رحمان و حنفا

پدیدآوراندرو ریپین

نشریهبولتن مرجع 6

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 1015 بازدید
رحمان و حنفا

اندروريپين (1)

دامنه‏اى كه در آن، متنى ادبى مى‏تواند كليدهاى تفسيرى را درون خود براى استفاده خوانندگان پديد آورد متغير است. برخى از متون تنها با استفاده از مبناى زبانى تخصيص داده شده براى ارتباط برقرار كردن با مخاطبان، حالت خود - مرجع دارند. در برخى از متون تلاش‏هايى بيشتر در به وجود آوردن ملحقاتى به كار گرفته مى‏شود كه به وسيله آنها، تفسير متن امكان‏پذير مى‏گردد. معمولاً اين الحاقات به دنياى خارج متن تعلق دارند، البته اين الحاقات ممكن است حالت فرضى، مجازى، خيالى داشته باشند كه در اين صورت هيچ ارتباطى با روند حقيقى تفسير كه توسط خواننده اجرا مى‏شود نخواهند داشت. قرآن نمونه‏اى از نوع اول يعنى متنى خود - مرجع است؛ به اين معنا كه قرآن كتابى است كه اطلاعات بسيار كمى براى خواننده‏اش در زمينه راهبردهاى تفسيرى ارائه مى‏كند. قرائت يك متن بايد در قالب نظامى متناسب و از پيش تعبير شده باشد، در مورد قرآن كه موردى خاص است، ما بايد نوعى چارچوب مفهومى پديد آوريم كه امكان شكل‏گيرى تفسير در بطن آن وجود داشته باشد. قرآن، زمينه ساز تمدن عربى است و منابع زبانى كه از آن استفاده كرده، منابعى تصفيه شده توسط خود قرآن است.
سير مشترك خاورشناسان در ارتباط با قرآن براساس زندگى نامه و، به ويژه، مراحل دوره نبوت حضرت محمد (ص) قابل تفسير است. و نزبرو داراى تحليلى از سيره است و آن را حوزه‏اى مى‏داند كه متن قرآن مبتنى بر آن است. آلفرد ريچ نيز طى مقاله‏اى با عنوان «محمد در قرآن» نمونه‏اى عالى از سير انجام شده توسط مستشرقان را در اين زمينه نشان داده است. همچنين خانم نويوريت از الگوهاى ساختارى در تركيب با موضوعات ادبى، به عنوان مبانى فهم اين نكته بهره مى‏گيرد كه كاركرد و متن قرآن دست كم در سوره‏هاى مكى چگونه است. استفاده از مبانى باستان شناختى و كتيبه خوانى، يكى از قالب‏هاى مفهومى است كه مفيد از كار در نيامده است.
در اين زمينه علم واژه‏شناسى يا فقه اللغه نيز به كار گرفته شده كه كتاب واژگان دخيل در قرآن اثر آرتور جفرى عمده‏ترين و موفق‏ترين نمونه از اين دست است. لكن اين علم نيز قالب فهمى كافى را فراهم نياورد كه وافى به فهم تمام قرآن باشد. يك دليل براى چنين حالتى اين است كه قرآن در مجموعه زبانى خود داراى حالتى بسيار گلچين كننده است. همچنين جاى دادن قرآن در زمينه‏اى كه يافته‏هاى باستان شناختى پديد آورده امكان‏پذير نبوده است. علاوه بر اين، نبود مطالب وسيع مبتنى بر يافته‏هاى باستان شناختى در مركز جزيرة العرب، جاى دادن قرآن را در آن قالب، امكان‏ناپذير ساخته است. با اين حال يافته‏هاى نوشتارى و باستان شناختى به دست آمده در برخى موارد كار آمد بوده است. من در اينجا قصد استدلال در زمينه موقعيت ممتاز مواد باستان شناختى ندارم، بلكه هدف اصلى من در اينجا توجه دادن بسيار زياد به استفاده از تمامى مواد با هم است. نظام‏هايى نظير باستان‏شناسى، كتيبه خوانى و واژه‏شناسى، منابع اطلاعاتى خنثى نيستند، ليكن به عنوان متن، وجود يك سيستم از پيش تعيين شده مختصات را ايجاب مى‏كنند كه طى آن تفسير آنها امكان‏پذير باشد.
يكى از مشكلات موجود در تفسير قرآن، پيرامون واژه حنيف و ارتباط احتمالى آن با داده‏هاى كتيبه خوانى جنوب عربستان است. تازه‏ترين استدلالات مبنايى ارائه شده توسط بيستون است كه به طور كلى سابقه توحيد در جزيرة العرب را به اواخر قرن چهارم ميلادى باز مى‏گرداند. در اين دوره، موحدان خدا را به نام رحمان مى‏خوانده‏اند. نبشته‏هاى به جا مانده از اين گروه، نه مربوط به نصارا و نه مربوط به يهود است، توحيد آنان توحيد يهودى و نصرانى نبوده است. قرآن نيز خود از وجود نهضت توحيدى قبل از اسلام كه با نام حنيفيت شناخته شده، خبر مى‏دهد.
