معناشناسی آیات سبک زندگی
گروه: فرهنگنامه های قرآنی
ارائه دهنده: حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی فتحی
ناقد: حجت الاسلام و المسلمین محمدمهدی
فیروزمهر و حجت
الاسلام و المسلمین عباس کوثری
دبیر علمی: حجة الاسلام عیسی عیسی زاده
-آقای
عیسیزاده: پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، یکی از مهمترین مراکز
قرآنپژوهی کشور است. تا سال گذشته مرکز بود که اکنون به پژوهشکده تبدیل شده است؛ گرچه
ظرفیت پژوهشگاه شدن را داشت ولی این اتقاق رخ نداد. دوستانی که در خدمتشان هستیم،
اعضای هیئت علمی پژوهشکده هستند که دارای پژهشهای متعدد در عرصه قرآنپژوهی هستند
و آثار ارزشمندی را به جامعه قرآنی کشور ارائه کردهاند.
معرفی فرهنگنامه سبک زندگی اسلامی
گروه
فرهنگنامهها و معاجم قرآنی در سال 93-94 طرحی به نام فرهنگنامه سبک زندگی
اسلامی در آموزههای قرآن و اهل بیت ارائه کرده است. این طرح پس از طی کردن فرایند
تصویبخواهی در پژوهشگاه و تصویب آن به عنوان طرح ملی در وزارت علوم، آغاز گردید.
یکی از بحثهایی که قطب خانواده و سبک زندگی دفتر تبلیغات انتظار طرح آن را داشت،
بحث معناشناسی و روششناسی گزینش آیات سبک زندگی است. انتظار میرود با تبیین این
بحث بتوانند یک الگو و نقشه مهندسی در شیوه استخراج ارائه نمایند تا برای محققان و
پژوهشگرانی که بخواهند انتظاراتی که در این موضوع از قرآن کریم دارند برسند، الگو
و راهبرد باشد. به مدت یک ماهی است که در موضوع معناشناسی مطالعاتی داشتهام، اکثر
شیوههای پژوهشی مفسران و قرآنپژوهان ما در پژوهشهای قرآنی مبتنی بر شیوه سنتی
است با توجه به این بحث، بنا است با باز شدن این باب، ما ببینیم کسانی که در این
موضوع وارد شدهاند و با استفاده از شیوه شبکهای در استخراج مفاهیم، چه حوزه
جدیدی به روی پژوهشگران باز میشود، و با استفاده از این شیوه برداشت های بهتر و
عمیق تر و جامع تری در موضوعی که پژوهش میشود، داشته باشیم.
-آقای
فتحی: موضوعی که در این جلسه مطرح میکنم کلیاتی درباره کاربرد معناشناسی در
دانشنامهنویسی است. کاربرد معناشناسی واژگانی در دانشنامهنویسی و فرهنگنامهنویسی
خیلی روشن است. نگاه شبکهای و ساختاری و جامع و دانشنامهای به قرآن ضروری است.
معناشناسی ساختاگرا به کار دانشنامهنویسی و فرهنگنامهنویسی میآید.
کاربرد معناشناسی واژگانی در دانشنامهنویسی قرآنی
تعریف معناشناسی
معناشناسي
(Semantics)، برگرفته از
لغت يوناني semantika است، که عبارتست از: دانش بررسي فرايند شکلگيري
و توليد معنا و یا ابزاری برای شناخت معنا.
تعریف معناشناسي قرآن
معناشناسي
قرآن، عبارت است از استخراج و کشف ارتباط نظاممند مفاهيم و معاني مرتبط باهم در
يک موضوع يا يک حوزه.
معناشناسی
واژگانی عبارتست از: مطالعه تحلیلی درباره کلمات زبان بهمنظور شناخت جهانبینی
قومی (ایزوتسو)
هدف از
معناشناسی قرآن، استخراج سازمان معنایی واژگان در نظام پیوسته و شبکه معنايي قرآن
است.
فايده
معناشناسی قرآن، کمک به تفسير موضوعی و نظريهپردازي قرآني است.
معناشناسی و فهم قرآن با قرآن
معناشناسي
قرآن، به معناي جهانبيني قرآني و طرز نگرش قرآن نسبت به جهان است. اين روش همواره
معطوف به ساختار كلمات در ارتباط با ديگر واژههاى قرآنى است.
اگر
بخواهیم قرآن به زبان خود سخن گويد، و خود مفاهيم خود را تفسير و تعبير کند، باید
بر اساس روش تجزيه و تحليل زبانشناسانه قرآن را فهم کنیم. به آیات ذیل دقت کنید:
وَ مَنْ
يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه[1]
وَ مَنْ
يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ [2]
وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ
هُمُ الظَّالِمُونَ [3]
وَ الَّذينَ
إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ [4]
إِنَّ الشِّرْكَ
لَظُلْمٌ عَظيمٌ [5]
وَ ما كانَ
اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ [6]
آثار معناشناسی ایزوتسو
1. خدا
و انسان در قرآن، وی در این كتاب به دنبال ارائه روشي براي کشف مراد
و دلالت معنا است. اين نظريه بر اصل پيوستگى ميان مفاهيم كليدى و پيدا كردن ميدانهاىِ
معناشناختى از واژههاى اصلى قرآن تکيه میکند. بدين جهت نگرشى جامع و سازواره از
كل مفاهيم قرآن را در اين روش ادعا مىكند. اين کتاب معناشناسي الفاظ قرآني و تحول
گروهي از الفاظ کليدي را در انتقال از دوره جاهليت به اسلام را مورد بحث و بررسي قرار ميدهد.
2. ساختمان
معنایی مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن؛ (نظام موضوعي اخلاقي قرآن بر
اساس معناشناسي) نظريهاي که ايزوتسو در اين کتاب دنبال ميکند، نظريهاي است که
روابط متقابل ميان الگوهاي زباني و الگوهاي فرهنگي را بررسي ميکند. او از پيوند و
روابط کلمات و ساختمان معنايي به کشف جهانبيني
قرآني برسد.
3.
مفهوم ایمان در کلام اسلامی ترجمه زهرا پورسینا.
