قرآن و مهندسی فرهنگی

پدیدآوراحمد ترابی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2114 بازدید
قرآن و مهندسی فرهنگی

احمد ترابی
تعبير مهندسي فرهنگي، در ادبيات علمي و اجتماعي ما از پيشينه اي طولاني برخوردار نيست. بلكه مي توان تولّد آن را در دهه هاي اخير جستجو كرد. البته اين تولّد نوين به ساختار تركيبي واژة «مهندسيِ فرهنگي» مربوط مي شود چه اين كه هر يك از اين دو واژه ـ به تنهايي ـ در زبان فارسي قدمتي بس طولاني تر دارد.
لغت شناسان، واژة «مهندس» را به معناي: اندازه گيرنده، تقديركننده، محاسب، شماردار و مقدّر دانسته اند و «مهندسي» را اندازه گيري و حسابگري تعريف كرده اند.
كاربردهاي نخستين اين كلمه در ادب پارسي، در زمينة علم هندسه و اشكال عالم، مساحي و اندازه گيري زمين و بنا بوده و سپس در قلمرو ساير دانش ها چون پيكرتراشي، معماري، راه سازي، كشاورزي و نهايت ساختن انواع ماشين ها و طرّاحي و ساخت سيستم هاي الكتريكي و الكترونيكي سرايت كرده است.
واژة «فرهنگ» نيز پردينه است و به معناي دانش و ادب بوده است و شاعراني چون كسائي، فردوسي، فرخي، عنصري، ناصرخسرو، خاقاني، نظامي و مولوي آن را به همين معنا دانسته و در همين معنا به كار برده اند.
اين واژه در قرن اخير، در زمينة آموزش و پرورش نيز به كار رفته و تنها در چند دهة اخير است كه كاربردهاي آن گسترش بيشتري يافته است، به طوري كه پژوهشيان از ارائة تعريفي دقيق و همه جانبه براي آن بازمانده و يا در ارائة تعريفي همه پسند، گرفتار تنگنا شده اند!
مي توان ادّعا كرد كه تعبير «مهندسي فرهنگي» همزاد معناي جديد و كاربردهاي نويني است كه براي تك واژه هاي «مهندسي» و «فرهنگ» در چند دهة اخير شكل گرفته است. يعني اين معاني و كاربردهاي جديد، تركيبي تازه را نيز به همراه داشته است.
اين معاني و كاربردها، و حتي اين تركيب نوين، فاصلة جدّي با معاني ديرين خود ندارد، بلكه به گونه اي ظريف پيوند خود را با معاني نخستين حفظ كرده است. زيرا اگر مهندسي را به معناي طراحي، سازماندهي، پي ريزي و معماري يك سيستم سخت افزاري يا نرم افزاري بدانيم، به هرحال يكي از عناصر و پايه هاي انكارناپذير آن، محاسبه، سنجش و تقدير و اندازه گيري در راستاي نظام بخشي و شكل دهي جديد سرمايه هاي مادّي و معنوي و امكانات بالفعل و بالقوّه است. تا در نتيجة اين طراحي و نظام بخشي، كارآمدي سرمايه ها و امكانات ارتقا يافته و به دستاوردهاي بهتري منتهي شود.
واژة فرهنگ نيز كه امروزه شامل باورها، سنت ها، آداب، رسوم، اخلاق، منش هاي فردي و اجتماعي، بينش ها و روش هاي فردي و گروهي، ارزش هاي مورد قبول و معيارهاي ارزش گذاري و ... مي شود با معناي نخستين خود كه عبارت از دانش و ادب و نيز عقل و خرد بوده است ارتباطي وثيق دارد. زيرا همة موارد ياد شده مي تواند، بلكه مي بايد ريشه در علم و عقل داشته و برآمده از آن باشد و در حقيقت علم صائب و عقل سليم اگر در وجود فرد و در كالبد جامعه نهادينه شود، برآيند آن: بينش ها، روش ها، باورها، سنت ها، آداب، رسوم و اخلاق شايسته، متعالي، انساني و امنيت بخش و آرامش آفرين خواهد بود. و چنانچه جهل و هوس جاي علم و خرد نشسته باشد، همة شاخه هاي نگرشي و رفتاري فرد و جامعه كه فرهنگ او را شكل مي دهد، رنگ جاهلانه خواهد داشت و زندگيِ نامعقول و نامطلوبي را رقم مي زند.

