شده و جز اين‌كه از انصار و هم پيمان با آنان بوده است، اطلاع ديگرى از نام و نسب وى به دست نياوردم.[71] وى درباره ثابت‌بن‌دحداح آورده است: ثابت‌بن‌دحداح (دحداحه) بن‌نُعَيم بن‌غَنْم بن‌اياس، مشهور به ابودحداح در ميان طايفه بنى‌انيف يا بنى‌عجلان‌مى‌زيسته و بابنى‌زيدبن‌مالك بن‌عوف، هم‌پيمان بوده است.[72] ابن‌حجر، اين دو را روشن‌تر معرّفى كرده و نزول آيه 222 بقره/2 را در پاسخ به پرسش ثابت بن دحداح دانسته؛[73] ولى حادثه‌اى مرتبط با نزول آيه 245 بقره/2 را نيز درباره ابودحداح به وى نسبت داده است؛ آن‌گاه در ادامه با استناد به روايتى كه سند آن را صحيح ندانسته، مى‌گويد: ابودحداح تا زمان معاويه، در قيد حيات بوده؛ در حالى كه ثابت‌بن‌دحداح در زمان حيات رسول‌خدا ازدنيارفته است؛[74] با وجود اين، اطلاعات موجود درمنابع‌روايى وتاريخى‌ابهام دارد؛ به‌گونه‌اى كه دو تن بودن آنان را مشكل ساخته است. واقدى درباره ثابت بن‌دحداح مى‌نويسد: وى در جنگ اُحد پس از انتشار شايعه كشته شدن پيامبر و مشاهده پراكندگى اصحاب، انصار را نزد خود خواند و فرياد زد كه من ثابت بن‌دحداحه هستم. اگر محمد كشته شد، خداوند زنده‌اى است كه هرگز نمى‌ميرد. در دفاع از دين خود كارزار كنيد كه خداوند يار و پشتيبان شما است؛ سپس با گروهى از انصار كه دعوتش را پاسخ گفتند، به سپاه مشركان حمله كرد و بر اثر نيزه‌اى كه خالدبنوليد به او زد، به شهادت رسيد. در اين نقل، ثابت‌بن‌دحداح با همراهانش واپسين كشتگان از مسلمانان در جنگ اُحد به شمار رفته‌اند؛[75] ولى بنابه نقلى كه ابن‌حجر آن را درست‌تر دانسته، وى در اين جنگ مجروح شد؛ سپس بهبود يافت؛ آن‌گاه در سال ششم هجرى پس از بازگشت پيامبر از حديبيه درگذشت.[76] در كتاب‌هاى حديثى اهل‌سنّت، ماجراى حاضر شدن پيامبر بر جنازه ابودحداح و نماز گزاردن حضرت بر جنازه وى، به تفصيل گزارش شده و در ذيل آن، جمله معروفى از پيامبر در حقّ وى نقل شده كه به قضيه بخشيدن درخت خرما به پيامبر اشاره دارد؛ در حالى‌كه اين بخشش، در رواياتِ اسباب نزول، به ابودحداح نسبت داده شده است. حضرت فرمود: كَمْ مِنْ عَذْق مُعَلّق لابى‌الدّحداح فِى الْجَنة = چه بسيار شاخه‌هاى آويزان درخت خرما كه در بهشت از آنِ ابودحداح است.[77]
چون از وى فرزندى باقى نماند، پيامبر(صلى الله عليه وآله)ميراثش را به پسر خواهرش داد.[78] بعيد نيست همان‌گونه كه از ذيل عبارت استيعاب مى‌توان استظهار كرد،[79]ابودحداح در همه موارد، همان ثابت‌بن دحداح باشد كه در زمان حيات پيامبر از دنيا رفت.[80]

ابودحداح در شأن نزول:

1. از ابن‌عبّاس و سدّى نقل شده كه ثابت‌بن‌دحداح همان شخصى بود كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله)درباره حكم آميزش با زنان در حال حيض پرسيد و آيه 222 بقره/2 در پاسخ وى و بيان حكم آن نازل شد:[81]«وَ‌يسئلونَكَ عن المَحيض قُلْ هُوَ أذىً فَاْعتَزِلوُا النِّساءَ فِى‌الْمَحيضِ و لاَتَقْربوُهنَّ حتّى يَطْهُرْنَ فإذا تَطَهّرنَ فأتوُهنَّ مِنْ حَيْثُ أَمرَكُمُ اللّهُ إنّ اللّهَ يُحبّ التوّ بين وَ يُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ = از تو درباره عادت ماهانه [زنان]مى‌پرسند، بگو: «آن‌رنجى است؛ پس هنگام عادت ماهانه، از [آميزش با]زنان كناره‌گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند؛ پس چون پاك شدند، از همان جا كه خدا به شما فرمان داده با آنان آميزش كنيد. خداوند توبه‌كاران و پاكيزگان را دوست مى‌دارد».
2. از كلبى و ابن‌عبّاس نقل است كه زمانى پيامبر فرمود: هركس صدقه دهد، مثل همان صدقه در بهشت از آن او خواهد بود. ابودحداح به پيامبر گفت: من دو باغ دارم. آيا اگر يكى را صدقه دهم، مثل آن را دارا خواهم شد و همسر و فرزندم نيز در كنار من خواهند بود؟ آن‌گاه با پاسخ مثبت پيامبر، باغ مرغوب‌ترش را به حضرت واگذاشت و به دنبال آن، آيه 245 بقره/2 در شأن ابودحداح نازل شد[82] و از چندين برابر شدن صدقه وى خبر داد: «مَنْ ذَا الّذِى يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضـعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرةً واللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبصُطُ و إِلَيهِ تُرْجَعوُن = كيست كه خدا را وام دهد؛ وامى نيكو تا آن را براى او چندين برابر كند؟ و خدا است كه [در معيشت بندگان]تنگى و گشايش پديد مى‌آورد و به سوى او بازگردانده مى‌شود». واقدى[83] و قرطبى[84] اين داستان را به گونه‌اى ديگر نقل كرده‌اند؛ ولى در نقلى از ابن‌مسعود، وقوع اين ماجرا پس از نزول آيه دانسته شده است. در اين روايت آمده است كه ابودحداح پس از نزول آيه پيشين از رسول خدا پرسيد: آيا خداوند از ما قرض مى‌خواهد؟ پيامبر پاسخ داد: آرى، آن‌گاه دست پيامبر را گرفت و گفت: باغم را كه ششصد درخت خرما دارد، به خدا قرض دادم.[85]
3. بنا به نقل واحدى از ابن‌عبّاس، آيات 5 تا‌7 سوره ليل/92 در شأن مردى از انصار نازل شد[86] كه بعضى نام او را ابودحداح ذكر كرده‌اند.[87] براساس اين نقل، مردى از انصار درخت خرمايى داشت كه شاخه‌هاى آن در حياط فردى مستمند بود. صاحب درخت، خرماهايى را كه گاه بر زمين مى‌افتاد و فرزندان مرد فقير بر مى‌داشتند، از دست و دهانشان مى‌گرفت. مرد نيازمند نزد رسول خدا شكايت برد و حضرت از صاحب نخل خواست تا در مقابل آن، نخلى در بهشت آن را به آنان ببخشد؛ ولى وى با اين‌كه نخل‌هاى بسيارى داشت، مدّعى شد كه خرماى هيچ يك از آن‌ها برايم خوشايندتر از اين درخت نيست. مرد ديگرى (ابودحداح) كه سخنان پيامبر را مى‌شنيد، با گرفتن تضمين از پيامبر براى واگذارى نخلى در بهشت به او، آن درخت را در مقابل چهل نخل از آن مرد خريد و به پيامبر واگذاشت؛ آن‌گاه اين آيات در شأن وى نازل شد: «فأمّا مَنْ أَعطى وَاتّقى * وَ صَدّقَ بِالحُسنى * فَسَنُيسِّرُهُ لِلْيُسرى = پس هركه [مال خود را]بخشيد و پرهيزگارى كرد و آن [وعده]نيكو را باور داشت و راست انگاشت؛ پس به‌زودى او را براى راه آسان آماده سازيم». اين ماجرا در روايات شيعى به گونه‌اى ديگر آمده است.[88] قرطبى به نقل از عطا، تمام سوره ليل را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است.[89]
4. بلنسى در ذيل آيه 10 و 11 اعلى/87  (سَيَذّكَّرُ مَنْ يَخشى * وَ يَتجنّبُهَا الأَشقَى = به زودى پند گيرد آن كه [از خداى]مى‌ترسد و بدبخت‌ترين مردم از آن كناره مى‌گيرد)، با بيان ماجراى خريد درخت نخل و واگذارى آن به پيامبر، از برخى نقل كرده كه در شأن ابودحداح نازل شده‌است.[90]
5‌. از عكرمه نقل است كه پس از نزول آيه 10 حديد/57  (لاَ يَسْتوِى مِنْكُمْ مَنْ أنفقَ مِنْ قَبلِ‌الْفَتحِ و قـتَلَ...) ابودحداح گفت: به خدا سوگند! امروز در راه خدا انفاقى مى‌كنم كه با آن، پاداش كسانى را كه پيش از من انفاق كردند را، به دست آورم و پس از اين، كسى بر من پيشى نگيرد؛ آن‌گاه گفت: بار خدايا! نصف آن‌چه را ابودحداح مالك است، براى تو. وى در اين انفاق حتّى يك لنگه كفش خود را نيز بخشيد.[91]

