استمرار مبارزه با ولايت طاغوت

پدیدآورخلیل پورمنصوری

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 3220 بازدید
استمرار مبارزه با ولايت طاغوت

خلیل پورمنصوری

در انديشه سياسي اسلام، اگر انسان در ولايت الهي قرار نداشته باشد، در ولايت طاغوت قرارمي گيرد. طاغوت كسي است كه از ولايت الهي خارج شده و با تجاوز از حدود الهي، مي كوشد تا مسير امت را از راه راست تغيير دهد.
مبارزه با طاغوت كه نماد سركشي عليه ولايت الهي است، يكي از اصول اساسي بلكه بنياد توحيد مي باشد، زيرا اگر ولايت الهي، بنياد اسلام و توحيد و تيرك اصلي خيمه اسلام باشد، ولايت طاغوت به اين بنياد يورش مي آورد. از اين رو مبارزه با آن در فريضه واجب هر مؤمن و مسلماني است.
نويسنده در اين مطلب، تحليل و تبيين قرآن را درباره طاغوت و مصاديق آن ارائه داده و كوشيده تا نقش طاغوت را در انحراف جوامع بشري بيان كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

طاغوت، سركشي در برابر ولايت الهي

طغيان و سركشي، به معناي تجاوز از حدود متعارف و عدم تاثر از ربوبيت و پروردگاري الهي به سبب استكبارورزي و خروج از دايره عبوديت است. (الميزان، علامه طباطبايي، ج 20، 192 و نيز التحقيق، حسن مصطفوي، ج8، ص81 ذيل واژه طغي)
طاغوت همانند ملكوت بر وزن فعلوت است ولي در آن لام الفعل بر عين الفعل مقدم شده است و چون مصدر مي باشد دلالت بر مبالغه مي كند (كشاف، زمخشري، ج4، ص120) اين واژه در فرهنگ قرآن به چند معني به كار رفته است، ولي در همه آنها مفهوم تجاوز از حدود موردنظر است. بنابراين هركسي كه از مقام خود تجاوز كند و دست تعرض به مقامات ديگر بزند در حالي كه حق وي نيست، به عنوان طاغوت شناخته مي شود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص520) از اين رو بر جادوگر، كافر، كاهن، جنيان سركش و بازدارنده از حق، طاغوت اطلاق مي شود (همان)؛ زيرا هريك از اين افراد از حدود متعارف بيرون رفته و راه انحراف و تجاوز را در پيش گرفته اند.
طاغوت به شخصي گفته مي شود كه در طغيان خويش تا آنجا پيش رفته كه از دايره عبوديت خارج شده باشد. چنين شخصي به سبب روحيه استكبارورزي، تن به ولايت و اطاعت خداوند نمي دهد و اطاعت و ولايت پيامبر(ص) و اولوالامر را نمي پذيرد. او ربوبيت و پروردگاري الهي را منكر مي شود و جايگاهي براي خداوند در مديريت و ربوبيت عالم و انسان و جامعه درنظر نمي گيرد.
انكار ولايت الهي و اطاعت از آن در تحقق عنوان طاغوت نفش اساسي را ايفا مي كند؛ زيرا هر انسان متجاوزي را طاغوت نمي گويند بلكه طاغوت به كساني گفته مي شود كه در سركشي و تجاوز خويش و ولايت الهي را نپذيرند. عدم پذيرش ولايت الهي به معناي انكار ربوبيت الهي و معبوديت اوست؛ از اين رو در آموزه هاي قرآني، طاغوت را كسي دانسته اند كه منكر عبوديت الهي شده و گاه حتي ديگران را به خود مي خواند و خود را معبود ديگران قرار مي دهد.
ولايت الهي، در آموزه هاي قرآني ركن ركين و اساسي اسلام است، زيرا نماد توحيد و عبوديت در ولايت الهي آشكار مي شود، چنان كه ولايت الهي در اطاعت از ولايت پيامبر(ص) و اولواالامر تحقق مي يابد. لذا خداوند همواره ولايت خويش را به ولايت پيامبر(ص) و اولوالامر پيوند زده و اطاعت از خود را در اطاعت از ايشان دانسته اند. (نساء آيه 59)
طاغوت كسي است كه نسبت به ولايت حق كه ولايت خدا و رسول و اولوالامر است، سركشي مي كند و آن را نمي پذيرد بلكه ديگران را نيز به ولايت خويش دعوت مي كند. از اين رو مبارزه با ولايت طاغوت به عنوان يك اصل، مورد توجه و تاكيد است، زيرا هرگاه ولايت حقي نباشد بي گمان ولايت باطلي خواهد بود كه همان ولايت طاغوت است.

