ستايش خداوند بخشنده را... كه مردم آگاه و ديندار و بپاخاسته ايران با ياري خالق توانا و رهبري فقيهانه روح اللّه ـ سلام اللّه عليه ـ توانستند پس از سالها جدال و پيكار با شاهيان تبهكار! سرانجام در خجسته روز 22/11/57، شجره خبيثه و ستمبار نظام سلطنتي را از ريشه بركنند و شجرؤ طيبه و عدالت گستر آيين اسلامي را مستقر سازند. حقا كه در برابر اين نعمت كمنظير آفريدگار:
گر به هر موئي زباني باشدت
شكر يك نعمت نگويي از هزار2
ظهور مجله آگاهي بخش و ايمان افزاي "حضور" يكي از ثمرات نغز همين شجرؤ طيبه است كه چهارمين شمارهاش هم اينك حضور شماست. در شمارؤ سوم از جمله مقالات سودمند كه توفيق خواندنشان را يافتم دو سه مكتوب مفيد و مختصر بود در نكوهش از منفورترين و رسواترين سامري روزگار پروريده دامن عفونتزاي استعمار! كه مرا به نوشتن اين مقاله برانگيخت. اميد آن كه محبان قرآن را پسند آيد.
به اعتقاد ما مسلمانان قرآن مجيد آخرين كتابي است كه از سوي خداي رب العالمين بر خاتم النبيين(ص) نازل گرديد و كاملترين برنامه آسماني است كه ميتواند با مصاحبت و همراهي پيامبر و خاندان معصومش ـ صلوات اللّه عليهم ـ انسان هاي مالانديش و حقجو را تا سرانجام حيات به صراط مستقيم: صراط انبيا و اوليا هدايت كند. آري قرآن بهترين موعظؤ خالق سبحان است كه در چهارده سده پيش در ضمن واژگان و عبارات متعارف عربي با نام آيه و سوره جلوگر شده است تا فرزندان آدم، با تفكر در آن وظايف و تكاليف خود را نسبت به خالق و مخلوق نيكو بشناسند و با عمل به دستورهاي الهي و اطاعت از معصومين(ص) به مقام خليفة اللهي برسند.
به گواهي تاريخ از آغاز ظهور دين مبين اسلام تاكنون دشمنان حق و حقيقت و رهزنان طريق انسانيت با انواع ترفندها خواستهاند نور خدا را خاموش كنند! ـ كه نتوانتسهاند ـ با اقسام نيرنگها و دروغها و بهتانها درصدد برآمدهاند اعتقاد مسلمانان را بدين كتاب انسانساز، كتاب كفرستيز ظلم برانداز سست و بياعتبار نمايند! در ابطال اين وسوسهها، بزرگان اسلام فراوان داد سخن دادهاند، در اين جا دلايلي مختصر، با زباني ساده در حضور شماست:
به اعتقاد ما، قرآن كلام خدا و خالي از هرگونه خطاست.
آخرين و كاملترين برنامؤ آسماني است كه ميتواند پاسخگو و رافع نيازهاي مادي و زداينده تيرگيهاي رواني باشد، قادر است آدميان را تا پايان حيات به سوي حق و خوش فرجامي هدايت كند. يقيناً لازمؤ چنين كتاب و برنامهاي آن است كه خود تا پايان زندگي آدمي از هرگونه آسيب و گزندي و از هر نوع افزايش و نقصاني كاملاً در امان باشد. چرا؟ تا در يومالحساب براي هيچ انسان مكلفي، حتي يك بهانه باقي نماند. لذا ميبينيم كه حكيم تواناي عالمالغيب بدين موضوع سرنوشتساز عنايت خدايي مبذول داشته و با اين آيات بينات افسونها و وسوسهها را از صفحه دلها زدوده است.
در عصمت رسول اللّه(ص): و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي3 (پيامبر به تمناي دل سخني بر زبان نميآورد.)
در مصونيت پيامبران از القاي شيطان: و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبي الا اذا تمنئ القي الشيطان في امنيته فينسخ اللّه ما يلقي الشيطان ثم يحكم اللّه آياته4...
يعني هيچ فرستادهاي و پيامبري را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هرگاه آرزو ميكرد (براي پيشبرد اهداف الهي نقشهاي ميكشيد) شيطان در آرزويش وسوسه مينمود.
ولي خداوند از ميان ميبرد دمي را كه شيطان ميدمد و آنگاه آيات خود را استوار ميسازد... چند آيه در مصونيت قرآن خار چشم كوردلان:
1ـ لو كان من عند غيراللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا5... (اگر بر (بر فرض محال) قرآن از نزد غير از خدا بود هرآينه در آن اختلافاتي فراوان مييافتند.)
2ـ ان علينا جمعه و قرآنه6... (هرآينه بر ماست جمعآوري قرآن و خواندنش.)
3ـ لاياتيه الباطل من بين يديه و لامن خلفه7 (باطل از هيچ روي و در هيچ زمان به قرآن راه نمييابد.)
4ـ لو تقول علينا بعض الا قاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين8: (اگر (بر فرض محال) پيامبر برخي سخنها را به ما بربندد البته با قدرت او را ميگيريم و رگ دلش را ميبريم.)
