انسان در طول تاريخ، هيچ گاه از انديشه و رؤياى «به زيستن» فارغ نبوده و نگاه او همواره براى يافتن آيندهاى بهتر و سامان يافتهتر، دوخته شده است.
با آن كه زورمداران و استضعاف گران، هميشه مخالفان رژيم خود را در هم مىكوبند، در بند مىكنند، به زندان مىاندازند، به خاك و خون مىكشند و مىخواهند از هر طريق ممكن موقعيتخويش را حفظ كنند; اما مستضعفان به اميد رسيدن به روزى خوش - روزى كه به خواستههاى مشروع خود برسند - زندگى را بر حاكمان ستمگر، سخت و تلخ ساخته و مسير تاريخ را عوض كردهاند. سياه پوست آمريكايى و آفريقايى قيام كرده حقوق خود را مىطلبند. مردم اندونزى، الجزاير و ايران بپا خواسته استعمار و استعمارگران را طرد مىكنند و به حيات آنها خاتمه مىدهند و فلسطينىها به انتفاضه خود ادامه مىدهند.
آرزوى به زيستن و داشتن زندگى آرام، با زندگى بشر عجين بوده و در طول تاريخ، از آن جدا نشده است. او همواره، به فكر چنان روزى بوده و آنى از اين انديشه، جدا نشده است; گرچه هنوز در ايجاد چنان زندگى مطلوب و ايده آل خود، موفقيتى نداشته است.
رؤياى مزبور در زندگى انسان، به گونههاى مختلفى تبلور يافته و انديشمندان هر عصرى، براى تعبير شدن آن، چارهها انديشيده و آن را در قالب «مدينه فاضله» مطرح كردهاند كه در آن از نابسامانى و دغدغههاى جوامع موجود، اثر و نشانى نباشد. از مدينه فاضله افلاطونى گرفته تا مدينه فاضله فارابى، و از مدينه فاضله كمونيستها و سوسياليستهاى تخيلى و بهشت موعود آنان، گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگرى و انسانمدارى ... آنها به خيال خود بشر را از قيد و بند دين و آداب و تكاليف دينى آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار دادهاند و دين و مذهب انسانيت را پايه گذارى كردهاند.
اما «مدينه فاضله موعود» اسلام - كه در قرآن و روايات وعده تحقق آن داده شده - غير از اين مدينههاى فاضلهاى است كه ديگران مطرح كردهاند; زيرا ويژگىهاى مدينه فاضله اسلامى - كه در عصر حكومتحضرت مهدى (عج) تحقق پيدا خواهد كرد - به گونهاى است كه آن را از ساير مدينههاى فاضله پيشنهادى ديگران، ممتاز مىسازد. در اين مقاله نخستبه آينده جهان از ديدگاه اسلام اشاره مىشود; سپس ويژگىهاى عصر ظهور و مدينه فاضله اسلام بيان مىگردد.
اوضاع آشفته و اسفناك جهان، مردم را به وحشت انداخته و جنگهاى سرد و گرم، مسابقه تسليحاتى، صف آرايى قدرتمندان و... جهانيان را خسته و فرسوده كرده است. توليد و تكثير سلاحهاى جنگى، نسل بشر را تهديد به نابودى مىكند، و خودسرى و طغيان غارتگران بين المللى، ملل عقب نگاه داشته شده را از تمام شؤون زندگى ساقط ساخته است.
محروميت روز افزون طبقه ضعيف، استمداد گرسنگان جهان و گسترش فقر و بىكارى، وجدانهاى زنده و دلهاى حساس را پريشان نموده است. تنزل اخلاق انسانها، بىرغبتى نسبتبه امور دينى، روى گردانى از قوانين الهى، افراط در مادىگرى و رونق يافتن مظاهر فساد و شهوت پرستى، روشنبينان و آگاهان جهان را مضطرب كرده است.
اين اوضاع خيرخواهان، عاقبت انديشان و اصلاح طلبان را سرگردان نموده و زنگ سقوط انسانيت در گوش آنان طنين انداخته است و آنان را نسبتبه اوضاع آينده جهان بدبين كرده است. آنان از عواقب وخيم و سرنوشتخطرناك آن به خود مىلرزند و از حل مشكل جهان اظهار عجز مىكنند.
در اين ميان مسلمانان آگاه - به ويژه شيعيان - از ياس و نوميدى دورى گزيده و به عاقبت و سرنوشتبشر خوشبيناند. آنان در انتظار روز موعود اسلام و مدينه فاضله آن، روز شمارى مىكنند و عاقبت كار را از آن مردم نيك كردار مىدانند. ايشان معتقداند كه از قوانين موضوعه و سازمانهاى پر زرق و برق بين المللى، كارى ساخته نيست. آن مدينه فاضله و عصر درخشانى كه در آن بشر به سعادت و كمال لايق خويش مىرسد. حاكميت در آن زمان، از آن امام معصوم است كه از خطا، اشتباه و غرض ورزى منزه و پاك است. اين همان روزى است كه قرآن كريم و روايات اهل بيت عليهم السلام، بشريت را مامور به انتظار چنان روزى نموده و دستور ايجاد زمينه و آمادگى از هر جهت را به بشريت دادهاند. اين عقيده نشات گرفته از آيات قرآن و روايات متواتر قطعى از طريق اهل بيت عليهم السلام است.
1. «قال موسى لقومه استعينوا بالله، واصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين; (2) موسى به قوم خود گفت: از خدا يارى بخواهيد و شكيبايى كنيد، به تحقيق كه زمين از آن خدا است; به هر كس از بندگانش بخواهد منتقل مىفرمايد و حسن عاقبت از آن پرهيزكاران است» .
