در شمارههاى 17، 19 و 20 مجله وزين ترجمان وحى، سه مقاله از اين جانب تحت عنوان «ضرورت تحولى فراگير در ترجمه قرآن كريم» به چاپ رسيد. در آن سه مقاله نكاتى را درباره شرايط ترجمهاى مطلوب از قرآن كريم با ذكر نمونههايى از ترجمه آيات آورده بودم. اينك در اين مقاله برخى از شرايط اساسى ترجمه قرآن كريم را به طور خلاصه و دستهبندى شده ارائه مىدهم و براى هر كدام، از ترجمه آقاى سيد حسن ابطحى، نمونهاى تقديم مىكنم. انتظار مىرود ايشان ترجمه خود را با ترجمههاى پيشنهادى ساير مترجمان ارجمند مقايسه كنند و هر كدام را بهتر يافتند، انتخاب نمايند.
1. اصطلاحات قرآن نبايد تحت اللفظى ترجمه شود، بلكه اصطلاح بايد جايگزين اصطلاح گردد.
الف: وَ لَوْ تَرى اِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضِ الْقَوْلَ (سبأ، 31)
و اگر ظالمين را ببينى كه در نزد پروردگارشان نگه داشته شدهاند و بعضى از آنها به بعضى ديگر، سخن را برمىگردانند.
ترجمه مطلوب: با يكديگر گفت و گو مىكنند - هر يك از آنها گناه خود را به گردن ديگرى مىاندازد.
ب: يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ ... (قلم، 42)
روزى كه ساق پاها برهنه مىشود.
ترجمه مطلوب: ياد كن روزى را كه كار بر آنان به شدت سخت و دشوار شود. (حسين انصاريان)
2. در مورد افعالى كه به خداوند سبحان نسبت داده مىشود، افزودن كلمه و يا عبارتى مناسب، ضرورت دارد.
الف: وَ جآءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (فجر، 22)
و پروردگار تو و ملائكه، صف در صف مىآيند.
ترجمه مطلوب: و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند. (آية اللّه مكارم شيرازى)
ب: فَيُضِلُّ اللّهُ مَنْ يَشآءُ وَيَهْدى مَنْ يَشآءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (ابراهيم، 4)
پس خدا گمراه مىكند كسى را كه بخواهد و هدايت مىكند كسى را كه بخواهد و او عزيز حكيم است.
ترجمه مطلوب: پس خدا هر كس را بخواهد (به كيفر لجاجت و عنادش) گمراه مىكند. (انصاريان)
3. در مورد آياتى كه با عصمت انبيا برخورد دارد، افزودن عباراتى كه خواننده را به مقصود برساند ضرورت دارد.
الف: لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ (فتح، 2)
تا خداوند گناهان گذشتهات و گناهان بعد از آن را براى تو ببخشد.
ترجمه مطلوب: تا خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بيامرزد (گناهانى كه كفار بر تو مىديدند، مانند هتك مقدساتشان، ترك اولىها كه خود گناه مىديدى به شمول رحمتت، ببخشايد.) (آيت اللّه مشكينى)
ب: وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (طه، 121)
و آدم، پروردگارش را معصيت كرد و گول خورد.
ترجمه مطلوب: و آدم، پروردگارش را نافرمانى كرد و (از رسيدن به آنچه شيطان به او القاء كرده بود) ناكام ماند. (انصاريان)
4. در ترجمه آياتى كه حكمى از احكام متعلق به عموم بيان مىشود، كمك گرفتن از قراين لفظى در آيه و روايات، در بيان حكم شرعى ضرورت دارد، زيرا ترجمه ساده، خواننده را از اطلاع بر حكم شرعى، دور مىدارد.
الف: لا يُؤاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فى أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمْ الْأَيْمانَ فَكَفّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ ذلِكَ كَفّارَةُ أَيْمانِكُمْ اِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِه لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (مائده، 89)
خدا شما را مؤاخذه نمىكند به خاطر قسمهاى بيهودهاى كه خوردهايد، ولى مؤاخذهتان مىكند به آنچه كه با اعتقاد قلبى قسم خوردهايد. در اين صورت كفاره اين قسم، اطعام ده مسكين از غذاهاى متوسطى كه به خانوادهتان مىخورانيد، يا پوشاندن اين ده مسكين از لباسها، يا آزاد كردن يك برده مىباشد. پس اگر كسى اينها را نيافت و نداشت، سه روز روزه بگيريد. آن كفاره قسمهاى شماست، وقتى كه قسم مىخوريد. حرمت و حدود قسمتان را حفظ كنيد. اين چنين خدا آياتش را براى شما بيان مىكند، شايد شما شكرگزار باشيد.