طاغوت، ولايت شيطان

از آن جايي كه ابليس، نخستين مستكبري بوده كه با تكبر و خودبرتربيني اش، طغيان ورزيد و از حد خودش تجاوز كرد، مدعي ولايت براي خود شد. او مي كوشد تا با ياري دوستان و هم پيمانان خويش، ديگران را به ولايت شيطاني خود بكشاند.
خداوند در آيه 76 سوره نساء به دسته بندي دو گروه اهل ايمان و اهل طاغوت مي پردازد. در اين آيه تبيين مي شود كه مردم يا تحت حكومت و ولايت خداوندي هستند يا آن كه تحت ولايت شيطان و طاغوت قرارمي گيرند. اين دو دسته همواره درمقابل هم قرارگرفته و به جنگ يكديگر مي روند. از اين رو، كساني كه تحت ولايت الهي و حق قراردارند، در راه خداوند مجاهدت مي كنند و در همه صحنه هاي جنگ سخت و نرم، راه خداوند و ولايت او را مي پيمايند. درمقابل، كساني كه تحت ولايت شيطان و باطل قرار دارند، در راه طاغوت مبارزه مي كنند.
براساس اين آيه شريفه، ابليس و شيطان نماد اصلي و اساسي طاغوت است و اگر بخواهيم براي طاغوت، مصداق برتر و اكمل و تمامي را ذكر كنيم، بايد به ابليس و شيطان اشاره كنيم. از اين رو كساني كه براي طاغوت مبارزه مي كنند كساني هستند كه تحت ولايت شيطان قرار دارند و خداوند از ايشان به اولياي شيطان ياد مي كند كه دوستدار ابليس و تحت ولايت او هستند.
در اين آيه و نيز آيه 257 سوره بقره كافران كساني دانسته شده اند كه تحت ولايت طاغوت قرار مي گيرند كه ريشه اصلي آن همان ولايت شيطان است. بنابراين هركسي كه در مسير طاغوت گام برمي دارد و براي آنان مي جنگد، از ولايت الهي خارج شده و در ولايت شيطان درآمده است. از اين رو به حكم تضاد راه خدا با راه طاغوت و شيطان بايد گفت كه هر كه در ولايت خداوندي قرار نداشت، در ولايت شيطان و طاغوت قرار دارد.
به يك معنا مي توان گفت كه طاغوت هاي انساني، همان ابزارها و دام هاي شياطين و ابليس مي باشند (نساء آيه 60) و ايشان هستند كه راه شيطان و ياوران و دوستانشان را هموار مي كنند (نساء آيه 76) و مجموعه طاغوت هاي انساني و شياطين، عناصري دربرابر حكومت پيامبران و ولايت الهي هستند و اجازه فعاليت به حق و اهل آن نمي دهند. (نساء آيه60)

