اين حقيقت كه قرآن كريم معجزه جاويد و اثباتكننده حقانيت و اصالت دين مبين اسلام است، مستلزم نو به نو بودن ميوه اعجاز اين شجره طيبه است. اساساً، معجزه چيزي است كه اثبات آن هرگز محتاج دفاع متعصبانه نبوده، ولي نيازمند استدلال و برهان مبين است، آنهم از موضعي در نهايت متانت و تحمل، چرا كه آن كتاب، خود مبين است، به منظور تبيين حقيقت آمد، و لذا نيازي به دست و پا زدنهاي ما و... ندارد.
منطبق بر سيرة قرآن عزيز، كه خود به طرح انواع اتهامات عليه خود، پيامبر، واسطه انتقال پيام و... ميپردازد و با نهايت متانت و قويترين استدلال پاسخگو ميشود، ما خود را مجاز به محاجه، گفتمان قرآني و پاسخ به اتهاماتي نظير دروغگويي نسبت به پيامبر گرانقدر اسلام ميبينيم.
زيبايي مقاله ذيل فقط محدود به اين نميشود كه هر دو بعد بهروز بودن اعجاز قرآن، و نيز دفاع از پيامبر اكرم (ص) و قرآن كريم را مشتمل ميشود، بلكه حلاوت كشف ابعاد شگرفي از اعجاز قرآن كه فقط در زمان حال خود را عيان ساخته و نيز دفاع بسيار منطقي و مجابكننده يك تازه مسلمان نوانديش غربي (Mr.Garry Miller) را نيز در پي دارد.
مضافاً، از آنجا كه اين مقاله محصول كاوش بخش اينترنت هفتهنامه گلستان قرآن در آن شبكه جهاني است، خدمتگزاران قرآني را به شناخت و تأمل افزونتر به ماهيت پديده سرنوشتساز اينترنتي و نقش بيبديلي كه ميتواند در تبليغ و ترويج معارف قرآن با زبان و جلوههاي بهروز آن ايفا كند، رهنمون ميشود.
به دليل حساسيت موضوع مربوط به قرآن، در ترجمه اين مقاله از روش ترجمه مطلق اجتناب، و سعي شده تأكيدهاي نويسنده (كه در ترجمه از زبان انگليسي به فارسي معمولاً براي رواني مطلب تغيير مييابد) حتيالمقدور حفظ شود؛ اگرچه دقت و زحمت بيشتر خواننده را برميانگيزد. بديهي است انتشار اين مقاله به معناي عاري بودن آن از برخي خطاهاي جزئي احتمالي نيست.
قرآن، نه تنها توسط مسلماناني كه نسبت به آن يك فهم اجمالي داشته و سپس مجذوب آن شدهاند، حيرتانگيز ناميده شده، بلكه توسط غير مسلمانان نيز به همين عنوان ملقب گشته است. در حقيقت، حتي افرادي كه نسبت به اسلام نظر منفي داشتهاند نيز آن را شگفتآور ميخوانند.
آنچه غيرمسلماناني كه اين كتاب را اجمالاً بررسي كردهاند، حيرتزده كرده اين است كه قرآن چنان كه انتظار نداشتهاند بر ايشان نمايان گشته است.
مفروض آنان چنين است كه يك كتاب قديمي را كه از چهارده قرن پيش و از بيابان عربي آمده پيشرو دارند؛ لذا انتظار دارند برخي چيزها را با ديدگاه يك كتاب قديمي از اين بيابان بنگرد و سپس دريافتند كه همواره برخلاف انتظارشان بوده است.
مضافاً، از مفروضات اوليه مردم چنين است كه يك كتاب قديمي كه از بيابان آمده لاجرم بايد درخصوص بيابان سخن بگويد. البته قرآن از بيابان سخن گفته است و برخي عباراتش بيابان را توصيف ميكند. اما همچنين درخصوص دريا نيز ميگويد، آنچنان كه گويي در ميان يك طوفان در ميان دريا بوده است.