سؤال: آيا سوگند خوردن كفاره دارد يا (حنث قسم) شكستن سوگند كفاره دارد؟ استعمال فعل «يؤاخذكم» مترتب بر مطلق سوگند نيست، بلكه به خاطر شكستن سوگند و وفا نكردن به آن، مؤاخذه تحقق مىپذيرد و كفاره بر حنث قسم واجب مىشود. لذا اين ترجمه با حكم شرعى واقعى منافات دارد. بنابراين پيشنهاد مىشود، همچنان كه ساير مترجمان رعايت كردهاند، كلمه «شكستن» را قبل از سوگند و قسم، بايد اضافه نمود.
ترجمه مطلوب: ... اين، كفاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مىكنيد (و مخالفت مىنماييد) و سوگندهاى خود را حفظ كنيد (و نشكنيد). (آية اللّه مكارم شيرازى)
ب: يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلوةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُبًا اِلاّ عابِرى سَبيلٍ حَتّى تَغْتَسِلُوا وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جآءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغآئِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسآءَ فَلَمْ تَجِدُوا مآءً فَتَيَمَّمُوا صَعيدًا طَيِّبًا (نساء، 43)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مىگوييد و همين طور وقتى كه جنب هستيد (به نماز نزديك نشويد) مگر اينكه مسافر باشد، تا غسل كنيد. و اگر بيماريد يا مسافريد، يا قضاى حاجت كردهايد، يا با زنان آميزش جنسى داشتهايد و آب پيدا نكردهايد، با خاك پاكى تيمم كنيد.
در اينجا براى بيان معناى حقيقى اين قسمت از آيه و ارتباط اجزاى عبارات مورد نظر، از مجمع البيان طبرسى بهره مىگيريم:
«و عابرى سبيل اى مارين فى الطريق حتى تغتسلوا من الجنابة و هذا القول الاخير اقوى، لانه سبحانه بين حكم الجنب فى آخر الآية اذا عدم الماء، فلو حملنا على ذلك لكان تكراراً، و انما اراد سبحانه ان يبين حكم الجنب فى دخول المساجد فى اول الآية و يبين حكمه فى الصلوة عند عدم الماء فى آخر الآية (و ان كنتم مرضى...)».
بنابراين اگر آيه را چنين بيان كنيم، بهتر خواهد بود:
در حال جنابت نماز نخوانيد مگر آنكه غسل كنيد، اما در حال جنابت عبور از مسجد، بلامانع است و در سه حالت، به شرط نيافتن آب، تيمم كنيد: 1. سفر 2. حدث 3. آميزش با زنان (دو صورت اخير، اعم از سفر يا حضر است).
5. ضرورت دقت در ترجمه لغاتى كه معانى مختلف دارند:
الف: لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ اِلى ما مَتَّعْنا بِه أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنينَ (حجر، 88)
چشمهاى خود را به آن كسانى كه به آنها همسرانى از خودشان دادهايم، نينداز و بر آنها محزون نشو و بال خود را در مقابل مؤمنين فرود آور.
دقت - ازواج، جمع زوج، هم مىتواند به معناى همسران استعمال شود مانند: يآ أَيُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أََحلَّ اللّهُ لَكَ تَبْتَغى مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (تحريم، 1) و هم به معناى اصناف و اشباه، مانند: سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا يَعْلَمُونَ (يس، 36)
در ترجمه آيه مورد بحث، چند اشتباه رخ داده است: 1. «ما» در «لاتمدن عينيك الى ما متعنا به» را «من» به معناى «كسانى كه» ترجمه كردهاند. 2. ضمير «به» مفرد را «بهم» جمع دانستهاند. 3. ازواج به معناى اصناف و اشباه[1]، بر خلاف ديگر ترجمهها، به معناى همسران، ترجمه شده است.
ترجمههاى مطلوب: چشمان خويش را به آنچه گروههايى از آنان (كافران) را بدان برخوردارى داديم، مگشاى. (مجتبوى)
بنابراين هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى، كه به گروههايى از آنها (=كفار) داديم، ميفكن و به خاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش. (آية اللّه مكارم شيرازى)
و به آنچه ما دستههايى از آنان (=كافران) را بدان برخوردار ساختهايم، چشم مدوز. (فولادوند)
بنابراين به امكانات مادى، ثروت و اولادى كه برخى از گروههاى آنان را از آن برخوردار كردهايم، چشم مدوز و بر آنان (به سبب اينكه پذيراى حق نيستند) اندوه مخور و پر و بال (لطف و مهربانى) خود را براى مؤمنان فروگير. (انصاريان)
6. مسائل ادبى و تركيب نحوى آيات، در ترجمه نقش مهمى را ايفا مىكند و غفلت از آن موارد، خطاهايى را در ترجمه به وجود مىآورد.
