شنا در آسمان معنویت

پدیدآورخلیل منصوری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 3490 بازدید
شنا در آسمان معنویت

خلیل منصوری
انسان به معنويت از آن جايي نياز دارد که روحش سرشار از شوق و اشتياق به جهان مينوي و فراماده است. اين کشش دورني انسان به معنويت ريشه در روح لطيف و ملکوتي او دارد. انسان در هر حالتي از ماده خسته و از ماديات اشباع مي شود و به نوعي سيري مي رسد که گاه از آن به زدگي ياد مي شود؛ اما معنويت و امور معنايي از آن دسته مسايلي است که انسان از آن هرگز سير نمي شود و به حالت اشباع نمي رسد؛ بلکه هر چه بيش تر به آن دست مي يابد، نداي هل مزيد و فزوني خواهي او بلندتر و هويداتر مي گردد.
معنويت هر چه خالص تر و صافي تر باشد گرايش به آن براي انسان هاي معناگرا شديدتر است. انسان هاي معناگرا انسان هايي هستند که در جست و جو ذات در کليات مي انديشند و در جهان بي ماده سير مي کنند. عواطف و عقل در ايشان به نهايت تبلور و بلوغ رسيده است و به يک معنا عقل محض وعقل سرخ شده و بي توجه به ماده و امور دينوي به عقلانيت تجردي دست يافته اند. جهاني که مي توان از آن به جهان فرشتگان در ادبيات و گفتمان ديني و جهان عقول در گفتمان فلسفي ياد کرد.
عالم معنا و عقول، عالمي سرشار از معنويت است و آدمي را در مکان و مقامي قرار مي دهد که مي توان از آن به معراج انسان ياد کرد. سيري که در عالم معنا و عقول صورت مي گيرد، سير و سلوکي در دنياست با اين همه در عالم موازي آن و نيز برتر از عالم ماده انجام مي شود و پيامدها و آثار بسياري در سالک و ساير( سيرکننده) آن به جا مي گذارد.
در اين نوشتار کوشش مي شود تا نگرش قرآن به سير انسان در عالم معنا و عقول به صورت گذرا و شتاب آلود پرداخته و برخي از آثار و پيامدهاي آن از اين زاويه تبيين و تحليل گردد. هدف از بيان اين گونه مباحث نه تنها پرداخت به اموري کلي بلکه تاثير گذاري در روند زندگي انسان در همين دنياست؛ زيرا در آموزه هاي وحياني قرآن تنها به اموري پرداخته مي شود که براي انسان مفيد و سازنده و آثار آن در دنيا به عنوان مکان ساخت انسان کامل و کارگاه و کارخانه انسان سازي ، براي او ظاهر و برآيند آن در آخرت نمودار مي شود.

