درسنامه علوم قرآنى

پدیدآورعلی مختاری

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 831 بازدید
درسنامه علوم قرآنى

على مختارى

درسنامه علوم قرآنى، حسين جوان آراسته، ج‏1، 496 ص، چ نخست، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم،1377خ
علوم قرآن مطابق اصطلاح مرسوم روزگار ما آن دسته از دانش‏هايى است كه مبانى، ابزارها و راهبردهاى فهم قرآن كريم را تسهيل مى‏كند. (1)
علوم قرآن، مباحثى مقدماتى براى تفسير و برداشت از قرآن است. (2)
درسنامه علوم قرآنى، به منظور آموزش سطح متوسط از علوم قرآنى صورت مى‏پذيرد. در طرح مطالب، سعى بر اين بوده است كه حد وسطى، مبناى هر بحث قرار گيرد، به گونه‏اى كه طالبان آشنايى با علوم قرآنى به سادگى و سهولت‏با مجموعه‏اى از اين علوم آشنا گردند. (3)
نويسنده محترم آورده است:
دشوارى چنين كارى بر اساتيد گرامى پوشيده نيست و اينك كه راهى آغاز گشته، انتقادها و يادآورى‏ها و راهنمايى‏هاى شما بزرگواران، بى‏گمان اين مجموعه را گام به گام به نقطه مطلوب خويش نزديك‏تر خواهد كرد. (4)
راقم اين سطور، گرچه از توفيق تدريس و يا مطالعه همه كتاب محروم مانده‏ام و كوچك‏تر از آنم كه مخاطب پيام مؤلف محترم باشم، ولى فروتنى مؤلف محترم اين جرئت را داده كه در اجابت دعوت‏شان آن‏چه را به نظر ناقص مى‏رسد، يادآور شوم تا راهى آغاز شود و چنين مجموعه‏هاى درسى را گامى به نقطه مطلوب، نزديك‏تر كند.
الف) اين اثر ارزشمند، يكى از جامع‏ترين تاليفات فارسى علوم قرآن و سرشار از مطالب سودمند است كه از منابع و مآخذ گسترده و قابل اعتماد، سود جسته و به طالبان علوم قرآنى خدمتى در خور قدردانى تقديم داشته است.
ب) گرچه از افتخار شناخت مؤلف بى‏نصيبم، ولى حسن انتخاب وى را در خدمت‏به كتاب خدا و ترويج فرهنگ آسمانى بين خاكيان و نيز ارائه متنى درسى براى پژوهش‏گران و خادمان قرآن كريم، به وى تبريك و تهنيت عرض مى‏كنم و توفيقات روزافزون‏شان را از ولى توفيق و معلم بيان و نازل‏كننده قرآن مسئلت دارم.
ج) اين اثر ارزنده، براى سه واحد درسى يعنى پنجاه ساعت، سامان يافته و داراى فوايد فراوان و نظم منطقى و چينش متناسب فصل‏ها در ده بخش ذيل است:
نخست: كليات (علوم قرآنى و سير تاريخى نگارش‏ها، عناوين قرآن، معانى قرآن، وجه تسميه، علت علميت قرآن و عربى بودن قرآن).
بخش دوم: تعريف وحى، وحى در قرآن، وحى پيامبران و اقسام آن و چگونگى وحى بى‏واسطه و با واسطه.
بخش سوم: نزول قرآن و بعثت، نزول دفعى و تدريجى، اسباب نزول، آيه و سوره در قرآن و مكى و مدنى.
بخش چهارم: تدوين قرآن در عصر رسول خدا (ص)، جمع‏آورى حضرت على (ع) جمع‏آورى خليفه اول، جمع‏آورى خليفه سوم، اعراب و اعجام قرآن.
بخش پنجم: پيدايش قرائات، عدم تواتر قرائات، احرف سبعه، قرائات سبعه، ضابطه صحت قرائات.
بخش ششم: تحريف‏ناپذيرى قرآن; آراى دانشمندان، دلايل عدم تحريف.
بخش هفتم: اعجاز، تحدى و ابعاد اعجاز.
بخش هشتم: سير نگارش‏هاى ناسخ و منسوخ، امكان و وقوع نسخ
بخش نهم: محكم و متشابه، حكمت وجود متشابه، نمونه‏هايى از متشابهات، تاويل
بخش دهم: هشتاد نكته در باره قرآن كريم.
برخى از امتيازات اين اثر درسى عبارت است از:
1- در ابتداى هر بخش به اهداف مورد نظر اشاره شده است كه ضمن ايجاد انگيزه، نمايى از مباحث را به خوانندگان ارائه مى‏دهد.
2- چكيده مطالب هر فصل، در پايان همان فصل آمده است.
3- در آغاز بخش‏ها، بعضى از منابع مهم و سودمند به سه منظور كتاب شناسى و مطالعه آزاد و پاسخ‏يابى قسمت «پژوهش‏» معرفى شده است اين اثر، تعليقات و بخشى به نام «مطالعه آزاد»دارد.
4- در پايان هر بخش، سؤال‏هايى در دو قسمت پرسش از متن و پژوهش در باره متن طرح شده است.
نويسنده، در كمال حق‏شناسى و فروتنى، نام مصادر و مآخذ مورد استفاده خويش را مكرر ياد كرده و نخواسته است صرفا از تلاش و كوشش آماده ديگران، بدون ذكر نام آن‏ها، كتاب‏سازى كند.
نيز در صدد ارائه متنى مناسب براى تدريس و بى‏غلط به حوزه‏ها است. از اين رو، در نهايت تواضع، ترجمه آيات را از ترجمه استاد فولادوند آورده و براى اصلاح اين اثر از اساتيد استمداد كرده است. و چه به جا است كه هر استادى، منتقدانه تدريس كند و سرانجام، حاصل نقادى‏ها، در اختيار مؤلفان قرار گيرد تا كتاب‏ها تهذيب و تنقيح گردد.
بحمد الله از اين اثر، استقبال گسترده و شايانى شده و با آن كه به تعداد زيادى منتشر شد، باز در آستانه چاپ مجدد قرار گرفته و همين، نمايانگر مزايا و فوايد فراوان اين اثر است.
با نظرى گذرا، از ديدگاه يك متن آموزشى، انتقادهايى به نظر رسيد كه طرح آن‏ها بى‏اثر نيست.
1- حجم وسيع و گسترده اين اثر، به هيچ وجه، شايسته يك متن آموزشى نيست و متون آموزشى بايد پرمحتوا و كم‏حجم باشد.وضعيت كنونى، با كتاب‏هاى كمك آموزشى متناسب‏تر است.
2- لفاظى و عبارت‏پردازى اين اثر، خيلى بيش از مطالب آن است و مى‏توان همين مطالب را در نيمى از اين الفاظ تلخيص كرد.
3- اين اثر، با عنايت‏به آثار گذشتگان، تاليف و مباحث كم‏ارزش -كه در رده‏هاى چندم اولويت قرار دارند- آورده شده است.مثلا اكثر آن، مطالب تاريخى است، ولى مباحث مورد ابتلا و شبهات روز علوم قرآنى وامانده‏اند. همان‏گونه كه بسيارى از مباحث كلامى كتب عقايد مثل برخى نزاع‏هاى بى‏فايده اشاعره و معتزله و شبهه ابن قبه را بايد به موزه تاريخ سپرد، مى‏توان به بسيارى از مباحث تاريخى علوم قرآن، كم‏ترين بها را داد و به جاى آن، به مباحث مهم و مفيد امروزى پرداخت. از اين منظر، مباحث دو سه فصل اواخر كتاب، مفيدتر از مباحث پيشين هستند.
امروزه، شبهه‏هاى فراوانى در ماهيت و ارزش وحى، اهداف قرآن كريم و...مطرح است; مبحث زبان دين، زبان قرآن، تفسير متون دينى، هرمنوتيك كتاب و سنت، روش‏هاى تاويل قرآن،... به شدت مورد ابتلا و از مسائل جنجالى روز است و يك مفسر نمى‏تواند از اين‏ها بى‏خبر باشد.
پيشنهاد مى‏شود كه لجنه‏هايى از اساتيد علوم قرآن و اساتيد كلام حوزه، تشكيل گردد و با مباحثه و همفكرى، مباحث جديد و مورد نياز را منقح و وارد متون درسى كنند. و از طرفى با رعايت اصل اهم و مهم، برخى فصل‏هاى كم‏فايده و يا غير كاربردى را كه فقط ثمره علمى دارند، در موزه تاريخ علم، بايگانى كنند.