الف: فَلَمّا جآءَ سُلَيْمانَ قالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَمآ آتانِىَ اللّهُ خَيْرٌ مِمّآ آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (نمل، 36)
پس وقتى كه فرستاده نزد سليمان آمد، سليمان گفت: مىخواهيد به مال به من كمك كنيد؟ آنچه را كه خداوند به من داده است، بهتر است از آنچه كه شما به من دادهايد، بلكه شما به اين هديهتان خوشحاليد.
در اين ترجمه، از اينكه فاعل «آتاكُمْ» ضميرى است كه به خدا برمىگردد و «كم» ضمير مفعولى مخاطب است نه متكلم وحده، غفلت شده است، و بايد چنين ترجمه شود: پس آنچه را كه خدا (از نبوت و مال و قدرت) به من داده بهتر است از آنچه كه خدا به شما داده است.
ب: أَوَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْمآءِ كُلَّ شَىْءٍ حَىٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ (انبياء، 30)
آيا كسانى كه كافرند، نديدند كه قطعاً ما آسمانها و زمين را كه به هم چسبيده بودند، پس از هم جدايشان كرديم، و هر چيزى را از آب، زنده قرار داديم؟ آيا پس ايمان نمىآورند؟
«حى» صفت «شىء» است نه مفعول «جعلنا»، با توجه به اين نكته دستورى، اين ترجمه مخدوش است و بايد اينچنين ترجمه شود: هر چيز زندهاى را از آب آفريديم و يا قرار داديم و يا پديد آورديم.
ج: أَوَ لَمْ يَسيرُوا فِى الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَكانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما كانَ اللّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَىْءٍ فِى السَّماواتِ وَ لا فِى الْأَرْضِ اِنَّهُ كانَ عَليمًا قَديرًا (فاطر، 44)
... و اينچنين نبوده است كه خدا ناتوان در مقابل چيزى در آسمانها و يا در زمين باشد.
فعل «ليعجزه» متعدى است، ضمير مفعولى به خدا برمىگردد و فاعل آن «من شىء فى السموات و لا فى الارض» است. با توجه به اين تركيب، ترجمه ياد شده صحيح به نظر نمىرسد.
ترجمه مطلوب: و هيچ چيز در آسمانها و در زمين نيست كه خداى را ناتوان سازد. (مجتبوى)
د: فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ (فجر، 25 و 26)
پس آن روز مانند عذاب خدا، احدى عذاب نمىشود و مانند بند و زنجير خدا، بند و زنجير احدى نمىباشد.
با توجه به اينكه «لا يعذب» و «لا يوثق» فعل معلوم است و «احد» در هر دو آيه فاعل، ترجمه ياد شده صحيح نيست.
ترجمه مطلوب: پس در آن روز هيچ كس، چون عذاب كردن او، عذاب نكند و هيچ كس، چون به بند كشيدن او، به بند نكشد. (انصاريان)
ه: يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللّهُ لَكُمْ وَ اِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (مجادله، 11)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، وقتى به شما گفته مىشود: در مجالس به ديگران جاى دهيد، پس جاى دهيد. خدا به شما وسعت خواهد داد، و زمانى كه گفته مىشود: برخيزيد، پس برخيزيد. خدا درجات كسانى را كه ايمان آورده و كسانى كه به آنها علم داده شده است كه از شما باشند، بالا مىبرد و خدا به آنچه مىكنيد، آگاه است.
در اين ترجمه، توجهى به مجزوم بودن فعلهاى «يفسح اللّه» و «يرفع اللّه» به دليل آنكه هر دو در جواب فعل امر «فافسحوا» و «فانشزوا» قرار گرفتهاند، نشده و افعال «يفسح اللّه» و «يرفع اللّه» به صورت رفعى ترجمه شدهاند.
ترجمه مطلوب: اى مؤمنان! هر گاه از شما خواستند كه در مجالس جاى را (بر ديگران) بگشاييد، (بىدرنگ) بگشاييد تا خدا هم كار شما را گشايش دهد، و هر گاه گفتند: برخيزيد (بىدرنگ) برخيزيد، تا خدا (مقام) افراد با ايمان و اهل دانش شما را به درجات بلند گرداند. (طاهرى)
7. توجه به معانى لغات و تشخيص نوع فعل، از اهميت خاصى برخوردار است.
