«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.
اين نوشتار تلاش دارد تا اين مطالب را به صورت بسيار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف - آغاز بعثت.
ب - نخستين آيات نازل شده.
ج - منتگذارى خداوند به خاطر نعمتبزرگ بعثت.
د - فلسفه و اهداف بعثت.
سرآغاز تاريخ اسلام از روزى شروع مىشود كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله درخلوت محبوب، در دل غارى كه در دامن كوهى در شمال مكه بود، صدايى شنيد:
«يامحمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد!
«اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.» (1) ;
بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد. همان كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، ياد داد. (2)
جبرئيل به حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:
«ارسلنى الله اليك ليتخذك رسولا» (3)
خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم.
حضرت محمد صلى الله عليه و آله هرساله مدتى به كوه «حرا» (4) مىرفت و به عبادت و راز و نياز و تفكر مىپرداخت تا اين كه روزى فرشتهاى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد صلى الله عليه و آله گفت: چه بخوانم؟ فرشته آيات آغازين سوره علق را بر وى قرائت كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز آنها را خواند. (5)
تاريخ نگاران با آن كه تلاش فراوان در ثبت رويدادهاى تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ زندگى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داشتهاند، تا آن جا كه به جزئيات رفتارها، روشها و منشهاى آن حضرت اشاره نمودهاند، امابسيار جاى تاسف است كه برخى از رويدادهاى مهم و اساسى، مانند: تاريخ ولادت، مبعث و معراج، مكان معراج، تاريخ رحلت، تاريخ تغيير قبله و موارد ديگر با دقت ثبت نشده و اختلافهايى را ميان مورخان برانگيخته است كه شايد منشا اختلاف را بتوان در اغراض سياسى يا بىتوجهى به مسائل موجود، اجتهادهاى شخصى و از همه مهمتر، روگردانى از ابواب علم پيامبر صلى الله عليه و آله و نياموختن مفاهيم از سرچشمه زلال اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام و موارد ديگر جستجو نمود.
آغاز بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله چه زمانى است؟ ديدگاه معروف و مورد اتفاق شيعه اماميه 27 رجب است. اما در ميان دانشمندان اهلسنت، در زمان دقيق آن اختلاف زيادى است. برخى از اهلسنت مبعث را در رمضان و برخى ديگر در ربيع الاول دانستهاند. در مورد روز مبعث نظرهاى متفاوتى ارائه شده است:
1- 17 رمضان: طبرى در تاريخ الرسل و الملوك و ابن سعد در طبقات الكبرى (6) به اين قول اشاره نمودهاند.
2- 18 رمضان: ابن اثير در الكامل فى التاريخ (7) اين ديدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زيد جرمى - از محدثان اهل سنت - نسبت داده و طبرى (8) نيز بدان اشاره نموده است.
3- 19 رمضان: ابن اثير به اين ديدگاه نيز اشاره نموده است. (9)
4- 20 رمضان: يعقوبى در تاريخ خود روايت كرده است كه ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد. (10)
5- 24 رمضان: طبرى در اين باره چنين مىنويسد: «وقال آخرون: بل انزل لاربع وعشرين ليلة خلت منه» (11) ; برخى گفتهاند: قرآن در شب 24 رمضان نازل شده است.
6- 25 رمضان: علامه طباطبايى (12) اين ديدگاه را به برخى از محققان و مفسران اهل سنت نسبت مىدهد.
منشا اشتباه اين چند ديدگاه كه آغاز نزول نخستين آيات قرآن را ماه رمضان مىدانند، اين است كه قائلين، ميان زمان بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و زمان نزول دفعى قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل خلط كردهاند; چون آنها براى تاريخ بعثتبه آياتى استدلال كردهاند كه ناظر به نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان مىباشد. (13) زيرا خداوند مىفرمايد:
«انا انزلناه فى ليلة القدر» (14)
«ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم»
و نيز مىفرمايد:
«شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن» (15)
«ماه رمضانى كه قرآن در آن نازل شده است.»