2. «واورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها التى باركنا فيها وتمت كلمة ربك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا ودمرنا ما كان يصنع فرعون وقومه وما كانوا يعرشون; (3) و ميراث داديم به قومى كه ضعيف شمرده شده بودند خاورهاى زمين و باخترهاى آن را كه مبارك گردانيده بوديم، و تمام گرديد كلمه و وعده نيكوى پروردگار تو بر بنى اسرائيل به سبب آن كه صبر كردند، و ويران ساختيم آنچه را فرعون و قومش مىساختند و آنچه را كه افراشته بودند» .
3. «بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق; (4) بلكه حق را به شدت بر باطل افكنيم، پس حق باطل را در هم مىشكند، آن گاه از ميان مىرود.»
4. «يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون (5) ; مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند و خداوند تمام كننده نور خويش است هر چند كافران را خوش نيايد» .
5. «ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون; (6) همانا در زبور پس از ذكر (تورات)، نگاشتيم كه زمين را بندگان شايسته به ارث مىبرند» .
6. «ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين; (7) ما اراده كرديم كه بر آنان كه در زمين استضعاف شدند، منت گذاريم و آنان را پيشواى مردم و وارث زمين و ملك و جاه گردانيم» .
7. «ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون وان جندنا لهم الغالبون; (8) همانا عهد ما درباره بندگانى كه به رسالت فرستاديم، سبقت گرفته است كه البته آنها بر كافران فتح و پيروزى يابند و قطعا سپاهيان ما غالباند» .
8. «ويريد الله ان يحق الحق بكلماته ويقطع دابر الكافرين; (9) و خداوند مىخواست كه صدق سخنان حق را ثابت گردانيده و ريشه كافران را از بيخ بن بركند» .
9. «وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض; (10) خداوند وعده فرموده به كسانى از شما كه ايمان آورده و نيكوكار گردد [به اين كه] در زمين خلافت دهد» .
10. «فان حزب الله هم الغالبون; (11) همانا حزب خدا پيروز است.»
11. «هوالذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله; (12) او استخدا كه رسول خود را با دين حق به هدايتخلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلط و برترى دهد.»
1. حضرت على عليه السلام فرمود: لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها وتلى عقيب ذالك ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض; (13) دنيا پس از چموشى - همچون شترى كه از دادن شير به دوشندهاش خوددارى مىكند و براى بچهاش نگه مىدارد - به ما روى مىآورد...
[سپس حضرت آيه شريفه را قرائت كرد]» .
2. «قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم لو لم يبق من الدهر الا يوم، لبعث الله رجلا من اهل بيتى يملاها عدلا كما ملئت جورا; (14) رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: اگر باقى نماند از روزگار مگر يك روز، البته خداوند بر مىانگيزد مردى از اهل بيت مرا كه زمين را از عدل پر كند، همچنان كه از ستم پر شده باشد» .
3. «قال الصادق عليه السلام: ان لنا دولة يجيء الله بها اذا شاء، ثم قال: من سر ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر; (15) امام صادق عليه السلام فرمود: البته براى ما دولتى است كه وقتى خداوند خواست، آن را مىآورد. هر كس شاد مىشود كه از اصحاب قائم باشد بايد منتظر باشد و بايد كار به پارسايى و اخلاق نيك كند و چنين كسى منتظر است» .
روايات در اين رابطه بسيار است كه نياز به نقل همه آنها نيست.
طبق اين آيات و روايات خداوند، وعده تشكيل حكومت واحد جهانى، بسط و غلبه دين اسلام بر كليه اديان، زمامدارى صالحان و شايستگان پيروزى حزب الله و غلبه لشكريان خدا بر جنود شيطان را داده است. البته اين وعده تا كنون محقق نشده است و در روايات نيز، گفته شده كه اين موضوع در عصر ظهور مهدى عليه السلام واقع خواهد شد. از اين رو شيعه و آگاهان از اهل سنت، به چنان روزى معتقد شده و انتظار آن را مىكشند و كلام رسول خدا (افضل العبادة انتظار الفرج) (16) را مربوط به آن عصر و انتظار آن مدينه فاضله مىدانند.
بر اساس آيات قرآن و روايات اهل بيت، آينده جهان، روشن و اميد بخش است; هرچند كه امروزه تيره و تاريك مىباشد. از اين رو ما به اميد روزى نشستهايم كه حاكميت در آن، مخصوص ولى معصوم خدا و قوانين جارى در آن، مبتنى بر احكام الهى باشد، عدل و علم گسترش يافته و برادرى و برابرى در جامعه حاكم گردد. ظلم، ستم، جهل، تيرگى، كينه توزى و خونريزى در آن ريشه كن گردد و از اختلافات و وجود طبقات برتر و فروتر و استكبار و استضعاف در آن، خبرى نباشد.
