علی(ع) درباره اهمیت قرآن و تأکید بر خواندن و اندیشیدن و شنیدن گلبانگ نغمههای آسمانی کتاب خدا، سخنان نغز و آموزندهای دارد.اما کلمات ارزشمند آن حضرت(ع)درباره کتاب خدا تنها محدود در زیباییهای ظاهری قرآن نمیشود؛بلکه این پیشوای بزرگ تفسیر، درباره فهم قرآن و تفسیر کتاب الهی سخنان و نظرات بلندی دارد.در شرایطی که حاکمان روزگار از فهم و تفسیر قرآن منع میکردند و از تفسیرهای آگاهانهای که با سلطه حاکمان مسلط در تضاد بود، جلوگیری مینمودند، امام علی(ع)بر روی آوردن به قرآن و فهم و تفسیر کتاب خدا تأکید میکند و در جهت نمایاندن معارف بلند قرآن و تفسیر راستین آیات الهی، تلاش مینماید.علی(ع)در بیانی دقیق به شناسایی و شناساندن محتوای قرآن میپردازد و انواع معارف آن را مینمایاند و با بیان چگونگی پیوند قرآن و سنت، گویا غیر مستقیم میفهماند که فهم استوار قرآن، در گرو آگاهی به این معارف و اطلاع از این دانشهاست. (1) این مطلب در آخرین بخش خطبه اول نهج البلاغه که از فرازمندترین خطب علوی است، به چشم میخورد:
«کتاب ربکم:مبینا حلاله وحرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصّه و عامّه و عبره و أمثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابهه، مفسّرا جمله و مبیّنا غوامضه، بین مأخوذ میثاق علمه و موسّع علی العباد فی جمله و بین مثبت فی الکتاب فرضه و معلوم فی السّنة نسخه و واجب فی السّنة أخذه و مرخصّ فی الکتاب ترکه و بین واجب بوقته و زائل فی مستقبله و مباین بین محارمه:من کبیر اوعد علیه نیرانه، أو صغیر أرصد له غفرانه و بین مقبول فی أدناه و موسّع فی أقصاه.
کتاب پروردگار در دسترس شماست.حلال و حرام آن پیداست؛واجب و مستحب آن هویداست.ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسیر شده و نامفهومش تعبیر شده، از حکمی که بدانند انجام دادنی است و آنچه ندانند و واگذاردنی است، حکمی است وجوب آن در قرآن معین و نسخ آن در سنّت مبرهن و حکمی که سنّت گوید باید و کتاب رخصت دهد که ترک آن شاید و حکمی که در وقتی خاص بر مکلّف نوشته است و چون وقتش سپری شد تکلیف هشته است و حرامهایی ناهمسان، با کیفرهایی سخت و یا آسان، گناهی بزرگ که کیفرش آتش آن جهان است و گناهی خرد که برای توبه کننده، امید غفران است یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است. (2)
قرآن کریم کتاب هدایت و مجموعهای از تعالیم الهی در جهت راهبری و هدایت انسان است.قرآن، آییننامه زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری مسلمانان است.انسانها برای یافتن راه هدایت و فهم برنامههای هدایتی قرآن، نیاز به مفسّرانی آگاه و هوشیار دارند.اینان کسانی هستند که بر معارف و دانشهای قرآنی احاطه کامل دارند و افزون بر آن در کورانهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی درگیرند و بر این جریانات نیز آگاه میباشند.
علی بن ابیطالب(ع)قرآن را در کشاکش صحنه سیاست و فرهنگ به تفسیر نشسته و ابعاد آن را برای مردم آشکار نموده است و با تکیه بر آیات وحی، صفهای گوناگون را باز شناسانده است.او با تفسیرهای روشنگرانه خود، در حقیقت به تطبیق دقیق مفاهیم قرآنی بر جریانهای زمان و به دیگر سخن«تأویل»راستین قرآن کریم، پرداخته است.
شیوه آن حضرت در تفسیر، اینگونه نبود که بدون توجه به جاریهای زمان و رویدادهای حاکم، به تفسیر آیات توحید و معاد بپردازد و با کنارهگیری از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی، قرآن را تفسیر نماید.
علی(ع)در جایگاه مفسّری راستین و رهبری بیدار که باید لحظه به لحظه، امت را راهبری کند و از این که گرفتار حزب شیطان شوند، هشدار دهد، به چهرهنمایی از منافقان میپردازد و در قالب جملات بس گویا و روشن، خلق و خو و سلوک فردی و اجتماعی آنها را مینمایاند و در آخر، این آیت الهی را تلاوت میکند. (3)
«اولئک حزب الشیطان، الا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون»(مجادله/19)آنان حزب شیطانند، بدانید که حزب شیطان زیانکارند.
مفسر برای تفسیر قرآن به دانشهای زیادی نیازمند است که در بحثهای مربوط به مقدمات تفسیر بدانها پرداخته میشود.علی(ع)به عنوان پیشوای مفسران در این زمینه سرآمد همگان بود و بر این دانشها احاطه کامل داشت.اینک به اختصار درباره این مطلب سخن میگوئیم.
آشنایی با لغت:شناخت معانی دقیق واژههای قرآن و دریافت واژههای دشوار و تشخیص معنایی واژهها، تنها با آشنایی دقیق به لغت امکانپذیر است.از مجاهد نقل کردهاند:«لا یحلّ لاحد یؤمن باللّه و الیوم الاخر أن یتکلم فی کتاب اللّه إذا لم یکن عالما بلغات العرب» (4) شایسته نیست کسی که به خدا و آخرت ایمان دارد درباره قرآن سخن گوید در حالی که به لغات عرب آگاهی ندارد.
قرآن کریم که به تعبیر خود«مبین»(شعرا/195) است و«غیر ذی عوج»(زمر/28)قطعا سرهترین و نابترین کلمات را به کار برده است.از این رو، برای دستیابی به فهم و تفسیر قرآن، شناخت نسبت به لغات و واژههای قرآن و معانی آنها، آگاهی کامل داشته است و با تکیه بر این دانش به تفسیر و تبیین آیات قرآن میپردازد.
دانشهای بلاغی:شامل علم معانی، بیان و بدیع. معانی، دانشی است که به وسیله آن ویژگیهای ترکیب کلام از جهت افاده معنا شناخته میشود. بیان، علمی است که خصوصیات کلام را از جهت وجود اختلاف بین آن نشان میدهد و به وسیله علم بدیع، وجوه زیباسازی کلام شناخته میشود. این سه دانش از دانشهای اساسی است که مفسر در تفسیر قرآن بدانها نیاز دارد.زیرا مفسر باید آنچه را با جنبههای اعجاز قرآن هماهنگی دارد، رعایت نماید و این امر جز با شناخت این سه علم عملی نمیباشد. (5)
قرآن کتابی است که در اوج اعجاز بیانی و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده است و یک مفسّر قرآن برای درک جنبههای بلاغی آن، باید آگاهی بر دانشهای بلاغی داشته باشد و کلام فصیح را از غیر فصیح باز شناسد.علی(ع)به عنوان پیشوای فصیحان و بلیغان، در اوج فصاحت وبلاغت سخن گوید و از بلاغتی بینظیر در کلام بهرهمند میباشد.ابن ابی الحدید در آغاز شرح نهج البلاغه، به این مطلب اشاره نموده است و علی بن ابیطالب(ع)را در فصاحت و کلام برجستهترین افراد، امام الفصحاء و سید البلغاء معرفی میکند. اعتراف دانشپژوهان و سخن سرایان تاریخ به فصاحت و بلاغت کلمات، خطبهها و سخنان نغز آن حضرت(ع)بیش از آن است که در این مقال بگنجد.
آگاهی بر شأن نزولها:قرآن در طی 23 سال بر پیامبر(ص)نازل گشته است و نزول بسیاری از آیات بر اساس واقعهها و حادثههای مختلف بوده است.بیگمان شناخت شأن نزول آیات، فهم معانی قرآن را آسانتر میسازد.علاوه بر آن، یک مفسّر برای تبیین و تفسیر قرآن نیاز به شناخت سبب نزول آیات دارد.
بیگمان علی(ع)آگاهترین فرد در زمینه اسباب نزول آیات بوده و خود، شاهد بسیاری از ماجراها و رویدادهای مربوط به نزول آیات قرآن بوده است.
آگاهی از تاریخ محیط نزول قرآن:در نگاه ابتدایی شاید چنین به نظر میرسد که این عنوان با آنچه ذیل عنوان قبلی(شأن نزول)آوردیم یکی باشد. امام اندکی تأمل نشان خواهد داد که چنین نیست. قرآن نازل شده است تا از یک سو بنیادها و پایههای غلط را فرو ریزد و از سویی دیگر، طرحی نو دراندازد و بنایی استوار بر آن ویرانهها بنا کند. بدینسان، برای یافتن اهمیت بنای نوین و ارزیابی منش خود و اجتماع، شناخت تاریخ محیط نزول و آگاهی بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن بسیار اهمیت دارد.بسیاری از آیات قرآن به گونهای گذرا حقایقی را بیان نمودهاند که در ارتباط با موضوعی است که در آن دیار میگذشته است و جز با توجه دقیق بدانها نمیشود ابعاد ماجرا را دریافت و به تفسیر آن پرداخت.
از نکات قابل توجّه در تفسیرهای علی(ع)این است که حضرت با تکیه بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن کریم و با اشاره بر معیارها و ارزشهای حاکم بر زندگانی جاهلیان، به تفسیر آیات الهی میپردازد و نشان میدهد که قرآن کریم واقع نگرانه، بنیادهای جهلآلود ناشایسته با شخصیت انسان را درهم کوبیده و بر ویرانههای آن، بنای رفیع ارزشهای والای الهی را بنیان نهاده است.و اینک به یک نمونه اشاره میشود. (6)
قرآن کریم در جهت نمایاندن بخشی از خلق و خوی جاهلیان و نشاندادن معیارها و ارزشهای حاکم بر آنها، با تعبیری کوتاه ولی کوبنده و تنبه آفرین، خطاب بدانها میفرماید: «الهیم التکاثر، حتّی زرتم المقابر، کلا سوف تعلمون...»
مفسّران در تفسیر آیه دو گونه سخن آوردهاند: 1-فزونخواهی در مال و تمتّعات دنیوی شما را از خدا دور گردانید و این دلبستگی با شما بود، تا مرگ فرا رسید و به زیارت گورها رفتید.
2-فزونخواهی و بزرگنمایی نیای و تبار برای نشان دادن قدرت و اعتبار، شما را به شمارش واداشت و این شمارش قبیله و تیره تا بدانجا بود که به دیدار گورها رفتید و برای اثبات افزونی قبایل خود، گورهای نیاکان خود را نیز شمردید. اما افزون بر این مطلب، آنچه را که میتوان دقیقتر یافت، این است که این آیه نشانگر تفاخر در اجتماع آن روز است.قدرت و پول، معیار برتری و ارزش قبیلهها شمرده میشد و موجب تفاخر بر یکدیگر میگردید.آیه شریفه نیز به این معنا اشاره دارد که این تفاخرها به حدی میرسید که آنها به شمارش قبرها نیز دست مییازیدند و یا در به دست آوردن اموال، به حدی فزون خواهی میکردند تا این که به گورها رسیدند و مردند. علی(ع)گویا آیات آغازین این سوره را اشاره به این واقعیت میداند و محتوای آیات را در ارتباط با این بخش از فرهنگ جاهلی میانگارد.او در خطبهای شگرف پس از قرائت این دو آیه میفرماید:
«یا له مراما ما أبعده و زورا ما أغفله و خطرا ما أفظعه لقد استخلوا منهم أیّ مدّکر و تناوشوهم من مکان بعید افبمصارع آبائهم یفخرون؟أم بعدید الهلکی یتکاثرون؟یرتجعون منهم أجسادا خوت، و حرکات سکنت.و لان یکونوا عیرا أحقّ من أن یکونوا مفتخرا و لان یهبطوا بهم جناب ذلّة أحجی من أن یقوموا بهم مقام عزّة لقد نظروا الیهم بأبصار العشوة، و ضربوا منهم فی غمزة جهالة.
