share 931 بازدید
نگاهي به مفهوم قرآني شفاعت

ليلا السادات مروجي
مقدمه

انسان به مقتضاي فطرت الهي خود به دنبال برقراري ارتباط با ماوراء‌ طبيعت و با خالق حقيقي خويش است ‌و چون حجاب ماده و جسمانيت را فراروي خود بيند درصدد «واسطه‌»اي در اين ميان است. گاه اين جستجو به انحراف كشيده مي‌شود ‌و به گاه هدايت اين خواست و طلب فطري ، انبيا را مي‌يابد ، كساني كه پيام روحنواز الهي را برايش مي‌آورند و نداي نجات و سعادت را بدو مي‌رسانند. از سوي ديگر ،‌گاه كه جرم و گناه و عصيان ، دامانش را مي‌آلايد،‌باز به دنبال وسيله‌اي است كه نزد خدا شفاعت كند و آمرزش الهي را نويد آورد.
در زمينه‌ي « شفاعت» ، برداشتهاي نادرستي ديده مي‌شود. بعضي ،‌با افراط و زياده‌روي، ‌شفاعت را دستاويزي براي ارتكاب گناه قرار داده‌‌اند،‌ و عده‌اي ، از جمله هابيان، برخي آيات قرآني را ـ بدون توجه به آيات ديگر ـ مستمسك انكار مسأله‌ي شفاعت ساخته‌اند.
بي‌شك، مفهوم دقيق و عميق شفاعت و شفيع از ديدگاه قرآن،‌بسيار فراتر از برداشت و فهم عمومي از اين موضوع است؛ اما نكته‌اي قابل ،‌اصل اعتقاد به وجود شفاعت و پذيرش حقانيت اين امر است كه در آينده‌هاي ديني ما نيز پذيرفته شده است. در اين زمينه ،‌امور مهم ديگري نيز قابل بررسي است: اينكه چه شرايطي براي تحقق شفاعت لازم است؟ چه كساني لياقت شفاعت شدن دارند؟ شفيعان حقيقي كيانند؟ آيا شفاعت با علم و اراده و قدرت مطلق الهي منافات دارد؟ و .... و مسائلي از اين قبيل كه بي‌توجهي و غفلت از آنها مي‌تواند ايرادها و اشكالات فراوان و شبهات گريز‌ناپذيري را به دامنه‌اي اين بحث مهم بكشاند.
اين نوشتار، كوششي است در جهت بررسي مفهوم شفاعت از منظر شفيع مشفع ، قرآن كريم و تبيين نقش و جايگاه اين امر در زندگي انسان. از خداوند متعال توفيق در اين زمينه را خواستاريم .

واژه‌شناسي

كلمه‌ي شفاعت از ريشه‌ي ثلاثي « شفع» مي‌باشد . شفع در اصل به معناي زوج و جفت آمده است:‌اشفع تاكان من العدد ازواجاً ،‌و به اين معني در مقابل كلمه « وتر» به معناي تك است،‌چنانكه اگر وتر را به چيزي ضميمه كنيم،‌شفع حاصل مي‌شود.[1]در قرآن كريم اين دو كلمه در كنار هم به كار رفته است: واشفع و الوتر (فجر/3) به عبارت ديگر ، « تشفيع عدد» مساوي «زوج ساختن آن » است،‌چنانكه در اقرب الموارد يادآوري مي‌شود: شفع العدد ميره زوجاً اي اضاف الي الواحد ثانياً . همچنين راغب شفع را در حالت مصدري به معناي «پيوستن و ضميمه شدن چيزي به همانند خود» مي‌داند(ختم الشيء الي مثله) و يادآور مي‌شود كه به جاي مشفوع نيز شفع به كار مي‌رود[2].
بنابراين شفع و شفاعت ،‌ هر دو مصدرند به معناي منضم چيزي به چيزي ، و شفاعت ،‌بيشتر در مفهوم پيوستن به ديگري به منظور درخواست ياري ديده مي‌شود، و معمولاً انضمام به كسي مورد نظر است كه از نظر حرمت و مقام،‌بالاتر از شفاعت شونده است، و شفاعت در قيامت به اين معنا مي‌باشد[3].
از مصدر شفاعت (واسطه شدن) كلمه‌ي شفيع(واسطه) و اسم فاعل آن: شافع را داريم. شافع به معناي درخواست كننده براي ديگري (الطالب نعيره) و نيز كمك‌رساننده (المعين) آمده است[4].

تعريف

معاني اصطلاحي و تعريف شفاعت، ارتباط مستقيمي با معناي لغوي آن دارد. ظاهراً‌ شفاعت را از آن جهت شفاعت گفته‌اند كه شفيع، خواهش و وساطت خويش را به ايمان و عمل ناقص شفاعت شده ضميمه مي‌كند و هر دو مجموعاً پيش خدا اثر مي‌كنند[5] . به عبارت ديگر حقيقت شفاعت ، واسطه‌شدن در رساندن نفع و يا دفع شر و ضرر است [6]. به بيان محدودتر مي‌توان گفت دو كاربرد براي شفاعت قابل تصور است: 1ـ درخواست درگذشت صاحب حقي از ضايع كننده‌ي حق (معناي فقهي و اين جهاني) .2ـ درخواست از پروردگار عالميان براي عفو لغزشهاي بندگان (معناي فقهي و آن جهاني)[7].