مدينه فاضله اسلامى - كه در عصر ظهور به دست مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم بنا مىشود - ويژگىها و خصايصى دارد كه آن را از ساير مدينههاى بيان شده، ممتاز و جدا مىسازد; كه در ذيل به بعضى از آنها اشاره مىشود:
پيشرفتها در عصر ظهور، معلول عواملى است كه يكى از آنها وجود رهبرى معصوم، پاك و منزه از هر نوع عيب و نقص (از قبيل احساسات حيوانى، خشم، غضب بىجا، شهوت، كبر و غرور و خودخواهى) است. او فقط وابسته به خدا است و به همه ملتها، جمعيتها و نژادها، با چشم مهربانى و برابرى نگاه مىكند و فرقى بين اقوام و قبايل قائل نيست. بين سياه و سفيد، آسيايى و آمريكايى و اروپايى و آفريقايى فرقى نمىگذارد و به همه با ديد يكسان مىنگرد; در حالى كه رهبران ديگر دنيا چنين نيستند، و عالىترين همت آنان، استثمار ديگران و هضم يك جامعه در جامعه قوىتر و كوشش براى يك ملت است. آنها مىخواهند ملتى را فداى ملت ديگر كنند و ذخاير طبيعى ملت ضعيف را به نفع ملتخود تصاحب نمايند.
اما رهبران الهى چون وابسته به جمعيتخاصى نبوده و خود را وابسته به خدايى مىدانند كه خالق و رازق همه است، هدفشان آسايش عمومى، آزادى گسترده و تشكيل يك سازمان عالى الهى است كه در سايه آن، بشر مانند افراد يك خانواده زندگى كنند و سفيد و سياه باهم برادر و برابر باشند.
آرى سرانجام اداره امور جهان، در كف با كفايت صالحترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و به بركت وجود آن حاكم معصوم الهى، بشريت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته، از ترس فقر، پريشانى، ناامنىهاى گوناگون و بى عدالتىها آزاد خواهد شد. اينك كه عالم به سوى يك آينده درخشان، تكامل روحانى و عقلانى، نظام مستحكم دينى و الهى، عصر صلح و صفا و برادرى و همكارى، پيش مىرود. ما نيز به اميد آن عصر نورانى، با نشاط فراوان و دلى زنده پا برجا ايستاده و انجام وظيفه مىكنيم و تنها آرزوى ما، زندگى در پناه حكومت آن راد مرد عالم بشريتحضرت مهدى (عج) است.
حكومتى كه در مدينه فاضله اسلامى و در عصر حاكميت امام مهدى (عج) مستقر خواهد شد، در تمام جهات با حكومتهاى موجود در عالم فرق دارد. حاكم، نوع حكومت، قوانين و نظامات جارى در آن، هيچ شباهتى با حكومتهاى موجود در عالم ندارد: نوع حكومتش، الهى و بر مبناى ايمان به خداى يگانه و توحيد خالص است و هدفش متحد كردن جماعتها و ملتها، برداشتن ديوارهاى امتيازات و اعتبارات بيهوده، برقرار كردن توحيد كلمه، ايجاد همكارى و ارتباط بين مردم است. حاكم آن نيز امام معصوم، احيا كننده شريعت نبوى و مجرى قوانين اسلامى و دستورات الهى است. اسلام مىخواهد تمام اختلافات و جدايىها را كه به نامهاى گوناگون پديد آمده، به وسيله عقيده توحيدى، از ميان بردارد. تمامى اختلافات نژادى، طبقاتى، ملى، وطنى، جغرافيايى، مسلكى، حزبى و زبانى بايد از ميان برود و سبب امتياز، افتخار و اعتبار نباشد و حتى در آن حكومت، اختلاف دينى هم بايد كنار گذاشته شود و همه، در زير پرچم اسلام تسليم فرمان خدا باشند. اين همان حكومت واحد جهانى است كه كره زمين با يك حاكم، يك نوع حكومت و با يك شيوه و روش عادلانه اداره مىشود. اسلام براى بشر چنين حكومتى را پيش بينى كرده و در حدودى كه وظيفه تشريع است، مقدمات آن را فراهم ساخته و عملى شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه كامل آن كرده است. اساسا حفظ يك انسان كامل به عنوان ولى الله الاعظم و نگهدارى آن در پشت پرده غيبت، براى تشكيل چنان حكومت واحد جهانى است; زيرا تشكيل چنان حكومتى، از عهده انسانهاى عادى خارج است.
در اسلام، مساله عدل، از روز نخست در تمام زمينهها مورد توجه و عنايتبوده است; از بعد عقيدتى و دينى گرفته تا بعد فقهى و اجتماعى، از قرآن و سنتبر مىآيد كه عدل و مظاهر آن، پسنديده و موجب خشنودى حضرت حق است; اما قدر و منزلت آن، به علت گستردگى و اقامه آن در سطح وسيع اجتماعى است; يعنى، مردم آن قدر به رشد معنوى و كمال روحى نايل گردند كه تمام افراد يا حداقل اكثر آنان، خواهان عدل باشند و خود عملا آن را به اجرا گذارند.
پيامبران الهى، در ماموريت آسمانى خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسانها بودهاند و مىخواستند مردم را طورى تربيت كنند كه آنان خود قسط و عدل را به پا دارند; نه آن كه به زور و قدرت حاكم به عدالت تن دهند. قرآن كريم مىفرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط» . (17)
از اين آيه استفاده مىشود كه پيامبران مىخواستند، مردم را طورى تربيت كنند تا خود، قيام به قسط نمايند و عدل را بر پا دارند; لذا فرمود: «ليقوم الناس بالقسط» و نفرمود: «ليقيموا الناس بالقسط» تا معنايش اين باشد كه پيامبران به عنوان حاكم عادل، مانند ساير زمامداران عادل، مردم را با نيروى نظامى و انتظامى و قدرتهاى اجرايى، به رعايت عدل وا دارند; زيرا فرق استبين اين كه حاكمى خود عادل باشد و بخواهد در حكومت او عدل اجرا شود و به كسى ستم نگردد و بين آن كه مردم در جامعه، از نظر كمالات و درك عقلانى به جايى برسند كه خود اقامه عدل نمايند و بفهمند كه عدل برتر از ظلم است و در آنان كششى نسبتبه ظلم نباشد.
