الله نور السموات والارض مثل نوره كمشكوة
(سوره نور (24) آيه 35)
«مشكات» روزنه يا طاقچهاى بود كه در ديوار اتاق مجاور با حياط مىساختند و چراغ را روى آن مىگذاشتند، دو طرف آن از شيشه ساخته مىشد تا داخل اتاق و صحن حياط را روشن سازد و مردم به آن «جاچراغى» مىگفتند. و همچنين وسيلهاى شيشهاى بود كه درى داشتبه شكل مكعب مستطيل كه چراغ را در آن قرار مىدادند. به طور كلى به هر محفظه شفافى كه بتوان در داخل آن چراغ گذاشت تا از باد و توفان مصون بماند مشكات اطلاق مىشود. معناى امروزى اين واژه «چراغدان» است. در لسانالعرب مىخوانيم: «كل كوة ليستبنافذه مشكاة» اين لفظ را حبشى و الف مشكاة را منقلب از واو دانستهاند.
اين نكته يادكردنى است كه مترجمان فارسىزبان از قرون گذشته در برگردانيدن واژههاى قرآنى با دقتى وسواس گونه به گزينش معنى مناسب كوشيدهاند و حتى با استفاده از گويشهاى محلى و اصطلاحات منطقهاى با بيم و اميد سعى كردهاند به مفاهيم قرآن نزديك شوند.
براى نشان دادن گوشهاى از اعتقاد و دقت آنان، معانى مشكوة را از كتاب فرهنگنامه قرآنى كه در تنظيم آن رعايت تاريخى نيز شده است، نقل مىكنيم:
«كلونك، كنبد، چراغ و راه، چراغ بره، روزن، چراغبره، جام، سوراخ چراغ پره، چراغدان، چراغخانه، گنبد، چراغ پرده، چراغ واره، چراغ پايه». (1)
در مورد شيوه نگارش اين واژه چنين نوشتهاند: «رسمالخط صحيح اين كلمه در عربى مشكاة و رسمالخط قرآنى مشكوة است. ولى نويسندگان ايرانى آن را مانند، حيات، زكات، مشكات نويسند» (2) چون حرف «-ة» آخر كلمه مشكاة تلفظ مىشود، به پيروى از شيوه نگارش امروز فارسى مانند كلماتى چون: بركت، رحمت، عبرت و... به صورت «مشكات» نوشته شود بهتر است.
«... مثل نوره كمشكوة...».
خداوند متعال مثل محسوس و ساده مشكات را براى بيان ژرفترين مفهوم معنوى (نور) ذكر فرموده و با آوردن (ك) ادات تشبيه بين دو طرف تشبيه نور و مشكات رابطه برقرار كرده است، كه در اين جا مىتوان وجه شبه را روشنايى نور يا هدايت الهى دانست كه در دنباله آيه نور هم به آن اشاره شده است: «يهدى الله لنوره من يشآء ويضرب الله الامثال..» (24/35).
مىدانيم كه «مثل» به معنى مثل و مانند است، هر گاه رابطه تشبيهى بين دو شىء برقرار شود مثل به آن اطلاق مىگردد علماى ادب در تعريف مثل تعبيرات گوناگون آوردهاند از جمله: «مثل جملهاى است مختصر و مشتمل بر تشبيه يا مضمون حكيمانه كه به سبب روانى لفظ و روشنى معنى و لطف تركيب شهرت عام يافته باشد و همگان آن را بدون تغيير و يا با اندك تغيير در محاوره به كار برند» (3) قرآن كريم مثل را وسيلهاى مناسب براى تعقل و تفكر و ارشاد دانسته، تا آن جا كه آيات تمثيلى قرآن را افزون بر «دويست و چهل و پنج» (4) برشمردهاند، علاوه بر اين فرمايش امام محمد باقرعليهالسلام كه «يك چهارم قرآن را سنن و امثال» (5) بيان فرمودند شاهدى ديگر بر وفور و اهميت امثال قرآنى است.
مفسران كلام الهى نيز هر يك فراخور استعداد و دريافتخويش از امثال قرآنى تعبيراتى دارند به عنوان مثال برخى، تمثيل «مشكات» را اشاره قرآن به وجود مبارك صديقه كبرى حضرت زهراعليهاالسلام دانستهاند، البته تفسير و تعبيرات ديگرى هم در معنى اين واژه قرآنى ذكر شده است كه گزيدهاى از آن را در اين جا دستهبندى مىكنيم:
بسيارى از اهل تفسير معتقدند كه مراد از مشكات حضرت محمدصلى الله عليه وآله (6) است. و اين مفهوم را به شكلهاى متفاوتى نقل كردهاند، از آن قبيل است: «ان المقصود من المشكاة هو قلب رسول الله»، (7) صاحب تفسير اثنىعشرى به استناد حديثى از امام باقر - عليهالسلام - مىنويسد: مشكات نور علم در سينه پيغمبر و مقصود از (المصباح فى زجاجه) سينه على (8) - عليهالسلام - است، مفسر ديگرى نوشته است كه «مشكات محمدصلى الله عليه وآله است و مصباح دل اوست» (9) در تفسير روضالجنان مىخوانيم «مشكات عبدالمطلب است و زجاجه عبدالله و مصباح رسول است كه در صلب ايشان بود» (10) و در صفحه ديگر همان تفسير، مشكات سنت (11) رسولالله ذكر شده است.