فلسفه شفاعت

گفتيم در مورد شفاعت ، شبهات متعددي وجود دارد . يكي از اين موارد ،‌اصل شفاعت و فلسفه‌اي وجودي آن است، و اينكه چه ضرورت و لزومي براي اين مسأله قابل طرح است؟ در پاسخ مي‌توان گفت « بدون شك، مجازاتهاي الهي، چه در اين جهان و چه در قيامت ،‌جنبه انتقامي ندارد، بلكه همه‌ي آنها در حقيقت ضامن اجرا براي اطاعت از قوانين و در نتيجه پيشرفت و تكامل انسانهاست ، بنابراين هر چيز كه اين ضامن اجرا را تضعيف كند بايد از آن احتراز جست تا جرأت و جسارت بر گناه در مردم پيدا نشود. از سوي ديگر، نبايد راه بازگشت و اصلاح را به كلي بر روي گناهكاران بست،‌بلكه بايد به آنها امكان داد كه خود را اصلاح كنند و به سوي خدا و پاكي تقوا بازگردند. « شفاعت» در معني صحيحش براي حفظ همين تعادل است،‌و وسيله‌اي است براي بازگشت گناهكاران و آلودگان ،‌و در معني غلطش موجب تشويق و جرأت بر گناه است»[8].

انواع آيات قرآني (در زمينه شفاعت )

كلمه‌ي شفاعت و مشقات آن در حدود سي‌بار در آيات قرآن ديده مي‌شود ، (البته در مواردي هم بدون كاربرد اين ريشه به شفاعت اشاره شده است ). اين آيات در چند دسته قابل بررسي است[9]:
1ـ آياتي كه به طور مطلق شفاعت را نفي مي‌كند،‌مانند : ولايقبل منها شفاعة ... (بقره /48) يوم لابيع فيه و لاخلة و الاشفاعة ...(بقره /254)
2ـ آياتي كه شفيع را منحصراًخدا معرفي مي‌كند، مانند : ما لكم من دونه من ولي و لاشفيع ... (سجده /4) قل لله الشفاعه جميعاً ....(زمر 44)
3ـ آياتي كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا مي‌كند، مانند : من‌ذاالذي يشفع عنده الاباذنه (بقره /255) و لا تنفع الشفاعة عنده الالمن اذن له (سبا/23)
4ـ آياتي كه شرايطي را براي شفاعت شونده بيان كرده است، مانند : و لا يشفعون الالمن ارتضي (انبيا 28)
البته ذيل هر يك از اين عناوين، آيات و موضوعات ديگري نيز گنجانده مي‌شود، كه ان‌شاء‌الله بدان خواهيم پرداخت . نكته‌ي بسيار مهم در بررسي آيات مرتبط با مسأله‌ي شفاعت ـ و هر موضوع ديگري ـ اين است كه ما اجازه نداريم يك آيه را به تنهايي و بي‌توجه به آيات، و روايات معتبر مرتبط با آن در نظر بگيريم، بلكه يك بررسي موضوعي و همه‌جانبه لازم است . ضرورت اين امر در بحث آيات نفي و اثبات شفاعت، تبيين خواهد شد.

انواع شفاعت

مسأله‌ي شفاعت از جهات مختلف به انواع متفاوتي قابل تقسيم است،‌كه به برخي از آنها مي‌پردازيم.
« شفاعت تكويني عبارت است از وساطت علل وجودي در ميان خداوند و موجودات ديگر، و از اين نظر تمام اسباب و علل وجودي شفيع نزد خدا محسوب مي‌شوند. ولي شفاعت تشريعي آن است كه در عالم تكليف و مجازات واقع مي‌شود... و آن انواعي دارد، بعضي به هر گناه اعم از شرك و غير آن تعلق مي‌گيرد، مانند شفاعت توبه و ايمان در دنيا،‌بعضي ديگر فقط مربوط به پاره‌اي از گناهان است مانند پاره‌اي از اعمال صالح. اما شفاعت انبيا و امثال ايشان در قيامت از گنهكاران متعلق به كساني است كه ايمان صحيح دارند و مرتكب گناهان كبيره شده‌اند[10]...»
« از جهت تكوين،از بعضي آيات مستفاد مي‌شود كه كليه‌ي اسباب و وسائل زندگي نسبت به مسببات و رساندن رحمت خدا به خلق، واسطه و شفيع‌اند: ان ربك الله الذي خلق السموات و الارض في سته ايام ثم استوي علي العرش يد بر الاسرمامين شفيع الا من بعد اذنه ... (يونس 3) جمله‌ي « ما من شفيع ... » پس از ذكر آفرينش آسمانها و زمين و تدبير آنها، ‌روشن مي‌كند آنها نيز شفيع و واسطه‌ي رحمت خدايند (ايضاً بقره /255 و زمر /44) و در آياتي نظير « مالكم من دونه من ولي ولا شفيع »(سجده/4) ظاهراً مراد انضمام اسباب به يكديگر است كه به اراده‌ي خدا انجام مي‌پذيرد مثل « يدبر الامر » اما از جهت تشريع مي‌شود گفت كليه‌ي اعمال وسائل و شفيعانند در جلب رحمت و مغفرت خداوند : يا ايها‌الذين امنوااتقوا الله و ابتغوااليه الوسيله(مائده/35) وسيله‌اي كه مي‌توان نسبت به خدا طلب كرد، همان راهها و اعمالي است كه خداوند قرار داده است، و نيز شفيعان آخرتند كه از جانب خدا به اين مقام منصوبند.[11]»

