share
1403/04/03
حجت‌الاسلام سعید بهمنی مطرح کرد:
بی‌سامانی علم قرآن‌بنیان و کاستی‌های روش‌شناختی

حجت‌الاسلام سعید بهمنی ضمن تأکید بر ضرورت روش‌شناسی در مباحث قرآن گفت: ما برای دستیابی به علوم نیازمند رویکرد تفسیر موضوعی هستیم. تفسیر موضوعی در میان رویکردهای تفسیری مساعدت‌ترین رویکرد برای دستیابی به علوم قرآن است. امروز اگر علم قرآن‌بنیان در میان ما به سامان نرسیده است یکی از عوامل اصلی‌اش کاستی‌های روش‌شناختی است.


به گزارش پرتال جامع علوم و معارف قرآن، نشست «روش استخراج علوم انسانی از قرآن و مدل مفهومی آن» با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین سعید بهمنی، پژوهشگر علوم قرآنی و استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دوم تیرماه در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانیم؛

بحث ما درباره روش استخراج علوم انسانی از قرآن است. اساسا علوم انسانی چیست؟ من از تعریف احمدحسین شریفی برای علوم انسانی الهام گرفتم؛ علوم انسانی دانش توصیف و تغییر کنش‌های اختیاری انسان و فلسفه این دانش است. علوم انسانی همزاد انسان است. از لحظه‌ای که انسان هستی پیدا کرد و انسان هستی‌هایی را پدید آورد و کنشگر شد با خودآگاهی از این کنش‌ها همراه شد یعنی تا دانشی از کنش‌ها نداشت اقدام نمی‌کرد. علوم انسانی هرچند همزاد انسان است ولی علم انسانی به حمل اولی در دوره‌های اخیرش شکل گرفته و نام علم انسانی به خودش گرفته است.

مرجعیت شأنی قرآن در علم

علم انسانی افزون بر اینکه همزاد انسان است هر دانشی هم همجوار با علم انسانی است چون خود علم‌ورزی کنش انسانی است. باز قبل از اینکه وارد بحث روش‌شناسی شوم مبنای خودم را در مرجعیت علمی قرآن عرض کنم. بنده نام این مبنا را مرجعیت شأنی قرآن گذاشتم. فرض کنید کتابی از ناحیه خدا بر ما نازل شده و ما هنوز این کتاب را نگشودیم و فقط می‌دانیم از جانب حق نازل شده و جز حق چیزی در آن نیست. اگر این کتاب فقط دربردارنده یک گزاره درباره علم باشد، هر علمی و هر سطحی، مرجع علمی آن علم است و بر هر علمی مقدم است چون حق محض است. این مبنا قوی‌ترین مبنایی است که ذهن مرا راضی می‌کند به قرآن مراجعه کنم و از قرآن انتظار داشته باشم برای زندگی من دربردارنده علم باشد. 

راجع به بحث‌های روش‌شناختی یک مقدمه عرض کنم. ما برای دستیابی به علوم نیازمند رویکرد تفسیر موضوعی هستیم. تفسیر موضوعی در میان رویکردهای تفسیری مساعدت‌ترین رویکرد برای دستیابی به علوم قرآن است. امروز اگر این علم قرآن‌بنیان در میان ما به سامان نرسیده است به اعتقاد من یکی از عوامل اصلی‌اش کاستی‌های روش‌شناختی است.

معنای عمومی روش این است؛ مجموعه مولفه‌های نظری و کاربردی که برای رسیدن به نتیجه لحاظ و به کار برده می‌شوند. روش علمی به اعتقاد من دست کم مشتمل بر دوازده عنصر است: منابع، مبانی، اصول، قواعد، سازوکارهای داده‌یابی، سازوکار تحلیل داده‌ها، رویکردها، گرایش‌ها، سبک‌ها، عوامل فرآیندی، عوامل فراکنشی و مهارت‌ها. وقتی از روش استخراج صحت می‌کنیم از کدام یک از عناصر سخن می‌گوییم؟ ما بر سازوکار داده‌یابی متمرکز هستیم. چرا؟ چون در تفسیر موضوعی زمانی که مفسر می‌خواهد به قرآن مراجعه کند اولین چالش این است داده‌های مسئله خودش را چطور پیدا کند. ما این داده‌یابی را می‌خواهیم تبیین کنیم.

ما برای اینکه داده‌های علوم انسانی را در قرآن بیابیم کوشش می‌کنیم مولفه‌های شناسای علم انسانی را تعیین کنیم. اگر داده‌های ما چه مولفه‌هایی داشته باشند، در زمره علوم انسانی به شمار می‌آیند؟ برای این کار باید تعریف علوم انسانی را تحلیل کنیم. ما یک علم درجه یک داریم، یک علم درجه دو که برای هر کدام مولفه‌های خاصی داریم. اول به تحلیل داده‌های قرآن می‌پردازیم یعنی پاره‌های زبانی قرآن. این عناصری که درون قرآن وجود دارند، کدام را مراد می‌کنیم؟ خب در قرآن حروف هست، مفردات هست، جملات هستند. طبعا ما از داده‌های قرآن کریم جمله تام را مراد می‌کنیم.