و لو استنطقوا عنهم عرضات تلک الدّیار الخاویة والرّجوع الخالیة لقالت ذهبوا فی الارض ضلاّلا و ذهبتم فی أعقابهم جهّالا.تطاؤن فی هامهم و تستنبتون فی أجسادهم و ترتعون فیما لفظوا و تسکنون فیما خرّبوا و انّما الایّام بینکم و بینهم بواک و نوائح علیکم...
وه که چه مقصد بسیار دور و چه زیارت کنندگان بیخبر-و در خواب غرور-و چه کاری دشوار و مرگبار.پنداشتند که جای مردگان تهی است، حالی که سخت یازیدند-و به آنان نازیدند-آیا بدانجا مینازند که پدرانشان خفتهاند، یا به کسان بسیاری که در کام مرگ فرو رفتهاند؟خواهند کالبدهای خفته بیدار شود و جنبشهای آسوده در کار.حال که مایه پند باشند بهتر است تا وسیله بزرگواری و در آستانه خواریشان فرود آرند خردمندانهتر، تا نشاندن در سریر بزرگواری.با دیده تار بدانها نگریستند و نابخردانه نگریستند که چیستند و اگر از فراخنای خانههای ویران و سرزمینهای تهی از باشندگان میپرسیدند، میگفتند:آنان به زمین در شدند گمراه و شما که به جای آنانید، مردمی هستید ناآگاه سرهاشان را به پا میسپرید و بر روی پیکرهاشان میکارید و در آنچه به دور افکندهاند میچرید و در خانهها که ویران کردند درید و روزگاری که میان آنان و شماست، بر شما در گریه و عزاست و...»
خطبهای بس شکننده و کوبنده است و تصویر و تفسیر علی(ع)از فرهنگ حاکم بر جاهلیت، در اوج بلاغت و فصاحت و بسیار تنبه آفرین است. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه میگوید:
«سوگند یاد میکنم که از پنجاه سال تا کنون بیش از هزار بار این خطبه را خواندهام و هر گاه خواندم، قلبم تپید، اعضای بدنم لزرید و ترس و لرزش وجودم را فراگرفت و از آن پند گرفتم. هر گاه در آن تأمل کردم، مردگان از خویشان و نزدیکان و دوستانم را به یاد آوردم و یقین کردم آن کس را که حضرت(ع)وصف میکند، من هستم. واعظان و فصیحان، از این گونه سخنان بسیار گفتهاند و من بر این سخنان، فراوان دست یافتهام، اما هرگز تأثیر کلام امام(ع)را بر دل من نداشتهاند.» (8)
1)قرآن کریم، با دقت در روایات تفسیری منقول از حضرت علی(ع)به خوبی روشن می شود که امام(ع)در تفسیر آیات الهی، قبل از هر چیز با مراجعه به خود قرآن و قرار دادن آیات در کنار یکدیگر به توضیح و تبیین آنها میپردازد و بدین ترتیب، شیوهای استوار به نام تفسیر قرآن به قرآن را در پیش میگیرد.
قرآن مشتمل بر ایجاز و اطناب، مجمل و مبین، مطلق و مقید و عام و خاص است و اولین مرحله برای تفسیر و تبیین قرآن، ارجاع متشابه به محکم، مجمل به مبیّن، عام و خاص و مطلق به مقید میباشد.تفسیر قرآن به قرآن نخستین روش تفسیری است که ظهور یافته؛زیرا خداوند قبل از هر کس دیگر، آیات قرآن را به وسیله دیگر آیات تبیین نموده است.اگر آیهای در یک جای قرآن به صورت موجز و مختصر بیان گردیده، خداوند در جای دیگر به تفسیر و توضیح آن پرداخته است. اگر آیهای به صورت مطلق آمده است، در جای دیگر مقید شده و همینطور است عام و خاص قرآن. (9)
آنچه ازمطالعه در حالات پیامبر(ص)و ائمه اهل بیت(ع)استفاده میشود، این است که روش آن بزرگواران همواره چنین بوده است که در تفسیر و تعلیم آیات، به خود قرآن استشهاد میکردند.پیامبر اسلام(ص)فرمودند:هنگامی که فتنهها مانند پارههای شب ظلمانی از هر طرف شما را احاطه میکند، دست به دامن قرآن بزنید؛ زیرا قرآن شفاعت کنندهای است که شفاعتش پذیرفته میشود و شکایت کنندهای است که شکایتش مورد قبول قرار میگیرد.کسی که آن را راهنمای خود قرار دهد، او را به بهشت رهنمون میشود و کسی که آن را پشت سر اندازد او را به دوزخ میراند.قرآن تبیان و تفصیل برای خود و همه چیز است. (10)
همانطور که پیشتر اشاره شده، روش گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و تفسیر آنها بوسیله دیگر آیات-که بعدها نام تفسیر قرآن به قرآن بر آن نهادند-در عصر نزول قرآن رایج بوده است و پیامبر(ص)از این روش در تفسیر قرآن استفاده میکردهاند و هنگامی که سؤالاتی درباره قرآن از ایشان میشده است، با تکیه به این روش، به تفسیر میپرداختهاند.
بنا بر این، میتوان گفت پیشوایان دین، خود معلم و آموزنده شیوه تفسیر قرآن به قرآن بودهاند و از این روش در تفسیر قرآن بهره میجستند. امام علی بن ابیطالب(ع)نیز همان گونه که ذکر شد، در تفسیر و تبیین آیات، از دیگر آیات قرآن کمک میگرفتند و در پاسخ به سؤالات و ابهامات مراجعین درباره یک موضوع، آیات را کنار هم قرار میدادند تا حکم درست را ارائه نمایند.
علی(ع)در یکی از خطبههای نهجالبلاغه، قرآن را این گونه توصیف میکند:
و«کتاب اللّه تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه بعض و یشهد بعض علی بعض و لا یختلف فی الله و لا یخالف بصاحبه عن اللّه، کتاب خدا که بدان راه حق را میبینید و بدان از حق سخن میگویید و بدان حق را میشنوید. بعض آن بعض دیگر را تفسیر کند و پارهای بر پاره دیگر گواهی دهد.همه آیههایش، خدا را یکسان شناساند و آن را که همراهش شد، از خدا برنگرداند.» (11)
علی(ع)با این بیان ارزشمند، چگونگی تفسیرپذیری قرآن کریم را مینمایاند و راه بهرهگیری از آیات الهی را میآموزد.از نگاه آن بزرگوار، قرآن کریم یکسر چونان کلامی واحد و سخنی همگون است که برای دریافت محتوای یک آیه، باید به آیات دیگر مراجعه کرد و در فضای معنایی حاکم بر آیات همگون، به مفاهیم آنها دست یافت. بدین سان، علی(ع)شیوه تفسیری ارزشمند قرآن به قرآن را مینمایاند و چونان مشعلی فروزان برای بهرهگیری از انوار کتاب الهی، در مقابل دیدهها قرار میدهد. (12)
دومین منبع مهم تفسیر علی بن ابیطالب(ع)، سنت پیامبر میباشد.مراد از سنت، همان گفتار (قول)و کردار(فعل)معصوم است.علی(ع)در تفسیر و تبیین قرآن، پاسخ به سؤالات و رفع ابهامات و حل معضلات مراجعین، از تعلیمات پیامبر(ص)بهره زیادی میجست و به قول و فعل پیامبر استناد مینمود.در کتب حدیث و تفسیر، نام علی(ع)به عنوان صحابیای که روایات زیادی از پیامبر نقل کرده است، به چشم میخورد.
یکی از جهات کثرت نقل صحابی، طول مصاحبت با پیامبر(ص)است که قهرا مستلزم استماع احادیث بیشتری از آن جهت میباشد. دیگر، کثرت ارتباط و آمیزش با پیامبر(ص)است که این دو در علی بن ابیطالب(ع)بیش از همه صحابه بوده است؛زیرا وی«اول من آمن»یعنی اولین کسی است که اسلام آورده و به واسطه انتساب و مواصلت با پیامبر خدا(ص)بیش از بقیه، محضر شریفش را درک نموده است. (13)
حضرت علی(ع)به دلیل همین ارتباطها و همنشینیهای فراوان با رسول خدا(ص)، بیشتری بهرههای معنوی را برده و روایات فراوانی از آن حضرت(ص)شنیده و نقل کرده است.لذا وی در فهم و تبیین آیات قرآن، جایگاه منحصر به فردی پیدا کرده است.اینک به منظور نمایاندن پیوستگی امام(ع)با مراد و مربّی خود و تأثیرات آن حضرت بر روی شخصیت علی(ع)و دانش و فهم قرآنی او، به ابعاد این مسأله میپردازیم:
مولود کعبه، در دوره حساس شکلگیری شخصیت خود، در خانه حضرت محمد(ص)و تحت تعلیم و تربیت حضرتش به سر میبرد.مورّخان اسلامی مینویسند:در سال قحطی بزرگ مکه، پیامبر(ص) برای کم شدن فشار مالی بر ابو طالب، علی(ع) را به خانه خود برد و تا زمان بعثت پیامبر(ص)، او در محضر فرستاده خدا و در خانه او زندگی میکرد و تحت نظارت و تربیت مستقیم پیامبر(ص)به سر میبرد.علی(ع)در توصیف این مرحله از زندگی خود، اینگونه سخن میراند:
«و قد علمتم موضعی من رسول اللّه(ص) بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة.وضعنی فی حجره و أنا ولد یضمنی الی صدره و یکفنی فی فراشه و یمسّنی جسده و یشمّنی عرفه.و کان یمضغ الشیء ثمّ یلقمنیه.و ما وجد لی کذبة فی قول و لا خطلة فی فعل.و لقد قرن اللّه به-صلّی الله علیه و آله-من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته؛یسلک به طریق المکارم و محاسن أخلاق العالم لیله و نهاره.و لقد کنت أتّبعه اتباع الفصیل أثر أمّه یرفع لی فی کلّ یوم من أخلاقه علما و یأمرنی بالاقتداء به.
شما میدانید مرا نزد رسول خدا(ص)چه رتبت است و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود مینهاد و بر سینه خویشم جای میداد و مرا در بستر خود میخوابانید.چنانکه تن را به تن خویش میسود و بوی خوش خود را به من میبویانید و گاه بود که چیزی را میجوید، سپس آن را به من میخورانید.از من دروغی در گفتار ندید و خطایی در کردار نشنید.هنگامی که از شیر گرفته شد، خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را پیمود و خویهای نیکوی جهان را فراهم نمود و من در پی او بودم-در سفر و حضر-چنانکه شتر بچه در پی مادر.هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت. (14)
هم او در جای دیگر میفرماید:«من هر روز یک نوبت و هر شب نیز یک نوبت نزد پیامبر(ص) میرفتم.ایشان با من خلوت میکرد و در هر موضعی با او بودم.اصحاب پیامبر(ص)میدانند که حضرتش با هیچکس جز من چنین رفتار نمیکرد.بسیاری از مواقع در خانه خود بودم که پیامبر(ص)نزدم میآمد و این همنشینی بیشتر در خانه من انجام میشد.در برخی از مجالس هنگامی که من بر آن حضرت(ص)وارد میشدم. زنان خود را بیرون میکرد و با من تنهایی به بحث مینشست و هنگامی که به منزل من میآمد تا به تنهایی با من سخن گوید، فاطمه و هیچیک از پسرانم را بیرون نمیکرد.» (15)
آری به گواه تاریخ، پیامبر(ص)علی(ع)را بسیار دوست میداشت و از اوان کودکی مهد او را نزدیک فراش خود مینهاد، در وقت خواب آن را میجنباند و شیر و شربت در حلقش میریخت.او را نوازش میفرمود و بر سینه و دوش خود مینشاند و در کوچهها و کوههای مکه و وادیهای آن میگرداند. (16) علی(ع)نزدیکترین فرد به پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص)با او نجواها و گفت و شنودهای طولانی داشت. (17) حضرت در خلوتهای خود با علی(ع)رازها و سخنانی داشت که کسی از آنها آگاه نبود.امام(ع)همواره در خانه و مسجد با پیامبر(ص)بود و به عنوان کاتب وحی، آیات الهی را به خط خود مینگاشت.آنگاه که در شبانگاهان، فرشته وحی بر پیامبر(ص)نازل میشد و آیات الهی را فرو میفرستاد.رسول خدا(ص)پیش از دمیدن صبح، علی(ع)را از آن آگاه مینمود و اگر در روز بر او وحی فرود میآمد، قبل از رسیدن شب، پسر عم خود را از آیات الهی باخبر میساخت. (18)
آری علی(ع)از دوران کودکی در آغوش پیامبر(ص)و در خانه او، در سفر و حضر در همه جا همراه و مصاحب پیامبر(ص) بود و حتی بر بالین بیماری پیامبر(ص)و در لحظه مرگ در کنار آن حضرت(ع)بود و بدین سان علی(ع)از اوان زندگی، جان و دل را با تعالیم و کلمات پیامبر(ص) شستشو می داد.
