گفتگو با دکتر منصوری لاریجانی و برداشتی از تفسیر راهنما
پيام رسا و جان پرور مقام عظماى ولايت به كنگره عظيم حج در سال گذشته طنين خوش آهنگ و دلنوازى بود كه « مسكّن الفؤاد» همه مؤمنين دردآشنا گرديد. تأكيد ايشان بر « ضرورت ابتكار جهت آفرينش مفاهيم نو در منبع لايزال قرآن مجيد» ما را بر آن داشت كه به جستوجو و غواصى در درياى معارف كلام وحى بپردازيم و از آن رو كه رسالتمان ارتقاى كيفى مباحث مرتبط با زنان است، اختصاصا به اين موضوع پرداختيم. و در اين جهت از برخى اشارات متعدد تفسير راهنماى آيت اللَّه هاشمى رفسنجانى[1] و همچنين محضر گرانمايه جناب آقاى دكتر منصورى لاريجانى بهرهجستيم. حاصل خوشهچينىمان از خرمن جاويد قرآن ارزانى قرآن باوران و قرآن ياوران باد.
قرآن كريم هر لحظه منظرى نو و جلوهاى نوين در چشمانداز عاشقانش قرار مىدهد. اصلا قرآن سخن انسانها نيست كه محصور زمان و مكان شود، بلكه كلام خداست و يكى از نشانههاى اعجاز قرآن تازگى و طراوت هميشگى آن است، نه تنها تازه و باطراوت است بلكه همواره لطائف و مفاهيم نو به بشر عرضه مىكند. فلذا انسان با هر تحليل عقلانى به قرآن بپردازد با دريايى از مفاهيم و معانى عميق مواجه مىشود. مولاى متقيان حضرت على (ع) در نهجالبلاغه درباره عظمت اعجاز قرآن مىفرمايد: « ظاهرُهُ أنيق و باطنه عميق». انيق يعنى ظاهر الفاظ و كلمات و نوع چينش آنها در آيات بسيار زيبا و اعجاب آور است بهطورى كه از اهل فن و اديب مؤدب دل مىبرد و در عين حال، باطن او عميق. يعنى قرآن دو بطون و لايه لايه است. انسان هر لايه و طبقهاى از معانى را طىمىكند مجددا با طبقهاى ديگر مواجه مىشود. در احاديث ما هفت بطن و بعضا تا هفتاد بطن براى قرآن ذكر كردهاند. به قول مولوي:
حرف قرآن را مبين كه ظاهر است *** زير ظاهر باطنى هم قاهر است
زير آن باطن بود بطن دوم *** مىشود در او خردها جمله گم
بنابراين، انسان بايد غواص بحر قرآن شود تا در آن دُرّ معانى را صيد كند والاّ قرائتهاى مفهومى و عقلانى صرف نه تنها انسان را محرم قرآن نمىكند، بلكه مانع و حجاب معانى هم مىشو قرآن علاوه بر حوزه معانى و مفاهيم، حوزه محكمات هم دارد، يعنى محكمات قللى رفيع و بيّن و روشن هستند و مفاهيم عقل بشرى در صراحت آن راهى ندارد. بدين ترتيب، قرائتهاى نوين از قرآن در حوزه مفاهيم هستند كه در آئينه محكمات تعريف مىشوند.
گزيده تفسير راهنما ذيل آيه 57از سوره آلعمران:
5 - قرآن مشتمل بر آيات محكم و متشابه است: « منه آيات محكمات ... و اخر متشهابهات»
6 - آيات محكم، اصل و اساس قرآن است: « منه آيات محكمات هن ام الكتاب» به اصل و اساس هر چيز« اُمّ» گفته مىشود. (مفردات راغب).