چند سال قبل در تورنتو داستاني بهدست من رسيد درباره مردي كه در دريانوردي بازرگاني بهسر ميبرد و زندگيش در دريا سپري شده بود. يك مسلمان ترجمهاي از قرآن را براي مطالعه به او داد. آن دريانورد هيچ چيز درباره تاريخ اسلام نميدانست اما به خواندن قرآن علاقهمند شده بود. هنگامي كه مطالعه آن را به اتمام رسانيد، به آن مسلمان بازگرداند و پرسيد: «اين محمد(ص) يك دريانورد بود؟» او مجذوب چگونگي توصيف قرآن از طوفان دريايي شده بود.
هنگامي كه به او گفته شد: «خير، در حقيقت محمد(ص) در بيابان زندگي كرده است»، اين براي وي كافي بود و درجا اسلام آورد. او به شدت مجذوب اين توصيف قرآن گشته شده، زيرا خود در طوفاني در يك دريا بهسر برده بود، و ميدانست هركس كه اين توصيف را نوشته است، حتماً در يك طوفان دريايي بهسر برده است. اين توصيف: «يك موج، بالاي آن موج ديگر و بالاي آن نيز ابرها»، به مثابه تصور يك فرد از طوفان دريايي نيست، بلكه نگاشته كسي است كه دقيقاً ميداند طوفان دريايي چگونه است. اين يك مثال مبين اين است كه قرآن به زمان و مكان خاصي متعلق نيست.
بدون ترديد، چنين به نظر نميرسد كه نظريات علمي ارائه شده در آن، محصول بيابان چهارده قرن پيش باشد.
قرنها پيش از آغاز پيامبري رسول اسلام، يك نظريه درخصوص اتمشناسي يافت ميشد كه توسط دموكريتس (Democritus) ، فيلسوف يوناني، متكامل گشته بود. او و مردم چنين فرض ميكردند كه ماده از ذرات ريز، پايا و تفكيكناپذير تشكيل شده كه اتم نام گرفتهاند. اعراب نيز در عمل آن را در مفهوم مشابهي به كار ميبردند؛ در حقيقت لغت عربي «ذره» معمولاً متوجه ريزترين جزء شناختهشده براي بشر بوده است.
اكنون علم جديد كشف كرده كه اين كوچكترين جزء ماده (يعني اتمها، كه همگي واجد ويژگيهاي يكساني بهعنوان اركان ماده بودند) قابل تجزيه به اجزاء تشكيل دهنده خود است.
اين يك ايده جديد است، پيشرفتي از قرن اخير. اكنون، جالب است كه اين اطلاعات همواره در قرآن مندرج بوده كه چنين بيان كرده است: «او (الله) از وزن ذرات در زمين و آسمانها و حتي از هر چيز ريزتر از آن و... آگاه است...» (سوره يونس 10 - آيه 61)
بدون ترديد، چنين بياني براي چهارده قرن قبل، بويژه براي يك عرب، غيرعادي تلقي ميشده است. براي او ذره ريزترين چيز در آنجا بود. براستي، اين دليلي نيست بر اينكه قرآن كهنه نشده است؟
مثال ديگر اينكه، هركسي توقع دارد درمانها و معالجات يك كتاب كهن كه به موضوع بهداشت يا پزشكي پرداخته است، منسوخ شده باشد. منابع مختلف تاريخي مبين اين مطلبند كه پيامبر اسلام توصيههايي درباره سلامتي و بهداشت ارائه داده، درحاليكه اغلب بخشهاي توصيه در قرآن موجود نيست. در اولين نگاه براي غيرمسلمانان چنين مينمايد كه از روي غفلت حذف شده باشد. آنها نميتوانند درك كنند چرا «الله» چنين اطلاعات سودمندي را به قرآن منضم نكرده است. برخي مسلمانان سعي ميكنند اين فقدان را با استدلال ذيل توضيح دهند:
«اگرچه توصيه پيامبر درست و قابل اجرا براي زمان حيات ايشان بوده است، الله (جل جلاله)، ميدانست پيشرفتهاي بعدي پزشكي و علمي برخي توصيههاي پيامبر را كهنه خواهد ساخت. وقتي كشفيات جديد رخ داد، شايد مردم بگويند چنين اطلاعاتي، ناقض آن چيزي است كه پيامبر آورده است. لذا، چون الله هرگز چنين فرصتي را براي غيرمسلمانان ايجاد نخواهد كرد تا ادعا كنند كه قرآن، خودش و يا آموزههاي پيامبر را نقض كرده است، در قرآن فقط اطلاعات و مثالهايي كه در برابر آزمون زمان تاب مقاومت بياورند، قرارداده است».
