همواره در طول تاريخ رهبران و حاكمان اسلامى - اعم از عادل و غيرعادل - از اين فرصتبىنظير به نفع خود استفاده سياسى مىكردند; از زمانى كه پيامبراكرم(ص) با ياران محدودش در مكه حضور داشتند و تحت محاصره وشكنجههاى شديدىبه سر مىبردند، همواره در پى فرا رسيدن ايام حجبودند تا از اين فرصت ارزشمند براى انتقال پيام الهى به مردم استفاده نمايند. پيامبر گرامى از اين مراسم عبادى - سياسى چنان براى ترويج دين توحيدى و طرد شرك و كفر بهره مىگرفت كه مشركين قريش درصدد شدند تا عدهاى را در دروازههاى ورودى شهر مكه مامور كردند تا آنها به كسانى كه قصد شركت در مراسم حج را داشتند بگويند كه شخصى در اين سرزمين هست كه مطالب و ايدههايى دارد كه شما را سحر مىكند و شما در گوش خود پنبه بگذاريد تا پيام او را نشنويد.
اما پيامبر و يارانش حداكثر بهره را مىبردند تا پيام انقلاب اسلامى را به مردم برسانند و «پيمان عقبه» ثمره چنين تلاشها بود كه مردم مدينه در نتيجه همين رفت و آمدها با اسلام انس گرفتند و در همين راستا پيامبر اسلام بارها از همين كنگره حجبراى گسترش اسلام ناب و نابودى شرك و كفر حداكثر استفاده را نمودند كه نمونههاى بارز آن «پيمان عقبه»، «جريان فتح مكه»، «تعيين اميرالحاج در سال نهم هجرت» و «خطبههاىآن حضرت درحجةالوداع» مىباشد. چنان كه پيامبر از همين موقعيت استفاده نمود و «مساله رهبرى و ولايتحضرت امير» را در ميان آن جمعيت انبوه مطرح فرمود.
حضرت امير نيز در زمان خلافتخود بارها از اين فرصت استفاده نموده است و از آنجايى كه منصب اميرالحاج علاوه بر سرپرستى حجاج در امور دينى و... بار سياسى هم داشت، در سال37 (ه.ق.) هم از طرف حضرت امير(ع) شخصى بنام عبداللهبن عباس و هم از طرف معاويه شخصى بنام يزيدبن شجره رهاوى براى تصدى اين امور عازم شدند كه كارشان به نزاع كشيد و سرانجام بر شخص ثالثى بنام شيبةبن عثمان توافق نمودند. (1)
در تاريخ اسلام موارد مشابهى از اين حركتهاى سياسى ديده مىشود كه عدهاى براى اجراى سياستهاى خويش از مراسم حجبهره مىبردند; چنان كه معاويه مساله جانشينى يزيد را در سفر حج مطرح كرد و منصور دوانيقى در سال136 (ه.ق.) اميرالحاج مردم شد و در همان مراسم به نفع خود بيعت گرفت. همچنين حضرت ابوذر در زمان عثمان يك سال به حج رفت و در كنار كعبه ضمن نقل رواياتى كه از پيامبر اكرم درباره دوستى با عترتش فرموده بود، از وضع موجود انتقاد كرد. (2) و نيز عمل سيدالشهدا(ع) در ايام حج و سخنرانى انقلابى آن حضرت در بين جمعيت، نمونه بارز استفاده سياسى از حج مىباشد كه حتى براى اين منظور چند ماه در مكه توقف نمود تا موسم حج فرارسد ومردم از سراسر عالم در اين مكان جمع شوند و حضرت به تبليغ بپردازد.
و يا در سال 58 (ه.ق.) دو سال قبل از مرگ معاويه در سرزمين منى در بين جمعيت 1000 نفرى به انتقاد از معاويه پرداخت و فرمود «اما بعد فان الطاغية قد صنع بنا و شيعتنا ما قدعلمتم و رايتم» (3) اما بعد همانا اين طاغوت (معاويه) برخوردهايى با ما و شيعيان ما نمود كه همه شما مىدانيد و ديدهايد و گواه بودهايد و در دنباله روايتبه نكته ديگر اشاره كرد كه همان پيامرسانى باشد. فرمود: «گفتارم را بشنويد و به خاطر بسپاريد و وقتى كه به محل سكونتخود برگشتيد پيام مرا به افرادى كه مورداطمينان شماهستندابلاغ نماييد...من ترس آن دارم كه با اين اوضاع حق فرسوده گردد...».