پس یک مولفه ما این است پاره زبانی حتما باید جمله تام باشد. دوم اینکه باید قضیه حقیقه یا به نحو قضیه حقیقیه باشد. جمله خبری می‌تواند قضیه حقیقیه باشد ولی جمله انشایی نمی‌تواند قضیه حقیقیه باشد ولی می‌تواند به نحو قضیه حقیقیه باشد. بنابراین اولین فیلتر ما این است ببینیم جمله هست یا نیست، تام هست یا نیست، حقیقیه هست یا نیست. مولفه‌ها را به دو لحاظ دیگر هم باید تعیین کنیم یکی مولفه‌ها به لحاظ موضوع است، یکی به لحاظ محمول. به لحاظ موضوع یک مولفه بیشتر نیست؛ اینکه موضوع داده قرآنی انسانی باشد. چون علم انسانی است باید موضوع هم انسانی باشد و درباره انسان باشد.

به لحاظ محمول اولین مولفه این است که کنشی باشند چون در تعریف علم انسانی گفتیم علم انسانی دانش توصیف و تغییر کنش‌های اختیاری انسان و فلسفه این دانش است. چون ما دانش را مفروض گرفتیم و هر چه در قرآن است دانش می‌دانیم و معتقدیم همه قرآن علم است، به لحاظ محمول اولین مولفه این است که داده‌های ما کنشی باشد و این کنش، اختیاری باشد.  

تا اینجا چند مولفه را بیان کردیم؛ به لحاظ پاره زبانی باید جمله باشد، تام و حقیقیه باشد. به لحاظ موضوع انسانی باشد. به لحاظ محمول کنشی باشد و همینطور اختیاری باشد. تا اینجا شش مولفه بیان شد. اینها مولفه‌های شناسای داده‌های علم درجه یک انسانی در قرآن هستند. اما در علم درجه دو که علم به علم است، به لحاظ پاره زبانی همان مولفه‌هایی که تعیین کردیم یعنی جمله بودن و خبری بودن اهمیت دارد چون جمله‌های انشایی بر فلسفه علم انسانی دلالت ندارند. جمله‌ای می‌تواند در قرآن بر فلسفه علم انسانی یا علم درجه دو دلالت کند که خبری باشد و قضیه حقیقیه باشد. بنابراین در این جا سه مولفه خواهیم داشت.

من از میان اقسام فلسفه علم سه تا را برای بحث برگزیدم: مبانی در زمره فلسفه علم هستند، اهداف فلسفه علم هستند و روش‌ها. بنابراین یا باید مبنا باشد یا اهداف باشد یا روش. هر کدام را بیان کنند در زمره علم درجه دو انسانی دسته‌بندی می‌شوند.

روش‌شناسی میعادگاه دانش است

در ادامه نشست حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلی‌اکبر حسینی به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

من از آن جهت اهمیت این بحث را فراتر از توصیف می‌دانم که وقتی در دوره کارشناسی ارشد از اساتید سوال می‌کردم راه پیشرفت آکادمیک جهان غرب چه بوده اتفاق نظر داشتند روش‌شناسی. روش‌شناسی میعادگاه دانش است. این دانش هنوز در جامعه ما متولد نشده و ضرورتش هم احساس نشده است.

اولین نکته‌ای که به ذهنم می‌آید این است؛ روش استخراج علوم انسانی از قرآن با روش داده‌های علوم انسانی متفاوت است. وقتی از علوم انسانی حرف می‌زنیم وارد دانشی می‌شویم که مولفه‌هایی دارد و ما داریم آن دانش را اصطیاد می‌کنیم. این مقاله یکی از راه‌های استخراج است و آن اصطیاد گزاره‌های مرتبط که البته این فرآیند هم بسیار سخت و پیچیده است و ایشان دوازده مولفه را در این زمینه بازشماری کردند.

بحث دومی که ذهن مرا درگیر کرد این است؛ گاهی می‌خواهیم دانش استخراج کنیم، یک زمان می‌خواهیم داده‌هایی که منجر به آن دانش می‌شود را استخراج کنیم. آنچه در مقاله پیگیری شده سازوکار اصطیاد داده‌هایی است که می‌توانند ارکان دانشی به نام روش‌شناسی قرآن‌بنیان باشند. نکته دوم اینکه بحث شأنی دقیق نیست چون وقتی از مبانی دانشی حرف می‌زنیم از دانسته‌های قطعی حرف می‌زنیم و ضرورتی ندارد به عنوان شأنی پناه ببریم تا منزلت قرآن را از این جهت تثبیت کنیم.