غواصان درياي معرفت (قست سوم)

پدیدآورطاهره نور حسن

تاریخ انتشار1391/04/13

منبع مقاله

share 1707 بازدید
غوّاصان درياي معرفت (قست سوم)

طاهره نورحسن

در قسمت هاي پيشين، پس از بيان ضرورت تفسير قرآن مجيد و مراحل تاريخي اين علم، به معرفي اجمالي تفسير تبيان پرداختيم؛ اينك و در ادامه، ابعاد علمي اين كتاب را بررسي مي كنيم.

ابعاد علمي تفسير تبيان

پيشتر يادآور مي شويم كه هر مفسري براي ورود به حوزه تفسير نيازمند كسب علومي مانند ادبيات عرب، اصول فقه، علوم حديث، علوم قرآني و ... است. ضرورت فراگيري اين علوم براي مفسر به اندازه اي ست كه بدون آن، حق ورود به حوزه تفسير را ندارد.
با اين مقدمه وقتي به تفسير تبيان مي نگريم، با مفسري روبرو هستيم كه بر تمامي علوم مذكور و ساير دانش هاي عصر خود اشراف كامل دارد، به گونه اي كه مي توان گفت، تبيان تفسيري جامع و فراگير است كه ابعاد متعددي چون لغت، ادب، قرائت، نحو، فقه، كلام و... را در بر دارد. در اين بخش، در حد امكان به بررسي ابعاد آن مي پردازيم.

جستارهاي ادبي

تبيان از جمله تفاسيري ست كه مباحث ادبي آن نظير لغت، اشتقاق، نحو، شعر و نكات بلاغي چشمگير است و شيخ از اين مباحث در تبيين آيات شريفه قرآن مدد مي گيرد. ايشان ثروت ادبي عظيمي را در تفسير خود به ارث گذاشت؛ به طوري كه هيچ متخصص و پژوهشگري از آن بي نياز نبوده و خدمت بزرگي به زبان عربي ست. جهت آشنايي با اين بُعد تبيان شواهدي را از هر يك ذكر مي كنيم.

1. واژه شناسي

بهره وري شيخ طوسي در مباحث لغوي از منابع اوليه لغت، گواه روشني بر احاطه و تسلط وي بر لغت عرب مي باشد.
مباحث لغوي به ويژه در سوره هاي نخستين، جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده است تا آنجا كه ممكن است برخي با پيش داوري، روش اين تفسير را لغوي بخوانند.
شيخ در بخش واژه شناسي، ابتدا مترادفات لفظ مورد بحث را ذكر مي كند و سپس نقيض آن را مي گويد. در ادامه مشتقات و معاني گوناگون آن كلمه را متذكر مي شود و در نهايت با گفتن اصطلاح اصل الباب به معناي اصلي لفظ اشاره مي كند و معناي واژه مورد بحث در آيه را بيان مي دارد.
به عنوان مثال در تفسير (وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ) مي نويسد: <العدل والحق والانصاف نظائرٌ والعدل نقيض الجور ... و اصل الباب العدل الذي هو الاستقامة ... والعدل المذكور في الآية الفدية>.
گاهي به تعريف علمي و فني واژه هاي كلامي، فقهي و غير آن مي پردازد. به عنوان مثال ذيل آيه 19 سوره آل عمران به تعريف كلامي اسلام مي پردازد و ذيل آيه 183 سوره بقره، صوم را تعريف فقهي مي كند.
ايشان در موارد بسياري به فروق لغات، يعني تفاوت بين واژه هاي مورد نظر اشاره مي كند؛ مانند آيه 55 سوره هود كه مي نويسد: فرق بين إنظار و تأخير آن است كه إنظار، مهلت دادن در كاري به صاحب آن و تأخير مخالف تقديم است.
همچنين براي تبيين واژه ها در موارد فراواني به آيات و احاديث، اشعار و امثال عرب استشهاد مي كند.