همچنين ديگر ائمه: با حضور خود در ايام حج و تشكيل جلسات و ذكر احاديث، استفاده سياسى مىكردند; از جمله جريان امام سجاد و هشامبن عبدالملك و شعر فرزدق در مدح امام سجاد(ع) و...و نمونههاى ديگرى از فعاليتهاى سياسى كه بدان اشاره شد.
و شايد رواياتى كه نقل شد كه «حج نوعى جهاد است» بيانگر بعد سياسى قضيه باشد چنانكه امام صادق(ع) در اينباره فرمود:
«هو (حج) احد الجهادين و هو جهاد الضعفاء و نحن الضعفاء» (4) «حجيكى از دو جهاد است و آن جهاد افراد ضعيف است و آن ضعفا ما هستيم».
امام(ع) با بيان اين مطلب به سياست اشاره مىكند; يعنى، ما ضعفا هستيم و حكومت در دست ما نيست و نمىتوانيم با كفر، مبارزه عملى نماييم، پس لااقل به حجبرويم و از آن موقعيتبهرهبردارى سياسى و فرهنگى نماييم.
اصولا اطلاق جهاد بر حجيك نوع وجه مشتركى بين آن دو را مىطلبد تا نام جهاد بر حج اطلاق كرد چنان كه همراه ساختن آيات حج و جهاد (5) در سوره مباركه حجبه ما مىفهماند كه ميان حج و جهاد رابطه خاصى وجود دارد و آن اين كه سرزمين حجبهترين مكان براى تجمع متفكران اسلامى است كه موقف سياسى و دفاعى خود را به بحثبگذارند و از نيروهاى پراكنده صف واحدى تشكيل دهند و از طريق انجام صحيح حج، آمادگيهاى لازم را كسب نمايند و مانند سربازى كه در ميدان آموزش تعليم ديده، خود را در مقابله با دشمنان اسلام بكار گيرد، از اينرو پيامبر گرامى اسلام در روايات متعدد مجاهد و حاج را كنار هم قرار داده و براى آن دو يك حكم نموده است; «مجاهد فى سبيل الله و حاجى و معتمر مهمانان خدايند كه اگر دعا كنند دعايشان به اجابت مىرسد». (6) و در روايات ديگر، نفقهاى كه در راه حج مصرف شود را با نفقهاى كه در راه جهاد مصرف مىگردد مقايسه كرد. (7)
همرديف بودن «حج و جهاد» در قرآن و روايات، بيانگر اين حقيقت است كه بين اين دو فريضه الهى وجوه مشتركى وجود دارد.
از مجموعه مباحث اين فصل به خوبى روشن شد كه شبهاتى كه بعضى از علماء و تحليلگران وهابى، در مورد بعد سياسى حج مطرح كردهاند و آن را مخالف اسلام و قرآن دانستهاند، چيزى بىاساس، بلكه توام با اغراض سياسى بوده است و در حقيقت نفى بعد سياسى حج، اثبات حربه سياسى آنان است.
چرا كه اثبات شد كه بعد سياسى حج، نه تنها مخالف قرآن، اسلام و سنت نيست، بلكه عين قرآن و متابعت از اوامر خداوند و تاسى از ابراهيم خليل، رسول امين و سلف صالح است.