2ـ شفاعت صحيح و شفاعت نادرست

« ... شفاعت اقسامي دارد كه برخي از آنها نادرست و ظالمانه است ،‌در دستگاه الهي وجود ندارد ولي برخي ، صحيح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط برهم زننده‌ي قانون و ضد آن است ولي شفاعت صحيح، حافظ و تأييد كننده‌ي قانون است. شفاعت غلط آن است كه كسي بخواهد از راه پارتي بازي جلوي اجراي قانون را بگيرد . بر حسب چنين تصوري از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مي‌كند و از راه توسل به پارتي، بر اراده‌ي قانونگزار و هدف قانون چيره مي‌گردد . اين گونه شفاعت ،‌در دين ظلم است و در آخرت غير ممكن .ايرادهايي كه بر شفاعت مي‌شود ، بر همين قسم از شفاعت وارد است، و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفي فرموده است. شفاعت صحيح، نوعي ديگر از شفاعت است كه در آن ، نه استثناء و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين ، و نه مستلزم غلبه بر اراده‌اي قانونگزار است. قرآن اين نوع شفاعت را صريحاً تأييدكرده است...[12]»

3ـ شفاعت كبري و شفاعت صغري

« شفاعت كبري عبارت است از شفاعت پيامبر (ص)در روز قيامت براي شروع دادگاه الهي. يكي ازمهم‌ترين احاديث شفاعت در باب شفاعت كبري است و رفتن مردم به خدمت انبياي الهي و ارجاع انبياي الهي به رسول اكرم و كلام خداوند به ايشان در باب اجازه شفاعت. (مسلم،‌كتاب الايمان ، حديث 322؛ تفسير عياشي،‌سوره اسراء 79) اين همان «مقام محمود» رسول (ص) است كه در كتب شيعه و سني فراوان در مورد آن بحث شده است (الميزان ج 1/175) و قرآن نيز به آن اشاره كرده است (اسراء 79) . شفاعت صغري،‌شفاعت شافعان براي قلم عفو كشيدن توسط پروردگار بر گناهان و لغزشهاي مردمان و حتي ازدياد درجات بهشتيان است(كشاف اصطلاحات الفنون 1/762) معمولاً گونه‌ي دوم شفاعت در ميان عامه مردم ، استعداد بدفهمي و سوء استفاده داشته است...[13]»

4ـ شفاعت مردود شفاعت مثبت

«خيالهاي بيهوده‌ي يهود پيرامون شفاعت باطل و بي‌اساس است،‌آنان تصور مي‌كردند كه چون فرزندان پيامبران‌اند هر اندازه هم مجرم باشند، مورد شفاعت نياكان خود قرار خواهند گرفت،‌و نيز تصور مي‌كردند كه براي گناهان مي‌توان بدل تهيه نمود. قرآن براي كوبيدن چنين افكار غلط فرمود: و لايقبل منها شفاعة و لايؤخذ منها عدل ....[نوع درم شفاعت مردود، در مورد گروهي است] كه پيوند ايماني خود را با خدا قطع نموده و با شفيعان روز رستاخيز رابطه‌ي معنوي برقرار نكرده‌اند،‌از شفاعت محروم بوده، و هرگز براي آنان شفيعي نخواهد بود مانند بت‌پرستان و منكران توحيد و روز رستاخيز...[همچنين] بت‌هاي مصنوعي عرب جاهلي حق شفاعت در روند رستاخيز ندارند و آنها پست‌تر از آنند كه درباره‌ي پرستندگان خود شفاعت نمايند. اما شفاعت‌هاي مثبت و مجاز به قرار زير است: 1ـ شفاعت از آن خداست و حق مختص او مي‌باشد و احدي در اين حق نمي‌تواند با او منازعه كند. 2ـ به طور كلي گروهي از بندگان خدا بدون آن كه از نام و خصوصيات آنها آگاه باشيم تحت شرائطي كه مهم‌ترين آنها اذن خداوند است در مورد افراد محدودي كه مورد انتخاب و رضايت خدا مي‌باشند، شفاعت مي‌نمايند و شفاعتشان پذيرفته مي‌شود. 3ـ گروهي از بندگان خدا به نام فرشته و حاملان عرش به اذن خداوند در روز رستاخيز شفاعت خواهند نمود و شفاعت آنها پذيرفته خواهد شد[14].»

