دلهاي سخت‏تر از سنگ (مثل چهارم)

پدیدآورجعفر سبحانی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1747 بازدید
دلهاي سخت‏تر از سنگ (مثل چهارم)

سبحاني، جعفر
قلب كه عضوي در سينه انسان است، گرچه وظيفه پخش خون در بدن را به عهده دارد، اما اثر پديده‏هاي رواني مانند خشم، ترس، شادي و اندوه، زودتر از اعضاي ديگر در آن مشاهده مي‏شود. (تندي و كندي ضربان). از اين‏رو بسياري از امور رواني مانند قساوت و بي‏رحمي، و حتي تعقّل و تفكّر به آن نسبت داده مي‏شود.
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الحَجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلوُن»1.
«سپس دلهاي شما پس از اين جريان (ذبح بقره براي شناخت قاتل) سخت شد، آنها مانند سنگ‏اند يا سخت‏تر از آن (زيرا) برخي از سنگها است كه از آن آب فوران مي‏كند، برخي از آنها مي‏شكافد و آب از آن بيرون مي‏آيد، و برخي از آنها از ترس خدا، فرو مي‏افتد خداوند از آن چه كه انجام مي‏دهيد، بي خبر نيست».
پيش از تفسير اين «مَثَل» نكاتي را يادآور مي‏شويم:

1. داستان بقره بني اسرائيل

از آنجا كه قرآن اين «تمثيل» را پس از داستان بقره «بني اسرائيل» مطرح كرده است، لازم است به صورت فشرده به داستان آن اشاره شود، تا ارتباط آيه با ما قبل خود، روشن گردد.
يك نفر از «بني اسرائيل» به دست كسي كشته مي‏گردد، ولي قاتل آن شناسايي نمي‏شود، تمام قبايل خود را تبرئه كردند، و مي‏رفت كه خون مقتول لوث شود، و در نتيجه، درگيري بزرگي در ميان اسباط رخ دهد، سرانجام خصومت نزد موسي عليه‏السلام برده شد تا گره كور اين حادثه پيچيده را بگشايد، جريان از طريق موازين عادي، قابل حل نبوده، بايد از غيب استمدادي برسد.
وحي الهي فرود آمد، و دستور داد كه گاوي را سر ببرند، و برخي از اعضاي مقتول را به گاو بزنند، او زنده مي‏گردد، و قاتلِ خود را معرفي مي‏نمايد.
آنان سخن موسي عليه‏السلام را شوخي و يا استهزاء تلقي كردند و با تحاشي حضرت موسي عليه‏السلام كه فرمود:
«أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الجاهِلِينَ»؛(به خدا پناه مي‏برم كه از جاهلان باشم) روبه‏رو شدند و فهميدند كه كار جدي است و شوخي در كار نيست. ولي چون فرمان خدا را از صميم دل نپذيرفته بودند، درصدد برآمدند كه به‏گونه‏اي از آن شانه خالي كنند.
از اين‏رو يك رشته سؤالها كه همگي نوعي بهانه‏جويي براي فرار از تكليف بود، مطرح كردند. نخست از سن و سال گاو پرسيدند.
خطاب آمد: ميانسال باشد، نه آن قدر پير كه از كار افتاده و نه آن قدر جوان كه نزاييده باشد.
در مرحله دوم از رنگ آن پرسيدند.
خطاب آمد: كه زردرنگ باشد كه بينندگان را خوشحال كند.
در مرحله سوم خواستار ديگر مشخصات گاو شدند.
خطاب آمد: گاوي كه براي شخم زدن رام نشده، و كار آن آبكشي براي زراعت‏ها نبوده و رنگ آن يكپارچه بوده، و در سراسر بدن او رنگ ديگري نباشد.
آنگاه كه درهاي بهانه‏جويي را بسته ديدند، راهي جز تسليم نداشتند و خواه‏ناخواه به موسي گفتند:«الآن جِئْتَ بِالحَقِّ» «حالا حق مطلب را اداء كردي».
ولي چنين تصديقي، جز ظاهرسازي، چيز ديگري نبود. از لحظات نخست صدور فرمان، تصميم بر فرار از تكليف بود، سرانجام فرمان الهي را با كمال كراهت و بي‏ميلي اجرا كردند چنان كه مي‏فرمايد: «فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلوُن»2«گاو را سر بريدند ولي مايل نبودند كه آن را انجام بدهند».
موسي عليه‏السلام براي پيدا كردن قاتل، دستور داد كه پاره‏اي از بدن مقتول را به گاو بزنند تا وي زنده گردد و قاتل خود را معرفي كند، سرانجام دستور انجام گرفت و مقتول پس از احياء، قاتل خود را معرفي كرد.
شايسته بود كه بني اسرائيل با ديدن اين معجزه بزرگ كه نشانه عظمت خدا، و صدق رسول او موسي، و نمونه‏اي از معاد بود، نرمي بيشتر نشان بدهند، و كفّه معنويت آنها بر كفّه مادّيت سنگيني كند، ولي بر عكس؛ با مشاهده اين آيت الهي، قساوت آنان بيشتر شد، و پيوسته از جادّه حق، منحرف مي‏شدند.
قرآن به اين وضع اسفبار با جمله «ثُمَّ قَسَتْ قُلوُبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ» اشاره مي‏كند يعني پس از اين پديده ياد شده، دلهاي شما به جاي انعطاف و گرايش به معنويت، سخت‏تر گرديد.