«مهندسي فرهنگي» از گذشته تا حال

انسان ابتدايي و بدوي در گذشتة تاريخ، از هستي و طبيعت، تصوّري منسجم، به هم پيوسته و قانونمند نداشت، ميان پديده ها، وقايع و رخدادها ارتباط چنداني نمي شناخت! ولي به تدريج با تجربه هاي مختلف، طي هزاران سال دريافت كه نظام طبيعت، چونان شبكه اي درهم تنيده است كه تار و پود اجزاي آن با حسابي دقيق در كنار هم قرار گرفته است و ايجاد هرگونه تغيير در يك جزء، تغييرها، بلكه تحوّلاتي را در ساير اجزا به همراه دارد.
اين تجربة عيني و دريافت خردمندانه بود كه به شكل گيري دانش هاي بشري منتهي شد و بشر توانست سطح بهره وري خود را از طبيعت صدها بار ارتقا بخشد و به قدرتمندي و توانمندي شگفتي در زندگي مادّي دست يابد.
بيشترين نمونة اين دستاوردهاي بشري، جنبة سخت افزاري و مادّي داشته است و به همين دليل قبل از اينكه اصطلاح «مهندسي فرهنگي» مطرح شود، ده ها مهندسي ديگر با پسوند مكانيك، فيزيك، شيمي، معماري، صنايع، معادن و ... شكل گرفت و صدها دانشگاه و مركز آموزشي به تعليم و تعلّم آن پرداختند و مراكز پژوهشي بي شمار به تعميق و گسترش آنها همت گماشتند.
امّا به نظر مي رسد كه براي مقوله اي چون «فرهنگ» جايگاهي رسمي به عنوان «مهندسي فرهنگي» تعريف نشده باشد!

مكاتب بشري و مهندسي فرهنگي

بلي، از ديرباز «فرهنگ»، «اخلاق»، «آداب» و «باورها» در سطوح مختلف و به شيوه هاي گوناگون مورد توجه جوامع و گروه هاي بشري بوده است، ولي به اين مقوله آن چنان كه بايد، نظام مند و حسابگرانه و دقيق ـ چونان مقولات سخت افزاري ـ نگريسته نشده است. گويي اساساً «فرهنگ» نيازي به اين ريزنگاري ها و سنجش ها و مديريت ها ندارد! و يا برفرض ريزنگري و محاسبات علمي، اجرا و تحقق آن در مقولة «فرهنگ»، دشوار، ديربازده و ناماندگار است!
دانش هايي چون جامعه شناسي، علوم سياسي، علوم تربيتي، خواسته يا ناخواسته به برخي مقولات فرهنگي نظر افكنده اند، ولي به خود اجازه نداده اند كه بر آن بخش از دانش، نام و عنوان «مهندسي» را اطلاق كند.
از سوي ديگر همة تلاش و تحرّك هاي علمي، تجربي، فلسفي، اجتماعي و سياسي بشر در طول تاريخ به دستاوردهايي منتهي شده است كه فرهنگ بشري را دانسته و ندانسته تحت تأثير خود قرار داده است.
به تعبير ديگر، دستاوردهاي سخت افزاري انسان، نرم افزار فكري، اخلاقي، اعتقادي، ارزش گذاري و بينشي او را نسبت به خود، جامعه و جهان تغيير داده است، بي آن که معمولاً انسان نسبت به آن تغييرها و تحوّلات، طرّاحي حسابگرانه و عالمانه اي داشته و مهندسي خود را به كار بسته باشد. گويي «فرهنگ» زورقي است بر درياي تحوّلات صنعتي، تكنولوژيكي، اقتصادي، سياسي و نظامي كه همواره دستخوش امواج پرتلاطم اين دريا واقع مي شود و تابعي از آن است و مديريتي بنيادين و مستقل نمي تواند پيدا كند!
اين همان بينشي است كه باعث شد در دو سه قرن اخيرـ پس از رنسانس ـ متفكّران غربي براي رفع بحران هاي روحي و كاستن از ناهنجاري هاي رفتاري، به جاي حركت اثباتي در قلمرو فرهنگ فردي و اجتماعي، به نفي برخي قواعد اجتماعي و قراردادهاي اخلاقي رو آورند. گويي در زمينة ارتقاي فرهنگي نمي توان كاري عملي و اثباتي انجام داد و اين ممنوعيت هاي اعتقادي و اخلاقي است كه با پشتوانه هاي اجرايي خود، بحران آفريده است و كافي است كه پشتوانه هاي اجرايي و اعتقادي جرايم اخلاقي برداشته شده تا بحران از ميان برود!
از سوي ديگر، در همين بستر اجتماعي بود كه ماركسيسم براي دستيابي به عدالت اجتماعي و رفع تبعيض طبقاتي ـ كه پيوندي عميق با فرهنگ بشري دارد ـ به اين نتيجه رسيد كه روابط اقتصادي را تحت اشراف و نفوذ درآورد و معتقد شد كه فرهنگ تابعي از روابط اقتصادي است.
همسويي ليبراليسم و ماركسيسم در اين نقطه بود كه براي فرهنگ اصالتي قائل نبودند تا به مهندسي آن بينديشند، و آن مقدار از تغييرات فرهنگي كه هر يك خود را بدان نيازمند مي ديدند، از طريق سازماندهي ساير نهادها و روابط اجتماعي جستجو مي كردند.