جهان
بینی قرآنی خدا محوری است. انسان Z جهان Z
خدا
تحول معناشناختي
قرآن (حب در جاهلیت / حب در قرآن): واژهها \نظام معنايي
قرآن Z
تغییر بینش \جهانبيني
خدامحور
نقش مفاهیم
کلیدی: معناشناسي واژگان در واقع مطالعه تحليلي در باب كلمات كليدي
زبان و از اين راه دستيافتن به جهانبيني نهفته در وراي آن است. به همين ترتيب از
طريق معناشناسي واژگان قرآن و ارتباط آنها، نيز ميتوان به جهانبيني نهفته در قرآن
دست يافت. قرآن، نظام معنايي است که مجموعهاي از تصورات به هم پيوسته را در قالب واژههاي
کانوني و کليدي ارائه ميدهد.
اصطلاحات خاص در معناشناسی ایزوتسو
کلیدی: واژههایی
که نقش قطعی در ساختن جهانبینی تصوّری قرآن
دارند، به نام «کلمات یا اصطلاحات کلیدی» قرآن نامیده میشود.
کانوني: واژه کليدي خاصي که نماينده و محدودکننده يک حوزه
معنايي است. يعني يک ميدان معناشناختي نسبتا مستقل درون يک کل بزرگتر از واژگان است
(کلمه محوري کلمات کليدي).
در اطراف
اين نقطه کانوني و مرکزي، کلمات مهم ديگري همچون خوشه چيده شدهاند که در مجموع يک
حوزه و یا شبکه معنايي را تشکيل ميدهند.
معیارهای
کلمات کانونی و کلیدی
1. کلماتی
کلیدی ، کلماتی که نشانه اى از يك
مفهوم و تصور دينى خاصی است(نمایاننده و در بردارنده جهانبینی خاصی)
2. دارای
حوزه معنایی متعدد (همنشینی و پیوستگی با
کلمات کلیدی دیگر)
3. شمول
و گستره معنایی
4. پیوند
مستقیم یا با واسطه کم با کلمه کانونی الله
واژههاي
كليدي قرآن بهخاطر ارتباطها و پيوستگيهاي گوناگون با يكديگر، مجموعههايي تشكيل
ميدهند و اين مجموعهها «ميدانهاي معناشناختي» نامگذاري شدهاست.
ميدان معناشناختي:
عبارت از يک حوزه مفهومی که پيرامون يک کلمه
پديد ميآيد.
در هر ميدان
معنايي، واژهاي كليدي به عنوان كانون و مركز وجود دارد كه ديگر كلمات كليدي آن ميدان
را پيرامون خود نگهميدارد (کانونی)، مانند مفهوم ایمان که با مفاهیمی ارتباط
مثبت و منفی دارد:
ارتباط
مثبت با مفاهیم: الله، تصدیق، اسلام، شکر، اطاعت، حق، احسان، ولایت، هدایت
ارتباط
منفی با مفاهیم: ضلالت، فسوق، عصیان، نفاق، کفر، تکذیب
جايگاه معناشناسي:
معناشناسي، زبانشناسی و نشانهشناسی
شاخههاي
اصلي معناشناسي: فلسفي (philosophical)،
منطقي (logical)، زباني (lingustics)
نشانهشناسي
semiology
Semioticsو يا Semeioticsاز واژه يوناني σημείον سِمِئيون) به معني نشانه، مطالعه نشانهها و نمادها
است
علم العلامات
/ السيميولوجيا/ السيميوطيقا
.نشانهشناسي،
علمي است که به بررسي انواع نشانهها، عوامل حاضر در فرايند توليد آنها، و نيز اصول
و قواعد حاکم بر نشانهها ميپردازد (دانش بررسي نشانههاي ارتباطي) انواع نشانه: زباني؛
غير زباني: تصويري، سمعي، اشاري و...
(مطالعه
انتقال معنا از طریق نشانهها)
معناشناسي،
شاخهاي از نشانهشناسي که با «دلالتگري» نشانه ها سروکار دارد.
نظریههای
معناشناسي Theories of lexical semantics
معناشناسي
واژگانی= پدیده ی معنی در سطح واژه
معناشناسی
پیشساختگرا یا تاریخی - فقه اللغوی(1830 -1930)
معناشناسی ساختگر
معناشناسی
قومی- زبانشناختی
نوساختگرا
زایشی
معناشناسي
شناختي
ترکيبي
یادآوری
بیگمان
چنین نیست که هر نوع معناشناسی، در فهم و تفسیر قرآن کار آمد باشد.بر این اساس باید
مطالعات معناشناسی را شناخت و نوع متناسب آن
را در زمینه فهم قرآن بهکار گرفت.
معناشناسی
ساخت گرا و مکتب بن(قومی- زبان شناختی) توسط ایزوتسو در خصوص مفاهیم قرآنی تجربه شده
است.
انواع مطالعه معناشناسی واژگانی
1. تاریخی(قیاسی
. استقرائی)
2. توصیفی(تقریری.
تحلیلی)
3. تطبیقی
1. تاريخي
یا Diachronic Linguistics یا المنهج التاريخي
مراد از
معناشناسي تاريخي، شناخت معناي اوليه و معاني بعدي آن در طول تاريخ حيات لغت است. ذيل
زبانشناسي تاريخي که در آن تاريخ زبانها مهم است؛ مثلا زبان يوناني بسيار بااهميتتر
از زبان اندونزيايي يا روسي است. با مطالعه در زماني حوزههاي معنايي ميتوان به نوعي معناشناسي تاريخي دست يافت.
هدف اصلي:
شناخت تحول و تطور لغت در طول زمان
در معناشناسي
تاريخي واژ ه ها، بايد به دو نکته پرداختهميشود: 1. چگونگي پيدايش لغت 2. تطورات
معنايي در طول تاريخش
يک لغت به
يکي از اشکال ذيل ممکن است تطور معنايي پيدا کند:
1. توسعه معنايی: تأویل /جهاد- تلاش- جنگ- مجاهده
نفس کفر
2. تعدد
معنايي (تبديل يک معنا به چندمعنا/ پيدايش مشترک لفظي)؛
3. تخصیص
معنایی: داور
4. ترفیع
معنایی سید و یا تنزل معنایی لیبرال: آزادیخواه یا وابسته به غرب روشنفکر
5. مهجوريت
معنايي (ژاندارمری بلدیه)
انواع مطالعه
تاريخي :1. قياسي؛ 2. استقرائي.