بنابراين قرآن در شب قدرى كه در ماه رمضان است، نازل شده است.
اين استدلال صحيح نيست; زيرا اين آيات ناظر به نازل شدن تمام قرآن به عنوان يك كتاب مستقل و كامل است كه از آن، به «نزول دفعى» تعبير مىكنند; درحالى كه در آغاز بعثت تنها چند آيه به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است، (پنج آيه آغازين سوره علق) كه خود آغاز «نزول تدريجى» است. درنتيجه، زمان نزول قرآن با زمان نازل شدن تمام قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل فرق دارد.
7- 3 ربيع الاول: حلبى اين نظر را روايت كرده است. (16)
8- 8 ربيع الاول: ابن اثير از ابنعبدالبر نقل كرده است: بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز دوشنبه 8 ربيع الاول درسال 41 از عام الفيل بوده است. (17)
9- 10 ربيع الاول: مسعودى مىنويسد: چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به 40 سالگى رسيد، در روز دوشنبه 10 ربيع الاول خداى عزوجل او را برهمه مردم مبعوث كرد. (18)
11- 12 ربيع الاول: اين، نظر كسانى است (19) كه بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در روزى كه پيامبر به چهل سالگى رسيد، دانستهاند و چون تولد آن حضرت بنا به ديدگاه اكثر اهل سنت، 12 ربيع الاول است، بعثت آن حضرت نيز در همين روز است.
12- 27 رجب: اين، ديدگاه معروف شيعه است كه عدهاى (20) از دانشمندان ادعاى اجماع و اتفاق علماى مذهب شيعه برآن را نيز نمودهاند و به دلايلى، صحيحترين ديدگاه مىباشد. از جمله اين كه رواياتى از امامان معصوم عليهم السلام در اين زمينه وارد شده است كه ضمن تعيين تاريخ بعثت، به اعمال مستحبى مانند روزه در اين روز نيز سفارش شده كه نمايشى از عظمت و گرامىداشت اين روز است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«و لا تدع صيام يوم سبعة و عشرين من رجب فانه هو اليوم الذى انزلت فيه النبوة على محمد و ثوابه مثل ستين شهرا» (21)
روزه 27 رجب را ترك نكنيد; زيرا روزى است كه نبوت برمحمد صلى الله عليه و آله نازل شده است و ثواب روزه آن روز مانند 60 ماه روزه گرفتن است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايد:
«خداوند محمد صلى الله عليه و آله را جهت رحمت جهانيان به نبوت برگزيد. كسى كه در اين روز روزه بگيرد، خداوند روزه 60 ماه را براى او ثبت مىكند.» (22)
در وسائل الشيعه 7 روايت در اين زمينه ذكر شده است. (23)
رواياتى از اهل سنت نيز همين تاريخ را تاييد مىكنند، از جمله در سيره حلبى از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز 27 رجب را روزه بگيرد، خداوند 60 ماه روزه، براى او ثبت مىكند. «و هو اليوم الذى نزل فيه جبراييل علىالنبى صلى الله عليه و آله بالرسالة و اول يوم هبط فيه جبرائيل» (24) ; و اين، همان روزى است كه جبرئيل برپيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر رسالت نازل شد و نخستين روزى بود كه او فرود آمد.
هماهنگى آغاز بعثتبا نازل شدن نخستين آيات قرآن كريم، باعثشده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديثبه بررسى و تعيين نخستين آيات نازل شده برپيامبر صلى الله عليه و آله بپردازند. ديدگاههايى در اين باره وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- پنج آيه نخستسوره علق.