قرآن و مهندسي فرهنگي

در مقابل مكاتب بشري، قرآن براي فرهنگ، انديشه، اخلاق و باورهاي انساني، قائل به اصالت است. بلكه آن را اصيل ترين واقعيّت زندگي انسان در اين جهان مي داند و بقيّة نهادها و نمادهاي زندگي بشر را، در عين اهميت و ضرورت، تابعي از بينش، باور، اخلاق و شخصيت فكري و معنوي او مي شناسد.
اگر ليبراليسم محور همة ايده ها و برنامه هاي خود را «آزادي انسان براي رسيدن به تمايلات خويش» قرار داده است و اگر ماركسيسم نقطة نهايي آرمان خود را «رسيدن به جامعة بي طبقة اقتصادي» معرفي كرده است و پاية همة تعاليم و توجيه ها و حركت هاي خود را «تساوي اقتصادي و اشتراكيت و حذف مالكيت فردي» قرار داده است، و اگر برخي مكاتب عرفاني غيرتوحيدي، پاية بنيادين تعاليم و تمرين هاي خود را «كشف قواي نهفتة بشر و دستيابي به توانمندي هاي دروني انسان» دانسته اند، قرآن اساس و محور همة تعاليم، توجيه ها و برنامه ها و اهداف خود را امري معرفتي و فرهنگي معرفي كرده كه عبارت است از «شناخت خدا، ايمان به او، اظهار بندگي به درگاه او، اطاعت از او و حركت به سوي او».
اين عناصر كه مهم ترين عناصر دين و دينداري به شمار مي آيند، ـ حتّي به باور كساني كه اعتقادي به دين ندارند ـ عناصري فرهنگي و فرهنگ ساز هستند. حال دين ناباوران، فرهنگ ديني را فرهنگي غلط و نادرست مي شناسند و دين باوران، آن را فرهنگي اصيل و درست مي دانند!
در قرآن، هرگاه سخن از بعثت پيامبري به ميان آمده است، اولين پيام او براي امّتش، پيام خداباوري بوده است؛
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ) (مؤمنون/23)
«وما نوح را به سوي قومش فرستاديم؛ او به آنها گفت: اي قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد.»
(وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ) (عنكبوت/16)
«ما ابراهيم را (نيز) فرستاديم، هنگامي كه به قومش گفت: (خداوند را پرستش كنيد و از (عذاب) او بپرهيزيد.»
(وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُم) (مائده/72)
«مسيح گفت: اي بني اسرائيل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد!»
(وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/65)
«و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را (فرستاديم)؛ گفت: اي قوم من! (تنها)خدا را پرستش كنيد.»
(وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/73 )
«و به سوي قوم ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم)؛ گفت: اي قوم من! (تنها)خدا را بپرستيد.»
(وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/85)
«و به سوي مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم)؛ گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد.»
و در بياني كلّي و جامع قرآن اعلام كرده است:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّه) (نحل/36)
«ما در هر امتي رسولي برانگيختيم كه:خداي يكتا را بپرستيد.»
قرآن بر پاية اين اصل قويم ساير اصول و فروع خود را بنا كرده است. به تعبير ديگر دو اصل ثابت و بنيادي قرآن «از خدا بودن» و «به سوي خدا بودن» است و قرآن بقية تعاليم و آموزه هاي خود را براي زندگي فردي و اجتماعي انسان در حدّ فاصل ميان اين دو اصل، طرّاحي كرده است.
كشف اين طرح و هندسة معرفتي و علمي قرآن براي حركت به سوي خدا، خود مهم ترين مقوله در اين پژوهش قرآني است و متأسفانه تاكنون تلاش كمي در ميان اسلام شناسان براي كشف اين ساختار صورت گرفته است.
اين نوشته هرگز نمي تواند مدّعي دستيابي به اين طرح جامع باشد و صرفاً درصدد ارائة شمايلي اجمالي از طرح كلان و ماكتي كوچك از آن است تا زمينه را براي تأمّل و ژرفكاوي اصل تحقيق بگستراند و اهل دقت را به نقد و نظر وا دارد.

