الهام و معرفت شناسی

پدیدآورخلیل منصوری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2194 بازدید
الهام و معرفت شناسی

خلیل منصوری

جستارگشايي

قرآن براي كسب دانش و معرفت راه هاي چندي را بيان و معرفي مي كند. راه هايي چون ابزارهاي حسي گوش و چشم و يا وحي و القاي الهي و يا شهود و دانش حضوري از راه قلب و يا الهام قلبي و باطني و يا القاي و الهام شيطاني، نمونه هايي از روش هاي است كه انسان مي تواند از آن ها براي شناخت خود و پيرامونش بهره برد. هر يك از اين روش ها ، نتايج مختلفي و چشم انداز جديدي را پيش رو انسان مي گشايد. به اين معنا كه برآيند دانشي كه از هريك از اين روش ها به دست مي آيد متفاوت و متمايز است. از اين رو نمي توان گفت كه همه ابزارها در رسيدن به نتايج يكسان و از نظر اعتبار و ارزش در يك سطح هستند. تفاوت روشي همان گونه كه تفاوت دانشي و معرفتي را موجب مي شود از نظر اعتبار و ارزش نيز از اختلاف و تفاوت هاي روشني برخوردار مي باشند. برخي از دانشمندان ، استفاده و بهره گيري از برخي از روش ها و نيز برآيند و نتايج آن را نادرست دانسته و با آن به مخالفت بر مي خيزند. اختلاف ميان دانشمند همان گونه كه در باره ابزارها و روش ها زياد است درباره اعتبار و ارزش هريك از داده هاي روشي نيز اين گونه است. برخي تنها روش و ابزارهاي حسي را معتبر دانسته و روش هاي ديگر را نادرست و نتايج آن را به جهت وجود خطا و اشتباه موردي و يا گسترده نمي پذيرند و يا برعكس ، برخي ديگر روش عقلي و يا شهودي را منكر و نتايج آن را گزاره هاي بي معنا دانسته و ارزش و اعتبار و حجتي براي آن ها قايل نيستند.
آن چه يقيني و قطعي است تفاوت روش شناختي و ارزشي هر يك از روش ها و داده هاست. اما اين كه كدام يك از روش ها و داده ها درست و يا درست تر و يا از نظر ارزشي معتبر و يا داراي اعتبار بيشتري است؟ مساله اين نوشتار نيست. بي گمان چنان كه گفته شد هر يك از روش ها و ابزارها ، داراي خصوصيات و شرايطي است و نتايج و داده هاي معرفتي و شناختي آن نيز منحصر به فرد مي باشد كه از روش ديگر نمي توان به آن دست يافت و يا حتي به آن نزديك شد. از سوي تفاوت معلوم و سطوح آن مي طلبد تا براي هر سطحي از روش و راه خاص و ابزار مشخصي بهره جست ؛ زيرا نمي توان براي شناخت مسايل و موجوداتي كه بيرون از سطح حس است از ابزارها و روش حسي بهره جست. از اين رو داوري و حكم كلي كردن نسبت به روش ها نه تنها علمي نيست بلكه بيرون از اصول ابتدايي عقلي و عقلايي است و خردمندان آن را مردود دانسته و از پذيرش آن سر باز مي زنند. هر يك از روش ها ، مي تواند براي سطح خاصي بهترين روش و ابزار شناختي را فراهم آورد و بهترين نتايج معرفتي و شناختي را در اختيار بشر قرار دهد ، در همان حال بهره گيري از همان ابزار براي سطح ديگر و براي شناخت موجودات و مسايل بيرون از دايره آن نه تنها كارساز نيست بلكه جهل مركب را موجب شده و آدمي را از رسيدن به حقايق باز مي دارد. از اين رو همان گونه كه فقدان هر يك از ابزارهاي شناختي حسي چون چشم و گوش مي تواند ، شناخت انسان را نسبت به برخي از موضوعات و مسايل با دشواري مواجه كند ، فقدان بهره گيري از هريك از روش ها و ابزارهاي شناختي ديگر نيز مي تواند چنين مساله و امري را به وجود آورد. از اين روست كه مي بايست با بهره گيري از همه روش ها و ابزارها و با توجه و تاكيد بر نوع و سطح شناخت ، به دانش و معرفت كامل و جامع اي دست يافت. دانش و معرفت آن گاه كامل و جامع است كه از هر روشي براي شناخت همان سطح و موضوع بهره گرفت و از استفاده هر و يا همه روش ها در همه سطوح جلوگيري به عمل آورد تا از اشتباه روشي و شناختي اجتناب و پرهيز نمود.
يكي از سطوح معرفتي انسان ، سطح بيرون از امور و موضوعات طبيعي و به تعبير ديگر فراطبيعي و متافيزيك است. براي شناخت موضوعات و مسايل اين سطح از موجودات و يا وجودات و يا مراتب وجودي مي بايست از ابزار و روش خاص خود بهره برد و بهره گيري از روش حسي و ابزارهاي آن نه تنها داده اي به داده هاي شناختي آدمي نمي افزايد بلكه موجب مي شود تا به جهت ناتواني روشي و ناركارآمدي ابزاري از رسيدن به حقيقت و واقعيت باز ماند و به شناخت و يا شناخت درستي نرسد.