5ـ انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون9: (با چهار پنج تاكيد جالب و دلنشين) هر آينه ماخودمان قرآن را فرو فرستاديم و هر آينه ما آن را نگهدارندهايم.
و اينك با گذشت حدود هزار و چهارصد سال شاهديم كه طبق و عدؤ الهي قرآن مجيد از هر گزند و تحريفي در امان مانده است و از اين پس هم در امان خواهد ماند.
ان اللّه لايخلف الميعاد10.
شاعر نامور مولوي بلخي با عنايت به همين آيات چه عارفانه سروده:
مصطفي را وعده كرد الطاف حق
گر بميري تو نميرد اين سبق
من كتاب و معجزت را حافظم
بيش و كم را من ز قرآن رافضم
تا قيامت باقيش داريم ما
تو نترس از نسخ دين اي مصطفي
و از آنجا كه خداي مسبب الاسباب، همه امور طبيعت را با وسيله و سبب اجرا ميكند امر حفاظت قرآن را زير نظر خودش و با عنايت رسول اللّه و جانشينان برحقش و با اهتمام مسلمين به اجرا درآورده است.
به اعتقاد ما خاتم النبيين(ص) از تمام جهات افضل و اكمل آدميان تا دامنؤ قيامت است. آن بنده و رسول خدا با عنايت پروردگارش از كذشته و آينده با خبر بود. ميدانست كتب آسماني پيشين دستخوش تحريفاتي بس ناصواب شدهاند! او ميتوانست با خواست خداي رب العالمين حوادث آينده مسلمين را نيكو پيشبيني كند. از طرفي به قرآن مجيد كه نشاني جاويد بر نبوتش بود همچنين تصريح در امر خلافت و رهبري امتش يقيناً توجهي پيامبرانه داشت چنانكه خود فرمود: اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض11
و در مساله جانشيني هم رب حكيم، رسول خود را چنين فرمان ميدهد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس12 (اي پيامبر تبليغ كن آنچه از سوي پروردگارت بر تو فرستاده شده است و اگر نكني، رسالت او را تبليغ نكردهاي و خداوند تو را از گزند مردم نگه ميدارد.)
با توجه به مطالب ياد شده آيا هيچ عاقلي باور ميكند كه رسول اللّه(ص) در جمعآوري و تنظيم آيات قرآن، همچنين تعيين جانشين اندكي سستي ورزيده باشد؟ حاشا و كلا.
هر كس مختصر شناختي از اوصاف پيامبر گرامي داشته باشد يقين دارد كه وي آن دو امر بس عظيم، آن دو امر الهي، آن دو امر سرنوشتساز را به دلخواه زيد و بكر و عمرو و... نميگذارد.
صحابه به اشارؤ رسول اللّه(ص) هر نوع كوششي دربارؤ قرآن مثل: حفظ كردن، نوشتن، ياد گرفتن، ياد دادن... را عبادتي بزرگ و كاري پر اجر ميشمردند. تا آنجا كه برخي زنان مسلمان مهر خود را تعليم سورهاي از قرآن قرار ميدادند. با اين حال پيداست اگر موقع جمعآوري و ثبت و ضبط و هماهنگي آيات قرآن، كوچكترين انحرافي روي ميداد هرگز آرام نميگرفتند. زيرا آنان دست پروردؤ مكتب توحيد بودند مكتبي كه پيرامون خود را چنان ميپرورد كه جز خدا از هيچ مقامي و قدرتي نهراسند. شجاعتشان در ميادين سهمگين نبرد و گفتار بر حقشان در نزد صاحبان قدرت عبرتانگيز است و به تعبير درخشان13 سعدي:
موحد چو بر پاي ريزي زرش
و گر تيغ هندي نهي بر سرش
اميد و هراسش نباشد به كس
بر اين است بنياد توحيد و بس
مورخ معاصر و نامور مصري عبدالفتاح عبد المقصود در كتاب گرانقدر خود با نام الامام علي مينويسد: "در احوال خليفه دوم نقل است كه... او خواست مهر زنان را در حدي بدارد كه از آن تجاوز ننمايند. گفت نبايد مهر هيچ زني از مهر زنان پيغمبر تجاوز نمايد و اگر شنيدم زني از آن تجاوز نمود زياده را بازميگردانم. در اين ميان صداي زني ميان مردم پيچيد كه سخنش را قطع كرد... اي خليفه خدا اين را به تو نداده است و خداي تعالي ميفرمايد: ... و اِن آتيتم احديهن قنطاراً فلاتاخذوا منه شيئاً... : (و اگر به زنان ثروتي هنگفت بخشيديد چيزي از آن را بازپس مگيريد...) خليفه تعجب كرد چگونه آن آيؤ شريفه از خاطرش رفته بود. ديگر چاره نداشت جز آنكه قانوني كه ميخواست وضع كند پس بگيرد و به آن زن جوابي گويد كه رساتر از هرگونه عذرخواهي باشد: همه مردم حتي حجلهنشينان از خليفه فقيهترند..."15 و در پي گفتار مورخ نامدار مصري ميافزاييم كه آن بانوي مسلمان درس شهامت را از گفتار رسول خدا و نخستين وصي بر حقش آموخته: فاني سمعت رسول اللّه(ص) يقول في غير موطن لن تقدس امة لايوخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متعتع16 : (همانا من (علي) بارها از رسول اللّه(ص) شنيدم كه ميگفت هرگز امتي مقدس شمرده نشود كه در آن امت حق ناتوان را بيلكنت زبان نتوان از قوي گرفت.)