نمايي كلّي از «مهندسي فرهنگي قرآن»

1. دعوت به عبادت و معرفت پروردگار؛

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون) (بقره/21)
«اي مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما و كساني را كه پيش از شما بودند آفريد؛ تا پرهيزكار شويد.»
در اين آيه، مخاطب همة انسان هايند، و با نوعي تكريم دعوت شده اند تا به بندگي و اظهار عبوديت رو آورند و به آنها يادآوري شده است كه منطق اين اظهار بندگي، آن است كه او شما را آفريده و پرورش داده است، چونان كه نسل هاي پيشين را! و در نهايت متذكّر شده است كه اين عبوديت و عبادت، به انسان قدرت تصميم گيري و اراده و كنترل بر خويش مي دهد ـ تا در زندگي گرفتار كژي و ناهنجاري و افراط و تفريط نشود، براي رسيدن به تمايلات خود همه چيز را ويران نكند و براي ايجاد جامعه اي برابر، به استبداد و جبّاريت دست نزند و براي كشف نيروهاي دروني خود، زندگي خود را درگير قدرت طلبي و امتيازخواهي بر ديگران نسازد! و ... ـ

2. ايمان به انبيا ـ واسطة ميان خدا و خلق ـ؛

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُم) (نساء/170)
«اي مردم! پيامبر(ي كه انتظارش را مي كشيديد،) حق را از جانب پروردگارتان آورد.»
در اين آيه نيز خطاب به تودة انسان ها و همة نسل هايي است كه شنواي اين پيامند و محتواي آن، اين است كه شما به اختيار خود نيامده ايد! بلكه در آمدن و باليدن، پرورش دهنده اي داريد، همو اكنون برايتان پيام رساني فرستاده تا حقيقت زندگي ـ آمدن، زيستن و رفتن ـ را براي شما بازگويد، چنان كه اگر خوب بينديشيد، فرستاده شدن پيامبر (ص)از سوي پروردگار، خود مبتني بر منطقي راستين است.
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينا) (نساء/174)
«اي مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براي شما آمد؛ و نور آشكاري به سوي شما نازل كرديم.»
قرآن در اين آيه يادآور شده است كه اگر انسان ها به عبوديت خدا و ايمان به پيامبر (ص) دعوت شده اند، اين دعوت همراه با برهان و دليل روشنيِ خرد فهم و هماهنگ با زبان فطرت و سرشت آدمي است.
(لِئَلا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل) (نساء/165)
«تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند.»
فلسفة اين هدايتگري و دعوت و ارائة دلايل و برهان، اين است كه مردمان از آن پس، حجتي بر خدا نداشته باشند و از او گلايه نكنند كه اگر راهنمايي بود و راه را مي نمود، بدخواه و بدانديش و گمراه نمي شدند!

3. هدفمندي هستي و زندگي انسان؛

(قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) (طه/50)
«پروردگار، اوست كه همه چيز را وجود بخشيده و سپس آنها را به سوي هدفي رهنمون ساخته است.»
(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُون) (مؤمنون/115)
«آيا گمتان كرديد شما را بيهوده آفريديم، و به سوي ما باز نمي گرديد؟»
قرآن در اين بيان بر هدفمندي آفرينش و حيات انسان تأكيد دارد و اين هدفمندي را با طرح دو اصل به انسان يادآوري كرده است: 1ـ خلقت آغازين 2ـ رجعت و بازگشت به جانب خالق.

4. مسئوليت انسان در زندگي و پاسخگويي او در آخرت؛

(إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى) (طه/15)
«لحظة قيامت حتماً فرا مي رسد، زمان آن را پنهان داشته ام! قيامت براي آن است كه هركس پاداش تلاش هاي خود را دريافت كند.»
(وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِين) (انبياء/47)
«روز قيامت ترازوهاي عدل را برقرار مي سازيم، به هيچ كس كم ترين ستم نخواهد شد، اگر عملي به كوچكي و كم وزني خردلي باشد، آن را خواهيم آورد و از نظر دور نخواهيم داشت و البتّه با حسابگري و حسابرسي، خلأيي باقي نمي ماند و چيزي فروگذار نمي شود.»

