share
1398/06/30
بررسی آثار هماوردنمایان با قرآن در قرن اخیر

گروه: علوم قرآنی
ارائه دهنده: حجت الاسلام محمدعلی محمدی
ناقد: حجت الاسلام علی مدبر
دبیر علمی: حجت الاسلام عیسی عیسی زاده
زمان برگزاری: 95

دبیر علمی (1)
ابتدائا خیرمقدم عرض می کنم خدمت همه سروران و اساتید و کارشناس و ناقد محترم و با کسب اجازه از محضر همه اساتید، نشست نقد را امروز در خدمت شما عزیزان آغاز می کنیم. امیدواریم که برکات این جلسه، نتیجه اش در آثار ارزشمند مولف محترم ان شاالله آشکار شود و زحمت های ایشان با غنای بیشتری در اختیار جامعه قرآن¬پژوه قرار بگیرد. همان طور که استحضار دارید دشمنان اسلام در عصر حاضر، در بحث اتحاد مسلمانان ورود کردند و با تاسیس گروه های افراطی، مسلمان ها را به جان هم انداختند و شاهد هستیم که چه مصیبتی دامنگیر اسلام و مسلمین شده است. در بخش علمی و پژوهشی نیز خب سال هاست که ورود کرده اند و به هیچ وجه حاضر نیستند که شاهد گرایش فرهیختگان و انسان های آزاده به دین حق باشند. خوب همان طور که شاهد هستیم قرآن کریم با توجه به اعجازی که در بر دارد روزبه روز اثار بسیار ارزشمندی را در جهان گذشته و همواره شاهد گرایش عده زیادی از انسان ها به اسلام و قرآن هستیم. لذا عده ای از آن ها هجمه به قر آن را در دستور کار خودشان قرار دادند و شبهاتی را در حوزه های مختلف به قرآن وارد کردند. در این جلسه خب استحضار دارید که مرکز فرهنگ و معارف قرآن در راستای یکی از رسالت های مهم خویش یعنی پاسخ گویی به شبهات و دفاع از قرآن کریم کارهای ارزشمندی را در مرکز انجام داده که یک نمونه اش پاسخگویی به بیش از پنجاه هزار سئوال و شبهه قرآنی بوده که در سال های گذشته مطرح شده و آثارش را به صورت مکتوب در اختیار جامعه قرار داده و اخیرا هم در جریان هستید که این نرم افزار با  گزینشی از پنجاه هزار سئوال و شبهه  آماده شده و اخیراً در نمایشگاه بین المللی قرآن رونمایی شد. خب در این جلسه در خدمت جناب اقای حجه الاسلام و المسلمین آقای محمدی هستیم که یکی از پژوهشگران جدی و پرتلاشی است که الحمدلله در عرصه پاسخگویی به سئوالات و شبهات قرآنی، ید طولایی دارند.الحمدلله، از زحمات ایشان و همکارانشان همان گزارشی که عرض کردم پاسخ به سئوالات و شبهاتی بود که امروز با نرم افزار در اختیار جامعه هست. خب این عزیز در راستای انجام رسالت خویش، اثر ارزشمندی را در همین زمینه ارائه کردند که جلد اول و دومش در بحث شبهه پژوهی در اختیار جامعه قرار گرفت و امروز که ما در خدمت شما هستیم جلسه نقد مربوط به جلد سوم از اثر ارزشمند ایشان هست که ان شاالله ما از نظر ناقد محترم جناب آقای اسلامی  اسفاده خواهیم کرد و ان شاالله با نکاتی که می فرمایند بهره ببریم و این اثر ارزشمند با غنای بیشتری در اختیار جامعه قرار گیرد. خب ابتدا لازم است که من یک اشاره کوتاهی به سوابق پژوهشی کارشناس و ناقد محترم داشته باشم امیدواریم که همه ما بتوانیم با این تلاش های قرآنی خدمتی کرده باشیم به محضر نورانی قرآن و ان شاالله خداوند برکات خودش را براین آثار و زحمات بیفزاید. جناب استاد حجه الاسلام و المسلمین آقای محمدی خب سال هاست که در بحث پژوهش های قرآنی فعالیت دارند. این عزیز دارای تخصص در گرایش تفسیر و علوم قرآن و همچنین فقه و اصول هستند و الحمدلله سطح چهار تخصصی حوزه را به پایان رسانده اند. دارای مدرک دکترا یا همان سطح چهار حوزه هستند. هم اکنون هم در حال اتمام دکترای دانشگاه هستند.
حجه الاسلام دکتر محمدی:
تنقیح موضوع بحث

خدا را شاکر هستم که به این کوچک ترین، توفیقی عنایت کرده که در محضر شما عزیزان و اساتید خودم باشم. ان شاالله در این فرصت سخنی بگوییم که مورد رضای حضرت حق باشد. همان طور که فرمودند موضوع بحث ما فعلا سومین جلد از مجموعه اعجاز قرآن با گرایش شبهه پژوهی است؛ زمانی که ما در بخش پاسخ به سئوالات، خدمتکار بودیم، بررسی کردیم از بین حدود پنجاه هزار سئوال و شبهه ای که به ما رسیده بود، دیدیم که قله شبهات و آنجایی که بیشترین شبهات را به خودش اختصاص داده بحث اعجاز است؛ به همین خاطر هم مسئولین تصمیم شان بر این شد که بحث اعجاز را در دستور کار قرار دهند. به همین خاطر کلان¬پروژه اعجاز قرآن با گرایش شبهه پژوهی وارد دستور کار شد؛ جلد اول این کتاب اختصاص به کلیات بحث دارد که اصلاً  اعجاز یعنی چی؟ معجزه و تحدی یعنی چی؟ آیا قرآن اعجاز دارد یا خیر و مهم ترین وجوه اعجازی قرآن چیست؟ جلد دوم بررسی آثار هماورد نمایان با قرآن در قرن اول و دوم مورد بررسی قرار داده است ؛ افرادی مثل مسیلمه، سجاح و بقیه افرادی که مطرح بودند. و این جلد که سومین جلد این بحث است به بررسی آثار هماوردنمایان با قرآن در قرن اخیر پرداخته است . ما ان شاالله این بحثی را که در محضر اساتید هستیم را در حدود پنج بخش یا پنج فصل تقدیم می کنیم. بخش اول خب اختصاص به کلیات بحث دارد. از بخش دوم تا بخش پنجم معرفی هماوردنمایانی هستند که در قرن اخیر با قرآن هماوردی کردند. چیزی که ما در این بحث دنبالش هستیم چند چیز است. همانطوری که عرض کردم موضوع بحثمان، نقد مهم ترین اثری است  که در قرن اخیر با قرآن معارضه کرده است قابل توجه است که نوع  پژوهش ما توصیفی و تحلیلی و روش گردآوری اطلاعاتمان، کتابخانه است و منابع بحث نیز ازمقالات ، اینترنت و سایر منابع کتابخانه ای می باشد.  جامعه آماری ما هم همین صد سال اخیر است. نتایجی هم که ما در این پژوهش به آن رسیده ایم عبارتند از: اولا برخلاف نظریه برخی که فکر می کنند تحدی قرآن مربوط به همان قرن اول و عصر نزول بوده ما اینجا ثابت کرده ایم که نه! تحدی قرآن هنوز هم ادامه دارد. نتیجه دوم این است که کسانی که بیشتر در قرن اخیر و شاید قرن قبل، با قرآن معارضه کردند، بیشتر همان کشیشان مسیحی بوده اند. اگر هم بین این ها افرادی هستند که خودشان را مسلمان معرفی کرده اند این ها ناشناخته هستند و ما واقعا نمی دانیم که این ها چه کسانی هستند؟ سومین چیزی که ما ان شاالله در این بحث به آن خواهیم پرداخت و جزو نتایج بحث ما هست اینکه  اولین اصل برای هماوردی با قرآن معرفی هماوردی است واینکه آن هماوردنما خودش را معرفی کند. درحالی که غالب افرادی که در این قرن گفته اند ما با قرآن هماوردی کردیم از اینکه بخواهند خود را معرفی کنند امتناع کرده اند. چهارمین نتیجه این است که در همه متونی که با اسم معارضه با قرآن کار کرده اند هیچ کدام، آن اصول هماوردی و اصول هماوردنمایی را رعایت نکرده اند. پنجمین نتیجه ای که ما در این بحث به آن رسیده ایم این است که آن مدعیان هماوردی بیش و قبل از آن که به فکر هماوردی باشند و بخواهند با قرآن هماوردی کنند بیشتر در پی افکار و نتایج دیگری بوده اند ومی خواسته اند شبهاتشان را پخش کنند و بگویند انجیل کتاب خوبی است و...  