رواياتي مستند از بزرگان اسلام در دست است كه همگي بر مصونيت قرآن از هر نوع تحريف دلالت دارند. از جمله روايت ابن عباس شاگرد امام علي(ع) در تفسير و حديث است كه گفت: خداوند همه قرآن را به ترتيبي كه هماكنون در دست مسلمين است در شب قدر بر آسمان دنيا نازل فرمود... در اصول كافي كتاب فضلالقرآن چنين ميخوانيم: حضرت صادق فرمود قرآن يك دفعه در ماه رمضان در بيت المعمور و از آنجا در ظرف بيست و سه سال بتدريج نازل شد... ديگر حديثي منقول از طبرسي كه گفت؛ رسول اكرم(ص) سورههاي قرآن را به ترتيب قرآني كه هماكنون در دست ماست ذكر فرمود. ديگر روايت ابي بن كعب كه گفت: پيغمبر(ص) تمام سورههاي قرآن را از آغاز تا انجام، اسم برده و ثواب قرائت هر يك را معين فرمود كه درست مطابق قرآن موجود است و جميع مفسرين از شيعه و سني در بيان ثواب قرائت سورهها به همين روايت استناد ميكنند17.
هماكنون نسخههاي خطي از قرآن در كتابخانههاي بزرگ دنيا مثل كتابخانههاي نجف اشرف و مشهدالرضا وجود دارد كه خطشناسان آنها را مربوط به قرون اوليه اسلام ميدانند. جالب آنكه اين نسخ قديمي با ميليونها نسخ قرآن موجود در سطح جهان كوچكترين اختلافي ندارند. چون سورهها، آيات، كلمات و حتي حروف قرآن چنان مشخص و معين و دقيق شمارهگذاري و اعرابگذاري شدهاند كه امكان هيچگونه تغييري در آنها نميرود18... و اگر سد حرمت كلام خدا شكسته شده بود هماكنون در قرآنهاي منتشر شده در سراسر جهان ميبايست اختلافات فراوان به چشم بخورد. در حالي كه اختلافي نيست و همانندي كامل در نسخههاي فراوان از صدر اسلام تاكنون دليلي واضح بر مصونيت آخرين كتاب آسماني است.
علماي اماميه ـ رحمةاللّه عليهم ـ عموماً تصريح كردهاند كه قرآن موجود در دست ما همان قرآني است كه بر نبي اعظم(ص) نازل گرديد. از جمله شيخ صدوق تحريفناپذيري قرآن را از معتقدات اماميه شمرده است. همچنين ابوجعفر محمد طوسي در آغاز تفسير تبيان و شيخ طبرسي در مقدمه تفسير مجمعالبيان عقيده و استدلال متين علمالهدي سيد مرتضي را نيز بر مصونيت قرآن نقل كردهاند. محمد حسين كاشفالغطأ در اينباره گويد: محققاً قرآن موجود در دست مسلمانها همان كتابي است كه خداوند آن را به سوي محمد(ص) براي اعجاز و تحدي و تعليم احكام و تميز حلال از حرام نازل فرموده است و يقيناً نقص و تحريف و افزايشي در آن نيست و هر كس از شيعه يا ديگر فرق اسلامي به نقص يا تحريفي قائل باشد برخطاست در تفسير گرانقدر الميزان از علامه طباطبايي ـ رحمة اللّه عليه ـ نيز از مصونيت قرآن از هرگونه تحريف و افزايش و نقصان سخن رفته است19.
امام علي ـ عليهالسلام ـ سرشناسترين چهرؤ جهان اسلام بعد از رسول خداست آن امام برحق يكي از حافظان و كاتبان و محبان و مروجان قرآن بوده است و پس از رحلت رسولاللّه ـ صلواتاللّه عليه و آله ـ حدود بيست و پنج سال در برابر مصائب و حوادث روزگار استوارتر از كوه استقامت ورزيد و بارها در حل مشكلات اسلامي طرف مشورت خلفا قرار گرفت و آنها را امامانه ارشاد فرمود. آن اولوالامر نيرومندي كه در تمام دوره پرتلاطم زندگياش از هيچ مقامي جز خداي توانا نميهراسيد و خشنودي او را برتر از هر چيز ميشمرد ـ اولياي مقرب خدا همگي چنين بودهاند ـ اگر در هنگام تدوين قرآن و ثبت و تنظيم آيات لغزشي مشاهده ميكرد هرگز لب فرو نميبست. محالاً فرض كنيم كه علي(ع) در آن بيست و پنج سال بنا به مصالحي به كميت و كيفيت قرآن جمعآوري شده اعتراضي نكرد و سخني نگفت يا گفت اما كسي اعتنا نكرد! آيا در مدت چهار سال و چند ماه خلافتش هم نميتوانست لغزشها را اصلاح نمايد؟ آيا نميتوانست معايب و نقايص را با عنايت به قرآني كه خود جمعآوري و مرتب كرده بود برطرف سازد؟ آري آن پيشواي نخستين، پرورده دامن خاتم النبيين در نهج البلاغؤ خود كه بعد از قرآن و احاديث نبوي از معتبرترين آثار مكتوب اسلامي است بارها در فضيلت و عظمت قرآن موجود داد سخن داده و مردمان را به استفاده از آن برانگيخته است ولي هيچگاه بر تحريف يا افزايش و كاهش قرآن اشارهاي ننموده است.
