در نشست علمی بررسی شد:
بررسی «کاربردهای نظریه مفاهیم بنیادین قرآن کریم در علوم انسانی قرآن بنیان» / آیا علم انسانی در قرآن وجود دارد؟
سی و ششمین پیش نشست همایش ملی مرجعیت علمی قرآن کریم با موضوع «کاربردهای نظریه مفاهیم بنیادین قرآن کریم در علوم انسانی قرآن بنیان» به همت پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
به گزارش پرتال جامع علوم و معارف قرآن به نقل از خبرگزاری حوزه، حجتالاسلاموالمسلمین سعید بهمنی در سی و ششمین پیش نشست همایش ملی مرجعیت علمی قرآن کریم که با موضوع «کاربردهای نظریه مفاهیم بنیادین قرآن کریم در علوم انسانی قرآن بنیان» برگزار شد، عنوان کرد: همه نظریههایی که در جهان وجود دارند با جملات ارائه نمیشوند؛ بلکه با یک مفهوم بیان میشوند؛ مثلاً کوپرنیک با خورشید مرکزی و نظریه داروین با مفهوم تکامل، نظریه انیشتین با نسبیت و نظریه امام راحل با ولایت فقیه ارائه میشود. این عبارات مفهوم بنیادین نظریه هستند و هرچه توضیح داده میشود ذیل آن مفهوم است.
وی با بیان اینکه همه نظریههای بر یک مفهوم بنیادین استوار هستند، گفت: در قرآن با مفاهیمی روبرو هستیم که معانی واقعی به ما ارائه میکنند که این مفاهیم انتزاعی هستند؛ البته این انتزاعی به معنای فانتزی بودن نیست بلکه به معنای تجریدی بودن است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن ادامه داد: در قرآن با متنی مواجه هستیم که به صورت مستقیم مفاهیم را آورده است و اگر مفاهیم بنیادین را بیابیم میتوانیم نظریه مرتبط با آن را به صورتبندی کنیم. مفاهیم قرآنی ما به ازای بیرونی دارند.
وی اضافه کرد: راهیابی به مفاهیم بنیادین مانند راهیابی به ذرات بنیادین در علم فیزیک و شیمی است که اگر ذرات را کشف کنیم میتوانیم با هستیهای بنیادین، هستیهای ذیل شمول آن را مدیریت و تولید کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین بهمنی بیان کرد: علم انسانی، علم به هستیهای انسانی است که برخی دانشمندان تعبیر کنشهای انسانی و هستیهای انسانی هم به کار برده اند. به اعتقاد من هستیهای انسانی دقیقتر از کنش انسانی است؛ برخی هستیهای انسانی وجود دارند که کنش نیستند؛ بلکه نتیجه کنشها هستند.
وی تصریح کرد: برای مثال بارها از فلاح در قرآن استفاده شده است اما در هیچ جای قرآن امر به فلاح نمیشود و بیان نشده که افلحوا؛ چون فلاح به صورت مستقیم متعلق به کنش نیست بلکه حاصل کنشها است و در عین حال اختیاری هستی انسانی است؛ یعنی به لحاظ کنشهای اختیاری است که فلاح شکل میگیرد. اینها کنشی نیستند بلکه هستیهای وجودی و یک نوع دگرگونی و تحول در انسان هستند و منشأ اختیار دارند؛ اما مستقیم متعلق امر و نهی و کنش انسانی نیستند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن افزود: نظریهها مهاجم به سایر نظریهها هستند و انقلابهای علمی همواره با فروپاشی یک نظریه دیگر همراه بوده است، گفت: هر نظریه بر تعدادی مبانی تکیه دارد که باید آن ها را بدانیم.
مبنای اول: مرجعیت شأنی قرآن برای علوم
وی با بیان اینکه اولین مبنای این نظریه «مرجعیت شأنی قرآن برای علوم» است، ادامه داد: قرآن کتابی است که هنوز آن را باز نکردیم که بدانیم در آن چه چیزی وجود دارد و فقط میدانیم این کتاب من عندالله است. خدایی که هیچ باطلی در سخنش راه ندارد. با این دادهای که داریم بدون آنکه آن را باز کنیم و بخوانیم میدانیم اگر یک گزاره درباره هر علمی در این کتاب باشد همان گزاره بر گزاره متناظرش در هر علمی مقدم است.
حجت الاسلام و المسلمین بهمنی بیان کرد: این مبنا ما را مطمئن میکند اگر هر چیزی در آن باشد (بدون آنکه بدانیم آیا هست یا خیر) بر همه علوم مقدم و مهیمن است؛ زیرا خداوند عالم به کل شی است و دیگران علومشان محدود و در معرض آسیب است.