و در پایان، نتیجه نهایی بحث ما این است که همان گونه که قرآن در طول چهارده قرن گذشته هماوردی کرده، در قرن اخیر هم به همین شکل ئارد میدان شده و هماوردنمایان را شکست داده است. این شش تا از نتایجی بود که ما در این بحث به آن ها پرداخته ایم. اما فصول کتاب، ما در فصل اولمان ابتدا به اهمیت و ضرورت این بحث پرداخته ایم. اصلا چه ضرورتی دارد که ما بیاییم بررسی کنیم که حالا فرضا افرادی مثل شعبی یاکعبی چی گفته است، قرآن توک توک چیست، قرآن آمریکایی چیست، قرآن فرقان الحق چیست. نکته ای که ذیل همین بحث مطرح می شود و شاید در ذهن شما هم باشد این است که کلا نَقل حرف این افراد ایاشبهه¬پراکنی است؟همین که من بیایم سوره خرطوم را اینجا برای شما بخوانم، سوره انسان را بخوانم، اصل نقل این ها شبهه پراکنی است؛ ما در پاسخ به این سئوال به چهار یا پنج نکته اشاره کرده ایم. نکته اول اینکه همان طور که مستحضر هستید شاید چندین میلیون نسخه از قرآن فرقان الحق در اینترنت پخش شده و چند ده میلیون نسخه نیزاز آن دانلود شده؛ چون هم به زبان عربی هست و هم به زبان انگلیسی؛  پاسخ دوم ما  به این سئوال روش قرآن است؛ چراکه قرآن اول شبهه را نقل کرده و بعدا پاسخ داده؛ در سوره های قرآن می بینیم که پنج- شش شبهه را اول مطرح می کند و می گوید این ها اینجوری می گویند، سپس شروع می کند به آن ها پاسخ دادن و ابایی هم ندارد. فرض این است که قرآن ما معارضه  یا تحدی کرده و گفته که هر کس می تواند مثل این را بیاورد. چند نفر هم پیدا شدند و گفتند که این هم مثل قرآن شما؛ قرآن 114 سوره دارد، فعلا شما این هفتاد سوره ما را داشته باشید تا ما باز برای شما بیاوریم مابقی را؛ و الان هم دارند می آورند؛ پس مقتضای روش نقد علمی این است که ما بدون ترس وارد بحث شویم و حرف هایشان را هم نقل کنیم. در بحث پیشینه موضوع، من دیگر به آن نمی پردازم، چون وقتمان کم است؛ ان شاالله دوستان می توانند این را در اصل بحث ببینند. همچنین با توجه به اینکه جمعی که ما در محضرشان هستیم همه اهل فن و اهل قرآن هستند من از بحث تعاریف می گذرم فقط یک جا اشاره کوتاه کنم و آن اینکه  چون این ها با قرآن هماوردی کردند و یا به تعبیری معارضه کردند، ما اول بگوییم که معارضه یعنی چه؛ آیا هرکس که چندتا کلمه عربی را سرهم کند می توان به او گفت که تو با قرآن معارضه کردی؟ این مساله را به این خاطر اینجا اول آورده ایم که به معنای اصطلاحی معارضه اشاره کنم. اما معانی  اصطلاحی معارضه اقامه دلیل برخلاف ادله ای که خصم اقامه کرده است. حالا می تواند به شکل قلب باشد، می تواند به شکل معارضه با مثل باشد، یا معارضه با غیر و سایر نمونه هایی که هست. کما اینکه ما در حرف های شاعران زیاد داریم مانند اینکه  اول یک نفر می آمد، شعر می سرود، نفر دوم می آمد مثل همان، با همه خصوصیات خوبی که آن شعر داشت، شعری می سرود که از آن شعر اول بهتر بود. اسم این  را گذاشته اند معارضه.
ماهیت تحدی
اما تعریف معارضه با قرآن عبارت است از: ارائه کلامی دربرابر قرآن که دارای ویژگی های قرآن (در این بحث ویژگی های قرآن، اساتید تامل بفرمایند) و هدف از ارائه، نقض و غلبه بر قرآن باشد. پس اگر ما متنی داشته باشیم که دارای ویژگی های قرآن نباشد، طبیعی است که ما اسم آن را نمی توانیم معارضه بگذاریم.
اصول معارضه
هماوردی با قرآن

اما اصول معارضه : شرط اول آن است که آن را در برابر قرآن عرضه کرده باشند؛ پس اگر  سخنی فصیح و بلیغ باشد، اما دربرابر قرآن عرضه نشده باشد اسم آن را معارضه نمی گذاریم.  مثل نهج البلاغه.
بهره مندی از وجوه اعجازی
 ویژگی دومی که می خواهم باز روی آن تاکید کنم این است که باید ویژگی های قرآن را هم داشته باشد. مهم ترین وجوه قرآن، وجوه اعجازی آن است. اینجا آن جایی است که به نظر من می توانیم فرق بگذاریم بین قرآن توک توک یا قرآن شعبی و قرآن مجید که باید دارای وجوه اعجازین قرآن باشد. اما در مقام معارضه ما متنی که داریم(قرآن حقیقی) ده وجه اعجازی دارد؛ م ومی گوییم شما باید متنی بیاورید که حداقل یک وجه داشته باشد.  والا ما باید کلیه روزنامه ها و مجلاتی که به زبان عربی هستند را بگوییم این هم عربی و درمقابل قرآن است؛ وقتی می گوییم معارضه با قرآن که حداقل یک وجه اعجازی هم در آن باشد.
پرهیز از سرقت ادبی
 شرط بعدی هم پرهیز از سرقت ادبی است. کسی که می خواهد مثل قرآن بیاورد نباید سرقت ادبی کرده باشد. نمی تواند بجای مثلا «بسم الله الرحمن الرحیم»  بگوید: «بسم اللات الحرمن الرحیم»!!  اسم این معارضه نیست. شرط بعدی اعجازهای متنوعی است که قرآن دارد مثل  اعجاز ادبی، اعجاز علم غیب و اعجاز تقنینی ؛ آن کسی هم که مثل قرآن می آورد یا باید اعجاز ادبی داشته باشد، یا  اعجاز تقنینی و یا اعجاز اخبار غیبی . خلاصه باید یک وجه داشته باشد که بگوییم این مثل قرآن است و ادعایش را اثبات کند.
نوآوری
 شرط چهارم نوآوری در شیوه و محتواست. قرآن شیوه ای نو دارد که نه سجع است، نه متن معمولی و نه شعر یا...؛ همچنین محتوای قرآن هم محتوایی نو بود که وقتی ان را دشمنان می شنیدند تعجب کرده و می گفتند این ها را پیامبر از کجا آورده است.  پس کسی که با قرآن معارضه می کند و می خواهد مثل آن را بیاورد باید یک معنای بدیعی بیاورد و همچنین شیوه و اسلوب بیان آن هم باید یک اسلوب نو باشد. نه آن که بخواهد با تقلید از سبک قرآن، کلمات غیر فصیح و غیر بلیغ  به کار ببرد و بعد هم بگوید که من با قرآن شما معارضه کردم.خب بعد از ذکر شیوه های قرآن نمونه هایی به عنوان مثال خدمت عزیزان عرض کنم: فرض کنید در کتاب گلستان آمده است:  منت خدای را عزوجلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمتی، شکری واجب. اگر کسی بخواهد این حرف  سعدی را به این شکل معارضه کند: عزت خدای را جل و علا که طاعتش باعث نعمتش و مخالفتش باعث دوزخ؛ هر امدی که فرا رود سوی بهشت است و چون فرود آید به سوی جهنم. ما اسم این را نمی گذاریم معارضه با سعدی؛ نمی گوییم یک نفر پیدا شده که از سعدی هم بهتر حرف می زند. می گوییم نه! او همان سبک و شیوه سعدی را گرفته، فقط کلماتش را جابه¬جا کرده است و اسم این معارضه نیست. این ادعایی بوده که ما در این متن داریم و فکر هم می کنیم که همین طور هست. بخش بعدی بحث ما پرداختن  به اهداف معارضان است. اما علت این بحث این است که می خواهیم ببینیم  کسانی که ادعا کردند که من مثل قرآن را آورده ام آیا واقعا هدفشان این بوده که مثل قرآن بیاورند یا اینکه نه! یک سری شبهه داشته اند که از این طریق خواسته اند شبهه هایشان را منتقل کنند تا مسلمانان آنها را بخوانند. اگر می خواستند بنویسند شبهه یک، شبهه دو، شبهه 3، 4، 5 و...، اصلا کسی به آن نگاه نمی کرد؛ برای اینکه بتوانند شبهاتشان را پخش کنند آمدند و این را به این شکل درآورده اند تا خوانده شود؛ همچنین باید ببینیم که ایا این ها افرادی هستند که از بیگانگان تبعیت می کنند یا دارند از یهودیت پول می گیرند تا این ها را پخش کنند یا نه، واقعا کسی است که رفته فکر کرده و حالا مثلا حرفی هم زده که حرفش هم علمی است؛ به این خاطر ما به اهداف معارضان پرداخته ایم.
