كتاب حاكم حسكاني در شناخت استادان وي بسيار رهگشاست. به علاوه به دليل نقل گسترده از متون كهن تفسيري اماميه، مدركي پر ارزش است. اين را ميدانيم كه عالمان امامي از قرن اول به بعد، توجه فراواني به تفسير نشان دادند و تفاسير متعددي تأليف كردهاند. هرچند بديهي است كه اين تفاسير، شكل روايي داشته و اساسا تفسير ماثورند. فضل بن حسن طبرسي (متوفي 560 ق) در اشاره به تفاسير اماميه مينويسد: «أن أصحابنا رضي الله عنهم لميدونوا في ذلك [يعني نگارش تفاسير] غير مختصرات، نقلوا فيها ما وصل إليهم في ذلك من الاخبار ولم يعنوا ببسط المعاني و كشفالاسرار إلا ما جمعه الشيخ الأجل السعيد أبوجعفر محمدبن الحسن الطوسي...»5 اين گفته طبرسي، نشاندهنده اين حقيقت است كه تا قبل از زمان وي، جز تفسيرالتبيان شيخ طوسي (متوفي 460 ق) عمده تفاسير اماميه، مجموعههايي روايي بوده است. از ميان تفاسير متعدد روايي نيز جز تفسير عياشي6، تفسير فرات بن ابراهيم كوفي7، تفسير حسين بن حكم حبري8 (متوفي 286 ق) و تفسير علي بن ابراهيم قمي9 و تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليهالسلام متن تفسيري مستقلي باقي نمانده است10 و نكتهاي كه به كتاب حسكاني، سواي موضوع آن، اهميت ميبخشد، همين مطلب است. توضيحات زير، تذكراتي در اين باره است:
حاكم حسكاني در مواردي سلسله اسناد كامل خود در نقل احاديث را ذكر ميكند ولي در اغلب موارد، اشارهوار از مصدر خود ياد كرده است. حسكاني، تفسير فرات را به روايت ابوبكر عتيق بن محمد مروزي فراء نجار (متوفي 457 ق) از ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن عبدالرحمان حسيني از فرات بن ابراهيم روايت كرده است (شواهد التنزيل، ج 1، ص 78، 151، 183، 371-3372، 420؛ ج 2، ص 449).
ديگر مواردي كه حسكاني از اين تفسير آورده است، تنها با اشاره به نام فرات كوفي يا تفسير وي است. اين موارد چنين است: ج 1، ص 56، 78، 151، 183، 208، 267، 336، 344، 347، 358، 366، 370-372، 430، 425، 429، 451، 456، 474، 494، 496، 522، 524، 529، 535، 537، 552، 558، 569، 583؛ ج 2، ص 220، 265، 299، 308، 340، 352، 355، 378، 385-386، 390، 397، 417، 420، 429، 431-432، 446، 449، 465، 472.
تفسير عياشي را ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد حسني براي حاكم از مؤلف روايت كرده است (ج 2، ص 426). موارد نقل شده از اين تفسير چنين است: ج 1، ص 38، 134، 173، 178، 183، 184، 187، 191، 223، 268، 351، 356، 422، 480، 558؛ ج 2، ص 160، 233، 270، 426.
از اين تفسير، حسكاني، گاه به نحو مستقيم، گاه به واسطه تفسير فرات بن ابراهيم كوفي يا از تفسير ابوبكر محمدبن حسين سبيعي نقل قول كرده است. از تفسير سبيعي به چند طريق مستقيم و به واسطه نقل قول شده است. اسناد اين روايات چنين است:
الف) و قال ابوبكر [السبيعي قال] حدثني الحسين بن ابراهيم بن الحسن الجصاص قال حدثنا حسين بن حكم و هوالحبري (ج 1، ص 59).
ب) قري [يعني حسكاني بر] علي ابي محمدالحسن بن علي بن محمد الجوهري (363-454 ق؛ درباره وي ر.ك: خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 7، ص 393) في درب الزعفراني ببغداد [محل سكونت جوهري] من أصله فأقربه و زعم بعض السادة أنه أجاز لي الرواية عنه أبي قال: أخبرنا أبوعبدالله محمدبن عمران بن موسي بن عبيدالله المرزباني قراءة عليه فيشعبان 381 قال أخبرنا ابوالحسن علي بن محمد بن عبيدالحافظ قراءة عليه في قطيعة جعفر علي باب داره في ذيالحجة 328 ق قال حدثني الحسين بن الحكم الحبري (ج 1، ص 61).
ج) حدثوانا عن القاضي أبي الحسين محمدبن عثمان بن الحسن بن عبدالله النصيبي ببغداد قال حدثنا ابوبكر محمدبن الحسين بن صالح السبيعي بحلب قال حدثنا أبوالطيب علي بن محمدبن مخلدالدهان ببغداد و ابوعبدالله الحسين بن ابراهيم بن الجصاص بالكوفة قالا حدثنا الحسين بن الحكم... الحبري (ج 1، ص 96، 111).