قرآن مىفرمايد: اعلامى است از طرف خدا و رسولش به عموم مردم در روز حج اكبر كه خداوند و رسولش از مشركين بيزارند.(توبه/3)
برائت از مشركين بر اساس اين آيه مباركه يك حكم قطعى وحتمى است و در همه زمانها استمراردارد و مخصوص موسم حج نيست، بلكه بيزارى و برائت از مشركين تاسى از ابراهيم خليل است. (8) و بايد مسلمانان به پيروى از ابراهيم(ع) فضاى سراسر عالم را از محبت و عشق به ذات حق و نفرت و بغض نسبتبه دشمنان خدا لبريز كنند و لحظهاى از اين آهنگ توحيدى غفلت نكنند. (9)
امام خمينى (ره) احياگر حج ابراهيمى مىفرمايد: فرياد برائت ما، فرياد دردمندانه ملتهايى است كه خنجر كفر و نفاق قلب آنان را دريده است، فرياد فقر و تهيدستى گرسنگان و محرومان و پابرهنههاست كه حاصل عرق جبين و زحمات شبانهروزى آنان را زراندوزان و دزدان بينالمللى به يغما بردهاند. فرياد مظلومانه مردم لبنان و فلسطين و بوسنى و كشمير و افغان و عراق و... است فرياد همه مردمانى كه ديگر تحمل تفرعن آمريكا و حضور سلطهطلبانه آن را ندارند». (10)
گويا آيه مباركه از سوره توبه كه خداوند در مقياس افتخار و فضيلت فرمود: «آيا سيراب كردن حجاج و عمران مسجدالحرام را همانند عمل كسى قرار داديد كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد و در راه خدا جهاد كرده است اين دو هيچ گاه در نزد خدا يكسان نيست و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمىكند».(توبه/19) در عصر ما نازل شده است و گوياى حال ماست; در عصر حاضر، خادمين حرمين با سرگرمى به سقايت و معيشتحجاج، و پرداختن به عمارت وتزيينمسجدالحرام ومسجدالنبى(ص)، و غفلت از ايمان و جهاد فىسبيل الله و كنارهگيرى از حقوق مسلمانان مظلوم مصداق بارز آيه مذكور مىباشند. آنها با يدك كشيدن عنوان «خادمالحرمين»، هر گونه سوء استفادهاى را انجام مىدهند و در عوض خدمتبا تحميل كردن عقايد وهابى بر ديگر گروهها و صد سبيل از مستطيعان و اعمال انواع تضييق بر حجاج به خيال خام خويش برنامههاى اسلام و قرآن را اجراء مىكنند و حال آنكه، طبق آيات الهى اين افراد از ظالمين محسوب مىشوند و مصداق اتم آيه «من يرد فيه بالحاد بظلم فذقه من عذاب اليم»، (11) مىباشند.
كعبه، متعلق به عموم مسلمين است و بايد شيوه برگزارى حج متناسب با مصالح و منافع امت اسلامى و در جهت رشد و استقلال كشورهاى اسلامى باشد، نه در خدمت اهداف استكبارى. چرا در «كنگره جهانى حج» اجازه نمىدهند كه مردم مسلمان براى همدردى و كمك به برادران و خواهران ستمديده اعاناتى جمع كنند؟ آيا اين هم مخالف اسلام و قرآن است؟ اگر در مراسم حج، كنار خانه خدا كه مثابه و مامن (12) و مايه قوام جامعه بشرى (13) است مشكلات مسلمين و حكومتهاى اسلامى مطرح و براى حل آن گامى برداشته نشود، پس كجا اين مسائل بايد حل شود؟ اكنون چه دردناك است اگر بشنويم كه در حج نبايد به مسائل سياسى و اجتماعى مسلمين پرداخت.
حجيگانه فريضهاى است كه خداوند براى اداى آن همه آحاد مسلمين را از گوشه و كنار جهان به يك نقطه معين در «ايام معلومات» فراخواند، بهطورى كه اگر در غير اين مكان و زمان انجام گيرد، پذيرفته نخواهد شد.حج در ماههاى معينى است. (14)
اگر چه در گذشته و امروز تلاشهائى شده و مىشود تا حج را فريضه فردى قلمداد كنند اما با توجه به آيات و روايات فهميده مىشود كه حج مركز اجتماع مسلمين است; چون كه اگر هدف صرف انجام دادن مناسك و طواف گرد خانه خدا و... بود چرا جايز نباشد در تمام دوره سال انجام گيرد؟ چه لزومى داشت همه مردم مكلف باشند در يك مقطع زمانى خاص در يك نقطه جمع شوند و در آن ايام هم در اجتماعات يك روزه و يك شبه و سه روزه گرد همآيند تا شاهد منافع خود باشند «ليشهدوا منافع لهم»؟ (حج/27 و 28)پس منافعى كه مسلمانان بايد شاهد آن باشند منافعى است كه با حيثيت تجمع مردم و حالت اجتماع ارتباط پيدا مىكند و حتى مى شود گفت: كه اگر از اين اجتماع، فايده عمومى برده نشود مقصود حاصل نخواهد شد (15)
يكى از امتيازات مختص به حج اين است كه خطاب در آن متوجه عموم مردم است نظير آيات ذيل:
اى ابراهيم اعلان عمومى دربين مردم براى حجبنما(حج/27و28); براى خدا بر مردم است آهنگ خانه او كنند; همانا اولين خانهاى كه براى مردم قرار داده شده سرزمين مكه است (آلعمران/96و97); بخاطر بياوريد هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت مردم قرار داديم (بقره/125و199); خداوند كعبه را كه خانه محترم است وسيلهاى براى اقامه امر مردم قرار داده است. (مائده/97).
