تقابل دو مكتب الهى و دنياگرايى در قرآن كريم

پدیدآورمژگان سرشار

نشریهفصلنامه معرفت

شماره نشریه55

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیموانع دعوت

share 2905 بازدید
تقابل دو مكتب الهى و دنياگرايى در قرآن كريم

مژگان سرشار
مقدمه

قرآن كريم علاوه بر اين كه، حاوى احكام و دستورالعمل هاى بسيار ارزنده اى است، در آن آياتى به چشم مى خورد كه كليات اين آيات، نمايان گر خط فكرى خاصى است. براى ما مسلمانان برگرفتن اين نحوه نگرش قرآن، كه اجمالاً به دو مكتب الهى و دنيايى تقسيم مى شود، بسيار حايز اهميت است، به ويژه كه امروزه، مكاتب و افكار مختلفى با جلوه هاى بسيار پرهياهو پا به عرصه وجود نهاده اند. قرآن كريم در ضمن آيات شريفه سوره «العصر»، اين حقيقت را مطرح مى فرمايد كه همه افراد بشر به دليل از دست دادن سرمايه عمر، در زيان هستند، اما در اين ميان، انسان هايى را كه به مكتب حق ايمان آورده و اعمالشان در خط نورانى اسلام قرار مى گيرد، استثنا كرده، و خاطرنشان مى سازد كه اگر در راه باطل قرار گيرند، در ضرر مطلق خواهند بود. اينك با توجه به اين كه شرط رستگارى انسان، ايمان به مكتب حق و التزام به اصول عملى آن است، بايد شناختى نسبت به اين مكتب حاصل گردد تا انتخاب صحيح صورت گيرد. اين انتخاب زمانى مقرون به موفقيت و مورد اطمينان خواهد بود كه راه هاى باطل نيز شناخته شود. چنين شناختى زمانى حاصل مى شود كه دو ديدگاه فكرى الهى و دنيايى در مقابل يكديگر قرار گرفته و با مقايسه آن ها راه پرهيز از باطل شناخته شود.
در اين مقاله برآنيم تا به اختصار شاخص اصلى هر مكتب را بيان كنيم و با توجه به نگرش كلّى در آيات قرآنى به مقايسه بين آن دو بپردازيم.
از منظر قرآن كريم، رستگارى و سعادت بشر در گرو دو چيز است: ايمان و عمل صالح. اين هر دو اصل اساسى در مكتب الهى است. در مقابل، خسران و شقاوت بشر در پيروى از مكاتب مادى است. در جاى جاى قرآن كريم اين دو مكتب در برابر يكديگر قرار گرفته و به مقايسه بين آن ها پرداخته شده است. يكى مكتب الهى انبيا كه از زمان حضرت نوح(عليه السلام) به طور رسمى، آغاز1 و تا زمان پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)ادامه يافته است.2 ديگرى مكتب دنياگرايانه، كه ساخته تراوشات ذهنى بشرى و مبتنى بر نفى مبدأ و معاد است. البته، اين مقايسه در قالب يك تقابل مبنايى در اصل و ريشه صورت گرفته است. از اين رو، منظور ما از مكتب، اساس بينش هايى است كه نهايتاً به دو راه منجر مى شود: در يك سو، مكتب الهى انبيا بر پايه حقّ و نور، و در سوى ديگر، مكتب دنياگرايانه برپايه باطل و ظلمت. اين مكتب ساخته وپرداخته انسان هاست. به همين دليل، با گذشت زمان، كاستى هاى خود را نشان مى دهد و تناقضات موجود در آن نمايان مى شود. چه اين كه آدمى با اطلاعات محدود خويش و با انديشه هاى گره خورده به بسيارى از پايبندها و سنت هاى صحيح و سقيم، نمى تواند نگاهى جامع و به دور از هر نقص در مورد مسائل سرنوشت ساز در خصوص مسائل زندگى خود داشته باشد. اين امر به زودى خود را در عمل نشان مى دهد.