پیامبر اسلام(ص)قبل از رسالت، سالی یک ماه در غار حرا به عبادت و راز و نیاز با خداوند میپرداخت.پیامبر(ص) با عنایت شدیدی که نسبت به علی(ع)داشت، او را همراه خود به غار حرا میبرد.آنگاه که فرشته وحی برای نخستین بار در حرا بر پیامبر(ص)نازل شد و او را به مقام نبوت مبعوث گردانید، علی(ع)در کنار آن حضرت(ص)بود.امام(ع)در خطبه قاصعه، در این باره این گونه میفرماید:
«هر سال پیامبر(ص)در حرا خلوت میگزید، من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید. آن هنگام جز خانهای که رسول خدا(ص)و خدیجه در آن بود، در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم.روشنایی وحی و پیامبری را میدیدم و بوی نبوت را میشنودم من آوای شیطان را شنیدم.گفتم:ای فرستاده خدا این آوا چیست؟گفت:این شیطان است که از آن که او را نپرستند، نومید و نگران است.همانا تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم.جز این که تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر میروی و مؤمنان را امیری.» (19)
در روایت دیگری نیز آمده است که این پیشوای راستین، در هنگام نزول آیات الهی، نور وحی را میدید و صدای فرشته وحی را میشنید. (20)
پیشوای متقین علی(ع)در محضر رسول خدا(ص) برترین معلم و مربّی جهان، بیشترین تعلیمها را فرا گرفت و با واسطه پیامبر(ص)از سرچشمه علم الهی بهره میبرد.امام صادق(ع)در این باره میفرماید:
«إن اللّه علّم رسوله الحلال و الحرام و التنزیل و التأویل، فعلّم رسول الله علمه کلّه علیا.» (21)
خداوند حلال و حرام و تنزیل و تأویل را به فرستاده خود آموخت و او نیز دانش آن را تماما به علی تعلیم داد.همین امام معصوم در جای دیگر میفرماید:
«پیامبر اکرم(ص)به علی(ع)هزار باب از علم آموخت که از هر بابی، هزار باب دیگر میگشود.» (22)
بدین ترتیب، تمام دانش و اطلاعات از جانب خداوند به رسول خود القا شده و آن حضرت نیز آنها را به علی(ع)و یکایک ائمه تعلیم نموده است تا همه از علم الهی بهره برند.بنا بر این، منشأ دانش بیانتهای علی(ع)تعلیمات الهی و سخنان رسول خدا(ص)بوده است.وقتی معلم و مربی، کاملترین انسان و در اوج عرفان و یقین و دانش جای دارد و شاگرد نیز در کمال فطانت و قدرت فراگیری و معنویت، باید این شاگرد برجسته به بلندای قله کمال دست یازد و به بالاترین مدارج دانش دین و کتاب الهی صعود نماید.
همانگونه که اشاره شد، در سایه مصاحبت همیشگی علی(ع)با پیامبر(ص)و توجه خاص رسول خدا(ص)به پسر عمّ و داماد خود، وی به جایگاه ویژهای از کمال و دانش دست یافت.
حضرت علی(ع)را در محضر رسول الله(ص) جایگاهی ویژه بود.امام(ع)را با پیامبر(ص) خلوتهایی بود که هیچکس از آنچه در آنها میگذشت آگاه نبود.علی(ع)از معانی قرآن و کلام رسول الله(ص)فراوان سؤال میکرد و هر گاه نمیپرسید، پیامبر(ص)در تعلیم و تربیت وی لب به سخن میگشود و هیچکس از صحابیان این جایگاه را در منظر رسول الله(ص) نداشت. (23)
کلامی بلند از زبان این پیشوای راستین در این باره نقل شده است:
«کنت اذا سألت رسول اللّه انبأنی و اذا سکتّ ابتدأنی» (24) هنگامی که از پیامبر(ص) سؤال میکردم، پاسخم را میداد و چون پرسشم تمام میشد و ساکت میشدم، ایشان شروع به سخنگفتن میفرمود.در برخی مجالس چون بر آن حضرت(ص)وارد میشدم، با من به تنهایی به بحث و گفتگو مینشست. (25) افزون بر این، روایات فراوانی وجود دارد و در آنها از قول علی(ع)نقل شده است که:نهانی رسول الله(ص)فلان...»أمرنی رسول الله(ص)فلان...و یا روایاتی که با عبارت «فیما أوصی به رسول الله(ص)علیا»وارد شده است، همگی بیانگر آن است که پیامبر(ص) رهنمودها و توصیههای مختلفی در مسائل دین و دنیا به امام(ع)داشته است.
در موارد زیادی علی(ع)از سنت پیامبر(ص)و چگونگی برخورد او با مسائل مختلف سخن میگوید و یا در سخنان خود به قول و فعل پیامبر(ص)استناد میکند که همه اینها بیانگر ارتباط و پیوستگی علی(ع)با مربی و مراد خود و تعلیمات هدایتگر این معلم آسمانی به امام(ع) است.این امر، موجب شده است، علی(ع)در زمینه دانش دینی و قرآنی به جایگاه ویژهای دست یابد و پس از رحلت رسول الله(ص)در پاسخ به مردم و تبیین آیات قرآنی از این گنجینه دانش به خوبی استفاده نماید.
امام(ع)در تمام مسائل، از مسائل دینی و عبادی گرفته تا امور زندگی دنیوی از تعلیمات، اقوال و افعال معلم و مربی خود بهره میگیرد و همانگونه عمل مینماید.
به عنوان نمونه امام(ع)هنگامی که لباس نو میخرد و میپوشد؛اینگونه دعا میخواند که «الحمداللّه الّذی رزقنی من الرّیاش ما أتجمل به فی الناس و اواری به عورتی.»سپاس خدای را که به من پوشش و لباس عطا فرمود تا بدان وسیله در میان مردم آراسته گردم و خود را بپوشانم و پس از آن میفرماید:«هکذا سمعت رسول الله(ص)یقول»از رسول خدا(ص)شنیدم که چنین میفرمود. (26) امام(ع)در وضو گرفتن به کیفیت وضوی پیامبر تأسّی مینمود و بسان رسول خدا(ص)وضو میگرفت و میفرمود:«هذا وضوء رسول الله، من سره أن ینظر الی وضوء النّبی فلینظر الی هذا.»این طریق وضو ساختن رسول خدا(ص)است، هر کس او را خوش آید که وضوی پیامبر(ص)را ببیند، به وضو گرفتن من درنگرد. (27)
داماد و پسر عم رسول خدا(ص)، حتی در نوشیدن و آداب آن، لباس پوشیدن و زینت کردن، کیفیت دعا کردن، شبزندهداری و عبادت، صدقه دادن و مجالست و همنشینی با دیگران، تعالیم و دستورات صریحی از پیامبر(ص)داشت و سیره نبوی را در این امور برای دیگر اصحاب توضیح میداد. (28) بر طبق گواهی اخبار و روایات شیعه و سنّی، پیامبر اسلام(ص)به گونهای منظم احادیثی را بر علی(ع)املا میکرده است و او نیز آنها را به طور دقیق یادداشت میکرده و همه حقایق، به ویژه تفسیر قرآن را، از زبان پیامبر(ص) مینگاشته است و همه این احادیث را به صورت مکتوب-حتی پس از رحلت پیامبر(ص)-همیشه به همراه داشته است.صحیفه جامعه علی بن ابیطالب(ع)به عنوان نخستین مجموعه تألیف یافته در تاریخ اسلام، نمونهای از این تلاش میباشد.
اینک به شواهد روایی اشاره میشود که در آنها حضرت(ع)برای راهنمایی دیگران، از وصایا و سخنان رسول خدا(ص)یاری میگیرد و پاسخ آنها را به نیکی میدهد:
در مقامی امام(ع)میفرماید:سوگند به خداوند که محمد(ص)را به حق مبعوث نمود، پاسخ هر سؤال و درمان هر گرفتاری و مشکلی در قرآن وجود دارد و من نیز بدانها آگاهی دارم.در این جا مردی برمیخیزد و از دزدیهایی که هر شب در خانه او اتفاق میافتد، شکایت میکند و از امام(ع)میخواهد تا اگر راه چارهای در آیات قرآن وجود دارد، او را راهنمایی نماید.امام(ع)در پاسخ میفرماید:برای امان از دزدی و سرقت، هنگام خواب آیه شریفه«قل ادعوا اللّه و ادعوا الرّحمن أیا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی..و کبره تکبیرا»(اسراء/111-110)را تلاوت نما.» (29)
در روایتی دیگر، ذیل آیه شریفه به نقل از پیامبر(ص)میخوانیم:«فی وصیة النبی لعلی:یا علی امان لامتی من السّرق، «قل ادعوا الرّحمن ایا ما تدعوا...»الی آخر السورة.»{ (30)
با قراردادن این دو روایت در کنار یکدیگر، به خوبی روشن میشود که علی(ع)در رفع مشکل وپاسخ به سؤال سائل، از وصیت و کلام نورانی پیامبر(ص)کمک میگیرد و به راهنمایی او میپردازد.در روایت دیگری، نقل شده است که علی(ع)در هنگام وقوع جنگ، مسلمین را به برپایی نماز توصیه میفرمود و آنها را به مراقبت و محافظت از این فریضه الهی فرمان میداد و با استناد به آیه شریفه«و أمر أهلک بالصّلوة و اصطبر علیها.»(طه/132)و اشاره به سیره نبوی، میفرمود: پیامبر نیز پس از نازل شدن این آیه، خاندان خود را به برپایی نماز سفارش میفرمود و در راه اقامه و بر پا شدن نماز، صبر مینمود. (31)
همچنین در مقامی دیگر آن حضرت(ع)در پاسخ به سؤال فردی که از رامنبودن چارپای خود شکایت دارد، به او توصیه مینماید در گوش چارپا، آیه شریفه«و له أسلم من فی السموات و الارض طوعا وکرها و الیه ترجعون.»را بخواند در روایتی دیگر میخوانیم که امام(ع)این مطلب را از تعالیم و وصایای رسول خدا(ص)آموخته است. (32)
به گواهی اخبار و روایات متعدد، پیامبر رحمت، حضرت محمد(ص)پس از نزول وحی، آیات قرآن را بر علی(ع)میخواند و او را از محتوای آیات آگاه مینمود و تأویل و تنزیل آنها را به حضرتش میآموخت.حتّی زمانی که فرشته وحی بر پیامبر(ص)نازل میشد و علی(ع)نزد پیامبر حضور نداشت، رسول خدا(ص)آیاتی که در آن فاصله نازل شده بود بر امام(ع)میخواند و میفرمود:یا علی در غیبت تو، چنین و چنان نازل شد و تأویل و تفسیر آن نیز چنین است. (33) لذا علی(ع)در فهم و تفسیر آیات، تحت تعلیم و آموزش مستقیم پیامبر(ص)به سر میبرد و چند و چون تفسیرها و تأویلهای کتاب خدا را از محضر مربی و مراد خود، برترین مفسّر قرآن، میآموخت. اینک به نمونهای در این باره اشاره میشود:
«قال علی[علیه السلام]:ألا أخبرکم بأفضل آیة فی کتاب اللّه تعالی حدّثنا بها رسول اللّه:«ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفوا عن کثیر»و سأفسرها لک یا علی.»علی(ع)میفرماید: آیا به برترین آیهای که رسول خدا(ص)درباره آن با ما سخن گفت، شما را آگاه سازم؟آن آیه«ما أصابکم من مصیبة فبما...»میباشد که پیامبر فرمود:یا علی آیه را برایت تفسیر میکنم. (34)
در ادامه روایت، علی(ع)از چگونگی تفسیر آیه به وسیله رسول خدا(ص)، اصحاب را آگاه میسازد و میفرماید:رسول اللّه(ص)، این آیت مبارک را برای من اینگونه تفسیر فرمود:
«منظور از«ما اصابکم من مصیبة»بیماری، عقوبت یا بلاهای دنیوی است که به واسطه آنچه انجام میدهید، گریبانگیر شما میشود.زیرا خداوند تعالی، بزرگوارتر از آن است که آنچه در دنیا بر بندگان عفو کرده، عقوبت آن را در آخرت تکرار کند.خداوند بردبارتر از آن است که از عفو خود صرفنظر کند و بندگان را عقوبت نماید. (35)