2 . قلب صنوبري مظهر حيات

قلب صنوبري كه در سمت چپ سينه انسان قرار دارد، عضوي از بدن انسان است كه وظيفه آن پخش خون به سراسر بدن مي‏باشد، در حالي كه قلب؛ عضوي از كلّ بدن است، مظهر حيات انسان به شمار مي‏رود، و ايستادن آن، غالبا نشانه مرگ مي‏باشد و اثر پديده‏هاي رواني در آن، زودتر از اعضاي ديگر مشاهده مي‏شود، قلب انسان هنگام فرح و شادي، غضب و خشم، خوف و ترس، زودتر از اعضاي ديگر، عكس‏العمل نشان مي‏دهد، ضربان آن تند و يا كند مي‏گردد.
به خاطر چنين ويژگي؛ بسياري از امور رواني حتي تعقّل و تفكّر به آن نسبت داده مي‏شود، در حالي كه قلب؛ مظهري بيش، براي اين موضوعات نيست، و مركز آنها همان نفس انسان و قوه عاقله اوست و به خاطر همين ويژگي، قساوت و بي‏رحمي كه پديده رواني خاصي است، در آيه مورد بحث به «قلوب» نسبت داده و فرموده است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ» در حالي كه محور واقعي آن روح و روان است.

3 . دلهاي سخت‏تر از سنگ

در زبان فارسي به انسان بي‏رحم و بي‏مروت؛ سنگدل مي‏گويند، انساني كه در برابر پديده‏هاي رأفت‏خيز، واكنشي از خود نشان نمي‏دهد و از كنار آنها با بي‏تفاوتي كامل مي‏گذرد، در ريختن خون انسانهاي بي‏گناه نمي‏نالد، بلكه چه بسا از آن لذت مي‏برد.
در ادبيات فارسي واژه‏هاي «سنگدل» و «سنگدلي» كه اوّلي وصف، و دومي حاصل مصدر است، در اين مورد به كار مي‏رود.
حافظ مي‏گويد:
بر خود چو شمع، خنده‏زنان گريه مي‏كنم تا با تو سنگدل، چه كند سوز و ساز من
سعدي مي‏گويد:
در انديشه‏ام تا كدامين كريم از آن سنگدل دست گيرد به سيم فردوسي مي‏گويد:
سياه اندرون باشد و سنگدل كه خواهد كه موري شود تنگدل و نيز مي‏گويد:
ز هر كس بپرسيد و شد تنگدل كه آن مرد بي‏دانش و سنگدل اگر «سنگدل» صفت مركّبي است و به معني بي‏رحم، «سنگدلي» حاصل مصدر است كه در ادبيات از آن بهره مي‏گيرند.
و در شعر فرخي هر دو در يك بيت آمده‏اند.
اي پسر نيز مرا سنگدل و تند مخوان تندي و سنگدلي پيشه تو است اي دل و جان