اين گونه آيات و روايات دلالت روشن بر «بعد اجتماعى حج» دارد و گرنه اگر مساله حج فردى بود، لازم نبود اين همه روى كلمه «الناس» تكيه شود. همچنين لازم نبود مردم از راه دور و نزديك با هر وسيله ممكن، در زمان معين و در مكان معين گرد هم جمع بشوند تا اين فريضه الهى را با حالت اجتماع انجام بدهند; اگر ثمره و بهره حج فردى بود چرا فرمود: «پس از همانجاكه مردم كوچ مىكنند كوچ كنيد» (بقره 125 و199) اين آيه مىرساند كه حج مركز اتحاد مسلمين است و هيچ كس حق تكروى و دورى از اجتماع مردم را ندارد; چون كه حج علاوه بر اين كه يك فريضه فردى است، همچنين يك فريضه جمعى مى باشد و ثمره و منفعت آن به تمامى مسلمين بر مىگردد.
با عنايتبه عموميت دعوت «اذن فىالناس بالحج» و اطلاق «منافع» و تفسير امام رضا(ع) كه منافع حج افرادى را كه در مراسم حج نبودهاند را دربر مىگيرد، مىشود ادعا كرد كه قدر متيقن از منافعى كه بر مراسم با شكوه حج مترتب مىشود همان «منافع عمومى و اجتماعى» حج است.
همچنين قدر متيقن از «قياما للناس» در آيه مباركه «جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس»(مائده/97) بعد اجتماعى آن است، چونكه با توجه به اطلاق كلمه «قياما» و مناسبت آن با «للناس» و با عنايتبه معنى «قيام» (16) چنين استظهار مىگردد كه كعبه و حج، سبب اصلاح امور دينى و دنيوى مردم (17) و باعث رفع نابسامانيها از جوامع مسلمين خواهد گرديد، چرا كه كعبه به عنوان ضامن جامعه بشرى مطرح شده است و اين به خاطر حرمت و جلالت و قداستى است كه كعبه در نظر عموم مردم دارد، از اينرو كعبه موصوف به «بيتالحرام» شده است، از اينرو محور فعاليت همگانى واقع مىگردد.
از سوى ديگر، همانطورى كه هدف از ارسال رسل و انزال كتب، «قيام مردم به قسط» (حديد/25) مىباشد، بهترين وسيله تحقق اين هدف، مراسم باشكوه حج مىباشد و اين يكى ديگر از منفعت اجتماعى حج است.
خلاصه اين كه، قوام جامعه بشرى، اقامه عدل و قسط در بين مردم و اصلاح امور دينى و دنيوى، درگرو برگزارى صحيح حج مىباشد و نقطه مقابلآن،از همپاشيدن جامعههاىبشرى و رواج ظلم، و فساد امور دينى و دنيوى در گرو تعطيلى حج مىباشد، از اينرو مولى على(ع) در اين باره فرمود: «حجخانه خدا را ترك نكنيد كه هلاك و نابود مىشويد» (18) پس احياى برنامه واقعى حج، تاثير شگرفى در اجتماع دارد و در حقيقتبقاى اصل دين و در نتيجه بقاى متدينين بستگى به بقاى كعبه دارد. «تا كعبه پابرجاست دين و مكتب هم پابرجاست» (19)
از آنجايى كه حج مركز اجتماع و اتحاد مسلمين است منافع و آثار اجتماعى فراوانى را به همراه دارد كه در ذيل به بعضى از آنها اشاره خواهد شد.