2. اعراب

واضح است كه بحث اعراب، همپاي ديگر مباحث، در تفسير و روشن ساختن معناي آيه به كار گرفته شده است و بسا مفسر براي تأييد ديدگاه خود، درباره معناي آيه اي از توجيه اعراب آن بهره مي گيرد.
هر چند شيخ طوسي به اعراب يكايك آيات نپرداخته است، اما از آغاز تا انجام به اعراب مواردي مي پردازد كه يا معناي آيه به آن بستگي دارد و يا سرنوشت حكمي شرعي در گرو آن و يا وجوه شايان ذكر ديگري در آن متصور است. به عنوان مثال در تفسير (أرْسَلْناكَ لِلنّاسِ رَسُولاً وَ كَفي‏ بِاللّهِ شَهيدًا) مي نويسد: <شهيداً> منصوب به تميز است؛ زيرا اگر فقط بگويي <خدا را بس است> و بيان نكني در چه چيزي، مطلب را مبهم گفته اي.
شيخ بسياري از آراي بزرگان نحو، نظير خليل فراهيدي، سيبويه، كسايي، قطرب و ... را ذكر مي كند و به نقد و بررسي آن ها مي پردازد، گاهي نيز نظر جديدي مي دهد.
ايشان مواردي را كه اختلاف نظر و اعراب به تغيير حكم شرعي منجر شود، طبق فقه اماميه تفسير مي كند.
شيخ طوسي در اين بخش نيز به آيات، اشعار و امثال تمسك مي جويد. به عنوان مثال در تفسير (فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ) مي گويد: واژه <ما> به اجماع مفسران زائد است؛ قتاده، زجاج و فرّاء چنين نظري دارند و آيه شريفه مانند (عَمّا قَليلٍ لَيُصْبِحُنّ نادِمينَ) است [كه <ما> در آن نيز زائده است].
نكته ديگر اينكه شيخ در طرح مباحث لغوي و نحوي، به طرح پاره اي از مسائل صرفي نيز مي پردازد، چنانكه در تفسير (وَ ما تَدّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ) بيان مي كند كه ابدال ذال به دال در <تدّخرون> به خاطر تعديل حروف يا جهر و اختلاف مخرج آن هاست.

3. استشهاد به اشعار و امثال

مفسر تبيان در موارد بسياري براي روشن ساختن معنا يا تأييد نظر و يا تأكيد صحت قرائت از شعر استفاده مي كند و البته استشهاد ايشان به اشعار از روي اكراه بوده است؛ چنانكه خود مي گويد: اگر عناد ملحدان نبود، براي اثبات موضوعي از قرآن نيازي به گواهي شعر و غير آن نيست؛ زيرا در اين زمينه بايد به سخنان شاعران جاهلي يا اعراب باديه استشهاد نمود و مسلماً مقام پيامبر(ص) كمتر از اينان نيست.
استفاده از 1942 بيت شعر از 295 شاعر، از تسلط شيخ بر ادبيات عرب حكايت دارد. به علاوه ايشان از امثال عرب نيز براي استدلال بر صحت معنا يا توضيح مقصود آيه كمك مي گيرد. به عنوان مثال در تفسير (اللّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ) آورده است: اصل اعزاز به معناي امتناع است و به زميني كه به خاطر صعوبت قابل سكونت نيست، <أرض عزاز> گفته مي شود؛ سپس مَثَل مي آورد: <مَن عَزَّ بَزّ أي من غلب سلب لأن الغالب يمتنع من الضيم>؛ يعني كسي كه غلبه يافت و مقتدر و غالب شد، همه چيز را مي گيرد و بر اين فرد غلبه كننده ستم نمي شود و خداوند عزيز است؛ زيرا كسي نمي تواند او را ناتوان كند.

4. نكات بلاغي

تفسير تبيان سرشار از نكات بلاغي است. شيخ در موارد متعددي به مباحث مانند مجاز، تشبيه، كنايه، استعاره، تضمين پرداخته است كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:
در تفسير آيه شريفه (وَ مَثَلُ الّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاّ دُعاءً وَ نِداءً صُمّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ) آمده است: تشبيه در اين آيه را مي توان به سه صورت توجيه كرد كه بهترين وجه، آن است كه از امام باقر(ع) روايت شده است كه مي فرمايد: مَثَل كافران در شنيدن سخنان تو مَثَل حيواني ست كه بخوانندش و او چيزي نمي فهمد و تنها صدا را مي شنود.
همچنين در تفسير آيه (كُلّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ) مي نويسد: عبارت <ذائقة الموت> مجاز است؛ زيرا مرگ در حقيقت چشيده نمي شود.
شيخ طوسي مخصوصاً در موارد فراواني به مجاز و نيز تشبيه اشاره مي كند.

