share 2973 بازدید

انذار: اطّلاع رسانى بيم‌آور

انذار مصدر باب افعال از باب «نَذِرَ يَنْذَرُ» و به معناى آگاه شدن به امرى، از آن پرهيز كردن و خود را براى آن آماده ساختن اشتقاق يافته است.[1] لغت‌شناسان و مفسران معناى انذار را با تعابيرى گوناگون ذكر كرده‌اند؛ مانند توجّه و آگاهى دادن به آينده‌اى ترسناك[2]، آگاه كردن يا ابلاغ و خبر دادنى كه در آن ترسانيدن صورت پذيرد، برحذر داشتن از امر ترسناكى كه زمان و فرصت كافى براى پرهيز از آن باشد.[3] ترسانيدنى كه به صورت گفتارى بوده[4] و در آن امر ترسناك نيز معرفى شود[5] پند دادن، و آموزش آنچه مردم را در بازشناسى حق از باطل و درست از خطا توانا مى‌سازد.[6]
برخى ريشه نذر به‌معناى ياد شده را واژه‌اى بيگانه و برگرفته از زبان عبرى يا سريانى دانسته‌اند، با اين تفاوت كه در آن دو زبان به علّت دارا نبودن ذال، با دال (ندر) يا زاء (نزر) تلفظ مى‌شده است.[7]
اين واژه و مشتقّات آن بيش از 124 بار در قرآن كريم به‌كار رفته است[8] و در آنها ضمن بيان اين مطلب كه منذر حقيقى خداست ـ و ازاين‌رو يكى از اسماى الهى منذر است[9] ـ و ديگر منذران نيز پيام او را ابلاغ مى‌كنند از مسئوليت پيامبران به ويژه رسول گرامى اسلام، اهداف، موارد، شيوه، مخاطبان و واكنش آنها در مورد انذار سخن به ميان آمده است. گفتنى است كه افزون بر موارد كاربرد انذار و مشتقات آن، بخشهاى فراوانى از قرآن بدون به‌كارگيرى اين واژگان عملاً به انذار پرداخته است، زيرا در آنها از عذاب، دشوارى مرگ، برزخ، جهان آخرت، حسابرسى*، جهنّم* و عذاب الهى به صورت اعلام، اخبار، تهديد، وعيد و تحذير ياد شده است.

پيامبران، انذارگران الهى:

مبدأ اصلى انذار، ذات اقدس الهى است و انذار بالاصاله به او منتسب است[10]: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَيلَة مُبـرَكَة اِنّا كُنّا مُنذِرين» (دخان/44،3)، «اِنّا اَنذَرنـكُم» (نبأ/78،40)، «فَاَنذَرتُكُم نارًا تَلَظّى» (ليل/92، 14) انذار در قرآن گاهى به پيامبران از جمله پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان واسطه الهى (انعام/6 ،19، 48) و گاهى به جنّ به عنوان واسطه ميان پيامبر(صلى الله عليه وآله)و قوم خود (احقاف/46،29) اسناد داده شده است. البته براساس قول خداوند در آيه 122 توبه/9 لازم است از هر فرقه، طايفه‌اى براى تفقه در دين كوچ كنند تا در بازگشت، قوم خويش را انذار كنند: «فَلَولا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِى الدّينِ ولِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم» گفتنى است كه به آيات وعيد قرآن ازاين‌رو كه وسيله‌اى براى انذار است «نُذُر» گفته شده است.[11] (قمر/54 ،5) در برخى آيات از عذاب* الهى به «نذير» ياد شده است (ملك/67 ، 17)، زيرا عذاب نيز انذار با زبان حال است.
اگرچه براساس آيات ياد شده انذار افزون بر پيامبران به گروهها و امور ديگرى نيز نسبت داده شده است؛ امّا پيامبران و به ويژه پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)در اين مهم از جايگاه خاصّى برخوردارند، زيرا در برخى آيات هدف از برانگيختن پيامبران، نزول وحى و فرو فرستادن قرآن، بشارت و بيم دادن مردم معرفى شده است: «و ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلاّ مُبَشِّرينَ و مُنذِرين» (انعام/6 ، 48؛ كهف/18، 56)، «يُلقِى الرُّوحَ مِن اَمرِهِ ... لِيُنذِر» (غافر/ 40، 15)، «اوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ» (انعام/6 ، 19)[12] و در برخى از آيات هدف بعثت* و مسئوليت پيامبران به انذار منحصر شده و در برخى ديگر تنها به ذكر انذار اكتفا شده است: «اِنَّما اَنتَ نَذيرٌ» (هود/11،12)، «اِنَّما اَنا لَكُم نَذيرٌ مُبين» (حجّ/22،49 و نيز عنكبوت/29، 50 ؛ شعراء/26،115) «اِن هُوَ اِلاّ نَذيرٌ لَكُم» (سبأ/34،46)، «و لَقَد اَرسَلنا فيهِم مُنذِرين» (صافّات/37، 72)، «قَد خَلَتِ النُّذُر» (احقاف/46، 21) و ... . بدون ترديد حصر ياد شده اضافى است و با شأن بشارت پيامبران تنافى ندارد، زيرا مراد از حصر در آيات مزبور، ذكر انذار نسبت به هدايت*يافتن است؛ نه بشارت دادن[13] و در حقيقت پيام آيات يادشده اين است كه پيامبران فقط انذار مى‌كنند؛ ولى هدايت يافتن يا گمراه شدن مردم به عوامل ديگرى وابسته است كه در جاى خود بيان شده است. گفتنى است كه ذكر انذار و عدم ذكر بشارت براى آن است كه مقام، مقام انذار است، يا به اين سبب است كه دين امرى فطرى است، جز آنكه با حجابهاى شرك و معصيت پوشانده مى‌شود و موجبات غلبه شقاوت و نزول سخط الهى فراهم مى‌آيد، ازاين‌رو نزديك‌ترين راه مناسب با حكمت و حزم آن است كه ابتدا مشركان و معصيت كاران با انذار بيدار و به سوى حق هدايت شوند.[14] برخى از مفسران علّت اين انحصار را آن دانسته‌اند كه در بعثت انذار، مقصود مهم‌تر محسوب مى‌گردد، وانگهى در آيات ديگرى مقرون به بشارت* ذكر شده است[15]: «اِنّا اَرسَلنـكَ بِالحَقِّ بَشيرًا و نَذيرًا» (فاطر/35، 24 و نيز انعام/6 ،48؛ كهف/18،56)