بيگمان سكوت و رضايت امام علي(ع) در برابر قرآن حاضر ميتواند هر محقق بينادل را متقاعد سازد كه در قرآن مجيد هيچگونه تغيير روي نداده است. به شهادت تاريخ مولاي متقيان، امير مومنان همان خليفه دادگري است كه در روزهاي نخستين از خلافتش به عزل معاويؤ تبهكار سرسلسله جباران همت گماشت و تاب نياورد كه در دورؤ خلافتش آن زمامدار ستمگر حتي چند روزي بيش بر مال و جان مسلمانان مسلط بماند. هرچند فرمان عزل معاويه از نظر سياستمداران ظاهربين به صلاح حكومت نوبنياد علي نبود ولي آن امام عادل و آيينؤ تمامنماي حق، صلاح حكومت را در برابر مصالح اسلام به هيچ شمرد تا روش زمامداري را به جهانيان بياموزد. اي مالك، بدترين وزيرانت كسي است كه وزير تبهكاران پيش از تو بوده است.20) فضل و رحمت و نعمت خالق منان بر مولاي متقيان. روان سعدي شاد، چه خوش سروده:
كس را چه زور و زهره كه وصف علي كند
جبار در مناقب او گفت هل اتي
يكي ازصفات ممتاز انبياي بر حق داشتن معجزه است تا هر شيادي را دست به مقام شامخ نبوت نرسد. هر يك از پيمبران الهي متناسب با زمان و مكان خويش معجزاتي داشته و از آنجا كه افضل المرسلين محمد بن عبداللّه ـ صلوات اللّه عليه وآله ـ آخرين فرستاده است براي اتمام حجت و رفع هر بهانهاي كه معجزهاش جهانگير و پايدار، انسانساز و اسلامگستر، به دور از هرگونه تغيير و تحريف، مصون از هر نوع تعرض و آسيب تا آن زمان كه خدا بخواهد در دسترس جهانيان قرار بگيرد چنانكه قرار گرفته و آفريدگار يگانه نيرومندي براي آنكه به جهانيان بفهماند قرآن ساخته و پرداخته هيچ مخلوقي نيست. بلكه كلام بيعديل و بيهمتاي خالق است و دليل استوار و معجزي آشكار بر رسالت آخرين پيامبر با عرضه آياتي جن و انس را به معارضه و نظيرآوري فرا ميخواند و در جائي ميفرمايد:
قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذَا القرآن لاياتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا21. يعني بگو (اي پيامبر) اگر انس و جن فراهم آيند تا كتابي همانند قرآن بياورند نتوانند همانندش بياورند اگر چه برخي از آنان برخي ديگر را پشتيبان باشند.
در جايي ديگر به ده سوره اكتفا ميكند: ام يقولون افتريه قل فاتوا بسورة مثله و ادعو من استطَعْتُم من دون اللّه ان كنتم صادقين22. (يا ميگويند قرآن را محمد(ص) بربافته است! بگو شما هم ده سوره بسان آن بربافتهها بياوريد و هر كه را توانيد غير از خدا فراخوانيد اگر راستگوييد.)
در جاي ديگر بار تكليف را چنين سبك سازد: و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتوا بسورة من مثله وادعو شهدأ كم من دون اللّه ان كنتم صادقين23: (و اگر در شك هستيد ازآنچه بر بنده خودمان فرو فرستادهايم شما هم يك سوره همانندش بياوريد و گواهان خود را جز خدا فراخوانيد اگر راستگوييد.) و در پي همين آيه خداي قهار اخطار ميكند اگر انجام نداديد ـ و هرگز هم انجام نخواهيد داد ـ پس بهراسيد از آتشي كه آتش زنهاش انسان و سنگها است كه براي كافران آماده گرديده.
با توجه به دلايل ياد شده، هر چند كوتاه و مختصر بودند ميتوان گفت كه قرآن موجود در سراسر جهان، قرآن معجزه جاويدان خاتم پيمبران همان است كه بر رسول خدا نازل شده و در كميت و كيفيت آيات و كلمات حتي حروف، همچنين در تنظيم و ترتيب سورهها و آيات از آغاز تا فرجام كمترين دگرگوني روي نداده است و باطل و القائات شيطان از هيچ روي و هيچگاه بدان راه نيافته است و راه نخواهد يافت.