- يكى از بارزترين منافع اين اجتماع عظيم، ايجاد تفاهم، تحكيم برادرى و رفع اختلافات دينى بين طبقات مسلمين است. اگر از بررسى آيات و روايات (20) بدست مىآيد كه دين اسلام، دين اتحاد و يگانگى است، بهترين و مناسبترين زمان و مكان جهت تحقق اين هدف، مراسم حج است. اگر به نماز جماعتسفارش مؤكد شده تا اهالى هر محله به كمك يكديگر، امور زندگى خويش را اداره نمايند و اگر نماز جمعه مقرر شده تا مردم شهرها گرد هم آيند و در پرتو اجتماع و اتحاد، امور خود را حل كنند، حج هم در هر سال يك مرتبه، در زمان و مكان خاصى واجب شده تا مسلمانان از نقاط مختلف عالم گرد خانه خدا جمع شوند و دست اتحاد و برادرى به سوى يكديگر دراز نمايند و در پرتو آن، مشكلات همديگر را حل نمايند.
حضرت امام ; در اين باره فرمودند: «از جمله وظائف در اين اجتماع عظيم، دعوت مردم و جوامع اسلامى به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است (21) با اتكال به خداى بزرگ در اين مواقف عظيمه، پيمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنتببنديد و از تفرق و تنازع بپرهيزيد "و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم". (22)
- پس يكى از آثار و منافع مهم اجتماعى «وحدت كلمه» مىباشد چرا كه زائرين بيتالله بايد از راه دور و نزديك بيايند و بالعيان تحكيم برادرى در فكر و عمل را ملاحظه كنند و مشاهده نمايند كه همه امت اسلامى يك خدا را مىپرستند; امتيك پيامبرند; معتقد به يك كتابند; به طرف يك قبله مىايستند; دوش به دوش هم بر گرد يك محور مىچرخند و همه يك هدف، يك مسير و يك برنامه را دنبال مىكنند. اين چنين وحدت به طور قطع جمعيتها را فشرده و متراكم و قلبها را به هم نزديك مىكند و در نتيجه يك نيروى قوى توليد مىكند كه باعث عظمت و شكوه اسلام و مسلمين و ذلت و خوارى كفر خواهد شد، از اينرو نبى مكرم اسلام در خطبه معروف «حجةالوداع» به همين نكته اشاره فرمودند:
«اهل ايمان با هم برادرند خونهاى آنها ارزش مساوى دارد. پيمان كوچكترين فردشان در حكم پيمان عموم مسلمين است همه با هم در حكم يكدست و قدرت واحدى در مقابل بيگانهاند». (23)
احساس وحدت و يگانگى در ايام حج در حد اعلايى وجود دارد; چرا كه عالم و جاهل، غنى و فقير، رئيس و مرئوس، كوچك و بزرگ و سياه و سفيد، همه با هم در يك قطعه لباس سفيد مىخروشند و مىروند و مىنشينند و مىخورند و مىخوابند.
خلاصه، اعضايى كه در كنگره حج گرد هم جمع مىشوند، هيچ اختلاف اصولى ندارند و رابطهاى كه بين آنها حكمفرماست، رابطه دين است كه از هر رابطه ديگر; نظير، مليت، نژاد و رنگ، قويتر و محكمتر است.
- يكى ديگر از منافع اجتماعى حج، «مساوات واقعى اجتماعى» است كه همه زائرين از حداقل زندگى بهرهمند بوده و يك نمونه از زندگى اقتصادى بدون فاصله يا لااقل با فاصله كم، در هر سال يك بار در عمل به نمايش گذارده مىشود; به طورى كه زندگيها نزديك بهم، لباسها كاملا يكسان، مكانها و غذاها شبيه هم مىباشد. چنانكه لغو امتيازات نژادى، رنگ، امتيازات شخصى; نظير ثروت و مقام، اصل و نسب، زيبايى و زشتى، شاهد گوياى ديگرى بر اين مساوات است.