7 - آيات محكم قرآن، مرجع فهم و تفسير آيات متشابه است: « منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات» «ام» در لغت عرب به هر چه مرجع چيز ديگرى باشد گفته مىشود. (روحالمعانى، ج 3 ، ص 70 )
8- برداشت از آيات متشابه، بدون ارجاع آنها به آيات محكم جايز نيست: « فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه»
9- امكان دستاويز قرار دادن حق در جهت باطل وجود دارد. « فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
10- پيوستگى و انسجام آيات محكم قرآن: « منه آيات محكمات هن ام الكتاب» از تعبير به « ام» كه مفرد است، مىتوان استفاده كرد كه كليه آيات محكم قرآن، پيوسته و داراى انسجام است.
11- افراد منحرف (كجانديشان)، دنبال كننده آيات متشابه، براى ايجاد فتنه هستند. « فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
12- قلبهاى منحرف، منشأ فساد و فتنه هستند. « فأمّا الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
13- سوء استفاده منحرفان از قرآن، در جهت ايجاد فتنه: « فاما الذين فى قلوبهم زيغ ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
15- عدم جواز فتنه جويى و تأويل نادرست از قرآن « فاما الذين فى قلوبهم زيغ ... ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله»
16-منحرفان، به منظور تأويل محكمات، متشابهات را دنبال مىكنند: « فاما الذين فى قلوبهم زيغ ... ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله» بنابراين كه ضمير در « تأويله» ارجاع به « ام الكتاب » شود كه عبارت است از آيات محكم.
30 - كارايى هر يك از آيات محكم و متشابه، در تربيت انسان: « كل من عند ربنا» هر كدام از آيات محكم و متشابه، ناشى از مقام ربوبيت خدا ( من عند ربنا) است. بنابراين هر دو دسته، براى تربيت است.
31 - كجانديشى و گرايش قلب به باطل ،مانع از ژرفنگرى در علم است. « فاما الذين فى قلوبهم زيغ ... والراسخون فى العلم» از مقابله دو گروه ( كجانديشان و راسخان در علم) استفاده شده است.
32- وجود معارفى در قرآن كه فهم آن تنها در اختيار گروه خاصى است: «و ما يعلم تأويله الا اللَّه والراسخون فى العلم».
33ـ رسوخ در علم، زمينه ايجاد روحيه تسليم در برابر خدا و آيات اوست: « والراسخون فى العلم يقولون امنا به»، و همچنين لحن آيه، دلالت بر تسليم ايشان دارد.
34 - جز خردمندان، كسى قدرت درك ويژگىهاى آيات محكم و متشابه را ندارد: « و ما يذكّر الا اولوالباب» ظاهرا مراد از متعلق »ما يذكّر«، مطالب عنوان شده در همين آيه است.
41- لزوم ايمان توأم با عمل به آيات محكم و ايمان به آيات متشابه بدون مبنا قرار دادن آن براى عمل: « منه آيات محكمات و اخر متشابهات» امام صادق (ع) : « ان القرآن فيه محكم و متشابه فاما المحكم فنؤمن به و نعمل به و ندين و اما متشابه فنؤمن به ولا نعمل به« و هو قول اللَّه تبارك و تعالى: «فاما الذين فى قلوبهم....».
در مورد اشتراك زمين با زن در واژه « حرث» بايد گفت كلمه حرث مصدر است و به معناى زراعت مىباشد. نه به معناى زمين. زمين از آن جهت كه حاصلخيز و زنده براى پرورش دانهها و بذرهاست، او را حرث گويند. زن پرورشگاه بذر انسانهاست. چنانكه در آيه 223سوره بقره مىخوانيم: « نساءكم حرث لكم فأتوا حرثكم انّى شئتم». بدين ترتيب مزرعه آدميت است نه تنها آدم، يعنى نه تنها تكوين جسم بلكه تعالى روح فرزند هم از زمان صورتبندى در رحم مادر آغاز مىشود. پس بهتر است حرث را محل تجلى و دميدن روح از ناحيه خدا در انسان بدانيم و اگر زن نشد قطعا نسل آدمى منقطع مىشود. همان طور كه اگر كشتزار نباشد بذرى در خاك نشو و نما نمىكند. اگر زنان از مجموعه جامعه حذف شوند، هيچ انسانى در كره خاكى بر جاى نخواهد ماند. پس « حرث» به مفهوم جديد عبارت است از هويت و جوهر حيات بشريت ميثاق غليظ همان عهد و پيمانى است كه در هنگام عقد ازدواج از شوهر مىگيرند و اين در آيه 21سوره نساء آمده است: « و اخذن منكم ميثاقا غليظا». البته انحصار صريح اين حق به زن حكايت از اهميت مقام زن در اسلام دارد، زيرا اسلام مىخواهد زن به عنوان زيباترين گوهر خلقت مورد بىتوجهى مرد قرار نگيرد. از اين جهت، با گرفتن پيمان سخت از مرد او را ملتزم به رعايت حقوق زن مىكند. امام باقر (ع) ميثاق غليظ را پيمان خوشرفتارى و مهربانى مرد نسبت به زن مىداند.