مساله شناسي

نگرش ما در طرح اين مساله تا اين جا از سوي انسان بوده است . به اين معنا كه تلاش داشتيم تا وضعيت خود را نسبت به موضوعات و مسايل بشناسيم و توان و ظرفيت هاي شناختي و روش ها و ابزارهايي كه در اختيار ماست را شناخته و تحليل نماييم . اما سطح ديگري نيز وجود دارد. به اين معنا كه اگر خود انسان به عنوان موضوع شناخت، مساله ديگري قرار گيرد و يا بخواهيم وضعيت خود را از نظر ديگري مانند خدا ، فرشتگان و يا ديوان ( جنيان ) بررسي كنيم و بدانيم كه از نگاه آنان ما در چه وضعيت قرار داريم و چه ابزارهاي شناختي و ارتباطي براي آنان وجود دارد و انسان به عنوان موضوع شناخت چگونه مي توان مورد تحليل قرار گيرد مسايل و موضوعات ديگري پديد مي آيد.
پيش از اين كه به ادامه اين مساله بپردازيم اين پرسش مطرح مي شود كه در اين مورد اخير ارتباط چندان و مفيدي براي ادامه بحث و بررسي وجود ندارد ؛ زيرا اين مساله ما نيست بلكه مساله ديگري است و تاثيري براي ما و زندگي و شناخت ما به جا نمي گذارد تا بدان پرداخته شود. اين كه ديگري چگونه ما را به عنوان مساله شناختي و يا ارتباطي خود مي يابد و مي خواهد تحليل كند و چه ابزارها و يا روش هاي شناختي دارد ، موضوع و مساله ما نيست و دانستن و كشف آن هيچ فايده و سودي براي ما ندارد.
اما مساله اين گونه كه گفته شد نيست ، هر چند كه ارتباطي مستقيم وجود ندارد ولي اين گونه نيست كه بي ارتباط باشد. به سخن ديگر بايد گفت كه اصلا مساله ماست ، به اين معنا كه مي خواهيم بدانيم انسان با چه روشي مي تواند با ديگري ارتباط برقرار كند ؟ اين ارتباط مي تواند به دو منظور انجام پذيرد: نخست آن كه از ديگري شناختي پيدا كند و جايگاه و توان و ظرفيت ديگري چه دوست و چه دشمن را بشناسد ؛ دوم آن كه مي خواهد پس از شناخت بتواند از ديگري بهره برد و اين كه چگونه مي تواند بهره برد؟ زيرا انسان از آن جايي كه مستخدم بالطبع است و مي كوشد هر كس و چيزي را به تسخير خود در آورد و از آن در راستاي اهداف خود بهره برد مي بايست نسبت به ديگري شناخت پيدا كرده تا بتواند روش بهره گيري و يا حوزه هاي بهره گيري از ديگري را بداند . از اين رو ، روش ارتباط با ديگري مي تواند مساله انسان باشد .
برخي از روش هايي كه گفته شد در حقيقت به طور مستقيم مربوط به مساله شناخت و ابزارهاي آن مي شود و برخي ديگري مرتبط با شناخت و مسايل آن است هر چند كه در اصل به حوزه ارتباطي تعلق دارد . وحي و الهام از آن دسته از روش ها و ابزارهايي است كه به حوزه ارتباط انسان به ديگري مربوط است ولي مرتبط با شناخت آدمي نسبت به ديگري نيز مي باشد. انسان مي كوشد تا با شناخت روش هاي ارتباطي بتواند هم نسبت به پيرامون و ديگري شناخت يابد و هم بتواند از آن براي مقاصد خود بهره گرفته و به استخدام خود در آورد.
البته برخي از روش هاي ارتباطي به گونه اي است كه فاعل نخست آن ديگري است و انسان به عنوان شناسه مورد توجه است. به اين معنا كه انسان از توان و ظرفيت ابتدايي براي اين ارتباط برخوردار نيست ولي وقتي از سوي ديگري مورد توجه و شناسايي و ارتباط قرار گرفت اين ظرفيت و توان در او پديدار مي شود تا بتواند هم به ادامه ارتباط اقدام كرده و هم ديگري كه با او ارتباط برقراركرده را بشناسد و به عنوان فاعل شناسايي عمل كند. از جمله اين روش هاي ارتباطي ، ارتباط ميان خدا و انسان است. قرآن مي فرمايد انسان به گونه اي است كه خود نمي تواند ابتداء اقدام به ارتباط با خدا كند . پس از تبعيد و هبوط انسان به زمين ، ارتباط مستقيم خدا و انسان بريده شد و انسان نمي توانست با خدا ارتباط برقرار كند و او را مورد شناسايي قرار داده و به عنوان فاعل شناسا عمل كند. از اين رو مي بايست به انتظار مي ماند تا ديگري اقدام به ارتباط كند. اين مساله در قرآن در سوره بقره آيه 38 آمده است . پس از آن كه خداوند براي هدايت وي و بازگشت انسان به مقام و جايگاه اصلي با او ارتباط برقرار كرد امكان شناسايي مستقيم خدا براي انسان فراهم آمد و خدا موضوع شناسايي انسان شد. تا پيش از اين ارتباط در توان و قدرت انسان هابط نبود تا خدا را به عنوان موضوع شناسايي خود قرار دهد. بنابراين وحي به عنوان ، ابزار ارتباطي موجب شد تا انسان به ابزار شناسايي نيز دست يابد و بتواند با خدا به عنوان موضوع شناسايي برخورد كند و از او براي رسيدن به مقاصد خود ياري بجويد. هر چند كه اين عمل هم چون ديگري روش ها نيست و خدا به استخدام انسان در نمي آيد و يا مسخر او گردد ولي انسان توانست به گونه اي از اين ارتباط براي مقاصد خود بهره برد.