مهم ترين شاخص هاى مكتب الهى انبيا

الف. محوريت خداى سبحان

اوّلين اصل مهم و اساسى در اين مكتب، «محور بودن خداى سبحان» است; بدين معنا كه محور تقدس و ارزشْ خداست. پس اين مكتب برپايه حقّ و نور است و محوريت خداى سبحان در تمام جهات زندگى، در سه مرتبه انديشه، قلب و عمل مطرح است:
1. محوريت خدا در مرحله انديشه: در سوره «شعراء» از قول چند تن از پيامبران3 فرازى به صورت مشترك تكرار شده است كه بيانگر محور بودن خداى سبحان در اصل دعوت اين پيامبران مى باشد، آن جا كه مى فرمايد:"از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد."4
براساس اين كريمه، خداوند در كانون تقدّس قرار گرفته و هيچ ذاتى در عرض او نخواهد بود. در منظر قرآن، "اين بدان سبب است كه خدا حق است و آنچه جز او به خدايى مى خوانند باطل است."(حج: 62)
بنابراين، چون اين مكتب بر محور خداست و تنها همو حقّ است، پس اين مكتب الهى نيز بر پايه حقّ استوار مى باشد.
2. محوريت خدا در مرتبه قلب: محوريت خدا در مرتبه قلب بدين معناست كه آدمى در قلب خود به چيزى استقلالاً جز به خدا تعلّق نداشته باشد. مانند اين كه «محبّت» به معناى تعلّق قلبى5 به خداوند، در قرآن كريم مطرح گرديده، آن جا كه مى فرمايد: "به زودى خداوند قومى را كه (بسيار) دوست دارد و آن ها نيز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافكنده و فروتن و به كافران سرافراز و مقتدرند، مى آورد.» (مائده: 54)
3. محوريت خدا در مرتبه عمل: بالاترين مصداق اين مرتبه از خدامحورى، موضوع «اطاعت» است و همان طور كه گفته شد، همه انبياى الهى در كنار انديشه خدا محورى و خداترس بودن، در مقام عمل، قوم خود را به اطاعت از خود دعوت مى كرده اند: «پس از خدا بترسيد و از من طاعت كنيد.» (شعرا: 108)
البته، محور «اطاعت» خداست و به اذن او اطاعت انبيا و اولياى الهى، كه فرستادگان اويند، نيز واجب مى باشد. همان طور كه مى فرمايد:" خداوند را اطاعت كنيد و رسول او و اولوالامر خودتان را اطاعت كنيد." (نساء: 59)
بر اين اساس اصل «اطاعت خدا» به طور مطلق است و اطاعت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و اولياى الهى، كه وابسته به اويند نيز به طور مطلق به اذن خدا واجب است.6 از سوى ديگر، اطاعت فرزندان از پدر و مادر و اطاعت زوجه از زوج به دليل فرمان خدا نيز فرض و واجب است.
بنابراين، با توجه به اين كه خداوند حقّ است و محور و معيار سنجش ارزش، خداى سبحان است، «و الوزنُ يومئذ الحقّ ...» (اعراف: 8) در نتيجه، هر آنچه در ارتباط با او و براى رضاى او انجام گيرد، در مسير نور است; چون محور تقدّس خداست و اين اصلى اساسى در مكتب الهى است.

ب. اصل بودن حيات اخروى

دومين شاخص مكتب الهى، «اصل بودن حيات اخروى» است. همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: "و هر كه خواهان آخرت باشد در طلب آن سعى كند و مؤمن باشد، جزاى سعيش داده خواهد شد." (اسراء: 19)
اصل بودن حيات اخروى به اين دليل از آيه فوق به دست مى آيد كه تنها ايمان به آخرت مطرح نشده، بلكه براى تحقق آن همتى والا و روحيه اى عالى در پشت اين اراده نهفته است كه تنها به حيطه فكر و انديشه محدود نمى شود، بلكه تمام ذرات وجود انسان را در برگرفته و به حركت وا مى دارد، تا نهايت سعى و تلاش خود را براى تعلق به حيات ابدى مصروف دارد.7 اين جاست كه وعده داده و مى فرمايد: "هر كس كشت آخرت را بخواهد، به كشته اش مى افزاييم." (شورى: 20)

ج. ضرورت پاى بندى به اصول عملى

سوّمين شاخص مكتب الهى، ضرورت پايبندى به اصول عملى و به عبارت عام تر، انجام عمل صالح است. مهم ترين اين اصول عملى، نماز و زكات و انفاق مالى است. چنان كه در قرآن آمده است: " آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز مى گذارند، و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند.» (بقره:3)
و نيز مى فرمايد: "آنان كه نماز مى گذارند و زكات مى دهند." (نمل:3 / لقمان:4)
بنابراين، در يك نگاه كلى مى بينيم كه پيام فرستادگان مكتب وحى بر اين سه اصل اساسى استوار است: «قل انّما أنا بشر مثلكم يوحى الىّ أنّما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحاً ولا يشرك بعبادة ربّه أحداً» (كهف:11); بگو من انسانى همانند شما هستم، به من وحى مى شود. هر آينه خداى شما خدايى است يكتا، هر كس ديدار پروردگار خويش را اميد مى بندد، بايد كردارى شايسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هيچ كس را شريك نسازد. آيه متضمن سه اصل اساسى است كه بيان گر شاخص هاى مكتب وحى است:
1. محوريت خداى سبحان: «انّما الهكم اله واحد»، «ولا يشرك بعبادة ربّه احداً»;
2. اصل بودن آخرت: «فمن كان يرجوا لقاء ربّه»;
3. ضرورت پايبندى به اصول عملى: «فليعمل عملاً صالحاً.»

مهم ترين شاخصه هاى مكتب دنياگرايان

الف. عدم ايمان به آخرت

در درجه اول، عدم ايمان به آخرت زيربناى اصول اعتقادى مكتب هاى دنياگرايانه مى باشد، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: "اعمال كسانى را كه به آخرت ايمان ندارند در نظرشان بياراستيم. از اين روى سرگشته مانده اند." (نمل:4) پيروان چنين مكتب هايى حشر و نشر انسان را در روز قيامت تكذيب مى كنند. همان طور كه قرآن كريم گزارش اين اعتقاد را از قول اشراف و ثروتمندان اقوام گذشته بيان مى كند. آن جا كه مى فرمايد: "و اشرافيان از قوم او كه كافر بودند و ديدار آخرت را تكذيب مى كردند و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند..." (مؤمنون: 33) در جايى ديگر مى فرمايد: " آيا به شما وعده مى دهد كه چون مرديد و خاك و استخوان شديد، شما را از گور بيرون مى آورند؟ اين وعده اى كه به شما داده شده بعيد است، بعيد." (مؤمنون: 35و36)
بنابراين ديدگاه، اين مكتب درست مقابل مكتب الهى است. چنان كه آيه شريفه زير نيز بيانگر همين مطلب است: "بگو من انسانى هستم همانند شما. به من وحى شده كه خدايتان خدايى است يكتا. پس بدو روى آوريد و از او آمرزش بخواهيد. و واى بر مشركان، آن هايى كه زكات نمى دهند و به آخرت ايمان ندارند." (فصلت: 6و7) همان طور كه ملاحظه مى شود، كسانى كه در خط مكتب وحى نيستند، نه به اصول عملى آن پايبند مى باشند و نه اعتقادى به آخرت دارند.