الف) قیاسی:
مراد از مطالعه قياسي عرضه
موارد استعمال لغت و مشتقات آن بر قواعد حاکم بر رشد زبانآموزي کودک. اين قواعد عبارتاند
از:
1. تقدم معناي حسي بر عقلي
2. مادي
بر مجرد؛
3. تقدم معناي جزئي بر کلي
4. تقدم
معنای حقیقی بر مجازی
ب) استقرائی:
در معناشناسي استقرائي، متوني که واژه مورد بحث در آن بهکار رفته است، به ترتيب تاريخي
يعني تاريخ تدوين يا تاريخ مؤلف مرتب ميشود؛
دوره قبل
از قرآني(دوره جاهلي)؛
دوره قرآني
(دوره 23 ساله نبوت پيامبر(ص) و اندکي بعد از آن؛
دوره بعد
از قرآني يا دوره پيدايش معاني اصطلاحي و علوم و فنون. اين شيوه در مواردي کاربرد دارد
که تاريخ تدوين متن قابل تشخيص است.
2. توصيفي
یا Synchronic یا المنهج الوصفي
مراد از مطالعه توصيفي شناخت معناي واژه ها، در زمان مشخص در يک زبان معين( بحث عرضي
نه طولي) بر این اساس معناشناسي توصيفي به مطالعة رابطة معنايي واژگان در يك حوزة معنايي
در مقطع زماني خاص ميپردازد.
مطالعه و
بررسي واحد هاي معنايي بدون درنظر گرفتن تغيير معني در طول زمان بلکه در يک دوره خاص.
انواع توصیفی:
الف) توصيفي
تقريري (بدون تحليل و تفسير)
ب) توصيفي
تفسيري (بعد از توصيف و تحليل به تفسير نيز ميپردازد)
3. مطالعه
تطبيقي
( در واقع امتداد مطالعه تاريخي است) فقه اللغه المقارن
مطالعه مقايسهاي
واژه در فراتر از يک زبان (مقايسه) در خصوص زبان هاي داراي يک اصل مشترک: مقارنه بين عربي/ عبري؛ فرانسوي
اسپانيولي/ انگليسي آلماني
کاربرد:
در واژه هاي معرب و دخيل
نمونه: غساق
از soghoukترکي؟
مطالعه تطبيقي:
نشا ن ميدهد که مثلا اصل واژه غساق عربي است نه معرب از ترکي
معناشناسی واژگانی ساختگرا
الهام گرفته
از برداشت ساختگرا نسبت به زبان
فردینان دو سوسور( 1857-1913) saussur
de Ferdinand پدرزبان شناسی نوین
تعریف زبان
زبان، نظامي
است از ارزشها، نه مجموعهاي از اقلام و اجناس که براساس جوهر خودشان تعریف شده باشند.
هر زبان طبیعی، از عناصر و اصول خاصی تبعیت میکند؛
همین اصول، تعیین کنندهی روش عملکرد نشانههای زبانی بهمثابه نشانه هستند. مانند
زبان بازی شطرنج / قواعد تشریفات
جايگاه واژه
در يک شبکه معنايي در درون نظام زباني (ساختگرا)
تمام اجزائي که در يک زبان به عنوان معنا وجود دارند، يک رابطه شبکهاي با هم دارند
دستگاه واژگان يك زبان، مجموعهاي مانند ريگهاي موجود در بيابان نيست، بلکه ساختار
واژگان يک زبان از منظر معنايي ميتواند به صورت شبکهاي بههم پيوسته از روابط مفهومي
در نظر گرفته شود، درست مانند بافته اي که تار يا پودش را يک رابطه مفهومي تشکيل ميدهد
و بر روي هر گرهاش يک واژه قرار گرفته باشد. يا به شکل ملکولهاي يک هسته.
گونههای معناشناسی ساختگرا
1. نظریه
حوزه واژگانی(Lexical field theory)
یک حوزه
واژگانی؛ مجموعه واژگانی است که به لحاظ معنایی با هم مرتبطند؛ بهگونهای که درکنار
هم، ساخت مفهومی دامنه مشخصی از واقعیتهای جهان خارج را تشکیل میدهند (مجموعه واژه
برای بیان واقعیتها ی جهان خارج)
وایزبرگر:
مانند حوزه خویشاوندی (پدر مادر پسر دختر)
حوزه واژگانی
نافرمانی از خدا (عصیان/ ذنب/ اثم/ طغیان/ فسق/ کفر/ جرم)
2.تحلیل
مؤلفهای Componential
aNALYSIS
وقتی واحدهای
تشکیل دهنده یک حوزه واژگانی معلوم شد؛ باید رابطه درونی واحدهای تشکیل دهنده این حوزه
نیز مشخص گردد
بررسی ارتباط
بین واژهها از طریق مؤلفههای تشکیلدهنده آن
در معنای
خویشاوندی (جنسیت/ نسبت مادری/ نسبت پدری/ نسل) جنسیت و نسل مختصات توصیفی در نظام
خویشاوندی متعلق به جهان خارج
اشتراک در
یک ویژگی، عامل طبقه بندی واژه ها در یک حوزه معنایی
بدگمانی، ترس، بخل، حرص.
مؤلفه خویشتنداری:
صبر، عفت و شجاعت
یکی از روشهای
نشان دادن معنی واژگان قاموسی، آوردن اجزای معنایی آنها (meaning
components) است.
به بررسی
اجزای مرد، زن، دختر، و پسر توجه کنید:
مرد : +
انسان، – مونث،
+ بزرگسال
زن : + انسان،
+ مونث، + بزرگسال
دختر: +
انسان، + مونث، – بزرگسال
پسر: + انسان،
– مونث، – بزرگسال
این روش،
نسبت به شیوه ی آوردن مرجع (reference)
3.
رابطهای relational SEMANTICS رویکردی که روش
تبیین روابط ساختاری میان واژههای مرتبط با هم را مشخص میکند.
هم معنایی:
دو یا چند واژه دارای یک معنا که به آن، نظائر میگویند؛ ترادف: خشوع، خضوع، تواضع؛
عدل و انصاف
چند معنایی:
یک واژه با چند معنا که به آن، مشترک لفظی میگویند: ظن: شک و یقین/ عین و..