به هر حال در اسلام و تعاليم الهى، عدل از جايگاه رفيعى برخوردار است تا جايى كه همه انسانها مامور شدهاند در تمام زمينههاى زندگى خود - در اصول و فروع، در نظام اجتماعى و اقتصادى، سياسى و نظامى، در گفتار و كردار و... عدالت را مراعات كنند:
«اعدلوا هو اقرب للتقوى; (18) عدالت ورزيد كه عدالتبه تقوا نزديكتر است» .
و «اذا قلتم فاعدلوا; (19) وقتى سخن گفتيد به عدالتسخن گوييد» .
و «ان الله يامر بالعدل و الاحسان; (20) خداى متعال به عدل و احسان امر مىكند» .
و «و لا يجرمنكم شنان قوم على ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى; (21) ...» .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است:
«من لم يحمد عدلا و لم يذم جورا فقد بارز الله تعالى بالمحاربة; (22) هر كس عدل را تمجيد نكند و از جور و بيداد مذمت ننمايد، به جنگ با خداى تعالى برخاسته است» .
آيات و روايات درباره شرافت، عظمت و اهميت «عدالت» به قدرى زياد است كه از گنجايش اين نوشتار خارج است.
بنابراين كلمه عدل، واژه غريبى نيست; اما حقيقتى قريب هم نيست. بشر در طول تاريخ زندگى خود، همواره منتظر بوده كه روزى، اين خواب تعبير شود و عدل در جوامع بشرى حاكم گردد. انسانهاى بسيارى نيز با انديشه عدل و عدالتخواهى، به فكر تعبير اين رؤياى شيرين بشرى بر آمده و تلاش بسيار كردهاند; اما تلاش آنان در بيشتر موارد كم ثمر يا بىثمر مانده و عدالت در معناى حقيقى آن، همچنان در عالم رؤيا باقى مانده است. وه چقدر سخت است تعبير نشدن اين رؤياى شيرين و دلپذير! رؤيايى كه تمامى اجزاى وجود انسان، در طول تاريخ، با آن عجين بوده و نگاه پر انتظار او، در تعبير آن خسته و كم سو گشته است.
با همه اين احوال، هيچ گاه آرزوى تعبير شدن اين رؤيا، در اعماق دل و جان انسانها به ياس و نااميدى تبديل نشده است; اما هر چه بر شماره اوراق تاريخ افزون مىگردد، از شماره انتظار ما كاسته مىشود و اين همان چراغ اميدى است كه قرنها در دل انسانها، به عشق آمدن آن منجى، روشن و فروزان است. به عشق او كه نامش «عدل» است:
«السلام على العدل المشتهر» و «اللهم صل على ولى امرك القائم المؤمل و العدل المنتظر» . (23)
دو چيز از شاخصههاى اصلى حكومت او است:
1. حكومت واحد جهانى كه تنها او است كه چنين حكومتى را ايجاد مىكند.
2. عدل جهانى كه تنها در جامعهاى كه او تشكيل مىدهد و خود در راس آن قرار مىگيرد، عدل با تمام ابعادش گسترده مىشود. همان گونه كه حكومت او جهانى است، عدل او نيز گسترده و جهانى است و در روايات، اين شاخصه از ساير شاخصههاى ديگر كومتحضرت مهدى (عج)، بارزتر و بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
«يملا الله الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا» .
رسول خدا در حديثى فرمود: «ابشركم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس و زلازل فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض...; (24)
مژده مىدهم شما را به مهدى كه او در امت من، به هنگام اختلاف و سختىها بر انگيخته مىشود. پس زمين را پر از قسط و عدل مىسازد; همان طورى كه از جور و ستم پر شده باشد. ساكنان آسمان و زمين از او راضى مىشوند و...» .
بنابراين در مدينه فاضله اسلامى و در عصر ظهور آن منجى عالم، عمدتا از عدل و قسط سخن به ميان مىآيد. دامنه عدالت او تا اقصى نقاط منازل و زواياى ناپيداى جامعه، گسترده مىشود. عدالت همانند گرما و سرما در درون خانههاى مردمان نفوذ مىكند و مامن و مسكن وجود آنان را سامان مىبخشد. (25)
در حكومت آن حضرت هيچ ويژگى به اندازه «عدل و قسط» ، برجستگى و روشنى ندارد و مردم آن حضرت را عمدتا از عدل او مىشناسند و الآن نيز آنچه در اولين لحظه از نام مبارك او در ذهن خطور مىكند، عدل او است.
عصر ظهور، زمان گسترش و شكوفايى علم و دانايى است، و مدينه فاضله اسلامى، شهر علم و دانش است. با آمدن منجى عالم، همان گونه كه ظلم و بيداد جاى خود را به عدل و دادگرى مىسپارد، و نابسامانىهاى اجتماعى به سامان مىگرايد; جهل و نادانى نيز جاى خود را به علم و دانايى مىدهد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مىشود. علوم و دانشهايى كه در طول اعصار و قرون در پشت پردهها مكنون مانده بود، ابراز مىگردد و مرز دانايى و يادگيرى تا سراپرده منازل و اعماق وجود تك تك انسانها، گسترش مىيابد.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرموده است:
«العلم سبعة وعشرون حرفا فجميع ما جائتبه الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرين حرفا فبثها فى الناس و ضم اليها الحرفين حتى يبثها سبعة و عشرين حرفا; (26)
علم و دانش 27 حرف است و 27 شعبه و شاخه دارد. تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند، دو حرف بيش نبود و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناختهاند. اما هنگامى كه قائم ما قيام كند. 25 حرف و شاخه و شعبه ديگر را آشكار و در ميان مردم منتشر مىسازد و دو حرف ديگر را با آن ضميمه مىكند تا 27 حرف كامل و منتشر گردد» .