ب. اصل بودن حيات مادى

دومين شاخص اساسى اين مكتب، «اصل پنداشتن حيات مادى» مى باشد. اعتقاد به اصالت زندگى دنيوى، داراى آثار و پيامدهايى است از جمله:
1. دنيا محورى: آنان كه به آخرت ايمان ندارند، از هر چه غير از دنياست منقطع گشته، يك سره به دنيا روى آورده و گويند: «ان هى الاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين» (مؤمنون: 37); جز همين زندگانى دنيوى ما هيچ نيست، به دنيا مى آييم و مى ميريم و ديگر بار زنده نمى شويم.
ايشان، به عقيده مرحوم علامه طباطبايى، با استدلال خويش مبنى بر اين كه مبلّغان دين الهى چون ساير مردم مى خورند و مى نوشند، براى انسان جز صفات حيوانى مثل خوردن و نوشيدن، كمال و فضيلت ديگرى سراغ نداشته و تنها همين معانى را سعادت مى پندارند. و تنها خوشبختى بشر را در آزادى و چريدن و لذت بردن مانند حيوانات مى دانند.8 و اين معانى در اين كريمه جلوه گر است كه مى فرمايد: «... ما هذا الاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون»(مؤمنون: 33); اين مرد انسانى است همانند شما، از آنچه مى خوريد، مى خورد و از آنچه مى آشاميد، مى آشامد."
2. ترجيح دادن حيات مادى: خداوند متعال با چنين تفكرى به شدت برخورد كرده و جهنم را جايگاه آنان مى داند و مى فرمايد: "پس هر كه طغيان كرده و زندگى اين جهانى را برگزيند، جهنم جايگاه اوست." (نازعات: 37الى39) و برگزيدن زندگى دنيا بدين معناست كه، تمام همّ و غم خود را مصروف زندگى دنيا كرده و از آخرت دست بردارد،9 و به پيروى از هواى نفس به دنبال زينت حيات دنيا برود.10
3. خشنودى به حيات مادى: قرآن كريم، كسانى را كه به زندگى دنيا خشنودند و نااميد از لقاى الهى اند، بى خبر از آيات الهى معرفى كرده مى فرمايد: "كسانى كه به ديدار ما اميد ندارند و به زندگى دنيوى خشنود شده و بدان آرامش يافته اند، و كسانى كه از آيات ما بى خبرند." (يونس:7)
و منظور از خشنودى به حيات دنيا اين است كه انسان همه كوشش و تلاش خود را بدان اختصاص دهد و به جاى ديگرى اميد نداشته و به دنيا دلبستگى و دلخوشى پيدا كند.11 چنين كسى به دنيا راضى شده و دلش به آرامشى كاذب مطمئن مى گردد.12
4. شتابان به دنبال دنيا: خداوند متعال جايگاه كسانى را كه به دنبال دنيا هستند، جهنم معرفى كرده و مى فرمايد: "هر كه خواهان اين جهان باشد، هر چه خواهيم به زودى ارزانى اش داريم، آن گاه جهنم را جايگاه او سازيم تا نكوهيده و مردود بدان درافتد." (اسراء: 18)
تعبير «كان يريد العاجلة»، كه به صورت ماضى استمرارى آمده، نشانگر اين است كه عده اى دائماً دنبال دنيا 13 هستند و براى دست يابى به موهبت هاى نقد زندگى دنيا، چنين شتابان در پى آنند. اين كه انسان پيوسته به دنبال لذات مادى و زندگى دنيا باشد، به منزله اصل گرفتن حيات مادى است. البته، خداوند هم متقابلاًدر اعطاى امكانات دنيوى شتاب مى كند، اما با دو شرط: «ما نشاء» و «لمن نريد»; يعنى آن قدرى كه خدا بخواهد و به هر كه خدا بخواهد امكانات مى دهد و همان طور كه حقّ وعده فرموده است، نهايتاً عاقبت شرّى در انتظار اوست.
حاصل آن كه، پيروان مكتب هاى دنياگرا ابتدا، به دليل عدم اعتقاد به زندگى پس از مرگْ از غير دنيا دل شسته و در تمام امور زندگى، تنها دنيا را مدار و محور خود قرار مى دهند (دنيا محورى)، آن گاه زندگى دنيا را انتخاب كرده و جذب زيورهاى آن مى گردند (ترجيح دنيا)، سپس، مجذوب حيات مادى بوده و به آن دلخوش اند (خشنودى به زندگى مادى.) با چنين اعتقاد و احساسات قلبى، در عمل نيز تنها براى زندگى تلاش مى كنند (شتابان به دنبال دنيا.) بدين سان، شعار «اصلْ زندگى دنياست» را تجسم عينى مى بخشند. همان طور كه امروزه نيز از نظر برخى افراد سطحى نگر، خوشبخت كسى است كه از نظر امكانات مادى و دنيايى، در رفاه و آسايش ظاهرى باشد.