د) اين طريق به روايت حاكم نيشابوري (متوفي 405 ق) است: أخبرنا الحاكم أبوعبدالله الحافظ قراءة عليه و إملاءً قال أخبرنا أبوالحسين علي بن عبدالرحمن بن ماتي الدهقان (متوفي 347؛ درباره وي ر.ك: تذكرةالحفاظ، ج 3، ص 898؛ تاريخ بغداد، ج 12، ص 32) بالكوفة من أصل كتابه قال حدثنا الحسين بن الحكم الحبري (ج 1، ص 159، 251).
ابواحمد عبدالعزيز بن يحيي بن احمد بن عيسي جلودي بصري ازدي (متوفي 332 ق)، شيخ اماميه در بصره و از اخباريان (راويان اخبار و حوادث تاريخي) يكي از چهرههاي گمنام در تاريخ اماميه است. در منابع رجالي اماميه چون كتاب الرجال نجاشي (ص 240-244)، الرجال شيخ طوسي (ص 435)، الفهرست شيخ طوسي (ص 119) و علامه حلي (ص 116 كتاب رجال (خلاصة الاقوال) به نقل از نجاشي) اشارات كوتاهي به زندگي وي و فهرست آثار وي آمده است.11 نياي وي، عيسي جلودي، از اصحاب امام باقر عليهالسلام بوده است. ظاهرا جلود نام روستايي است؛ هرچند برخي نيز گفتهاند كه جلود يكي از بطون تيره ازد بوده است. نجاشي ضمن اشاره به اين دو وجه تسميه براي نام جلود، مورد دوم را نزد نسابان ناآشنا دانسته است (ص 240). در ميان تأليفات قرآني جلودي، اين آثار ذكر شده است: كتاب مانزل في الخمسة عليهمالسلام؛ كتاب التفسير عنه (يعني از امام علي عليهالسلام)؛ كتاب مانزل فيه منالقرآن (درباره علي عليهالسلام)؛ كتاب التنزيل عنه (از ابن عباس)؛ كتاب التفسير عنه (از ابن عباس)؛ كتاب تفسيره عن الصحابة (از ابن عباس).
نجاشي بعد از ذكر فهرست آثار جلودي مينويسد: «هذه جملة كتب أبي احمد الجلودي التي رأيتها فيالفهرستات و قد رأيت بعضها» (ص 244). براساس اين گفته اغلب آثار جلودي تا زمان نجاشي (متوفي 450 ق) موجود بوده است.12
در كتاب حسكاني روايتهاي فراواني از جلودي با يك سلسله سند نقل شده است. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه حاكم حسكاني، كتابي از جلودي در دست داشته و از آن كتاب روايتهايي از جلودي نقل كرده است. اين اسناد با اندكي تفاوت چنين است:
الف) «أخبرنا أبوعبدالله الشيرازي قال أخبرنا أبوبكر الجرجرائي قال أخبرنا أبواحمد البصري...»
مواردي كه به اين سلسله سند نقل شده، چنين است: شواهد التنزيل، ج 1، ص 46، 53، 71-72، 130، 141، 153، 176، 189، 201، 267، 285، 327، 352، 388، 406، 435 و 468؛ ج 2، ص 5، 9، 152، 169، 171، 176، 181، 191، 217، 233، 250، 331، 347، 349، 354، 359، 371، 381، 466 (جمعا 37 مورد).
ب) «أخبرنا محمدبن عبدالله بن أحمد الصوفي قال أخبرنا محمدبن احمد بن محمدالحافظ قال حدثنا عبدالعزيز بن يحيي بن احمد».
مواردي كه با اين سلسله سند نقل شده، چنين است: ج 1، ص 119، 169، 178، 198، 232، 331، 360، 390، 425، 446، 515، 521، 548، 567 و 572؛ ج 2، ص 182، 265-266، 270، 284، 293، 298، 300، 309، 335، 338 (جمعا 26 مورد).
پرسشي كه مطرح ميشود درباره هويت اراد راوي از جلودي است. مصحح محترم شواهدالتنزيل درباره ابوبكر الجرجرائي (درستتر جرجاني) چيزي نگفته است.13 اما باتوجه به مقايسه اين دو سلسله سند نام وي ابوبكر المفيد محمدبن احمدبن محمد جرجاني (متوفي 378 ق) است.14 راوي كتاب جلودي از جرجاني براي حاكم حسكاني، ابوعبدالله محمدبن عبدالله بن احمد صوفي شيرازي (متوفي 428 ق) است كه مصحح محترم به درستي به نام وي اشاره كرده است.15
پرسش ديگر آن است كه حسكاني، از ميان شش اثري كه درآغاز اين نوشتار به آنها اشاره شد، اين منقولات را از كدام اثر جلودي نقل كرده است؟ پاسخ دقيقي به اين سؤال نميتوان داد؛ اما ظاهرا اين منقولات از تأليفات جلودي درباره ابن عباس است (موارد 4 تا 6). 63 نقل از اين اثر جلودي از غنايم روزگار است و براي تحقيق كاملتر درباره اين عالم به كار محققان خواهد آمد.16
1. در مورد حاكم حسكاني ر.ك: تذكرةالحفاظ، ج 3، ص 1200-1201؛ سيراعلام النبلاء، ج 18، ص 268-270؛ موارد نقل شده از شواهدالتنزيل از چاپ دوم اين كتاب به كوشش محمدباقر محمودي (تهران 1411 ق) است.