در يك سخن، چنان نباشد كه دشمن، بر سر بزند و ما سپر را بر كمر بگيريم! گفتنى است كه مرحوم شهيد صدر،(ره)، در پرداختن به مسائل مورد ابتلا، بسيار موفق بوده است. برخى از نوشته‏هاى ايشان كه در بعضى دانشكده‏هاى بغداد تدريس مى‏شد، به قلم حضرت استاد، سيد محمد باقر حكيم، دام ظله، تكميل و به نام علوم القرآن بارها منتشر شده است. مبحث «شبهه‏هايى در مسئله وحى‏» بسيار غنى‏تر از كتاب‏هايى است كه سال‏ها پس از آن منتشر شد. نيز آقاى محمد باقر سعيدى روشن در كتاب علوم قرآن، در گزينش بهترين سرفصل‏ها، حسن انتخاب داشته است گرچه در كتاب‏شان تنها چهار فصل آمده است.
4- جدول نقل 23 قول در اختلاف آيات قرآن كريم كه اختلاف مسلمانان در 666 آيه را مى‏نمايد، مايه وهن قرآن كريم است. آيا اگر برخى نويسندگان يا مستشرقان سخنى گفتند، ما بايد با اهتمام تمام، كار اشتباه آنان را زنده نگه داريم؟! آيا يك جوان ناآگاه، اگر اين همه تفاوت در شماره آيات را بنگرد كه طبعا همين شبهه در ذهنش مستقر مى‏گردد چه تضمينى هست كه ساير كتاب‏ها را هم بخواند و شبهه‏اش برطرف گردد؟ آيا با ترديد، به سخنان نويسندگان علوم قرآن و مفسران نمى‏نگرد؟ آيا در عصر رايانه، باز هم بايد چشم از قرآن موجود در همه جا ببنديم و منتشر كنيم كه فلانى گفته قرآن 6666 و بهمانى گفته 6000 آيه دارد؟
مسئله قرآن كريم -كه اساس اعتقادات و مايه عقايد اصيل ما است- با متد صرف مير تفاوت دارد و روا نيست‏بگويم: «صرفى‏ها چنين كردند، ما هم‏چنين مى‏كنيم.»!
در اين جا بايد اولا، اصح الاعداد يعنى 6236 كه مشهور هم هست ذكر شود، آن‏گاه به تفاوت‏هاى معقول و اندكى كه در اطراف اين رقم وجود دارد و ملاك تعدد شمارش و رمز اختلاف‏ها، اشاره كرد تا بيش از اين، ذهن خوانندگان مشوش نشود.
5- در يك متن درسى، بايد در نقل مبانى بزرگان، خيلى دقت‏شود.در اين اثر مواردى ملاحظه شد كه سخنان اساتيد به شكلى ناقص، نقل و نقض شده است. مرحوم علامه (قدس سره) نمى‏پذيرد كه ترتيب چينش كنونى تمامى آيه‏ها توقيفى باشد و مى‏فرمايد:
جمهور، بر توقيفى بودن همه آيات اصرار دارند، ولى برخى از آيه‏ها به اجتهاد صحابه تنظيم شده است.
نويسنده با اين كه در ص 154، بند اول ضمن پنج‏خط، بخشى از سخنان مرحوم علامه را خيلى خوب نقل كرده است، ولى در ادامه، «بعض الايات‏» در كلام آن مرحوم را به «آيات فراوانى‏» (5) و تعبيرهاى ذيل، ترجمه كرده است. ترجمه ايشان، چنين است:
«... ملتزم شدن به آنچه علامه (ره) در الميزان فرموده است، پيامدهاى نامقبولى دارد... اگر چنين ترتيبى به صورت گسترده پس از رحلت درهم ريزد و بسيارى از آيات به ترتيبى غير از ترتيب مورد نظر پيامبر (ص) تنظيم گردند، بدون شك، خدشه‏اى بر قداست و مصونيت قرآن وارد گشته است... تغيير و جا به جايى، آن هم در بعد وسيع آن به نوعى تحريف مى‏انجامد... اصل اين عقيده نيز با مبناى علامه (قدس سره) سازگارى ندارد; زيرا، علامه (قدس سره) كه از گستردگى آيات مستثنيات، سخن به ميان آورده است... ترتيب پيامبر (ص) آن هم با اين گستردگى‏» (6) و اصل سخن مرحوم علامه (قدس سره) چنين است:
و ثالثا: ان وقوع بعض الآيات القرآنيه... و يدل على ذالك ...الآيات ...
ببين تفاوت ره از كجا است تا به كجا!; وانگهى مرحوم علامه (قدس سره)، اصلا در مقام بيان اين مطلب نيست كه اجتهاد صحابه، در ترتيب چه تعداد آيه مؤثر بوده، بلكه تنها در مقام رد احراز جمهور بر توقيفى بودن ترتيب تمامى آيات است.