در همین رابطه در یکی از خطبههای نهج البلاغه میخوانیم که امام(ع)مشغول ایراد خطبه بودند که مردی برخاست و گفت:ما را از فتنه خبر ده، آیا درباره آن از رسول خدا(ص) پرسیدهای؟امام(ع)در پاسخ فرمود:چون خدا این آیت را فرستاد:«الم، أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون.»(عنکبوت/2)دانستم تا رسول خدا(ص)در میان ماست، فتنه نتواند برخاست.پرسیدم:ای رسول خدا(ص)، این فتنهای که خدا تو را از آن خبر داده چیست؟ فرمود:ای علی!امت من پس از من بزودی دچار فتنه گردند.مردم به مالهای خود فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منت نهند.رحمت پروردگار آرزو کنند و از سطوت او ایمن زیند.حرام خدا را حلال شمارند، با شبهتهای دروغ و هوسهایی که به غفلت در سر دارند.می را نبیذ گویند و حلال پندارند.حرام را هدیّت خوانند و ربا را معاملت دانند.گفتم:ای رسول خدا(ص)، آن زمان آن مردم را در چه پایه نشانم؟از دین برگشتگان یا فریفتگان؟فرمود:«فریفتگان». (36)
همچنان که میبینیم، امام علی(ع)پس از نزول آیه فوق برای درک و فهم بیشتر مقصود خداوند، به حضور مربی و مراد خود، رسول وحی(ص)میرود و تفسیر و معنای فتنه را که در آیه بدان اشاره شده است از حضرت رسول(ص) میپرسد و او نیز به توضیح و تبیین مطلب میپردازد.در آثار روایی، روایت دیگری به چشم میخورد که نشانگر آن است که امام علی(ع)در محضر رسول خدا(ص)تفسیر بسیاری از آیات را آموخته است، بنگرید:
امام محمدباقر(ع)فرمودند:علی(ع)تفسیرآیه«لکن الّذین اتّقوا لهم غرف من فوقها غرف»را از رسول الله(ص)پرسید و فرمود:این خانهها و غرفهها از چه بنا شده است؟حضرت رسول(ص) در پاسخ به علی(ع)فرمود:این غرفهها را خداوند برای اولیاء خود از درّ و یاقوت و زبرجد بنا نموده است.سقف این خانهها از نقره است و هر خانه، هزار درب طلا دارد و فرشتهای نگهبان، و...» (37)
بدینسان، علی(ع)در سایه توفیقات الهی، بیش از همه از برکات و فیوضات درک محضر رسول وحی بهره برده و به تربیت و رشدی منحصر به فرد دست یافته است.این امر، بر آگاهی و فهم قرآنی امام(ع)تأثیر فراوان داشته و موجب شده تا سنّت پیامبر(ص)یکی از منابع مهم تفسیری امام علی(ع)به شمار آید.
قبل از پرداختن به چگونگی و ویژگیهای مصحف امام(ع)، لازم است به یکی از عوامل بسیار مهم در حفظ و صیانت قرآن از تحریف اشاره نماییم. علی(ع)در این مرحله از تاریخ قرآن، نقش مهم و اساسی داشته است و به عنوان صحابی پیشگام رسول خدا(ص)در این زمینه به شمار میآید. دانشپژوهان قرآنی از این مرحله به نام جمع قرآن یاد میکنند که اکنون به ابعاد آن پرداخته میشود:
قرآن بر رسول وحی نازل میشد و آن حضرت با توجه به علاقه و اشتیاق فراوان به نزول آیات قرآن، آنها را حفظ و بر صحابی ارجمند خود میخواند.علاقه فراوان رسول خدا(ص)و یاران او به حفظ و قرائت آیات الهی، عامل مهمی در صیانت قرآن از هر گونه تصحیف و تحریف به شمار میآید.دکتر صبحی صالح در این باره مینویسد: «پیامبر(ص)، خود سید حفّاظ بود و آیات قرآن را در سینه حفظ و نگهداری مینمود و در این زمینه اهتمام فراوانی مبذول میداشت.علاوه بر پیامبر(ص)، تعدادی از صحابه مانند:خلفاء، اربعه، ابن مسعود، حذیفه، عایشه و...قرآن را حفظ میکردند و به رسول خدا(ص) عرضه میداشتند. نگهداری قرآن در حافظهها، یکی از مهمترین عوامل حفظ و صیانت قرآن بوده است.عامل دوم، نگارش وحی بر روی نوشتافزارهای موجود بوده است.پیامبر(ص)در کار نوشتن آیات سعی فراوانی داشت.به تعدادی از صحابه، مانند علی(ع)فرمان میداد تا آیات قرآن را بنگارند.» (38)
دکتر صبحی صالح جمع قرآن را به دو معنای ذکر شده-یعنی حفظ در سینهها و نوشتن بر روی نوشتافزارها-میداند و معتقد است این کار در زمان پیامبر(ص)انجام میشده است.
بر اساس روایات و اخبار فراون، علی(ع)در هر دو مرحله، پیشگام بوده است.او در حفظ و قرائت قرآن بیش از همه صحابه اهتمام داشته و تحت نظارت رسول خدا(ص)، با علاقه فراوان به این کار میپرداخته است.افزون بر آن، امام(ع)به عنوان کاتب وحی در زمینه نگارش آیات الهی نیز بیش از دیگران کوشش میکرده است.او دارای خط خوشی در نگارش کوفی بوده و آیات قرآن را با خط خود مینگاشته است. (39)
پیشتر به نقل از امام(ع)آوردیم که آن بزرگوار فرمودند:چون آیات الهی نازل میشد، پیامبر مرا میخواند و آنها را بر من املاء میکرد تا من با خط خود آیات قرآن را مینگاشتم و...
امام(ع)پس از رحلت پیامبر خدا(ص)بنا به وصیت حضرتش به جمع و گردآوری قرآن پرداخت.او خود در این باره میفرماید:«رسول خدا(ص)به من سفارش و وصیت فرمود که پس از دفن او جز برای نماز جمعه از خانه خارج نشوم تا آنگاه که کتاب خدا را جمعآوری نمایم.زیرا قرآن در آن زمان روی چوبههای نخل و استخوانهای شانه شتر نوشته شده بود.» (40)
پیشوای متقیان، پس از آن خود را ملازم خانه ساخت و مشغول جمع و تألیف آیات قرآن گردید و از خانه جز برای نماز بیرون نیامد تا این که تمام آیات را یکجا جمع نمود و تنزیل و تأویل و ناسخ و منسوخ آنها را نیز با خط خود نگاشت (41) بنا بر این، نخستین کسی که پس از رحلت رسول خدا(ص) مشغول گردآوری قرآن شد و کتاب خدا را طبق ترتیب نزول جمع نمود، کسی جز علی بن ابیطالب(ع)نمیباشد. (42)
پرداختن به چگونگی جمع قرآن به وسیله علی(ع) و مصحف آن امام بزرگوار، نیازمند پژوهشی گسترده میباشد و گفتگو در این باره نیز مجال وسیعی میطلبد و ما بخشی را که در ارتباط با بحث ماست، برمیگزینیم.در آثار روایی و تفسیری شیعه و سنی، ویژگیهایی برای مصحف علی(ع)بیان شده است که در این جا بدان میپردازیم:
1-مصحف امام(ع)نخستین تألیف در تاریخ اسلام میباشد.اگر مصحف امام(ع)تنها مشتمل بر آیات قرآن بود به عنوان نخستین تألیف از آن یاد نمیشد.بنا بر این، میتوان گفت این مصحف علاوه بر نص قرآن، شامل تفسیر و تأویل آیات نیز بوده است و از این رو، به عنوان نخستین تألیف یا صحیفه مکتوب، معرفی شده است.
2-این مصحف مشتمل بر شروح و تفاسیری بر آیات مبهم و بیان اسباب نزول آیات بوده است. در آن مکی بر مدنی و منسوخ بر ناسخ مقدم شده است.در این مصحف، به مکان و زمانی که آیات قرآن در آن نازل شده و یا مناسبتی که نزول آیات را موجب گردیده نیز اشاره شده است.قرءات موجود در مصحف نیز، قراءت رسول خدا(ص) میباشد.
این مصحف جنبههای عام و همیشگی آیات را در بر دارد.به گونهای که این جوانب محدود در زمان و مکان یا شخص خاصی نمیشود.این معنا همان تأویل است که در مصحف علی(ع)مشاهده میشود.تنزیل مناسبتی است که مربوط به زمان نزول آیه میشود و مصحف امام(ع)مشتمل بر همه این دقایق است که حضرت علی(ع)آنها را از شخص پیامبر(ص)فرا گرفته بود و بدون آن که ذرهای از آنها را فراموش کند، در مصحف خود گرد آورده بود. (43)
3-در این مصحف محکم و متشابه، اسماء اهل حق و باطل و انحرافات برخی مهاجران و انصار منحرف ذکر شده است. (44)
در برخی از روایات دیگر آمده است که امام(ع) اسامی منافقین را از رسول خدا(ص)آموخته بود. بعید نیست که پیامبر(ص)چهره یک عده از منافقین را در مجالس خصوصی به برخی خواص اصحابش مانند امیر المؤمینن(ع)معرفی نموده باشد و امام(ع)نیز آنها را در مصحف خود ذکر کرده باشد. (45)
آیت الله خویی پس از آن که روایات مختلفی را درباره مصحف علی(ع)میآورد، بر این نکته تصریح میکند که آن مصحف افزونیهایی داشته و آن افزونیها، تفسیر و تأویل آیات بوده است که علی(ع)آنها را به املاء رسول الله(ص)ثبت و ضبط مینموده است.به دیگر سخن، هر آنچه برپیامبر(ص)نازل میشده، قرآنی نبوده است؛ بخشهایی قرآنی و جلوه اعجاز الهی و برخی توضیحات و تفسیرها و تأویلهای آیات بوده است. بنا بر این، آنچه در آن مصحف به وسیله حضرت جمعآوری شده، وحیانی بوده و همه آنها قرآنی نبوده است.او در توضیح این مطلب، مینویسد:
«قرآن علی(ع)مشتمل بر اضافاتی است که جزء قرآن نبوده است.این اضافات یا تفسیر آیات بوده به عنوان تأویل و بیان آنچه بازگشت کلام خدا بر آن است، و یا شرح و توضیح آیات، به عنوان تنزیل از سوی خداوند.تنزیل در این جا تنها به معنای آن چیزی نیست که به صورت قرآن نازل شده است؛زیرا تنزیل در مواردی در قرآن و روایات به معنی خود قرآن است ولی گاهی هم در معنای اصلی و مصدری خود(فرو فرستادن) استعمال میگردد، گر چه به عنوان آیات قرآن نباشد.زیرا آنچه از سوی خداوند نازل میگردد، مستلزم آن نیست که قرآن باشد.ممکن است سخنی از طرف خدا نازل شود که غیر از آیات قرآنی بوده باشد.بنا بر این، اضافات تنزیلی که طبق روایات، در قرآن علی(ع)وجود دارد.شاید از این گونه سخنان بوده که در شرح و تبیین آیات قرآن از طرف خدا نازل گردیده است، بدون این که جنبه قرآنی داشته باشد.روایات مربوطه نیز تنزیل بودن برخی اضافات قرآن علی(ع)را میرساند، نه قرآن بودن آنها را.» (46)
علامه سید جعفر مرتضی عاملی پس از نقل گزارشهای بسیاری درباره چگونگی مصحف علی(ع)مینویسد:بدین سان، روشن شد که مصحف علی(ع)با قرآن موجود هیچگونه تفاوتی نداشته است و تفاوتهای یاد شده، تنها در چینش سورهها و ترتیب نزول آنها و همچنین تفسیر و تأویل آیات بوده و نه جز آن. (47)بدین ترتیب، مصحف علی(ع)عملا تفیسر قرآن بوده است، تفسیر عظیم و بینظیر و نخستین تفسیر تدوین یافته قرآن کریم.آری علی(ع)نخستین کسی است که تفسیر قرآن را با تلقی از وحی و تعلیمات پیامبر(ص)نگاشت و حقایق و دانشهای فراوانی در آن جای داد.اما دریغ که مردم آن روزگار، قدر آن گوهر ارزشمند و گنجینه علم و معرفت را ندانستند و از آن بهره لازم را نبردند.علاوه بر مصحف آن بزرگوار، انبوه نقلهای تفسیری ارزشمند امام(ع)در متون حدیثی و تفسیری پراکنده است و این همه، نمونههای روشن تفسیر علوی و نشانگر دانش انبوه آن حضرت میباشد.