سير در عالم ملکوت

اگر به آيات قرآن از اين زاويه توجه شود به خوبي روشن مي گردد که مساله تسبيح نه تنها يک زمزمه و يا دعا و ورد تاثيرگذار بلکه يک بينش و نگرش اساسي در ساخت انسان کامل است. تسبيح در بينش قرآني مقامي از مقامات و حالتي از حالت انساني است. تسبيح گر کسي است که به مقامي دست يافته است که بيرون از مدار ماده است و انديشه معنايي و فراماده در او آن چنان تقويت شده است که جز معنا نمي بيند و نمي انديشد. از اين روست که در آيات معراجي همواره سخن از تسبيح است و عالم عقول نيز عالم اهل تسبيح شمرده شده است. تسبيح يکي از مقامات انسان کامل است که به عالم عقول دست يافته و هم نشين فرشتگان و اهالي آن عالم شده است. هر چند که انسان کامل موجودي است که از اين عالم فراتر مي رود و به برتر از آن عالم مي پرد ولي بي گذر از عالم معنا و عالم عقول دست يافتن به عالم برتر براي انسان شدني نيست. از اين روست که هر انسان کاملي که به کامل انسانيت رسيده و مصداق تام و کامل آن شده است از عالم معنا و تسبيح عبور کرده است. با اين همه عالم عقول عالمي است که دست يابي به آن براي همگان مقدور نيست هر چند که همگان به جهت وجود عناصري از آن عالم به آن سو گرايش داشته و خواهان حضور در آن مي باشند و هر گاه خود را از آن دور مي يابند دچار جنون و ديوانگي شده و از حالت طبيعي خارج مي شوند.
در آيات قرآني از انسان ها خواسته مي شود تا در زمان هاي مختلف و يا زمان خاص و ويژه اي به عالم معنا و عقول توجه يابند. ( انسان آيه 26 و فصلت آيه 38 و آل عمران آيه 41 و آيات ديگر) جهاني که از آن فرشتگان است و از آن به عالم علوي و مينوي ياد مي شود. براي اين که انسان آمادگي لازم براي دست يابي و ارتباط با آن عالم را در خود ايجاد و تقويت کند به مساله تسبيح گويي به اشکال مختلف اشاره مي شود. از اين رو تسبيح زباني و قلبي و ظاهري و باطني از آن دسته مسايلي است که قرآن بدان اشاره مي کند؛ زيرا آموزه هاي قرآني براي رسيدن انسان به کامل مطلق فرو فرستاده شده است و هر گزاره و آموزه اي براي رهايي از بندي از بندهاي مادي و راه و ابزاري براي دست يابي به مقامي از مقامات اسمايي انسان است که خداوند به صورت يک ظرفيت و توان در وي سرشته است.
تسبيح در آموزه هاي قرآني به معناي تنزيه خدا از هر عيب و نقصي است. در اين مقام شخص هر گونه نقصي را از خدا سلب کرده و به تقديس و تنزيه خدا مي پردازد. در تسبيح امور به چيزي تشبيه و همانند نمي شود تا ذهن و روح آلوده به مساله همانندي گردد و مشوب شود. از اين روست که شخص صفات سلبي را به جاي صفات اثباتي به خدا نسبت مي دهد و مي گويد که او ناشنوا و نابينا نيست به جاي آنه بگويد که خداوند بينا و شنواست. اين گونه است که خداوند را از هر گونه شريک و فرزند و يا هر صفتي که سزاوار ذات پاک او نيست مبرا و منزه بر مي شمارد. اهل تسبيح که خود را همانند اهل عقول مي کنند با شتاب تمام در جهاني سير مي کند که بندگي محض است و شنا کنان در هستي معنوي محض حرکت مي کند.( لسان العرب ج 6 ص 392)

اهميت و ارزش تسبيح

در اهميت تسبيح مي توان به آثار آن توجه داد با اين همه مي توان به اموري در قرآن اشاره کرد که خود بيان گر ارزش و اهميت تسبيح در آموزه هاي قرآني است. در مساله معراج و اسراي پيامبر، آغاز سير و معراج با تسبيح است. افزون بر آن تسبيح خداوند از جانب مومنان به عنوان هدفي براي بعثت پيامبر (ص) مطرح مي شود و خداوند در آيه 8 و 9 سوره فتح در اين باره مي فرمايد: انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذيرا لتومنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکره و اصيلا؛ ما تو را به عنوان گواه و مژده دهنده و ترساننده فرستاديم تا مومنان به خدا و رسولش ايمان آورده و خدا را بامدادان و شامگاهان تسبيح کرده و دين را ياري داده و بزرگ و گرامي داريد.
در ارزش و اهميت تسبيح و مقام بزرگ آن همين بس که موسي (ع) آن را به عنوان هدفي براي خويش از خدا درخواست مي کند تا بتواند در فرصت هاي مناسب در اين مقام قرار گيرد وبه تسبيح گويي خداوند بپردازد.(طه آيه 25 و 33) چنان که تسبيح گويي يونس در درون نهنگ موجب شد تا پس از چهل شبانه روز اسارت در ظلمات از آن رهايي يابد و به مقام خويش بازگردد. ( انبياء آيه 87) هم چنين زکريا قومش را بدان ترغيب و تشويق نمايد( مريم آيه 7 تا 11) و يا خداوند مومنان را بدان تشويق کند تا به ياري تسبيح از ظلمات ماديت و آثار و پيامدهاي آن رهايي يابند.(احزاب آيه 42 و 43)

آثار تسبيح و سباحت در عالم معنويت

فرشتگان خود را اهل تسبيح و تقديس بر مي شمارند و از اين که آدم را براي مقام خلافت برگزيده است اعتراض مي کنند که انسان نمي تواند به اين مقام دست يابد و اهل تسبيح باشد. در داستان آفرينش انسان و آدم اين مساله از آن جا مطرح مي شود که آدمي از خاک آفريده مي شود و عنصر ماده موجب مي شود تا آفريده از آن نتواند تسبيح گر خداوند باشد و به تقديس وي بپردازد. از اين رو خداوند به آنان مي فرمايد که انسان به جهت تعليم اسمايي مي تواند افزون بر مقام تسبيح به مقام تشبيه نيز دست يابد و نقش خلافت الهي را در هستي ايفا کند. اين مقام تشبيه به تنهايي براي خلافت الهي کفايت نمي کند ، زيرا موجب مي شود تا تشبيه گر در دام الوهيت و ربوبيت بيافتد و خود را برتر يابد؛ از اين روست که تسبيح و تشبيه به کمک يک ديگر مي تواند کمال انسانيت را بنمايد و مقام خلافت وي را بازتاباند.

