ختم نبوت توسط حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ضروریات دین مقدس اسلام است و یكی از زوایای این بحث پرداختن به علل تجدید نبوت و ختم آن می باشد كه در این مقاله به صورت مختصر به آن می پرداخته می شود.
1. از قرآن كریم استفاده میشود كه جریان نبوت جریان واحدی است هم از آن جهت كه همه انبیاء از طرف خدای واحد مبعوث شدهاند و هم از این نظر كه اساس دعوت انبیاء اساس واحدی است، محتوای نبوت كه به نام دین نامیده میشود مبتنی بر این اصل است كه باید خدا یگانه را پرستید و از او پیروی نمود.[1]
2. با توجه به مطلب فوق میتوانیم بگوییم كه اساس همه ادیان آسمانی یك چیز بیشتر نیست و آن تسلیم بودن در برابر خداست به دیگر سخن میتوان گفت كه همه ادیان آسمانی یك دین هستند و آن اسلام است. البته این مطلب بدان معنا نیست كه در محتوای وحی نسبت به همه انبیاء در همه زمانها و مكانها هیچ گونه اختلافی وجود نداشته، چون ممكن است پارهای از جزئیات احكام در زمانها و مكانها یا اقوام مختلف تفاوت داشته باشد ولی اساس همهآنها یك چیز است لذا قرآن كریم فرمود: «ان الدّین عندالله الاسلام»[2] یعنی دین نزد خدا همان اسلام است، پس روح دعوت انبیاء همین اسلام است.[3]
3. با توجه به نكته قبل باید گفت:گرچه اسرار نهفته و نگفته فراوانی ممكن است برای این مسئله (تجدید و تعدد انبیاء) وجود داشته باشد كه به دست آوردن و كشف آن اسرار و حكمت تجدید نبوت به طور قطعی میسور و مقدور كسی غیر از معصومین ـ علیهم السلام ـ نخواهد بود. اما بر اساس ظواهر برخی آیات، در این باره مطالبی قابل طرح است:
الف) در سوره مائده فرمود: «لكل جعلنا منكم شرعه و منهاجاً و لو شاءالله لجعلكم امهً واحده و لكن لیبلوكم فی ما اتیكم»[4] یعنی برای هر گروهی از شما شریعت و روشی نهادیم و اگر خدا میخواست همه شما را یك امت میساخت ولی خواست شما را به وسیله آنچه به شما داده آزمایش كند. در این آیه مباركه به عنصر امتحان و آزمایش اشاره شده. برخی از بزرگان با طرح این آیه گفتهاند: «حكمت الهی اقتضا كرده كه كم و بیش اختلافاتی بین احكام باشد با این احكام (شریعتهای متفاوت) مردم مورد آزمایش قرار گیرد، ابزار آزمایش یك امت چیزی بوده و ابزار آزمایش دیگران چیز دیگر. و در همین راستا در آیه دیگر فرمود: «لكل امهٍ جعلنا منسكاً هم ناسكوه فلا یناز عنك فی الامر»[5] یعنی برای هر امتی آیینی نهادیم تا بدان عمل كنند، پس در این كار با تو مجادله نكنند و مردم را به پروردگار خود دعوت كن.[6]
ب) در آیه دیگر آمده: «اذ ارسلنا الیهم اثنین فكذبوهما فعززنا بثالثٍ» یعنی آنگاه كه دو نفر (فرستادگان) سوی آنان فرستادیم آن دو را تكذیب كرده و دروغ گو پنداشتند تا با فرستادن (رسول) سوم آنان را تأیید كردیم. از این آیه به دست میآید یكی از دلایل تعدد و تجدید انبیاءآن بوده كه بشر طغیانگر حاضر به تسلیم در برابر انبیاء نمیشدند و آنان را تكذیب میكردند خداوند با فرستادن پیامبر دیگر حرف پیامبر قبلی را مورد تأیید قرار میداد و از این رهگذر بشر را وادار به پذیرش حق میكرد.
ج) یكی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء ـ علیهم السلام ـ این بوده كه وقتی پیامبری توسط دشمنان توحید به قتل میرسیده است خداوند پیامبر دیگر را برای هدایت بشر میفرستاده است لذا در برخی از آیات آمده: «و قتلهم الانبیاء بغیر حق» یعنی كشتار ناحق آنان (بنیاسرائیل) از انبیاء... و در آیه دیگر فرمود: «فلم تقتلون انبیاء الله» یعنی پس چرا پیش از این پیامبران خدا را میكشتید؟
د) در برخی از روایات آمده:
ما پیامبران الهی به اندازه عقل و خرد مردم با آنان سخن میگویم. از این گونه روایات میتوان به دست آورد كه بشر به تدریج رشد فكری و عقلی و دانش و معرفتشان افزایش یافته و یا نحوه زندگی فردی و اجتماعیشان به تدریج تكامل پیدا كردهاند خداوند به حسب شرایط در هر زمان و مكان احكام خاصی را به وسیله پیامبری خاص برای هدایت بشر فرستاده است.