روشی که درتفسیر قرآن در میان برخی مفسران دیده میشود، روش تفسیر به رأی است که در آن،نظر و اندیشه مفسر محور استنباط قرار میگیرد. مفسر در این روش، به اجتهاد خود در تفسیر قرآن اعتماد مینماید و از روایات منقول از صحابه یا یا تابعین در تفسیر استفاده نمیکند.در این نوع که تفسیر مذموم و باطل به شمار میآید، قرآن بدون علم و آگاهی و از روی هوی و نادانی به قواعد زبان و مقاصد قرآن تفسیر میشود و در تبیین آیات الهی، بدعت و روشی نادرست و مخالف احکام شرع گذاشته میشود.چنین تفسیری است که در روایات شدیدا نهی شده است. (48)
رسول خدا(ص)نیز چنین تفسیری را شدیدا نهی کرده و میفرماید:«من قال فی القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النّار» (49) کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، جایگاهش آتش جهنم است.
پیشوای آگاه، علی(ع)در این باره نیز با آگاهی تمام سخن میگوید و تفسیر به رأی را مذمت مینماید.وی به مخاطب خود میفرماید:
«بر تو باد که از تفسیر به رأی در قرآن دوری کنی و مفهوم و تفسیر آیات را از آگاهان و دانایان به کتاب خدا بپرسی.ظاهر برخی آیات قرآن شبیه سخنان بشر میباشد، در حالی که آن کلام خداست و تأویل و معنای آن هیچ شباهتی به سخنان انسانی ندارد؛همچنان که احدی از مخلوقات خدا و افعال آنها شباهتی به ذات مقدس الهی ندارد.کلمات و آیات خداوندی نیز قابل سنجش با سخنان بشری نمیباشد.بنا بر این هرگز آیات الهی و کلمات و آیات خداوندی نیز قابل سنجش با سخنان بشری نمیباشد.بنابراین هرگز آیات الهی و کلمات خداوند را به کلام بشر تشبیه نکن و میان این دو مقایسه قرار مده که گمراه و هلاک خواهی شد.» (50)
امام(ع)در این روایت با اشاره به این مطلب که تأویل و تفسیر آیات الهی کار هر کسی نیست، میفرماید:سخنان خداوند نباید با کلام بشری مقایسه شود و با همان روشی که سخنان انسانها مورد بررسی قرار میگیرد تفسیر شود.فهم و درکّّ سخنان خداوند با درک سخنان انسانی تفاوت دارد و برای تفسیر آن باید از اعمال نظر و تحمیل پندارهای شخصی پرهیز نمود که این کار، هلاکت و ضلالت به دنبال خواهد داشت.
وی در مقامی دیگر، تفسیر به رأی را پیروی از خواستها و تحمیل و پندارها و هواها بر قرآن میداند و میفرماید:«و آخر قد تسمّی عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهّال و أضالیل من ضلاّل و نصب للنّاس شرکا من حبائل غرور و قول زور.قد أحمل الکتاب علی آرائه و عطف الحق علی أهوائه.»
«و دیگری که دانشمندش دانند و بهرهای از دانش نبرده، ترّهاتی چند از نادانان و مایههای جهلی از گمراهان به دست آورده، دامهایی از فریب و دروغ گسترده کتاب خدا را به رأی خویش تفسیر نماید و حق را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند.» (51)
قبل از پرداختن به نقشی که علی(ع)در تفسیر واژهای قرآن داشتهاند، لازم است به معنا و مفهوم و اهمیت این دانش بپردازیم.
علم مفردات دانشی است که درباره تکواژهها (مفردات)قرآنی از نظر ریشه و اشتقاق لغوی و دلالت ر معنای مطلوب، مناسبات، نحوه تلفظ و نوع کاربرد آن در قرآن بحث و گفتگو میکند و یکی از مهمترین شاخههای آن«غریب القرآن» است.
غریب در لغت، کلام دشوار و دیر فهم را گویند. همچنان که فرد غریب در میان مردم کسی است که از وطن خود دور افتاده باشد. (52)
لغات و الفاظ قرآن دو قسم است:یک قسم، آن دسته از الفاظی است که عوام و خواص عرب، هر دو معنای آنها را میفهمند، و قسم دیگر آن الفاظی است که فهم و شناخت آنها نیاز به آگاهی و تبحّر بر زبان عرب دارد و تنها آگاهان و عالمان بر زبان، آن را درمییابند که به این دسته از الفاظ، غریب القرآن گویند.پس علم غریب القرآن، دانشی است که در آن کلمات مشکل و دشوار قرآن تفسیر میشود و این کار بر اساس آنچه در روایات و زبان عرب آمده است، انجام میگیرد. (53)
نخستین دانشی که در میان علوم قرآنی باید بدان پرداخته شود، علوم لفظی است که در این میان، بررسی الفاظ مفرد یا تک واژهها از اهمیت خاصی برخوردار است.دریافت معانی واژههای قرآن، نخستین مرحله در درک معانی و فهم معانی قرآن میباشد.الفاظ قرآن، جوهره و زبده کلام عرب است؛فقها و حکما در احکام خود از الفاظ و تعابیر قرآن یاری میگیرند و شعرا و بلغا در آثار خود بدان تکیه میکنند. (54)
اولین گام در جهت تفسیر و فهم آیات الهی، آگاهی بر لغات قرآن و شناخت معانی واژههای دشوار کتاب خداست.از این رو، در کتب تفسیر، شناخت لغات عرب از آداب و شروط تفسیر قرآن معرفی شده است.سیوطی بابی را تحت همین عنوان، در کتاب خود میآورد و مینویسد:
«شناخت این فن برای مفسّر، امری ضروری است.کسی که خواستار کشف معانی قرآن میباشد، به علم لغت نیازمند است.مجاهد میگوید:شایسته نیست کسی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، درباره قرآن سخن گوید، در حالی که به لغات عرب آگاهی ندارد؛ زیرا قرآن به زبان عربی نازل شده است.» (55)
خداوند تعالی قرآن را به زبان عربی بر پیامبر(ص) نازل کرده است و صحابه پیامبر(ص)که عرب اصیل و زبانشان فصیح بود، معنای اغلب لغات قرآن را درمییافتند و درباره الفاظی که معنی آنها را نمیفهمیدند، توقف میکردند و چیزی نمیگفتند.البته فهم صحابه از واژهها و معانی قرآن یکسان نبود.آنان واژههای غامض و غریب قرآن را نمیفهمیدند و برای درک معانی آنها به پیامبر(ص)مراجعه مینمودند.پس از رحلت رسول خدا(ص)، علمای صحابه عهدهدار تفسیر واژههای غریب و دشوار قرآن برای مردم بودند. به ویژه با افزایش فتوحات اسلامی و اختلاط عرب با بیگانگان، زمینه غرابت الفاظ فزونی یافت و نیاز به تفسیر واژهها بیشتر شد. (56)
در بین صحابیان، عبدالله بن عباس در تفسیر غریب القرآن جایگاه خاصی دارد و در این فن مشهور میباشد.
با تتبع در سخنان بازمانده از امام(ع)، اعم از خطبهها، نامهها، کلمات قصار و روایات تفسیری ایشان نخستین نشانههای توجه به آیات و شرح مفردات قرآنی بطور آشکار به چشم میخورد. تنها در آن قسمت از سخنان علی(ع)که در نهج البلاغه گرد آمده است، حدود یکصد و سی مورد استشهاد و استناد به آیات قرآنی مشاهده میکنیم که در شمای از آنها، مفردات قرآنی به سبک بدیعی شرح و تفسیر شده است.سیوطی در باب شروط و آداب تفسیر، اطلاع بر دانشهای مختلفی را مقدمه تفسیر قرآن ذکر میکند و اشاره مینماید که علی(ع)، بر آنها احاطه کامل داشت که از جمله این علوم، علم لغت میباشد.در برخی از کتب، نام علی(ع)ابن عباس و ابن مسعود به عنوان افرادی که در این فن مشهور میباشند، به چشم میخورد.اینان از فصاحت و بیان بهره وافری داشتند و اقوال آنها مصدر و مرجعی برای مفسرین دیگر به شمار میآمد. (57) البته در این میان، علی(ع)جایگاه ویژهای دارد و به عنوان معلم و مربّی سایرین محسوب میشود.
او نخستین فرد از صحابه پیامبر(ص)است که در سخنان خود اقدام به شرح و تفسیر مفردات قرآن با شیوه خاص خود نموده و این روش به فرزندان و وارثان آن حضرت نیز منتقل گردیده است.در میان اصحاب و شاگردان آن حضرت، عبدالله بن عباس در تفسیر و شرح مفردات قرآن گویا بیشترین بهره ممکن را از آن بزرگوار برده است.او با اتّکا بر تعلیمات مربی و معلم بزرگ خود، مکتب تفسیری بنیاد نهاد و به گونهای منظم و با استفاده از اشعار عرب و راهنماییهای امام(ع)به تفسیر واژههای قرآن پرداخت.سیوطی کتاب ابن عباس به روایت«علی بن ابی طلحه»را به طور کامل در اتقان آورده است.
ابن عباس که در میان اصحاب در دانش و فهم قرآنی و به ویژه تفسیر غریب القرآن شهره میباشد، در سخنان مختلف دانش خود را در مقایسه با دانش علی(ع)چون قطرهای در کنار دریا میداند و خود را شاگرد علی(ع)معرفی میکند.او در زمینه دانشهای مختلف و به ویژه تفسیر و تبیین الفاظ و واژههای قرآن، از محضر امام(ع)بهرههای فراوانی برده است.اگر او در این زمینه شهرت و نامی دارد، همه مرهون علی(ع)و تعلیمات ارزنده اوست و همه را درمحضر استادی فرزانه و پیشوایی دانشمند فرا گرفته است.