هرچند، وقتي كسي واقعيات دقيق قرآن را در شرايط ايجاد آن بهعنوان يك وحي الهي بررسي ميكند، محتواي كامل به آرامي در جايگاه شايستهاش قرار ميگيرد و خطا در چنين احتجاجي، شفاف و قابل درك ميشود. اين بايستي فهميده شود كه قرآن يك وحي الهي است و بدين ترتيب همه اطلاعات آن منشاء الهي دارند. «الله» قرآن را از سوي خويش وحي كرد. اين كلام الله است كه بيش از خلقت وجود داشته است و لذا چيزي نميتواند از آن كم، اضافه و يا جابهجا شده باشد. در اصل، قرآن پيش از پيامبر(ص) وجود داشته و تكميل شده است، پس امكان ندارد متضمن كلام و يا نصايح پيامبر باشد. گنجاندن چنين مطالبي به وضوح ناقض مقصود از ايجاد آن ميشود، اقتدارش را به خطر مياندازد و آن را از جهت وحي الهي نامعتبر جلوه ميدهد.
بنابراين و در قرآن نه «درمانهاي خانگي» (Home Remedies) وجود داشت تا كسي بتواند ادعا كند كه منسوخ و كهنه شده است و نه مشتمل بر هرگونه ديدگاه بشري در رابطه با اينكه چه چيز براي سلامتي مفيد است، كدام غذا براي خوردن بهتر است يا اينكه چه چيزي آن بيماريها را درمان ميكند، بود.
در حقيقت، قرآن تنها به يك قلم در رابطه با درمان پزشكي اشاره كرده و آن چيزي است كه مناقشهاي درمورد آن نيست. قرآن بيان ميكند كه در عسل شفا وجود دارد و بدون ترديد، فكر نميكنم كسي در اين باره ترديدي داشته باشد!
اگر كسي فرض كند كه قرآن محصول ذهن بشر است، پس انتظار اين است كه در آن برخي از آنچه در ذهن انسان مؤلف نقش بسته منعكس باشد. در واقع اندك است دانشنامه و يا كتب مختلفي كه بهطور كنايه ادعا كردهاند قرآن محصول توهماتي است كه محمد(ص) دستخوش آن شده است. اگر اين ادعاها درست و قرآن واقعاً از مسائل روانشناختي در ذهن حضرت محمد(ص) نشأت گرفته باشد، پس گواه اين ادعا بايستي در قرآن نمايان باشد.
آيا در قرآن چنين گواهي هست؟ به منظور تعيين بود و نبود چنين چيزي، فرد ابتدا بايد چيزهايي را كه در آن زمان در ذهن وي واقع شده، شناسايي كند و سپس به دنبال اين افكار و بازتابهاي آنها در قرآن بگردد.
اين يك اتفاقنظر علمي است كه محمد(ص) زندگاني بسيار مشكلي داشته است. همه دخترانش بجز يك نفر پيش از خودش از دنيا رفتند و او همسري نسبتاً مسن داشت كه برايش عزيز و مهم بود و همواره همراه او بود تا اينكه در يك دوران بسيار بحراني زندگي وي، از دنيا رفت. واقعاً او يك زن راستين بود زيرا هنگامي كه اولين وحي بر نازل شد، ترسان به سوي منزل وي دويد. بدون ترديد، حتي امروزه بايد به سختي جستوجو كرد تا عربي را يافت كه بگويد: «من آنقدر ترسيده بودم كه براي پناه بردن به همسرم به خانه دويدم». آنها قطعاً چنين راهي را نميگزينند. اما آنچه محمد(ص) را بدين كار قادر ميساخت اين امر بود كه با همسرش احساس آرامش كافي ميكرد. اين امر مبين چگونگي قدرت و نفوذ آن زن است.