اهداف هماوردی با قرآن
تضعیف بنیاد اعتقادی مسلمانان با تعارض در آیات قرآن

بنده در اینجا حدود ده تا از اهداف معارضان را آورده ام که فهرست وار خدمت دوستان عرض می کنم: یکی این است که می خواهند بنیاد اعتقادی مسلمانان را سست کنند. این روشی بوده که از صدر اسلام تا حالا دارند و من اینجا نمونه هایش را آورده¬ام. هدف دوم این ها این است که می خواهند بگویند بین آیات قرآن تعارض هست.  یک آیه چیزی را می¬فرماید و آیه ای دیگر آن را نقض می¬کند. به جای اینکه بیایند این شبهه را به همین شکل صریح نقل کنند می آیند به عنوان هماوردی نقل می¬کنند. مثلا یکی از آیات ادعایی سوره فرقان الحق این است. می گوید: «اماالراسخون فی العلم فیعلمون تاویلها و یعلمون انها لیست من عندنا و لو کان من عندنا لما وجدوا فیه اختلاف کثیرام. این ایه را به عنوان معارضه با آیه قرآن آوردند. قرآن می گوید که هیچ اختلافی نیست. ولی مضمون این ایات اختلاف را می رساند. 
تعارض نمایی بین آیات
هدف سومشان تعارض نمایی بین قرآن است و می خواهند بگویند قرآن مسلمانان چیزی می گوید ولی عقل چیز دیگری می گوید. من حالا باز به نمونه ها دیگریی از فرقان الحق اشاره کنم:« یاایهاالذین کفروا من عبادنا هل وصیناکم بعبادنا المومنین ان فریقا تقتلون و تاثرون فریقا و اورثناکم ارضهم و دیارهم و اموالهم و ارض لم تطئوها اهذا جزاء ایمانهم بنا و هل جزاء الاحسان الا الاحسان. افمن کان مومنا کمن کان کافرا لا یستوون. و سیری الذین افتروا علینا الکذب ایَّ منقلب ینقلبون». چون ترجمه اش روشن است من دیگر به ان نمی پردازم. می خواهد بگوید: چیزی که شما به عنوان جهاد آوردید و می آیید آن هایی که با شما بیعت کردند  را می کشید این با عقل سلیم هماهنگ نیست.
نقد آیات الهی
هدف بعدیشان این است که قرآن را به شکل صریح نقد کنند. اصلا بگویند این قرآن من عندالله نیست. به عنوان نمونه در این آیات آمده است:« و زعم(یعنی پیامبر اعظم)، باننا قلنا یا عیسی ابن مریم اانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله. و انا نقدر ان نهلک المسیح ابن مریم و امه و من فی الارض جمیعا». این ایه نقد  آیه شانزدهم سوره مائده است ومی گوید که پیامبر این گونه فکر کرده درحالی که برخلاف آن است.
اسلام ستیزی
 خب هدف بعدیشان این است که همین تورات و انجیل فعلی، کتابی است مقدس که هنوز هم باید به آن توجه شود و از آن نباید فاصله بگیریم. هدف بعدیشان این است که بگویند قرآن و اسلام دین ترور  و خشونت است.  درحالی که مسیحیت دین عشق و محبت است. بعضی هم می گویند که چون غربی ها مکررا بر ضد قرآن  مطلب نوشته اند، این ها آمدند نقل هایی را به عنوان مثلا فرقان الحق، قرآن تک¬تک، قرآن شعبی و سایر چیزهایی که هست، به اسم قرآن آوردند و پخش کردند تا افرادی که با قرآن آشنا نیستند بگویند  قرآن مسلمانان این است؟ بعضی ها می گویند که یکی از اهداف تدوین فرقان الحق این است که آن را به جای قرآن تحویل مردم بدهند. حالا اینها هم بخشی از اهدافشان است.
معرفی قران های دروغین
اما بخش بعدی عرایض بنده، کتاب هایی(قران های دروغینی)  هست که من فقط به پنج - شش مورد ان اشاره می کنم.
کتاب حسن الایجاز
نمونه اول کتاب حسن الایجاز است که نویسنده اش نصیرالدین الزافر است. تقریبا حدود100 سال پیش این کتاب نوشته و چاپ شده است. قابل توجه این است که وقتی این قران نوشته و چاپ شد هم در بین علمای شیعه (مرحوم ایه الله خویی و چند نفر دیگر) نقد مستقل برایش نوشتند. همچنین خیل زیادی از علمای  اهل سنت، به آن پرداختند و نقدش کردند. ولی فرقان الحق به شکلی میلیونی منتشر شد و عالَمان شیعه، یک کتاب  هم علیه آن ننوشتند. در این کتاب زافر حرفش این است می گوید قرآن تحدی و هماوردنمایی کرده و من نیز با آن هماوردی می کنم و چند سوره مثل آن می آورم. به علاوه این، اشکالات قرآن را هم می گیرم. مثلا سوره حمد را ایشان نقل کرده و گفته سوره حمد من از سوره حمدی که در قران است بسیار بهتر و زیباتر است. البته روح و محتوای توضیحات ایشان ترویج شبهاتی است که قبلی ها داشته اند. شبهاتی مثل اینکه اسلام با زور شمشیر رشد پیدا کرده، اینکه در قران مبالغه فراوان هست، اینکه بین آیات قران تناقض هست ، قران حقوق انسان ها را رعایت نکرده و اینکه اصلا قران اعجاز بلاغی ندارد. درحالی که ایشان  برای اینکه ثابت کند که قران اعجاز بلاغی ندارد آمده سوره کوثر را مثال زده و گفته این سوره نه تنها اعجاز ندارد بلکه محتوای آن دور از اعجاز است. و ما در این کتاب آمدیم اعجاز بلاغی و اعجاز اخبار غیبی را در سوره کوثر بررسی کرده ایم البته ایشان ادعایش این است که قران نام ها را تغییر داده، مثلا طور سینین را تبدیل کرده به طور سینا. در همین ایه «والتین والزیتون و طور سینین» ایشان چهار- پنج تا اشکال جدی دارد. مثلا یکی این است که قرآن گفته« که والتین و الزیتون و طور سینین» این اشتباه است و باید می گفت «والزیتون والتین و طور سینین و هذا البلد الامین».  عرض کردم که ایشان 5-6 سوره آورده با این ادعا که سوره های من بهتر از سوره های قران است. مثلا برای سوره حمد، ایشان گفته که اگر اینطور بگوییم خیلی بهتر است:« الحمد للرحمن، رب الاکوان، الملک الدیان، لک العباده و بک المستعان، اهدناالصراط الایمان»؛ او گفته که ایشان دلایل زیادی  آورده برای اینکه ثابت کند سوره حمد ایشان از سوره حمد قرآن بهتر است که ما  اینجا آنها را نقل کردیم  و گفتیم که این سوره نه تنها بهتر نیست بلکه غلط های فاحشی هم دارد.