با تمام اين احوال و اوصاف از صدر اسلام تاكنون بوجهل صفتاني به مخالفت با قرآن برخاستهاند! و مخالفتشان هم دور از انتظار نبوده است. زيرا قرآن جاذبهاي خداداد دارد برگرفته از مهر خدا و دافعهاي خداداد دارد مقتبس از قهر خدا! قرآن براي مومنان شفا و رحمت است و ستمپيشگان را پياپي خسران و زحمت! ستايش از قرآن را در اين سخنان بهترين بنده خدا محمد مصطفي(ص) باعين عنايت ملاحظه كنيد:
قال رسولاللّه: القرآن افضل كل شئ دون اللّه:24 قرآن برتر از هر چيزي است بعد از خدا. و در حديثي ديگر: خياركم من تعلم القرآن و علمه: 25بهترين شما كسي است كه قرآن را ياد بگيرد و ياد بدهد. فضل و رحمت نامتناهي الهي باد بر اين بهترين بنده خدا تا زماني كه جهانيان معبودِ بيزوال را پرستش ميكنند.
از طرفي نفرت از قرآن را در سخن يكي از دشمنان خدا با نام گلادستون نخستوزير انگليس با ديده تنفر بنگريد و بر او نفرين فرستيد. اين سردسته طاغوتيان در تاريخ 1887 ميلادي روزي در مجلس عوام انگلستان خطاب به نمايندگان با شور و هيجان چنين گفت: تا زماني كه قرآن خوانده ميشود و حج گزارده ميشود و محمد در گلدستهها نام برده ميشود نصرانيت در خطري بزرگ است! پس به قرآن روي آوريد و بسوزانيدش! و به كعبه و آن را ويران كنيد! و محمد و نامش را از ماذنهها نابود سازيد!26 شگفتا از اين همه شقاوت! بنگريد اين نمرود سركش دلمرده را كه با چه گستاخي اعلان جنگ به خدا ميدهد! و چگونه از رحمتهاي سهگانه ميهراسد و چگونه خشم يزدان را بر خود روان ميسازد!
ـ جهت آنكه مبادا كسي اعمال بدكاران را خياموار ناشي از علم خدا بداند و به جبر محض گرفتار آيد ميگوييم هر نيكي و بدي كه از انسان مكلف سرميزند با اختيار و اراده اوست هرچند خداي عالمالغيب از ازل تا به ابد از هر چيز و هر كسي اگاه است. ولي پيشآگاهي خدا موجب و علت گناه نيست، بلكه در سراي ديگر هر كسي مسوول اعمال خويشتن است... و به قول خواجه نصير طوسي ـ رحمة اللّه عليه ـ
علم ازلي علت عصيان گفتن
نزد عقلا ز غايت جهل بود
آيات شيطاني: گوساله سامري
در عصر ما عصري كه با مسيحا نفس روحاللّه ـ رضوان اللّه عليه ـ نور اسلام با شتابي بيش از پيش ظلمتشكن شده و خروش تكبير و فرياد رعدآساي اسلاميان بيش از هر زمان كاخهاي پيافكنده از خون و استخوان را بياعتبار و لرزان ساخته است ظلمؤ كاخنشين براي بقاي موجوديت خويش و ادامه چپاولگري از هيچ جنايت و خباثتي روگردان نيستند! چنانكه شاهد بودهايم در اين چهارده سال كه از پيروزي انقلاب گيتي نورد اسلامي ميگذرد و هر يك از زر و زورداران مزور با نيرنگهاي سياسي، نظامي، اقتصادي و خطرناكتر از همه فرهنگي كوشيد سيل خروشان انقلاب اسلامي را سد كند ـ كه نتوانست ـ يكي از ترفندهاي فرهنگي عفريتؤ استعمار از ماوراي بحار آنكه پس ماندهاي از دودمان سامري را با نام (سلمان رشدي) پر و بال داد! زرهاي زور آورده را: هشتصد و پنجاه هزار دلار يا بيشتر ناز شست بدو بخشيد! تا آن قلم به مرد گوسالهاي را پرزرق و برق، پر بانگ و هياهو اما پلشت به راه اندازد و چندي گوسالهپرستان را سرخوش و دل گرم سازد! طبق نوشتؤ آگاهان اين مولف بد فرجام در كتاب كفر آلود خود تمام مقدسات ديني و مذهبي خداپرستان را به باد تمسخر و ريشخند گرفته است به خالق سبحان ، به فرشتگان، به پيامبران مخصوصاً خاتم آنان به ياران و پيروان و همسران وي، به اصول و فروع دين و ... توهين كرده است! مولف لعين با نيش چركين قلم، هر چه دلخواه عفريته استعمار و نطفؤ پليدش اسرائيل غاصب تجاوز كار بوده بر صفحه كاغذ آورده است با عنايت به محتواي كتاب ميسزد كه آن را: (اعلان جنگ رشدي جهول با خدا و رسول) بناميم!