هـ ) یكی از دلایل تعدد و تجدید انبیاءآن است كه خداوند با فرستادن انبیاء متعدد زمین را از خالی بودن از حجت حفظ كرده چنان كه در كلام امیر مؤمنان آمده: «و لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل او كتاب منزل او حجهلازمه او محجه قائمه»[7] یعنی خداوند سبحان خالی نگذاشت مردم را از نبی فرستاده شده یا كتاب نازل شده یا حجت ضروری یا روشی استوار. اما بعد از خاتم انبیاء این حقیقت (وجود حجت در زمین) با وجود ائمه ـ علیهم السلام ـ تأمین شد كه اكنون پرچم دار خلافت الهی حضرت مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ است.
4. شهید مطهری در یك تحلیل جامع كه هم سرّ تجدید نبوت و هم اینكه چرا نبوت به خاتمیت منجر شد بیانی خوب دارد از جمله میگوید: با این كه نبوت یك جریان پیوسته است و پیام خدا یعنی دین یك حقیقت بیشتر نیست، علل تجدید نبوتهای تشریعی و تبلیغی و ظهور پیامبران پیاپی و متوقف شدن همه آنها بعد از ظهور خاتم انبیاء این است كه: اولاً بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فكری قادر به حفظ كتاب آسمانی خود نبودند، معمولاً كتب آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار میگرفت و یا به كلی از بین میرفت از این رو لازم میشد كه این پیام تجدید شود. زمان نزول قرآن با دورهای كه بشریت كودكی خود را پشت سر گذاشت و مواریث علمی و دینی خود را میتواند حفظ كند و لهذا در آخرین كتاب مقدس یعنی قرآن تحریفی رخ نداده و مسلمین از ساعت نزول هر آیه عموماً آن را در دلها و در نوشتهها حفظ میكردند به گونهای كه امكان هرگونه تغییر و تبدیل و تحریف و حذف و اضافه از بین میرفت لهذا دیگر تحریف و نابودی در كتاب آسمانی رخ نداد و این علت كه یكی از علل تجدید نبوت بود منتفی گشت. ثانیاً: در دورههای پیش بشریت به واسطه عدم بلوغ و رشد قادر نبود كه یك نقشه كل برای مسیر خود دریافت كند و با رهنمای آن نقشه راه خویش را ادامه دهد لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایی شود و راهنمایانی همیشه او را همراهی كنند ولی مقارن با دوره رسالت ختمیه و از آن به بعد این توانایی كه نقشه كلی دریافت كنند برای بشر پیدا شده است و برنامه دریافت راهنماییهای منزل به منزل و مرحله به مرحله متوقف گشت. علت تجدید شریعتها علاوه بر علت پیش (نابودی یا وقوع تحریف در كتب آسمانی) این بود كه بشر قادر نبود برنامه كلی و طرح جامع خود را دریافت نماید با پیدایش این امكان و این استعداد، طرح كلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و این علت تجدید نبوتها و شرایع نیز منتفی گشت علمای امت متخصصانی هستند كه با استفاده از نقشه كلی راهنمایی كه اسلام به دست میدهد و با تدوین و تنظیم آئیننامهها راه را نشان میدهند .
ثالثاً: غالب پیامبران بلكه اكثریت قریب به اتفاق آنها پیامبر تبلیغی بودهاند نه تشریعی، پیامبران تشریعی شاید از انگشتان یك دست تجاوز نكنند. كار پیامبران تبلیغی ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود كه حاكم بر زمان آنها بوده است علمای امت در عصر خاتمیت كه عصر علم است قادرند با معرفت به اصول كلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مكان آن كلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مكانی تطبیق دهند و حكم الهی را استخراج كنند.[8]
[1] . مصباح یزدی، راه و رهنماشناسی (معارف قرآنی 5 و 4)، ص 212، نشر مؤسسه آموزشی امام خمینی قم، چاپ 2، سال 1379 ش.
[2] . سوره آل عمران، آیه 19.
[3] . مصباح یزدی، راه و رهنماشناسی، ص 214، نشر پیشین.
[4] . سوره مائده،آیه 48.
[5] . سوره حج، آیه 67.
[6] . مصباح یزدی، راه و رهنماشناسی، ص 234، نشر پیشین.
[7] . نهجالبلاغه، خطبه 1.
[8] . مرتضی مطهری، مجموعه آثار، 2، ص 184، نشر صدرا، چاپ 8 سال 1378 ش.