کتاب فرقان الحق
خب  مهم ترین کتابی که در پاسخ به تحدی قرآن در دهه های اخیر نوشته شده همین کتاب فرقان الحق است.  این کتاب وقتی منتشر شد در کشورهای عربی  واکنش هایی علیه ان در کشورهای عربی انجام شد. مثلاً دولت کویت  کتاب هایش را جمع کردند و دور ریختند. ولی در ایران سر و صدای زیادی نکرد متاسفانه یا حالا بگوییم خوشبختانه خوب این کتاب تالیفی است و طبق گفته مولف آن بر قلب  صفی مهدی نازل شده است. اما اسم اصلی نویسنده فرقان الحق انیس سرکش است. خودش می گوید من هم صفی هستم و هم مهدی. خب عزیزان توجه دارند که علت انتخاب این دو اسم این بوده که  هم صفی  به عنوان محمد مصطفی(ص)  وهم مهدی  به عنوان کسی که هم شیعه و هم اهل سنت قبولش دارند بوده است. ایشاکتاب متعددی دارند که من اینجا اسم تالیفاتش را آورده ام. وقتی چاپ شد دوستان می توانند بخوانند. خب ایشان فارغ التحصیل رشته الهیات و فلسفه از دو دانشگاه معتبر هستند. ایشان ادعایش این است که من کل فرقان الحق را که هفتاد و اندی سوره دارد را در ظرف هفت روز تدوین کردم . ایشان کتابهای زیادی هم نوشتند. فکر می کنم حدود شصت - هفتاد کشور برای تبلیغ مسیحیت رفته است و هرجا دعوتش می کنند می رود و حرفش این است که من از هزاران مسیحی هستم که هر شب یکشنبه برای نابودی اسلام دعا می کنم! خب  همان طور عرض کردم بیشترین هدف ایشان فقط شبهه پراکنی است. مثلا قران می گوید که اهل کتاب بر حق هستند. یا اینکه مسلمانان را افرادی گمراه می داند. بعد هم ادعایش این است که وحی ای که بر پیامبر اکرم نازل می شد وحی شیطانی بوده است. و ادعای دیگرایشان این است: آن بهشتی که مسلمانان می گویند، جایگاه زناکاران، جنایتکاران جنگی، زنان فریبکار و... است. این چه بهشتی است که جسم افراد وارد آن می شود در حالی که جسم بعد از مرگ نابود شده و از بین می رود. ایشان معتقد است بهشت حق آن است که مسیحیت می گوید. که اولا جسم در آن نیست. فقط روح است. بعد هم تما کارهای فاسدی که در دنیاست در بهشت وجود ندارد.  ادعای بعدی ایشان این است که می گوید در قرآن تعارض فراوان وجود دارد. مثلا می گوید:« تقولون تبین الرشد من الغیّ، فلا اکراه فی الدین و قد اخترتم الغیَّ و اکرهتم الناس بالسیف علی دین الکافرین». دو تا تناقض دارد. از آن طرف می گویید لااکراه فی الدین از طرف دیگر می گوید هر کسی که وارد دین شما نشود از دم گردن می زنید و می کشید  می گویید سرش را ببر، دستش را ببر، دست چپ را با پای راست، و ...  موضوع بعدی که فرقان الحق خیلی به ان پرداخته، در بحث احکام است. غالب احکام ما را نقد کرده است مانند نماز جماعت، جهاد، مالیاتی که از غیرمسلمانان گرفته می شود که ما به آن می گوییم جزیه، چند همسری، ارثی که به خانم ها می دهیم و... اما  اشکالاتی که به ایشان داشتیم را به چند دسته تقسیم کردیم. یکی اشکالات مبنایی. گفتیم که ایشان اصول معارضه را رعایت نکرده. چون اولین اصل معارضه با قران این بود که باید اول بدانیم ان کس که با قران معارضه کرده کی است؟ خب حالا ما رفتیم کشف کردیم ولی مشخص نشد که آن شخص کیست؟ همچنین متن  باید دارای ویژگی های قرآن باشد که نیست. و همان اصول قبلی  که ما آنجا تک تک در بحثمان آوردیم و برای هرکدام هم  مثال زدیم  مثلا ما آنجا گفتیم که قرآن می فرماید: «مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لایقدرون مما کتبوا علی شیٍ ذلک هو الضلال البعید». ولی شما در کتاب(فرقان الحق) این قرآن را بدین شکل درآوردی:«و مثل الذین کفروا و کذبوا بالانجیل الحق، اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون مما کتبوا علی شیٍ ذلک هو الضلال الاکید!» من زیر کلماتی که شما از قرآن گرفتید را خط کشیدم. تقریبا هفتاد - هشتاد درصد کلمات شما همان کلمات قرآن است و به این هماوردی، معارضه گفته نمی شود. گفته ایم که این فرقان الحق که خودت آورده ای و ادعا داری که دنباله تورات هست با توراتی که الان هست معارض  و مناقض است. همچنین  می بینیم که خیلی از این چیزهایی که شما به عنوان نقد، نقل کردی با انجیل و تورات فعلی معارض است. اما یکی از اشکالات عمده ایشان غلط های ادبی است که  می دانید که کان از افعال ناقصه است و باید خبرش منصوب باشد ولی ایشان خبر کان را مرفوع آورده است. اولین چیزی که ما در طلبگی می خوانیم این است که کل فاعل مرفوع. ولی ایشان فاعل را منصوب آورده  همچنین  بین جمع سالم و جمع مکسر خلط کرده، مضارع را منصوب آورده بدون اینکه ادات نصب داشته باشد. بعد ما گفتیم کل مفعول منصوب، ولی ایشان گفته کل مفعول مجرور و مفعول را به صورت مجرور آورده است. ما اول امدیم اشکالات مبنایی بعد هم اشکالات شکلی و سپس اشکالات محتوایی را ذکر کردیم. تقریبا ده - بیست  اشکال محتوایی جدی ما به ایشان کردیم که بخشی اش تناقضات فاحشی است که درکتاب ایشان وجود دارد.
بسطام درویش
فرد دیگری که ما اینجا نقدش کرده ایم آقای بسطام درویش مدیر یکی از سایت های ضد دینی می باشد. او آمد و به معارضه با اسلام پرداخت و سوره هایی را هم آورد که در اینترنت به شدت پخش شد که حالا من فقط اسم برخی را می گویم. مانند  سوره مسلمون، سوره تجسس و سوره وصایا که من فقط سوره مسلمون را  می خوانم: «الف لام صاد میم (الصم) قل یا ایها المسلمون انکم لفی ضلال بعید. ان الذین کفروا بالله و مسیح لهم فی الاخرة نار جهنم و عذاب شدید. وجوه یومئذ صاغرة مکفهره، تلتمس عفو الله و الله یفعل ما یرین. یوم یقول الرحمن یا عبادی قد انعمت علی الذین من قبلکم بالهدی منزلا فی التورات و الانجیل»؛ البته من در اینجا سوره هایش را با همان مبنایی که آنجا داشتیم نقد کردم. آخرین فصل ما بررسی سوره هایی است که من فقط اسم هایشان را می گویم که عبارتند از: قرآن توک توک، قرآن آمریکایی و همچنین قرآن رابسو که اگر فرصت به بنده رسید موضوع و نقد بر آنها را خدمت دوستان عرض خواهم کرد.
دبیر علمی:
تشکر و قدردانی داریم از کارشناس گرانقدر جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقای محمدی که توضیحات خوب و ارزشمندی در معرفی اثرشان دادند. امیدواریم که ان شاالله این اثر منشا خیرات و برکات باشد در دفاع از قران عزیز و رد شبهات معاندان و شبهه پراکنان. خب در این بخش از جلسه در خدمت ناقد محترم حضرت استاد حجه الاسلام و المسلمین جناب اقای علی مدبّر معروف به اسلامی هستیم. خب همان طور که مستحضر هستید گزارشی که خدمتتان می دهم دلیل بر این ادعای بنده است. این عزیز  خب در بحث قران که سال هاست در مباحث قرانی زحمت فراوانی کشیدند. چه در تدوین اثار شخصی ای که رتبه های برتر جشنواره ها و همایش های بین المللی را کسب کرده و چه در تدوین اثار گرانقدر قرانی مثل دائرة المعارف قران  که نقش بی بدیل ایشان در این اثر برای همگان مشهود است. این عزیز علاوه بر این آثار پژوهشی ارزشمند، خب هم آثار مکتوب و هم مقالات فراوان در مجلات معتبر کشور و هم در همایش های معتبر کشور، شرکت فعال داشتند و دارند و ازسوی دیگر هم طلبه ها و دانشجویان عزیز ما در مقاطع مختلف  کارشناسی ارشد و دکترا که تاکنون بیش از شصت رساله از محضر این عزیز به عنوان استاد راهنما و مشاور بهرمند شدند. همانطور که استحضار دارید استاد اسلامی در کمیته تفسیر حوزه علمیه قم هستند که نقش ایشان  در ارائه راهکارهای پژوهش ها و مباحث قرآنی، بسیار ارزشمند است و مرکز هم افتخار دارد که در تدوین آثار ارزشمند قرانی در خدمت این استاد گرامی می باشد.
آقای اسلامی:
در طلیعه سخن لازم است تشکر کنیم از مدیر محترم مرکز فرهنگ و معارف  قران جناب حاج آقای یوسفی مقدم و مدیر محترم پژوهش، جناب حاج آقای سحرخوان، محقق بزرگوار و مدیر محترم گروه تفسیر موضوعی جناب آقای خانمحمدی و مدیر محترم جلسه کنونی حضرت آقای عیسی زاده و همه حضار و دانشمندان محترمی که در این نشست حضور دارند. اما  چند نکته مقدماتی خدمت حضار در جلسه عرض کنم. نکته اول اینکه بنده خدمت جناب اقای محمدی هم عرض کردم، علی القاعده، نشست های نقد، بیشتر درباره نظریاتی است که  درباره معارف اسلامی یا تقریرها و تبیین های جدیدی که درواقع در قالب یک مطلب نو ارائه می شود و ان محور و مرکز نقد قرار می گیرد. در عین حال ایشان فرمودند که خوب است در این جلسه بیشتر درباره روشی که ما در این نقد داشتیم پرداخته شود و ما هم سعی کردیم که رویکرد نقد همین گونه باشد. نکته دوم اینکه بنده چون قبلا ارزیاب این اثر بودم، البته جناب حاج آقای احمدی هم ارزیابی فرمودند بهتر بود که ناقد این جلسه غیر از ارزیاب باشد. چون من حرف هایی که به نظرم رسیده خدمت جناب آقای محمدی عرض کردم و ایشان هم بیشتر ملاحظات را اعمال کردند. نکته سوم اینکه حالا این نکته برمی گردد به بحث فرایند چاپ و نشر اثار پژوهشگاه و اثار مرکز فرهنگ، من در خبرگزاری شبستان و همین طور در خبرگزاری ایسکا که پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه خودمان است، دیدم در تاریخ 11/5/93 این خبر این اثر آمده که در دویست صفحه به ناظر تحویل داده شده و تا پایان سال 93 هم منتشر خواهد شد که ما اکنون در برج چهار سال 95 هستیم و هنوز دارد جلسه ارزیابی و نقد این اثر برگزار می شود ولی اثری هنوز انتشار نیافته است. اولا اطلاع رسانی ها می تواند دقیق تر و واقعی تر باشد و بعد فاصله اتمام پژوهش ها تا نشر اثر نیز کمتر باشد. بعضی آثار، واقعا از روزی که کتاب تحویل داده شده، تا روزی که منتشر شده دو سال طول می کشد. خب اگر از موضوعات روز جامعه باشد گاهی اوقات این فاصله ها موضوع را از بروز بودن ساقط می کند. یعنی زمان اصلی مصرفش می گذرد. حالا امیدواریم که ان شاالله هم اطلاع رسانی ها دقیق تر باشد و نزدیک به واقع و هم اثار پژوهشی که به اتمام می رسند این فرایند را زودتر طی کند و زودتر ان شاالله به دست استفاده کنندگان برسد.