بدین ترتیب، علی(ع)پس از پیامبر(ص)، نخستین کسی است که به تفسیر و شرح مفردات قرآن توجه داشته و در تفسیر و تبیین آیات قرآن، ابتدا به شرح واژههای آنها میپرداخته است تا فهم آیه را برای مردم آسان سازد و آنها را از کجفهمیهای رایج رهایی بخشد.چرا که فهم دقیق معنای واژگان دشوار، در درک مفهوم آیات قرآنی اهمیت بسیار دارد.به روایتی در همین رابطه توجه نمایید:
مردی خدمت حضرت(ع) رسید و آیه مبارک «ثمّ یأتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون»(یوسف/49)را تلاوت نمود و برداشت خود را از آیه برای امام بیان نمود.او«یعصرون»را به گرفتن شراب معنا میکرد و تصور مینمود مفهوم آیه این است که مردم در آن سال شراب تهیه میکردند.امام(ع)او را از اشتباه خود آگاه نمود و برای مرد توضیح داد که مراد از«یعصرون» در آیه«یمطرون»است که در جای دیگر قرآن نیز بدان اشاره شده است و آن آیه«و أنزلنا من المعصرات ماء ثجاجا»(نبأء/14)میباشد. (58)
بدین ترتیب، امام(ع)با بیان معنای دقیق واژه «یعصرون»و تفسیر آن به«یمطرون»و با استفاده از آیهای دیگر، آن مرد را متوجه اشتباه خود کرد و با توضیح معنای واژه، او را در فهم درست آیه یاری نمود.
1-تفسیر واژه«لقاء»به«بعث»:ذیل آیه«فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما أخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون»(توبه/77)روایت شده است که معنای آیه برای مردم روشن نبود.او برای فهم این فراز از آیه:«الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه»به حضرت علی(ع)مراجعه نمود؛حضرت(ع)در پاسخ به سؤال او فرمود: منظور از لقاء در آیه، رؤیت نمیباشد.بلکه لقاء در این آیه و تمام آیات قرآن«بعث»معنا میشود. (59)
ناگفته نماند امام(ع)در آیات دیگری از قرآن نیز واژه لقا را به بعث تفسیر میکنند.به عنوان نمونه آیات:«انّی ظننت أنّی ملاق حسابیه»«بل هم بلقاء ربّهم کافرون»«فمن کان یرجوا لقاء ربّهم فلیعمل عملا صالحا»و دیگر موارد که حضرت به تفسیر واژه لقاء میپردازد. (60)
2-تفسیر واژه«کفر»به«براءة»امام(ع)در موارد متعدد در تفسیر آیاتی که در آنها واژه کفر به کار رفته است، این واژه را به براءة معنا میکند. حضرت(ع)آیه«یکفر بعضهم ببعض و یلعن بعضهم ببعضا»را این گونه تفسیر میکند:«یتبرّأ بعضهم ببعض»همچنین آن حضرت(ع)معنای«کفرنابکم» را«تبرأنا منکم»میداند. (61
3-تفسیر«حیاة طیبة»به«قناعت».از امام(ع) درباره«فلنحیینّه حیاة طیبة»(نحل/97)سؤال شد، امام فرمودند:آن قناعت است. (62)
حضرت(ع)همچنین قناعت را میستاید و میفرماید:«کفی بالقناعة ملکا و بحسن الخلق نعیما، »قناعت دولتمندی را بس و خوی نیک نعمتی بود در دسترس. (63)
این تفسیر امام از حیات طیبه، تفسیری است بس نیکو و پسندیده.به راستی مگر زندگی پاک جز در سایه قناعت به دست میآید؟از روزگاران کهن، مفسران بسیاری مصداق«حیاة طیبة»را قناعت دانستهاند، واحدی مینویسد:
کسی که «حیاة طیبة»را قناعت دانسته است، گزینش نیکو کرده است؛چرا که زندگی جز با قناعت پاکیزه نمیشود و شخص آزمند هماره در رنه بالاخسرین اعمالا»سؤال کرد.امام علی(ع)در پاسخ فرمود:مصداق آیه، کفار اهل کتاب(یهود و نصاری)است که در ادیان خود بدعت نهادند. (67)
و در مقامی دیگر همین گروه را مصداق «اصحاب مشئمه»(بقره/28)در آیه شریفه میداند. (68)
همچنین امام(ع)در پاسخ به سؤال ابن الکوا درباره آیه«ألم تر الی الذین بدّلوا نعمة اللّه کفرا...» فرمود:منظور آیه، فاجرترین گروه قریش، یعنی بنیامیه و بنیمغیره است که نعمت الهی را تبدیل به کفر نمودند و پیامبرشان را در روز بدر تکذیب کردند. (69)
روش آن حضرت اینگونه بود که گاهی نیز در تفسیر آیه، ابتدا به مصداقیابی آیه میپرداختند و افراد یا اشیائی که کلام خداوند بر آنها دلالت دارد را معرفی میکردند.به عنوان مثال حضرت در تفسیر آیه«انّ فی ذلک لایات للمتوسمین و انّها لبسیل مقیم»(حجر/76-75)فرمودهاند:کان رسول الله المتوسّم و أنا من بعده و الائمة من ذریّتی المتوسّمین. 70) رسول خدا(ص)هوشمند و با درایت است، من و ائمه اطهار-علیهم السلام- نیز مصداق هوشمندان(و متوسمین)در آیه هستیم.
دانشمندان و قرآنپژوهان درباره حروف آغازین سور اختلافنظر دارند.برخی از آنان بر این عقیدهاند این حروف از متشابهاتی است که خداوند علم آنها را مخصوص خود دانسته و تأویل آن را جز او نمیداند.عامه هم از علی(ع)نقل کردهاند که:لکل کتاب صفوة و صفوة هذا الکتاب حروف التهجی.هر کتابی دارای گزیدهای شاخص و مرموز است و (الفاظ)شاخص و گلچین قرآن، حروف مقطعه میباشد. (71)
همچنین از آن حضرت(ع)درباره فایده حروف هجاء در قرآن سؤال شد، امام(ع)در پاسخ فرمودند:هیچ حرفی در قرآن نیست مگر آن که نامی از نامهای عزوجل میباشد. (72)
روایت دیگر ذیل آیه نخستین سوره بقره از امام علی(ع)نقل شده است که شرحی است پیرامون حروف مقطعه؛مضمون این روایت چنین است:
«قریش و یهود قرآن را تکذیب کردند و گفتند: قرآن سحری است که محمد(ص)از خود ساخته و پرداخته و به خدا نسبت داده است!خداوند هم در پاسخ به آنها فرمود:«الم ذلک الکتاب»یعنی ای محمد(ص)این کتابی که بر تو فرو فرستادیم، از حروف مقطعه مانند:الف، لام و میم تشکیل شده که حروف تهجّی و به زبان خود شماست.پس اگر راست میگویید شما هم مثل آن را بیاورید و در این راه از همفکران خود نیز مدد جویید.سپس فرمود:آنها نمیتوانند چنین کتابی بیاورند. خداوند در آغاز سوره بقره میفرماید:«الم»این همان کتابی است که آن را با حروف تهجّی آغاز نمودهام.کتابی است که به موسی خبر آن را دادم و او به انبیای پس از خود و آنان به بنیاسرائیل خبر دادند که این کتاب بر محمد(ص)نازل خواهد شد.کتابی که هیچ شکی در آن وجود ندارد.» (73)}
آیات قرآن و یا الفاظ و عبارات قرآنی، بسان خورشیدی فروزان در لابلای سخنان گهربار امام(ع)میدرخشد و زیبایی و فصاحت بینظیری را به کلمات امام(ع)میبخشد.حضرت در سخنان خود معارف و معانی بلند اخلاقی، اجتماعی وسیاسی را مینمایاند و در راستای هدایت انسانها، بلندترین و فصیحترین مواعظ و کلمات بشری را از خود به یادگار مینهد و در همه این موارد، سخن را بگونهای بس دلپذیر و تنبّهآفرین، با آیات الهی آذین میبندد.سجع کلمات امام(ع)سجع حاکم بر آیات قرآن، فصاحت و بلاغت بینظیر خطبهها، بسان کتاب خدا و آهنگ و فضای سخنان و مفاهیم بلند کلمات آن حضرت، الهام گرفته از قرآن مجید است:
«بسیاری از شارحین نهج البلاغه، جمله معروف«کلامه دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق»را درباره کلمات آن حضرت بیان میکنند.برخی دیگر، به کتاب شریف نهجالبلاغه، لقب«اخ القرآن»دادهاند.کلمه«اخ»که در اصل لغت به معنی برادر است، در مواردی به معانی مصاحب، همزاد و مانند به کار میرود و پیداست که اخوت نهجالبلاغه با قرآن با توجه به همین معانی مجازی است؛یعنی کسانی که میگویند نهجالبلاغه«اخ القرآن»است، مقصودشان این است که نهجالبلاغه راهی پیموده است که قرآن آن را پیموده و به خوبی از قرآن متابعت کرده است». (74)
طبق عقاید شیعه، بعد از کلمات پیامبر اکرم(ص)سخنی شبیهتر به قرآن از کلام امیر المومنین(ع)یافت نمیشود؛زیرا آن حضرت داناترین و فصیحترین افراد امت و رهبر و خلیفه بر حق ایشان و اولین شاگرد مکتب قرآن است.از این رو میان کلمات و سخنان آن حضرت(ع)و آیات قرآن رابطهای نزدیک به چشم میخورد و سخنان آن بزرگوار، هم در ظاهر و هم در مضمون و محتوا برگرفته از قرآن مجید است.
دکتر سید جواد مصطفوی در کتاب«رابطهنهجالبلاغه با قرآن»به این مطلب اشاره میکند و بیش از سی مورد از مطالب و موضوعاتی را بیان میدارد که در قرآن و نهج البلاغه به طور مساوی و با یک مضمون بیان شده است.در بسیاری از این نمونهها، سخنان و کلمات آن حضرت(ع)آمیخته با الفاظ و آیات قرآنی است و در نمونههایی دیگر، مضامین و مفاهیم سخنان امام(ع)دقیقا منطبق و همسو با معانی آیات الهی است. (75)
به عنوان نمونه، امام علی(ع)پس از وفات رسول خدا(ص)درباره خلافت ابوبکر و مردمی که گرد او جمع شدند، سخن میگوید و حال آنها را به وسیله آیات قرآن توصیف میکند و خطاب بدانها میفرماید:
«کما اجتمع أهل العجل علی العجل هیهنا فتنتم ومثلکم کمثل الّذی استوقد نارا فلما أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم و ترکهم فی ظلمات لایبصرون صم بکم عمی فهم لایرجعون» (*)
امام(ع)برای توصیف و تبیین آنهایی که از گرد امام بر حق خود کنار رفتهاند و وصی بر حق پیامبر(ص)را فراموش کردهاند، از آیات قرآن استمداد میگیرد و به وسیله الفاظ و تعبیرات قرآن و با توصیفی زیبا و گویا، چگونگی آنها را ترسیم مینماید. (76)
در نهج البلاغه آن حضرت(ع)نیز، نمونههای فراوانی از آمیختگی سخنان علوی با کلام الهی به چشم میخورد که در ذیل به مواردی چند اشاره میشود:
1-در یکی از خطبههای آن حضرت(ع) میخوانیم:«فانّ اللّه سبحانه لم یخلقکم عبثا و لم یترککم سدی فلم یدعکم فی جهالة و لا عمی قد سمّی اثارکم و علم اعمالکم و کتب اجالکم و انزل علیکم الکتاب تبیانا لکل شیء.»
خدای سبحان شما را بیهوده نیافریده و رها نگذاشته و در نادانی و کوریتان نداشته؛چه، به شما گفته است چه بایدتان کرد و آموخته است که چه خدمتیتان باید آورد و نبشته است که تومار زندگیتان را کی خواهد سپرد و قرآن را که بیان دارنده هر چیز است بر شما فرو فرستاد. (77)
2-در مقامی دیگر، آن حضرت اینگونه الفاظ و عبارات قرآنی را در کلام خود به کار میگیرد:«یا أیها الانسان ما جرّأک علی ذنبک و ما غرّک بربّک و ما انسک بهلکة نفسک...»
ای انسان!تو را بر گناه چه چیز کرده است؟و بر پروردگارت چنین دلیر؟چرا به کشتن خود ناپژمانی...؟ (78)
همان گونه که ظاهر عبارات نشان میدهد، حضرت(ع)برای بیان مقصود خود از تعبیرات قرآنی استفاده نموده است.در خطبه 86 از آیات و تعبیرات سوره مبارکه اعلی و در خطبه اخیر، از آیات سوره انفطار بهره گرفته و الفاظ و عبارات زیبای خود را با آیات قآنی درآمیخته و زینتی دوچندان بدان بخشیده است.