شمول معنایی:
مفهوم یک واژه شامل معنای واژه دیگری است: ایمان: صبر و جهاد
تقابل معنایی:
نوعی رابطه مفهومی واژهها که مفهومشان در تناقض با یکدیگر است. خیر و شر؛ عقل و جهل؛
صرفهجو و اسرافکار؛ کفر و ایمان
حوزههای معنایی
حوزههای
معنایی به مجموعهای از مدخلهای واژگانی اطلاق میشود که هسته معنایی مشترکی داشته
باشند.
گروهی از
واژهها در واژگان زبان که از نظر معنایی با هم ارتباط دارند، اعضای یک حوزه معنایی
را تشکیل میدهند.
رابطۀ همنشینی رابطهای از نوع ترکیب، میان الفاظی است که در یک زنجیره کلامی در کنار
یکدیگر قرار گرفتهاند.
رابطۀ همنشینی
میان واحدهایی برقرار میشود که همگی مستقیماً در یک ساخت حاضرند؛ بهعبارت دیگر،
یعنی پیوندهایی حاضر بین واژهها هستند.
پیوند همنشینی
پیوندی است که میان واژگان مختلف در یک زنجیرۀ گفتاری مشاهده میشود.
دستوری:
ایتاء الزکاة اقامه الصلاة
واژگانی: اتقو الله و یعلمکم الله // اتقوا الله و قولوا
قولا سدیدا
برای اینکه واژگان یا نشانههای زبانی بتوانند
پیامی را برسانند، باید طبق روال خاصّی بر روی یک محور افقی در کنار هم بنشینند.
حال اگر واحدهای یک جمله را بررسی کنیم، درمییابیم که هر یک از آنها از یک مقولۀ
دستوری و مکمّل یکدیگر هستند و چنانچه یکی از واحدهای همنشین تغییر یابد یا حذف
شود، در مفهوم پیام نیز خلل ایجاد میشود. این محور را محور همنشینی میگویند و
رابطۀ واحدهایی را که بر روی این محور و در کنار هم مینشینند، رابطۀ همنشینی مینامند.
رابطۀ
همنشینی بیشتر ناظر به پیوند ترکیبی میان عناصر زبانی است. پیوندی که عناصر متضاد
را کنار هم قرار میدهد و آنها را چنان با یکدیگر همبسته میسازد که از امتزاج و
ترکیب آنها پدیداری کاملاً همگن و معنادار به دست میآید.
رابطه
جانشینی
رابطه
جانشینی، رابطهای از نوع انتخاب و جایگزینی، میان هر یک از الفاظ یک زنجیره کلامی
با الفاظی است که میتوانند جایگزین آنها شوند.
رابطة
جانشینی به ارتباط اجزائی گفته میشود که لزوماً حضور فیزیکی در یک زنجیرۀ گفتاری
ندارند، بلکه در زنجیرهای حافظهای درک میشوند و در ورای گفتهها و جملات حضور
دارند.
بِوَالِدَیْهِ
إِحْسَانًا / وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ..
فرایند معناشناسی واژگانی
اولین
گام قبل شروع به معناشناسی: اگر عین واژه در قرآن وجود ندارد، معادلیابی واژگان
قرآنی برای مفاهیم منطبق بر موضوع مدخل؛ برای
مثال زیبایی: احسن الخالقین؛ جمیل؛ احسن صورکم؛
قبح، من
المقبوحین السیئه
افسردگی:
عناصر معنایی افسردگی عبارت است از:
غمگینی و فقدان لذت.
فرایند معناشناسی واژگان قرآنی
1. دریافت
معنای اساسی واژه (Basic Meaning) فعالیت صوری
و مبتنی بر ظاهر الفاظ
معناى
اساسی (اولی، تصوری) (champ conceptuel)، مفهومی،
إدراکی، همان معنای معجمی و قاموسی (Lexical).
منبع
فرهنگ های لغت معتبر یک زبانه (عربی به عربی)
معنایی
که نزد اهل آن زبان اتفاقی است؛ و این معنی نقطه اتصال و رکن اصلی است. چرا که آن
همان معنای ابتدایی لفظ در استعمال بوده، که در قاموسها میآید.
ایزتسو
گفته معنای اساسی همان معنای ارتکازی است که سخن درستی نیست. معنای اساسی همان
معنای وضعی است.
مؤلفههای
معنای اساسی
1.
معنای ابتدایی، معنایی است که در دسترس همگان قرار دارد؛ و به دیگر سخن، کمترین
درک ممکن از موضوع، همان معنای ابتدایی است.
2.
این نوع معنا هنگام اطلاق لفظ مقصود است و همین معنی متبادر به ذهن اهل آن زبان
هنگام گفتگو و مفاهمه است.
3. دلالت
لفظ بر معنای حقیقی بر اساس وضع و لغت انجام میگیرد مانند دلالت لفظ اسد بر حیوان
درنده
تحلیل
معنای اساسی واژه
راغب
اصفهانی درباره «المشاوره» مینویسد: «استخراج صائب الرأی عن الغیر و اشتقاقه من
شور العسل (استخرجه من الخلیه) و شرت الدابة (عرض الشئ لیبدی ما فیه من محاسن)
المسارعة
و المبادرة و العجلة: المسارعة و المبادرة و العجلة تتقارب لکن السرعة اعمها و
المبادرة لا تکاد تستعمل الا فی البدن و العجلة اکثر ما تستعمل فیما یتحری عن غیر
فکر و رویة، او فی امضاء العزیمة قبل استکمال الرویة و لهذا یقال العجلة من
الشیطان.
خشیه و
تقوی: الخشیة الاحتراز من الشئ بمقتضی العلم و لذاک وصف به العلما... و التقوی:
جعل العبد نفسه فی وقایة و لذاک یا ایها الناس اعبدوا.... لعلکم تتقون فالخشیة مبدأ التقوی و التقوی غایة الخشیة
مولی و
نصیر: المولی هو الذی یتولی حفظ الشئ فی کل حال، و النصیر هو الذی ینصره اذا حزبه
امر فکان الولی هو النصیر فی کل حال.»
کتابی
راغب دارد که به نام «الالفاظ المترادفة على المعنى الواحد ومابینها من الفروق
الغامضة» که در دسترس نیست.