2. از ديگر آثار حسكاني، در كتاب شواهدالتنزيل به كتاب الارشاد إلي اثبات نسبت الأحفاد (ج 1، ص 166)؛ كتاب دعاء الهداة إلي أداء حق الموالاة في عشرة أجزاء (ج 1، ص 252؛ نيز ر.ك: كتابخانه ابن طاووس، ص 245-246)؛ كتاب طيب الفطرة في حب العترة (ج 1، ص 340، 450 نيز ر.ك: كلبرگ، همان، ص 520-521)؛ قمعالنواصب (ج 2، ص 36، 123)؛ اثبات النفاق لأهل النصب و الشقاق (ج 1، ص 551)؛ و كتاب الحاوي لأعلي الم قات في سند الروايات (ج 2، س 361) اشاره كرد كه جز چند نقل قول از آنها اثري نيست. رسالهاي در فضيلت ماه رجب در آخر جلد دوم از حسكاني چاپ شده است.
3. درباره قاضي صاعد ر.ك: مدخل آل صاعد در دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 2، ص 39-41. علوي موردبحث ظاهرا ابوالحسن محمدبن حسين الحسني طبري (متوفي 401 ق) است. نيز ر.ك:
4. در مورد آثار اهل سنت درباره اهل بيت ر.ك: مرحوم سيدعبدالعزيز طباطبايي، اهل البيت في المكتبة العربيه.
6. موجود اين تفسير از حيث سند مرسل است و اين روايات مسند در كتاب شواهد التنزيل بسيار مهم است.
7. متن اين تفسير نيز مشكل تفسير عياشي دارد.
8. اين تفسير با دو عنوان مختلف به چاپ رسيده است. بار نخست سيداحمد اشكوري باعنوان مانزل من القران في اهل البيت و بار دوم سيدمحمدرضا جلالي با عنوان التفسير الحبري آن را منتشر كردهاند.
9. تفسير علي بن ابراهيم قمي، تركيبي از تفسير وي و تفسير ابوالجارود زياد بن منذر است. نجاشي (ص 170) در ضمن آثار ابوالجارود به كتاب تفسيرالقرآن اشاره كرده است. در اين تفسير ابوالجارود، روايات تفسيري از امام باقر(ع) را گردآوري كرده است. نجاشي (همانجا) سلسله سند روايت اين كتاب را به روايت جمعي از اصحاب اماميه از احمدبن محمدبن سعيد معروف به ابنعقده (متوفي 333) از جعفربن عبدالله محمدي (زنده در 268 ق) از ابوسهل كثيربن عياش قطان از ابوالجارود ذكر كرده است
10. درباره تفاسير كهن اماميه ر.ك: Meir M.Bar-Asher, Scripture and Exegesis in Early Imami shiism, Brill, Leiden, 1999; آقا بزرگ تهراني، الذريعه الي تصانيف الشيعة، ج 4، ص 231-351.
11. از مطالب ديگري كه شرح حالنگاران امامي درباره جلودي ذكر كردهاند، يكي نام مستملي وي در بصره، احمد بن ابراهيم عمي، است (طوسي، الفهرست، ص 30: «كان مستملي أبي أحمد الجلودي و سمع كتبه كلها و رواها»؛ نجاشي، ص 96 نيز ر.ك: همان، ص 101) و ديگري راوي آثار جلودي در بغداد، ابوعلي احمدبن محمدبن جعفر صولي، است كه در سال 352 يا 353 بعد از وفات جلودي به بغداد رفته است (ابوعلي البصري، صحب الجلودي عمره و قدم بغداد سنة 353 و سمع منه الناس؛ الفهرست، ص 32؛ نجاشي، ص 84.
12. آخرين نقل قول مستقيم از جلودي (كتاب الصفين وي) را ابراهيمبن علي كفعمي (متوفي 905 ق) در كتاب مصباح (ص 301-302) آورده است.
14. درباره وي ر.ك: ابن حجر عسقلاني، لسانالميزان، ج 5، ص 45؛ ج 6، ص 86؛ السهمي، تاريخ جرجان، ص 256. آنگونه كه در نسخه كرمانيه آمده است وي در سال 317 احتمالاً در بصره اين اثر را از جلودي به سماع دريافت كرده است. در نسخه يمني سال 318 ذكر شده است. ر.ك: شواهدالتنزيل، ج 1، ص 66.
15. شواهدالتنزيل، ج 1، ص، 46، پينوشت 1. درباره شرح حال اين فرد ر.ك: اكمال الكمال، ج 1، ص 166؛ المنتخب من السياق، ص 26-27؛ سيراعلام النبلاء، ج 17، ص 544؛ لسان الميزان، ج 5، ص 230-231؛ سمعاني، الانساب، ج 1، ص 267. در مدخل ابن باكويه شيرازي دائرةالمعارف بزرگ اسلامي (ج 3، ص 91-92) به اين مطلب اشارهاي نشده است.