مبنای دوم: آیا علم انسانی در قرآن وجود دارد؟
وی با اشاره به اینکه دومین مبنا «وجود علم انسانی در قرآن» است، اضافه کرد: موضوع علم انسانی «هستیهای انسانی» است. هر داده قرآنی اعم از جملات خبری و انشایی (توصیفی و دستوری) که موضوع آن هستی انسانی باشد با علم انسانی تلاقی دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن افزود: هر داده قرآنی ملازم با علم انسانی است حتی در جایی که به ظاهر به صورت منحصری هستی شناسانه است یعنی کیهان، ملائک و... را بیان میکند و موضوع آن انسانی نیست، زیرا ادراک هستی فطری است. درختانی که در درهها هستند باریک و بلند هستند اما درختان دشتها تنومند و کوتاهتر هستند، زیرا در نهاد درخت به صورت فطری وجود دارد که برای استفاده از نور خورشید باید باریک و بلند باشد. این نتیجه یک ادراک فطری است که میتواند غریزی باشد؛ اما مهم رابطه فطری است؛ یعنی هنگام آفرینش در نهان آن رابطهای میان هست و باید قرار داده شده است.
حجت الاسلام و المسلمین بهمنی بیان کرد: وقتی خداوند میفرماید آسمان را اینگونه آفرید، کنشگر خدا و موضوع آسمان است، اما ملازم با این داده، انسانی است که انسان باید این شیء را این گونه بداند. به همین خاطر همه آیات ملازم با علم انسانی است و خداوند اینها را گفته است که حیطه شناختی و کنشهای شناختی انسان را صورت بندی کند.
وی با تاکید بر اینکه همه قرآن با موضوع علم انسانی است چون خداوند میخواهد شناخت، عاطفه یا کنشهای رفتاری جوارحی انسان را تغییر بدهد، یاد آور شد: البته مبنایی نیز بیان میکند همه علوم هم جوار با علوم انسانی است حتی وجود شناسی در فلسفه که اصلاً به انسان کاری ندارد نیز با علم انسانی تلازم دارد؛ چون دیوار به دیوار علم انسانی است و شما در تعامل با فلسفه هستید.
مبنای سوم؛ عصمت مفاهیم قرآنی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دیگر مبنا را عصمت مفاهیم قرآنی بیان کرد و گفت: همه نظریهها و مفاهیم ممکن است با مفهوم دیگری رد شوند، زیرا خطا پذیر هستند؛ اما قرآن از سوی خداوند است و خطا پذیر نیست و عصمت دارد و این عصمت از جانب خدا است.
وی اظهار کرد: هستیهای بنیادین انسانی مطلوب یا نامطلوب هستند که مطلوبها از سنخ هدف و نامطلوبها ضد هدف هستند مثلاً بنیادیترین هستیهای اختیاری انسان در ایجاب و سلب «کفر و ایمان» هستند و کفر تمام هستیهای زیر شمول خود را تولید میکند و ایمان هم همین طور «هو ٱلذی خلقکمۡ فمنکمۡ کافرࣱ ومنکم مؤۡمنࣱۚ»
حجت الاسلام و المسلمین بهمنی تصریح کرد: علم انسانی خود را بر اساس این دو گانه تعریف کنیم. هر دو این ها ارزشی هستند کفر ارزشهایی که نباید و ایمان ارزشهایی که باید هستند. قرآن همه جملات را برای تبیین این دوگانه آورده است که چگونه از کفر بازدارندگی کنیم و چگونه ایمان را تثبیت و زیاد کنیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: این گزاره که ایمان مطلوب و کفر نامطلوب است گزارهای ابدی و خطا ناپذیر است و هیچ گاه کفر مطلوبیت ندارد و ایمان امر سلبی و نامطلوب نیست.
اصالت حقیقت شرعیه
وی گفت: در تبیین مفاهیم قرآن لغت تمام کننده نیست؛ بلکه لغات ما را به مفاهیم نزدیک میکند اما تمام کننده معنا نیستند و معنا قیومیت تام با لغت ندارند، چون لغت یا معنای عام دارد یا خاص. حدود معنای مفاهیم قرآن را باید از خود قرآن با شارع (اهل بیت علیهم اسلام) به دست بیاوریم.
