قرآن، بركت، فضل، خير، رحمة
"برکت" در أصل "بَرْك" به معنی سينه شتر میباشد، یعنی شتر سينه خود را به زمين زد، سپس اين كلمه به معنى دوام و رشد آمده و بركت در إصطلاح يعنى استقرار خير از سوی خداوند، در يك چيز.[1]
چون سینه در هنگام نشستن و برخاستن شتر مقدم بربقیۀ اعضاء است و اینکه شتر مهمترین راه کسب روزی در بین اعراب است، به عنوان مصداق روشنی از خیر میباشد[2] و لذا در مورد هر نعمتی که با دوام باشد استعمال شده است.
معنای برکت مانند امور نسبی است یعنی به حسب غرضی که در آن نهفته است مختلف میگردد، چون خيريت هر چيزى به حسب آن غرضى است كه متعلق به آن مىشود مثل غذا خوردن که اغراض متعددی مانند: سیری، سلامتی، إستشفاء و...را میتوان از آن اراده نمود و لذا چون غرض از دين تنها و تنها سعادت معنوى و يا حسى منتهى به معنوى است، لذا مقصود از بركت در لسان دين، آن چيزى است كه در آن خير معنوى و يا مادىِ منتهى به معنوى باشد.[3]
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض »[4]
«و اگر اهل آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند،بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم»
بنا بر این آیه، برکات به دو قسم تقسیم میشود:
1- برکات آسمانی(بركات معنوى):[5]
بركات آسمانی عبارت است از توجّهات معنوى و رحمتهاى روحانى كه سبب گشايش و خوشى روح و وسعت قلبى و نورانيّت باطنى و استفاضه از فيوضات إلهى مىشود.[6]
2- برکات زمینی(بركات مادى یا حسّى): [7]
برکات زمینی برکاتی است که منشأ آنها از زمین است مانند: آب، خاك، هوا، اشجار، زراعات و حيوانات دريايى، صحرايى و هوايى و آنچه مورد استفاده انسانها قرار مىگيرد.[8]
یکی از مکانهایی که در قرآن با وصف مبارک از آن یاد شده کعبه میباشد:
«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِين »[9]
«نخستين خانهاى كه براى مردم قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت..»
كعبه از اين جهت مبارك است كه از نظر معنوى و مادى دارای امتیازات خاصی میباشد، بركات معنوى اين سرزمين و وحدتى كه در پرتو آن مخصوصا در مراسم حج به وجود مىآيد بر هيچكس پوشيده نيست، از نظر مادى نیز علی رغم شرایط بد آب و هوایی، اين شهر در طول تاريخ همواره يكى از شهرهاى آباد و پر تحرك و يك مركز آماده براى زندگى و تجارت بوده است.[10]
سرزمین دیگری که برکات الهی شامل آن شده، سرزمین شام است:
«وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِين »[11]
«او و لوط را به سرزمينی كه آن را براى همه جهانيان پربركت ساختيم، نجات داديم »
گرچه نام اين سرزمين صريحاً در قرآن نيامده ولى با توجه به آيه اول سورۀ اسراء معلوم مىشود همان سرزمين شام است (که شامل فلسطین، ادن ،سوریه، لبنان بوده) كه هم از نظر ظاهرى پر بركت و حاصلخيز است و هم از نظر معنوى، چرا كه كانون پرورش انبياء بوده است.[12]
سرزمین بيت المقدس، مکان دیگری است که مشمول برکات الهی شده است:
«سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَه »[13]
«پاك و منزّه است خدايى كه بندهاش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه گرداگردش را پر بركت ساختهايم، برد...»
مسجد الاقصى مکان مقدسى است و سرزمين اطراف آن نيز سرزمينی پر بركت است، اين آیه به بركات مادی یا معنوی این سرزمین اشاره دارد، چرا که اين سرزمين مقدس، در طول تاريخ كانون پيامبران بزرگ خدا، و خاستگاه خدا پرستى بوده است.[14]
از وادی طور نیز در قرآن با وصف مبارک یاد شده است:
« فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَة..»[15]
«هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست درّه، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد..»
بعضی از اوقات نیز وجود دارند که در قرآن با وصف "مبارک" از آنها یاد شده است که "شب قدر" بخاطر نزول قرآن که خیر کثیر است از جملۀ آنان به شمار میرود:
« إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»[16]
«كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم »
از جمله چیزهایی که از نگاه خداوند، دارای برکت فراوانی است، قرآن میباشد چرا که در این کتاب آسمانی خير كثير نهفته شده و همواره مردم را به استوارترين راه هدايت نموده و خداوند به وسيله آن، مؤمنان را به راههاى سلامت رهبرى مىكند، مردم در امر دنيايشان از آن منتفع شده و در نتيجه صاحب زندگى پاکیزه مىگردند. جهل و بخل و كينه از ميانشان رخت بربسته و سعادتمندمىگردند و در آخرت از نعمت جاويد برخوردار مىشوند.[17]
«وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ »[18]
«و اين كتابى است كه ما آن را نازل كرديم كتابى است پربركت»
آب نیز از جملۀ چیزهاییست که خداوند از آن با عنوان "مبارک" یاد نموده است و مباركی آن بدين جهت است كه خيرات آن به زمين و اهل زمين عايد مىشود.[19]
«وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكا »[20]
«و از آسمان، آبى پربركت نازل كرديم »
خداوند در قرآن به برخی از افراد توجّه خاصی نموده و آنها را مشمول برکات خود نموده است:
«قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ..»[21]
«(به نوح) گفته شد: اى نوح! با سلامت و بركاتى از ناحيه ما بر تو و بر تمام امتهايى كه با تواند، فرود آى!..»