3-آن پیشوای فصاحت و بلاغت، در یکی از نامههای خود که سید رضی-رض-آن را از نیکوترین نامههای امام میشمارد، به نمایاندن چهره ناپاکان و دشمنان ستم پیشه و جدا ساختن آنها از پاکان میپردازد و در کلمات و سخنان خود، به روشنی از آیات الهی استفاده میکند و آنها را در لا به لای کلام خود جای میدهد. (79)
4-امام(ع)اصحاب خود را این گونه وصیت مینماید:
«تعاهدوا أمر الصّلوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا بها.فانّها کانت علی المومنین کتابا موقوتا.ألا تسمعون الی جواب اهل النّار حین سئلوا:«ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلّین»...و قد عرف حقّها رجال من المؤمنین الّذین لاتشغلهم عنها زینة متاع و لا قرّه عین من ولد و لا مال یقول الله سبحانه:«رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصّلاة و ایتاء الزکة»[نور/37]
«کار-برپایی-نماز را بر عهده گیرید و نگاهداشت آن را بپذیرید و آن را بسیار به جای آرید و با نماز خود را به خدا نزدیک دارید که نماز نوشته است بر مؤمنان-و باید گزاده شود-به وقت آن آیا گوش فرا نمیدهید به پاسخ دوزخیان که چون از آنان پرسیده شوند:«چه چیز شما را در آتش سوزان درآورد، گفتند از نمازگزاران نبودیم»...همانا کسانی از مؤمنان حق آن را شناختند که زیور دنیا از نمازشان به فر دیگر کار (*) این کلام آمیخته با الفاظ هفدهمین آیه از سوره بقره است.
نیفکند و نه آنچه موجب روشنی چشم بود از مال و فرزند.خدای سبحان فرماید:مردانی که باز نمیدارد آنان را بازرگانی و نه خرید و فروش از یاد خدا و برپا داشتن نماز پرداخت زکات و...» (80)
5-امام(ع)در یکی از کلمات قصار خود اینگونه میفرماید:«اذا حییث بتحیّة فحّی بأحسن منها و اذا أسدیت الیک ید فکافئها بها یربی علیها و الفضل مع ذلک للبادی.»
چون تو را درودی گویند، درودگوی از آن بهتر و چون به تو احسانی کنند، افزونتر از آن پاداش ده و فضیلت او راست که نخست به کار برخاست.» (81)
در یکی از آیات قرآن نیز به این مطلب، با الفاظی مشابه اشاره شده است.خداوند میفرماید: «و اذا حییتم بتحیّة، فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها انّ اللّه کان علی کل شئ حسیبا»(نساء/86)هر گاه کسی شما را ستایش کند شما نیز به ستایشی مثل آن یا بهتر پاسخ دهید که خدا به حساب هر نیک و بد کاملا خواهد رسید.
6-علی(ع)طی نامهای به مالک اشتر میفرماید:«و أمره یکسر نفسه عند الشّهوات و یزعمها عند الجمحات، فانّ النّفس أمّارة بالسّوء الا ما رحم اللّه.»
و او را میفرماید تا نفس خود را از پیروی آرزوها باز دارد و هنگام سرکشیها به فرمانش آرد که همانا نفس به بدی وامیدارد، جز که خدا رحمت آرد.» (82)
قرآن کریم از زبان حضرت یوسف نقل میکند: «ان النّفس لأمّارة بالسوء الا ما رحم ربّی.»(یوسف/53)نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وامیدارد جز آن که خدای من به لطف خود، بنده را نگهدارد.
پیشوای متقیان افزون بر آمیخته نمودن کلمات خود با آیات نورانی قرآن، در شرایط و موقعیتهای مختلف برای روشننمودن یک امر و اسکات مخاطب، به آیات قرآن استناد مینمود. این قرآن ناطق در برخورد با مسائل و رویدادهای مختلف زندگی، حتی سادهترین موضوعات، به آیات قرآن استشهاد میکرد.او همواره با قرآن بود و قرآن نیز همیشه با او بود و جدایی میان این دو وجود نداشت.او درتمام شؤون زندگی از قرآن کمک میگرفت و کتاب خدا را شاهد اعمال و اقوال خود قرار میداد.امام(ع)در اثبات حق و محاجّه با طرف مقابل، بهترین راه را استناد به آیات قرآن میدانست.به روایتی در این باره توجه نمایید:
هنگامی که امام(ع)به قصد شرکت در جنگ نهروان حرت کردند، شخصی به ایشان رو کرد و گفت:اماما این ساعت، وقت خوبی نیست، اگر در این ساعت حرکت کنی تو و یارانت سختی فراوان خواهید دید.ولی اگر در سه ساعت از روز رفته حرکت کنید، پیروزی در انتظار شماست و به خیر و صواب دست خواهید یافت.حضرت(ع)در پاسخ به او فرمود:پیامبر(ص)نیز چنین چیزی که تو ادعا میکنی، نفرموده است.کسی که تو را در این گفتار تصدیق نماید، قرآن را تکذیب کرده است؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید:«انّ اللّه عنده علم السّاعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الارحام»(لقمان/34)همانا علم ساعت(قیامت)نزد خداست و او یاران را فرو بارد و آنچه که در رحمهاست را میداند.» 83)
امام(ع)حتی در بستر بیماری، کتاب خدا را فراموش نمیکند و با یادآوری و قرائت آیات قرآن، اطرافیان را آگاه میسازد.در روایات آمده است روزی امام(ع)بیمار شدند، گروهی از مردم به عیادت ایشان رفتند و جویای حال مولای خود شدند و گفتند:کیف نجدک یا امیر المومنین؟ امام(ع)در پاسخ فرمودند:شر و بدی به من رسیده است.حاضرین بسیار تعجب کردند و گفتند:سبحان اللّه، این سخن از شخصیتی چون شما بسیار بعید است.امام(ع)بلافاصله با قرائت آیهای از قرآن، پاسخ آنها را داد.ایشان به آیه مبارک«و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون»(انبیاء/35)استناد نمودند و در تفسیر این کلام الهی فرمودند:منظور از خیر در آیه، صحت و سلامت و توانگری و مراد از شر، مریضی و تنگدستی است.بنا بر این، بیماری که گریبانگیر من شده است، مصداق شری میباشد که خداوند به منظور آزمایش بندگان فرو میفرستد. (84)
بدین ترتیب، امام(ع)در برخورد با مسائل مختلف زندگی مانند نماز، (85) دعا و استغفار و شکر، (86) در جنگها، بیماریها و سایر امور به آیات قرآن استناد مینمود و در تصدیق گفتار خود از آیات الهی بهره میجست.حتی روایت شده است که امیر المؤمین(ع)در بازار حرکت میکرد، گمراهان و ضعیفان را راهنمایی و یاری مینمود. نزد بقالان و فروشندگان میرفت.قرآن را بر آنها میگشود و این آیه را تلاوت میکرد:
«تلک الدّار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العافیة للمتقین»(قصص/83) و میفرمود:این آیه درباره والیان و حاکمان عادل و متواضع نازل شده است. (87)
اینک نمونه روشن دیگر را بنگرید که حضرت با استناد صریح به آیه قرآن، در میدان جنگ به روشنگری میپردازد و مخاطب را مجاب مینماید:
«مردی در روز جمل خدمت امیر المومنین(ع) رسید و عرضه داشت:یا علی(ع)چه شده است که با اصحاب رسول خدا(ص)و کسانی که بر یگانگی خدا و رسالت پیامبر(ص)گواهی دادهاند، میجنگید؟اینان با ما الله اکبر و لا اله الا الله میگویند و با ما نماز میگزارند، پس چرا با آنها بجنگیم؟علی(ع)فرمود:«علی ما أنزل الله عز و جل فی کتابه»، بر اساس آنچه خداوند در کتابش نازل فرموده است.مرد گفت:یا امیر المومنین من بر تمام آیات قرآن که خداوند در کتاب خود نازل فرموده آگاهی ندارم.مرا از این آیه آگاه ساز. علی(ع)فرمود:آیهای که در سوره بقره میباشد. گفت:یا امیر المؤمنین من بر تمام آیات این سوره آگاهی ندارم، مرا از آن آیه آگاه ساز.در این جا علی(ع)فرمود:آیهای در قرآن است که قتال با این گروه را مباح نموده است و به تلاوت این آیه پرداخت. (88)
تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم اللّه و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسی بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس و لو شاء الله ما اقتتل الّذین من بعدهم من بعد ما جاءتهم البیّنات و...»[بقره/253]این پیامبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم، بعضی با خدا سخن گفته و برخی رفعت مقام یافته و عیسی پسر مریم را معجزات آشکار دادیم و او را به روح القدس نیرو بخشیدیم و اگر خدا میخواست، پس از فرستادن پیامبران و معجزات آشکار، مردم با یکدیگر خصومت و قتال نمیکردند...
و بدینسان، امام(ع)به ما میآموزد که راه یافتن حق و قرار گرفتن در صراط مستقیم و دوری از کجی و انحراف، تمسک به قرآن و سنجش قول و فعل آدمی با کتاب خداست.اگر کلام و رفتار آدمی در تمام جوانب زندگی از آیات و مقاصد قرآنی به دور باشد، ارزشی ندارد و اگر موافق و همسو با قرآن مجید باشد، ارزشی والا پیدا میکند.افزون بر آن، امام(ع)به ما میآموزد که راه نجات و سعادت آدمی، ارتباط همیشگی با کلام خداوند و به یاد داشتن معارف بلند این کتاب آسمانی است و این امر تنها محدود درمشکلات و مبهمات امور زندگی نیست، بلکه باید در سر تا سر زندگی آدمی مصداق داشته باشد.سیره آن پیشوای بزرگ چنین بوده است که خود، نه تنها در برخورد با مشکلات یا سؤالات مهم و بزرگ، بلکه در تمامی امور مربوط به دین و دنیا به قرآن مراجعه مینمودند و به آیات نورانی آن استشهاد میکردند.امام(ع)با توجه به احاطه کاملی که بر مفاهیم و تفاسیر آیات قرآن داشتند، در برخورد با مسائل مختلف با قرائت و تبیین آیات، راه حق و استوار را از راه ضلالت باز میشناساندند. حضرت(ع)منتظر این نمیماند که مسألهای دشوار یا معضلی بزرگ روی دهد و به قرآن مراجعه کند، بلکه این قرآن ناطق در تمام مسائلی که پاسخ آنها به نوعی در کتاب خدا وجود داشت، از قرآن مدد میجست و به آیات نورانی آن استشهاد مینمود و این سودمندترین درس است که میتوان از سیره علوی فرا چنگ آورد.
لازم به ذکر است موارد استشهاد و استناد آن حضرت(ع)به قرآن، تنها در نهج البلاغه صد در بیست و یک مورد میباشد. (89)
امام(ع)در امر قضاوت و داوری از کتاب خدا کمک میگرفت و به آیات الهی استشهاد مینمود وصی رسول(ص)به برکت دعای پیامبر(ص)در امر قضاوت و داوری فردی توانا و آگاه بود و با داوریهای به موقع خود، حیرت و شگفتی همگان را موجب میشد.پیامبر خدا(ص)جانشین خود را آگاهترین فرد در امر قضاوت معرفی کرده و به او وعده موفقیت در این کار را داده است.امام(ع) خود در این باره چنین میفرماید:
«بعثنی رسول اللّه الی الیمن، فقلت:یا رسول اللّه أنک تبعثنی الی قوم هم أسنّ منّی لاقضی بینهم.قال(ص)-إذهب فانّ اللّه تعالی سیثبّت لسانک و یهدی قلبک». (90)
«پیامبر(ص)مرا برای امر قضاوت به سوی یمن فرستاد، عرض کردم:ای رسول خدا مرا به سوی قومی میفرستی که از نظر سن از من بزرگتر میباشند.پیامبر(ص)فرمود:برو که خداوند زبانت را استوار و قلبت را هدایت خواهد کرد.»