تفسير تمثيل

از آنجا كه در جهان «سنگ» به صلابت و مقاومت معروف است، دلهاي فارغ از رحمت و رأفت را كه هيچ نوع رقّت به آن دست نمي‏دهد، به سنگ تشبيه مي‏كنند. قرآن در معرفي قوم بني‏اسرائيل از اين تمثيل بهره مي‏گيرد و مي‏فرمايد:
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ»: «پس از مشاهده جريان گاو، دلهاي شما جاي «نرم‏دلي» قسي و بي‏رحم و بسان سنگ گرديد».
بعدا گام فراتر نهاده و يادآور مي‏شود كه قلوب بني‏اسرائيل در نتيجه دوري از معنويات حتي از سنگ هم سخت‏تر شدند، نه تنها آنان سنگ‏دلانند، بلكه از سنگ هم سخت‏تر و قسي‏ترند.
براي روشن شدن اين تمثيل، قرآن به سه نوع تأثيرپذيري سنگ اشاره مي‏كند كه هر كدام مي‏تواند برهاني بر گفتار خود (از سنگ هم سخت‏ترند) باشد:
1. گاهي شكاف وسيعي در سنگ كه در دامنه كوه است، رخ مي‏دهد كه ناگهان آب رواني از آن بيرون مي‏جهد كه نهر عظيمي را تشكيل مي‏دهد.
اين شكاف وسيع كه قرآن آن را «انفجار» مي‏نامد، نخست در صخره پديد آيد، آنگاه در آب، و قرآن براي اختصار، آن را به آب كه تشكيل دهنده نهر است نسبت داده، چنان‏كه مي‏فرمايد: «وَ إنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ» «برخي از سنگها به گونه‏اي است كه نهرها از آن فوران مي‏كند».
2. گاهي شكاف ريز و كوچكي در دل سنگ پديد مي‏آيد كه قرآن از آن به لفظ «يشَّقَّقُ» تعبير مي‏كند، آنگاه آب كمي از آن بيرون مي‏آيد كه در لغت عرب آن را «عين» و يا به زبان فارسي «چشمه» مي‏نامند.
3. برخي از سنگها، به خاطر احساس عظمت حق، از نقطه بالا به زير مي‏افتد، هر چند ابزار علمي براي آن، علّت طبيعي معرفي مي‏كند، ولي اين مانع از آن است كه در طول آن، عامل ديگري كه همان احساس عظمت حق است، مؤثر باشد.
در هر حال سنگ با آن صلابت و سختي از پديده نرمي به نام آب دو نوع اثر مي‏پذيرد درحالي كه دلهاي بني‏اسرائيل از هيچ حادثه و پديده‏اي به خاطر قساوت متأثر نمي‏شدند؛ زيرا يك نوع أنانيت و خودخواهي و غير خودنخواهي بر آنها حكومت مي‏كرد.
اين بيان بر اين اساس است كه هر نوع انفجار و «شقاق» معلول فشار آب و تأثير آن است.
ممكن است در اين مورد عامل ديگري نيز مانند زلزله و صاعقه كمك كند، و انفجار و يا شكافي در صخره‏ها پديد آيد و آب محبوس، با فشار؛ راه خود را باز كند، و موانع را از سر راه خود بردارد.
در هر حال، سنگ با آن صلابت، صخره با آن سختي در مقابل حادثه، تأثيرپذير بوده و از خود نرمش مي‏دهند ولي فرزندان اسرائيل به خاطر تربيت‏هاي ناصحيح و عوامل موروثي در برابر هرنوع پند و اندرزي، و دليل و برهاني مقاومت نشان داده و به روح و روان و قلوب آنان راه پيدا نمي‏كرد.
امروز عكس العمل حكومت غاصب اسرائيل در برابر انتفاضه، گواه روشن بر قساوت و سنگدلي آنها است، با اين كه جهان، خشونت اسرائيل را محكوم مي‏كند، و هيچ سياستمدار واقع‏بيني آن را حمايت نمي‏كند ولي آنان به عمل ننگين خود مانند كشتن نونهالان و شيرخواران در آغوش پدران و مادران ادامه مي‏دهند، ملت اسرائيل يك جمعيت كولي و خانه به دوش هستند كه از اطراف جهان به اين سرزمين فراخوانده شده، با اخراج ملت فلسطين از خانه و كاشانه خود سرزمين آنها را تصاحب كرده‏اند.
درباره سقوط سنگ از قلّه كوه به خاطر احساس ترس در عظمت، و جلد دوم «منشور جاويد» به صورت گسترده سخن گفته‏ايم، و ثابت نموده‏ايم كه از نظر براهين عقلي و آيات قرآني، نوعي احساس و شعور در سراسر موجودات جهان را حاكم است و عارفان در اين مورد سخناني دارند و به عنوان نمونه چند بيت از مرحوم صدرالمتألّهين را مي‏آوريم:
بَرِ عارف همه ذرات عالم ملك وارند در تسبيح هر دم
كف خالي كه در روي زمين است بَرِ عارف كتاب مستبين است
به‏هر جا، دانه‏اي در باغ و راغي است درون مغز او روشن چراغي است
به فعل آيد ز قوه هر نهاني ز هر خاكي يكي عقلي و جامي
بود نامحرمان را چشم دل كور و گرنه هيچ ذره نيست بي‏نور
بخوان تو آيه نور السّماوات كه چون خورشيد يابي، جمله ذرات
كه تا داني كه در هر ذره‏اي خاك يكي نوري است تابان گشت زان پاك