الف: وَ اكْتُبْ لَنا فى هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ اِنّا هُدْنآ اِلَيْكَ (اعراف، 156)
براى ما در اين دنيا و جهان ديگر نيكى بنويس، به خاطر اينكه ما به طرف تو هدايت شدهايم...
مترجم محترم، با اين ترجمه، كلمه «هدنا» را متكلم مع الغير از «هدى / يهدى» گرفته، در حالى كه متكلم «هدى / يهدى» «هديت و هدينا» مىشود. فعل «هدنا» متكلم مع الغير فعل ماضى است از «هاد / يهود» چون «قال / يقول - قام / يقوم - عاد / يعود» و فعل «هاد» به معناى «رجع و تاب» است.
ترجمههاى مطلوب: چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كردهايم. (آية اللّه مكارم شيرازى)
كه ما به تو بازگشتيم. (مجتبوى)
زيرا كه ما به سوى تو بازگشتهايم. (فولادوند)
ب: يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيآءَ تُلْقُونَ اِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ (ممتحنه، 1)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خودتان را سرپرستانى براى خود نگيريد، در حالى كه با آنها با محبت ملاقات مىكنيد...
فعل «لقى» اگر به باب مفاعله برود «لاقى / يلاقى / ملاقاة» مىشود، اما در اين آيه به باب افعال رفته است (القى / يلقى / القاء) و ترجمه ياد شده با توجه به «تلقون اليهم بالمودة» سازگار نيست.
ترجمههاى مطلوب: با آنها طرح دوستى مىافكنيد و حال آنكه آنان به سخن راستى كه به شما آمده است، يعنى قرآن، كافر شدند. (مجتبوى)
شما با آنان اظهار دوستى مىكنيد، در حالى كه آنان به طور يقين به آنچه كه از حق براى شما آمده، كافرند. (انصاريان)
8. صدر و ذيل آيه نبايد گسيخته و بدون ارتباط اجزاى آن با يكديگر ترجمه شود.
الف: قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ اِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ اِنّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَالْبَغْضآءُ أَبَدًا حَتّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ اِلاّ قَوْلَ اِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مآ أَمْلِكُ لَكَ مِنَاللّهِ مِنْ شَىْءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ اِلَيْكَ أَنَبْنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ (ممتحنه، 4)
قطعاً براى شما در ابراهيم و كسانى كه با او بودهاند، الگو و سرمشق خوبى است، آن وقتى كه به قومشان گفتند: قطعاً ما از شما و از آنچه كه غير از خدا عبادت مىكنيد، بيزاريم. ما كافريم به شما و بين ما و بين شما دشمنى و بغض هميشه خواهد بود تا زمانى كه به خداى واحد ايمان بياوريد. مگر قول ابراهيم به پدرش كه من حتماً براى تو طلب بخشش مىكنم و من از جانب خدا براى تو چيز ديگرى را مالك نيستم. پروردگار ما، ما بر تو توكل مىكنيم و به سوى تو برمى گرديم و بازگشت به سوى تو است.
آيا در اين ترجمه، «الاّ» حرف استثنا با كدام قسمت از آيه ارتباط پيدا مىكند؟ مستثنا منه آن كدام است؟
ترجمه مطلوب:... ما به شما كافريم و ميان ما و شما، دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده است، تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان آوريد. (آرى، ابراهيم و مؤمنان، جز اعلام بيزارى، سخنى با بتپرستان نداشتند) مگر سخن ابراهيم به پدرش كه گفت: من براى تو (در صورتى كه دست از دشمنى و كينه با حق بردارى) آمرزش خواهم خواست و در برابر خدا به سود تو، اختيار چيزى را ندارم. (انصاريان)
ب: أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتًا أَحْيآءً وَ أَمْواتًا (مرسلات، 25 و 26)
«حركت انتقالى زمين»
آيا ما زمين را پرنده سريعى قرار نداديم (25) مرده و زنده (26)
اولاً، عنوان «حركت انتقالى زمين» با توجه به معناى لغت «كفاتاً» كه ذيلاً بيان مىشود، با معناى واقعى آيه، سازگار نيست.