حجت الاسلام والمسلمین محمد علی مبینی هم در این نشست با بیان اینکه این نظریه میتواند بسط و حمایت زیادی پیدا کند، عنوان کرد: عنوانی که برای این نظریه وجود دارد انتظاری را برای مخاطب ایجاد میکند اما وقتی وارد نظریه میشود با چیز دیگری مواجه میشود، زیرا عنوان با محتوای نظریه تطبیق ندارد.
وی با بیان این نظریه می تواند به دو نظریه تبدیل شود، تصریح کرد: نظریه اول میتواند به ناظر به علوم انسانی باشد که علوم انسانی با توجه به مرجعیت قرآن متحول کنیم و نظریه دوم ناظر به مفاهیم قرآن است که در حوزه قرآن پژوهان است.
این پژوهشگر ادامه داد: در مقام بیان بحث با مفهوم شناسی، مقام الفاظ و هستی شناسی رو به رو هستیم. در این نظریه برخی مباحث ناظر به هستی شناسی و برخی ناظر به مفهوم شناسی است. در مقدمه این نظریه آمده است همانگونه که دانشمندان فیزیک برای دستیابی به نحوه تشکیل مواد تنوع آن به مطالعه ذرات بنیادین میپردازند یا زیست شناسان سلولهای بنیادین را بررسی میکنند مفاهیم بنیادین کنشهای انسانی نیز منشا کنشهای خرد و کلان هستند. ذرات بنیادین و سلولهای بنیادین نیز بحث هستی شناسانه است که نظیر آن در این جا نظریه کنشهای انسانی است نه نظریه مفاهیم بنیادین.
وی گفت: در جایی دیگر بیان شده است که «مفاهیم بنیادین مفردات قرآنی که بر معنای انتزاعی از واقعیت کنش انسانی دلالت دارد» شما در جایی عنوان مفهوم را آوردید و و گفتید به این الفاظ و مفردات؛ درحالی که مفاهیم و الفاظ دو بحث جدا است همچنین پیشنهاد میکنم به جای نظریه کنشهای بنیادین از «نظریه بنیادین بودن ایمان و کفر در کنشهای انسانی از منظر قرآن کریم» استفاده کنیم که تاثیرات زیادی درعلوم انسانی دارد.
حجت الاسلام محمدعلی محمدی هم در این نشست عنوان کرد: در این مطلب جعل اصطلاحاتی صورت گرفته که در گذشته نیز تعریف شده است مثلا در تعریف کنش به هستی های انسانی تغییر یافته است در حالی که کنش را به رفتارهای آگاهانه معنی کردند. نکته دوم اینکه بیان شده مفاهیم بنیادین برآمده از استقراء هستند و نظریات با یک مفهومی ارائه می شود و اسمی دارند مانند مفهوم بنیادی تکامل داروین، اما مفاهیمی مانند استصحاب و برائت که اثبات استقرا آن سخت است.
وی اضافه کرد: در مسأله مبانی نیز ما قبول داریم که هیچ علمی نیست که با انسان ارتباط نداشته باشد، اما علمی که به بررسی رفتار انسان می پردازد علوم انسانی و علمی که به بررسی پدیده های طبیبی و قوانین طبیعی می پردازد علوم تجربی است و دیگر علوم انسانی نیست و استفاده از الفظ علوم انسانی برای هردو این علم همان جعل اصطلاح است.
این پژوهشگر بیان کرد: بیان شده که ایمان و کفر بنیادی ترین هستی انسان است؛ اما برخی ممکن است بیان کنند بنیادی ترین هستی های انسان اراده و اختیار یا خدا محوری است، چگونه باید به این مسأله برسیم که کدام بالاتر است.
پاسخ به نقدها
حجت الاسلام والمسلمین بهمنی هم در پاسخ به نقدها عنوان کرد: برای این نظریه عناوین دیگری نیز در نظر گرفته شده بود. در رابطه با جعل اصطلاحات نیز در این نظریه سعی شده که اصطلاح سازی صورت بگیرد تا مخاطب مجبور شود که در چارچوب تعریف شده حرکت کند؛ اما با توجه انس ذهنی مخاطب با تعاریف گذشته این امر دشوار است.
وی در رابطه با بنیادی تر بودن اراده و خدا محوری گفت: به مشیت الهی ما مرید و مختار هستیم و ما جبراً مختار هستیم و اختیار ما کنش ما نیست اعمال اختیار ما در قالب کفر و ایمان است. خدامحوری مفهوم است اما این مفاهیم را باید قرآن به کار برده باشد
حاضرین دیگر نیز در این جلسه نقدهایی وارد کردند که حجت الاسلام المسلمین بهمنی پاسخ داد و گفت: برخی از نقدهای وارد شده نیاز به مباحثه های مفصل دارد.