سيماي كلامي

قرآن كريم در آيات بسياري به طرح مباحث عقيدتي مانند صفات خداوند، خلق قرآن، افعال بندگان و ... پرداخته است. مسلمانان صدر اسلام اين آيات را قرائت كرده و به آن ايمان داشتند تا اينكه فرقه ها و مذاهب مختلف پديد آمد. آنان به جهت پيروي از آيات متشابه و رجوع نكردن به اهل بيت(ع) در تفسير آيات عقيدتي، دچار انحراف شدند و آيات شريفه را طبق رأي خود تفسير كردند.
چنانكه گفتيم شيخ طوسي در عصري مي زيست كه مباحث كلامي به اوج خود رسيده بود و مناظرات كلامي رواج فراوان داشت. شيخ كه به دليل موقعيت آن عصر و فتنه هاي موجود نمي توانست به طور مستقيم با دشمن مناظره كند، در تفسير خود آشكارا به تبيين اصول دين از ديدگاه اماميه و ضمن ردّ نظرات ديگران، به دفاع از عقايد اماميه پرداخت. اساساً يكي از اهداف شيخ براي نگارش تبيان ـ چنانكه خود در مقدمه مي گويد ـ پاسخ به گفته هاي معاندان و منحرفان و طرح عقايد راستين اماميه و نيز ردّ نسبت هاي نارواي مخالفان بوده است.
ايشان در ضمن تفسير آيات مربوطه به اين وعده خود، جامه عمل مي پوشاند و به ويژه در بحث از اصول دين؛ يعني توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد و نيز فروعات، با تبيين ديدگاه اماميه، به ابطال نظرات ساير فرقه ها در اين باره مي پردازد كه به نمونه هايي از هر يك اشاره مي شود.

1. توحيد

شيخ در بحث از توحيد و صفات خداوند تعالي در بسياري موارد به ردّ نظرات مجسمه و مشبهه پرداخته است. به عنوان مثال درباره عدم جواز رؤيت خداوند تعالي مي نويسد:
گروهي از مشبهه گمان كرده اند كه قول (إِذْ وُقِفُوا عَلي‏ رَبِّهِمْ)؛ يعني او را مشاهده مي كنند كه اين سخن فاسد است؛ زيرا مشاهده تنها مخصوص اجسام است كه حدوث آن ها ثابت شده است. بنابراين جايز نيست كه خداوند تعالي صفتي داشته باشد كه محدث باشد.

2. عدل

در بحث عدل نيز، ايشان ضمن طرح آراي مختلف، به تضعيف نظراتي مي پردازد كه فاقد دليل اند. به عنوان نمونه در بحث از ظلم و فساد، خداوند را از هر گونه ظلمي منزه دانسته و در تفسير (وَ مَا اللّهُ يُريدُ ظُلْمًا لِلْعِبادِ) مي نويسد: خداوند تعالي نسبت به بندگان خود ظلم نمي كند و آيه شريفه دالّ بر فاسد بودن سخن مجبره است؛ كساني كه معتقدند، هر ظلمي در عالم به اراده خداوند است.
در مباحث ديگر نظير افعال بندگان، حسن و قبح و ... ايشان ضمن اثبات عقايد اماميه به كمك آيات قرآن، نظرات ديگران را باطل مي سازد.

3. نبوت

يكي از مهم ترين مباحث نبوت، بحث از عصمت انبياست كه در تفسير تبيان به خوبي از آن دفاع شده است. به اعتقاد شيخ طوسي عمل قبيح، كبيره يا صغيره، بر انبيا جايز نيست؛ زيرا باعث تنفر و دوري مردم از آن ها مي شود و پيامبران از چنين اموري منزه اند.
ايشان در تفسير آيه (لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأخّرَ) پس از ذكر احتمالات مختلف مي نويسد: هيچ يك از احتمالات مذكور صحيح نمي باشد؛ زيرا جايز نيست كه پيامبران قبل و بعد از نبوت فعل قبيح كبيره يا صغيره انجام دهند. بنابراين نبايد آيه را به گونه اي تفسير كرد كه متضمن گناهي از پيامبر(ص) باشد.

4. امامت

شيخ در اين مبحث با استفاده از آيات فراواني به اثبات امامت اميرمؤمنان(ع) و نيز عصمت ائمه(ع) و وجوب اطاعت از آنان مي پردازد. ايشان آيه شريفه 55 سوره مائده را دليل آشكاري بر امامت بلافصل اميرمؤمنان(ع) بعد از پيامبر(ص) دانسته و به طور مبسوط به اثبات آن پرداخته است.
شيخ طوسي در موارد بسياري با استناد به روايات صحابه، بر صحت مذهب خود را درباره عصمت ائمه تأكيد مي نمايد. به عنوان مثال در ذيل آيه تطهير مي نويسد:
از ابوسعيد خدري، انس بن مالك، عايشه، ام سلمه و واثلة بن الأسقع نقل شده است كه اين آيه درباره پيامبر(ص)، علي(ع)، فاطمه(س) و حسن وحسين(ع)، نازل شده است.
شيخ در تمامي اين موارد با حرارت زيادي از اعتقاداتش دفاع نموده است و با استناد به آيات، بحث را با تحليل و استقصاي كامل مطرح مي سازد.