امتیازات کتاب
اما نقاط قوت کاری که جناب اقای محمدی انجام دادند. چون عزیزان می دانند نقد اگرچه امروزه به معنای اشکال کردن، ایراد گرفتن و عیب یابی است، ولی ازنظر لغت این طور نیست.در واقع نقد یعنی جداسازی سره از ناسره؛ که این تعبیرات هم  در فرهنگ دهخدا و هم در فرهنگ معین تکرار شده است. البته  دهخدا نکته دیگری هم اضافه کرده که اگر جید و ردیّ درهم را از هم جدا کنیم، بگوییم اینها ردی و بقیه این ها جید هست،که از مصادیق نقد هستند. بنابراین نقد یک نوع جداسازی است که هم به نقاط قوت نگاه داشته باشد و هم به نقاط اسیب پذیر و دارای اشکال. براین اساس ما ابتدا نقاط قوت اثر را خدمت دوستان عرض می کنم.
پژوهشی بودن اثر
خب  به نظر بنده اولین نقطه قوت و برجسته ترینش خود این رویکردی است که این پژوهش دارد. ما در واقع در حوزه درباره ایمان و هدایت مردم، حالا چه مردم کشور خودمان و چه همه مردم دنیا که مخاطبان ما هستند اولا باید مقتضی ایمان و هدایت انها را ایجاد کنیم که همان تبلیغ و تبیین و امثال این ها هست. ثانیا باید موانع  از ایمان و هدایت انها را برطرف کنیم ک همین کنیم که رفع و دفع شبهات درواقع یکی از دوشاخه اصلی رسالت حوزه است که این اثر هم در همین راستا است.
توجه به انگیزه های معارضین
 دومین  نقطه قوت آن علاوه بر اینکه به خود این هماوردی ها یا هماوردنمایی ها توجه شده، به انگیزه های هماوردنمایان هم توجه ویژه  شده است. به تعبیر بعضی از نویسندگان هم به انگیزه توجه شده و هم انگیخته، و نیت صاحب اثر بررسی شده است.
محدود بودن گستره پژوهش
 نکته سوم محدود بودن گستره پژوهش است. خب قبل از جناب آقای محمدی اثار زیادی نوشته شده منتها بعضی از این آثار، همه هماوردی هایی که در طول تاریخ شده را خواسته اند بررسی کنند، درباره هر کدام هم ممکن است جمله ای بیشتر نگفته باشد. با این حال اگر ما روی یک قرن یا روی یک قرآن خاصی متمرکز شویم، بهتر می توانیم  درواقع آن آسیب های کار  را آشکار کنیم.
ارزیابی مثبت اثر
نکته چهارم کار این است که خب ارزیابی های متعددی از این اثر صورت گرفته که این جلسه هم در همین راستا هست. خوب است  قبل از نشر، آثار چکش بخورد و نقادی شود تا کار به بهترین وجه عرضه شود.
بهره مندی از منابع
 نکته پنجم هم بهره گیری فراوان از منابع هست که  جناب آقای محمدی 217 منبع در کتابشان ارائه کردند به عنوان منابعی که مورد استفاده قرار گرفته است. 
رفع شبهات موجود
نکته ششم هم پاسخ های مناسبی است که به اشکالات و شبهات داده شده که  خب برمی گردد به سابقه و پیشینه ای که نویسنده محترم در بخش شبهه پژوهی داشتند و معلوم است که دستمایه فراوانی در اختیارشان بوده وگرنه مراجعه به این همه منابع و نقل این همه مطالب و تنظیم این ها واقعا از حوصله فردی خارج است.
نقد ساختار مطالب کتاب
افراط در نقد شبهه

اما نقدهایی شکلی که به عنوان ملاحظات اشکال مطرح می شود یکی  افراط در نقد شبهه است. ببینید شبهه و شبهه پژوهی و پاسخ به شبهه رسالت ما هست. اما ما در  هر پژوهشی باید نگاه کنیم که کدام محدوده از شبهه را باید در اینجا به ان بپردازیم و پاسخ بگوییم. درست است که کتاب رویکردش شبهه پژوهی است، اما چنین نیست که هر بهانه ای و هر سوژه ای برای نقد یک مطلب مخالفان به دست آوردیم شروع به قلم فرسایی کنیم . حالا به عنوان نمونه عرض می کنم در صفحه 32 تا 51 اهداف معارضان مطرح شده که فرمودند هشت هدف در اینجا آمده است. خب ما وقتی داریم بررسی می کنم فقط کوتاه می توانیم بگوییم این هدف را داشته اند آن هدف را هم داشته اند، اما اینکه همانجا شروع کنیم به آن مطلبی که در بیان هدف آنها می گوییم به آن هم پاسخ بدهیم  به نظر می رسد این بخش ها می تواند کوتاه تر مطرح شود تا کتاب متمرکز شود روی حوزه اصلی نقد که به عنوان مقابله با قران و هماوردی با قران مطرح شده است یا  مثلا در آنجایی که می گوییم این ها می خواهند بنیان های اعتقادی مسلمانان را سست کنند. همانجا بیاییم بگوییم که بنیان های اعتقادی ما بسیار مستحکم است. یا مثلا آنجایی که گفته شده اسلام را به خشونت متهم کردند، خب بلافاصله بحث خشونت و ترور و پاسخ این ها مطرح شده که به نظر می رسد یک مقداری از رسالت اصلی کتاب دور شده است.
نظارت و ارزیابی مستمر آثار قرآنی
 نکته دومی که باز به روش بر می گردد این است که  روی خود اثر، سرمایه گذاری فراوانی شده یعنی درواقع، استکبار و دستگاه امپراطوری رسانه ای  در تولید و نشر این اثار سرمایه گذاری فراوانی کرده است که ما هم  در نقطه مقابل باید بیاییم کار گروهی انجام دهیم. یعنی گروهی از نویسندگان با تخصص های مختلف،(نه اینکه هر کسی یک بخشی را عهده دار شود) و از زاویه تخصص خودش در این کار سهیم شود. مثلا فردی که متخصص صرف و نحو هست، کسی که متخصص علوم بلاغی هست، کسی که متخصص قانون و حقوق است و تخصص های مختلف دیگر. و اگر چنانچه  در تولید این آثار هم کاری نمی تواند به صورت گروهی عرضه شود یا کار دشوار یا هزینه بر است حداقل در مرحله ارزیابی این کار را انجام دهیم، یعنی به چهار یا پنج ارزیاب  بدهیم که هر ارزیابی در رشته خاصی متخصص باشد. یعنی گروهی متخصص  که هرکدام از زاویه تخصص خودشان دارند نگاه می کنند تا اشکالات آن را بررسی کنند. این کار به نظر می رسد که نتیجه بهتری داشته باشد. ببینید ما وقتی که با تخصص و متخصصان به این گونه امور بپردازیم برکاتش واقعا بیشتر خواهد شد. من با این جمله نمی خواهم زحمات جناب آقای محمدی را نادیده بگیرم. واقعا خود بنده اگر می خواستم چنین اثری ارائه کنم قطعا نمی توانستم و واقعا حوصله تحقیق جناب آقای محمدی بسیار بالاست. عرض کردم آن سابقه پژوهشی ایشان هم خیلی کمک کرده. ولی درعین حال می خواهم عرض کنم که چنین اثری اگر به صورت گروهی عرضه شود یا ارزیابی اش به صورت گروهی باشد قطعا کار پخته تر و سنگین تری عرضه خواهد شد.
ارائه مباحث علمی
نکته پایانی که در این بخش ملاحظات روشی دارم این است که اگرچه آثاری که این مدعیان هماوردی ارائه کردند، مطالب سبک و سست هم در ان وجود دارد و زیاد هم هست. مطالب سخیفی هم در آن ها وجود دارد، ولی ما که به نقد این آثار می پردازیم، کتابمان باید همه جایش صبغه و رنگ علمی داشته باشد و از این صبغه خارج نشویم. به نظرم چهار - پنج جای این اثر از این حد خارج شده که صفحاتش را من یادداشت کرده ام و نیازی نیست مواردش را عرض کنم، البته تعبیر جواب ابلهان خاموشی است و اگرچه آن ابلهی که این سوره ها را ارائه کرد به عنوان مقابله با قرآن استحقاق این را دارد ولی ما برای اینکه نقدمان جای خودش را باز کند بهتر است که از این تعبیرات استفاده نکنیم.  خب کتاب بااینکه سه - چهار بار هم ارزیابی شده، هنوز اغلاط تایپی دارد که صفحاتش را یادداشت کرده ام.