2. معنای
نسبی (اضافی، عرَضی، تضمنی، یا ثانوی) Relational
Meaning
معنای نسبی
واژه در قرآن
معنای نسبی
واژه در روایات و ادعیه (در روایات به عنوان حجیت لازم نیست نگاه کرد تا اعتبار آن
لازم باشد، ولی به عنوان لغت شناس و قرینه میتوان به آن نگاه کرد)
معنای نسبی
واژه در متون ادبی فاخر
واژهها
در همه جا گرایش شدید به ترکیب با برخی واژههای دیگر در بافتهای کاربردی خود دارند،
تا آنجا که کار به جایی میرسد که همه واژگان یک زبان به صورت شبکه پیچیدهای از گروهبندیهای
معنایی بیرون میآید.
معنای اولیه،
تنها در زمان وضع قابل طرح است؛ زیرا وقتی لفظی وارد یک جامعه زبانی میشود؛ معنای
خود را بر حسب قراردادهای موجود میان افراد آن زبان، به دست میآورد که این معنا ضرورتا
معنای مورد نظر واضع باقی نمیماند. البته معنای اساسی واژگان (هسته معنایی) به طور
معمول، در کنار معنای نسبی حفظ میشود.
یک کلمه با قرار گرفتن در نظام معنای قرآنی، در ارتباط
با کلمات و اصطلاحات دیگر و در اثر روابط و نسبتها و پیوستگیهای آن با دیگر تصورها
و مفاهیم صبغه معناشناختی خاصی به خود میگیرد که اگر بیرون
از آن دستگاه بدون در نظر گرفتن در ترکیبات خاصی لحاظ شود، هرگز آن معنا را نخواهد
داشت.
معناى نسبی و یا اضافی؟
همانطور
که از اسم آن برمیآید، معنای اضافی عبارت از معنای زاید بر معنای اساسی است که از
خلال سیاق جمله بدست میآید؛ گویا معنای دیگری است که به معنای اساسی سابق اضافه میشود؛ یعنی کلمه دارای معنای
اساسی است، ولی در اثر استعمال اجتماعی، یا تحت شرایط سیاسی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی
یک معنای دیگری در کنار معنای اولی پیدا میکند.
منظور از
معنای نسبی در قلمرو معناشناسی، آن سطح از معناست که به طور خاص معلول کاربرد واژه
(استعمال) و مترتب بر بافت سخن است. این نوع معنا، در مقابل سطح معنای پایه قرار دارد
که براساس وضع و قرارداد، ویژگی ذاتی واژه و همراه آن است. معنای نسبی چیزی است که
دلالت ضمنی دارد و در نتیجه پیدا شدن وضع خاصی برای یک کلمه در زمینهای خاص، به معنای
اساسی پیوسته و افزوده میشود، و در نظام تازه نسبت به کلمات مهم دیگر، نسبتها و روابط
گوناگون پیدا میکند. گاهی قدرت کل دستگاه و نظام در تغییر
معنایی، چنان است که تقریبا واژه معنای اساسی و تصویری خاص خود را از دست میدهد، و
به صورت کلمه دیگر در میآید.
لازم به
ذکر است که تحلیل معناشناختی جنبه «نسبی» معنای کلمه، علاوه بر دانش تخصصی زبانشناختی
نسبت به کلمه، نیازمند کاوش و تحقیق دقیق در وضع فرهنگی زمانه و مردم آن است؛ زیرا
آنچه در نهایت به نام معنای نسبی یک کلمه خوانده میشود چیزی جز تجلی عینی یا تبلور
روح فرهنگ و بازتاب درست تمایل کلی روان شناختی [جامعهای] نیست که کلمه را همچون بخشی
از واژگان خود بهکار میبرند.
بررسی معنای نسبی واژه مورد نظر در قرآن
برای به
دست آوردن معنای نسبی واژه مورد نظر در قرآن، اولین قدم استخراج تمام آیاتی که ماده
کلمه با تمام صور و مشتقاتش در آن به کار رفته است.
عنایت به
وجوه و نظائر: عنایت به اشتراک معنایى البته معیار در تعیین اشتراک یا تضاد دو مفهوم
در این مرحله خود آیات قرآن و نحوه کاربرد واژهها در آن است و نه صرفاً کتابهاى لغت!
برای نمونه واژه «اخلاد» در آیه: «وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض»[7]
مترادف با واژه «تثاقل» در آیه: «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض»[8]
شناخته مىشود از نظر لغت این دو واژه چندان نقطه مشترکى با هم ندارند.
کمک از موازنه
عبارات برای فهم معانی کلمه (صدر و ذیل): «وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ»[9]
وَ «ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُون» [10]
«وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ» [11]
عنایت به
تضادّ مفهومى واژه: فهم معنای واژه از واژه متضاد که منجر به تعیین حدود واژه میشود.
«ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَة»[12]
«وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»[13]
«وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً»[14]
دستهبندی آیات بر اساس معانی
توجه: بررسی
تقابل معنایی با توجه به کاربردهای قرآنی: هرگاه دو واژه در یک آیه در برابر یکدیگر
به کار روند با استناد به قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» میتوان به معنای واژه مورد
نظر دست یافت. معنای رحمت و شدت : «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ»[15]
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[16]
گاه تقابل
دو واژه با هم است بهگونهاى است که در فرهنگ قرآن ترتیب خاص و یا مفهوم و یا مصداق
معینى ایجاد کرده باشد. محکم و متشابه؛ حقّ و باطل، الذّکر و الانثى؛ یا دو واژه یک
حضور ترتیبى خاصی در قرآن دارند، یعنى همیشه وقتى این دو با هم بکار رفته است در ابتداء
کلمه حقّ ذکر شده و سپس کلمه باطل و این ترتیب توجه خاص محقق را مىطلبد وهمین طور
ترتیب اللّیل و النّهار
3. حوزه
معنایی واژه در قرآن
الف) حوزه
معنایی واژه بر محور همنشین معنایی
1. همنشین
دستوری
2. همنشین
واژهای
3. همنشین
توصیفی
4. همنشین
فاعلی
علم و حکمت
فَصِیامُ
شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَکانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکیمًا[17]
وَتَرْجُونَ
مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ وَکانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکیمًا[18]
وَمَنْ یکسِبْ
إِثْمًا فَإِنَّمَا یکسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَکانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکیمًا[19]
نَرْفَعُ
دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلِیمٌ[20]
وَآتَاهُ
اللَّهُ الْمُلْک وَالْحِکمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یشَاءُ [21]
یتْلُو عَلَیکمْ
آیاتِنَا وَیزَکیکمْ وَیعَلِّمُکمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ[22]
یتْلُو عَلَیهِمْ
آیاتِک وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیزَکیهِمْ [23]
کتاب، حکمت
و علم
وَإِذْ عَلَّمْتُک
الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ [24]
تَتْلُو
عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ[25]
وَیعَلِّمُهُ
الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ[26]
وَلَٰکنْ کونُوا رَبَّانِیینَ بِمَا کنْتُمْ
تُعَلِّمُونَ الْکتَابَ[27]
وَلُوطًا
آتَینَاهُ حُکمًا وَعِلْمًا[28]
فَفَهَّمْنَاهَا
سُلَیمَانَ وَکلًّا آتَینَا حُکمًا وَعِلْمًا [29]
تقوی تزکیه
تعلیم
یَتْلُو
عَلَیکمْ آیاتِنَا وَیزَکیکمْ وَیعَلِّمُکمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ[30]
وَاتَّقُوا
اللَّهَ وَیعَلِّمُکمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ[31]
تقوی و دانش
اندوزی
وَاتَّقُوا
اللَّهَ وَیعَلِّمُکمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ[32]
یتْلُو عَلَیکمْ
آیاتِنَا وَیزَکیکمْ وَیعَلِّمُکمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ[33]
یَتْلُو
عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ[34]
یتْلُو عَلَیهِمْ
آیاتِک وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیزَکیهِم[35]
ب) حوزه
معنایی بر محور همنشین واژگانی
حوزه معنایی
جهاد بر محور هم نشینی واژگانی
جهاد،
هجرت، صبر، بلا
هجرت، جهاد،
ایمان، صبر
یا أَیهَا
النَّبِی جَاهِدِ الْکفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِم[36]
ثُمَّ إِنَّ
رَبَّک لِلَّذِینَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا
إِنَّ رَبَّک مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ[37]
وَلَنَبْلُوَنَّکمْ
حَتَّىٰ نَعْلَمَ
الْمُجَاهِدِینَ مِنْکمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکمْ [38]
الْمُؤْمِنُونَ
الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوابِأَمْوَالِهِمْ
[39]
انْفِرُوا
خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکمْ وَأَنْفُسِکمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ[40]
إِنَّ الَّذِینَ
آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ
وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِک بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ [41]
وَالَّذِینَ
آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا
أُولَئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا [42]
وَالَّذِینَ
آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَکمْ فَأُولَئِک مِنْکمْ[43]
الَّذِینَ
آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ
أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ[44]
حوزه معنایی
ایمان بر محور همنشین واژگانی
ایمان،
عمل صالح، جهاد، هدایت، تقوا
ایمان، اهتداء.
إِنَّما
يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ
وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا
مِنَ الْمُهْتَدينَ[45]
إِنَّهُمْ
فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً[46]
الَّذينَ
آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ
مُهْتَدُونَ [47]
وَ مَنْ
يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ [48]
فَإِنْ آمَنُوا
بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا[49]
فَهَدَى
اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ
يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ [50]
رحمت:
فضل، رضوان، مغفرت، تقوا
برکت:
الله، ایمان، تقوا، خیر، رحمت، سلام، تحیت، صبر، جهاد، هدایت، تقدس
ج) حوزه
معنایی واژه در قرآن بر اساس روابط مفهومی
1. هم معنایی
2. چند معنایی
3. شمول
معنایی
4. تقابل
معنایی
د)
ترسیم شبکه معنایی واژه در قرآن
ایمان،
الله، تصدیق، اسلام، شکر، اطاعت، حق، احسان، ولایت، هدایت، ضلالت، فسوق، عصیان،
نفاق، کفر،
با گردآوری
کلماتی که به نحوی مفاهیم آنها با مفهوم واژه موردنظر در یک «میدان معنایی» مرتبط است؛
میتوان به پیوند معنایی واژگان قرآنی بیش از پیش پی برد.
مثال: با بررسی حوزههای معنایی «صراط مستقیم» در
قرآن مجید، این نتیجه بهدست میآید: که واژگان اهتداء، هدی، رُشد، رَشَد، سبیل الرشاد،
سبل السلام و سبیل الله ؛ غی، ضلال، و....حوزۀ معنایی «صراط مستقیم» را تشکیل میدهند.
کفر،
الله، فسق، فجور، ضلال، ظلم، استکبار، تکذیب، اعتدا، شرک، عصیان
به عنوان
نمونه ایمان، اللّه، تصدیق، اسلام، شکر، تکذیب، عصیان، کفر و مانند آن یک میدان معناشناختی
را تشکیل میدهند که در آن «ایمان» به عنوان کانون مطرح است و بر میدان معنای خاص خود
حکومت میکند.
کلمات پیرامونی
ایمان نیز دو دستهاند: سلبی: کفر، عصیان،
نفاق، تکذیب، فسق
ایجابی: شکر، اسلام، تصدیق، اسلام
صراط مستقیم،
صراط، سبیل، معنایی، هدی، معنایی صراط مستقیم، مستقیم، الله، هدایت الهی، سبیل الله،
بنابر این،
در تحلیل معناشناختی باید همه آنها را با توجه با یکدیگر بررسی و تحلیل کرد.