خداوند متعال در لغو امتيازاتى كه قريش (24) براى خود قائل شده بود فرمود: «سپس از همانجا كه مردم كوچ مىكنند كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نماييد كه خدا آمرزنده مهربان است». (بقره/199) همچنين مفسر و مبين واقعى قرآن; يعنى پيامبر اكرم(ص) در خطبه حجةالوداع فرمود: «مردم! پروردگار همه شما يكى است و پدر همه شما يكى است; همه از آدميد و آدم از خاك است; عرب را بر عجم فضيلتى نيست مگر به ملاك تقوا». (25)
اين سلوك جمعى در حج، عدالت اجتماعى اسلام را منعكس مىكند كه از مصاديق آن: اشباع فقرا، دفع حقوق شرعى، پاك كردن اموال و اداى دين است; چونكه اولين مرحله حج، تصفيه حساب مالى با خدا و با مردم مىباشد و اين يك نوع توزيع ثروت اجتماعى است كه مبتنى بر عدالت مىباشد و از طرف ديگر، اگر تقسيم قربانى صحيح انجام گيرد، مليونها گرسنه سير مىشود و بدينوسيله بين غنى و فقير، ارتباط برقرار مىگردد. چنانكه لباس يك رنگ، يك نوع تعامل اجتماعى بين فقير و غنى، حاكم و محكوم و رئيس و مرئوس مىباشد و به انسانها مىفهماند كه ارزش حقيقى انسان، غير از مال و مقام است.
- يكى ديگر از منافع اجتماعى حج، ايجاد مسؤوليت اجتماعى در فرد است; چونكه فرد در طواف جمعى در دور كعبه، سعى بين صفا و مروه، وقوف در عرفات و مشعر، بيتوته در منى و رمى جمرات احساس مىكند كه جزئى از امت اسلامى است كه عمل، هدف، خدا، قبله و كتاب واحد دارد و در نتيجه به فكر مسؤوليت اجتماعى مىافتد.
- ديگر از منافع اجتماعى، «امنيت اجتماعى» است كه هيچ كس در ايام حجحق تعرض به ديگران حتى حيوانات را ندارد. چرا كه خداوند متعال فرمود: «هر كس داخل آن شود در امان است» (آلعمران/97) و «هنگامى كه خانه كعبه را مرجع و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم».(بقره/125)
وجود يك جامعه امن و مطمئن و به دور از هرنوع تجاوزات، از آرزوهاى ديرينه دانشمندان و مصلحان بوده و هست كه سازمانها و جوامع بينالمللى در تحقق چنين آرزويى هستند، اما تاكنون ره بجايى نبردهاند، ولى خداوند حكيمبراساس حكمت متعاليهاش قرنها قبل، منطقهاى را در يك نقطه از زمين براى چنين هدفى بنيان نهاده استبه حدى كه شكار حيوانات و حتى كمك شكارچى به واسطه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع گرديده است. آن هم در منطقهاى كه ناامن بود انسانها ربوده مىشدند و همه جا غارت و كشتار بود (عنكبوت/67) و قانون جنگ و جدال در آن نقطه زيرپا گذاشته شده است. قرآن مىفرمايد: كسانى كه با احرام حج را بر خود واجب كردهاند بايد از تمتعات جنسى و انجام گناه و بحث و جدال اجتناب نمايند. (26)
وجود چنين جامعهاى از اول خلقت مورد عنايتخداوند متعال بوده است كه شرط اساسى بقاى هر جامعه، وجود چنين نعمتى است تا انسانها كلاس آن را در هر سال در اين مكان مقدس طى نمايند و در سراسر جهان گسترش دهند. اين تمرين و نمايش اگرچه در مدت كوتاهى است، اما هر چه هست تمرينى براى شركتكنندگان و اتمام حجتى براى جهانيان است. و اگر محل تشكيل كنگره حج در نقطه امنى قرار داده شد براى اين است كه سران و نمايندگان مسلمين آزادانه و با كمال اطمينان نسبتبه يكديگر و بدون هيچ تشويشى منافع مسلمين را در نظر گرفته و از همديگر جهت رفع مشكلات يارى بجويند.