گزيدهاى از تفسير راهنما ذيل آيه 223از سوره بقره:
1- زن، كشتزار بذر انسان است: « نساؤكم حرث لكم»
2 - عقيم نبودن، از ويژگىهاى زن شايسته و كامل است: « نساءكم حرث لكم». از خصوصيات مهم زن، قابليت بارور شدن او براى بقاى نسل است. بنابراين، چنانچه زن نازا باشد، فاقد اين ويژگى مهم است و طبعا چنين زنى از جهت طبيعى كامل نخواهد بود.
3- توالد و تناسل، از فلسفههاى مهم آميزش جنسى است: « نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم و قدموا لانفسكم». اولا از بين تمامى اهداف آميزش، تنها به توالد و تناسل (حرث) اشاره مىكند و ثانيا مراد از جمله « و قدموا لانفسكم»، بنابر نظر برخى از مفسران، فرزند است
4- جواز آميزش با همسران، به هر صورت و كيفيتى: « نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم» بنابراين كه « انى« به معناى « كيف» باشد.
8- لزوم دقت در انتخاب همسر و مراعات آداب آميزش، براى بوجود آمدن فرزندان صالح: «نساءكم حرث لكم .... و قدموا لانفسكم». دقت كشاورز در انتخاب زمين مورد كشت و نيز سعى تمام در بوجود آوردن شرايطى براى به ثمر نشاندن محصولى عالى، از وجوه مشابهت بين همسر و كشتزار است كه مىتواند مورد نظر آيه باشد.
9- لزوم بهرهگيرى از روابط زناشويى و خانوادگى، در جهت ذخيره و تقديم اعمال خير براى آخرت: «فأتوا حرثكم انى شئتم و قدّموا لانفسكم» از اينكه در پى سخن از »حرث« بودن زنان، توصيه به پيش فرستادن اعمال خير شده است استنباط مىشود كه زندگى از نظر قرآن بايد در مس رسيدن به بهرههاى اخروى و انجام اعمال نيك قرار گيرد.
13- هشدار الهى به مردان، نسبت به رعايت احكام الهى در محيط خانواده: « نساؤكم حرث لكم... و اتقواللَّه واعلموا انكم ملاقوه » امر به تقوا و توجه دادن انسانها به ملاقات خدا (روز پاداش و كيفر) پس از بيان احكامى درباره زندگى، مىتواند هشدارى باشد به آنان كه احكام الهى را مراعات نمىكنند. [2]
گزيدهاى از تفسير راهنما ذيل آيه 21از سوره نساء:
8- لزوم پايبندى به تعهدات و پيمانها: « و كيف تأخذونه.... و اخذن منكم ميثاقا غليظا».
9- بازپسگيرى مهريه زنان، شكستن پيمان محكمى است كه همسران با شوهران خويش بستهاند: «وكيف تأخذونه و قدافضى بعضكم الى بعض و اخذن منكم ميثاقا غليظا».
10- برانگيختن وجدان انسانى از روشهاى قرآن براى ايجاد تعهد نسبت به رعايت پيمانهاى زناشويى است: « و كيف تأخذونه .... و اخذن منكم ميثاقا غليظا»
11- مهريه، حقى براى زن در قبال آميزش و پيمان زناشويى است: « و كيف تأخذونه و قدافضى» جمله « وقدافضى» كه كنايه از آميزش است، و جمله « اخذن منكم» كه دلالت بر عقد زناشويى مىكند، بيانگر اين است كه زن در قبال آن دو، مالك مهريه است.