ج. بى اعتنايى به مكتب وحى و انبياى الهى

سومين شاخص بارز مكتب هاى دنياگرا بى اعتنايى به مكتب وحى و انبياى الهى است. همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم و يتّخذها هزواً اولئك لهم عذاب مهين»(لقمان:6); بعضى از مردم خريدار سخنان بيهوده اند، تا به نادانى مردم را از راه خدا گمراه كنند و آيات خدا را (راه خدا را) به مسخره مى گيرند. نصيب اينان عذابى است خوار كننده. مكتب هاى دنيايى، راه خدا را مسخره مى كنند، كتاب خدا را به تمسخر مى گيرند و داستان هاى آن را اسطوره مى پندارند. هنگامى كه مبلّغان الهى، پيام خدا را به ايشان گوشزد مى كنند آنان را استهزاء كرده يا با بى اعتنايى و خود پسندى روى برمى گردانند. و اين گزارشى است كه آيات قرآن بيان گر آن است: «واذا تتلى عليه ءاياتنا ولىّ مستكبراً كأن لم يسمعها كأنّ فى أذنيه و قراً...»(لقمان: 7); و چون آيات ما بر آن ها خوانده شود، با خودپسندى روى برگردانند، چنان كه گويى نشنيده اند، يا همانند كسى كه گوش هايش سنگين شده باشد مى مانند.
جالب اين جاست كه پيروان اين مكتب، مؤمنان و معتقدان به مكتب الهى را سفيه و نادان مى شمارند و مى گويند: آيا ما نيز همانند بى خردان ايمان بياوريم؟ (بقره: 13)، در حالى كه خداوند مى فرمايد: «...ألا انّهم هم السفهاء ولكن لا يعلمون» (بقره:13); آگاه باشيد، كه آنان خود بى خردانند و نمى دانند. از سوى ديگر، گاه به مقتضاى زمان، هنگامى كه در ميان جمعى مؤمن قرار مى گيرند، اظهار ايمان مى كنند، اما در پنهان چون با ديو سيرتانى مانند خويشتن ديدار مى كنند مؤمنان را مسخره مى نمايند: «اللّه يستهزىء بهم ويمدّهم فى طغيانهم يعمهون» (بقره:14); خداست كه آنان را استهزا مى كند و وامى گذاردشان تا همچنان در طغيان خويش سرگردان بمانند.
البته، ايشان در تاريكى اعتقاداتشان، ترسان و سرگردان مى مانند.14 پس، مكتب ايشان بر پايه ظلمت است. هرچند ممكن است مانند ابرى پرباران با جولانى چون برق و آوازه اى چون طنين رعد در جامعه بدرخشند.(بقره:19) اما هراز چند گاهى با بر دميدن برقى، چند گامى برمى دارند و چون خاموش شود، از رفتن باز مى ايستند.(بقره:20) و اين دقيقاً همان جولان باطل است كه چون زمينه مساعد شود، جلوه گر شده و چون مقدمات پذيرش آن در جامعه فراهم نباشد خاموش مى گردد. بنابراين، ديدگاه دنياگرايى بر پايه باطل بنا گرديده است. هرچند پرهياهو و پر زرق و برق به نظر مى رسد، امّا به زودى از جلوه افتاده و روشنايى و برقش به افول مى گرايد.

آيات در مقام مقايسه

اينك به بررسى مقايسه اى بين آيات مربوط به دو ديدگاه مى پردازيم:

الف. نگاهى به سوره لقمان

«الف، لام، ميم. اين ها آيه هاى كتاب حكمت آميز است. نيكو كاران را هدايت و رحمتى است. آنان كه نماز مى گزارند، و زكات مى دهند، و به آخرت يقين دارند. اينان از جانب پروردگارشان هدايت يافته اند، و اينان رستگارانند.» (لقمان: 5ـ1)
در اين آيات شريفه، سه موضوع به چشم مى خورد:
اول: معرفى قرآن كريم از زبان خود;
دوم. معرفى نيكوكاران، كه قرآن براى ايشان هدايت است;
سوم. نتيجه كار نيكوكاران، احسان است.
سپس مى فرمايد: كتابى كه در پيش روى داريد، كتاب حكيم15 الهى است و بايد به اين مجموعه، با اين تلقى نگريست كه اين كتاب، نظام نامه آيات حكيم الهى است.
سپس در ادامه مى فرمايد: و بعضى از مردم خريدار سخنان بيهوده اند، تا به نادانى مردم را از راه خدا گمراه كنند، و قرآن را (راه را) به مسخره مى گيرند، نصيب اينان عذابى است خوار كننده. (لقمان: 6)
بنابراين، اين مجموعه آيات در نگاه كلى، مقايسه اى است بين دو مكتب و در ضمن اين آيات، هر دو مكتب معرفى مى شوند. قرآن كريم بدين طريق، انديشه اى را بيان مى كند كه در تمام زمان ها مصداق دارد. بدين معنا كه عده اى براى گردآورى حرف هاى بيهوده سرمايه گذارى مى كنند و مكتب سازى مى نمايند. چرا؟ «...ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم...»، تا مردم را از راه خدا دور كنند. مصداق چنين تفكرى، مكتب هاى مادى امروزى است كه چنين روشى را اعمال مى كنند. البته، از جانب خداوند عذاب خوار كننده اى براى ايشان در نظر گرفته شده است.
امروزه همه مكتب هاى دنيايى كه روى كار آمده و يا مى آيند مدعى سعادت، نجات، فلاح و رستگارى هستند. قرآن كريم نيز در اين سوره، خط سعادت بشر را بيان كرده و شرط فلاح و رستگارى را در گرو ايمان و عمل صالح مى داند. همان طور كه مى فرمايد: اين آيات حكيم الهى، هدايت و رحمت براى محسنين است: «هدىً و رحمةً للمحسنين.»
«محسن» كسى است كه داراى ايمان است و اهل نماز و انفاق و يقين به آخرت باشد. بنابراين، براى «محسن» بودن شرايطى لازم است:
الف. ايمان به مكتب الهى (نام نويسى در مكتب);
ب. اقامه نماز;16
ج. اعلام وفادارى به مكتب با پرداخت زكات;17
د. تلاش و فعاليت در خط آخرت (يقين به آخرت).
بدين ترتيب، هدايت او قطعى است و ايشان دايماً بر مركب هدايت سوارند: «اولئك على هدى من ربّهم». به عبارت ديگر، رستگارى از آن كسى است كه در كلاس بندگى خدا نام نويسى كند و درس بخواند. در اين صورت، «... انّه من يتّق و يصبر فانّ اللّه لا يضيع أجر المحسنين»(يوسف:90); هر كه پرهيزگارى كند و شكيبايى ورزد، خدا مزد نيكوكاران را تباه نمى كند. بنابراين، درست است كه گام برداشتن در راه خدا سخت و متضمن نوعى امتحان است، اما صبر و تقوا در همين دنيا نيز موجب سرافرازى است.
در طول تاريخ در مقابل مكتب الهى انبيا، مكتب هاى ديگرى همواره قد علم كرده و براى شعارهاى پوچ خود سرمايه گذارى مى كنند. عده اى از مردم نيز خريدار همين سخنان بيهوده اند. همان طور كه قرآن كريم در اين آيات مى فرمايد، هدف اين همه سرمايه گذارى بر سخنان پوچ، براى اين است كه مردم را گمراه كنند. اين افراد از سراى ديگرى كه در انتظار انسان است، خبرى ندارند و ناآگاهانه دنيا را اصل و در عوض، راه خدا را به مسخره مى گيرند. براى اين دسته از انسان ها، عذابى خوار كننده و ذلّت بار پيش رو است. عكس العمل صاحبان اين گونه مكتب ها، به هنگام شنيدن تلاوت آيات خدا، اين است كه با حالت استكبار و خودپسندى روى برمى گردانند. و دقيقاً به همين دليل است كه مواعظ مكتب الهى در ايشان تأثيرى نمى گذارد. گويى كه اين آيات را اصلاً نشنيده اند. مانند اين كه در دو گوش آن ها سرب ريخته اند: «و اذا تتلى عليه ءاياتنا.... ولىّ مستكبراً... كأن لم يسمعها... كأنّ فى أذنيه و قراً... فبشره بعذاب اليم»(لقمان:7); چون آيات ما بر آن ها خوانده شود.... با خودپسندى روى برمى گردانند، چنان كه گويى نشنيده اند، يا همانند كسى كه گوش هايش سنگين شده باشد، او را به عذابى درد آور بشارت ده. بارى، به راستى زمانى سخنان الهى و مواعظ انبياى والامقام در قلب انسان اثر مى گذارد، كه آدمى بدان حرف ها دل بدهد و گوش جان بسپارد حالْ اگر حالت موضع گيرى داشته و از درون واعظى نداشته باشد، چگونه واعظ بيرونى بر او تأثير خواهد گذاشت؟ چنين كسى سرانجامى جز گرفتار شدن به عذاب دردناك الهى نخواهد داشت. و اين است آن وعده سعادت بشر كه مكاتب دنياگرايى مدّعى آن هستند!!

ب. نگاهى به سوره نمل

در جاى ديگر، قرآن كريم همين خط فكرى را معرفى نموده و مكتب الهى را با مكتب دنياگرايى ديگر مقايسه مى كند:
مقايسه تقابل دو مكتب در سوره نمل مكتب الهى انبيا مكتب دنياگرايى
«طس تلك ءايات القرآن و كتاب مبين. هدى و بشرى للمؤمنين. الذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزكوةوهم بالاخرة هم يوقنون.» (نحل:3ـ1)
طا. سين. اين است آيات قرآن و كتاب روشنگر، رهنمون و مژده اى است براى مؤمنان; آنان كه نماز مى گذارند و زكات مى دهند، به روز قيامت يقين دارند.
«انّ الذين لايؤمنون بالاخرة زيّنّا لهم أعمالهم فهم يعمهون
اولئك الذين لهم سوء العذاب و هم فى الاخرة هم الاخسرون» (نحل:5 و 4)
اعمال كسانى را كه به آخرت ايمان ندارند در نظرشان بياراستيم. از اين رو، سرگشته مانده اند. ايشان همان كسانى هستند كه عذاب سختى دارند و در آخرت زيان كارترين اند.
توجه به اين آيات، روشن مى كند كه از يك سو، شاخص و معيارهاى مكتب الهى انبيا معرفى گرديده و از سوى ديگر، شاخص مكتب دنياگرايى. اما اين كه مى فرمايد: اعمالشان را در نظرشان جلوه مى دهيم، به چه معناست؟ آيا حرف هاى خوب آنان را جلوه مى دهند يا حرف هاى بيهوده و باطلشان را؟ چه اين كه، سخنان ايشان نوعاً آميخته اى از حقّ و باطل است و همين امر موجب گمراهى بسيارى از انسان ها مى شود و ضربه بزرگ ترى بر پيكره بشريّت وارد مى كند.
علامه طباطبايى(رحمه الله)مى فرمايد: «معناى زينت دادن عمل اين است كه عمل را طورى قرار دهند كه آدمى مجذوب و شيفته آن شود.»18
در تفسير نمونه به اين امر توجه شده است كه در آيه مورد بحث، «تزيين» به خداوند نسبت داده شده، در حالى كه در هشت مورد به شيطان و در ده مورد فعل به صورت مجهول آمده است. سپس، دليل اين نسبت را در اين آيه مسبب الاسباب بودن خداوند متعال در عالم هستى معرفى كرده اند.19 بدين ترتيب، شايد بتوان چنين نتيجه گرفت كه منظور از «اعمال اين ها را زينت مى دهيم»، اين است كه اعمال ايشان را به نتيجه مى رسانيم; يعنى اگر يك انسان ظالم هم گندم كشت كند، آن را به ثمر مى نشانيم. بدين معنا كه محتمل است چنين آدمى دست به اقدامات خير خواهانه بزند و به نتيجه هم برسد. اما كوركورانه زندگى خواهد كرد و در نتيجه، نه تنها به سعادت و رستگارى نمى رسد، بلكه در آخرت زيان مندتر خواهد بود.