- يكى ديگراز منافع اجتماعى حج، معارفه بينالمللى مسلمين جهان است كه امام ششم جعفربن محمد(ع) در بيان علل حج فرمود: «خداوند در حج وسيله اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم آورده تا همديگر را بشناسند». (27)
در سايه شناختيكديگر زمينه تبادل آرا و افكار فراهم مىشود و هر گروه از هر ديارى كه مىآيد دستاوردهاى علمى و پيشرفتهاى فرهنگى و اقتصادى خويش را به برادران دينى ديگر مناطق و كشورها انتقال مىدهد و با اين عمل، نردبان ترقى و تعالى را براى همديگر فراهم مىنمايد و نقطههاى قوت و ضعف خويش را شناسايى مىكنند و در صدد قويتخويش برمىآيند.
- يكى ديگر از منافع و آثار اجتماعى حج، تنظيم برخورد اجتماعى زن و مرد است; چرا كه به آنها در ايام حج آموخته مىشود كه در برخوردها مواظب يكديگر باشند و طورى ظاهر نشوند كه هوسانگيز باشد، بلكه بايد به دور از هرگونه آرايش و با لباس معمولى در مقابل هم ظاهر شوند و حتى بايد از لذت جنسى حلال هم صرفنظر كنند تا تمرين و آزمايشى در پهنه زندگى اجتماعى گردد «فلارفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج» (بقره/197) كه مراد از «رفث» هرگونه لذت جنسى در ايام احرام مىباشد; پس «عفت اجتماعى» در موسم حج تمرين داده مىشود تا در غير موسم جبرخوردهاى زن و مرد بهبود يابد.
- از جمله آثار اجتماعى ديگر، «آموزش و تمرين نظم و انضباط اجتماعى» است; چونكه حج از آغاز تا انتها، همه و همه روى نظام و ترتيب خاصى انجام مىگيرد; شروع آن در وقت معين و در مكان معين و با لباس و رمز مشخص، و طواف، سعى، وقوف، رمى، هدى و... بايد بر اساس اندازه معين و نظم خاص انجام پذيرد تا بشر درسى از نظم و انضباط اجتماعى را آموخته و براى هميشه آن را در جامعه رعايت نمايد.
- و بالاخره، اجتماع عظيم حج، ارائه نمونه عملى جامعه اسلامى است كه در سايه ايمان تشكيل گرديده و يك نمونه كوچك از اجتماع روحدار به نمايش گذاشته مىشود كه روابط اجتماعى مردم با يكديگر تحت تاثير ايمان و محبت واقع شده و در آن محيط معنوى خودخواهى و رفتار و گفتار ناپسند بسيار كم ديده مىشود; محيطى آرام و باصفا كه رعايت فضائل اخلاقى و حقوق اجتماعى به چشم مىآيد و اين اجتماع در واقع، نمايشى از جامعه اسلامى است كه داراى شكوه، عظمت، امنيت، عدالت، مساوات واقعى و نظم و انضباط اجتماعى مىباشد كه از امتيازات آن اين است كه هر سال اين اجتماع تشكيل و در معرض عموم گذاشته مىشود. (28)
شكى نيست كه حج از اشكال سلوك جمعى است و اين سلوك جمعى، يك قضيه جهانى است و براى منطقه خاص و زمان خاص نمىباشد و گروهى مخصوص و جغرافياى ويژهاى نيست همانطورى كه خداوند متعال در خطاب به ابراهيم فرمود: «مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از راه دور قصد خانه خدا كنند». (حج/27)
اين سلوك جمعى كه از افراد مختلف جهان كه با تفاوت در رنگ و پوست و زمان و مكان بوجود آمده، منافع زيادى را دربر دارد: اول اين كه زمينهساز يك دولت واحد جهانى است و خود اين سلوك جمعى اعلام مىكند كه اسلام جهانى است و دليل بر آن، اين است كه مسلمين از قارههاى مختلف جهان با تفاوتهاى بسيار در يك نقطه دور هم جمع مىشوند و يك خدا و يك پيامبر و يك كتاب و يك قبله و يك هدف را دنبال مىكنند و از اين يكرنگى و همفكرى فهميده مىشود كه امكان دارد يك دولت واحد جهانى تشكيل داد و در واقع، حج ارائه نمونه عملى اين دولت واحد جهانى است.