آثار و کارکردهاي تسبيح

براي تسبيح آثار و کارکردهايي در دنيا و آخرت بيان شده است که نشان دهنده ارزش و اهميت اين مساله در آموزه هاي قرآني است.
نخستين کارکردي که قرآن براي تسبيح بيان مي کند ، تجردگرايي و رسيدن به مقام عقل محض و ورود به عالم مجردات و فرشتگان است. از اين رو در آغاز سوره اسراء سخن از تسبيح است و پيامبر با تسبيح الهي سير و سلوک معراجي خود را آغاز کرد. کسي که مي خواهد در آسمان معنويت و عالم مجردات سباحت و شناگري کند مي بايست اهل تسبيح باشد و در فکر و انديشه و عمل آن را در خود تجلي دهد.
رسيدن به مقام رضا و دست يابي به آن نيز به تسبيح خداوندي شدني است و کسي که مي خواهد خشنودي و رضايت الهي را به دست آورد مي بايست اهل تسبيح باشد.(طه آيه 120)
از کارکردهاي دنيايي تسبيح مي توان به رهايي و نجات از گرفتاري هاي روزمره زندگي و درد و رنج هايي است که بدان مبتلا مي شود. چنان که حضرت يونس (ع) با ذکر يونسي ( لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين ) توانست از مصيبت و گرفتاري رهايي يابد.( انبياء آيه 87)
رهايي از غم و اندوه و دلتنگي ها(حجر آيه 97 و 98) نيز با تسبيح گويي خداوند شدني است (انبياء آيه 88) چنان که در روايتي پيامبر (ص) به اين مساله اشاره مي کند( الميزان ج 12ص 195) و برخورداري از نورانيت خانه ها به صلح و صفا و آرامش نيز بدان ممکن مي شود.(نور آيه 35 و 36)
مصونيت از عذاب اخروي و دنيوي نيز از آثار و کارکردهاي تسبيح است که قرآن در آيه 20 تا 28 سوره قلم به آن اشاره مي کند.
کساني که مي خواهند دعاها و خواسته هاي ايشان از سوي خداوند اجابت شود مي توانند با بهره گيري از ذکر تسبيح زمينه استجابت دعا را فراهم آورند.. قرآن با بيان داستان يونس به اين نکته اشاره مي کند که چگونه دعاي يونس در بدترين و سخت ترين شرايط اجابت شد در حالي که يونس در آن زمان به جهت عملي که رضايت خداوند در آن نبوده است و خود به ظلم بودن آن اشاره مي کند، گرفتار خشم الهي شده بود. بنابراين حتي در بدترين شرايط که اميد استجابت وجود ندارد مي توان با تسبيح رهايي براي رهايي و حتي جلب محبت و مهر خداوندي با تسبيح گشود چنان که حضرت يونس (ع) چنين کرد و خداوند در همان آيه سوره انبياء بيان مي کند که اگر ديگر مومنان نيز در حالتي مشابه گرفتار شده اند مي توانند با تسبيح گويي و اقرار در نزد خداوند از شر خشم الهي در امان مانند و حتي دعا و خواسته ايشان اجابت شود.
قرآن براي تسبيح و ارزش و جايگاه و کارکردهاي آن مطالب بسياري را بيان کرده است که اين نوشتار جاي بيان و تفصيل همه آن ها نيست .
خلیل منصوری

مقالات مشابه

تاریخ انگارۀ ذِکر در فرهنگ اسلامی

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهحامد خانی (فرهنگ مهروش)

تحلیل معناشناختی «تقوا» با تأکید بر حوزه همنشینی«ذکر» و «خوف» در دستگاه معنایی قرآن

نام نشریهذهن

نام نویسندهعلیرضا قائمی‌‎نیا, محمدحسین شیرافکن

بررسی و تبیین ذکر در سوره انشراح

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمهدی ممتحن, بدیع‌اله صدری

تكبير

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعباسعلی وحیدی

ذكر

نام نویسندهکاظم احمد‌زاده

معماری ذکر و معماری غفلت از منظر قرآن کریم

نام نشریهکوثر

نام نویسندهسیدمحمدرضا علاء‌الدین

حقیقت «ذکر»

نام نشریهانجمن معارف اسلامی ایران

نام نویسندهعلی رهبر

آثار ذكر در سازندگى روحى و اخلاقى - قسمت دوم

نام نویسندهاسماعیل نساجی زواره