شرايط شفاعت كننده

بدون شك،در نظام حكيمانه و احسن خلقت، هيچ امري بدون حصول مقدمات و علل خاص آن، تحقق نمي‌يابد. براي مسأله‌ي شفاعت نيز ـ كه خود در مجموعه‌ي علي و معلولي جهان قابل تصور است ـ شروط و پيش‌زمينه‌هايي لازم است،‌نه آنكه امري بي‌قيد و شرط باشد. بعضي از اين شرائط به شفاعت كننده اختصاص دارد كه بدان اشاره مي‌كنيم .مهم‌ترين اين امور عبارتند از :
1ـ اذن الهي : من ذالذي يشفع عنده الاباذنه (بقره /255) و لاتقع اشفاعة الا لمن اذن له (سبأ 23) اين آيات صراحت دارد كه شفيع را بايد خدا منصوب كند و به وي اجازه دهد، چرا كه مطلق شفاعت از آن خداست و حكومت آسمانها و زمين از اوست (زمر/44)
2ـ پذيرش توحيد و علم به مورد شفاعت : ولايملك الذين يدعون من دونه الشفاعة الا من شهد...(زخرف /86)
آنها كه توحيد و يگانگي خدا را در تمام مراحل پذيرفته‌اند و در برابر حق به طور كامل تسليمند. آري اين گروه به اذن پروردگار مالك شفاعتند، ولي چنان نيست كه آنها براي هر كس، هر چند بت‌پرست و مشرك و منحرف از آيين توحيد باشد شفاعت‌كنند بلكه آنها به خوبي مي‌دانند براي چه كسي اجازه‌ي شفاعت دارند (و هم يعلمون زخرف /869 به اين ترتيب، فرشتگان ، خود شهادت به وحدانيت خدا مي‌دهند و به همين دليل اجازه‌ي شفاعت پيدا كرده‌اند،‌و ديگر آنكه آنها محل و مورد شايسته‌ي شفاعت را به خوبي مي‌شناسند[15].»
پس به طور خلاصه اين آيه شرط عمده‌ي شفعا را در پيشگاه خدامشخص مي‌سازد: آنها كساني هستند كه حق را در تمام مراحل مي‌شناسند و از روح توحيد به خوبي آگاهند و از شرايط شفاعت‌شوندگان نيز باخبرند.[16]

شرايط شفاعت شونده:

يكي از برداشتهاي نادرست از شفاعت ،‌اين است كه « ما هر گناهي بكنيم، با شفاعت نجات پيدا خواهيم كرد»! در حالي كه چنين نيست،‌و شفاعت شامل هر كسي نمي‌شود ؛ بلكه شرايط و خصوصياتي براي كسب شايستگي شفاعت شدن، لازم است،‌كه در آيات قرآن بدان اشاره شده است:
1ـ رضايت و خشنودي خدا: ولايشفعون الالمن ارتضي (انبيا 28) طبق اين آيه، شفاعت شفيعان ، منحصراً شامل كساني است كه به مقام ارتضاء يعني پذيرفته‌شدن در پيشگاه خدا رسيده‌اند . علامه طباطبايي(ره) ذيل اين آيه مي‌نويسند:« منظور خشنودي از خود آنها ـ يعني از دين آنها ـ است نه خشنودي از اعمالشان [17]».
2ـ داشتن عهد و پيمان الهي: لا يملكون الشفاعة‌الا من اتخذ عند الرحمن عهداً (مريم 87) « در اين كه منظور از عهد در اين آيه چيست، مفسران بحث‌هاي فراواني كرده‌اند. بعضي گفته‌اند عهد همان ايمان به پروردگار و اقرار به يگانگي او و تصديق پيامبران خداست. بعضي ديگر گفته‌اند عهد در اينجا به معني شهادت به وحدانيت حق و بيزاري از كساني است كه در برابر خدا پناهگاه و قدرتي قائلند، و همچنين اميد نداشتن به غير الله. در مجموع عهد ،‌معني وسيعي دارد كه هر گونه رابطه با پروردگار و معرفت به اطاعت او و هم‌چنين ارتباط و پيوند با مكتب اولياي حق و هر گونه عمل صالح در آن جمع است[18]».
3ـ پرهيز و توبه از ظلم و گناه: قاللظالمين من حميم و لا شفيع يطاع (غافر 18) در اين آيه صلاحيت شفاعت شدن از «ظالمان» سلب شده است . « اگر ظلم را به معني وسيع كلمه تفسير كنيم، شفاعت منحصر به مجرماني خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشيمان ،‌و در مسير جبران و اصلاحند. و در اين صورت شفاعت،‌پشتوانه‌اي خواهد بود براي توبه و ندامت از گناه، (و اينكه بعضي تصور مي‌كنند كه با وجود ندامت و توبه نيازي به شفاعت نيست، اشتباهي [بزرگ] است)[19]»
سخن علامه طباطبايي به عنوان جمع‌بندي اين مبحث مناسب است. ايشان معتقد است« از مجموع [آيات] ، اين حقيقت روشن مي‌شود كه مشمولين شفاعت، آنهايي هستند كه متدين به دين حق مي‌باشند ،‌و گناهان كبيره‌اي انجام داده‌اند ولي خدا از دين آنها خشنود است[20]»
در اينجا ذكر داستاني در مورد رابطه گناه و شفاعت (و جرأت بر گناه) جالب به نظر مي‌رسد . « عالم رباني،‌مرحوم ياسري ـ از علماي محترم تهران ـ چنين نقل مي‌كرد كه شاعري به نام «حاجب» كه در مسأله شفاعت گرفتار اشتباهات عوام شده بود، شعري به اين مضمون مي‌سرايد :
حاجب اگر معامله‌ي حشر با علي است*** من ضامنم كه هر چه بخواهي گناه كن!!
شب هنگام اميرمؤمنان علي(ع) را در خواب مي‌بيند در حالي كه عصباني و خشمگين بوده مي‌فرمايد شعر خوبي نگفتي ! عرض مي‌كند چه بگويم؟ مي‌فرمايد شعرت را اين چنين اصلاح كن :
حاجب اگر معامله‌ي حشر با علي است***شرم از رخ علي كن و كمتر گناه كن ![21]