اين حديثبه روشنى، جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى (عج) را مشخص مىسازد; يعنى، تحول و پيشرفتى به ميزان بيش از دوازده برابر، نسبتبه تمامى علوم و دانشهايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شده است، پيش مىآيد و درهاى تمامى رشتهها و شاخههاى علوم مفيد و سازنده، به روى انسانها گشوده مىشود و راهى را كه بشر طى هزاران سال پيموده، به ميزان بيش از دوازده برابر آن در اندك زمانى پيموده مىشود.
حضرت امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:
«اذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملتبها احلامهم; (27)
هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان مىگذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مىكند» .
بدين ترتيب، در پرتو ارشاد و هدايتحضرت مهدى (عج) و در زير دست عنايت او، مغزها در مسير كمال به حركت در مىآيد و انديشهها شكوفا مىشوند. كوته بينىها، تنگنظرىها و افكار پست و پليد - كه سرچشمه بسيارى از تضادها و برخوردهاى خشونتآميز اجتماعى است - ، برطرف مىگردد. مردمى بلند نظر، با افكارى باز و سينههايى گشاده و همتى والا و بينشى وسيع، پرورش مىيابند، لذا هر 27 حرف علم پياده مىشود.
در عصر ظهور، به جهت جهش علمى و پيشرفت فن آورى و صنعت، وسايل ارتباطات و اطلاعات آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست نشان مىدهد و براى آگاهى به اقصى نقاط كشور، نيازى به وسايل و ابزار ارتباطى امروزى نيست. از اين رو حكومت مركزى، نسبتبه كل عالم - كه تحتحكومت واحد او هستند - تسلط كامل دارد و به موقع و بدون فوت وقت، وارد عمل شده، مشكل را حل مىكند و هرگونه توطئه و فساد را در نطفه خفه مىسازد. بين امام مهدى (عج) و مردم، نامه رسانى وجود ندارد و مردم در هر نقطهاى از كره زمين، امام را مشاهده مىكنند و امام با آنان سخن مىگويد. اين مساله، اختصاص به امام و رعيت ندارد; بلكه مردم عادى نيز با همديگر سخن مىگويند و همديگر را مشاهده مىكنند، در حالى كه يكى در مشرق عالم و ديگرى در مغرب آن است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا فى اسماعهم و ابصارهم حتى لا يكون بينهم و بين القائم عليه السلام بريد، يكلمهم فيسمعون، و ينظرون اليه و هو فى مكانه; (28)
هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مىكند كه ميان آنان و آن حضرت (رهبر و پيشوايان) نامه رسان نخواهد بود، با آنها سخن مىگويد و آنان سخنش را مىشنوند و او را مىبينند; در حالى كه او در مكان خويش است [و مردم در نقاط ديگر جهان]» .
وسايل انتقال صدا و تصوير، به طور همگانى، ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مىگيرد; آن چنان كه چيزى به نام اداره پست در آن عصر، چيز زايدى به حساب مىآيد و مسائل جارى آن حكومت، بدون نياز به كاغذ بازى، حل و فصل مىشود; زيرا همه دستورها و برنامهها با سيستم «شهود و حضور» ابلاغ و اجرا مىشود.
امام صادق عليه السلام، در گفتار ديگرى اين حقيقت را به طور بارزى تكميل فرموده است:
«ان المؤمن فى زمان القائم و هو بالمشرق ليرى اخاه الذى فى المغرب وكذا الذى فى المغرب يرى اخاه الذى بالمشرق; (29)
مؤمن در زمان حضرت مهدى (عج) در حالى كه در مشرق استبرادر خود را در مغرب مىبيند و همچنين كسى كه در مغرب است، برادرش را در مشرق مشاهده مىكند» .
بنابراين ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حكومت; بلكه در ميان عموم نيز عملى مىشود. در اين زمان پيوندهاى ظاهرى، جسمانى و معنوى دلها را استحكام مىبخشد، به گونهاى كه جهان به راستى به شكل يك خانه و مردمش همچون اهل يك خانواده در مىآيند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«اذا تناهت الامور الى صاحب هذا الامر رفع الله تبارك وتعالى له كل منخفض من الارض وخفض له كل مرتفع حتى تكون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايكم لو كانت فى راحته شعرة لم يبصرها; (30)
وقتى كارها به صاحب اصلى ولايت [حضرت مهدى عليه السلام] برسد، خداوند هر نقطه فرورفتهاى از زمين را براى او مرتفع و هر نقطه مرتفعى را پايين مىبرد. آن چنان كه تمام دنيا نزد او به منزله كف دستش خواهد بود. كدام يك از شماها اگر در كف دستش مويى باشد، آن را نمىبيند؟»
طبق اين حديث در عصر ظهور، يك سيستم نيرومند و مجهز، براى انتقال تصويرها به وجود خواهد آمد كه شايد تصور آن امروزه براى ما مشكل باشد. تمام جهان به منزله كف دستخواهد شد و پستى و بلندىهاى زمين، مانع از رؤيت موجودات روى زمين نخواهد بود. البته بدون يك چنين سلطه اطلاعاتى و ارتباطى بر تمام كره زمين، حكومت واحد جهانى و صلح، امنيت و عدالتبه طور همه جانبه، امكانپذير نخواهد بود. براى اداره چنان حكومتى، امكانات زيادى لازم است كه خداوند آنها را در اختيار او و تشكيلاتش قرار مىدهد.
امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:
«انما سمى المهدى لانه يهدى الى امر خفى حتى انه يبعث الى رجل لا يعلم الناس له ذنب فيقتله حتى ان احدكم يتكلم فى بيته فيخاف ان يشهد عليه الجدار; (31)
حضرت مهدى (عج) از اين جهت مهدى ناميده شده است كه به امور مخفى و پنهان هدايت مىشود، تا آن جا كه گاه او به سراغ كسى مىفرستد كه مردم او را بىگناه دانسته و به قتل مىرساند [زيرا از گناه نهانى او همانند قتل نفس كه موجب قصاص است آگاه است] و تا آن جا كه برخى از مردم هنگامى كه درون خانه خود سخن مىگويند، مىترسند ديوار بر ضد آنها شهادت دهد» .
اين حديث نيز گواه آن است كه در آن عصر، نيكان و پاكان در نهايت آزادى به سر مىبرند; خلافكاران چنان تحت كنترلاند كه ممكن است امواج صوتى آنان، با وسايل پيشرفتهاى از ديوار خانههايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم، مىتوان فهميد كه آنها در درون خانه چه گفتهاند؟ !
گفتنى است كه اين پيشرفتهاى عظيم، محصول تكامل علمى عصر بعد از ظهور است، نه اعجاز; زيرا زندگى بشر در اين عالم، بايد مطابق سنتهاى طبيعى باشد; نه اعجازى كه امرى استثنايى و براى موارد ضرورى و فوق العاده است، آن هم در مسير اثبات حقانيت دعوت نبوت يا امامت.
مدينه فاضله اسلامى، در حقيقت آرمان شهر آسايش و رفاه همگانى است. رفاه و تنعم به گونهاى خواهد بود كه ديگر نيازمندى در سطح جامعه يافت نمىشود; چون توزيع عادلانه منابع و ثروت جايى براى فقر و طبقه ضعيف باقى نمىگذارد. در آن جامعه، مانند جوامع كنونى عمل نمىشود كه بيش از هشتاد درصد ثروت، در دست كمتر از بيست درصد و بيست درصد آن در دست هشتاد درصد مردم باشد و در نتيجه طبقه مرفه و فقير پيدا شود.
به علاوه در آن عصر، به جهت اجراى عدالت، نه آسمان از ريزش بركات خود بر مردم دريغ مىورزد و نه زمين امساك مىكند; بلكه هرچه دارند در اختيار بشر قرار مىدهند. از اين رو در شهر عدالت كه حقوق انسانها محور توجه و برنامه ريزى است، بالطبع بذر اين توجه، محصولى چون رفاه و برخوردارى همگانى از موهبتهاى الهى را در پى خواهد داشت. اين موضوع در روايات اهل بيت عليهم السلام به خوبى تبيين شده است:
«انه يبلغ سلطانه المشرق والمغرب وتظهر له الكنوز ولايبقى فى الارض خراب الا يعمره; (32)
حكومت او شرق و غرب جهان را فرا مىگيرد و گنجهاى زمين براى او ظاهر مىشود و در سرتاسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند; مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت» .
امام صادق عليه السلام فرمود: «اذا قام القائم حكم بالعدل وارتفع فى ايامه الجور وآمنتبه السبل واخرجت الارض بركاتها ورد كل حق الى اهله... و حكم بين الناس بحكم داود وحكم محمد صلى الله عليه و آله وسلم فحينئذ تظهر الارض كنوزها وتبدى بركاتها ولايجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته ولا لبره لشمول الغنى جميع المؤمنين...; (33)
وقتى كه قائم قيام كند، حكومت را براساس عدالت قرار مىدهد و ظلم و جور در دوران او برچيده مىشود و جادهها در پرتو وجودش، امن و امان مىگردد، و زمين بركاتش را خارج مىسازد و هر حقى به صاحبش مىرسد، و در ميان مردم، همانند داود و محمد صلى الله عليه و آله حكم و داورى مىكند. در اين هنگام زمين گنجهايش را آشكار مىسازد و بركات خود را ظاهر مىكند و كسى موردى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمىيابد; زيرا همه مؤمنان بى نياز و غنى خواهند شد...» .
بيان ظاهر شدن بركات زمين و خارج شدن گنجها، نشان مىدهد كه هم مساله زراعت و كشاورزى به اوج ترقى خود مىرسد و هم تمام منابع زير زمينى، كشف و مورد استفاده قرار مىگيرد. در آمد سرانه افراد، آن قدر بالا مىرود كه در هيچ جامعهاى، فقيرى پيدا نمىشود و همه به سر حد بى نيازى و خود كفايى مىرسند.
امام على عليه السلام فرمود: «يزرع الانسان مدا، يخرج له سبعماة مد كما قال الله تعالى كمثل حبة انبتتسبع سنابل فى كل سنبلة ماة حبة والله يضاعف لمن يشاء; (34) [در عصر حضرت مهدى] انسان يك مد مىكارد و هفتصد مد برداشت مىكند، چنان كه مضمون آيه شريفه قرآن است» .
رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:
و يخرج له الارض افلاذ كبدها ويحثوالمال حثوا ولايعده عدا; (35)
زمين در آن عصر قطعات كبد خود را براى او بيرون مىفرستد و او ثروت بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مىكند.»
رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:
«ابشركم بالمهدى يملا الارض قسطا كما ملئت جورا وظلما، يرضى عنه سكان السماء والارض يقسم المال صحاحا فقال رجل ما معنى صحاحا؟ قال: بالتسوية بين الناس، ويملا قلوب امة محمد غنى ويسعهم عدله حتى يامر مناديا ينادى يقول: من له بالمال حاجة فلايقوم من الناس الا رجل واحد ثم يامر له بالمال فياخذ ثم يندم ويرد; (36)
شما را به ظهور حضرت مهدى عليه السلام بشارت مىدهم كه زمين را پر از عدالت مىكند، همان گونه كه پر از جور و ستم شده است. ساكنان آسمانها و زمين از او راضى مىشوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم مىكند. شخصى پرسيد تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوى در ميان مردم تقسيم شود و دلهاى پيروان محمد را پر از بى نيازى كند و عدالتش همه را فراگيرد، تا آن جا كه دستور دهد كسى با صداى بلند صدا زند كه هر كس نياز مالى دارد، برخيزد. هيچ كس جز يك نفر بر نمىخيرد، سپس امام دستور مىدهد مال قابل ملاحظهاى به او بدهند; اما او به زودى پشيمان مىشود كه چرا آزمند و حريص بوده است و مال را بر مىگرداند» .
در عصر ظهور، به جهت وسايل فوق مدرنى كه در اختيار مردم قرار مىگيرد، سفر به فضا و كرات بالا، همانند سفرهاى زمينى امرى عادى خواهد شد. البته روايات اين باب، سفر به آسمانها را براى خود آن حضرت مىدانند; لكن ظاهرا وضع آن زمان، به گونهاى خواهد بود كه سفر به آسمانها همانند سفر از قارهاى به قاره ديگر در عصر ما بوده و امكانات سفر به فضا، در اختيار همه قرار خواهد گرفت; يعنى، زندگى بر روى زمين در آن مدينه فاضله، وارد مرحله جديدى خواهد شد كه به طور كلى با وضعيت گذشته فرق دارد. همان گونه كه امروزه بشر به پيشرفتهايى در صنايع و نرمافزار ستيافته كه اگر در گذشته گفته مىشد، پذيرش آن تنها از طريق اعجاز مورد قبول واقع مىشد. از اين رو پيشرفتهاى آن عصر براى مردم امروز ما، به آسانى قابل قبول نيست و عدهاى هم آن را از باب اعجاز حضرت مهدى (عج) قبول مىكنند.
امام باقر عليه السلام در همين رابطه مىفرمايد:
«ذخر لصاحبكم الصعب، قلت: وما الصعب؟ قال ما كان من سحاب فيه رعد وصاعقة او برق، فصاحبكم يركبه، اما انه سيركب السحاب ويرقى فى الاسباب اسباب السماوات السبع و الارضين السبع; (37)
براى صاحب و سرور شما حضرت مهدى عليه السلام آن وسيله سركش ذخيره شده است. راوى مىگويد: گفتم: منظور از وسيله سركش چيست؟ امام فرمود: ابرى است كه در آن غرش رعد و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مىشود، آگاه باشيد او به زودى بر ابرها سوار مىشود و به آسمانها و زمينهاى هفتگانه صعود مىكند» .
مسلما منظور از ابر، اين ابر معمولى نيست; چون ابرهاى معمولى وسيلهاى نيستند كه بتوان با آنها سفر فضايى كرد; زيرا آنها در جو زمين در حركتاند و با زمين فاصله چندانى ندارند و نمىتوانند از آن بالاتر روند. پس منظور وسيله فوق العاده سريعى است كه در آسمان، به صورت تودهاى فشرده از ابر به نظر مىرسد و غرشى همانند رعد و قدرت و شدتى همچون صاعقه دارد. به هنگام حركت، دل آسمان را با نيروى فوق العاده خود، مىشكافد و به پيش مىرود و مىتواند تا هر نقطهاى از آسمان حركت كند.
بدين ترتيب، آن وسيلهاى فوق مدرن بوده و شبيه آن در وسايل كنونى وجود ندارد و از تصور ما بيرون است.
از جمله نيازهاى اساسى بشر - كه در هرم نيازهاى وى جايگاه ويژهاى دارد - امنيت است. اين نياز در ابعاد مختلف تجلى مىيابد: امنيت اخلاقى، اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، خانوادگى و... از روايات ظهور استفاده مىشود، كه مدينه فاضله اسلامى، شهر امن و سلام است; آن هم در معناى واقعى و در تمامى ابعاد آن.
قرآن كريم به انسانها و مؤمنان مستضعف، وعده چنين شهر امن و سلامت را داده و فرموده است: «زندگى شما پس از خوف تبديل به امن مىگردد» ; ولى تا كنون چنين امنيتى براى بشر در عالم تحقق پيدا نكرده است. و ائمه اطهار عليهم السلام در تفسير اين آيه فرمودهاند: منظور، عصر ظهور حضرت مهدى آل محمد است.
قرآن مىفرمايد:
«وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و يمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم، و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا... » . (38)
در اين آيه، سه وعده صريح به مؤمنان وارسته داده شده است:
استخلاف در زمين; يعنى، حكومت در زمين به عنوان نمايندگى از خدا، (حكومتحق و عدل) ;
تمكين دين; يعنى، نفوذ معنوى و حكومت قوانين الهى بر تمامى عرصههاى زندگى;
تبديل خوف به امنيت; يعنى، بر طرف شدن تمامى عوامل ترس و ناامنى و جايگزين شدن امنيت كامل و آرامش در همه روى زمين.