اهداف انذار

1. راهيابى به حقيقت:

راهيابى گروهى كه پيش از پيامبر(صلى الله عليه وآله) از برنامه سعادتبخش و هدايت آفرين الهى آگاه نبوده‌اند از اهداف انذار معرفى شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذير مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَهتَدون»(سجده/ 32، 3)

2. يادآورى حقايق از ياد رفته:

هدف ديگر انذار، بيدار ساختن مردمان از خواب غفلت، ايجاد زمينه عبرت آموزى و متذكر ساختن افراد به حقايق فراموش شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذير مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرون» (قصص/28، 46) انذار با هدف متذكّر شدن خرد ورزان به وسيله قرآن صورت مى‌گيرد:«ولِيُنذَروا بِهِ ... ولِيَذَّكَّرَ اُولُوا الاَلبـب» (ابراهيم/14، 52) و سرانجام تذكّر، رستگارى است: «... واذكُرُوا ... لَعَلَّكُم تُفلِحون» (اعراف/7، 69)

3. تقوا و دورى از گناه:

پيشه ساختن تقوا و نگاهداشتن نفس در برابر گناه* از اهداف مهم انذار بيان شده است: «اِنّى لَكُم نَذيرٌ ... واتَّقوه» (نوح/ 71، 1 ـ 2)، «واَنذِر بِهِ الَّذينَ ... لَعَلَّهُم يَتَّقون» (انعام/6 ، 51)، «لِيُنذِرَكُم ولِتَتَّقوا» (اعراف/7،63 ؛ نحل/16،2) قرآن كريم با تكيه بر مسئوليت جامعه اسلامى در انذار، هدف از آن را دورى گزيدن مردم از مخالفت با آيات الهى بر شمرده است[16]: «فَلَولا نَفَرَ ... لِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرون» (توبه/9،122)

4. نيل به رحمت الهى:

انذار زمينه‌ساز تقوا و تقوا مايه نيل به رحمت خاص الهى است: «لِيُنذِرَكُم و لِتَتَّقوا ولَعَلَّكُم تُرحَمون» (اعراف/ 7،63)

5 . نگاهداشت حريم الهى:

دستور به حفاظت حريم الهى از اعتقادات شرك‌آميز متفرّع بر فرمان انذار به پيامبران در مورد نفى معبودى به جز حق ذكر شده است: «اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاتَّقون» (نحل/16، 2)

6 . اتمام حجت:

هدف اساسى ديگر از انذار آن است كه مردم حجّتى بر خداوند نداشته باشند، بلكه حجّت خداوند، بر آنان تمام گردد: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ ومُنذِرينَ لِئَلاَّ يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ و كانَ اللّهُ عَزيزًا حَكيما» (نساء/4، 165) و جاى اين سخن در پيشگاه خدا نماند كه چرا در ميان ما پيامبرى نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم: «لِتُنذِر ... فَيَقولوا رَبَّنا لَولا اَرسَلتَ اِلَينا رَسولاً فَنَتَّبِعَ ءايـتِكَ و نَكونَ مِنَ المُؤمِنين» (قصص/28، 47) يا دچار ذلت عذاب نشويم (طه/20، 143)؛ همچنين پيروان كتب آسمانى پيشين نگويند براى ما بشارت و بيم دهنده‌اى برانگيخته نگرديد: «يـاَهلَ الكِتـبِ ... اَن تَقولوا ما جاءَنا مِن بَشير و لا نَذير فَقَد جاءَكُم بَشيرٌ و نَذيرٌ» (مائده/5 ،19)، بر اين اساس خداوند هرگز بدون ارائه آگاهى و هشدار لازم بر بندگان خويش عذاب نازل نمى‌كند: «وما اَهلَكنا مِن قَريَة اِلاّ لَها مُنذِرون * ذِكرى» (شعراء/26، 208) و در روز قيامت براى تقرير و اعتراف گرفتن از جنّ و انس پرسيده مى‌شود: آيا فرستادگان الهى درباره چنين روزى هشدارتان نداده بودند: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم ... و يُنذِرونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا» (انعام/6 ،130) و خزانه‌داران جهنّم نيز از دوزخيان همان سؤال را كه نشان اتمام حجت است باز مى‌پرسند: «كُلَّما اُلقِىَ فيها فَوجٌ سَاَلَهُم خَزَنَتُها اَلَم يَأتِكُم نَذير * قالوا بَلى» (ملك/67 ، 8 ـ 9 و زمر/39، 71) و به جهنميانى كه نجات و بازگشت به دنيا را براى انجام دادن كارهاى نيك مى‌خواهند پاسخ داده مى‌شود: آيا در طول عمر شما عوامل آگاهى بخش تحقق نيافت و بيم دهندگان نزد شما نيامدند: «اَوَ لَم نُعَمِّركُم ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَن تَذَكَّرَ وجاءَكُمُ النَّذير»(فاطر/35، 37) ( =>اتمام حجّت)