سست ايمان ها در خدمت طاغوت

خداوند با قراردادن ولايت طاغوت در برابر ولايت الله، به اين معنا توجه مي دهد كه ميان دو ولايت، تضادي است كه قابليت جمع ندارد (نساء آيه 76) براين اساس اگر كسي در ولايت الهي قرار نگيرد در ولايت طاغوت قرار مي گيرد كه ولايت ابليس و شيطان است.
در اين ميان برخي گمان مي كنند كه درحد ميانه قرار گرفته اند. به اين معنا كه همانند امت بي طرفي هستند كه نه ولايت الله و نه ولايت طاغوت را پذيرفته اند، هر چند كه منكر ولايت الله نمي باشند. از آن جايي كه خداوند هيچ گونه شركي را نمي پذيرد، ايمان سست ايمان ها را نيز نمي پذيرد و همان ايمان نيم بند ايشان را به ولايت طاغوت مي سپارد. اين گونه است كه ولايت گمراهاني از اهل كتاب را ولايت طاغوت مي شمارد. (مائده آيه 59 و 60) و از اين كه در عين ايمان مي خواهند تا ولايت طاغوت را هم داشته باشند، تعجب مي كند كه چگونه ممكن است شخصي مدعي ايمان به خداوند باشد و به جاي آن كه در برابر خداوند سجده اطاعت كند سر تعظيم در برابر جبت و طاغوت فرود مي آورد، لذا آنان را به علت ايمان به جبت و طاغوت، سرزنش مي كند (نساء آيه 51)؛ زيرا نمي توان ميان دو ضد ولايت الهي و ولايت طاغوتي جمع كرد.
البته خداوند در ريشه يابي علت گرايش اهل ايمان به سوي طاغوت به اين نكته توجه مي دهد كه ريشه اين انحراف را بايد در سستي ايمان و بهره مندي ناقص و غير جامع از آموزه هاي وحياني كتب آسماني دانست. (همان) چنين افرادي كه مي خواهند بين اطاعت از خدا و اطاعت از طاغوت جمع كنند، همانند كساني هستند كه بخواهند ميان دوزخ و بهشت جمع نمايند. از اين رو در انجام چنين جمعي در مي ماند و در نهايت به همان ولايت طاغوت و شيطان در مي آيند. اين گونه است كه خداوند جايگاه و منزلت ايشان را همان جايگاه دوزخيان و كافران و بلكه بدتر از آنان دانسته است. (مائده آيه 60)
سست ايمان ها به سبب همين گرايش به طاغوت حتي در برخي از امور چون ولايت قضاوت و مانند آن بايد خود را آماده فشارهاي سخت و عذاب هاي سهمگين الهي كنند؛ زيرا گرايش به طاغوت از سوي ايشان كه موجبات تضعيف پايگاه اهل ايمان نيز مي شود، خشم الهي را بر مي انگيزاند و موجب مي شود تا از هرگونه نصرت و ياري الهي محروم گردند و از سوي خداوند ملعون شوند. (نساء آيات 51 و 52)
اصولا از ويژگي هاي كافران آن است كه پايگاه طاغوت و شيطان را تقويت مي كنند (نساء آيه 76) و سست ايمان ها با همكاري با كافران در تقويت اين پايگاه نقش مهمي را ايفا مي كنند و از درون مرزهاي ولايت الهي، به كمك دشمنان مي روند و پايگاه دشمن را تقويت كرده و پايگاه مومنان ولايتمداران الهي را سست مي كنند.

عبوديت، مسير نهايي طاغوت

هر چند كه طاغوت در آغاز تنها خواهان ولايت خود در عرصه هاي مديريتي و حكومتي و قضاوت و مانند آن است ولي آن چه مطلوب طاغوت و ابليس است، ولايت عبودي خود است. به اين معنا كه مردم را به جايي بكشاند كه به جاي خدا غير خدا را از درخت و بت و ستاره و انسان،معبود خويش قرار دهند. هدف ابليس اين نيست كه خود معبود قرار گيرد، هر چند كه اگر اين اتفاق بيفتد خوشحال مي شود، بلكه هدف او آن است كه انسان، خداوند را معبود خود قرار ندهد و هرچيز و هر كسي غير از خدا، معبود قرار گيرد. ابليس به هدف خود رسيده است. از اين رو هدف وي تنها خروج مردم از دايره عبادت خداوند مي باشد.
در مقابل، در طول تاريخ بشريت، خداوند و پيامبران تلاش داشتند تا مردم را نسبت به اين توطئه ابليس و شياطين آگاه سازند و آنان را به عبادت خداوند بكشانند. در آيه 17 سوره زمر اجتناب از عبادت طاغوت و رو آوردن به خداوند و عبادت و عبوديت وي را از موجبات شايستگي انسان براي دريافت بشارت هاي الهي بيان مي كند تا بدين ترتيب، مردم به سوي حق و ولايت الله ترغيب شوند و از ولايت شيطان و طاغوت و عبوديت ديگران رهايي يابند.
در اين آيه و آيه پس از آن پذيرش دعوت پيامبران براي عبادت خدا و اجتناب از عبادت طاغوت را به مثابه پيروي از بهترين سخنان مي داند و در آيه 36 سوره نحل نيز اين روش را موجب بهره مندي از هدايت خاص الهي بر مي شمارد.
از نظر قرآن دو ركن اساسي تعاليم و آموزه هاي الهي عبارتند از: عبادت خدا و قرارگرفتن تحت ولايت او و هم چنين اجتناب از عبادت و ولايت طاغوت كه اين دو ركن درحقيقت بيانگر يك ركن اصلي و اساسي نيست و آن ركن ولايت الهي و نفي ولايت غير است كه در «لااله الاالله» تبيين شده است. (نحل آيه 36)
بر اين اساس اولوالالباب كه از خرد ناب و عقل سرخ هستند انسان هاي با كمالي مي باشند كه تنها به ولايت الهي سر فرود مي آورند و نسبت به ولايت غير او يعني طاغوت سرباز مي زنند. (زمر آيات 16 تا 18)