ج. نگاهى به سوره بقره

اين طرز فكر در ابتداى سوره بقره نيز به چشم مى خورد. مى توان آن را در قالب جدول مقايسه اى زير بيان نمود:
- مكتب الهى انبيا
- مكتب مادى گرايانه
«الم ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين» (بقره 2و1)
الف. لام، ميم. اين است همان كتابى كه درآن هيچ شكى نيست، پرهيزگاران را راهنماست.
«الّذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصّلوة و ممّارزقناهم ينفقون»(بقره:3)
آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند.
«والذين يؤمنون بما أنزل اليك و ما أنزل من قبلك و بالاخرة هم يوقنون» (بقره:4)
و آنان كه به آنچه برتو و بر پيامبران پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و به آخرت يقين دارند.
«اولئك على هدى من ربّهم و اولئك هم المفلحون. (بقره:5); ايشانند كه از سوى پروردگارشان سوار بر مركب هدايتند و هم ايشانند كه رستگارانند.
"انّ الذين كفروا سواءٌ عليهم ءأنذرتهم أم لهم تنذرهم لا يؤمنون. (بقره:6)
كافران را خواه بترسانى يا نترسانى، تفاوتشان نكند، ايمان نمى آورند.
]از نماز و انجام مراسم عبادى نهى مى كنند.
اموال خود را جهت منع مردم از راه خدا خرج مى كنند. ايمانى به كتب الهى و آخرت ندارند.[
«ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على أبصارهم غشاوة و لهم عذاب عظيم; (بقره:7)
خدا بر دل هايشان و بر گوششان مهر نهاده و بر چشمانشان پرده اى است، و برايشان عذابى است بزرگ.
ناگفته پيداست كه ملاك جدول مقايسه اى ما در مقابل دو مكتب، بر اساس همان تعريفى است كه از مكتب ارائه داديم; يعنى بينش و ديدگاهى كه طبعاً منجر به اعمالى شده و نهايتاً به دو راه هدايت و ضلالت و نيز به دو عاقبت خير و شرّ منتهى مى شود. در اين راستا، ما نيز همان اسلوب و ساختار قرآن را در ابتداى اين سور لحاظ كرده ايم. به همين دليل، در مقابل اقامه نماز و پرداخت زكات به عنوان اصول عملى مكتب الهى انبيا، رفتارهاى جزئى كسانى را كه به مكتب مادى گرايانه التزام دارند، ذكر نكرديم. قرآن كريم نيز به طور جزئى در اين بحث چيزى نفرموده، بلكه يك نگرش و بينش كلى را مطرح فرموده است. مانند اين كه در مقابل رفتارهاى عملىِ مؤمنانِ به مكتب وحى، درباره اعمال كسانى كه ملتزم به مكتب مادّى اند مى فرمايد: ما اعمالشان را بر ايشان زينت مى دهيم. و پس از آن، به صورت كلّى اشاراتى مبنى بر تمسخر گروه مقابل و نيز فساد در زمين دارد.
امّا جهت آگاهى از پاره اى عملكردهاى پيروان مكتب مادى گرا مى توان به آيات زير اشاره نمود:
- اصول عملى مكتب الهى انبيا
- پاره اى از عملكردهاى پيروان
- مكتب مادّى گرا
«الّذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصّلوة و ممّا رزقناهم ينفقون» (بقره:3)
«أرءيت الّذى ينهى عبداً اذا صلّى» (علق: 10-9)
«انّ الذين كفروا ينفقون أموالهم ليصدّوا عن سبيل اللّه...» (انفال:36)
بنابراين، همان طور كه ملاحظه مى شود، مى فرمايد: كتابى كه در پيش روى داريد، همان كتاب موعود است.20 كتابى با عظمت كه جاى هيچ شك و ترديدى در آن نيست. اين كتاب براى انسان هاى متقى مايه هدايت است. كسانى كه در مكتب الهى ثبت نام كنند: «الذين يؤمنون بالغيب» و براى اعلام وفادارى به آن، ملتزم به اصول عملى اين مكتب شوند: «... ويقيمون الصّلوة و ممّا رزقناهم ينفقون» بنابراين، باز هم مكتب، مكتب نماز و روزه و زكات و ... است. مكتب وحى است كه مبتنى بر «اصل بودن آخرت» مى باشد. «و هم بالاخرة هم يوقنون» و اين ها كسانى هستند كه سوار بر مركب هدايت الهى مى تازند: «اولئك على هدى من ربهم...» اگر كسى دنبال رستگارى و سعادت است، بداند كه با ثبت نام در چنين كلاسى، كلاس بندگى خدا، و درس خواندن و تلاش در آن، به سعادت نايل مى يابد. در حقيقت، كسانى كه سليم النفس21 باشند، دل به چنين مكتبى سپرده و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را براساس آن تنظيم مى كنند.22