اگر چه اين مثالها صرفاً شامل اندكي از موضوعاتي است كه در ذهن محمد(ص) ميگذشت، اما به لحاظ شدت، گواه مدعاي من هستند. قرآن اشارهاي به اين چيزها نميكند، نه مرگ فرزندانش و نه مرگ همسر و ياور محبوبش و نه ترس از اولين وحي كه به زيبايي آن را با همسرش تقسيم كرد. اين موضوعات بايد او را جريحهدار ميكرد، ميآزرد و منجر به درد و اندوه وي در خلال دوران عكسالعملهاي رواني وي ميشد. پس بايستي اين موضوعات و موارد مشابه متداول و يا حداقل مورد اشاره در سرتاسر قرآن بوده باشند.
يك رهيافت صحيح علمي به سوي قرآن امكانپذير است، زيرا قرآن چيزهايي را پيشنهاد داده كه ساير كتب مقدس مذهبي خصوصاً، ساير مذاهب عموماً، پيشنهاد ندادهاند. اين همان چيزي است كه مورد نياز دانشمندان است.
امروزه بسياري از مردم اعتقادات و نظرياتي در خصوص اينكه جهان چگونه كار ميكند دارند. اين مردمان در همه جا به چشم ميخورند ولي جامعه علمي حتي براي گوش دادن به سخنانشان خود را بهزحمت نمياندازد. اين بدان خاطر است كه در خلال قرن اخير جامعه علمي خواهان اعمال «آزمون ابطالپذيري»
(A test of Falsificatio) است. آنها ميگويند: «اگر شما نظريهاي داريد مزاحم ما نشويد، مگر اينكه به همراه آن راهي براي اثبات درست يا غلط بودن آن ارائه دهيد!»
چنين آزموني علت دقيق گوش فرادادن جامعه علمي به انيشتين در ابتداي قرن اخير بود. او با يك نظريه جديد آمد و گفت: «من اعتقاد دارم كه جهان چنين كار ميكند و در اينجا سه راه براي اثبات اينكه من اشتباه گفتهام وجود دارد!» پس جامعه علمي نظريه وي را در معرض اين آزمونها قرار داد و در طي شش سال هر سه آنها را پشت سر گذارد.
البته اين اثباتكننده عظمت وي نبود، اما ثابت ميكرد او مستحق اين است كه به سخنانش گوش داده شود، زيرا ميگفت: «اين ايده من است، و اگر شما ميخواهيد اشتباه مرا ثابت كنيد، اين كار را انجام دهيد و يا آنچنان تلاش نماييد.»
اين دقيقاً همان چيزي است كه قرآن واجد آن است؛ ويژگيهاي ابطالپذيري برخي از نمونههاي آن قديمياند (كه صحت آنها همواره ثابت شده است) و برخي هنوز زندهاند. آن اساساً بيان ميكند: «اگر اين كتاب آنچه ادعا ميكند نميباشد شما اين كار يا اين كار يا اين كار را انجام دهيد تا ثابت كنيد، اين ادعا غلط است». البته در 1400 سال قبل كسي قادر به انجام «اين كار يا اين كار يا اين كار» نبوده است و لذا اين هنوز درست و معتبر محسوب ميشود.
من به شما پيشنهاد ميكنم در اولين فرصت در صدد بحث با شخصي كه درباره اسلام ادعا ميكند حق با اوست و شما در گمراهي هستيد، باشيد.
شما ابتدا همه مباحث ديگر را كنار بگذاريد و صرفاً اين پيشنهاد را عمل كنيد. از او بپرسيد: «آيا در مذهب شما نوعي از آزمون ابطال وجود دارد؟ آيا در مذهب شما چيزي هست كه با اثبات آن معلوم شود آن اشتباه است؟»
خوب، من همين حالا ميتوانم قول دهم كه اين مردمان چنين چيزي را ندارند: نه آزمون، نه برهان؛ هيچ چيز. اين بدان خاطر است كه آنها چنين عقيدهاي را با خود ندارند كه نه تنها بايستي اعتقاد فعلي خويش را ارائه دهند، بلكه بايستي يك راهكار ديگري براي اينكه اثبات شود اشتباه ميكنند نيز ارائه نمايند.