اين مزدور انگليس همكار ابليس در بخشي از سياه نامهاش به تقليد از راويان جعال و دروغپرداز احمقانه كوشيده است آياتي را كه بر مصونيت و اعجاز قرآن و بر عصمت پيامبر(ص) دلالت دارند نامعتبر و نامعتمد جلوه دهد! وجه تسميه كتاب هم از داستاني جعلي با نام افسانه غرانيق گرفته شده كه اسلامشناسان مدتهاست بيپايگي آن را با دلايل روشن به اثبات رسانيدهاند. در اينجا چكيدهاي از آن نوشتهها را در معرض ديد شما ميگذاريم:
به گواهي تاريخ در يكي از ايام جمعي از بتپرستان مكه به سركردگي حارث، عاصي، وليد، اميه و... نزد رسول اللّه(ص) آمدند و پيشنهاد كردند براي آنكه جنگ و جدال از ميان ما عربها رخت بر بندد ما يك سال خداي تو را عبادت ميكنيم تو هم متقابلاً يك سال بتهاي ما را پرستش كن. تا خير خداپرستي به ما برسد و خير بتپرستي هم به تو! در مقابل اين پيشنهاد جاهلانه خالق حكليم سوره شريفؤ (الكافرون) را نازل فرمود و درخواست كافران را موكدانه مردود شمرد و آنها را كاملاً نوميد ساخت. چرا گفتيم: پيشنهاد جاهلانه زيرا آنان نميفهميدند و باور نداشتند كه پيامبر با آن همه معرفت، و عظمت مقام نبوت اگر دمي به بت گرايد چه فرجامي ناگوار در پي دارد!
راويان منافق جعال و مورخان نامحقق نقال از حدود سال 250 هجري اين داستان ساختگي را به دو عبارت شعرگونه از بتپرستان جاهلي بنا نهادهاند بدين گونه:
بعد از آنكه پيامبر به فرمان خدا بتپرستان را مايوس ساخت گهگاهي ميانديشيد و ميگفت كاش سورهاي يا آيهاي بر من فرود ميآمد تا بتوانم با بتپرستان قريش آشتي كنم و آنگاه هم و غم خود را صرف تبليغ اسلام به خارج از عربستان بنمايم... [اين نخستين دروغي است كه در اينجا خارسان به چشم جان ميخلد! زيرا پيامبر(ص) هرگز با بتپرستان آشتي نميكرد، و چنين سودايي هرگز در سر نميپرورد. و اساساً رسالت او و همؤ پيامبران الهي مبارزه با بتپرستي، رهايي بندگان از قيد اسارت ظالمان و هدايت مردمان به سوي توحيد و خداپرستي بوده است و سازندؤ قصه با تمهيد اين مقدمه (آرزوي پيامبر بر آشتي با بتپرستان) ميخواهد پيامبر را فردي متلون و انعطافپذير بنماياند!
دنباله داستان: روزي پيامبر در خانه خدا با صداي رسا سوره (النجم) را تلاوت ميكرد. مستمعانش جمعي از مسلمانان و گروهي از بتپرستان بودند. پيامبر آيات 19 و 20، از سوره را قرائت نمود: افرايتم اللات و العزي و مناة الثالثه الاخري: (آيا ديديد بت لات و عزي را و مناة بت سوم را...) در همين لحظه شيطان اين دو جمله شعرگونه را به پيامبر تلقين كرد و او غافلانه آنها را بر زبان آورد: تلك الغرانيق العلي و انّ شفا عتهن لترتجي يعني آن (اشاره به بتها) پرندگان (يا زيبا رخان) بلند پايهاند. و هر آينه در قيامت به شفاعتشان اميد ميرود...
[اين است بهتاني ديگر به پيامبر اكرم! زيرا در كلام اللّه خطاب به شيطان ميخوانيم: ان عبادي ليس لك عليهم سلطان27: يعني هر آينه بندگان من ترا بر آنها دستي نيست.]
دنباله دروغپردازي: پيامبر پس از گفتن اين دو جمله شيطاني، بقيؤ آيات سوره را تا پايان ادامه داد و چون آيه آخر را كه متضمن سجده اجبه است تلاوت نمود بيدرنگ سر بر زمين و خاك نهاد و خاك را سجده كرد. مسلمانان و بت پرستان نيز سر بر زمين نهادند و خاك را سجده كردند مگر وليد كه به علت سالخوردگي نتوانست سر بر زمين نهد در عوض مشتي خاك به پيشاني ماليد [داستان پرداز با نسبت دادن اين عمل به وليد ميخواهد به خواننده قصه بقبولاند كه چنين واقعهاي روي داد و كساني هم ديدند!] پس از اين رويداد بتپرستان به مسرت و شادي پرداختند و شايعه پراكندند كه پيامبر از بتهاي ما به نيكي ياد كرد و اوصاف آنها را ضميمه قرآن ساخت و بدانها سجده نمود! ما هم از اين پس با مسلمانان دشمني نخواهيم ورزيد.