الهام ، روشي ارتباطي و شناختي

الهام به عنوان يكي از گونه ها و مراتب وحي الهي به مفهوم لغوي و عام آن و نيز تفاوت هاي آن دو ، از مباحثي است كه در فرهنگ نامه هاي عربي بازتاب يافته است. اين واژه با آن كه كاربرد چشم گيري در منابع تفسيري و روايي و كلامي و عرفاني داشته و معاني متفاوت و به ظاهر متمايزي از آن اراده شده است، با اين همه در يك مفهوم مشترك است. در همه كاربردهاي واژه ، القاي مستقيم يك معنا ، معرفت و يا انجام دادن كاري در دل انسان برگزيده مطرح است. اين اصطلاح هر چند برگرفته از كاربرد قرآني آن درآيه 8 سوره شمس است و با آن نوعي اشتراك دارد با اين همه داراي تفاوت هاي چندي است؛ زيرا در آيه به معناي القاي تكويني و مستقيم (فطري) تقوا و فجور از سوي خدا در نفس انسان همزمان با آفرينش ساحت روحاني انسان به كار رفته است؛ اما در كاربردهاي مصطلح آن به عنوان يكي از مراتب و گونه هاي وحي الهي – به مفهوم لغوي و نه مصطلح آن – در تفسير برخي كاربردهاي قرآني (ايحاء) مورد توجه و تاكيد قرار داده اند. آيات ياد شده ، اغلب بيانگر القاي پاره اي معارف و معاني به افراد غير پيامبران ( مائده آيه 111 و طه آيه 38 و قصص آيه 7 ) يا هدايت تكويني برخي جانوران (نحل آيه 68) و نيز پديده هاي طبيعي (زلزله آيه 5) از سوي خداوند است.
در توضيح چرايي تفسير موارد ياد شده از وحي به الهام با توجه به كاربرد قرآني آن بايد به دو خاستگاه كلامي براي اين كاربرد آن توجه داشت؛ زيرا از يك سو پديده وحي در قرآن بيش از همه درباره ارتباط ويژه خدا با پيامبران به كاررفته است و در حقيقت اصطلاح خاصي براي وحي در ادبيات اسلامي ايجاد شده است ؛ و از سوي ديگر برخي از گونه ها و مراتب ارتباط و وحي در اشكال مختلف آن مانند وحي و ايحاء به مادر موسي (ع) و يا حواريون ( طه آيه 38 و نيز مائده آيه 111) مي بايست براي جدا سازي و تفكيك از نوع وحي خاص ، از عنوان و اصطلاح ديگري استفاده مي شد تا گمان پيامبري و همانندي با وحي پيامبران پديد نيايد. چنان كه مي تواند مساله جداسازي مواردي كه مصدر وحي خدا و يا ديگري باشد ، عامل ديگري براي تفكيك دو اصطلاح از سوي دانشمندان و مفسران اسلامي شده باشد. به ويژه آن كه برخي از آيات نشان مي دهد كه قرآن درباره الهام اصطلاحي نيز همان واژه وحي را به كار برده است : ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراي حجاب او يرسل رسولا فيوحي باذنه ما يشاء ( شورا آيه 81) حصر در اين آيه نشان مي دهد كه وحي نخست بي هيچ واسطه ديداري و يا شنيداري حسي ميان خدا و انسان برقرار مي شود . به اين معنا كه در يك نوع از وحي هيچ گونه واسطه اي وجود ندارد كه به معناي القاي مستقيم معارف و معاني از سوي خدا در دل انسان است و اين همان معناي اصطلاحي الهام است . وحي فرشته نيز مي تواند افزون بر روش واسطه اي به شكل بي واسطه و مستقيم انجام پذيرد كه اين نيز باز همان معناي اصطلاحي الهام است .