1) الكفت: القبض والجمع، قال تعالى: الم نجعل الارض كفاتاً احياء و امواتاً، اى يجمع الناس احياء هم و امواتهم (راغب اصفهانى)
2) الكفات: من كفت الشىء اذا ضمه و جمعه (زمخشرى - كشاف)
3) و كفت الشىء يكفته كفتاً و كفاتاً اذا ضمه، و منه الحديث اكفتوا صبيانكم اى ضموهم الى انفسكم (طبرسى، مجمع البيان)
ثانياً، اين دو آيه در ترجمه، هيچ گونه ارتباطى با يكديگر ندارند.
ثالثاً، «احياء و امواتاً» هر دو جمع هستند و منصوب و در ترجمه، اين نكته ادبى و نحوى رعايت نشده است.[2]
ترجمه مطلوب: آيا زمين را فراگير نساختيم، چه براى زندگان، چه براى مردگان؟ (بهاءالدين خرمشاهى)
9. در ترجمه، رعايت تنسيق و ارتباط آيات با يكديگر ضرورت دارد.
الف: فى بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ اِقامِ الصَّلوةِ وَ ايتآءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (نور، 36 و 37)
در خانههايى است كه خدا اذن فرموده، اينكه نام خدا بلند شود و ياد شود و براى خدا در آن صبح و شام تسبيح گردد * مردانى كه تجارت و معامله، آنها را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، باز نمىدارد. آنها از روزى كه دلها و ديدهها زيرورو مىشود، مىترسند.
در اين ترجمه، چند اشتباه ديده مىشود:
1. فعل «ترفع» مؤنث است، در صورتى كه نايب فاعل آن «خدا» گرفته شده است. اگر چنين بود، بايد مانند «يذكر» مذكر باشد، زيرا نايب فاعل آن «اسمه» است و ضمير مذكر به «اللّه» برگشته است.
2. «يسبح» فعل معلوم است و فاعل آن «رجال» در آيه بعد مىباشد، در حالى كه در اين ترجمه، مجهول ترجمه شده است.
3. در اين ترجمه متعلّق «فى بيوت» روشن نشده است.
ترجمه مطلوب: (اين نور) در خانههايى است كه خدا اذن داده (شأن و منزلت و قدر و عظمت آنها) رفعت يابند و نامش در آنها ذكر شود، همواره در آن خانهها صبح و شام او را تسبيح مىگويند * مردانى كه تجارت و داد و ستد، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات، بازنمىدارد ... (انصاريان)
10. رعايت شأن نزول آيات، براى رسيدن به ترجمه صحيح، ضرورت دارد.
الف: وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النّاسِ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ (بقره، 224)
و خدا را در معرض قسمهاى خود براى آنكه نيكى كنيد و تقوى پيشه نماييد و بين مردم اصلاح كنيد، قرار ندهيد و خداوند شنواى دانايى است.
با توجه به شأن نزول آيه، ميان داماد و دختر يكى از ياران پيامبر به نام عبداللّه رواحه، اختلافى روىداد. او سوگند ياد كرد كه در اصلاح كار آنها هيچ دخالتى نكند. ترجمه ياد شده، صحيح به نظر نمىرسد.
ترجمههاى مطلوب: و خداى را دستاويزى براى سوگندهاى خويش مسازيد، كه نيكى و پرهيزكارى و اصلاح ميان مردم نكنيد، و خدا شنوا و داناست. (مجتبوى)
خدا را وسيله سوگندهاى خويش قرار مدهيد تا از نيكوكارى و تقوا و اصلاح در ميان مردم، باز ايستيد. (آيتى)
اكنون به بيان علامه طباطبايى در الميزان توجه كنيد:
و معنى الآية (واللّه اعلم): و لا تجعلوا اللّه عرضة تتعلق بها ايمانكم التى عقدتموها بحلفكم ان لا تبروا و تتقوا و تصلحوا بين الناس فإنّ اللّه سبحانه لا يرضى ان يجعل اسمه ذريعة للامتناع عما امر به من البر و التقوى و الاصلاح بين الناس، و يؤيد هذا المعنى ما ورد من سبب نزول الآية على ما سننقله فى البحث الروائى ان شاء الله.[3]
[1]. مفردات راغب: اشباه و اقران، كشاف زمخشرى: اصنافاً من الكفار.
[2]. احياء منصوب بانّه مفعول قوله كفاتاً، معناه ان يكفت احياء و امواتاً، فعلى هذا يكون كفاتاً مصدراً، و ان جعلته جمع كفت فيكون العامل فى احياء معناه، و التقدير واعية احياء او تعى احياء طبرسى، مجمع البيان، ج 10، ص 631.
[3]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 222.