نقل مطالب بدون ذکر سند
همچنین مطالب نقلی بی سند هنوز هم در کتاب یافت می شود، الان در همین صفحاتی هم که خدمت دوستان دادند اشعاری آمده که ظاهرا شعر مولوی است، این ها بدون سند و آدرس است. امروزه هر مطلبی که رنگ نقلی داشته باشد، حالا چه ما تصریح به نقل کنیم که مثلا شاعر چنین گفته یا مفسران چنین گفته اند، یا حتی تصریح به نقل هم نکنیم معلوم است که این مطلب مال خود نویسنده نیست. همه این ها باید مستند شود و نشانی دقیقش بیاید. نکته دیگر اینکه مفهوم شناسی اعجاز در ابتدای جلد یکم باید بیاید نه در جلد سوم! چون این یک سه جلدی است که جلد سومش درباره آثار هماوردنمایان هست و مفهوم شناسی اعجاز که صفحه 21 تا 27 را به خودش اختصاص داده مربوط به ابتدای این سه جلد است نه ابتدای جلد سوم. مگر اینکه در تنظیم نهایی بخواهند این مطلب را از اینجا بردارند و در همان ابتدای سه جلد قرار دهند. نکته  چهارم اینکه گاهی به ترجمه المیزان آدرس داده شده که شاید البته برای راهنمایی مخاطبان و خوانندگان کتب بوده ولی بهتر است که در متن وزین علمی به خود المیزان عربی آدرس داده شود.
نقل از منابع واسطه
 نکته پنجم اینکه گاهی از منبع واسطه نقل شده و ما تا زمانی که به منبع اصلی دسترسی داشته باشیم نباید از منبع واسطه، مطلبی نقل کنیم. مثلا نکته ای که از کتاب نقد حسن الایجاز که ابراهیم خراسانی نوشته به نام «الاحتراز عن مفتریاط حسن الایجاز» نقل شده، که حالا شاید جناب آقای محمدی بفرمایند که اصل آن کتاب الان در دسترس نیست .
نقل مستقیم و بدون واسطه از عبارات تفسیر المیزان
 نکته ششم و پایانی اینکه گاهی نشانی به المیزان عربی داده شده ولی عبارات، عبارات ترجمه المیزان است. دوستان می دانند که ترجمه آقای موسوی همدانی از المیزان یک ترجمه خیلی آزاد است، دو سه تا اشکال عمده دارد. یکی اینکه خیلی ترجمه آزاد است. یعنی درواقع با عناصر توضیحی و تفسیری آمیخته است. درحالی که ترجمه باید دقیقا مطابق متن باشد. شاید کسی به متن اصلی رجوع نکند می خواهد بداند این مثال را هم علامه طباطبایی فرموده است یا نه؛ این تعبیر را هم علامه به زبان عربی داشته است یا نه و عبارات عرفی و عامیانه و این ها متاسفانه در ترجمه المیزان زیاد است که درواقع اگر خود جناب آقای محمدی این متن را ترجمه می کردند خیلی بهتر و قویم تر بود.
نقد محتوایی مطالب کتاب
داوری عنوان کتاب

اما درباره ملاحظات محتوایی هم چند نکته عرض می کنیم. نکته اول اینکه در خود نام این کتاب یک نوع داوری شده و ما گفته ایم که این ها هماوردنما هستند و هماورد نیستند و درواقع اگرچه واقعیت، همین است، ولی بهتر است که در نام کتاب، این داوری صورت نگیرد. مثلا بگوییم هماوردی با قرآن در ترازوی نقد، توضیحات دیگری هم که می خواهیم بدهیم در زیرنویس، ارائه کنیم. اما در خود عنوان کلمه هماوردنما مطرح نشود یا مثلا یک مقدار رقیق ترش کنیم و بگوییم مدعیان هماوردی. چون تعبیر یک مقدار زنندگی خاصی دارد و باید تجدید نظر شود.
عدم بهره مندی از ترجمه دقیق آیات
 نکته دوم این که در ترجمه آیات،  به نظر می رسد از ترجمه های دقیق تر می توانستند استفاده کنند. مثلا درباره آیه 37 سوره آل عمران «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال عنا لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب». اینطور ترجمه شده که هر گاه خداوند به هرکس بخواهد روزی بی حساب می دهد. این ترجمه هم به لحاظ محتوایی اشکال دارد چون رزق خداوند همه اش روی حساب و کتاب است. حالا به این آیه توجه بفرمایید:« و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم، و لکن ینزل بقدر ما یشاء». آیه (31 سوره حج)  خدا هرچه که نازل می کند با قدر و اندازه گیری و مهندسی است. در روایات ما هم هست که خدا مهندس عالم است وهمه مخلوقات خدا اندازه گیری شده اند. یا «انا کل شیء خلقناه بقدر» حالا در هر قالبی که ارائه شود به هرحال قدر همراه مخلوق الهی هست که در سوره قمر آیه 49 آمده است. در هر صورت در میان ترجمه ها دو ترجمه دقیق تر است. یکی ترجمه براساس المیزان است که البته همراه با عناصر تفسیری و توضیحی است. ولی به لحاظ اینکه متکی به دیدگاه های یک مفسر آن هم مفسری مانند علامه طباطبایی هست خیلی ارزشمند است. ما هرجا فرصت مطالعه المیزان پیدا نمی کنیم به ترجمه ان مراجعه می کنیم و دیدگاه علامه رااز همان ترجمه یا توضیحاتی که در بعضی از چاپ ها وجود دارد به دست می آوریم. یکی هم ترجمه آقای دکتر سید جلال الدین مجتبوی است که البته حسنش این است که همراه با عناصر تفسیری نیست. به نظرم در پژوهش ها اگر بخواهیم ترجمه ای را ارائه کنیم می توانیم ترجمه آقای مجتبوی را به لحاظ متن، معیار قرار دهیم و از محتوای ترجمه براساس المیزان هم استفاده کنیم که مبانی تفسیری علامه در آن اعمال شده باشد. حالا همین آیه را که اینجا ترجمه شده «خداوند به هرکس بخواهد روزی بی حساب می دهد» ترجمه براساس المیزان این طور گفته: مریم گفت این از جانب خداست، خداوند به هرکه بخواهد روزی می دهد بی آن که آن را برای او به شمار آورد و عوضی از او درخواست کند. بغیر حساب را مرحوم علامه این¬طور ترجمه کرده که خدا روزی می دهد و عوض از او نمی خواهد. حساب به این معنا، وگرنه رزق و روزی بی حساب خداوند ندارد. همه روزی های الهی باحساب است.
عدم ترتیب در سطوح مختلف تحدی
نکته سوم اینکه جناب آقای محمدی در پنج سطح بحث مراحل تحدی را مطرح کردند. همان طور که مستحضرید، قران گاهی به همه قران تحدی می کند و گاهی به ده سوره و گاهی به یک سوره. ما تحدی به یک آیه نداریم. خب درباره اینکه ترتیب نزول این ها چگونه بوده، آیا اول تحدی به یک سوره آمده بعد به ده سوره و بعد به همه قرآن یا عکس این بوده؟ ظاهرا ترتیب به گونه ای است که اینجا شبهه هم تولید شده و تفاسیری مانند المیزان و تسنیم به پاسخ شبهه پرداختند که علی القاعده اول باید به یک سوره بعد به ده سوره و بعد به سراسر قرآن یا اول باید به سراسر قرآن باشد و اگر بازهم عاجز بودند به ده سوره و اگر عاجز بودند به یک سوره، چون این ترتیب رعایت نشده نیاز  به توضیح دارد. در هر صورت این بحث یا حذف شود یا اینکه به صورت کامل با توضیحش بیاید که شبهه ای باقی نماند. در صفحه 29 فرمودند کسانی که درپی تحدی قرآن هستند باید به همه ویژگی های قرآن توجه داشته باشند. خود قرآن کریم این مطلب را نفی می کند و از بعضی ویژگی های قرآن کوتاه می آید. مثلا در سوره اسراء آیه 88 می فرماید «لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا»؛ ما  از شما انتظار نداریم که فردی امی از میان شما بیاید شبیه قرآن بیاورد. پس معلوم می شود قران از برخی ویژگی های خودش هم دست برداشته ولی باز هم میدان هماوردی از هماورد واقعی خالی است.