نقل بخش‏هايى از قرآن كه در آن واژه حنيف و حنفا به كار رفته است، براى ارائه استدلال همه جانبه در اين باره از همان آغاز ضرورى است. حنيف، به دارنده «مذهب استوار» معنا مى‏شود؛ ريشه آن از «حنف» به معناى متمايل شدن و روى برگرداندن مى‏باشد (نيز روى گرداندن از هنجارهاى شرك به سوى اسلام، و راست و استوار گرديدن). از نظر علم اشتقاق، اين واژه از سريانى مشتق شده است.
مفهوم حنيف در آيات قرآنى به همراه ابراهيم آمده است. نقش دستورى و معنايى حنيف در مواضع قرآنى مزبور مورد اختلاف است. معناى حنيف در همه اين مواضع قرآنى، بر خلاف رفتارهاى توصيف شده در يهوديت، مسيحيت و نيز در عقيده مشركان است. حنيف بودن، بخشى از فطرت انسان دانسته شده است و روايات كتب سيره و ديگر كتب تاريخى شامل ارجاعاتى دال بر وجود افرادى است كه در زمان حيات پيامبر حنيف ناميده مى‏شدند. در متون سيره مى‏بينيم كه مسلمين قرن دوم هجرى نيز حنيفيت را به عنوان نامى براى حركت قبل از اسلام مى‏شناختند و نام شمارى از اشخاص نيز به عنوان حنفا ذكر گرديده است (نظير زيد بن عمرو، ورقة بن نوفل و...) تفسيرى ديگر با كنار هم قرار دادن افرادى كه در سيره به عنوان حنفا ذكر شده‏اند به نظر من مى‏رسد و آن نقشى معنا دار است كه مسيحيت در شمار افراد فوق دارد. از چهار حنيف اوليه‏اى كه نام آنها ذكر شده است، سه تن داراى ديانت مسيحى بوده و شخص چهارم نيز در سوريه در بين مسيحيان در حال تحقيق بوده كه اهالى آنجا وى را به مكه ارجاع مى‏دهند. من تصور نمى‏كنم كتب سيره يا منابع مشابه وجود حنيفى‏گرى سازمان يافته‏اى را پيش از اسلام تأييد كنند. كريستين را بين در مقاله‏اى عالى اطلاعات راجع به كتيبه‏هايى را گردآورده كه انعكاس دهنده عقيده توحيد است. برخى از اين كتيبه‏ها عقيده يهودى و برخى مسيحى را منعكس مى‏كنند كه نوع اخير متعلق به زمان ابرهه است و نام رحمان در برخى از آنها در كنار نام «فرزندش، مسيح پيروزمند» به چشم مى‏خورد.
گروه ديگر كتيبه‏هايى اندك‏اند كه در آنها تصريح به يهودى يا مسيحى بودن نشده است؛ تنها نام خداى واحد است كه ذكر مى‏شود و گاهى از وى به رحمن تعبير مى‏شود. رحمن معادل مستقيم «الرحمن» است كه حدود 170 بار در قرآن با احتساب بسمله‏ها به كار رفته است. «رحمن» در كتيبه‏هاى جنوب عربستان براى ناميدن «خدا» توسط يهوديان و «پدر» از سوى مسيحيان نيز به كار رفته است. اين نام از سوى اهل مكه در آغاز نزول اسلام به دليل خارجى بودن، طرد مى‏شده است.
رحمن داراى منشأ عبرى است و از سوى خود يهود و نصاراى جنوب عربستان استعمال مى‏شده است. سير انتقال آن نيز به قرآن از هر يك دو جامعه فوق محتمل است و اين دليل نيز ضرورتاً تأييدى بر وجود انديشه توحيدى كه بومى جنوب يا مركز عربستان باشد نيست.
حنيف از واژه سريانى Hanpe مشتق شده، اما اين واژه سريانى به معناى «مشرك» است. بيستون براى حل اين مشكل چنين اظهار عقيده مى‏كند كه واژه فوق از طريق نجران وارد زبان عربى شده و اهل نجران نيز بايستى ملتفت بوده باشند كه مبلغان سريانى، هر غير مسيحى، اعم از مشرك يا موحد را Hanpe مى‏ناميده‏اند.
نتيجه‏اى كه از مباحث فوق بايد به آن رسيد اين است كه سنگ نبشته‏ها، سندى مستقل درباره تاريخ حنيفى‏گرى نيست و تنها با توجه به داده‏هاى قرآنى و سپس عربى است كه سنگ نبشته‏هاى جنوب عربستان قابل تفسير جهت اظهار نظر درباره دليل قطعى وجود چنين توحيدى غير يهودى و غير مسيحى مى‏باشند.

پی نوشت ها:

(1) .Andrew Rippin

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد

معناي واژه «ص-ل-ح» و مشتقات آن در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمجید صالحی

مفردات قرآن در «تفسیر المیزان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمود حائری, صالح عادلی ساردو

خبری یا انشایی بودن اسلوب «سبحان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهوصال میمندی, علی بیانلو, سکینه حجازی