5. ضرورت حركت آگاهانه و عاقلانه و مسئولانه در زندگي؛

آن آغاز و اين فرجام مي طلبد كه انسان حركت خود را در زندگي آگاهانه و انديشمندانه انتخاب كرده و پي گيري نمايد، چرا كه در قبال هر گام بايد پاسخگو باشد.
(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُون) (زمر/9)
«آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند يكسانند؟!»
(وَمَا يَسْتَوِي الأعْمَى وَالْبَصِيرُ وَلا الظُّلُمَاتُ وَلا النُّور) (فاطر/20-19)
«و نابينا و بينا هرگز برابر نيستند، و نه ظلمت ها و روشنايي.»
(كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون) (بقره/242)
«اين چنين خداوند آيات خود را براي شما شرح مي دهد؛ شايد انديشه كنيد.»
(أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِم) (روم/8)
«آيا آنان با خود نينديشيدند؟»
(وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْض) (آل عمران/191)
«و در اسرار آسمان ها و زمين مي انديشند.»

6. لزوم بهره گيري از «امكانات فطري» و «هدايت هاي انبيا» در شناخت صحيح هستي و زندگي؛

(قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَة) (ملك/23)
«بگو او كسي است كه شما را آفريد و براي شما گوش و چشم و قلب قرار داد.»
(أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا) (ق/6)
«آيا آنان به آسمان بالاي سرشان نگاه نكردند كه چگونه ما آن را بنا كرده ايم؟!»
(أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْء) (اعراف/185)
«آيا در حكومت و نظام آسمان ها و زمين، و آنچه خدا آفريده است، (از روي دقت و عبرت) نظر نيفكندند؟!»
(الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور) (ابراهيم/1)
«الر اين كتابي است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكي ها(ي شرك و ظلم و جهل،) به سوي روشنايي(ايمان و عدل و آگاهي،) به فرمان پروردگارشان در آوري.»
(وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُور) (نور/40)
«و كسي كه خدا براي او نوري قرار نداده، نوري براي او نيست.»

7. تدبّر در كلام الهي و اطاعت از انبيا؛

(كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الألْبَاب) (ص/29)
«اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده‏ايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند!»
(قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُول) (آل عمران/32)
«بگو از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد!»
(إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُون) (شعراء/ 108-107)
«مسلماً من براي شما پيامبري امين هستم. تقواي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت كنيد.»

8. دستيابي به زندگي واقعي و بهينه، فلسفة اطاعت از خدا و رسول؛

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُم) (انفال/24)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامي كه شما را به سوي چيزي مي خوانند.»