شفيعان حقيقي و كاذب

در قرآن كريم ،‌مسأله‌ي شفاعت به طور سلب و ايجاب بيان شده است ، يعني در برخي موارد،اعتقاد (باطل) به شفيع بودن كسي يا چيزي نفي شده است ، و در موارد ديگر ، شفاعت شخص يا اشخاصي مورد تأييد است .

شفيعان دروغين:

در آيه‌ي 48 سوره‌ي بقره (و نيز آيه 123 همين سوره)، عقيده‌ي نادرست يهود در زمينه‌ي شفاعت، رد شده است: و اتقوايوماً لاتجزي نفس عن نفس شيئاً و لايقبل منها شفاعة و لايوخذ منها عد لو لاهم ينصرون » آنان تصور مي‌كردند كه چون فرزندان پيامبران هستند ،‌هر اندازه هم مجرم باشند،‌مورد شفاعت نياكان خود قرار خواهند گرفت ![22]»
همچنين در آيه‌اي 18 سوره‌ي يونس،‌شفيع بودن بتها را زير سؤال مي برد:
و يعبدون من دون الله ما لايضرهم و لا ينفعهم و يقولون هولاء شفعاؤنا عندالله قل أتنبئون الله بمالايعلم في السموات و لافي الارض سبحانه و تعالي عما يشركون .

شفيعان راستين:

در مورد شفيعان حقيقي نيز در آيات و روايات اسلامي به تفصيل بحث شده است. در اينجا به اختصار به برخي موارد اشاره مي‌كنيم.
1ـ ذات حق تعالي: قل لله الشفاعة جميعاً ...(زمر 44)
2ـ فرشتگان: و كم من ملك في السموات لاتغني شفاعتهم شيئاً الا من بعد أن بأذن الله لمن يشاء و يرضي (نجم 26،‌ هم‌چنين ر.ك : انبيا 28ـ26)
3ـ پيامبر گرامي اسلام: در آيه‌ي 5 سوره‌ي ضحي مي‌خوانيم : ولسوف يعطيك ربك فترضي، و در سوره‌ي اسراء آيه‌اي 79 آمده است: .... عسي آن يبعثك ربك مقاماً محموداً. كه در روايات و تفاسير به مسألة‌شفاعت نبوي تعبير شده است . از آيات ديگر چون : نساء 64، مريم 87،‌زخرف 86، منافقون 5، تير شافع بودن رسول اكرم استفاده مي‌شود . در روايتي از آن حضرت نقل شده است: شفاعت خود را براي گناهكاران امتم كه مرتكب گناهان بزرگ باشند ذخيره كرده‌ام [23].
4ـ امامان معصوم: پيامبر گرامي اسلام در روايتي فرمودند: اهل بيت من شفاعت مي‌كنند و شفاعتشان پذيرفته مي شود.[24]
5ـ پيامبران الهي : با توجه به آيه‌ي 86 سوره‌ي زخرف ( كه پيش از اين در بحث شرايط شفيع بررسي كرديم)،‌از مصاديق روشن عبارت « من شهد بالحق وهم يعلمون» پيامبران الهي هستند، پس اين آيه تمام انبياء را به عنوان شفاعت‌كننده معرفي مي‌كنند.
6ـ موارد ديگر كه از روايات به دست مي‌آيد[25]، مانند: شهداي راه خدا و دين، دانشمندان و علماي ديني، خويشاوندان،‌همسايگان ، افراد باايمان ، و ...
حسن ختام اين بخش را دو روايت زيبا از رسول اكرم (صلي الله عليه واله) و اميرمؤمنان علي (ع) قرار مي‌دهيم كه به شفيع بودن قرآن صراحت دارد . پيامبر گرامي اسلام فرمود: تعلموا القرآن فانه شافع لأصحابه يوم القيامة قرآن را بياموزيد، زيرا قرآن در روز قيامت اهل قرآن را شفاعت مي‌كند . و امام علي (ع) در خطبه‌اي 171 نهج‌البلاغه فرموده است: اعلموا ان القرآن شافع و مشفع ... و انه من شفع له القرآن يوم القيامة شفع فيه بدانيد كه قرآن، شفاعت‌كننده‌اي است كه شفاعت او پذيرفته مي شود، و قرآن براي هر كس در روز قيامت شفاعت كند. شفاعتش درباره‌اي او پذيرفته مي‌شود.
اميد كه توفيق و شايستگي داشته باشيم كه مشمول شفاعت شفيعان راستين واقع شويم.