در مقابل، انسان هايى هستند كه برايشان پند و انذار يا عدم انذار انبياى الهى و مبلّغان مكتب وحى تفاوتى نمى كند و ايشان منكر مكتب الهى انبيا هستند. اين دسته از انسان ها، افراد منافق و كاذب را هم شامل مى شود. براى ايشان اصل زندگى دنياست و به آخرت اعتقاد قلبى ندارند.23 بنابراين، مورد اضلال خداوند نيز واقع مى شوند: «ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على أبصارهم غشاوة...» و نه تنها به سعادت و رستگارى دست نمى يابند، بلكه دچار بدبختى و هلاكت مى شوند. اينان افرادى هستند كه دنباله روى مكاتب دنياگرايى هستند.24 همان طور كه از شاخص هاى چنين مكتب هايى، تمسخر مكتب الهى و پيروان آن مى باشد، اعضاى اين مكتب دنياگرا نيز به مسخره طرف داران مكتب وحى پرداخته و ايشان را به دليل قبول چنين مكتبى سفيه و نادان مى شمرند و زمانى كه از ايشان دعوت مى گردد كه در مكتب الهى ثبت نام كنند، مى گويند: آيا ما نيز مانند سفيهان عمل كنيم؟!
« و اذا قيل لهم ءامنوا كماء امن النّاس قالوا أنؤمن كما ءامن السّفهاء ألا انّهم هم السفهاء ولكن لا يعلمون»(بقره:13); «و چون به آنان گفته شود كه شما نيز همانند ديگر مردمان ايمان بياوريد، مى گويند: آيا ما نيز همانند بى خردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد كه آنان خود بى خردانند ونمى دانند. و اين افراد به گفته قرآن كريم، همان كسانى هستند كه بدون اين كه بفهمند موجب فساد در زمين مى باشند.25 قرآن كريم رفتارهاى ايشان را ناشى از يك مسأله روانى مى داند و آن اين كه، دل و روح آنان بيمار است. به كيفر دروغى كه مى گويند به عذابى دردناك گرفتار مى شوند.26
به نظر مى رسد، منظور از اين بيمارى با توجّه به طليعه اولين فراز آيات (ذلك الكتاب لا ريب فيه)، همان طور كه مرحوم طبرسى نيز مى فرمايد، بيمارى شك و ترديد است كه آفت قلب بوده و آن را از حال صحت و اعتدال
خارج مى سازد.27 در ابتداى سوره، راهنماى مكتب وحى را كتابى معرفى كرده است كه در بيانات آن هيچ شك و ترديدى وجود ندارد. و اينك آنان كه به اين كتاب و كتاب هاى الهى پيش از آن نيز ايمان ندارند،28 نسبت به اصول اعتقاد مكتب الهى انبيا، در دل خود مرض شك و ترديد دارند. و خود را مصلح پنداشته29 و به استهزاء طرف داران طرف مقابل مى پردازند.
همواره در مقابل انبيا، دو دسته موضع گيرى منفى دارند:
1. قدرتمندان، مانند فرعون و نمرود و امثال ايشان;
2. متفكران كه اگر فاسد باشند عالَم را به فساد مى كشانند.
اين دو گروه، به ويژه گروه دوم، معمولاً دست به مكتب سازى مى زنند و عدّه اى نيز به دنبال ايشان به راه مى افتند.
در قرآن كريم آمده است كه هرگاه گروهى را در جهنم مى افكنند، مأموران جهنم مى پرسند: اين چه وضعى است؟ مگر هشدار دهندگان برايتان نيامدند؟30 و جواب گويند: چرا، اما ما گفتيم: اين حرف ها دروغ است. خدا چيزى نازل نكرده و به پيامبران گفتيم: شما گمراهيد.31 و نيز گويند: اگر مى شنيديم يا تعقل مى كرديم، امروز در جهنم نبوديم.32 روشن است اين دسته به سخنان پيامبران الهى دل نداده اند و چون با حالت موضع گيرى با كلام خدا برخورد مى كردند، حرف حقّ را نمى پذيرند.
بنابراين، مردم به دو دسته مقابل هم تقسيم مى شوند:
1. «... أمّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ يردّ الى ربّه فيعذّبه عذاباً نكراً»(كهف: 87); امّا هر كس كه ستم كند ما عقوبتش خواهيم كرد. آن گاه او را نزد پروردگارش مى برند تا او نيز به سختى عذابش كند.
2. «و أمّا من ءامن و عمل صالحاً فله جزاء الحسنى و سنقول له من أمرنا يسراً»(كهف: 88); و امّا هركس كه ايمان آورد و كارهاى شايسته كند، اجرى نيكو دارد. و درباره او فرمان هاى آسان خواهيم راند.
سرانجام عاقبت كار هر يك نيز معلوم است. دسته اول، همانانند كه تنها براى زندگى دنيا تلاش مى كنند و گمان مى كنند كه كار بسيار خوبى هم انجام مى دهند; زيرا به آخرت ايمان ندارند. ايشان همان كسانى هستند كه آيات و پيامبران الهى را به مسخره گرفته اند.
امّا دسته دوم در مقابل آن ها، ايمان دارند و عمل صالح انجام مى دهند. علاوه بر آن، به لقاى پروردگار خود اميد دارند و تمام اعمال خود را بر پايه محور بودن خداى سبحان انجام مى دهند.