از سوى ديگر، شكى نيست كه سلوك جمعى باعث تغيير اجتماعى ملموس مىشود، اما از آنجا كه سلوك جمعى در حج از اعلا درجه تعامل اجتماعى است، پس نتيجه اين سلوك در مرتبه اعلا قرار دارد چرا كه:
اولا: تغيير اجتماع آن مطلوب، ثابت، عميق و ريشهدار خواهد بود.
ثانيا: بعد از اداى مناسك حج دو تغيير در انسان حاصل مىشود: يكى تغيير روحى و تطهير نفسى و ديگرى تغيير اجتماعى.
ثالثا: از آنجا كه حج نقش خطيرى در تغيير حيات روحى و اجتماعى دارد، از اينرو حرمتى از حرماتالله است كه هتك آن روا نيست و هر كس كه برنامههاى الهى را بزرگ بشمارد و احترام آن را حفظ كند براى او نزد پروردگارش بهتر است. (حج/30)
رابعا: در اين سلوك جمعى، مترقيترين شعار اجتماعى وجود دارد و آن شعارى است كه اسلام به آن امر كرده و سنت پيامبر است و آن شعار برائت از مشركين است كه بهترين شعار براى احياى عدالت اجتماعى است. چرا كه بزرگترين انحراف در دين اسلام كه باعث انواع شقاوت مىشود شرك به خداست و ترديدى نيست كه وجود شرك در جوامع انسانى مانعى بر سر راه «عدالت اجتماعى» است و اعلان برائت از مشركين، سرآغاز تغيير اجتماعى انسان است تا اجتماع موحد در همه سطوح بر اساس احكام اسلام و عدالت اجتماعى، استوار گردد. (2)
1- مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 4، ص 201 به بعد.
2- ابىمنصور طبرسى، الاحتجاج، ج 2، همان
3- همان
4- من لايحضر الفقيه، ج 2، ص359.
5- از آيه 25 تا37 مربوط به حج و از آن به بعد مربوط به جهاد مىباشد.
6- حافظ قزوينى، سنن ابن ماجه، ج 2، مناسك حج، باب 5، (قم: دارالفكر، بىتا) ص966.
7- مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 200.
8- قال يا قوم انى برى مماتشركون، سوره انعام، آيه 78.
9- با استفاده از پيام امام خمينى(ره)
10- با استفاده از پيامهاى نورانى حضرت امام خمينى(ره)
11- هركس بخواهد دراين سرزمين ازطريق حق منحرف گردد و دستبه ستم زند ما از عذاب دردناك بهاو مىچشانيم.
12- واذ جعلنا البيت مثابة للناس وامنا. (بقره/125)
13- جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس. (مائده/97)
14- «حج در ماههاى معينى است». (بقره/197)
15- با استفاده از پيام مقام معظم رهبرى در تاريخ 8/3/72.
16- معناى آن قبلا گذشت.
17- اين اطلاق هم در روايتبه آن اشاره شده (جعلها الله لدينهم و معايشهم، بحار، ج86، ص 65); و هم اكثر مفسرين، اعم از خاصه و عامه، به آن اشاره كردهاند.
18- بحارالانوار، ج96، ص19.
19- وسائلالشيعه، ج 11، ص 21.
20- نظير آيه «واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا» (آلعمران/103); «ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» (انفال/46); «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم» (حجرات/10); و نظير روايت المؤمن اخ المؤمن كالجسد الواحد; (مرحوم كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 165، بابى دارد بنام اخوة المؤمنين بعضهم لبعض و احاديث زيادى را نقل فرموده است).
21- حج در كلام و پيام امام خمينى ص34 و37.
22- همان.
23- ابنشعبة، تحف العقول، ص 30.
24- قريش، معتقد بود كه وقوف به عرفات مال كسانى است كه از خارج مكه آمدهاند، اما قريش و طوايف اطراف حرم و وابستگان قريش از اين كار معاف بودند توضيح بيشتر اين موضوع در بحث «حج جاهليت» گذشت.
25- تحفالعقول، ص 30.
26- بقره197
27- وسائلالشيعه، ج 11، ص 14.
28- با استفاده از كتاب حج در قرآن مرحوم، شهيد بهشتى، (دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1367 ش).
29- از جزوه دكتر زهير الاعرجى.