شفاعت خداوند

آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه به صراحت و روشني، شفاعت را منحصر در ذات حق تعالي مي‌داند . معناي شفيع بودن خداوند چيست؟ و چرا در اين گونه آيات، شفاعت به خداوند اختصاص و حصر يافته است؟ در اين قسمت به بررسي اين مطلب خواهيم پرداخت.
علامه طباطبايي (ره) در تبيين معناي شفيع بودن خداوند مي‌نويسد:« شفاعت ـ‌يعني مقام شافعيت ـ درباره‌ي خداوند نيز صادق است،‌زيرا هر يك از صفات او واسطه‌ي فيض ميان او و مخلوقات اوست، و در واقع شفيع و شافع مطلق اوست، چنانكه مي‌فرمايد: قل لله الشفاعة جميعاً له ملك السموات و الارض ... (زمر 44) ، مالكم من دونه من ولي و لا شفيع (سجده 4)، ‌ليس لهم من دونه ولي و لاشفيع ... ( انعام 51)[26]».
چنانكه گفتيم«مراد از شفيع، واسطه است ـ‌ به عبارت ديگر،‌آنكه ميان اسباب و مسببات رابطه است و يكي را به آن ديگري مي‌رساند ـ علي هذا شفيعي جز خدا نداريم. فقط اوست كه فيض مي‌رساند و فقط اوست كه مسببات را از اسباب جاري مي‌كند و ميان آنها رابطه برقرار مي‌نمايد[27] . يعني شفيع قرار دادن خاص خداست كه حكومت كائنات در دست اوست و نيز شفاعت در اختيار كسي بايد باشد كه كار مشفوعها به او راجع است، اگر شفاعت را قبول كند، حال مشفوع را اصلاح نمايد والا نه. و چون بازگشت به سوي خداست[ثم اليه ترجعون] پس جعل شفاعت در دست اوست[28]».
مي‌توان نتيجه گرفت مفهوم انحصار شفاعت در مورد خداوند نيز از لحاظ ميزان و اصل تأثير آن است ، يعني هيچ شفاعتي مؤثر نخواهد بود مگر آن كه به اذن الهي و با حصول شرايط لازم (در شفيع و مشفوع) صورت بگيرد.

يك سؤال

يكي از مهم‌ترين اشكالات و شبهات مطرح شده در مورد شفاعت ، رابطه‌ي آن با سنن و احكام خداوند،‌توجيه آن نسبت به علم و اراده و قدرت و حتي عدالت خداي متعال ـ و به طور كلي،‌توحيد ـ مي‌باشد. اين كه آيا در خواست شفاعت از خدا،‌ نوعي درخواست ظلم محسوب مي‌شود؟ آيا قبول شفاعت، تخلف در احكام خداست؟ آيا شفاعت نقض غرض نيست؟ و شفاعت منجر به تغيير در علم و اراده‌ي خدا نمي‌شود؟ و ...
بايد توجه داشت«شفاعت، آن نيست كه مجرم با كمك شفيع، جلو مقررات خدايي را بگيرد و نقض قانون كند مثل پارتي بازي‌هاي دنيا. بلكه خود قانونگذار (خدا) همان‌طور كه عده‌اي را در دنيا وسيله‌ي هدايت و واسطه رساندن احكام،‌قرار داده ،‌آنها را در آخرت وسيله‌ي مغفرت خويش قرار داده است[29]». بنابراين وضع كردن شفاعت خود جزئي از قانون الهي است و نمي‌تواند ناقص و نافي آن باشد . هم‌چنين شفاعت از مصاديق سببيت است و منافاتي با نظام علي و معلولي حاكم بر جهان ندارد .
ارتباط شفاعت با علم و اراده‌ي خدا دركلام علامه طباطبايي (ره) به وضوح بيان شده : « در مورد شفاعت، تغييري در علم و اراده‌ي خدا حاصل نمي‌شود،‌تغيير، تنها در «مراد» و «معلوم» است ، به اين معني كه خدا مي‌داند مثلاً فلان انسان حالات مختلفي بر او عارض مي‌شود،‌در فلان روز بر اثر وجود شرايط و اسباب خاصي حالي را دارد كه در آن حال،‌خداوند اراده‌اي درباره‌ي او مي‌كند. سپس روز ديگر به واسطه‌ي شرايط و اسباب ديگر، حال تازه‌اي برخلاف حال اول پيدا مي‌كند . خداوند هم‌چيزي درباره‌ي او اراده مي‌كند (كل يوم هو في شأن)[30]» در نتيجه شفاعت نيز از اموري است كه اراده‌ي خدا بر آن تعلق مي‌گيرد(كه واقع بشود يا نه) و نمي‌تواند علم يا اراده‌ي حق تعالي را زير سؤال ببرد.
اشكال ديگر بر مسأله‌ي شفاعت، آن است كه گفته‌اند:« شفاعت موجب مي‌شود كه جرئت به گناه به وجود آمده بلكه موجب ترغيب به گناه هم مي‌گردد»! اما بايد توجه داشت كه «شفاعت، فقط اميد ايجاد مي‌كند و يأس را از بين مي‌برد ، گناهكار اگر از هر جا مأيوس باشد و بداند اميدي بر او نيست، در كار گناه بيشتر جري شده و بر شقاوتش مي‌افزايد،‌برخلاف آنكه بداند راه نجات از هر سو بسته نشده است[31]...» در اين باره در مبحث بعدي بيشتر سخن خواهيم گفت.