2- سوره فاتحة الكتاب. (25)
3- سوره مدثر. (26)
ديدگاه نخست پرطرفدارترين ديدگاه در ميان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث مى باشد. از ميان مورخان; مسعودى (27) ، ابنهشام (28) ، ابناثير (29) ، طبرى (30) ، و يعقوبى در كتابهاى خود و از ميان مفسران شيعه، صاحبان تفاسير: تبيان، مجمع البيان، الميزان، نمونه و از ميان مفسران اهلسنت; صاحبان تفاسير: طبرى (كه حدود يازده روايت در اين باره ذكر مىكند.) ، درالمنثور، انوارالتنزيل و اسرارالتاويل (معروف به تفسير بيضاوى) و تفسيرالقرآن العظيم جزو طرفداران اين نظريه هستند.
از ميان كتابهاى علوم قرآنى مىتوان به «الاتقان (31) » ، «التمهيد فىعلوم القرآن (32) » ، «البرهان (33) » ، و... اشاره نمود.
افزون بر آن كه، مضمون آيات نخستسوره علق نيز اين ديدگاه را تاييد مىكند; چون رسالت و نبوت كه از بزرگترين نعمتهاى الهى است، در اين سوره با اسم رب شروع مىشود و از آفرينش، دانش و قلم كه مهمترين مفاهيم و معارفند، در اين سوره سخن به ميان مىآيد.
مهمترين دليل اين است كه روايات رسيده از امامان معصوم عليهم السلام آيات آغازين سوره علق را نخستين آيات نازل شده در غار حرا مىدانند. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمن الرحيم، اقرا باسم ربك...» (34) ; نخستين چيزى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد، «...اقرا باسم ربك...» بود.
امام هادى عليه السلام نيز فرمود: جبرئيل به محمد صلى الله عليه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربك الذى خلق.» (35)
طبرى (36) از علماى اهل سنت در تفسير خود، 11 روايت و سيوطى (37) 15 روايت نقل مىكند، مبنى براين كه در آغاز بعثت نخستين آيات سوره علق بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است.
طرفداران ديدگاه دوم اندك است. صريحترين كسى كه در اين زمينه سخن گفته، «زمخشرى» در تفسير «كشاف» (38) است: «اكثرالمفسرين على ان الفاتحة اول ما نزل» ; بيشتر مفسران برآنند كه سوره فاتحه نخستين چيزى است كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.
با آن كه بيشتر مفسران ديدگاه اول را پذيرفتهاند، نسبت دادن اين قول به بيشتر مفسران، ناصحيح به نظر مىرسد.
ديدگاه سوم روايتى است كه از جابر (39) نقل شده است. اگرچه هركدام از اين دو ديدگاه ممكن است طرفداران اندكى نيز داشته باشند، اما در برابر سيل نظريات مورخان و مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و نيز روايات فراوانى كه به برخى از آنها اشاره شد و نيز ادعاى اجماع امت (40) مسلمان - چنان چه برخى ادعا كردهاند، نسبتبه ديدگاه اول - به سادگى نمىتوان آن را رها كرد و از كنار آن گذشت.
ممكن استبا تحليلى دقيقتر گفته شود كه اين سه ديدگاه باهم تفاوتى ندارند وبدين صورت قابل جمع هستند كه آيات خستسوره علق اولين آياتى است كه برپيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و سوره فاتحه نخستين سوره كاملى است كه پس از آن، نازل شد و سوره مدثر نخستين سورهاى است كه پس از فترت وحى نازل شد.
در نفس انسان نيازها و غرايز گوناگونى قرار داده شده است كه همگى طالب ارضا و هدايت صحيح هستند. خداوند متعال براى هدايت انسان، بهترين ابزار را دراختيار او قرار داده و امكانات متعددى به او عطا كرده است، تا هم بتواند نيروى خود را صرف ارضاى نفسانيات كند و هم با امكانات و نيروى داده شده، جلو خواهشهاى نفسانى را بگيرد و كششهاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمايز كند; يكى در درون انسان كه عقل است - اگر چه ابزارهاى ظاهرى مانند محسوسات و اندامهاى حسى نيز درهدايتگرى اين راهنما دخالت دارند. - و ديگرى پيامبران الهى كه اين راهنما از طريق وحى براى انسان فرستاده مىشود تا تمام رفتارها را به انسان بياموزد و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايد، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترين هادى، آن است كه داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد; تنها راه آن، بعثت است. پس بعثتبزرگترين نعمتخداوند بربشراست و جادارد كه خداوند براين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيكويى را به رخ آنان بكشد، چنان كه مىفرمايد:
«لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين» (41)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمتبزرگى بخشيد)، هنگامى كه درميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را برآنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمتبياموزد و البته پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.