9. برنامه هاي عملي قرآن براي تحقّق زندگي برتر و بهتر انسان بر كرة خاك؛

خطاب هايي كه در قرآن، قبل از وارد شدن انسان به جرگة مؤمنان متوجّه او شده است، معمولاً با تعبير(يا ايّها النّاس)است، چنان كه مواردي را در زمينة اصل ايمان به خدا و قيامت آورديم. ولي هنگامي كه قرآن از ساحت هستي شناسي و بيان اصول بنيادين عبور كرده و به عرصة برنامه هاي عملي گام نهاده است، خطاب ها معمولاً با عنوان (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا)مي باشد كه در اين مجال به بخشي از آنها اشارتي خواهيم داشت:
يک ـ تشويق مؤمنان به حركت در مسير صلاح و جهت گيري مثبت در زندگي؛
(وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّات) (بقره/25)
«به كساني كه ایمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، بشارت ده كه باغ هايي از بهشت براي آنهاست.»
دو ـ بهره گيري از غذاهاي پاكيزه، مفيد و فاقد ضرر؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُم) (بقره/172)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! از نعمت هاي پاكيزه اي كه به شما روزي داده ايم بخوريد.»
سه ـ توجه به نيازمندان و انفاق بخشي از دارايي خود به آنان؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم) (بقره/254)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! از آنچه به شما روزي داده ايم، انفاق كنيد.»
چهار ـ پرهيز از منّت گذاري و آزار فرودستان؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى) (بقره/264)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! بخشش هاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد!»
پنج ـ پايبندي به قراردادهاي اجتماعي؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (مائده/1)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! به پيمان ها (و قراردادها) وفا كنيد!»
شش ـ منع از بدعت گذاري و ايجاد محروميت هاي كاذب و ساختگي براي خود؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُم) (مائده/87)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! چيزهاي پاكيزه را كه خداوند براي شما حلال كرده است، حرام نكنيد!»
هفت ـ حرمت شراب و قمار و ...؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأنْصَابُ . . .) (مائده/90)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بت ها و ازلام [= نوعي بخت آزمايي]، پليد و از عمل شيطان است.»
هشت ـ پرهيز از خيانت در امانت؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُم) (انفال/27)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و نيز در امانات خود خيانت روا مداريد.»
نه ـ نهي از ورود به خانة ديگران، بدون اجازة آنان؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ) (نور/27)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! در خانه هايي غير از خانة خود وارد نشويد.»
ده ـ لزوم رعايت حقوق همسران؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَات) (احزاب/49)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه با زنان با ايمان ازدواج كرديد.»
يازده ـ ممنوعيت برخورد استهزا آميز با ديگران در روابط اجتماعي؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ) (حجرات/11)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند.»
دوازده ـ پرهيز از بدگماني نسبت به مردم؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنّ) (حجرات/12)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! از بسياري از گمان ها بپرهيزيد.»
سيزده ـ ممنوعيت گزافه گويي و ادّعاهاي بدون پشتوانه و وعده هاي بي اساس؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ) (صف/2)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! چرا سخني مي گوييد كه عمل نمي كنيد؟!»
چهارده ـ مسئوليت در قبال خانواده و فرزندان؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا) (تحريم/6)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود وخانوادة خويش را از آتشي كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه داريد.»
پانزده ـ برخي قواعد و قوانين اقتصادي؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ) (نساء/29)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به باطل(و از طرق نامشروع) نخوريد.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت) (مائده/106)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه مرگ يكي از شما فرا رسد، در موقع وصيت بايد از ميان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَة) (آل عمران/130)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! ربا را چند برابر نخوريد!»
(وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُم) (اعراف/85)
«و از اموال مردم چيزي نكاهيد!»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوه) (بقره/282)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه بدهيِ مدت داری (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد!»
شانزده ـ دعوت به قسط و عدل و اجراي قوانين حقوقي؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّه) (نساء/135)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! كاملاً قيام به عدالت كنيد! براي خدا شهادت دهيد.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى) (بقره/178)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است.»
هفده ـ تنظيم روابط اجتماعي و سياسي با ملت هاي ديگر؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُم) (آل عمران/118)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! محرم اسراري از غير خود، انتخاب نكنيد.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء) (نساء/144)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! غير از مؤمنان، كافران را وليّ و تكيه گاه خود قرار ندهيد.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء) (مائده/51)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! يهود و نصارا را وليّ (و دوست و تكيه گاه خود) اتخاب نكنيد!»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)(حجرات/6)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر شخصي فاسق خبري براي شما بياورد، دربارة آن تحقيق كنيد.»
هجده ـ بخشي از برنامه هاي عبادي؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاة)(بقره/153)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! از صبر(و اسقامت) و نماز، كمك بگيريد!»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَام)(بقره/183)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُم)(مائده/95)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! در حال احرام شكار نكنيد.»
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّه)(جمعه/9)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه براي نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوي ذكر خدا بشتابيد.»
(انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُم)(توبه/41)
«همگي به سوي ميدان جهاد حركت كنيد؛ سبكبار باشيد يا سنگين بار!»
آنچه در اين سطرها به عنوان برنامه هاي عملي مورد اشاره قرار گرفت، بخش كمي از برنامه هاي عملي متنوع قرآن براي اهل ايمان است كه همة اين عناصر در كنار هم هدفي را دنبال مي كند و اين برنامه ها به گونه اي ترسيم و تنظيم شده است كه بتواند براي انسان، زندگي معنوي همراه با آسايش و آرامش را رقم زند.
در صورتي كه يك يا چند اصل از اين اصول يا يك يا چند برنامه از اين برنامه هاي عملي مورد بي توجهي قرار گيرد، تعادل نظام كاركردي دين بر هم خورده و جامعه به اهداف موردنظر ـ آن گونه كه بايد ـ دست نمي يابد. و امروز مشكل جوامع اسلامي را كه در فقر علمي و اقتصادي و سياسي به سر مي برند، بايد در اين زاويه جستجو كرد.
آنچه ما آورديم، هرگز آن هندسه نهايي قرآني نيست، بلكه اين هندسه كه بيش از هر چيز يك سازماندهي و برنامه ريزي فرهنگي است، بايد بيش از اين مورد بررسي و دقت قرار گيرد و شناسايي شود.
آيا آموزه ها و برنامه هاي قرآن داراي مهندسي فرهنگي است؟
ممكن است با طرح مسائل پيشين، اين سؤال مطرح شود كه آيا بيان چند اصل اعتقادي و ارائة چند برنامة عملي مي تواند «مهندسي فرهنگي» به حساب آيد؟
در پاسخ بايد گفت كه تنظيم و طرح چند اصل و تقنين مجموعه اي از قوانين و بايدها و نبايدها، هميشه حكايت از وجود «مهندسي فرهنگي» ندارد؛ زيرا تنظيم اصول و تقنين قوانين:
1. گاه اساساً مرتبط با مسائل فرهنگي نيست، بلكه در جهت توليد يك محصول يا ساخت يك بنا و يا ادارة فيزيكي يك مجموعه صورت گرفته است كه در اين صورت، اصول و فروع برنامه ها و دستورالعمل ها ارتباطي با فرهنگ و مهندسي فرهنگي ندارد.
2. در برخي موارد قوانين و ضوابط و تعريف اصول و تجديد رفتار جنبة فرهنگي و فرهنگ سازي دارد و در نهايت به شكل گيري يك نظام رفتاري، اعتقادي، اخلاقي و شخصيتي خاصي منتهي مي شود، ولي به دليل اين كه در طراحي اصول و ارائة بايدها و نبايدها، محاسبه اي عالمانه و تدبيري عاقلانه صورت نگرفته است و از قبل اهداف مشخص نشده و براي رسيدن به اهداف، كيفيّت و كميّت وظايف و چگونگي روش ها مورد توجه قرار نگرفته است، گرچه اين اصول نظري و قالب هاي عملي خواه ناخواه به شكل گيري يك نظام فرهنگي يا به هرحال عناصري از يك نظام فرهنگي ـ اجتماعي منتهي مي شود، ولي در فرايند اين شكل گيري ـ آغاز و فرجام ـ چيزي به عنوان «مهندسي فرهنگي» وجود ندارد. زيرا چنان كه ياد شد، در معناي واژة «مهندسي»، عنصر محاسبه، سنجش، تقدير و طراحيِ آگاهانه و ارادي و پي ريزي شالوده هاي قانونمند يك بنا براي رسيدن به اهداف فكري و عملي ـ كه حكايت از جهان بيني و هستي شناسي و شخصيت روحي و باورها و تمايلات فرد يا جامعة عامل داشته باشد ـ حضور جدّي و غيرقابل چشم پوشي دارد.
بر اين اساس باورها و قواعدي كه طي دوره هاي طولاني و بر اساس شرايط و نيازهاي مقطعي و به صورت اتفاقي يا انتخابي ناگزير و محاسبه نشده و غيرعلمي در جوامع شكل گرفته و فرهنگي ديرپا يا نوظهور را در آن جوامع شكل داده است، فاقد «مهندسي فرهنگي» است.
اكنون بايد ديد كه آموزه ها و معارف قرآن در كدام يك از موارد ياد شده مي گنجد!