آثار ولايت طاغوت بر جامعه

از نظر قرآن همان گونه كه ولايت الهي كه در ولايت پيامبران و اولوالامر تجلي و ظهور مي يابد، آثاري چون استواري، استحكام و اطمينان جامعه و شهروندان آن دارد (بقره آيه 256) و زمينه بهره مندي از نعمت هاي خاص تحت ولايت الهي را فراهم مي آورد (بقره آيات 256 و 257) و موجب مي شود تا جامعه و آدمي به ريسمان استواري بياويزد و از رشد و كمال و هدايت بهره مند شود (همان) پذيرش ولايت كافران نيز آثار و پيامدهاي زيانباري دارد كه در اين جا به برخي از آن ها مي پردازيم.
ولايت طاغوت كه در حقيقت ولايت شيطان، اوليا، دوستان و ابزارهاي وي از جمله بت و ديگر امور مي باشد (بقره آيه 256 و نساء آيات 51 و 60 و 76 و بقره آيه 256) حاكميت و ولايتي است كه موجب انحراف جامعه از نور هدايت و حقيقت به سوي ظلمت تباهي ها، گمراهي ها، بدبختي ها وشقاوت هاست. (بقره آيه 257)
اگر انسان به اين عاقبت بد و فرجام زشت و شقاوت بار خويش توجه كند، هرگز به سوي طاغوت و پذيرش آن نمي رود. مگر آن كه انسان از فطرت سالم و عقل سليم بي بهره شده و در دام كوري و ضلالت ابليس افتاده باشد كه همانند چرم دوز، عطر خوش بازار عطاران وي را مدهوش كند و بوي ناخوش چرم گنديده وي را بهوش آورد.
خداوند در آيه 257 سوره بقره، كفر را زمينه ساز پذيرش حكومت و ولايت طاغوت مي شمارد كه منجر به انحراف ازولايت الهي و در نهايت قراردادن طاغوت به عنوان معبود مي شود كه جلوه هاي يك عنصر خبث ابليسي مي باشد. اين گونه است كه ابليس مردم كفر پيشه و مومنان سست بنياد و مشرك را به سوي دوزخ مي خواند و عذاب هاي سخت دنيوي و آخروي را براي آنان فراهم مي سازد.
كساني كه در ولايت طاغوت قرار مي گيرند به گمراهي و ضلالت رهنمون مي شوند (نساء آيه 60 و مائده آيه 60) و هنگامي كه در دامن كفر افتادند اطاعت محض طاغوت را بي چون و چرا مي پذيرند (بقره آيه 257) و حتي براي طاغوت از جان و مال جهاد و تلاش مي كنند و براي او شمشير مي زنند و خون مي ريزند (نساء آيه 76) و در نهايت گرفتار عبوديت طاغوت مي شوند كه فرجام آن نيز آتش دوزخ خواهد بود.
خداوند گروه هايي از مردم از جمله سست ايمان ها، مشركين از اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهي و مانند ايشان را از جمله كساني مي داند كه در ولايت طاغوت وارد مي شوند و مورد غضب و خشم الهي قرار مي گيرند (آيات پيش گفته و نيز مائده آيات 59 و 60)
اصولا از آن جايي كه جبهه طاغوت در برابر جبهه ولايت الهي قرار مي گيرد، اين دو گروه هميشه در حال جنگ و مبارزه با يكديگر هستند و همين ولايت طاغوت است كه عامل اصلي بسياري از جنگ ها و خونريزي ها مي باشد؛ زيرا هرگز دست از جنگ و مبارزه براي بيرون كردن بشر از طريق ولايت الهي برنمي دارد، زيرا ابليس قول داده است تا همه انسان ها را گمراه كرده و از ولايت و عبادت خداوند دور سازد.