پى نوشت ها

1 آن گاه كه برادرشان نوح به آن ها گفت: آيا پروا نمى كنيد؟ من براى شما پيامبرى امين هستم. از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد. (شعرا: 106ـ108)
2 «قل انّما أنا بشر مثلكم يوحى الىّ أنّما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحاً و لايشرك بعبادة ربّه أحداً.» (كهف: 110)
3 بنگريد به آيات 105، 124، 142، 160، 177، از سوره شعراء
4 شعراء: 108، 110، 126، 131، 144، 150، 163، 179.
5 در اينجا وجه تمايز انديشه و قلب مشخص مى شود; چه اين كه تعلق قلبى هيچ گاه در انديشه متمركز نمى شود.
6 مرحوم طبرسى ذيل آيه فوق به نوعى همين مضمون را اراده كرده است. ر.ك.به: فضل بن الحسن الطبرسى الطوسى، مجمع البيان لعلوم القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1379 ق، ج 12، ص 46
7 ر.ك.به: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، نشر دارالكتاب الاسلاميه، 1353، ص 64
8 سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 15، دارالكتب الاسلاميه، ج 3، 1397 ق، ص 30
9 سيد على اكبر قرشى، احسن الحديث (تفسير)، ج 12، واحد تحقيقات اسلامى، بنياد بعثت، 1366، ص 70
10 سيد محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 20، ص 294
11 مجمع البيان، ج 3، ص 92
12 الميزان، ج 10، ص 11
13 منظور از «العاجلة» به قرينه «الاخرة» در آيه بعد، دنيا مى باشد. (الميزان، ج 13، ص 65)
14 «... و تركهم فى ظلمات لايبصرون»; و خداوند نابينا در تاريكى رهايشان كرد. (بقره:17)
15 «الحَكَمة» آهنى است در لگام اسب كه آن را از سرپيچى از فرمان سوارش باز مى دارد. و حكيم صاحب حكمت است. به معناى محكم و متقن و غير قابل ترديد. (خليل جرّ، فرهنگ لاروس، ترجمه سيد حميد طبيبيان، ج 1، ص 852 و 853، اميركبير، 1375. از تعبير «حكيم» معلوم مى شود كه قرآن كريم حقيقتى شعورمند دارد.
16 «كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون وبالاسحارهم يستغفرون.» (ذاريات: 17و18); اندكى از شب را مى خوابيدند و به هنگام سحر استغفار مى كردند. از اين آيات مشخص مى شود كه يكى از رفتارهاى «محسنين» در دنيا اين است كه ايشان ارتباط خود را با خداوند محكم مى كردند و همان طور كه در مجمع البيان آمده، ايشان اهل نماز شب بوده اند. (مجمع البيان، ج 5، ص 155)
17 «و فى أموالهم حقّ للسّائل و المحروم.» ذاريات: 19); و در اموالشان براى سائل و محروم حقى بود. و اين انفاق به قدرى است كه در زندگيشان اثر مى گذارد. و از اين آيه معلوم مى شود كه انسان «محسن» در برنامه زندگى خود رسيدگى به بندگان خدا را نيز بر خود واجب شمرده است. شايان ذكر است كه اين انفاق مالى نيز زمانى داراى اجراست و در نزد خداوند ارزشمند مى باشد كه براى خدا صورت گيرد، نه اين كه صرفاً از روى حسّ انسان دوستى باشد; چرا كه مى فرمايد: «انّما نطعمكم لوجه اللّه...» (دهر: 9); جز اين نيست كه شما را تنها به خاطر خدا اطعام مى كنيم.
18 الميزان، ج 15 ، ص 371.
19 تفسير نمونه، ج 15، ص 397.
20 مجمع البيان، ج 1، ص 35 و نيز بنگريد به تفسير نمونه، ج 1، ص 38.
21 سليم النفس بودن ايشان با استفاده از تقابل آيات قبلى با اين آيه برداشت مى شود: «فى قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضاً...» (بقره:10)
22 مصلح بودن پيروان مكتب وحى از تقابل با اين آيات به دست مى آيد: «و اذا قيل لهم لا تفسدوا فى الارض قالوا انّما نحن مصلحون ألا انهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون.» (بقره: 11 ـ12)
23 «و من الناس من يقول ءامنا بالله و اليوم الاخر و ما هم بمؤمنين.» (بقره: 8)
24 «و من الناس من يقول ءامنا بالله و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين.»(بقره:8); پاره اى از مردم مى گويند: به خدا و روز قيامت ايمان آورده ايم، حال آنكه ايمان نياورده اند.
25 «الا انهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون.» (بقره: 12)
26 «فى قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضاً و لهم عذاب أليم بما كانوا يكذبون» (بقره: 10)
27 مجمع البيان، ج 1، ص 47.
28 اين معنا با توجه به تقابل اين دسته نسبت به دسته اول از آيه زير به دست مى آيد: «والّذين يؤمنون بما أنزل اليك و ما أنزل من قبلك ...» (بقره: 4)
29 «... قالوا انّما نحن مصلحون.» (بقره: 11)
30 «... كلّما ألقى فيها فوج سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير.» (ملك: 8)
31 «قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذّبنا و قلنا ما نزّل اللّه من شىء ان أنتم الاّ فى ضلال كبير.» (ملك: 9)
32 «و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصحاب السّعير.» (ملك: 10)

مقالات مشابه

دنیاگرایی از منظر قرآن و عهد عتیق

نام نشریهپژوهشهای قرآن و حدیث

نام نویسندهمجتبی زروانی, منیره علی‌اصغری

آيين حنيف

نام نشریهدانشنامه کلام اسلامی

نام نویسندهرسول رضوی

گفت و گوي اديان در قرآن كريم

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهعلی نجار

نماز در ادیان ابراهیمی

نام نشریهنیستان ادیان و مذاهب

نام نویسندهیوسف جمالی