گسترش شعور و دانشهاي امروز

خوشبختانه دانشهاي امروز بر اثر زحمات پژوهشگران، وجود علم و ادراك را در جهان نبات ثابت نموده است تا آنجا كه دانشمندان روسي معتقدند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد هم مي‏كشند. لابراتوار علائم كشاورزي «مسكو» فرياد و گريه‏هاي ريشه گياهي را كه در آب گرم قرار گرفته بود، ضبط كرد. خبرگزاريهاي جهان از راديو مسكو نقل مي‏كنند كه گياهان اعصاب دارند، فرياد مي‏كشند.
راديو مسكو چندي قبل گوشه‏اي از نتايج تحقيقات دانشمندان روسي را در نباتات و گياهان فاش ساخت و گفت دانشمندان به اين نتيجه رسيده‏اند كه گياهان نيز داراي دستگاهي شبيه شبكه اعصاب حيواناتند. اين، نتيجه آزمايش يك دانشمند است كه در ساقه «كدو» و دستگاههاي «اليافي» آن فرستنده‏هايي نصب كرد و سپس مطالعات را با تعقيب ريشه و گياه دنبال كرد و انجام بريدگي در ريشه گياه، با عكس‏العمل گياه مواجه شد.
همزمان با اين آزمايش، آزمايش مشابهي در آزمايشگاه «فيزيولوژي نباتات فرهنگستان علوم كشاورزي» نتيجه مشابهي به بار آورد. در اين آزمايش ريشه گياهي را در آب گرم قرار دادند و متوجه شدند كه صداي فرياد گياه بلند شد.
البته فرياد گياه آنچنان نبود كه به گوش برسد ولي گريه‏ها و فريادهاي نامرئي اين گياه را دستگاه‏هاي دقيق الكترونيكي روي نوار پهني ضبط كردند3.

پاورقيها:

1) بقره: 74.
2) بقره: 71.
3) روزنامه اطلاعات: 16 بهمن 1352.

مقالات مشابه

واکاوی بیان شیوه‌های تمثیلی در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمجید خزاعی, مجیدرضا کمالی بانیانی, محمدرضا کمالی بانیانی, مهدی‌رضا کمالی بانیانی

«تمثیل» ابزار مشترک قرآن کریم و أناجیل

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهفیض‌الله اکبری دستک

جستارى بر انواع تمثيل در مَثَل ها و قصّه هاى قرآن كريم

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهنیلوفر رضازاده, فاطمه شاهرودی

تبيين عبارت (من كل مثل) در قرآن كريم

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسهیلا جلالی, فریده امینی

تفسير حکمت تکرار «تمثيل دنيا» در قرآن

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهرحمت‌الله عبدالله‌زاده, محمدتقی رفعت‌نژاد, شیدالله رستخیز شورکایی

فرهنگ نامه ای قرآنی از لون دیگر

نام نشریهکتاب ماه دین

نام نویسندهاسماعیل باغستانی

جنبه های روانشناختی در تمثیل های ادبی قرآن و تأثیر آن در تربیت انسان

نام نشریهلسان مبین

نام نویسندهسیداسماعیل حسینی اجداد, رحمت پورمحمد, محمدبهرامی نصیر محله

تمثیل و بررسی ادبی تمثیلات قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهحمید صمصام, فرشید نجار همایونفر, محمود حسن آبادی

أمثال سورة النور

نام نشریهکلیة اللغة العربیة بالقاهره

نام نویسندهمحمد محمدأبوموسی