تا شب هنگام جبرئيل به نزد رسول اللّه آمد و گفت يا رسول اللّه من كه جبرئيلم اين دو آيه را (تلك الغرانيق...) از نزد خدا برايت نياوردم اين دو را شيطان بر زبانت گذارد برو و مردم را آگاه كن! پيامبر از اين اشتباه افسرده شد و خداوند براي رفع ملال از پيامبر، اين آيه را فرو فرستاد: ولو لا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم شيئاً قليلاً 28، (اگر دلت را استوار نميساختيم نزديك بود اندكي بدانان بگروي!) و از آن سوي همين كه خبر به گوش مسلماناني رسيد كه جهت تبليغ اسلام به حبشه مهاجرت كرده بودند گفتند به مكه بازگرديم و از رويداد آگاه شويم ضمناً با زن و فرزندان ديداري تازه كنيم. [اشاره به ديدار زن و فرزندان براي آن است كه خواننده قصه در صحت رويداد ترديد نكند و بازگشت مهاجران به مكه را تاييدي بر آن بشمارد! وگرنه به جاي آنكه همگي از راهي دور به مكه باز گردند پيكي را ميفرستادند و از ماجرا باخبر ميشدند.]
و دنباله دروغپردازي: باري مهاجران نزد رسول اللّه آمدند و از صحت و سقم واقعه جويا شدند. پيامبر گفت: آري چنين شد ولي جبرئيل شبانه به نزد من آمد و مرا از اشتباه بدر آورد و من هم مسلمانان را آگاه ساختم و اعلام كردم كه جدال و دشمني با كفار كما كان ادامه خواهد يافت!
پايان دروغپردازي از زبان كعبهالاحبار يا ديگر راويان جعال و مورخان نقال تا ميرسيم به خاورشناسان موذي و مكار كه اين دست قصههاي خرافي و حديثهاي جعلي و خردناپذير را با آب و تاب تمام نقل ميكنند تا به گمان خود به اسلام ضربه بزنند! نكته ديگر در اين جا اينكه سازنده افسانه غرانيق هر كسي بوده است با فنون شعر و آيات قرآن آشنايي داشته زيرا دو شعار يا دو سرود بتپرستان را پس از آياتي جا داده است كه از نظر آهنگ واژگان ظاهراً با هم شباهت گونهاي دارند! البته شباهتي بسان رحمت با زحمت! يا سلمان فارسي با سلمان رشدي! ولي فاصلهاي از جنةالماوي در عالم بالا با كاخي سفيد و خون گرفته در امريكا!
ملاحظه كنيد:
افرايتم اللات و العزي
و مناة الثالثة الاخري...
تلك الغرانيق العلي
و ان شفاعتهن لترتجي
غرض قصهسازان بيمار دل
چنان كه گفتيم غرض سازندگان و انتشاردهندگان اين نوع افسانهها آن است كه بياعتبار و بيحرمت سازند آياتي را كه بر مصونيت و اعجاز قرآن و مبرا بودن پيامبر از لغزش دلالت دارند. و رشدي آن مرتد مستغرق در گرداب ضلالت ميمونوار غسلين چركين اسلاف دروغپرداز خود را بلعيده و تراوش آن را بر صفحات كاغذ با نگريستن به افسانه غرانيق (آيات شيطاني) ناميده است! غالبا خوانده يا شنيدهايم كه از ظهور اسلام تاكنون برخي نويسندگان و مورخان مغرض و خاورشناسان تيرهدل عليهالسلام و قرآن مقالهها و كتابها نوشتهاند ولي ظاهراً به دور از هتاكي و وقاحت و اسلامشناسان هم متقابلاً بدانها پاسخ دادهاند. اما نوشته سلمان رشدي غير از آنهاست اين دلقك تبهكار پروريده در دامن گنديدؤ استعمار با زبان قلم به همه مقدسات ديني از اصول گرفته تا فروع ميتازد! معتقدات هزار ميليون مسلمان را ابلهانه، خرافي و خندهآور جلوه ميدهد! خالق سبحان، فرشتگان و پيامبران مخصوصاً خاتم آنان و ياران و همسران وي را بيشرمانه دست مياندازد! كيفر چنين مرتدي جهول و محارب با خدا و رسول(ص) همان است كه نايب الامام، امام خميني ـ رحمةاللّه عليه ـ مقرر كرده است و از آن گريز و گزيري نيست. و اين است كه فتواي كفرشكن كه تبركا نقل ميشود و از پروردگار توانا خواستار اجراي آنيم:
باسمه تعالي
اناللّه و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان ميرسانم، مولف كتاب آيات شيطاني كهعليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام ميباشند. از مسلمانان غيور ميخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود شهيد است ان شأاللّه. ضمناً اگر كسي دسترسي به مولف كتاب دارد ولي قدرت اعدام آن را ندارد او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته. روحاللّه الموسوي الخميني29 25/11/67.
علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد:
بديهي است سياهنامه رشدي منفور و كتابهايي نظيرش كه يقيناً از اين پس پديد خواهند آمد در جايي رشد ميكنند كه مردمش از قرآن بيخبر مانده باشند. پس براي آنكه اين دست آثار كفرآلود در سرزمين ايران اسلامي رشد نكند چه بايد كرد؟ راهي نيست مگر آنكه مشتاقانه به قرآن روي آوريم آن را ياد بگيريم و ياد بدهيم. چارهاي نيست جز آن كه فرزندان صالح سلمان پارسي را در مدارس و دانشگاهها از اين چهار مرحله با درايت بگذرانيم: درست خواندن قرآن، فهم معاني قرآن، اعتقاد به الهي بودن قرآن، عمل به احكام قرآن.