منابع:

اسباب النزول، واحدى؛ الاستيعاب فى معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فى معرفة‌الصحابه؛ الاصابة فى تمييز الصحابه؛ بحارالانوار؛ تفسير القمى؛ التفسير الكبير؛ تفسير مبهمات القرآن؛ جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ الدرّالمنثور فى‌التفسير بالمأثور؛ سنن ابى‌داود؛ سنن النسائى؛ صحيح مسلم؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ المعجم‌الكبير؛ المغازى؛ المنتظم فى تاريخ‌الملوك والامم؛ الميزان فى‌تفسيرالقرآن.
سيدمحمود دشتى



[68] جامع‌البيان، مج2، ج‌2، ص‌518‌؛ الاصابه، ج‌1، ص‌503‌.
[69] الاستيعاب، ج‌1، ص‌278.
[70] مجمع‌البيان، ج 2، ص 608.
[71] الاستيعاب، ج‌4، ص‌210.
[72] الاستيعاب، ج‌1، ص‌278.
[73] الاصابه، ج‌1، ص‌503‌.
[74] همان، ج‌7، ص‌100 ـ 102.
[75] المغازى، ج‌1، ص‌281.
[76] الاصابه، ج1، ص503‌؛ الاستيعاب، ج‌1، ص‌278؛ المنتظم، ج‌2، ص275.
[77] صحيح مسلم، ج‌3، ص‌375؛ سنن ابى‌داود، ج‌2، ص‌412؛ سنن نسائى، ج‌4، ص‌88‌.
[78] الاستيعاب، ج‌4، ص‌210.
[79] الاستيعاب، ج‌4، ص‌210.
[80] الاصابه، ج‌7، ص‌101 و 102.
[81] جامع‌البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌518‌؛ الدرّالمنثور، ج‌1، ص‌619‌؛ الاصابه، ج‌1، ص‌503‌.
[82] مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌608‌؛ التفسير الكبير، ج‌6‌، ص‌178.
[83] المغازى، ج 1، ص 281؛ الاستيعاب، ج 4، ص 210.
[84] قرطبى، ج‌3، ص‌155.
[85] جامع‌البيان، مج2، ج2، ص‌803‌؛ المعجم الكبير، ج‌22، ص301.
[86] اسباب النزول، واحدى، ص 390.
[87] مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌759.
[88] قمى، ج‌2، ص‌457؛ بحارالانوار، ج‌22، ص‌101.
[89] قرطبى، ج‌20، ص‌61‌.
[90] مبهمات القرآن، ج‌2، ص‌701.
[91] الدرّالمنثور، ج8، ص50‌؛ الميزان، ج‌19، ص‌159.

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی

ثعلبة بن غنمه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

جالوت

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد نظری