امام باقر(ع)نیز در بیان دانش علی(ع)در امر قضاوت میفرماید:کسی نیست که قضاوت و داوری کند و در آن حق را آشکار نماید، جز این که کلید این داوریاش، قضاوتهای علی(ع) است. (91)
نمونههای فراوانی از قضاوتهای علی(ع)در کتب حدیث و تاریخ جمعآوری شده است و نویسندگان مختلف ابوابی از کتب خود را به این موضوع اختصاص دادهاند. (92) این قضاوتها در امور مختلف مانند علوم جغرافی، طبیعی، کلیات فقه، احکام سیاست و...میباشد.نکته مهم این است که امام(ع)در داوریهای خود، مانند سایر مسائل به قرآن روی میآوردند و برای حل معضلات و مشکلات دینی و اجتماعی مردم روزگار خود، به آیات الهی استشهاد مینمودند. مطالعه آرا و فتاوی حضرت(ع)که در پاسخ به سؤالات مراجعین و رفع ابهامات آنها مطرح شده، بسیار جالب و خواندنی و بیانگر وسعت علم و دانش علی(ع)و احاطه او بر معارف قرآن و دین است.
علاّمه مجلسی در بحار الانوار قبل از آن که نمونههایی از قضاوتهای آن حضرت را بیان کند، مینویسد:اینها نمونههایی از قضاوتها و داوریهای شگفت آن حضرت است که احدی قبل از او چنین داوریهایی را نکرده است و عامه و خاصه جز از علی(ع)از کس دیگر، آنها را سراغ ندارد.
اینک نمونههایی را برمیشماریم که امام(ع) در آنها با استفاده از آیات قرآن و استشهاد بر معانی و معارف کتاب خدا به داوری پرداختهاند:
1-روایت شده است فردی را به نام«قدامة بن مظعون»که شراب خورده بود، نزد عمر آوردند تا عمر حد را درباره او اجرا نماید.در این حال قدامه گفت:هیچ حدی بر من جاری نیست؛زیرا من از کسانی هستم که آیهای از قرآن شامل حال آنها میگردد و این آیه شریفه را تلاوت نمود:«لیس علی الّذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذا ما اتّقوا و آمنوا»(مائده/99)عمر پس از شنیدن سخنان او منصرف شد و حد را درباره او جاری نکرد.خبر به علی(ع)رسید.نزد عمر آمد و بدو فرمود:چرا حد را درباره قدامه اجرا نکردی؟ عمر پاسخ داد:قدامه آیهای از قرآن برایم تلاوت نمود که شامل حال او میشود، من نیز از کار خود منصرف گردیدم. (93) این جاست که علی(ع) با هوشیاری تمام به روشنگری میپردازد و دیگران را از سوء استفاده از آیات به نفع خود باز میدارد.
او میفرماید:قدامه هرگز از کسانی نیست که آیه قرآن شامل حال او گردد.بلکه آن گروه که مصداق این آیه شریفه هستند، جز آنچه خداوند برایشان حلال گردانیده است، نمیخورند و نمیآشامند.کسانی که ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام میدهند، هیچ حرام الهی را حلال نمیکنند.کسی که آنچه خدا حرام کرده است، بنوشد هشتاد ضربه شلاق بر او جاری میشود. قدامه نیز اگر از گفته خود توبه کند، باید که حد بر او جاری شود و اگر توبه نکند باید کشته شود، چون او از دین خارج شده است.در این جا عمر به خود آمد و دانست که بدون آگاهی بر معنا و مصداق آیه به داوری پرداخته و علی(ع)با احاطه بر مفهوم و مصداق آیه قضاوتی نیکو انجام داده است. (94)
2-قضاوت دیگر حضرت(ع)درباره مردی است که هنگام مرگ، سهمی از مال خود را(برای صدقه)وصیت نمود ولی مقدار آن را تعیین نکرد. پس از مرگ او در بین ورثهاش در مقدار آن اختلاف پیش آمد.امام(ع) به داوری پرداخت و مقدار مال را یک هشتم تعیین نمود.حضرت(ع) این داوری را بر اساس آیه:«انّما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل اللّه و ابن السّبیل» (توبه/60)انجام داد.او پس از تلاوت این آیه فرمود:اینها هشت گروهند که به هر گروه، سهمی از صدقات تعلق میگیرد. (95)
3-ماجرای دیگر، ماجرای معروفی است که در اغلب کتب تفسیر و حدیث به چشم میخورد، محدثان و مورخان آوردهاند:
زنی پس از شش ماه حمل، فرزندی به دنیا آورد، چون خبر به عمر بن خطّاب رسید، آهنگ رجم نمود.(به پندار این که چون زن پس از شش ماه ارتباط با همسر باردار شده است، پیشتر باردار بوده و لذا زنا کرده است).علی(ع)از تصمیم عمر آگاه شد و او را از رجم بازداشت و با توجه به آیات شریفه قرآن به داوری پرداخت و موجبات تعجب و حیرت خلیفه وقت را فراهم نمود.حضرت با تلاوت آیه«والوالدات یرضعن أولادهنّ حولین کاملین...»و آیه«و حمله و فصاله ثلاثون شهرا...»توضیح داد که مدت حمل، شش ماه و مدت شیردهی بیست و چهار ماه است و بدین سان زن را از مجازات رهانید. (96)
(1)-میراث جاویدان، شماره 14، مقاله تاریخ تفسیر و تطور آن، محمد علی مهدوی راد، ص 20.
(2)-نهج البلاغه ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه 1، ص 7، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1370 ه.ش.
(3)-همان، خطبه 194.
(4)-التفسیر و المفسرون محمد حسن ذهبی، ج 1، ص 266، بیروت، دار القلم، چاپ اول، بیتا.
(5)-همان، ج 1، ص 267.
(6)-میراث جاویدان، ص 23.
(7)-نهج البلاغه، خطبه 221.
(8)-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 153، قم، منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، . چاپ اول.
(9)-تفسیر القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبایی، الدکتور خضیّر جعفر، ص 67، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1411 ه.ق.
(10)-المیزان، محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 1، ص 11، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
(11)-نهج البلاغه، خطبه 133.
(12)-میراث جاویدان، ص 19.
(13)-علم الحدیث و درایة الحدیث، کاظم مدیر شانهچی، ص 24، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا، چاپ سوم.
(14)-نهج البلاغه، خطبه 192.
(15)-اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 82، انتشارات علمیه اسلامیه؛و کتاب سلیم بن قیس هلالی، تحقیق علاء الدین موسوی، ص 63، قسم الدراسات الاسلامیه و مؤسسة البعثه، تهران، 1407 ه.ق.
(16)-کشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی اربلی، ترجمه علی بن حسین زوارئی، ج 1، ص 184، نشر ادب الحوزه و کتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم، 1346 ه.ش.
(17)-کشف الغمه، ص 184؛بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 38، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، بیروت، 1403، ه.ق.
(18)-بحار الانوار، ج 40، ص 151.
(19)-نهج البلاغه، خطبه 192.
(20)-شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 210.
(21)-بحار الانوار، ج 40، ص 208.
(22)-همان، ص 132.
(23)-سلیم بن قیس هلالی، ص 63.
(24)-کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ابن حسام هندی، ج 13، ص 128، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409 ه.ق.
(25)-اصول کافی، ج 1، ص 82.
(26)-مسند احمد بن حنبل، احمد بن محمد حنبل، ج 1، ص 254، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1404 ه.ق.
(27)-همان، صص 182 و 230.
(28)-ر.ک:همان، صص 126، 138، 139، 149، 217، 235.
(29)و(30)-تفسیر نور الثقلین، علی بن جمعة العروسی حویزی، ج 3، ص 233، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1373 ه.ش.
(31)-تفسیر نور الثقلین، ص 409.
(32)-همان، ج 1، ص 360.
(33)-بحار الانوار، ج 89، ص 79.
(34)و(35)-مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 137.
(36)-نهج البلاغه، خطبه 156.
(37)-تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 217.
(38)-مباحث فی علوم القرآن، صبحی صالح، صص 65/66. دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، بیروت، 1968 م،
(39)-پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، سید محمدباقر حجتی، صص 204 و 409 دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، تهران، 1366 ه.ش.
(40)-همان، ص 216 و الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، ج 1، ص 183؛دار بن کثیر، ص 67. بیروت، چاپ اول، 1407 ه.ش.
(42)-التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج 1، ص 225، موسسه نشر اسلامی قم، چاپ اول، 1414 ه.ق.
(43)-همان، صص 225-229.
(44) -حقایق هامّه حول القرآن الکریم، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، صص 157-161 مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ اول، 1410 ه.ش.
(45)-بیان در مسائل کلی قرآن، ابوالقاسم خوئی، ج 1، ص 318-321 مجمع ذخائر اسلامی، قم، 1360 ه.ش.
(46)-همان.
(47)-حقایق هامه، صص 157-161.
(48)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 264؛التّبیان فی علوم القرآن، محمدعلی صابونی، ص 155، عالم الکتب، بیروت، چاپ اول، 1405 ه.ق، .
(49)-جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، ج 1، ص 34، دار الفکر، بیروت، 1408 ه.ق.
(50)-البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم حسینی بحرانی، ج 1، ص 3، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، بیتا؛تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 351.
(51)-نهج البلاغه، خطبه 87.
(52)تفسیر غریب القرآن، شیخ فخر الدین طریحی، مقدمه، انتشارات زاهدی، بیتا.
(53)-تفسیر المشکل من غریب القرآن، ابی محمد مکی بن ابی طالب قیسی، ص 51، دار النّور الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1408 ه.ق.
(54)-المفردات فی غریب القرآن، ابی القاسم حسین بن محمد(راغب اصفهانی)، ص 6، المکتبة المرتضویه، چاپ دوم، 1362 ه.ش.
(55)-الاتقان سیوطی، ج 2، ص 1209.
(56)-تفسیر المشکل، صص 52-55.
(57)-همان، ص 56.
(58)-بحار الانوار، ج 89، ص 61.
(59)-تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 246.
(60)-همان، ج 3، ص 315، و ج 4، ص 242.
(61)-همان، ج 2، ص 535، و ج 4، ص 392.
(62)و(63)-نهج البلاغه، حکمت، 229.
(64)-جامع البیان، ج 14، ص 172.
(65)-تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 208.
(66)-نهج البلاغه، حکمت، 231.
(67)-تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 312.
(68)-همان، ج 1، ص 138.
(69)-همان، ج 3، ص 312.
(70)-همان، ج 3، ص 23.
(71)-مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ طبرسی، ج 1، ص 112، دار المعرفة، بیروت، چاپ دوم، 1408 ه.ق.
(72)-تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 11.
(73)-همان، صص 27 و 28.
(74)-رابطه نهج البلاغه با قرآن، سید جواد مصطفوی، ص 34، بنیاد نهج البلاغه، تهران، چاپ دوم، 1374 ه.ش.
(75)-همان، صص 47-71.
(76)-تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 27.
(77)-نهج البلاغه، خطبه 86.
(78)-همان، خطبه 223.
(79)-همان، نامه 28.
(80)-همان، خطبه 199.
(81)-همان، خطبه 62.
(82)-همان، نامه 53.
(83)-تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 219، نهج البلاغه، خطبه 79.
(84)-قضاء امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، شیخ محمد تستری، ص 202، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ دوم، 1408 ه.ق.
(85)-تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 192.
(86)-خصائص الائمه علیهم السلام(خصائص امیر المومنین-ع-)، شریف رضی، ص 103، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد 1406 ه.ق.
(87)-تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 144.
(88)-همان، ج 1، ص 254.
(89)-رابطه نهج البلاغه با قرآن، ص 210.
(90)-مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 141؛کنز العمال، ج 13، ص 125.
(91)-قضاء امیر المومنین(ع)، ص 1.
(92)-ر.ک:بحار الانوار، ج 40؛وسائل الشیعه، ج 17، مسند محمد بن قیس بجلی فی قضایا امیر المؤمنین، عجایب احکام و قضایا علی(ع)قضاء امیر المؤمنین، خصایص الامة و...
(93)و(94)-بحار الانوار، ج 40، ص 266.
(95)-همان، ص 265.
(96)-همان، ص 252.