تأثير اعتقاد به شفاعت

باور داشتن مسأله‌ي شفاعت مي‌تواند دو گونه تأثير و نقش در زندگي و عمل انسان داشته باشد، تأثيري مثبت ، و تأثيري احتمالاً منفي. چنانكه در قسمت قبل گفته شد، «شفاعت براي جلوگيري از يأس و نااميدي، و ايجاد پيوند مردم با اولياء خداست؛ و شفاعت ،‌پاداشي است كه خداوند به اولياء خود مي‌دهد، و بهره‌گيري از آن در روز قيامت تجسمي از بهره‌گيري انسان از نور علم و هدايت انبياء و اولياء در دنياست [32]» با مثالي نازلتر مي‌توان موضوع را تبيين نمود: دانش‌آموزي كه در طول عمر نه ماهه‌ي تحصيل خود، هيچ تلاشي نكرده يا تلاشهايش بيهوده و بي‌ثمر بوده،‌و در نتيجه پرونده‌اي پر از خلاف‌هاي درسي و تخلف‌هاي انضباطي دارد، در پايان‌ سال با شنيدن اين كه امتحانات مردادماه برگزار خواهد شد ،‌شوري دوباره مي‌يابد و به تلاشي مجدد بر مي‌خيزد، تا شايد گذشته‌ي خود را جبران كند. شفاعت نيز فرصتي جهت تجديد نظر و جبران اشتباهات است،‌با اميد به شفاعت، گناهكار خود را رها نمي‌كند و بلكه ميزاني را براي شامل شفاعت شدن در نظر مي‌گيرد . بنابراين « شفاعت يك مكتب انسان‌ساز است،‌وسيله‌اي است براي بازگرداندن آلودگان از نيمه‌ي راه و جلوگيري از يأس و نوميدي، ـ كه خود عاملي است براي غرق شدن در انحراف و گناه ـ و ايمان به اين گونه شفاعت، سبب مي‌شود كه افراد گنهكار، رابطه‌ي خويش را با خدا و پيامبران و امامان قطع نكنند، همه پلها را پشت سر خود ويران ننمايند و خط بازگشت را حفظ كنند[33]» فرد غريق هم اگر مطمئن باشد ناجي‌اي وجود خواهد داشت،‌تسليم امواج سهمگين دريا نخواهد شد.
گفتيم شفاعت، آثاري احتمالاً منفي نيز دارد.بايداضافه كنيم منفي بودن اثر يك چيز كه خود مطلوب و مثبت است،‌به نحوه‌ي استفاده و نگرش به آن بستگي دارد نه آنكه از ذات آن امر منشأ بگيرد . مانند دارو، كه به خودي خود چيز بدي نيست، و در اصل نيز به خاطر آثار مثبت و سازنده و درمانگر وضع شده است. ولي اگر بدون تجويز پزشك و برخلاف مقررات درماني مصرف شود،‌نه تنها دردي دوا نمي‌كند ،‌چه بسا مي‌تواند مضر و بيمار كننده و حتي كشنده باشد. در مورد شفاعت نيز مي‌توان گفت اعتقاد صحيح و اصولي به اين اصل ثابت ، مي‌تواند نجات‌دهنده باشد، ولي بدون رعايت شرايط و در نظر گرفتن مورد و موقع و محدوده‌ي آن،‌هيچ اثر سودمندي نداشته، بلكه مخرب خواهد بود.

شفاعت در دنيا

اكثر ما گمان مي‌كنيم شفاعت امري اخروي و مربوط به حساب قيامت است. اما مي‌توان در اين زمينه قائل به تفصيل شده و مفهوم شفاعت را توسعه بيشتري دهيم،‌ به ويژه با توجه به ريشه‌ي لغوي آن كه به معناي واسطه شدن آمده است. در قرآن كريم نيز اين مسألة در قالب دو عبارت « شفاعة حسنة » آمده است: من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منهاو من يشفع شفعة‌ سيئة يكن له كفل منها ...(نساء ،‌85) . «‌اين يك قاعده‌ي كلي در اسلام است كه اگر انسان در كار نيكي و يا در كار بدعتي، واسطه و سبب باشد، از آن پاداش يا كيفر مي‌برد ،‌هر چند كه خودش آن كار را نكرده است. از رسول خدا (ص) نقل شده: هر كه امر به معروف يا نهي از منكر كند يا به كار نيكي دلالت يا اشاره كند، او در آن امر شريك است، هر كه امر به بد كند يا به آن دلالت و اشاره نمايد، در آن كار شريك است[34]» و بديهي است اين امر به خوبي و بدي و تير دلالت و وساطت در آنها، مربوط به همين دنياست نه آخرت. هم‌چنين از كلمه « نصيب منها» در آيه فوق نتيجه گرفته شده كه هر چند « به خاطر محدوديت‌ها، نمي‌توان در هر كاري دخالت مستقيم داشت، ولي با شفاعت‌هاي خير مي‌توان از آنها بهره برد[35]»
« موعظه ، آشتي دادن،‌تدريس،‌تشويق به جبهه ،‌تعاون بر كار نيك، مصاديق شفاعه خسته هستند، چنانكه در حديث؛ دعا در حق ديگران، امر به معروف و راهنمايي و حتي اشاره به كار خير از مصاديق شفاعة خسته ذكر شده است. غيبت، سخن‌چيني ، كارشكني، تهمت، فتنه،‌ترساندن از جبهه، وسوسه و توطئه نيز مصاديق شفاعة حسينه هستند[36]».