ایمان،
الله، تصدیق، اسلام، شکر، اطاعت، حق، احسان، ولایت، هدایت، ضلالت، فسوق، عصیان،
نفاق، کفر،
منابع مربوط به علم الدلاله (معناشناسی)
نظریههای معناشناسی واژگانی؛ دیرک گیررتس؛ ترجمه: صفوی | علم الدلالة، احمد مختارعمر،، قاهره: عالم الکتب، | نوشتههای پراکنده معناشناسی،
کوروش صفوی | درآمدی بر معناشناسی، کوروش صفوی |
مفاهیم اخلاقی- دینی ایزوتسو
ترجمه: فریدون بدرهای | خدا و انسان در قرآن ایزوتسو، ترجمه: احمد آرام | آفرینش و رستاخیز ( پژوهشی معناشناختی در ساخت جهانبینی قرآنی) شینیا
ماکینو ترجمه جلیل دوستخواه | مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ایزوتسو، ترجمه زهرا پورسینا |
علم الدلاله انعام محمد عیسی | معناشناسی شناختی قرآن و بیولوژی نص. قائمینیا | معناشناسی شناختی، آزیتا افراشی | اندیشههایی در معناشناسی، آزیتا افراشی |
معنای زیبایی در قرآن کریم مهدی
مطیع | معناشناسی عمل صالح و حوزههای معنایی مرتبط با آن در قرآن کریم طیبه اکبری | حوزههای معنایی صراط در بیان قرآن کریم، سید مهدی شهیدی | مبانی معناشناسی نوین، حمیدرضا شعیری |
نشانهشناسی، پیر گیرو ترجمه
محمد نبوی | مبانی ساختگرایی در زبانشناسی، سوسور ترجمه کوروش صفوی | نگاهی تازه به معناشناسی. پالمر، ترجمه کوروش صفوی | در آمدی بر نشانهشناسی، آنه ماری دینه سن، ترجمه: مظفر قهرمان |
بخش دوم: نقد
مباحث ارائهشده
معناشناسی و روششناسی گزینش آیات سبک زندگی اسلامی در
عنوان «دانشاندوزی»
شیوه گزینش
آیات مربوط به سبک دانشاندوزی در دو مرحله انجام گرفته است:
مرحله نخست
جمعآوری آیات مربوط به اصل دانشاندوزی که این خود نیز در دو مرحله انجام گرفت:
الف) آیاتی که در آنها بهطور مستقیم از واژههایی
استفاده شده که مربوط به دانش و دانایی است مانند:
1. علم و
مشتقات آن
2. فقه و
مشتقات آن
3. یقین
و مشتقات آن
4. ظن و
مشتقات آن
5. شعور
و مشتقات آن
6. عرفان
و مشتقات آن
7. مشتقات
فهم
8. مشتقات
فکر
9. مشتقات
درایت
10. حکمت
و مشتقات آن
11. مشتقات
عقل
12. ذکر
و مشتقات آن
13. رأی
و مشتقات آن
14. شهادت
و مشتقات آن
15. خبره
و مشتقات آن
16. مشتقات
حسبان
17. مشتقات
عثر
18. مشتقات
زعم
19. مشتقات
حفظ
20. مشتقات
بصیرت
21. مشتقات
کتابت
22. مشتقات
قلم
ب) آیاتی
که در آنها واژههایی که به نوعی نقیض علم به حساب میآیند بهکار رفته و آیاتی که
درباره فقدان علم سخنی گفته شده است؛ مانند:
1. جهل و
مشتقات آن
2. سفه و
مشتقات آن
3. بغیر
علم
4. لیس لهم
به علم
5.
لایعلمون
6.
لایفقهون
مرحله دوم:
انتخاب آیاتی که به نوعی از آنها میتوان سبک دانشاندوزی را استفاده کرد. چند نمونه
از این دست آیات
الف) آیاتی
که انگیزه، اهداف و بایستههای دانشاندوزی را مطرح میکنند مانند:
اصلاح انگیزه:
فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ
عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً [51]
پاکسازی
باطن از رذایل: وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ[52]
يا أَيُّهَا
الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ
سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ[53]
تفکر:
صبوری: «هَلْ
أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً * قالَ إِنَّكَ لَنْ
تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً »[54]
«قالَ هذا فِراقُ بَینِی وَ بَینِک سَأُنَبِّئُک بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیهِ
صَبْراً »[55]
پرسشگری:
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» [56]؛
«یسْئَلُونَک عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِی مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَج» [57]
مداومت:
به کارگیری فعل مضارع درباره تعلیم و تعلم: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ
رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ
وَ الْحِکمَة»[58]
یادشتبردای:
علم و قلم: الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَم
آموزگار
شایسته: فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ + روایت امام باقر (ع)
ب) آیاتی
که موانع و نبایستههای سبک دانش اندوزی را مطرح میکنند:
سطحینگری:
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکرِنا وَ لَمْ یرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا
ذلِک مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم[59]
یعْلَمُونَ
ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون [60]
آیاتی که
از حسگرایی انتقاد کرده است: وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّى
نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ [61]
گمانگرایی:
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا
یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً [62]
وَ ما یتَّبِعُ
أَکثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً [63]
تقلید: وَ
إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا
حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یعْلَمُونَ شَیئاً
وَ لا یهْتَدُونَ[64]
شخصیت زدگی:
اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ
ابْنَ مَرْیمَ وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ
سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِکونَ [65]
اشکال به نظریه منتخب ارائهدهنده
-آقای
کوثری: در روش معناشناسی پنج نظریه را بررسی کردم یکی از این
نظریهها، نظریهای است که آقای دکتر فتحی مطرح کردند. اشکلاتی که به این نظریه هست
من مطرح میکنم. اولا باید ما منظور از معناشناسی را مشخص کنیم. آیا مراد معنای
حقیقی است یا معنای مجازی و استعارات هم در نظر گرفته میشود.
پنج روش
وجود دارد:
روش
اول: تحلیل لغوی. لغت را به اصل برمیگردانند تا به معنا برسند. همانند روش مرحوم
حسن مصطفوی در کتاب التحقیق. وی پس از اقوال چند لغوی، کلمه را به یک معنا اصلی
برمیگرداند. این روش یک نقص دارد. درست که به اصل معنای لغوی برگردانده میشود،
ولی اصطلاحات قرآنی گاهی ممکن است خلاف معنای لغوی باشد. چگونه میتوان با تحلیل
لغوی گفت این معنای قرآن و مراد خداوند است.
روش
دوم: روش کتاب المعجم فی فقه لغة القرآن و سر بلاغته که زیر نظر آقای واعظزاده
خراسانی تدوین شده است. وی برای این کتاب شش امتیاز ذکر میکند: نصوص لغوی را میآورد،
نصوص تفسیری را میآورد، سر بلاغت را میآورد، به اصل معنا ارجاع میدهد.
اشکال
این است که پس از ذکر اقوال مفسرانی مانند ابن عباس و مجاهد و ...، براساس چه
راهکاری من یک دیدگاه را انتخاب کنم؟ ما در احتمالات معنای میمانیم.