صاحب تفسير قمى مىنويسد: مقصود از مشكات حضرت فاطمهعليهاالسلام است و مراد از «فيها مصباح المصباح» دو فرزند بزرگوارش امام حسنعليهالسلام و امام حسينعليهالسلام اند و در همين روايتحضرت فاطمه زهراعليهاالسلام را از جهت نورانيت و صفا بار ديگر به ستاره درخشان (كوكب درى بين نسآء اهل الارض) (12) تعبير كرده است.
در تفسير آيه نور به سند معتبر از حضرت امام صادقعليهالسلام نقل شده است كه مشكات در آيه نور حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام است كه «انوار ائمه هدى را حق سبحانه و تعالى در آن حضرت جاى داده و از آن حضرت بر عالميان تافته» (13) و در توضيح [كوكب درى] حضرت فرمودند: «يعنى فاطمه ستارهاى است نورانى و درخشنده كه در ميان زنان جميع عالم به انوار معنويه ممتاز است و بهترين زنان عالميان است» (14) و باز در تفسير برهان مىخوانيم مراد از «مشكات» (15) حضرت فاطمه عليهاالسلام است.
در تفسير آيات نور رواياتى داريم كه مقصود از مشكات در آيه نور ائمه هدى هستند. از آن جمله حضرت رضاعليهالسلام در پاسخ نامه به يكى از اصحاب چنين فرمودند: «مثلنا فى كتاب الله كمثل مشكوة فى القنديل فنحن المشكوة» (16) امام صادقعليهالسلام هم در ضمن روايتى «مشكوة» را به حضرت فاطمه و «مصباح» را به امام حسنعليهالسلام، «المصباح» را به امام حسينعليهالسلام و «نور على نور» را به امام منها بعد امام تفسير فرمودند. صاحب كتاب الفكوك، ائمه را حجج الهى و خليفه حضرت رسول ذكر كرده و همگى را نور واحد دانسته كه آن نور «در مشكات چهارده تن ظاهر گرديده» (17) است.
با توجه به مطالب بالا گزينش نام پر محتواى «مشكوة» براى مجله آستان قدس رضوى كه ناشر معارف ائمه عليهمالسلام است انتخابى گويا و شايسته است.
بخشى از مقاله توازن عددى قرآن كريم (18) هم به ائمه هدى و مشكات چنين اشاره دارد: نام «على بن ابيطالب» و اوصافى چون: «العروة الوثقى، الصديق الاكبر، اميرالمؤمنين» هر يك از دوازده حرف تشكيل يافته و تعداد حروف اسامى ائمه عليهمالسلام نيز پس از حذف مكرر دوازده حرف است و نكته قابل دقت اين كه پس از حدف حروف مكرر از كلمه «اميرالمؤمنين» و «علىبن ابيطالب» هفتحرف مىماند و اين عدد مىتواند اشاره به هفت مرحله آيه نور باشد به ترتيب زير:
«مثل نوره كمشكوة/ فيها مصباح / المصباح فى زجاجة / الزجاجه كانها كوكب درى / يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية ولاغربية / يكاد زيتها يضئ ولو لم تمسسه نار / نور على نور».
عالم بزرگوار علامه محمد باقر مجلسى هم روايتى از امام صادقعليهالسلام در تفسير «نور على نور» نقل مىكند كه فرمودند: «در ميان اهل بيت امامى بعد از امامى ديگر هست كه هر يك نوربخش راههاى معرفتاند.» (19)
بنابر بعضى روايات مراد از «مشكوة» در آيه نور، مؤمن است «المشكوة جوف المؤمن والقنديل قلبه» (20) چون نور او از پرتو نور الهى استخداوند نور دل مؤمن را به چراغ، و دلش را به چراغدان (مشكوة) (21) تشبيه فرموده است.
ابوالفتوح رازى مىنويسد: «مصباح قرآن است و آبگينه دل مؤمن و مشكات دهن و زبان اوست» (22) و تعبير ديگرش از مشكات «نفس مؤمن» (23) است، سينه مؤمن (24) را هم كه ايمان را از گزند توفان حوادث مصون مىدارد مشكات خواندهاند.