6- در مسئله پيش گفته، نويسنده، صلاح را در اين ديده كه دليل اصلى مرحوم علامه، (قدس سره) را نبيند و به توضيح وى بتازد و چنين بنويسد:
از پيامدهاى چنين التزامى كه بگذريم، اصل اين عقيده نيز با مبناى علامه سازگارى ندارد; زيرا، علامه (قدس سره) كه از گستردگى آيات مستثنيات سخن به ميان آورده است، به استناد و اتكاى روايات غير قابل شمارش اسباب نزول در اين زمينه است. (7)
دليل مرحوم علامه (قدس سره) به اين ترتيب است:
و ثالثا ان وقوع بعض الآيات القرآنية التى نزلت متفرقة موقعها الذى هى فيه الآن لم يخل عن مداخلة من الصحابة بالاجتهاد كما هو ظاهر روايات الجمع الاول و قد تقدمت (8) .
... و يدل على ذالك الروايات المستفيضة ... كان النبى (ص) لا يعرف فصل السورة حتى تنزل عليه بسم الله الرحمن الرحيم... (9) .
... توضيح ذلك ان هناك ما لا يحصى من روايات اسباب النزول (10) .
7- كم‏لطفى ديگر نويسنده در نقل و نقد مبناى مرحوم علامه (قدس سره)در روايات اسباب نزول است كه بين كل روايات يا روايات فراوان خلط نموده و چنين نوشته است:
علامه كه از گستردگى آيات مستثنيات سخن به ميان آورده است، به استناد و اتكاى روايات غير قابل شمارش اسباب نزول در اين زمينه است و اين، در حالى است كه خود ايشان در موارد ديگر، به شدت، اعتبار روايات، اسباب نزول را مورد ترديد قرار مى‏دهد. (11)
اولا: اتكاى آن استاد (قدس سره)، روايات جمع و ... بود نه خصوص اسباب نزول.
ثانيا:مبناى ايشان در باره اسباب نزول را نمى‏توان از رفتار ايشان در سراسر تفسير شريف الميزان و ساير كتاب‏هايش در استفاده از روايات شان نزول، جدا كرد.
ثالثا: بى‏اعتبار دانستن روايات فراوانى از يك باب حتى اكثريت آن‏ها مساوى با نبود روايت قابل اعتماد در آن باب نيست.
رابعا: ممكن است در تك تك روايات مستفيضه يك باب، به علت تنافى و تعارض و... ترديد شود، ولى از مجموعه همان روايات مستفيضه بتوان نكته‏اى استنباط كرد، چنان كه علامه (قدس سره)، استفاده كرده است.
8- برخى ارجاع‏ها، دقيق نيست. به اين موارد برخورد شد: ص 50 پانوشت چهارم در دو مورد الميزان و مجمع البيان; ص 146 پانوشت 2; ص 155 پانوشت، ارجاع به الميزان ج‏11.
9- آدرس و ماخذ برخى مطالب، بيان نشده، مثل پانوشت 3 در ص 50.
10- برخى آدرس‏ها در متن آمده و يك دست نيست، مثل ص 50، ص 176، ص 177.
11- نقل برخى آرا، از منابع واسطه و دست چندم است. اين، موجب مى‏شود، كه مراد گوينده، اندكى ناقص و عارى از قرائن منعكس مى‏گردد. در مثل ص‏58-59، بهتر بود از معجم مقاييس اللغه، ج‏6، ص 93 يا مجمل اللغه، ج‏2، ص 919 نقل مى‏شد.
12- برخى ارجاع‏ها، رجما بالغيب است مثلا در ص 105 آمده است:
حتى بعضى مفسران، عقيده دارند كه هر سوره، يك هدف خاصى را تعقيب مى‏كند و آدرس آن را چنين داده است: «رك: كتب تفسير از جمله الميزان در اوائل تفسير سوره‏ها.» بگذريم كه اصل اين مطلب محل تامل است، ولى اين گونه آدرس، مثل آن است كه حديثى كه در باره نماز است را ارجاع دهيم به كتاب الصلاه جوامع روايى!
13- شايسته است‏يك متن درسى، از اين گونه استدلال‏ها و مطالب بى‏اساس غير برهانى خنك و خطابى، خالى باشد. در ص 102 در بيان معناى «آيه‏» در بند 2 و 4 و 5 مصداق با مفهوم آيه اشتباه شده است و چنين آمده است:

آيه، يعنى آفريده:

(فارسلنا عليهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم آيات مفصلات) [اعراف (7): آيه 133]
بديهى است كه قرآن نمى‏فرمايد طوفان، ملخ، كنه ريز، غوك‏ها و خون را به عنوان آفريده و مخلوقات مفصلات فرستاديم!

مورد ديگر: انبيا و اولياى الهى:

(لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين)[يوسف(12):آيه 7]
سرگذشت انبيا و اوليا، مصداق آيه هستند، نه معنا و مفهوم آن، و اگر در حد و رسم، مصاديق، به جاى معانى ذكر گردد، مثنوى هفتاد من كاغذ شود!

مورد ديگر: معجزه:

(هذه ناقه الله لكم آيه) [اعراف (7): آيه 73]
بديهى است كه اين جا، مثل معناى شماره يك، آيه، به معناى نشانه و علامت و مصداقش ناقه صالح (ع) است. (12)
14- در بيان فلسفه تقسيم قرآن كريم به سوره‏ها آمده است:
يكى از هنرمندى‏هاى قرآن و جنبه‏هاى اعجاز آن، همين تقسيم‏بندى كتاب به قطعات مستقلى به نام سوره است. (13)
اگر تبويب و تفصيل و تقسيم از جنبه‏هاى اعجاز به شمار رود، بايد بيش‏تر مؤلفان امروزى، معجزه‏گر باشند! از قديم تاكنون، نويسندگان، معمولا آثار خويش را با عناوينى چون فصل‏ها، باب‏ها، وصل‏ها، غرر و درر و اسفار، تنظيم مى‏كرده‏اند. اگر به فرض، آيه‏ها، با شماره پياپى مشخص مى‏شد، اعجاز نداشت؟
15- مؤلف آورده است: قرآن را قرآن، يعنى خواندنى نام نهاده‏اند تا اين نام، يادآور حقيقتى عالى باشد و جايگاه ديگر و مصدر اوليه آن را كه لوح محفوظ است و در مقام سخنى از الفاظ و واژه‏ها نيست، به ما گوش‏زد كند... (14)