خداوند در آيه فوق به خاطر بعثت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله برمؤمنان منت مىنهد و اين نعمتبزرگ و معنوى را به رخ آنان مىكشد.
ممكن است كسى تصور كند كه منت گذارى، كار صحيحى نيست، چرا خداوند در اين جا منت مىگذارد؟ مگر بعثت چه ويژگى هايى دارد و هدف از آن چيست؟
واژه منت از «من» به معناى چيزى است كه با آن وزن مىكنند (سنگ كيلو) . و نيز به معناى نعمتسنگين و باعظمت نيز به كار مىرود. بنابراين هر نعمتسنگين و گرانبهايى را منت گويند. كاربرد اين واژه دو گونه است: قولى و فعلى (42) .
اگر كسى عملا نعمتبزرگى به ديگرى بدهد، اين همان منت عملى است كه بيشتر در مسائل تربيتى و هدايتى و معنوى كاربرد دارد و پسنديده و ارزنده است. كه برخى گفتهاند: اين منت مختص به خداى متعال است. اگر كسى كار كوچك خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ ديگرى بكشد و آن را بزرگ جلوه دهد، كارى استبسيار زشت، كه اين از منتهاى بشرى است. در نتيجه، منتگذارى بربخشيدن نعمتهاى بزرگ كه از جمله آنها نعمت رسالت است، منتى زيباست و «من الله» يعنى انعم الله; خداوند نعمتبزرگى بخشيد و در اختيار مؤمنان قرار داد. چنان كه در جاى ديگر خداوند به خاطر هدايت كردن انسانها به ايمان، بر آنها منت مىگذارد. «بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان» (43) .
اگر مسلمانان به خاطر پذيرفتن اسلام، مشكلات و خسارتهاى زيادى متحمل شدهاند نبايد فراموش كنند كه خداوند بزرگترين نعمت را در اختيار آنها گذاشته و پيامبرى مبعوث كرد تا انسانها را تربيت كند و از گمراهىها باز دارد. بنابراين هر اندازه براى حفظ اين نعمتبزرگ تلاش و كوشش شود و هر بهايى پرداخته شود، بازهم ناچيز است. (44)
بنابراين مىتوان گفت: منتبر دو قسم است: پسنديده و نا پسند. منت پسنديده مانند منت در آيه مورد بحث و نيز منتخداوند بر هدايت كردن مؤمنان به سوى ايمان (سوره حجرات، آيه 17) و نيز مانند منتخداوند بر موسى و هارون (سوره صافات، آيه 114) به خاطر نبوت، رسالت و نجات آنها و منتگذارى خداوند بر حضرت يوسف به خاطر به حكومت رسيدن او (سوره يوسف، آيه 90) و منت ناپسند و نكوهيده مانند منتگذارى و به رخ كشيدن انفاق، كه باطل كننده انفاق نيز مىباشد. (سوره بقره، آيه 262) و به رخ كشيدن اسلام و ايمان به خداوند يا پيامبر (يا ديگران) (سوره حجرات، آيه 17) .