اهداف معارضان
نکته پنجم در مورد اهداف معارضان است که این  اهداف  گاهی هم¬پوشانی دارند و در عرض هم نیستند. من به عنوان نمونه به برخی از این اهداف اشره می کنم که عبارتند از: نابودی بنیان های اعتقادی مسلمانان،تعارض نمایی بین ایات قران، تعارض نمایی بین قران و خرد، نقد و رد قران، قداست بخشی به کتاب مقدس، پیشگیری از رشد روزافزون اسلام. خب شما ملاحظه کنید که بندهای دو، سه و چهار با بند یک هم پوشانی دارد. یعنی نابود کردن بنیان های اعتقادی مسلمانان یا مثلا نسبت نقد و رد قرآن با تعارض نمایی بین آیات، با هم پوشانی دارد و از مصادیق نقد قرآن است. ما می توانیم نقد قرآن را به عنوان یکی از اهداف  قرار بدهیم و چهارتا زیرمجموعه و مصداق برایش تعریف کنیم که یک ترتیب بهتری پیدا کند. در شروط معارضه که بیان کردند، بعضی از شروط، عباراتش متفاوت است ولی روی هم یکی است. مثلا بند چهار این است که کلام معارضه کننده باید جدید و معنایی بدیل داشته باشد وهم در لفظ و هم  معنا از قران بهتر باشد. بند پنج هم این است: نباید آنچه را در مقام معارضه می آورد از خود قرآن سرقت کرده باشد. این دو بند هم پوشانی دارد و درواقع روحش یکی است. چراکه  هم در صفحه 94 آمده و هم در صفحه 179 تکرار شده است. در نقد  سوره حمدِ حسن الایجاز نکته جالبی است که اگرچه در سایر نقدها جناب آقای محمدی به این پرداختند و تصریح کردند جا دارد که در نقد سوره حمد زافر هم به آن تصریح شود و آن این است که سوره ای را که زافر ساخته و ارائه کرده، به عنوان مقابله با سوره حمد، چهارده کلمه دارد که هشت کلمه اش را از خود سوره حمد سرقت کرده. از چهارده کلمه، شش کلمه اش جدید است. آن هشت کلمه هم پنج کلمه اش عینا همان کلمات سوره حمد و سه کلمه هم از مشتقات این سوره می باشد. علاوه بر این ها گاهی از سیاق سوره حمد نیز سرقت کرده. مثلا از ایاک نعبد و ایاک نستعین لک العبادة و بک المستعان را ساخته که سیاق هر دو یکی است.  در همین جمله لک العبادة و بک المستعان و مقایسه اش با ایاک نعبد فرمودند که حصر از ایاک نعبد استفاده می شود نه از لک العبادة که به نظرم درست نیست. چون تقدیم جارومجرور مفید حصر است. پس از این جمله هم حصر استفاده می شود. فقط ضمیرهایش متفاوت است. حالا این یک نکته ای است که متخصصان ادبی باید نظر بدهند که آیا حصر موجود در ایاک نعبد با حصر لک العباد(حالا جهات معنایی اش را کار ندارم. جهات معنایی را هم مقایسه کردند و نقد کردند و نقد خوبی هم هست) یکی است یا اینکه نه افاده حصر ایاک نعبد بیشتر از لک العباده است که این احتیاج به تاملی جدید دارد. آخرین نکته درباره جامعیت و مانعیت اثر است که که به نظرم ربط این آثار با قدرت های استکباری جای کار بیشتری دارد و درواقع پشت صحنه و پشت پرده این آثار، بیشتر می تواند آشکار شود و نشان داده شود که کار گروهی بوده، یا سرمایه گذاری و قدرت های استکباری اعم از آمریکایی ها و صهیونیست ها تا چه حد در تولید و نشر این آثار نقش داشته اند؟ البته ممکن است برای این مطلب، یک اثر جداگانه هم پیش¬بینی شود و ان شاالله در پژوهش ها جایگاه خاص خود را پیدا کند.
لزوم اطلاع رسانی دقیق در استفاده از ترجمه ایات
نکته دیگر اینکه باید در مقدمه اطلاع رسانی شود که آیا ترجمه آیات از خود نویسنده است یا از ترجمه ها استفاده می کنند. اگر از ترجمه ها استفاده می کنند از کدام ترجمه استفاده شده. چون این کتاب شما بعداز چاپ به دست همه محققان ، پایان نامه نویسان و رساله نویسان می رسد و آن ها می خواهند بدانند تا چه حد به این ترجمه ها اعتماد کنند یااینکه نه این ترجمه ها را بگذارند کنار و خودشان به ترجمه های دقیق تر مراجعه کنند.
عدم هماهنگی عبارات کتاب
 نکته دیگر اینکه در معرفی کتاب فرقان الحق، آنجایی که هدف یا اهداف نویسنده یا نویسندگان مطرح شده عبارات مقداری ناهماهنگ است که به نظر می رسد این ها باید دیده شود. به عنوان نمونه در ابتدا فرمودند که هدف شبهه افکنی علیه قرآن را داشتند و در این راه هم البته از قرآن تقلید کردند. مثلاً از صفحه 114 تا صفحه 116 این مطلب توضیح داده شده و در اواسط بحث یک¬جا در صفحه 178 باز به صورت احتمال مطرح کردند که آیا نویسندگان فرقان الحق درپی معارضه با قرآن بودند یا نه؟  خب از مجموع آنچه در این فصل گذشت می توان نتیجه گرفت فرقان الحق مهم ترین اثری است که در سال های اخیر و شاید در طول تاریخ در مقام معارضه با قرآن نوشته شده و باید به آن پرداخته شود. خب این دو سه صفحه ای که عرض کردم مطالبش باید هماهنگ شود و حالا نکته مهم تر این است که اگر نهایتا اثبات شد که فرقان الحق درپی معارضه با قرآن نبوده و فقط می خواسته شبهه پراکنی کند ما درواقع این بخش معرفی فرقان الحق را تحت عنوان معارضه و موضوع این کتاب شاید نتوانیم بیاوریم یااینکه باید توضیح بدهیم که اگرچه معارضه نیست ولی در این اثری که معارضه های قرآن  و معارض نماهای قرآن مطرح شده این اثر را هم می آوریم، که مخاطب فکر نکند به این نکته توجه نداشته ایم. بنابراین آنچه که از مجموع بیانات نویسنده محترم استفاده می شود اینکه فرقان الحق با موضوع این اثر فاصله و خروج موضوعی دارد مگر اینکه توضیح داده شود. البته این نکاتی که بنده عرض کردم هیچ یک برای کاستن از ارزش  اثر نیست. بحمدالله اثر بسیار وزینی است که از آثار بسیار خوب و گرانقدر مرکز فرهنگ خواهد بود ان شاالله به عرصه نشر وارد می شود و خداوند ان شاالله به بهترین وجه از زحمات محقق و مولف محترم قدردانی خواهد کرد و همه جامعه علمی و قرآن پژوهی کشور نیزاز آثار ایشان بهرمند خواهند شد.
دبیر علمی: 
با تشکر از استاد اسلامی که نکاتی ارزشمند را در نقاط قوت و نقد این اثر فرمودند. امیدواریم که ان شاالله مولف محترم جناب استاد محمدی با بررسی دقیق نکاتی که حضرت استاد فرمودند در غنای این اثر تلاش کنند و ان شاالله با بررسی این نکات، این اثر با قوت بیشتری در اختیار جامعه قرآنی قرار بگیرد.
آقای احمدی:
عدم نوآوری در شبهات ارائه شده معارضان

یک نکته درباره شبهات دارم وآن اینکه مجموعه هماوردطلبی ها شبهه افکنی ای بیش نیست چراکه هیچ کدام از این ها هماوردی نیست  چون اصلا امکان هماوردی با قرآن وجود ندارد و کسی نمی تواند با قرآن به معارضه برخیزد. نکته اول این است که این ها همه شبهه افکنی اند و این شبهات هم هیچ کدام تازگی ندارد. به نص خود آیه قرآن که فرمود: «ما یقال لک الا ما قد قیل من رسل من قبلک». در واقع تمام شبهاتی که درباره قرآن مطرح است شبهاتی کهنه است که برای پیامبران قبلی و کتاب های پیشینی هم همین شبهات مطرح بوده و جواب هایش روشن است. نکته دوم اینکه در هماوردطلبی ما نباید به ساختار و حوزه ساختاری هماورد بیشتر توجه کنیم. چراکه  آن یک بعد قضیه است وبعد مهم ترش محتواست به تعبیر دیگر این هماوردی هایی که از قرآن و غیر قرآن ارائه شده ازنظر محتوایی کاملا سخیف هستند و ما باید به محتوای آن بیشتر توجه کنیم و اینکه این ترکیب که برگرفته از خود قرآن هم هست چه محتوایی ارائه داده برای مخاطبان ارائه می دهد. این مسئله مسئله مهمی است. چون خود قرآن فرمود:« فاتوا بسورة من مثله»، من مثله تماثل در همه جهات قرآن است. از جهات ساختار و از جهات محتوا که مهم همین محتواست که مدنظر قرآن مجید است. در هر صورت انتظار می رفت که ناقد محترم، نقدهای محتوایی و اساسی به پروژه داشته باشند که از این جهت دارای کمبود است.