5 . معاد

شيخ طوسي با اشاره به اينكه اعتقاد به معاد جسماني از ضروريات دين اسلام است، شك و ترديد در بعث و نشور را كفر مي داند و سعي كرده است اين مسئله را به اختصار مطرح كند. شايد اين مطلب به ايمان ايشان به عدم وجوب اعتقاد به تفصيلات معاد جسماني، بيش از آنچه قرآن مطرح كرده است، برگردد.
در بحث شفاعت نيز تأكيد مي كنند كه شفاعت در محدوده دفع ضرر و عذاب است، نه در رساندن سود بيشتر. ايشان شفاعت را براي پيامبر(ص) و تمام ائمه(ع) و بسياري از اصحاب و مؤمنان صالح ثابت مي داند.
خلاصه اينكه، شيخ در اين تفسير شالوده عقايد كلامي مذهب شيعه را بيان مي دارد و به تحكيم آن مي پردازد. ايشان بر پايه كتاب و سنت صحيح و عقل سليم، آراء و نظرات مخالفان را ابطال و ديدگاه هاي اصولي و فروعي شيعه را با قوت و قدرت علمي با استناد به قرآن كريم و گفتار اهل بيت(ع) اثبات كرده است.

جدال با اهل كتاب

شيخ طوسي به هنگام سخن از يهود و نصاري در تفسير آيات قرآن، به برخي از عقايد و اغراض آن ها اشاره و سخنانشان را رد مي كند و به كمك آيات با آن ها به احتجاج بر مي خيزد. در برخي موارد به نصوص تورات و انجيل استشهاد مي كند كه اين خود حاكي از احاطه شيخ و وسعت اطلاع ايشان از كتب اهل كتاب است.
ايشان در مواردي با كمك از متن تورات و انجيل، به رد نظرات اهل كتاب مي پردازد. به عنوان مثال در تفسير آيه (الّذينَ يَتّبِعُونَ الرّسُولَ النّبِيّ اْلأُمِّيّ الّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التّوْراةِ وَ اْلإِنْجيلِ) مي نويسد: معناي <يجدونه مكتوباً ...> اين است كه آن ها توصيف پيامبر(ص) را مي دانستند؛ زيرا در تورات نوشته شده بود مانند: <و براي آن ها پيامبري از برادرانشان بر خواهم انگيخت كه مانند توست و كلام خود را در دهانش مي گذارم، پس به ايشان، آنچه را كه او سفارش شده مي گويد>.
در انجيل نيز در مواردي به <فارقليط> بشارت داده شده است: <فارقليط ديگري به شما عطا خواهم كرد كه تا آخر روزگار با شما خواهد بود>؛ و يا در تفسير آيه 29 سوره مائده مي نويسد: آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه وعده آتش بر خلاف ادعاي گروهي از يهود و نصاريٰ، در زمان آدم(ع) بوده است.

ابطال عقايد كافران

شيخ به رد نظرات فرقه هاي مختلف اسلامي و اهل كتاب اكتفا نكرده است؛ بلكه گمان ملحدان را نيز باطل مي سازد. ايشان در تفسير داستان اصحاب فيل مي نويسد: اين داستان دليل آشكاري بر رد نظرات كافران و منكران خداوند است؛ زيرا آنان نمي توانند اين قصه را مانند زلزله، باد، خسوف و ... به طبيعت نسبت دهند؛ زيرا به طور طبيعي، پرنده با گِل، قوم خاصي را هلاك نمي سازد، بدون اينكه به ديگران آسيبي برساند. اين داستان از آشكارترين دلايل است، مبني بر اينكه اين عمل از افعال خداوند بوده است و كسي نمي تواند آن را انكار كند؛ زيرا اهل مكه كه اين سوره را مي شنيدند، نزديك به زمان وقوع قصه بودند و اين مطلب مانند تاريخ بناي كعبه، جزء تاريخ مسلم آن ها بوده است؛ حتي برخي آن را به نظم درآوردند و اديبان آن را نقل كردند و اگر چنين چيزي اتفاق نيفتاده بود، از اساس منكر آن مي شدند. بنابراين انكار آن، جز از روي عناد ممكن نيست.
ادامه دارد...

مقالات مشابه

معناشناسی قرآن در تفسیر تبیان شیخ طوسی

نام نشریهعیون

نام نویسندهسیدابراهیم دیباجی, غلام‌عباس رضایی هفتادری, حسن کاظمی سهلوانی

نقدی بر حدیث های خیالی

نام نشریهبینات

نام نویسندهمهدی حسینیان قمی

غواصان درياي معرفت – (قسمت چهارم)

نام نویسندهطاهره نور حسن

التبیان فی تفسیرالقرآن

نام نویسندهمهدی مطیع