در این آیه مراد از بركات، که نصیب نوح و همراهان او شده، مطلق نعمتها در زندگى نيست، بلكه خصوص آن نعمتهايى است كه آدمى را به سعادت رسانيده است.[22]
ابراهیم و خاندان او نیز از جمله افرادی بودند که برکات خداوند شامل حال آنها شد:
« سَلامٌ عَلى إِبْراهِيم.. وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ »[23]
« سلام بر ابراهيم!.. ما به او و اسحاق بركت داديم و از دودمان آن دو، افرادى بودند نيكوكار و افرادى آشكارا به خود ستم كردند»
دراين آيه، سخن از بركتى است كه خدا به ابراهيم و اسحاق ارزانى داشت، این آیه فعل«بارَكْنا»به صورت مطلق آمده و معنى عموم را مىرساند، بنابراين بركت در همه چيز را شامل مىشود، در عمر و زندگى، در نسلهاى آينده،در تاريخ و مكتب و ..،و گفته شد که این کلمه در مورد هر نعمتی که با دوام باشد استعمال میشود و لذا این آيه اشاره به دوام نعمتهاى الهى بر ابراهيم و اسحاق (و خاندانشان) مىباشد و از بركاتى كه خداوند به آنها داد اين بود كه تمام انبياى بنى اسرائيل از دودمان اسحاق به وجود آمدند.[24]
موسی(ع) نیز از شخصیّتهایی است که برکت خداوند شامل او گردیده است:
«فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِين»[25]
« هنگامى كه نزد آتش آمد، ندايى برخاست كه مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسى كه در اطراف آن است..»
صاحب مجمع در تفسیر« مَنْ حَوْلَها » آورده است که مراد، حضرت موسی است.[26]
عیسی(ع) نیز از جانب خداوند منشأ برکات فراوانی بوده است:
« وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْت »[27]
«و مرا- هر جا كه باشم- وجودى پر بركت قرار داده »
معناى مبارك بودن او این است که براى مردم منافع بسيار دارد، علم نافع به ايشان مىآموزد و به عمل صالح دعوتشان مىكند و به ادبى پاكيزهتر تربيتشان مىكند و كور و پيس را شفا داده، اقويا را اصلاح و ضعفا را تقويت و يارى مىكند.[28]
برکات الهی، هدیه هایی است که خداوند از روی فضل، برای بندگان خود در نظر گرفته است، امّا این برکات بر اساس نوع و میزان عملکرد بندگان و آمادگی آنها، به ایشان میرسد و لذا باید شرایط را برای دریافت برکات فراهم نموده تا بهرۀ بیشتری ببریم،[29] عواملی که انسان را در این زمینه یاری میکنند عبارتند از:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض »[30]
«و اگر اهل آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم »
چرا که اهل ايمان و تقوا نعم الهى را وسيله عبادت و اطاعت میکنند، ولی کفار آن را در راه معصیت خرج می کنند[31]
برای دریافت برکات الهی باید موانع را از سر راه برداشت، یکی از وسایل این کار استغفار است:
«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارا »[32]
«به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است ،تا بارانهاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد!»
امام علی(ع)در این باره فرمودند:
«وَ قَد جَعلَ اللّهُ الاستِغفارَ سَبَباً لِدُرر الرّزق وَ رَحمَة الخلق...»[33]
«خداوند إستغفار را وسیلۀ دائمی فروریختن روزی و موجب رحمت به خلق قرار داد... »
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم،1412ق، تحقیق: صفوان عدنان داودی، ص 119؛ و ابن منظور، محمدبن مکرم؛ بیروت ،دار صادر،1414 لسان العرب، ج10، ص 395
[2] مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب،1360 ش، ج1، ص 259
[3]. طباطبائی، سیّد محمد حسین؛ ترجمه الميزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین،1374 ش،چاپ پنجم،ج7ص389و 390
[4] . أعراف/ 96
[5]. مکارم شیرازی،ناصر؛ تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه،1374 ش، چاپ اول ، ج6، ص 266
[6] مصطفوی، حسن؛ تفسير روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380 ش، چاپ اول، ج9، ص 71
[7] تفسير نمونه، ج6، ص 266؛ و ترجمه الميزان، ج7ص 389
[8]. تفسير روشن، ج9، ص 71
[9] آلعمران/ 96
[10]. تفسير نمونه، ج3، ص 14
[11] الأنبياء/ 71
[12]. تفسير نمونه، ج13، ص 452. و صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى، 1365 ش، چاپ دوم ،ج19، ص 331
[13]. الإسراء/ 1
[14]. تفسير نمونه، ج12، ص 10
[15]القصص/ 30
[16].الدخان/3
[17]. ترجمه الميزان، ج7، ص 387
[18]. الأنعام/ 92
[19]. ترجمه الميزان، ج18، ص 509
[20]. ق/ 9
[21] هود/ 48
[22]. ترجمه الميزان، ج10، ص 358
[23] صافات/ 109و 113
[24]. تفسير نمونه، ج19، ص130
[25]. نمل/ 8
[26]. طبرسی ،فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران ،انتشارات ناصر خسرو،1372 ش، چاپ سوم، ج7، ص 330
[27]. مريم / 31
[28]. ترجمه الميزان، ج14، ص 61
[29]. تفسير روشن، ج9، ص 71
[30]. أعراف 96
[31]. طيب، سيد عبد الحسين؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش،چاپ دوم، ج5، ص 398
[32]. نوح10 تا13
[33]. قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ و انتشار وزارت ارشاد، تهران،1368 ش، چاپ اول، ج13، ص 454