امام زين العابدين عليه السلام فرموده است:
«هم و الله شيعتنا اهل البيتيفعل الله ذلك بهم على يدى رجل منا و هو مهدى هذه الامة; (39) اين گروه به خدا قسم همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله مردى از خاندان ما، اين موضوع را تحقق مىبخشد و او مهدى اين امت است» .
امام صادق عليه السلام نيز فرمود:
«نزلت فى القائم و اصحابه...» ; (40) اين آيه در شان قائم آل محمد و اصحاب او نازل شده است» .
از اين رو، مىگوييم مدينه فاضله عصر ظهور، همان مدينه امن و سلامت مورد وعده آيه ياد شده است.
بشر در چندين قرن اخير، براى آسايش تن، هر چه فرمول اقتصادى و سياسى و هر چه امكانات علمى و تكنيكى در اختيار داشته، به استخدام در آورده است تا شايد بتواند آسايش اين جهانى انسان را بدو باز گرداند. حال آن كه او، پس از اين همه تلاش، هيچ گونه آرامشى در خود نمىيابد. جهان را تنگ و تاريك و سرد مىبيند و در آن احساس حقارت و پوچى مىكند و اين حالتبه اعتقاد منتقدان درون اين نظام (انسان محورى و انسانمدارى)، جز به نابودى انسان نمىانجامد.
اما در مدينه فاضله اسلامى، تنها سخن از آسايش تن و وفور ثروت و رفاه مادى نيست; بلكه در تصوير مهندسان اين مدينه فاضله، انسان موجودى است داراى ابعاد مختلف كه تكامل و رشد او در گرو رشد متوازن تمامى آن ابعاد است. مدينه فاضله و بهشت زمينى موعود، تحقق نمىيابد; مگر آن كه بارقهاى از آسمان در آن حلول كند. تربيت و پرورش روح انسانها و توجه به اخلاق و فضايل معنوى - كه از اساسىترين برنامههاى ظهور است - در همين راستا معنا مىيابد. مدينه فاضله در عين اين كه شهر عدالت است، شهر رفاه، امنيت، تربيت، سجايا و فضايل انسانى نيز هست. در آن محيط، انسانهاى صالح تربيت مىيابند تا جامعهاى آرمانى و صالح بنا نهند. انسانها علاوه بر دستيابى به غناى مالى، از غناى قلبى و روحى نيز بهرهمند خواهند شد و در كنار اتمام نعمت و وفور ثروت، به اكمال اخلاق و فضيلتهاى انسانى نيز راه خواهند يافت. كينههاى اخلاقى از قلبها ريشه كن مىگردد. دروغ، تزوير و نامردمى، در روابط اجتماعى، جاى خود را به يك رويى و يك رنگى مىبخشد. در واقع، در چنين بسترى رفاه و عدالت و امنيت نيز معنا پيدا مىكند و حقيقتخويش را باز مىيابد. جز با اين نگرش همه جانبه به انسان و در كنار هم چيدن اجزاى حقيقى او نمىتوان به تعبير رؤياى هميشگى انسان در تاسيس مدينه فاضله انسانى دستيافت. (41)
به هر حال ويژگىهاى آن مدينه فاضله، بيش از آن است كه در يك مقال بگنجد; ولى به جهت پرهيز از اطاله كلام، بيان ساير ويژگىهاى آن به وقت ديگرى موكول مىشود.
1) تذكر: گرچه بعضى از آيات مربوط به امم گذشته مثل قوم موسى عليه السلام است ولى اهل فن مىدانند كه مورد مخصص نيست و آيه عام است و مربوط به امت اسلام نيز هست.
2) اعراف، آيه 128.
3) همان، آيه 137.
4) انبياء، آيه 21.
5) صف، آيه 8.
6) نساء، آيه 105.
7) قصص، آيه 5.
8) صافات، آيات 171- 173.
9) انفال، آيه 7.
10) نور، آيه 55.
11) مجادله، آيه 21.
12) توبه، آيه 33 و فتح، آيه 28.
13) نهج البلاغه، حكمت 209، صبحى صالح.
14) منتخبالاثر، فصل2، باب1، ح4، ص 142.
15) همان، فصل 10، باب 2، ح 9، ص 491.
16) همان، ح 16.
17) سوره حديد، 25.
18) مائده، آيه 8.
19) انعام، آيه 152.
20) نحل، آيه 90.
21) مائده، آيه 8.
22) اسدالغابة، ج 4، ص 408.
23) مفاتيح الجنان، دعاى افتتاح.
24) معجمالاحاديث الامامالمهدى، جلد 1، ص 92.
25) بحارالانوار، ج 52، ص 362.
26) همان، ص 336.
27) همان، ص 328.
28) منتخب الاثر، ص 483.
29) بحارالانوار، ح 52، ص 391.
30) همان، ص 328.
31) همان، ص 390.
32) منتخب الاثر، ص 482.
33) بحارالانوار، ج 52، ص 338.
34) عقد الدرر، فصل 7، ص 211.
35) منتخب الاثر، ص 168.
36) معجمالاحاديث الامامالمهدى، ج 1، ص 95.
37) بحارالانوار، ج 52، ص 321.
38) نور، آيه 55.
39) مجمع البيان، ذيل آيه شريفه.
40) تفسير برهان ذيل آيه 55; نور و كتاب الغيبة، ص 240.
41) مجله حوزه شماره 70 و 71، ص 7- 176، مقاله مهدويت و مدينه فاضله.