از آن جا كه كارهاى انسان در برابر عظمتخداوند و كارهاى او بسيار ناچيزاست، هرگونه منت گذارى انسانها بر يكديگر و بر خداوند ناپسند است. «اللهم اجرللناس على يدى الخير و لا تمحقه بالمن» (45)
چرا خداوند فرمود: «على المؤمنين» و نام مؤمنان را به تنهايى آورده است، با اين كه بعثت پيامبر براى هدايت عموم بشر است؟ شايد بدين جهتباشد كه هدايت پيامبران از جهت تاثير و نتيجه تنها متوجه مؤمنان است كه از اين نعمتبزرگ بهرهمند مىشوند و آن را به خود اختصاص مىدهند. (46)
پس از قرنها تحقيق و بررسى درباره مسائل دينى، هنوز پرده از اسرار بسيارى از آنها برداشته نشده است، كه از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است; اگرچه از ظواهر آيات قرآن مىتوان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهى، به ويژه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داراى اهدافى مىباشد كه بيان خواهد شد و تنها در آيه مورد بحث كه خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهمترين آنها اشاره شده است:
«يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة»
«يتلو» از واژه «تلاوت» به معناى پىدرپى آوردن، پيروى كردن و خواندن با نظم است، (47) كه شامل پيروى كردن در حكم وخواندن منظم آيات الهى همراه باتدبر نيز مىشود، گويا تلاوت كننده از آيات پيروى كرده يا حروف و كلمات را در پى يكديگر قرار داده است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با خواندن آيات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آنها را آماده تربيت مىنمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است.
يكى از مهمترين برنامههاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تربيت انسانهاست. تربيتبه معناى فراهم كردن زمينهها و عوامل براى به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب است. (48) او بايد زمينهها را براى شكوفا نمودن استعدادها آماده كند، استعدادهاى خليفة الله شدن كه داراى ابعاد مختلف است. او بايد انسانها را آماده كند تا از نظر عملى بهترين رابطه را با خداى خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعى (حكومت و سياسات)، باخانواده خود (حقوق خانوادگى) و با نفس خود (اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلى الله عليه و آله منجى بشريت است. يكى از دانشمندان فرانسوى مىگويد: «بزرگترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقى است كه به نام وحى، قسمتبه قسمتبر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشراست.» (49)
پيامبراسلام صلى الله عليه و آله در مدتى كوتاه، انسان هايى بزرگ، مانند على عليه السلام زهرا عليها السلام سلمان فارسى، ابوذر، مقداد و... را تربيت كرد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله كاشف معدنهاى نهفته انسانيتبود. زيرا «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه» ; مردم مانند معدنهاى طلا و نقره هستند.
انسان داراى استعدادهاى نهفته است كه براى بهرهورى صحيح از آن، نياز به كشف آن مىباشد تا به ارزش حقيقى خود دستيابد.
كلمه «يزكيهم» از ماده «زكوة» و زكآء» به معناى رشد و زيادى است (50) ، كه در اينجا به معناى تربيت و پاكسازى است و شامل پاك شدن از آلودگىهاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى مىباشد. اگرچه واژه تربيت ازماده «ربو» نيز به معناى افزايش و نمو است، اما در قرآن كريم مفهوم تهذيب نفس با واژه تزكيه آمده است:
«قد افلح من زكيها» (51)
«قد افلح من تزكى» (52)
«رستگار شد كسى كه خود را تزكيه كرد.»
كه در جنبههاى روحى و معنوى است. واژه تربيت در قرآن در جنبههاى جسمانى و مادى به كار رفته است، نظير:
«الم نربك فينا وليدا» (53)
«آيا در دوران كودكى تو را در ميان جمع خود تربيت نكرديم؟»
كه سخن فرعون است كه خود را مربى موسى معرفى مىكند، يعنى از نظر جسمانى و امكانات مادى تو را بزرگ كردم. اهميت اخلاق و تزكيه نفس بركسى پوشيده نيست. جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهىها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزىها و... در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزشها و مكارم اخلاقى است. پيامبراسلام صلى الله عليه و آلههدف از بعثتخود را كامل كردن مكارم اخلاق بيان كرده است:
«بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» (54)
من براى كاملكردن فضايل اخلاقى مبعوث شدهام.