نكته قابل توجه در اين آيه اين است كه ارتباط ميان خدا و بشر از سه راه ياد شده ويژه و منحصر به پيامبران نيست و اطلاق بشر در آيه نشان مي دهد كه ارتباط با ديگران به اين سه روش ممكن و محتمل است.
از سوي ديگر دقت در تفاوت كاربرد قرآني الهام در سوره شمس ايه 8 و ايحاء مي تاواند در ارتباط با تفسير موارد ياد شده از وحي به الهام تامل بر انگيز و چالش آفرين باشد. بررسي كاربردهاي قرآني وحي نشان مي دهد كه اين واژه هماهنگ با كاربردهاي لغوي آن ، در اصل به معناي تفهيم ، اعلام و القاي سريع و نهاني يك معنا و معرفت است كه پوشيده از ديگران ، تنها براي مخاطب خاص آن قابل فهم و ادراك است . اين گونه ارتباط معرفتي وشناختي مي تواند در اشكال گوناگون وميان مراتب مختلف وجودي برقرار باشد . از اين رو گاهي با واسطه و درقالب زباني ( شورا آيه 51) رويا ، وسوسه ( انعام آيه 121) نوشتار و اشاره ( مريم آيه 11) و گاه به شكل بي واسطه و مستقيم اعم از القاي تكويني ( غريزي و طبيعي ) ( نحل َآيه 68 و نيز زلزال آيه 5) و قلبي ( الهام مصطلح ) ( مائده آيه 111 و شورا آيه 31) صورت مي پذيرد.
هم چنين دو سويي كه واژه وحي به مفهوم عام ، ارتباط شناختي ميان آن دو را بيان مي كند، مي توانند مرتبه و سنخ وجود همگون و يا ناهمگون داشته باشند . بر اين پايه است كه افزون بر كاربرد آن درباره اعلام و القاي خداوند به فرشتگان ( انفال آيه 12) ، پيامبران ( نساء آيه 163 و انبياء آيه 25) يا برخي از انسان هاي عادي ( مائده آيه 111 و قصص آيه 7) و يا برخي از جانوران و پديده هاي طبيعي ( نحل آيه 68 و زلزله آيه 5) درباره القائات شياطين به يك ديگر و يا به انسان ها ( انعام آيه 112 و 121) و يا ميان انسان به انسان ( مريم آيه 11) به كار رفته است. اين مصاديق وحي با توجه به برخي از مشتركات از نظر ماهيت به طور كلي از يك ديگر متفاوت و متمايزند. (نك: دايره المعارف قرآن كريم ج 4 ص 202)
اين تنوع در كاربردهاي واژه با همه اختلاف بيانگر اين نكته است كه نوعي ارتباط دو سويه ميان فرستنده و گيرنده وجود دارد اما در همه اين موارد و مصاديق ما با مساله شناختي رو به رو نيستم. اما در برخي از موارد نيز اين مساله به صورت جدي مطرح است و شاخصه اصلي و مولفه اساسي ارتباط را تشكيل مي دهد.
در گذشته اعتقاد بر اين بوده است كه ارتباط با موجودات فرابشري مي تواند براي دريافت پاره اي دانستني ها غير متعارف و شناخت نوين از هستي مفيد باشد. از اين رو تلاش هايي از جانب انسان صورت مي گرفت تا با فرشتگان و يا ديوانيان تماس و ارتباط برقرار گردد. در باور تازيان جاهلي ، كاهنان پيشگويي ها ونهان گويي هاي خود را از القائات شياطين مي گرفته اند ؛ زيرا شياطين به سبب ويژگي هاي خود مي توانستند از مرزهاي زمين و آسمان گذشته و با دسترسي به نهان و غيب آن را به كاهنان بياموزند و عاملي براي افزايش شناخت و معرفت و دانش ايشان گردند. البته در جاهليت اين نوع ارتباط شناختي و دانشي را به وحي ياد مي كردند كه پس از اسلام و نزول قرآن براي جداسازي ميان دو دسته ارتباط وحياني خدا و پيامبران و ديگر ارتباط و القائات از آن به الهام ياد كرده اند.