چگونه از كلمه «خواندنى‏» به بى‏لفظى لوح محفوظ مى‏رسيم؟

16- استدلال عقلى مؤلف بر صيانت قرآن از تحريف قابل خدشه است.او مى‏گويد:
سوم دليل عقلى; قرآن، كتابى است كه براى هدايت و راهنمايى بشر نازل شده است و به تصريح آيات آن، خداوند انسان را از مراجعه به قرآن ناگزير مى‏داند و به ضرورت عقل نيز، بايد معارف دينى و اصول كلى و قانون اساسى اسلام در قالب يك كتاب مدون، همواره در اختيار بشر باشد; همان گونه كه در اديان گذشته نيز وجود داشته است [و بارها تحريف شده است]. حال اين معقول نيست كه خداوند، كتابى را در اختيار بشر قرار دهد، سپس آن را رها كند [لابد نظير تورات و انجيل]، تا هر كس به ميل خود از آن كم نمايد و يا بر آن بيفزايد. به عبارت ديگر اين خود، نقض غرض الهى مى‏شود. [مثل اين همه ظلم و گناه كه در عالم واقع، و نقض غرض تشريعى الهى به دست ديگران مى‏شود] چرا كه در صورت وقوع تحريف! در كتابى كه هدى للناس و نذيرا للعالمين و براى همه عصرها و نسل‏ها است، هدف از انزالش، تامين نگشته و اعتبار آن از بين رفته است. فرضا با سقوط پنج‏سطر از آيات الاحكام، يا آيه‏هايى كه مشابه آن، در جاى ديگر قرآن وجود دارد، هم هادى و نذير بودن بر باقيمانده آيات صدق مى‏كند و هم نعوذ بالله تحريف وانگهى اگر ميليون‏ها نفر عاصى و كافر پيدا شوند و جميع بنى آدم در هر عصر و مصرى، موحد و منقاد نباشند، آيا هدف از ارسال رسل يا خلقت انسان تامين نگشته است؟ وى، در ادامه گفته است:ممكن است گفته شود مسئله هدايت و راهنمايى انسان‏ها از رهگذر كتاب دين، در تورات و انجيل نيز وجود داشته ... اما ويژگى خاص قرآن در خاتميت و مهيمن بودن آن است.اگر خصم شما، مسلم يا معتقد به اين دو صفت قرآن كريم نباشد، اين، چگونه برهان عقلى‏اى خواهد شد؟.
او ادامه مى‏دهد:
از سوى ديگر، با از بين رفتن حجيت و اعتبار قرآن، اعتبار سنت و روايات نيز از بين خواهد رفت، محل نزاع، تحريف موهوم تا قبل از عهد وحدت مصاحف است و از آن به بعد، كافر و مسلم بر مصونيت قرآن اجماع دارند. از طرفى، روايات مربوط به عرضه سنت‏بر قرآن، پس از توحيد المصاحف صادر شده و ناظر به كتاب موجود است.
مؤلف، ادامه داده است:
حجيت گفتار معصومان (عليهم السلام) از حجيت گفتار پيامبر (ص) ناشى شده و حجيت گفتار پيامبر نيز از قرآن كه حجت‏بالذات است (15) .
چرا همانند سال‏هاى آغازين بعثت و يا انبياى پيشين (عليهم السلام)حجيت گفتار معصومان (عليهم السلام) ناشى از ساير معجزه‏هاى آنان نباشد.؟