اهل ذوق و عرفان از تشبيه قرآنى «مثل نوره كمشكوة» استفاده تعليمى كرده و در اين زمينه سخنان لطيف و دقيقى ابراز داشتهاند، از جمله صدرالدين شيرازى كلام الهى را به «مصباح» و دل عارف را به «زجاجه» و سينه او را به «مشكوة» (25) همانند كرده است، عارف ديگرى باطن عالم را مانند چراغ و ظاهر را به مثابه مشكات ياد مىكند و مىنويسد: «باطن عالم نور است و ظاهر بمثابه دريچهها و نور دايم سر از دريچهها بيرون كرده است.» (26)
نويسنده كتاب اساس التوحيد در تقريب معنوى اجزاى آيه نور مىنويسد: «ارباب تحقيق و بصيرت مصباح و زجاجه و مشكات و شجره مباركه را بر مقام احديت و واحديتحمل نموده و صادر اول را به حكم اين آيه مباركه حقيقت محمديه دانستهاند» (27) عين القضاة همدانى نيز در توضيح «مثل نوره كمشكوة» نوشته است: «نور وجه خداى تعالى به بيننده چنان نمايد كه نور چراغ از پس آبگينه و آبگينه در مشكات باشد و اين مشكات جان بيننده باشد و زجاجه نور محمدى.» (28)
از مجموع مطالب گذشته اين نكته روشن مىشود كه مراد از مشكات در آيه نور، رسولاللهصلى الله عليه وآله ، حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام يا ائمه معصومينعليهمالسلام است و گاهى هم از «مشكات» وجود مؤمن راستين اراده شده است، زيرا دل او قابليت پذيرش پرتو انوار الهى را به قدر استعداد يافته و به ميزان وسعت نورانى شده است، بنابراين وجود او را هم مىتوان مصداقى از مشكات دانست، اما به استناد آيه مباركه «وقل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤمنون سوره توبه (9) آيه 105» پارهاى از موارد مراد از مؤمن «امامان معصوم باشند» (29) زيرا وجود مقدس آنان كه حامل نور هدايتاند مصداق حقيقى و معيار تمام عيار مؤمن است.
«گشت مشكات و زجاجى جاى نور كه همى درد ز نور آن قاف و طور جسمشان مشكات دان دلشان زجاج تافته بر عرش و افلاك اين سراج» (30)
1- محمد جعفر ياحقى، فرهنگنامه قرآنى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، آستان قدس رضوى، 1372.
2- على اكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذيل كلمه مشكات.
3- همان، ذيل كلمه مثل.
4- على اصغر حكمت، امثال قرآن، انتشارات بنياد قرآن، تهران 1361، ص68.
5- محمد بن يعقوب اسحاق كلينى، اصول كافى، ترجمه سيد هاشم رسولى، دفتر نشر اهل بيتبىتا، بىجا، ج4، ص436.
6- ابوالفتوح رازى، روض الجنان وروح الجنان فى تفسير القرآن، مشهور به تفسير شيخ ابوالفتوح رازى به كوشش و تصحيح محمد جعفر ياحقى، محمد مهدى ناصح، بيست جلد. بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، ج14، ص145.
7- سيد محمد تقى مدرسى، من هدى القرآن، ناشر، مكتب العلامه المدرسى، رجب1407، ج8، ص315.
8- حسين بن احمد الحسينى الشاه عبدالعظيمى، تفسير اثنى عشرى، انتشارات ميقات، 1354، ج9، ص251.
9- ابوالمحاسن الحسين بن الحسن الجرجانى، تفسير گازر، به تصحيح مير جلالالدين الحسينى ارموى، تهران،1337ش، ج6، ص314.
10- ابوالفتوح رازى، ج14، ص149.
11- همان، ص148.
12- ابوالحسن علىبن ابراهيم القمى، تفسير القمى، صححه السيد طيب الموسوى الجزايرى، مطبعة النجف،1387 ه . ق، ج2، ص103.
13- محمد باقر مجلسى، بيست و پنج رساله، تحقيق سيد مهدى رجايى، ناشر كتابخانه آيةالله العظمى مرعشى، قم، 1412 ه . ق، ص120.
14- همان.
15- سيد هاشم البحرانى، تفسير برهان، ناشر مطبوعاتى اسماعيليان، قم، ج3، ص133.
16- ابوالحسن على بن ابراهيم القمى، ج3، ص133.
17- صدرالدين قونوى، كتاب الفكوك، تصحيح محمد خواجوى، انتشارات مولى، تهران، 1371، ص 65.
18- نبيل حميد محسن، «توازن عددى در قرآن كريم» ترجمه حسين صابرى، مشكوة، شماره39، ص18.
19- محمدباقر مجلسى، همان كتاب، ص122.
20- ابوالحسن على بن ابراهيم القمى، ج2، ص103.
21- صدرالدين شيرازى، تفسير آيه مباركه نور، ترجمه محمد خواجوى، انتشارات مولى، تهران، 1362، ص29.
22- ابوالفتوح رازى، ج14، ص150.
23- همان، ص149.
24- ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ناشر دارالكتب الاسلاميه تهران، 1362، ج14، ص478.
25- صدرالدين شيرازى، ص27.
26- عبدالعزيزبن محمد نسفى، كشف الحقايق، به اهتمام احمد مهدوى دامغانى، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران،1359، ص155.
27- مهدى آشتيانى، اساس التوحيد، نشر چاپ دانشگاه، 1330، ص228.
28- عين القضات همدانى، تمهيدات، تصحيح عفيف عبيران، كتابخانه منوچهرى، بىتا، ص206.
29- ابوالفتوح رازى، ج10، ص30.
30- مثنوى معنوى، به تصحيح رينولد ا. نيكلسون، اميركبير،1363، ج سوم، ص447.