گستره انذار:

برابر آيات بسيارى انذار همه امّتها و همه افراد را در بر مى‌گيرد: «واِن مِن اُمَّة اِلاّ خَلا فيها نَذير» (فاطر،35، 24)، «اَن اَنذِرِ النّاس» (يونس/10، 2؛ ابراهيم/14، 44؛ رعد/13، 7؛ فرقان/25، 51) به گفته مفسران مفاد آيه فوق آن است كه براى هر امتى فرستاده‌اى[17] و براى هر زمانى پيشوايى خواهد بود.[18] عموميت انذار به آدميان اختصاص ندارد، بلكه جنيان را نيز شامل مى‌شود: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم ... و يُنذِرونَكُم» (انعام/6 ، 130)، «واِذ صَرَفنا اِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ ... ولّوا إلى قومهم منذرين»(احقاف/46، 29) به گفته برخى مفسران كلمه«مِنْكُم» در آيه 130 انعام/6 به معناى «من جنسكم» بوده و اين آيه نشان مبعوث شدن فرستادگان الهى در ميان انس و جن از جنس خود آنان است.[19] برخى به استناد آيات فوق فرستادگان الهى در ميان آدميان را «رسول» و برانگيختگان ميان جنيان را با عنوان «منذر» معرفى كرده‌اند.[20] به گفته الميزان عموميّت انذار به اين معناست كه در ميان همه امّتها انذارگر برانگيخته مى‌شود و هيچ امّتى بدون منذر نمى‌ماند (فاطر/35، 24) و اين عموميّت در حدّ اقتضاست؛ يعنى فعليّت آن در مورد همگان و رسيدن آن به يكايك افراد منوط به اين است كه در مسير آن مانعى پديد نيايد، زيرا با توجّه به اينكه جهان ماده محل برخورد و تزاحم علل و اسباب با يكديگر است، ممكن است پيام انذار به برخى انسانها نرسد و حجّت الهى بر آنان تمام نگردد. از اين افراد در قرآن با عنوان «مستضعف» ياد و امر ايشان به خداوند واگذار شده است، بر اين اساس انذار، گرچه عام است؛ ولى مستلزم دريافتن يكايك افراد يك امّت نيست.[21]
گرچه انذار براى همگان لازم و سودمند است؛ امّا گروههاى خاصى بر اثر برخوردارى از زمينه‌هاى تأثيرپذيرى بهتر، انذار در حق آنان سودمندتر است يا به علّت وجود مانع قوى‌تر نياز بيشترى به انذار دارند، بدين روى انذار اين دو گروه به صورت خاص مورد تأكيد قرار گرفته است:
گروه نخست همچون خداترسان:«اِنَّما تُنذِرُ الَّذينَ يَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَيب» (فاطر/35، 18؛ يس/36، 11) و كسانى كه از برپايى قيامت و حسابرسى خداوند ترسناك‌اند: «اِنَّما اَنتَ مُنذِرُ مَن يَخشـها» (نازعات/79، 45)، «واَنذِر بِهِ الَّذينَ يَخافونَ اَن يُحشَرُوا اِلى رَبِّهِم» (انعام/6 ، 51)، زندگان (زنده دلان): «لينذر من كان حيًّا» (يس/36،70)، پيروان قرآن[22]: «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ» (يس/36، 11) و بر پا دارندگان نماز: «اِنَّما تُنذِرُ ... واَقاموا الصَّلوة»(فاطر/35، 18)
دسته دوم مانند غافلان: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اُنذِرَ ءاباؤُهُم فَهُم غـفِلون» (يس/36، 6 و نيز قصص/28، 46؛ سجده/32، 3؛ سبأ/34، 44)، لجبازان و جدال پيشگان:«وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا» (مريم/19،97)، ستمگران: «لِيُنذِرَ الَّذينَ ظَـلَموا» (احقاف/46، 12)، وكسانى كه براى خدا فرزند قائل شده‌اند: «ويُنذِرَ الَّذينَ قالوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدا»(كهف/18، 4) بدون ترديد اين‌گونه آيات با عموميت انذار منافات نداشته، از موارد ذكر خاص پس از عام محسوب مى‌گردد.[23]

متعلّق انذار

1. شرك:

در قرآن كريم شرك به عنوان مهم‌ترين انحراف اعتقادى مورد توجّه قرار گرفته است و به همين جهت پيام انذار پيامبران الهى در بسيارى از آيات با فراخوانى به توحيد در همه ابعاد آن همراه شده است: «يُنَزِّلُ المَلـئِكَةَ ... اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا» (نحل/16، 2 و نيز فصّلت/41، 13) اين پيام اصيل به طور خاص از زبان حضرت هود: «و قَد خَلَتِ النُّذُرُ ... اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ» (احقاف/ 46،21)، حضرت نوح: «اِنّى لَكُم نَذيرٌ مُبين * اَنِ اعبُدُوا اللّه» (نوح/71، 2 ـ 3) و پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله): «اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ اِنَّنى لَكُم مِنهُ نَذيرٌ» (هود/11، 2)، «ولا تَجعَلوا مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ اِنّى لَكُم مِنهُ نَذيرٌ مُبين » (ذاريات/51 ،51) بيان شده و بر بيم دادن مشركان به صورت ويژه تأكيد شده است. (كهف/ 18، 5)

2. عذاب اخروى:

متعلّق انذار در برخى آيات عذاب اخروى است. در اين آيات از عذاب نزديك، دردناك و شديد آخرت سخن به ميان آمده است: «اِنّا اَنذَرنـكُم عَذابـًا قَريبـًا» (نبأ/78، 40)، «اَنذِرِ النّاسَ يَومَ يَأتيهِمُ العَذابُ» (ابراهيم/14، 44؛ نوح/71، 1؛ سبأ/36، 46؛ كهف/18، 2؛ هود/11، 3) در آيات فراوانى انذار به روز قيامت با عناوين خاص آن تعلّق يافته و از برپايى آن روز بيم داده شده است؛ از جمله:«واَنذِرهُم يَومَ الحَسرَة» (مريم/19، 39)، «واَنذِرهُم يَومَ الاَزِفَة» (غافر/40،18)، «لِيُنذِرَ يَومَ التَّلاق» (غافر/40،15)، «تُنذِرَ يَومَ الجَمع» (شورى/42،7)، «يُنذِرونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا»(زمر/39، 71؛ انعام/6 ، 130)

3. عذاب دنيوى:

«اَنذَرتُكُم صـعِقَةً مِثلَ صـعِقَةِ عاد و ثَمود» (فصّلت/41، 12)، «اَم اَمِنتُم مَن فِى السَّماءِ اَن يُرسِلَ عَلَيكُم حاصِبـًا فَسَتَعلَمونَ كَيفَ نَذير» (ملك/67 ، 17)، «ولَقَد اَنذَرَهُم بَطشَتَنا» (قمر/54 ،36)

وسايل و مقارنات انذار:

فرمان انذار با رهنمودهايى از سوى خداوند مقرون گشته كه مى‌توان برخى از آنها را وسايل انذار دانست:

1. زبان روشن:

«لِتَكونَ مِنَ المُنذِرين * بِلِسان عَرَبىّ مُبين» (شعراء/26، 194 ـ 195 و نيز احقاف/46، 12)[24]

2. قرآن:

در بسيارى از آيات، قرآن انذارگر يا وسيله انذار معرفى شده است: «واوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ ...» (انعام/6 ،19 و نيز اعراف/7،2؛ مريم/19،97؛ فرقان/25، 1؛ انعام/6 ، 92) براساس روايتى از پيامبر قرآن 4 بخش دارد و يك بخش آن فضايل و انذار است.[25]

3. اخبار حكمت‌آميز و رسا:

«ولَقَد جاءَهُم مِنَ الاَنباءِ ما فيهِ مُزدَجَر * حِكمَةٌ بــلِغَةٌ فَما تُغنِ النُّذُر»(قمر/54 ، 4 ـ 5) برخى مفسّران مقصود از آيات كريمه «مُبَشِّرًا و نَذيرا ... و سِراجـًا مُنيرا» (احزاب/33، 45 ـ 46) را بيان مطالب براساس برهان و دلايل واضح دانسته‌اند.[26]
در برخى از آيات نيز به مقارنات انذار اشاره شده است:

1. حفظ طهارت و آراستگى ظاهر:

«قُم فَاَنذِر ... و ثيابَكَ فَطَهِّر»(مدثّر/74، 2 ، 4)

2. فروتنى در برابر پيروان:

«واَنذِر ... واخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين»(شعراء/26، 214 ـ 215)

3. عدم طرد پابرهنگان:

«واَنذِر ... ولا تَطرُدِ الَّذينَ يَدعونَ رَبَّهُم ...» (انعام/6 ، 51 ـ 52)[27]، بر همين اساس پيامبر مى‌فرمايد: «و ما اَنَا بِطارِدِ المُؤمِنين * اِن اَنَا اِلاّ نَذيرٌ مُبين»(شعراء/26، 114 ـ 115)

4. عدم مداهنه نسبت به خويشاوندان:

«واَنذِر عَشيرَتَكَ ... فَاِن عَصَوكَ فَقُل اِنّى بَرىءٌ مِمّا تَعمَلون» (شعراء/26، 214 ـ 216)[28]

5 . همراهى انذار با تبشير:

«مُبَشِّرًا ونَذيرا» (اسراء/17، 105؛ فرقان/25،56 ؛ احزاب/33،45؛ فتح/48،8)، «مبشّرين ومنذرين» (بقره/2، 213؛ نساء/4، 165؛ انعام/6 ، 48؛ كهف/18، 56) برخى از مفسران مقرون بودن انذار و تبشير را در اتمام دعوت همانند متلازمين معرفى كرده‌اند.[29] همراهى بشارت و انذار در بسيارى از آيات توجّه بسيارى را به‌كار كردهاى آن دو معطوف ساخته است؛ برخى نقش تبشير را نقش قائد يعنى دعوت، تشويق، تحريك و ايجاد رغبت از پيش رو و كاركرد انذار را كاركرد سائق يعنى راندن از پشت سر دانسته‌اند.[30] برخى با اشاره به اينكه انگيزه‌هاى انسانى معمولاً براساس جلب منافع و دفع ضررها تنظيم مى‌شود نقش بشارت و انذار را بر انگيختن و دامن زدن به آن دو انگيزه و تشويق را عامل حركت و انذار را عامل باز دارنده معرفى كرده‌اند.[31] از گفته التحقيق استفاده مى‌شود كه كاركرد بشارت ايجاد مقتضى و نقش انذار رفع موانع و دفع انحراف و گمراهى است.[32] برخى با تكيه بر آنكه انسان تا احساس خطر مهمى نكند از جا حركت نمى‌كند نقش انذار پيامبران را اعلام خطرهايى دانسته‌اند كه به صورت تازيانه بر ارواح بى‌درد گمراهان چنان فرود مى‌آيد كه هر قابلى را به حركت درمى‌آورد.[33] به گفته الميزان تبشير و انذار براى متوسطان صورت مى‌پذيرد، زيرا برخى از صالحان هيچ‌گونه تعلّقى به غير خدا، مانند ثواب و عقاب ندارند.[34]

مراحل انذار:

انذارگر به طور معمول انذار را از نزديكان خويش آغاز مى‌كند و آنگاه دايره آن را به ديگران كه در شعاعهاى دورترى از وى قرار دارند توسعه مى‌دهد، بر اين اساس آياتى كه از انذارگرى پيامبر(صلى الله عليه وآله)سخن مى‌گويد، مراحل ياد شده را اين‌گونه بيان مى‌كند:

1. خويشاوندان:

در نخستين مرحله دعوت عمومى، پيامبر گرامى اسلام مأموريت يافت تا خويشاوندان خود را بيم دهد: «و اَنذِر عَشيرَتَكَ الاَقرَبين»(شعراء/26، 214) براساس روايات پيامبر با مساعدت اميرمؤمنان، امام‌على(عليه السلام)غذايى فراهم آورد و 45 نفر از خويشاوندان نزديك را فرا خواند. در نخستين جلسه به علّت گفتار ناپسند ابولهب، آمادگى افراد و زمينه انذار از ميان رفت؛ ولى در نشستى ديگر پس از ستايش خداوند بعثت خويش را مطرح كرد و از آنان در جهت انجام رسالت بزرگ خويش يارى طلبيد.[35]

2. اهل مكّه و پيرامون آن:

پس از دعوت خويشاوندان و انذار آنان در مرحله بعد به انذار مردم مكّه مأموريت يافت: «لِتُنذِرَ اُمَّ القُرى و مَن حَولَها» (انعام/6 ، 92) بنا به نقلى پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: من مانند كسى هستم كه دشمن را مى‌بيند و بر نزديكان خود از آن بيم دارد و قبل از هجوم آنان را خبردار مى‌سازد.[36]

3. جهانيان:

براساس آياتى همچون «لِيَكونَ لِلعــلَمينَ نَذيرا» (فرقان/25، 1) و «لاُِنذِرَكُم بِهِ و مَن بَلَغَ» (انعام/6 ، 19) پيامبر(صلى الله عليه وآله)مسئوليت بيم و هشدار دادن همه جهانيان را بر عهده داشته است. برابر گفتار الميزان نامه‌هاى پيامبر به سران كشورهاى مختلف و فراخوان مردم آن كشورها به اسلام با توجّه به اين مرحله صورت پذيرفته است.[37]

واكنش مردم در برابر انذار

1. ايمان و اصلاح:

كسانى كه پيام بشارت و انذار پيامبران را شنيده، ايمان آوردند و به اصلاح خود همّت گماشتند نه ترسى به دل دارند و نه به اندوه دچار مى‌شوند: «و ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلاّ مُبَشِّرينَ ومُنذِرينَ ... فَمَن ءامَنَ واَصلَحَ فَلا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنون» (انعام/6 ، 48 ـ 49) و آمرزش الهى و روزى بزرگوارانه بهره ايشان است. (حجّ/22، 49 ـ 50)

2. تكذيب و ايمان نياوردن:

بسيارى در برابر انذار از آوردن ايمان امتناع مىورزند: «لِتُنذِرَ قَومـًا ... * لَقَد حَقَّ القَولُ عَلى اَكثَرِهِم فَهُم لا يُؤمِنون» (يس/36،6) آنان كه در برابر انذار به تكذيب آيات الهى پرداخته‌اند به عذاب دردناكى گرفتار خواهند آمد: «و ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلاّ مُبَشِّرينَ ومُنذِرينَ ... * والَّذينَ كَذَّبوا بِـايـتِنا يَمَسُّهُمُ العَذابُ»(انعام/6 ، 48 ـ 49) كافران در برابر انذار واكنشهاى گوناگونى داشتند؛ يا پيامبران را به جادوگرى متهم كردند: «اَنذِرِ النّاسَ ... قالَ الكـفِرونَ اِنَّ هـذا لَسـحِرٌ مُبين» (يونس/10، 2؛ فرقان/25، 8) يا براى مبارزه با حقيقت به مجادله پرداخته، آيات الهى را به مسخره گرفتند: «و يُجـدِلُ الَّذينَ كَفَروا بِالبـطِـلِ لِيُدحِضوا بِهِ الحَقَّ واتَّخَذوا ءايـتى وما اُنذِروا هُزُوا» (كهف/18، 56) يا سخنان پيامبر را دروغ و افسانه پيشينيان معرفى: «تَبارَكَ الَّذى نَزَّلَ الفُرقانَ عَلى عَبدِهِ لِيَكونَ لِلعــلَمينَ نَذيرا ... قالَ الَّذينَ كَفَروا اِن هـذا اِلاّ اِفكٌ» (فرقان/25، 1، 4 ـ 5) و به بهانه‌جويى پرداخته و در اين راستا به غذا خوردن و راه رفتن پيامبر در ميان كوچه و بازار و فرود نيامدن فرشته‌اى همراه او براى انذار مردمان يا نداشتن گنج و باغ استناد مى‌جستند (فرقان/25، 7 ـ 8) يا در برابر انذار پيامبران، استكبار مىورزيدند: «و استَكبَرُوا استِكبارا» (نوح/71، 7) يا درستى مطالب پيامبران را بسيار بعيد: «بَل عَجِبوا اَن جاءَهُم مُنذِرٌ ... فَقالَ الكـفِرونَ ... اَءِذا مِتنا و كُنّا تُرابـًا ذلِكَ رَجعٌ بَعيد» (ق/50 ، 2 ـ 3) و پيروى از انسانى همانند خويش را گمراهى مى‌خواندند: «كَذَّبَت ثَمودُ بِالنُّذُر * فَقالوا اَبَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ اِنّا اِذًا لَفى ضَلـل وسُعُر»(قمر/54 ، 23 ـ 24)

3. تعجب و شگفتى:

برخى از اينكه در ميان آنان بشرى از جنس و نوع ايشان به انذارگرى برانگيخته شده است دچار شگفتى مى‌شدند:«و عَجِبوا اَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم» (ص/38،4؛ ق/50 ،2)، در حالى كه خداوند بعثت انذارگران از ميان خودشان را جاى شگفتى نمى‌داند:«اَكانَ لِلنّاسِ عَجَبـًا اَن اَوحَينا اِلى رَجُل مِنهُم اَن اَنذِرِ النّاسَ» (يونس/10، 2؛ اعراف/7، 63)، بلكه آن را امرى ضرورى: «ولَو جَعَلنـهُ مَلَكـًا لَجَعَلنـهُ رَجُلاً ولَلَبَسنا عَلَيهِم ما يَلبِسون» (انعام/6 ، 9) و تعجب* آنان را موجب شگفتى مى‌داند: «و اِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم» (رعد/13،5)

4. گريز و تلاش براى نشنيدن پيام انذار:

امّت نوح در برابر انذار آن حضرت، گريز بيشتر و نهادن انگشت در گوش و كشيدن جامه بر سر را پيش گرفتند:«اِنّى لَكُم نَذيرٌ ... فَلَم يَزِدهُم دُعاءى اِلاّ فِرارا ... جَعَلوا اَصـبِعَهُم فى ءاذانِهِم واستَغشَوا ثيابَهُم»(نوح/71، 2، 6 ، 8)

5 . تنفّر:

برخى به خداوند به سختى سوگند ياد مى‌كردند كه اگر بيم دهنده‌اى در ميان ما بر انگيخته شود از ديگران راه يافته‌تر خواهيم شد؛ ولى پس از آنكه هشدار دهنده‌اى برانگيخته شد بر اثر استكبار و نيرنگ زشتشان جز بر نفرت آنان افزوده نگشت: «و اَقسَموا بِاللّهِ ... فَلَمّا جاءَهُم نَذيرٌ ما زادَهُم اِلاّ نُفورا» (فاطر/35،42)

6 . درخواست عذاب:

برخى در برابر انذار به جاى پذيرفتن حقيقت خواهان نزول عذاب مى‌شدند. خداوند در مورد آنان مى‌فرمايد: آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند؟ آنگاه كه عذاب بر خانه آنان فرود آيد چه بد صبحگاهى براى هشدار داده شدگان است:«اَفَبِعَذابِنا يَستَعجِلون * فَاِذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرين» (صافّات/37، 176 ـ 177)، «فَأتِنا بِما تَعِدُنا اِن كُنتَ مِنَ الصّـدِقين» (احقاف/46، 22)

موانع پذيرش انذار

1. كفر:

انذار در مورد آنان كه از پذيرفتن حق سر باز زده و كافر شدند، سودمند نيست: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا سَواءٌ عَلَيهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لايُؤمِنون» (بقره/2، 6)، «و ما تُغنِى الأيـتُ والنُّذُرُ عَن قَوم لا يُؤمِنون» (يونس/10،101)

2. استكبار و نيرنگ:

علّت تنفّر برخى، از بيم دهندگان استكبار و نيرنگ زشت آنان در پوشاندن استكبار خويش است: «... فَلَمّا جاءَهُم نَذيرٌ ما زادَهُم اِلاّ نُفورا * اِستِكبارًا فِى‌الاَرضِ ومَكرَ السَّيِّىِ»(فاطر/35، 42 ـ 43)

3. دنياگرايى:

فريفته زندگى دنيا گشتن مانع پذيرش انذار و در نتيجه فرو افتادن به دوزخ است: «اَلَم يَأتِكُم ... يُنذِرونَكُم ... قالوا شَهِدنا عَلى اَنفُسِنا و غَرَّتهُمُ الحَيوةُ الدُّنيا» (انعام/6 ،130)

4. عادت به رفاه و خوشگذرانى:

در برابر هر پيامبرى، رفاه‌طلبانى خوگرفته با خوشگذرانى، با تكيه بر افزونى ثروت و فرزندان خويش، كفر مىورزيدند: «وما اَرسَلنا فى قَريَة مِن نَذير اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ كـفِرون»(سبأ/34، 35 ـ 36)

5 . ستمگرى:

از كسانى كه بر اثر نشنيدن پيام انذارگران بر آنان عذاب فرود آمده با وصف «ستمگران» تعبير شده است:«واَنذِرِ النّاسَ ... فَيَقولُ الَّذينَ ظَـلَموا رَبَّنا اَخِّرنا» (ابراهيم/14، 44)؛ همچنين علّت اختلافاتى كه پس از بشارت و انذار پيامبران پديد آمده، ستمكارى معرفى شده است: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ و مُنذِرينَ ... و مَا اختَلَفَ فيهِ اِلاَّ الَّذينَ اوتوهُ ... بَغيـًا بَينَهُم» (بقره/2، 213)

6 . پيروى از پيشينيان:

بسيارى از منحرفان در برابر انذار پيامبران مى‌گفتند: آيا نزد ما آمدى تا آنچه را پيشينيان و پدرانمان مى‌پرستيدند فرو گذاشته، خداى يكتا را پرستش كنيم: «قالُوا اَجِئتَنا ... و نَذَرَ ما كانَ يَعبُدُ ءاباؤُنا» (اعراف، 7، 70)، «واذكُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ ... اَجِئتَنا لِتَأفِكَنا عَن ءالِهَتِنا» (احقاف/46، 22 و نيز هود/11، 62 ، 87 ، 109؛ كهف/18، 4؛ سبأ/34، 43)

7. قساوت و مرگ دل:

آنان كه بر اثر قساوت به كرى يا كورى دل مبتلا گشته‌اند پيام انذار را نخواهند شنيد و حقايق را نخواهند ديد:«قُل اِنّما اُنذِرُكُم بِالوَحىِ ولا يَسمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ اِذا ما يُنذَرون»(انبياء/21، 45) براساس آيه شريفه«اَفَاَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ ولَو كانوا لا يَعقِلون» (يونس/10، 42)، «فَاَغشَينـهُم فَهُم لا يُبصِرون ... و سَواءٌ عَلَيهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم‌تُنذِرهُم لا يُؤمِنون» (يس/36، 10) مى‌توان كران را آنان دانست كه از نيروى انديشه خود بهره نمى‌برند، بدين روى گوش دل آنان سخن حق را نمى‌شنود. قرآن كريم مرگ دل آدمى را مانع شنيدن هشدار پيامبران معرفى كرده است: «ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِى القُبور * اِن اَنتَ اِلاّ نَذير» (فاطر/35، 22 ـ 23)، «اِنَّكَ لا تُسمِعُ المَوتى» (نمل/27، 80 ؛ روم/30، 52) و انذار را تنها در مورد زنده دلان اثربخش مى‌داند:«لِيُنذِرَ مَن كانَ حَيـًّا» (يس/36، 70)، بر اين اساس روز قيامت دوزخيان مى‌گويند: اگر ما هشدار پيامبران را مى‌شنيديم يا درباره آن مى‌انديشيديم اكنون در آتش نبوديم: «... اَلَم يَأتِكُم نَذير * قالوا بَلى قَد جاءَنا نَذيرٌ ... و قالوا لَو كُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما كُنّا فى اَصحـبِ السَّعير» (ملك/67 ،9 ـ 10)

8 . جهالت و نادانى:

حضرت هود(عليه السلام)برخورد بهانه جويانه قوم عاد را برخاسته از جهالت آنان معرفى كرده است: «... و اُبَلِّغُكُم ما اُرسِلتُ بِهِ و لـكِنّى اَركُم قَومـًا تَجهَلون» (احقاف/46، 23)

فرجام ناديده گرفتن انذار:

امّتهايى كه فراخوان پيامبران را ناديده گرفته و به هشدار آنان توجهى نكرده‌اند، به عذاب الهى گرفتار آمده‌اند و قرآن كريم آنان را با عنوان «منذَرين = انذار شدگان» خوانده و فرجام كارِ نمونه‌هايى از اين امّتها را بازگو كرده است:

1. قوم نوح:

آنان بر اثر تكذيب حضرت نوح به كيفر غرق دچار گشتند: «و اَغرَقنَا الَّذينَ كَذَّبوا بِـايـتِنا فَانظُر كَيفَ كانَ عـقِبَةُ المُنذَرين» (يونس/10،73)

2. قوم لوط:

آنان نيز با سر باز زدن از راه صحيح و تهديد حضرت لوط به عذاب نزول باران سنگ (سجين) گرفتار شدند:«واَمطَرنا عَلَيهِم مَطَرًا فَساءَ مَطَرُ المُنذَرين» (شعراء/26، 173؛ نمل/27،58) برخى مفسّران مقصود از «منذَرين» را امّتهاى هلاك شده دانسته‌اند.[38] در دو آيه ديگر نيز آدميان را به عبرت آموزى از عاقبت هشدار داده شدگان: «فَانظُر كَيفَ كانَ عـقِبَةُ المُنذَرين» (صافّات/37،73) و توجّه به پيامد نافرجام آنان: «فَاِذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرين» (صافّات/37،177) فرا خوانده است. برخى از روايات «منذَرين» در اين آيه را بنى‌اميه و پيروان آنان كه در آخرالزمان به عذاب گرفتار مى‌شوند معرفى كرده‌اند.[39] در سوره قمر نيز از عذاب قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و آل‌فرعون سخن به ميان آمده و با تعابيرى همچون «فَكَيفَ كانَ عَذابى و نُذُر» (قمر/54 ، 16، 18، 21،30) و «فَذوقوا عَذابى و نُذُر» (قمر/54 ، 37، 39) آنها را «منذَرين» يعنى هشدار داده شدگانى بى‌توجه كه به عذاب دچار گشته‌اند شناسانده است.

منابع

اقرب‌الموارد فى فصح العربية و الشوارد؛ بحارالانوار؛ پيام قرآن؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسيرالتحرير و التنوير؛ التفسير الكبير؛ تفسير القمى؛ تفسير منهج الصادقين؛ تفسير نمونه؛ جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن؛ السيرة الحلبيه؛ السيرة النبويه، ابن هشام؛ فى ظلال القرآن؛ الكشاف؛ كشف الاسرار و عدة الابرار؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ مجموعه آثار، استاد مطهرى؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن؛ معجم الفروق اللغويه؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ نثر طوبى.
على محمدى‌آشنانى و بخش فلسفه و كلام



[1].اقرب الموارد، ج 5 ، ص 378، «نذر».
[2]. نثر طوبى، ج 2، ص 448.
[3]. التبيان، ج 1، ص 62 .
[4]. التحقيق، ج 12، ص 75، «نذر».
[5]. الفروق‌اللغويه، ص 78.
[6]. التحرير والتنوير، ج 11، ص 62 .
[7]. التحقيق، ج 12، ص 75.
[8]. المعجم الاحصائى، ج 3، ص 1542.
[9]. بحارالانوار، ج 94، ص 387.
[10]. الميزان، ج20، ص305؛ كشف‌الاسرار، ج1، ص62 ؛ التبيان، ج 1، ص 62 .
[11]. مجمع‌البيان، ج 9، ص 283.
[12]. همان، ج6 ، ص537 ؛ الميزان، ج12، ص90.
[13]. الميزان، ج 7، ص 39.
[14]. الميزان، ج 7، ص 39.
[15]. منهج الصادقين، ج 7، ص 442 ـ 443.
[16]. مجمع‌البيان، ج 5 ، ص 126.
[17]. جامع‌البيان، مج 12، ج 22، ص 156.
[18]. تفسير قمى، ج 2، ص 24.
[19]. كشف الاسرار، ج 3، ص 493.
[20]. كشف الاسرار، ج 3، ص 493.
[21]. الميزان، ج 17، ص 38.
[22]. الميزان، ج 17، ص 66 .
[23]. همان، ج 7، ص 98.
[24]. الكشاف، ج 3، ص 335.
[25]. بحار الانوار، ج35، ص 356.
[26]. التفسير الكبير، ج 25، ص 217.
[27]. فى ظلال القرآن، ج 2، ص 1099.
[28]. مجمع‌البيان، ج 7، ص 322.
[29]. الميزان، ج 20، ص 80 .
[30]. مجموعه آثار، ج 16، ص 154، «سيره نبوى».
[31]. پيام قرآن، ج 7، ص 29.
[32]. التحقيق، ج 12، ص 75 ـ 76، «بشر».
[33]. نمونه، ج 9، ص 69 .
[34]. الميزان، ج 3، ص 157.
[35]. جامع‌البيان، مج 11، ج 19، ص 148؛ مجمع‌البيان، ج 7، ص 322؛ السيرة النبويه، ج 1، ص 262.
[36]. السيرة‌الحلبيه، ج 1، ص 285.
[37]. الميزان، ج 7، ص 40.
[38]. تفسير قمى، ج 2، ص 196.
[39]. همان، ص 200.

مقالات مشابه

تفسیر تطبیقی آیه «انذار» از نگاه فریقین

نام نشریهپژوهش های تفسیر تطبیقی

نام نویسندهعزت‌الله مولایی‌نیا, محمدامین مومنی

مؤلفه های کاربردشناختی انذار در داستان حضرت شعیب علیه السلام

نام نشریهپژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحمدحسن صانعی‌پور, مهدی ارجمندفر, علیرضا دل افکار

تحلیل ساختار کار گفت انداز در قرآن کریم

نام نشریهپژوهش های زبان شناختی

نام نویسندهمحمدحسن صانعی‌پور, مهدی ارجمندفر, بهمن زندی, علیرضا دل افکار

بررسی تفسیری گستره جغرافیایی ارسال رسل درآیات انذار

نام نشریهپژوهشنامه ثقلین

نام نویسندهحامد شیواپور, محمدحاج محمدی

انذار در سوره ياسين

نام نشریهبینات

نام نویسندهمرضیه محصص

بشارت و انذار در قرآن و عهد قدیم با نظر به کتاب اشعیا

نام نشریهمنهاج

نام نویسندهلیلا هوشنگی, لیلا شرفی