نكاتى قابل تامل

مؤلف، نوشته است:
1- قرآن، به تدريج، در مدت 20 يا 23 يا 25 سال -به حسب اختلافى كه در مدت اقامت پيامبر (ص) در مكه بعد از بعثت وجود دارد- نازل گشته است (16)
به فرض صحت پنج‏سال اختلاف در مدت نزول قرآن و پنج‏سال اختلاف در مدت اقامت‏حضرت، اختلاف نخست، ناشى از اختلاف دوم نيست، بلكه مسئله انقطاع وحى طبق برخى برداشت‏ها و وجود رواياتى در مدت نزول قرآن و ... نيز در اين مسئله مؤثرند.
2- در باره كاتبان وحى آمده است: «نويسندگان دوران مكه: خلفاى چهارگانه...» (17)
با توجه به اين كه مورخان گويند: هنگام بعثت، باسوادان سراسر جزيرة العرب اندك و كم‏تر از 20 نفر بودند و همگى هم در مكه مكرمه نبودند و از سويى تعصبات و انگيزه‏هاى معلوم، سعى دارد همواره در ميدان فضائل، آن دو نفر نخست را در صدر قرار دهد، كاتب وحى بودن آن دو نفر، آن‏هم در مكه جاى ترديد و تامل دارد.
3- محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است كه پس از بيعت مردم با ابوبكر، على بن ابيطالب (ع) در خانه نشست. به ابوبكر گزارش دادند كه او، از بيعت‏با تو كراهت دارد. ابوبكر آن حضرت را خواست و به او گفت: « از بيعت‏با من سر باز زدى؟ » على (ع) فرمود: « نه; به خدا سوگند! ديدم در كتاب خدا چيزهايى افزوده مى‏شود. پس با خود گفتم كه جز براى نماز، ردا بر دوش نگيرم، تا آن كه قرآن را جمع كنم. » ابوبكر گفت چه كار شايسته‏اى! (18)
4- مناسب بود بر نكات پايانى اين اثر، تعليقه بيش‏ترى بنويسند. مثلا: «70- قديم‏ترين تفسيرهاى شيعه يكى تفسير على بن ابراهيم قمى و ديگر تفسير فرات كوفى است‏» اين دو تفسير، روايى هستند و تفسير زيد بن على بن الحسين (ع)كه چندبار تصحيح و چاپ شده، قديم‏تر است. (19)
در اين فصل، از تفسير التبيان مرحوم شيخ الطائفه (م‏460) نامى نيامده است و از تفاسير مجمع البيان و الميزان و روض الجنان به عنوان تفسير شيعى و از تفسير طبرى و المنير، به ترتيب، با تعبير مهم‏ترين تفسير قديم جهان اسلام و جديدترين و مهم‏ترين تفسير جهان اسلام (اهل سنت) ياد شده است. (20)
اولا: با وجود تفاسيرى چون التحرير و التنوير ابن عاشور، ديگر تفسير المنير مهم‏ترين تفسير نخواهد بود.
ثانيا: برنده جايزه كتاب سال جهانى جمهورى اسلامى نشد، فقط در سال 1372 در خور تقدير شناخته شد و بينهما بون بعيد.
در پايان مواردى از اغلاط چاپى -كه خوشبختانه اندك است- تقديم مى‏شود:
ص 45: لعلى حيكم لعلى حكيم.
ص 252: و در سال 322 و در سال 323.
ص 272: رد نموده‏اند رد نموده‏اند.
ص 250: صحيح السند صحيح السند.
ص 59: حروف عله حرف عله
ص: دفتر فرهنگ و معارف مركز فرهنگ و معارف.

پى‏نوشت‏ها:

1- علوم قرآن، محمد باقر سعيدى روشن، ص 16.
2- درسنامه علوم قرآنى، ص 22.
3- درسنامه علوم قرآنى، ص 23.
4- درسنامه علوم قرآنى، ص 23، (با اختصار).
5- درسنامه علوم قرآنى، ص 154.
6- درسنامه علوم قرآنى، ص 154 155، پانوشت.
7- درسنامه علوم قرآنى، ص 155.
8- الميزان، ج 12، ص 127، ذيل سوره حجر، آيه 9 .
9- همان .
10- الميزان، ج 12، ص 128، ذيل سوره حجر، آيه 9 .
11- درسنامه علوم قرآنى، ص 155 پانوشت.
12- درسنامه علوم قرآنى، ص 102.
13- درسنامه علوم قرآنى، ص 106.
14- درسنامه علوم قرآنى، ص 46.
15- درسنامه علوم قرآنى، ص 320 322.
16- درسنامه علوم قرآنى، ص 85.
17- درسنامه علوم قرآنى، ص 143.
18- درسنامه علوم قرآنى، ص 162.
19- درسنامه علوم قرآنى، ص 488.
20- درسنامه علوم قرآنى، ص 487 489.

مقالات مشابه

تنويع و تقسيم مباحث علوم قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اوسط باقری

علوم تفسيري

نام نشریهحسنا

نام نویسندهجواد محمدی

تقسیم نامه علوم قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهابراهیم اقبال, منصور پهلوان

درآمدي بر فلسفه علوم قرآني

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, احمد قرائی سلطان ابادی, سعید نظری توکلی, علی حقی

علوم قرآني در روايات امام صادق (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهمصطفی صلواتی, فاطمه اسلامی‌نژاد

دکتر گرجی و علوم قرآنی

نام نشریهپژوهش‌های قرآن و حدیث

نام نویسندهآزاده عباسی, مریم حاج عبدالباقی

اشارات علوم قرآنی و تفسیری آیات کتاب دینی و قرآن

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهمسعود رستنده, محمدجعفر شهروزی

چند و چون علوم قرآن

نام نشریهپژوهش و حوزه

نام نویسندهمحمد فاکر میبدی

روش شناسی علوم قرآنی

نام نشریهمیثاق امین

نام نویسندهید‌الله چوپانی