لزوم مبارزه با ولايت طاغوت

از آنجايي كه طاغوت همواره در مقابل ولايت الهي قرار دارد و دست از توطئه برنمي دارد، از مؤمنان خواسته شده است كه از ولايت طاغوت تبري جويند و به ولايت الهي تولي يابند.
بر اين اساس كفر به طاغوت به معناي نفي ولايت آن، بخشي از مؤلفه اظهار ولايت الهي خواهد بود. (نساء آيه 60)
در همه اديان و مذاهب الهي و كتب آسماني اين معنا مورد تأكيد قرار گرفته است كه اطاعت الهي جز از راه نفي ولايت طاغوت اثبات پذير نمي باشد. بنابراين لازم است كه مؤمن نسبت به ولايت طاغوت كفر ورزد و اطاعت آن را نفي كند. (همان)
آيه 256 سوره بقره تبيين مي كند كه مؤمنان بايد به زبان، كفر خويش رانسبت به طاغوت و ولايت آن اعلان كنند. البته ايمان واقعي زماني است كه اين اعلام مواضع و برائت جويي از طاغوت همراه با تصديق قلبي باشد. اين مسئله از آن جا مورد تأكيد است كه انسان موجودي مختار است و خداوند با آن كه ولايت تكويني بر همه هستي دارد از بشر به عنوان مكلف مختار مي خواهد تا خود راه خويش را برگزيند و كفر خويش به طاغوت را اعلان كرده و ولايت خداوندي را تصديق نمايد. (بقره آيه 256 و نيز نساء آيه 60)
بر اين اساس هرگونه داوري و مراجعه به طاغوت به عنوان ورود به ولايت طاغوت و ظلم به خويشتن و جامعه دانسته مي شود (نساء آيات 60 و 64) زيرا اين گونه مراجعات موجب مي شود تا طاغوت تقويت شود و جامعه دچار مصائب و مشكلاتي گردد كه ريشه در خشم و لعن الهي دارد. (همان)
مؤمنان بايد به هر شكلي شده خود را از ولايت شيطان و طاغوت دور دارند و در ولايت الهي و حق درآيند و در اين راه بايد مبارزه و جنگ نمايند، زيرا طاغوت هرگز تن به آرامش و صلح نمي دهد و به هر طريقي مي كوشد تا جامعه ايماني را نابود كرده و همه را به ولايت طاغوت درآورد. اين گونه است كه فتنه جويي، خصلت طاغوت مي باشد و مؤمنان لازم است تا زمان از ميان بردن فتنه در تمامي جهان تلاش كنند.
البته اهل طاغوت و دوستان وي نيز بيكار نيستند و آنان نيز نقشه ها و توطئه ها مي كنند ولي همه ترفندها و توطئه هاي آنان سست و بي بنياد است و در نهايت از ميان مي رود. (نساء آيه 76)

مصاديق امروزي طاغوت

اگر در جهان امروز نگاهي به دولت ها و ملت ها بيندازيم به سادگي مي توانيم دو جبهه حق و باطل را شناسايي كنيم. جبهه باطل كساني هستند كه دعوت به ظلم، فتنه، آشوب، بي حجابي، زنا، فحشا، منكر و مانند آن مي كنند و با رسانه ها و ابزارهاي شيطاني مي كوشند تا بنياد ارزش هاي اخلاقي و خانوادگي و اجتماعي را سست كنند.
از اين رو، اگر انساني در جبهه ارزش ها نجنگد مي بايست در جبهه ضدارزشي طاغوت قرار گيرد و همراه آنان باشد. هر كسي كه ولايت حق و اولوالامر را نپذيرد و خواهان عدالت نباشد، خواهان طغيان و طاغوت و ظلم و تجاوز خواهد بود.
انقلاب اسلامي ايران در حقيقت به عنوان يك شاخص مهم امروزي به انسان ها كمك كرد تا بتوانند به سادگي و آساني جبهه حق و باطل را از هم بشناسند و ولايت الهي را از ولايت طاغوت جدا كنند. از اينرو استكبار جهاني به رهبري آمريكا و غرب به عنوان طاغوت و ولايت شيطاني شناخته شده است و ولايت فقيه و ولايت ايماني به رهبري ايران در جبهه ولايت الهي قرار گرفته است.
امروز اگر در كنار محكمات اسلام و انقلاب چون ولايت فقيه، معارف ارزشي اهل بيت(ع) و استكبارستيزي و عدالت خواهي نايستيم در حقيقت در ولايت طاغوت قرار گرفته ايم كه موجبات خشم و غضب الهي در دنيا و آخرت را سبب خواهد شد.

مقالات مشابه

معناشناسی استکبار در قرآن کریم

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهاصغر افتخاری, مجتبی باباخانی

معناشناسی استکبار در قرآن کریم

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهاصغر افتخاری, مجتبی باباخانی

استكبار

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدمهدی خراسانی

رفتار شناسي شخصيت مستكبران

نام نویسندهخلیل منصوری

استكبار و شيوه هاي مبارزه با آن در قرآن

نام نشریهمبلغان

نام نویسندهسیدصمد موسوی