حاج آقای میرعرب:
یک نکته اساسی که در اینجا قابل طرح است اینکه  اگر قرار است نقد کتاب شود بایستی کتاب دراختیار باشد که این شرکت کننده آقا که اشکال می فرمایند بداند دارند به کجا اشکال می کنند و من توانایی داشته باشم که دفاع یا تکمیل کنم. چون آقای یوسفی مقدم تشریف دارند می گویم خدمتشان که نقد کتاب، غیراز نقد نظریه است. اگر نظریه باشد عیبی ندارد. یک نظریه مطرح کنند و ما هم بشنویم، خلاصه اش را هم دیده ایم خوب است. اما نقد این جوری کتاب اصلا به درد نمی خورد. یک کاری (معذرت می خواهم غلط بگویم بی تربیتی است ولی) اشتباه است. باید کتاب چاپ شود یا در اختیار گذاشته شود که افرادی که شرکت می کنند فقط یک مجسمه نباشند و فقط گوش کنند. الان ما اینجا چه چیز را اشکال کنیم و چه چیز را دفاع کنیم؟ آنچه که ایشان گفت که ما نمی دانیم از کجا گفت، ایشان هم هرچه گفت نمی دانیم از کجا گفت.
آقای سادات
لزوم سازماندهی مفهوم تحدی

ببینید نکته اساسی این پژوهش در همان تعریف مختار معارضه و بحث تحدی است و فکر می کنم آنجا خوب سازماندهی نشده است  چراکه  باید ببینیم منظور از تحدی چیست؛ آن چالشی که حاج آقای اسلامی فرمودند چالش بسیار مهم و پیچیده ای است که آیا به همه قرآن است یا به یک سوره ؟ همان طور که مستحضر هستید بحث هماوردی در گذشته تا الان زمین تا آسمان فرق کرده  چراکه اگر آن زمان می آمدند یک سوره ای را تغییر می دادند و چند نکته به ان اضافه می کردند  شاید در گذشته قدمای اصحاب می گفتند تا حدودی هماوردی است. اما الان اطلاق هماوردی به آن نمی شود. چرا که می گویند شما در یک پارادایم بیایید هماوردی کنید. یعنی شما وقتی می آیید بهشت و جهنم را قبول می کنید یا اینکه ساختار و تمام محتوا را قبول می کنید شما می آیید یک تکه را عوض می کنید. به این که تحدی نمی گویند. شما باید یک پارادایم تعریف کنید و در این پارادایم چیزی ارائه کنید. همان طور که می دانید تحدی درگذشته بیشترناظر  به بلاغت بود و صرف و نحو بود. بعد کم کم محتوا و اعجاز به آن اضافه شد البته من به این سیر تاریخی تحدی ها کاری ندارم. اما آن چیزی که به نظر من مهم است و اینجا باید کار شود این است که درمقابل این پارادایم و چهارچوب دارای چی می خواهد بیاورد؟  اگر ما روی این کار کنیم، نه فرقان الحق، نه آن یکی دیگر، نمی توانند چیزی عرضه کنند. تنها چیزی که عرضه می کنند از زاویه نگاه انجیلی یا توراتی تحریف شده می آیند می گویند قرآن به نظر ما درست نیست.  چون که شما اصلا نیامده اید همدلانه با این متن ارتباط برقرار کنید بلکه از همان اول می خواهی این را نقد کنی. خب این هم امکان پذیر نیست.
حاج آقای حسینی:
محدوده تحدی قرآن

به نظر می رسد تحدی قرآن حتی به سوره، دیگر پارادایم نباشد. البته  بعضی ها ( شهرت ندارد) بحدیثٍ را حتی به آیه هم تنزل داده اند. ولی  در این محدوده که قرآن به آن تصریح می کند پارادایم معنا ندارد که ما بخواهیم همدلی با مجموعه قرآن را با تمام زیرساخت های فرهنگی، فکری در نظر بگیریم. البته نگاه به این مجموعه نگاهی است که زبان دانش امروز خوب می فهمد. ولی ما نمی توانیم این گستره و حوزه های محدود و نازل تر را نادیده بگیریم. نکته دوم هم در مورد مفهوم بغیرحساب است که حاج اقا آن را به بی قاعده و بی ضابطه ترجمه کردند. بعد هم توضیح دادند که مقصود این نیست. ولی به نظر من چنین فهمی از این عبارت به ذهن نمی آید. چون بغیرحساب فارسی یعنی بی قاعده. ولی بغیرحساب قرآنی این معنا را القا نمی کند.
آقای یوسفی مقدم:
تاثیر نقد در ارتقا کیفیت اثر

من چند نکته خدمت عزیزان عرض کنم یکی اینکه  واقعا باید هم اداره پژوهش و هم خود گروه تفسیر موضوعی باید همت کنند آنچه در این جلسه مطرح شد  استخراج شده و در قالب تحقیق مورد توجه و رعایت قرار بگیرد و بعد از اینکه  مورد توجه نویسنده محترم قرار گرفت برای شورای پژوهشی بیاید  و چه خوب است که ما واقعا برای هر اثرمان چنین نقدی قبل از انتشار داشته باشیم و این خیلی می تواند در غنا و ارتقای کیفی و محتوایی اثر موثر باشد. اما چند نکته در اینجا لازم می دانم ک هعرض کنم یکی اینکه  کتابی که به عنوان هماورد می آید، باید شروط به اصطلاح اعجازی داشته باشد. این به نظر من مصادره به مطلوب است. چراکه نویسنده تمام همتش برای این است که بگوید قرآن اعجاز نیست. شما می گویید که خب کار شما هم باید اعجاز باشد؟ این که باید شروط اعجازین داشته باشد، اصل کار برای مقابله با این است؛ آن نکته ای را که آقای سادات فرمودند و آقای حسینی نقد کردند که پارادایم مطلب باید مورد لحاظ قرار بگیرد، این نکته خیلی مهم وقابل قبولی است. اما اسلوب لزومی ندارد که رعایت شود. یعنی اگر بحث اعتقاد به معاد هست، براساس این مبانی و براساس این فکر و نظریه ایشان باید نقدی را ارائه دهد. نه اینکه یک چیزدیگری و با یک فکر و اندیشه دیگری ارائه دهد و این پارادایم در یک آیه هم قابل لحاظ است. حاج آقای حسینی هم یک مورد دیگری را اشاره فرمودند. به هر صورت این ها یک مقدار بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد. این نکته ای که فرمودند تعمیم مطلب با ارزیابی های مخصصین، قابل انجام است. اگر ما پروژه ای داشته باشیم که باید از ابعاد مختلف مورد لحاظ قرار بگیرد ما می توانیم با استفاده از یک نفر که متخصص علوم ادبی است،  این کار را مورد ارزیابی قرار دهیم و  به او هم بگویید که شما فقط نکات ادبی این کتاب را مورد لحاظ قرار دهید.
استاد محمدی:
تشکر می کنم از همه اساتیدی که در محضرشان هستیم. همچنین از همه عزیزانی که این بحث را خواندند. عزیزان قبل از اینکه فرقان الحق چاپ شود حدود چهار تا سوره اش را بررسی کردند، سپس  یک بخشی اش را آماده سازی کردند و فرستادند توی دانشگاه بحث شد، بعد نتیجه بحث ها برگشت. بعد هم رفت توی چند تا از دانشگاه های یهودی ها. یهودی ها نقدش کردند. گفتند که نقش یهودیت در این اثر کم رنگ است.  دوباره نقشش را پررنگ کردند. فرقان الحق چاپ شد و الان دارد تفسیرش نوشته می شود. ولی ما باید در این حوزه بیشتر کار کنیم به همین خاطر من استقبال می کنم از همه نقدهایی که اساتید و سروران فرمودند. اما حاج آقای اسلامی چندتا بحث فرمودند من فقط یکی دو تا را عرض کنم. حاج آقا فرمودند که را شما هرجا شبهه ای را مطرح کردی پاسخش را گفتی. این اعتقاد من بوده، باور من بوده. کلا این ها یک خطشان هم شبهه است. نمی توانستم شبهه را مطرح کنم بدون پاسخ. چون هدف اصلی این ها هم شبهه پراکنی بوده. من هم هرجا شبهه شان را مطرح کردم همانجا پاسخ را داده ام. علاوه بر اینکه در بخش های مستقل هم آورده ام. پس اگر در بعضی بخش ها مثل بحث اسلام و خشونت و سایر بحث ها پاسخ را گفته ام به خاطر این بوده که ما باورمان این بوده که هرجا بخواهم شبهه ای را نقل کنم باید پاسخش را هم بگویم. به نظر من ما باید روی این تفسیر بیشتر تامل کنیم چون شاه بیت اصلیشان این است که اسلام دین خشونت است. درباره ترجمه بحث شد باید عرض کنم چون ایت الله مکارم هم مترجم هستند و هم اینکه یک دوره تفسیر قرآن دارند لذا ما اصل را بر ترجمه ایشان قرار دادیم.

---------------------------

[1]. عیسی عیسی زاده