سخن آخر ...

گر چه به نظر مي‌رسد شفاعت صرفاً امري اعتقادي است كه بايد در كتب كلامي و اصول دين مطرح و بررسي شود،‌بايد توجه داشت كه در صحنه‌ي زندگي فردي و اجتماعي انسانها و به ويژه مسلمين مي‌توان نقش جايگاه و كاركرد مناسب و مثبتي براي آن در نظر گرفت . اگر فرزندان ما از ابتدا با اين مفهوم آشنا شوند، و دريابند كه وساطت و دخالت در هر كار نيك يابد، براي خود آنان نيز پاداش يا عواقبي در پي دارد ،‌مسلماً در رفتار و گفتارشان تأثير خاصي خواهد داشت. از لحاظ اخروي نيز باور شفاعت هم اميد به غفران الهي را مي‌افزايد و باب توبه را باز نگاه مي‌دارد، و هم موجب برقراري ارتباط معنوي و عاطفي با اولياء الهي و شفيعان مي‌گردد. به اميد روزي كه شفاعت و اعتقاد به آن از متن كتابها به متن زندگي‌ها آورده شود، ان‌شاء الله .
والسلام.

پي‌نوشتها :

[1] فراهيدي ،‌خليل بن احمد، العين، ج 1، ص 260.
[2] راغب اصفهاني،‌مفردات ،‌ج 2،‌ص 475.
[3] راغب اصفهاني،‌مفردات ،‌ج 2،‌ص 475.
[4] فراهيدي ، همان، ج 1، ص 262.
[5] قرشي ، علي‌اكبر ، تفسير احسن الحديث، ج 1،‌ص 132.
[6] طباطبايي، محمد حسين، تفسيرالميزان(با ترجمه ناصر مكارم شيرازي)، ج1، ص 295.
[7] خرمشاهي، بهاء‌الدين ،‌دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهي، ج 1، ص 1323(مقاله فرزاد حاجي ميرزايي).
[8] مكارم شيرازي، ناصر و ديگران ،‌تفسير نمونه ، ج 1، ص 323.
[9] با استفاده از : تفسير نمونه ج1ص 226، هزار و يك نكته از قرآن كريم (اكبر دهقان)ص 249.
[10] طباطبايي، همان،‌ج 1، ص 227 و 229.
[11] قرشي، علي‌اكبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 49 و 50.
[12] مطهري، مرتضي ، عدل الهي، ص 223.
[13] خرمشاهي ،‌همان،‌ص 1323.
[14] سبحاني،‌جعفر، شفاعت در قلمرو عقل و قرآن وحديث، ص 102 تا 104 با تلخيص و تغيير.
[15] مكارم شيرازي، همان ، ج 21، ص 135.
[16] همان،‌ج 21، ص 136.
[17] طباطبايي، همان،‌ج 1، ص 225.
[18] بيستوني، محمد، تفسير جوان(خلاصه تفسير نمونه) ج 13، ص 94 و 95.
[19] مكارم شيرازي، همان، ج 1، ص 228.
[20] طباطبايي ،‌همان، ج 1،‌ص 226.
[21] مكارم شيرازي ، همان ، ج 13، ص 305.
[22] سبحاني، جعفر. همان،‌ص 102.
[23] ادخرت شفاعتي لأهل الكبائر من امتي» ر.ك. مجمع البيان ج 1ص 104.
[24] « و يشفع اهل بيتي فيشفعون » ر.ك. مجمع البيان ج 1، ص 104.
[25] جهت ملاحظه‌ي اين روايات و نيز مستندات عناوين قبل ، ر.ك. شفاعت در قلمرو عقل ،‌قرآن و حديث، تأليف استاد سبحاني .
[26] طباطبايي،‌همان،‌ج 1،‌ص 213.
[27] قرشي، علي‌اكبر، احسن الحديث،‌ج 8،‌ص 281 و 282.
[28] قرشي ،‌همان ،‌ج 9 ص 300.
[29] همو ،‌قاموس قرآن، ج 4، ص 50.
[30] طباطبايي ،‌همان،‌ج 1،‌ص 217.
[31] قرشي، علي‌اكبر ، تفسير احسن الحديث، ج 1،‌ص 134،‌135.
[32] قرائتي، محسن ،تفسير نور، ج 1، ص 511.
[33] مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 13،‌ص 391.
[34] قرشي ،‌همان،‌ج 2، ص 420.
[35] قرائتي، همان،‌ج 2، ص 344.
[36] همو ،‌همان،‌ج 2، ص 343.

مقالات مشابه

شفاعت

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاسماعیل تاج بخش, محمدباقر ملکی میانجی

رابطه شفاعت با مقام معنوى مؤمنان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدمصطفی حسینی نسب

«شفاعت» در اسلام

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد صدقی الانق

شفاعت عقوبت در قرآن و عهدین

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهمحمد کاوه

شفاعت در برزخ

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمد اصغری‌نژاد

شفاعت در تفسیر مناهج البیان

نام نشریهسفینه

نام نویسندهنهلا غروی نائینی