سه ديدگاه

آيا مي توان گفت كه اساساً آموزه های قرآن، نظر به ساختن يك فرهنگ نداشته است و مطالب و باورها و قواعد و رفتار پيشنهادي آن، ارتباطي با شكل گيري فرهنگ مردم در يك جامعه ندارد؟
قطعاً پاسخ منفي است، زيرا كافران به اسلام و حتّي متفكران همة اديان، نمي توانند نقش دين در فرهنگ سازي پيروان اديان را انكار كنند، بلكه بايد اذعان كرد كه دين و باورها و تعاليم ديني، طي ده ها قرن، يكي از مهم ترين عوامل فرهنگ ساز در ميان ملّت ها و جوامع بشري بوده است.
بنابراين بايد «نسبت قرآن با وجه دوم» را مورد بررسي قرار داد؛ يعني بايد ديد آيا تأثيرگذاري قرآن ـ به عنوان يك كتاب ديني ـ بر فرهنگ جوامع اسلامي، مبتني بر فرايندي غير علمي، محاسبه نشده و غير مدبّرانه بوده و فاقد مهندسي فرهنگي است، يا هر يك از اصول و فروع نظري و عملي آن، با دقت تنظيم و تعريف شده و بيشترين تكيه را بر علم و حكمت الهي داشته است؟

ديدگاه نخست

در اينجا نيز پاسخ روشن است، زيرا كساني كه دين را خرافه يا افيون ملت ها، ساختة تمايلات رواني، معلول جهل به قوانين علمي طبيعت و يا بافته و پرداختة سرمايه داران و استثمارگران تاريخ معرفي كرده اند، هيچ گونه اصالتي براي آن قائل نيستند تا آن را مبتني بر علم و عقل و حكمت و سنجش و محاسبه بدانند.