نگره قرآن به الهام مصطلح

اگر الهام را در همان معنا و اصطلاحي به كاربريم كه مفسران براي جداسازي دوگونه ارتباط بيان داشته اند ، مي توان با اين همه چهار رويكرد قرآني را نسبت به الهام مي توان ردگيري و شناسايي كرد. اين اقسام و گونه عبارتند از الهام فطري، قلبي ، غريزي و طبيعي . اما آن چه مراد ما در اين نوشتار است تنها گونه دوم الهام يعني الهام قلبي آن است.
الهام قلبي از نوع الهاماتي است كه به قصد شناخت ميان دو سوي ارتباط برقرار مي شود. قرآن از اين گونه ارتباط به وحي ياد مي كند. از اين گونه ارتباط مي توان به وحي به مادر موسي ( قصص آيه 7 و نيز طه آيه 38) و يا به فرشتگان ( انفال آيه 12 ) و يا به حواريون ( مائده آيه 111) و نيز آياتي كه با واژه علم و تعليم بيان شده مانند آيات 65 سوره كهف و يا 16 سوره نمل و مانند آن اشاره كرد كه از نوع وحي نبوت نيست و تنها براي ايجاد نوعي شناخت تحقق يافته است.
در حقيقت انسان افزون بر روش هاي شناختي چون تجربه و عقل و وحي از نوعي ديگر از ابزارها و روش هاي شناختي كه از آن به الهام ياد كرده اند مي تواند بهره گيرد. اين ابزارو روش شناختي همان گونه كه از ابزارهاي ديگر متفاوت است در ايجاد جهان بيني و شناخت نيز تفاوت هاي مهم و اساسي به جا مي گذارد. زمينه و راه دستيابي به چنين فهم و دركي كه مي توان نام شناخت و معرفت الهامي و عرفاني بر آن نهاد، تنها تزكيه و تهذيب نفس و طهارت روح و روان و يگانه ابزار دريافت آن نيز دل آدمي است و همه مومنان صالح و پرهيزكار مي توانند متناسب با ايمان و عمل صالح و طهارت روحي و رواني خود از معرفت و شناخت ياد شده برخوردار گردند. چنين شناختي كه بي هيچ زمينه حسي و عقلي به يك باره و تنها از سوي خداوند افاضه مي شود ، جلوه اي از امداد غيبي الهي در زندگي بشر است و در زمينه هاي گوناگون فكري و عملي كه عقل و شرع در آن كافي نيست ، راهگشا ست. اين رويكرد را مي توان نوعي اشراق و تعليم و آموزش ويژه براي اهل تزكيه و عمل صالح دانست .( بقره آيه 282 و انفال آيه 29 و كهف آيه 65 و طه آيه 114)
به هرحال اين روشي است كه مي توان از آن به عنوان روش شناختي از آن ياد و بهره گرفت.
اين سخن بگذار تا وقت دگر....

مقالات مشابه

درجات معنای واژه ها در قرآن کریم با رویکرد به مفهوم واژه «وحی»

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, سهیلا پیروزفر, ندا خداشناس فیروزآبادی

درآمدی بر تفاوت های الهام و وحی

نام نشریهآفاق دین

نام نویسندهحسام‌الدین خلعتبری

الإیحاء الصوتی فی تعبیر القرآن

نام نشریهالعرب

نام نویسندهقاصد یاسر الزیدی

وحی و کاربردهای قرآنی آن

نام نشریهآفاق دین

نام نویسندهحسام‌الدین خلعتبری

تأثیر وحی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

نام نشریهمنهاج

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, زهرا جدیدی

سرشت وحی پیامبرانه و طرق دریافت آن

نام نشریهاندیشه دینی

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر

وحي قرآني و وحي بياني

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهاحمد عابدی

وحی در قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهمنیره صباغی ندوشن

وحی قرآنی و وحی بیانی

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهاحمد عبادی

صور و مراتب وحی محمدی (ص)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعلیرضا نجف‌زاده