روش
سوم: این است که ما کتابهای تفاسیر روایی را بررسی کنیم و هرچه در معانی الفاظ
گفتهاند اخذ کنیم.
مشکل
این روش آن است که بسیاری از روایات ضعف سند دارند و مجوزی برای اخذ به روایات
نداریم.
روش
چهارم: روش مرحوم آیت الله معرفت در کتاب التفسیر الاثری. بر مبنای روایات حکم میکنیم،
اما باید روایات نقد و بررسی شود.
در این
روش این سوال مطرح میشود که روایات صحاح چه مقدار است و چه مقدار میتواند ما را
به مقصد برساند؟
روش
پنجم: روش معناشناسی است.
در این
روش دو اشکال وجود دارد:
الف)
برخی آیات قرآن در معنای مجازی و استعارهای است مانند عنوان عرش، کرسی و مانند
آنها، این الفاظ چگونه با روش شبکهای قابل فهم است؟ همه الفاظ را کنار یکدیگر قرار
بدهیم، ولی الفاظی مانند عرش و کرسی چگونه با این روش قابل فهم خواهد بود.
ب) در
این روش به سیاق توجه نشده است. طبق نظر راغب اصفهانی گاهی برای معنای لفظ در آیات
قیدی از طریق سیاق بدست میآید. مانند کلمه بخس که صرف نقصان نیست بلکه طبق سیاق
آیات، نقصان ظالمانه است. وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا
فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ[66]
با توجه به کلمه «اشیاءهم» ظالمانه بودن استفاده میشود.
در کلمه
خسران اهل لغت به معنای ضرر گرفتهاند. ولی راغب اصفهانی با توجه به سیاق، خسران
به نقصان سرمایه گرفته است. عبارت « الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم» در قرآن
تکرار شده است. از استناد خسران به انفسهم معلوم میشود در خسران نقصان سرمایه
نهفته است.
به نظر
میرسد که برای معناشناسی باید قول لغوی، نصوص تفسیری، روایات صحاح و سیاق را در
نظر گرفت و بعد تفسیر آیات به آیات.
-آقای
یوسفیمقدم: اصول و مبانی که برای فرهنگ قرآن تدوین شده است، میتواند
با دیدگاههای جدید تکمیل گردد و به عنوان نظریه معناشناسی مطرح شود که فراتر از
چیزی است که ایزتسو مطرح کرده است. نکته قابل توجه در کلام ایزتسو این است که وی
به جهانبینی مستفاد از شکبه معنایی توجه دارند. باید آن اصول و مبانی برای نشر
فرستاده شود.
-آقای
دانشمند: چه تفاوتی میان این روش شبکه معنایی با روشی که قرآن را
با قرآن تفسیر میکنند که مفسران داشتند، وجود دارد؟
-آقای
میرعرب: شیخ طوسی در کتاب عده الاصول بحث معناشناسی را مطرح کرده است.
شیخ طوسی این مطلب را مطرح میکند که هنگامی که یک واژه در کلام وحیانی مطرح میشود
اصل در معنای آن چیست؟ آیا حقیقت عرفیه مقصود است؟ یا حقیقت لغویه مقصود است؟ یا
مجاز مقصود است؟ کدامیک اصل و محور است؟ چون خدا مبدع است، اصل در کلمات قرآنی و
وحیانی آن چیزی است که خدا قصد کرده است. پس ما باید دنبال مقصود خدا باشیم و آن
شناخته نمیشود مگر در مجموع کتابش.
این
کلام شیخ طوسی یعنی یک شبکه ایجاد کردن. بعد شیخ طوسی، فخررازی نیز همین مطلب را
دنبال کرده است. آیت الله جوادی آملی نیز در سوره مؤمن همین را مطرح میکند.
[1]. طلاق، آیه1.
[2]. بقره، آیه 229.
[3]. مائده، آیه 45.
[4]. آل عمران، آیه 135.
[5]. لقمان، آیه 13.
[6]. عنکبوت، آیه 40.
[7]. اعراف، آیه 176.
[8]. توبه، آیه 38.
[9]. عنکبوت، آیه 47.
[10]. عنکبوت، آیه 49.
[11]. لقمان، آیه 32.
[12]. اعراف، آیه 95.
[13]. رعد، آیه 6.
[14]. انبیا، آیه 35.
[15]. فتح، آیه 29.
[16]. مائده، آیه 98.
[17]. نساء، آیه 92.
[18]. نساء، آیه 104.
[19]. نساء، آیه 111.
[20]. انعام، آیه 83.
[21]. بقره، آیه 251.
[22]. بقره، آیه 151.
[23]. بقره، آیه 129.
[24]. مائده، آیه 110.
[25]. آل عمران، آیه 164.
[26]. آل عمران، آیه 48.
[27]. آل عمران، آیه 79.
[28]. انبیا، آیه 74.
[29]. انبیا، آیه 79.
[30]. بقره، آیه 129.
[31]. بقره، آیه 282.
[32]. بقره، آیه 282.
[33]. بقره، آیه 151.
[34]. آل عمران، آیه 164.
[35]. بقره، آیه 282.
[36]. توبه، آیه 73.
[37]. نحل، آیه 110.
[38]. محمد، آیه 31.
[39]. حجرات، آیه 15.
[40]. توبه، آیه 41.
[41]. انفال، آیه 72.
[42]. انفال، آیه 74.
[43]. انفال، آیه 75.
[44]. توبه، آیه 20.
[45]. توبه، آیه 18.
[46]. کهف، آیه13.
[47]. انعام، آیه 82.
[48]. تعابن، آیه 11.
[49]. بقره، آیه 137.
[50]. بقره، آیه 213.
[51]. بقره، آیه 79.
[52]. جمعه، آیه 2.
[53]. انفال، آیه 29.
[54]. کهف، آیه66.
[55]. کهف، آیه 78.
[56]. نحل، آیه 43.
[57]. بقره، آیه 189.
[58]. جمعه، آیه 2.
[59]. نجم، آیات 29 و 30.
[60]. روم، آیه 7.
[61]. بقره، آیه 55.
[62]. نجم، آیه 28.
[63]. یونس، آیه 36.
[64]. نساء، آیه 61.
[65]. توبه، آیه 31.
[66]. شعرا، آیه 183.