با اينهمه، اسلام چنين عمل ميكند. يك مثال كامل از اينكه اسلام چگونه بشر را با يك فرصت تغيير آن از جهت اعتبار و اثبات «اشتباه بودنش» تأمين ميكند، در سوره چهارم واقع شده است و صادقانه بگويم وقتي براي اولين بار اين مبارزهطلبي (تحدي- مترجم) را كشف نمودم، غافلگير شده بودم. ميفرمايد:
«آيا در قرآن تدبر نميكنيد؟ اگر كسي غير از الله در آن شريك بود، قطعاً اختلاف بسيار در آن مييافتند». (سوره مباركه نساء- آيه 82)
اين يك هماوردطلبي آشكار است درخصوص فرد غيرمسلمان. اساساً و او را دعوت به يافتن يك اشتباه ميكند. در واقع جديت و دشواري چنين مبارزهطلبي به كنار، عرضه واقعي چنين چالشي در اولين قدم، حتي در طبع بشري يافت نميشود و با شخصيت انساني ناسازگار است. هيچ كس پس از گذراندن يك امتحان، در پايان اين يادداشت را براي معلم خويش نمينويسد: «اين امتحان بينقص است، در پاسخ به آن هيچ اشتباهي نكردهام، اگر ميتواني يك اشتباه پيدا كن». دقيقاً عكس آن عمل ميشود. اين مربي آرام نميگيرد تا يك اشتباه پيدا كند!
و اين همان راهي است كه قرآن تاكنون به وسيله آن به مردم نزديك ميشود.
نگرش جالب ديگري كه در قرآن وجود دارد، اينكه متناوباً با اين توصيه با خوانندگان برخورد ميكند. قرآن به خوانندگان اطلاعاتي درخصوص واقعيات مختلف ارائه ميدهد و سپس توصيه ميكند: «اگر شما ميخواهيد در مورد اين و آن بيشتر بدانيد، اگر در مورد آنچه گفته شد شك داريد، پس بايستي از عالمان ذيربط بپرسيد». اين نيز يك نگرش غافلگيركننده است. اينكه، كتابي داشته باشيم كه در جغرافيا، گياهشناسي، ميكروبشناسي و امثال اينها، پيرامون اين موضوعات، بدون آموزش، به بحث بپردازد و سپس خواننده را در صورت شك در هر مورد، به سؤال از انسانهاي دانا توصيه كند. تاكنون در دورانهاي بسياري، مسلماناني بودهاند كه به دنبال توصيههاي قرآن رفتهاند و به كشفيات شگفتآوري نائل آمدهاند. اگر كسي به آثار دانشمندان مسلمان- اگرچه مربوط به قرنها پيش از اين بوده- توجه كند، آنها را آكنده از نقل قولهاي قرآني مييابد. چنين كارهايي مبين اين هستند كه طي تحقيق در چنين موقعيتهايي به دنبال مطلب خاصي بودهاند و آنها تصريح كردهاند كه دليل جستوجويشان در چنين جايگاهي دلالت قرآن در اين مسير بوده است.
مثلاً قرآن به منشاء انسان اشاره ميكند و سپس به خوانندگان ميگويد: «آن را مورد پژوهش قرار دهيد». اين محل جستوجو را براي خواننده مشخص ميكند و سپس بيان ميكند كه كسي بايد بيش از اين درباره آن بيابد.
اين نوعي از آن چيزي است كه بهنظر ميرسد امروزه مسلمانان بهطور گستردهاي نسبت به آن- اگرچه غير مستمر- غفلت ميكنند.
Golestan Quran Weekly, Serial 122, No 78
1387 بازدید
شگفتي هاي قرآن كريم
گري ميلر -حامد دردشتيان
خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران گفته آيد در حديث ديگران