ـ در همين جا لزوماً يادآور ميشويم: سزاوار نيست نوجوانان علاقهمند به قرآن را با قواعد تجويد و اعلال و ادغام و ابدال (با آن همه دشواري، تو در تويي و پيچيدگي) پايبند و درگير سازيم. زيرا بيم آن ميرود كه بسياري از آنان از بيم دشواري اين قواعد از آشنايي با خود قرآن بازمانند. يقيناً فراگيري اين مسائل براي دانشجوياني كه در رشتههاي قرآن و حديث، معارف اسلامي، ادبيات عرب تحصيل ميكنند ضروري و سودمند است اما ديگر دانشآموزان را همان درستخواني با رعايت اداي حروف از اندامهاي صوتي متناسب با سنوات تحصيلي و درك معاني آيات كافي است تا بعداً به تفسير و ديگر مسائل و معارف قرآني برسند. اين كوچك عبد خداي بزرگ به نيت آنكه آموزش قرآن رسمي و همگاني بشود حدود چهار سال پيش مقالهاي با عنوان (لزوم آموزش قرآن...) تهيه كردم و به امضاي بيش از 600 محب قرآن (كارمند، دانشجو، استاد دانشگاه) رسانيدم و به مقامات صالحه تقديم نمودم: (دفتر شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، گروه آموزش عالي در مجلس شوراي اسلامي) ـ اركانشان استوار ـ و در انتظار رسيدگي و اقدام يا جواب رد عاجلاً او آجلاً! روزشماري و ماه شماري و سال شماري ميكنم! تا خداي بزرگ چه خواهد.
بارها نوشتهام و بار ديگر مينويسم: هان اي عزت يافتگان از قراّن و عترت: (مستقر در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، در وزارت آموزش عالي و اي مسئولان برنامهريزي) بيش از اين درنگ نكنيد، با تصويب مصوبهاي گرانقدر آموزش قرآن مجهول القدر را در مدارس و دانشگاهها الزامي و همگاني سازيد. مبادا اين شكايت رسول اللّه(ص) از قومش شامل حال شما هم بشود: و قال الرسول يا رب ان قومي اتخذوا هذاالقرآن مهجورا30
به اميد روزي كه شاهد باشيم هفتهاي دو ساعت تعليم قرآن با ترجمه به مقدار حداقل يك جزء در هر سال، به علاوه هفتهاي دو ساعت آموزش قواعد صرف و نحو (وسيله تسهيل و تسريع در آموزش قرآن) بطور منظم و متوالي از اول دوره راهنمايي تا پايان تحصيلات دانشكاهي، در تمام رشتههاي تحصيلي الزامي و همگاني گردد. گذشته از اين در آزمون سراسري هم (قرآن مجيد) مستقلاً در شمار درسهاي امتحاني با ضريبي متناسب درآيد. و در راه رسيدن بدين هدف مقدس از دشواريها، كمبود كتب درسي و كمبود مدرسان شايسته، از افزايش ساعات تدريس و افزايش هزينههاي گوناگون و ... نبايد ترسيد، از بهانههاي كوتههمتان همانها كه از كاه كوه سازند نبايد دلسرد و نوميد گرديد. زيرا ما به وعده خداي تواناي خوش پيمان پشتگرم و دلخوشيم: والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا.31 (و كساني كه در راه ما بكوشند هر آينه راههاي خود را بدانها مينمايانيم.) ـ ايدون باد يا خيرالمعطين. ـ
دانشپژوهاني كه طالب آگاهي بيشتر و رساتر درباره افسانه غرانيق و كتاب كفرآلود آيات شيطاني هستند بنگرند به:
1ـ تفسير ابوالفتوح رازي جلد 7، ص 149.
2ـ تفسير مجمع البيان جلد 4، ص 9.
3ـ تفسير الصافي كاشاني جلد 3، ص 386.
3ـ تفسير الميزان جلد 28، ص 282.
4ـ تفسير نمونه جلد 14، ص 141، و جلد 22، ص 521 نيز به كتب:
1ـ فروغ ابديت جلد 1ـ ص 274، از حجت الاسلام استاد جعفر سبحاني در سال 1345 ش.
2ـ تاريخ قرآن ص 148 از دكتر محمود راميار، چاپ سوم در 1369 ـ ش.
3ـ نقد توطئه آيات شيطاني از سيد عطأ اللّه مهاجراني ـ در 1368 ـ ش.
4ـ آيات رحماني از دكتر محمد صادقي رمضان 1409.
5ـ حقارت سلمان رشدي از مصطفي حسيني طباطبايي در 1368 ـ ش.
6ـ دسيسه آيات شيطاني ناشر مركز تبليغات اسلامي تابستان 1368 ـ ش.
7ـ الرد علي الايات الشيطانية (به زبان عربي) از حجت الاسلام استاد هادي المدرسي ذي الحجه 1409.
8ـ ترجمه همين كتاب به فارسي با نام ردي بر كتاب آيات شيطاني ترجمه حميد رضا شيخي، زمستان 1369 ـ ش.