12-عقد نكاح پيمان استوارى است كه زن از مرد گرفته است: « واخذن منكم ميثاقا غليظا». امام محمدباقر (ع) درباره ميثاق در آيه فوق فرمود: « الميثاق، الكلمة التى عقد بها النكاح...»
13- زندگى پسنديده با همسر يا آزاد گذاردن وى با رفتار نيك، پيمان زن از مرد به هنگام ازدواج است: « و اخذن منكم ميثاقا غليظا». از امام محمد باقر (ع) درباره « ميثاق» در آيه فوق چنين نقل شده است كه: « الميثاق الغليظ، هو العهد المأخوذ على الزوج حالة العقد من امساك بمعروف او تسريح باحسان».
در قرآن كريم، نه در حوزه مفاهيم، بلكه در قالب احكام معين به حقوق خانوادگى و اجتماعى و سياسى زن كاملا توجه شده است. زن از آنجا كه مظهر عطوفت و مهربانى است به راحتى مىتواند بين اعضاى خانواده روابط سالمى برقرار كند و بسيارى از مشكلات را با حوصله و خوش رفارى حل و فصل نمايد. روى گشاده و باز او آتش خشم شوهر را به راحتى خاموش مىكند و آثار ناشى از خستگى كار روزانه را از چهره مرد مىزدايد و ناسازگارىهاى موجود بين فرزندان را به مدارا و هميارى مبدل مىسازد. به هر حال، دلسوزى و حسن خلق زن به راحتى اركان خانورا حفظ مىكند. به همين دليل، خداوند متعال تأكيد مىكند كه زن بايد دامن خود را كه مظهر پاكى، صفا و حريم حفظ اخلاق و روابط صميمى خانواده است به خوبى حفظ كند و نسبت به شوهر فروتن و خوش رفتار باشد: « فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللَّه» زنان در مقابحقوقى كه خداوند براى آنها مقرر فرموده است بايد نيكوكار و فروتن در مقابل همسر بوده و نگهبان دامان خود و اموال شوهر خويش باشند. اسلام از جهات مهمى به حقوق زن و اعطاى هويت مستقل به او در برابر مرد توجه كرده است. به طورى كه زن مىتواند آزادانه در مسائل سياسى،اجتماعى و اقتصادى مشاركت داشته باشد و رأى و نظر او در تصميمگيرىهاى مهم سياسى و تدابير اجتماعى در كنار آرا و نظرات مردان قابل توجه است. هيچ كس نمىتواند حق مشاركت عمومى و نظرات آنها را زير پا بگذارد يا خواست و عقيده خود را بر آنان تحميل نمايد. نگاهى كوتاه به نقش حضرت زهرا (س)در عرصه سياست و دفاع از حريم ولايت و همچنين نقش حضرت زينب (س) در ادامه نهضت عاشورا از مصاديق روشن حضور و مشاركت زنان در عرصه سياسى و اجتماعى بحساب مىآيند و همچنين تعريف حضور زن در نظام جمهورى اسلامى و حضور فعال آنان در همه عرصهها قابل توجه است. اما روش قرآن و اسلام در تعريف اين حضور منوط به حفظ حرمت و شخصيت معنوى زن است كه زنان مسلمان و حتى ساير زنان عالم بايد بر اين توجه و عنايت الهى همواره شاكر باشند.
از كرامتهاى خاص زن اينكه قرآن او را كانون آرامش خانواده و اجتماع مىداند « و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنواليها و جعل بينكم مودّةً و رحمةً ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» و از آيات لطف خدا آن است كه براى شما از جنس خودتان جفتى بيافريد كه مايه آرامش و انس و رأفت شما واقع شود و اين براى مردم با فكر، دليل علم و حكمت آشكار حق است.