يكى از دانشمندان فرانسوى مىگويد: «اى محمد! اى آورنده قرآن! كجايى؟ بيا و دست ما را بگير و به باغ و صحرا و چمن و به هر جايى كه خواهى ببر. تو اگر ما را به ميان دريا ببرى، خواهيم رفت، زيرا تو عالم به حيات و زندگى ما هستى!» (55)
1- سوره علق، آيه 5- 1.
2- بحارالانوار، ج 18، ص 206.
3- همان، ص 184.
4- «حرا» نام كوهى است كه در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالى آن غارى است كه ارتفاع آن به قدر يك قامت انسان است. قسمتى از داخل غار با نور خورشيد روشن مىشود و قسمتهاى ديگر آن در تاريكى است. (ر.ك: فرازهايى از تاريخ پيامبراسلام (ص)، ص 92) .
5- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 62.
6- طبقات الكبرى، ج 1، ص 192; تاريخ طبرى، ج 2، ص 44 و الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 30.
7- الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 30.
8- تاريخ طبرى، ج 2، ص 44.
9- الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 30.
10- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 30.
11- تاريخ طبرى، ج 2، ص 22.
12- تفسيرالميزان، ج 2، ص 19.
13- همان; سيره نبويه، ج 1، ص 239 و تلخيص التمهيد، ج 1، ص 68.
14- سوره قدر، آيه 1.
15- سوره بقره، آيه 185.
16- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
17- تاريخ پيامبراسلام (ص)، آيتى، ص 84.
18- همان، ص 84، به نقل از: «التنبيه و الاشراف» ، ص 198.
19- التمهيد، ج 1، ص 68، به نقل از سيره حلبى، ج 1، ص 238.
20- از جمله: علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 18، ص 190 واز معاصرين: آيةالله سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 232 و آيةالله معرفت در تلخيص التمهيد، ج 1، ص 66.
21- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، ابواب صوم مندوب، باب 15.
22- فروع كافى، ج 4، ص 149.
23- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، براى اطلاع بيشتر به كتاب «موسوعةالتاريخ الاسلامى» ، شيخ محمدهادى يوسفى غروى، ج 1، ص 380 مراجعه شود.
24- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
25- مجمع البيان، ج 10، ص 780.
26- همان.
27- مروج الذهب، ج 2، ص 282.
28- سيره نبوى، ج 1، ص 239.
29- الكامل فىالتاريخ، ج 2، ص 32.
30- تاريخ طبرى، ج 2، ص 45.
31- الاتقان، سيوطى، ج 1، ص 95.
32- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 84.
33- برهان، بدرالدين زركشى، ج 1، ص 206.
34- اصول كافى، ج 2، ص 628.
35- بحارالانوار، ج 2، ص 206.
36- جامع البيان فىتاويل القرآن (تفسير طبرى)، ابوجعفر محمدبن طبرى، ج 1، ص 646.
37- درالمنثور، سيوطى، ج 5، ص 562.
38- كشاف، زمخشرى، ج 4، ص 775.
39- صحيح مسلم، شرح النووى، ج 2، ص 205.
40- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 78.
41- سوره آل عمران، آيه 164.
42- مفردات راغب، واژه «من» .
43- سوره حجرات، آيه 17.
44- مجمع البيان، ج 2، ص 875.
45- 46- 47- تفسير نمونه، ج 3، ص 158; مفاتيح الجنان، دعاى مكارم الاخلاق; مجمع البيان، ج 1، ص429; مجمع البيان، ج 2، ص875;
48- تعليم و تربيت اسلامى، (مبانى و روشها)، ص 4.
49- در منگهم Dermnghem ، دانشمند فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثتبنوى)، ص 283.
50- مفردات راغب، واژه «زكا» .
51- سوره شمس، آيه 8.
52- سوره اعلى، آيه 14.
53- سوره شعراء، آيه 18.
54- بحارالانوار، ج 70، ص 372.
55- ژان ژاك روسو، j.j. Rosseey ، دانشمند معروف فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت نبوى) .