به راستى حكمت زيباى حق اين است كه اگر زن از بهداشت روانى واخلاقى برخوردار باشد، زندگى آرام و سالمى را بنا مىكند و در اعماق وجود مرد و فرزندان بذر مهر و مهربانى مىپاشد، به همين دليل، زن از جمله آيات خداوندى محسوب مىشود. بدين ترتيب، اگر بگوييم كه زن با ظهور اسلام هويت پيدا كرده و از حقوق فردى و اجتماعى بهرهمند شده است سخنى به عدل و انصاف گفتهايم. نگاهى هر چند محدود و مختصر به تاريخ حيات زن و برخورد مكاتب و اقوام گذشته با موجوديت زن، كمّ و كيف ادعاى ما را روشنتر مىكند. در دوران توحش، ارزش و منزلت زن رديف حيوانات اهلى و ابزار كار و توليد بوده است و زمانى هم براى ارضاى شهوات و كارهاى پست از او بهره مىجستند و در مقابل اين همه كار طاقت فرسا از كمترين حقوق خانوادگى و اجتماعى محروم بود. نه اختيارى در خانه و تصرف ثروت داشت و نه نقشى در تربيت فرزندان و نه از نعمت علم و دانش بهرهمند بود. بلكه همچون ابزارى بىاراده در دست مردان اسير بود و به انجام كارهاى مغاير با اقتضاى فطرت خويش مجبور مىشد. متأسفانه در دوران قبايل نيمه وحشى اعتقادات شومى نسبت به زن وجود داشت و افراد قبايل عمل به آن را از وظايف مذهبى خود مي دانستند. صاحبان و مروّجان اين تفكر نه تنها حقوق و حرمت زن را ناديده مىگرفتند، بلكه در اصل وجود زن نيز قضاوتى ناروا داشتند. به طورى كه او را آفريده شيطان مىدانستند و روح انسانى و آخرتى براى او قائل نبودند و او را مظهر پليدى و ابزار اغواى شيطان مىپنداشت از اين جهت آزار و اذيت او رإ بهترين عمل در پيشگاه معبود خويش قلمداد مىكردند و به دليل همين تفكر بود كه دختران را زنده به گور مىكردند تا دامنه شيطان گسترش نيابد. در كشورهاى اروپايى اگر چه زن انسان شناخته شد اما به شكل ناجوانمردانهترى به اسارت جديد گرفتار آمد و همچنان از مزاياى اجتماعى محروم ماند، به طورى كه از حقوق فردى بىبهره بود، حق انتخاب شوهر نداشت و هر كسى را كه والدين دختر مىپسنديدند او هم به ناچار بايد به شوهرى مىپذيرفت و حتى تصرفى در اموال و اولاد خود نداشت و در كارهاى سخت محيط خانواد امور زراعى به عنوان ابزار از او استفاده مىشد. « هانرى هشتم» طبق فرمانى زنان را از مطالعه كتاب مقدس ممنوع داشت و طبق قانونى كه حدود سال 1850وضع گرديد زنان در شمار اتباع كشور به حساب نمىآمدند، حقوق شخصى نداشتند و مالك اموال خود و حتى لباسهايى كه به تن داشتند نبودند. در كشورهاى فرانسه و ژاپن اموال موروثى را خاص پسران و در غياب آنها نوادگان و در صورتى كه فرزند ذكور نباشد متعلق به ذكور ديگر طبقات فاميل مىدانند و اموالى كه شخص متوفا در اثر كسب و كوشش به دست آورده نيز متعلق به پسران است، ولى در صورتى كه پسرىوجود نداشته باشد در اختيار دختران قرار مىگيرد. مشروط به اينكه دختران ازدواج نكرده يا از شوهرانشان طلاق گرفته باشند كه اين بر اساس ماده 1970قانون در ژاپن است، به اين ترتيب دختران سهم الارث ناچيزى دارند. بعد از انقلاب صنعتى و توسعه كارخانهها و دستگاههاي توليدى، صاحبان سرمايه با كمبود نيروى انسانى مواجه شدند و نيروى زن را در اين راستا براى تأمين كمبودها بسيار عظيم يافتند. لذا با طرح شعار آزادى زن، زنان را از محيط خانواده به شهرها و مراكز صنعتى كشانيدند. ديرى نپاييد كه كار خسته كننده و طاقتفرسا در كنار دسگاههاى عظيم صنعتى و استفاده نامشروع و آميزش نارواى مردان، زنان را از هر نوع دلخوشى و سلامت اخلاقى و عاطفى محروم ساخت. شايد همين چند نمونه براى شناخت اوضاع تأسف بار در دنياى گذشته و امروز غرب كافى باشد. با اين زمينه ذهنى، اگر به جايگاه زن در اسلام بپردازي بهتر مىتوانيم در مورد آنچه اسلام به مظلومترين قربانى تاريخ بخشيده است قضاوت كنيم. به طورى كه موقعيت زن در اين دو انديشه از عدم است تا وجود، از قعر حقارت است تا قله عزت، از ظلمت است تا نور و بالاخره از بندگى است تا آزادگى. نكته جالب توجه اينكه اسلام درسرزمينى پيام آزادى و اصالت زن را بر پيامبرش نازل كرد كه خريد و فروش زن به عنوان بخشى از ابزار و وسايل زندگى امرى متداول بود و دختر داشتن در اغلب قبايل عرب براى خانوادهها مايه ننگ و سرافكندگى بود و زنده به گور كردن دختران معصوم مايه افتخار و عزت. نفوذ افكار قبايل نيمه وحشى نيز مردان را در تحقير و سركوب زنان تشويق مىكرد. در چنين فضايى اسلام ظهور مىكند و اولين گام او در احياى حقوق زن و اصالت و تساوى او در خلقت با مردان است. پيامبر گرامى اسلام (ص) از جانب خدا فرياد بر مىآورد كه: «پروردگار شما همه را از نفس و آفريد و از همان ريشه، نهال وجودى زن را بياراست.» با اين پيام، عملا به دفاع از حقوق زن در مقابل افكار پوسيده و شومى مىپردازد كه زن را مخلوق شيطان دانسته و روح انسانى براى او قايل نبودند. در حالى كه بر اساس قواعد حقوقى حاكم بر خانواده زن جايگاه خاصى دارد كه از جمله آن برخورد خوب و خوشرفتارى با آنان است. چنانچه در آيه 19از سوره نساء مىفرمايد: « و عاشروهن بالمعروف«. يعنى به زنان با احترام برخورد كنيد و حرمت آنان را هيچ گاه نشكنيد. يا مىمايد مرد بايد حافظ و تكيه گاه مطمئنى براى زن باشد: « الرّجال قوّامون على النساء». اين آيه بدين معنا نيست كه زن در محيط خانه استقلالى نداشته باشد. مفهومش اين است كه قوام زندگى جمعى را بايد بىدغدغه براى زن فراهم كرد. همان طور كه زن بر اساس اصل مودّت بايد نيازهاى اخلاقى و عاطفى خانواده را تأمين كند و امانتدارى و صداقت و حسن خلق از سوى زن، شيرازه خانواده را تشكيل مىدهد. محور صلح خانواده، زن است و مردم بايد آن را قدر بدانند و حريم آن را نشكنند. چنان كه در سوره طلاق آن را نهى كرده است: « ولا تمسكوهنّ ضرارا لتعوا». از همه مهمتر، قرآن زن را زينت مرد و مرد را زينت زن قلمداد مىكند و هويتى يگانه به آنها مىبخشد. چنانكه فرمود: « هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنَّ» (بقره - آيه 28 )
[1] همان گونه كه قرآنآشنايان آگاهد تفسير راهنما اثر استاد گرامى آيت اللَّه هاشمى رفسنجانى به صورت متن نگارشى مسلسل نيست، بلكه به صورت نكات استخراجى از آيات، در ذيل هر آيه شماره بندى شده است و ما در اين اقتراح صرفا نكات مرتبط با پاسخ هر سؤال را برگزيدهايم.
[2] قرآن صراحتاَ به مردان هشدار مي دهد كه نسبت به رعايت احكام الهي در محيط خانواده ، تقوا را رعايت كنند.