ديدگاه دوم

از سوي ديگر، كساني كه تا به اين پايه نسبت به دين بدبين نباشند، اما آموزه ها، معارف و برنامه هاي عملي دين را محصول تجربه هاي شخصي پيامبران بدانند و كتاب هاي آسماني را نه كلام الهي بلكه دريافت هاي باطني شخص نبي به شمار آورند و فهم زمانه و شرايط تاريخي و فرهنگي عصر نبي را بر چگونگي دريافت هاي وي مؤثّر شمارند، اينان نيز نمي توانند براي تأثيرگذاري باورهاي ديني بر جوامع انساني مبنايي علمي و پايدار قائل باشند و طرّاحي قواعد آن را معلول سنجشي آگاهانه، مدبّرانه و هدفمندانه بدانند!
و نهايتاً در نظر اين طيف، يا قرآن اساساً فاقد مهندسي فرهنگي و بيگانه با آن است و يا اگر هم با ارائة اصول اعتقادي و برنامه هاي عملي خود، خواسته است طرحي ارائه كند و در پرتو آن فرهنگي را پديد آورد، اين طرح تاريخمند و محدود به ظرف خاص تاريخي خود است و نبايد براي شناسايي آن وقت زيادي را صرف كرد، چنان كه نبايد آن طرح را براي همة زمان ها مفيد و كارآمد دانست!

ديدگاه سوم

ديدگاه سوم در تقابل با دو نظرگاه قبلي است؛ زيرا معتقد است كه:
1ـ قرآن كلام الهي است.
2ـ پيامبر (ص) فقط پيام رسان خداست و خود هيچ گونه دخل و تصرّفي در الفاظ و مفاهيم وحي نداشته است.
3ـ كلام الهي ريشه در علم و حكمت نامحدود او دارد.
4ـ كلام الهي ـ معارف و رهنمودهاي قرآن ـ كمترين تعارض و ناهمسازي با سرشت و فطرت انسان و عقل و علم ندارد.
5ـ كلام الهي هدفمند است و در صدد تحقّق اهداف مشخصي است و از هرگونه حركت كور و بيهوده مبرّاست.
6ـ اصلي ترين هدف قرآن، تعالي معنوي و روحي انسان بوده است.
7ـ قرآن براي راهنمايي انسان به سمت زندگي برتر مادي و معنوي، نظامي اعتقادي و عملي را به او ارائه كرده است.
8ـ نظام اعتقادي و عملي قرآن به گونه اي عالمانه و دقيق ترسيم شده است كه بتواند اهداف مورد نظر را در زندگي فردي و اجتماعي انسان تحقّق بخشد.
9ـ تنظيم و طرّاحي محاسبه شده، علمي، هدفمند و دقيق برنامه هاي قرآن براي دستيابي انسان به زندگي معنوي برتر ـ و به تبع آن زندگي مادي مقبول تر ـ همان چيزي است كه آن را «مهندسي فرهنگي قرآن» مي ناميم.
10ـ طرح و برنامة قرآن براي دستيابي انسان به حيات برتر كه اخلاق، رفتار، بينش، رسوم، عادات، منش و ارزش را شامل مي شود، داراي محدوديت تاريخي نيست، بلكه با اتّكا به علم و حكمت لايزال الهي، داراي حيات و اعتبار هميشگي و كارآمدي پايدار است.
11ـ تغييرهايي كه در طول تاريخ براي نيازها و شرايط و اقتضائات جوامع بشري رخ مي دهد، در متن آموزه هاي قرآني به طور صريح يا به اشارت مورد توجه قرار گرفته است و اين امر انعطاف پذيري لازم را به طرح قرآني براي ساختن فرد و جامعه داده است و براي پاسخگويي به تحوّلات و تغييرات، نيازي به تاريخمند شمردن قرآن و عدول از برنامه ها و قواعد و قوانين نظام مند آن نيست، بلكه با اتّكا به ظرفيت هاي تعبيه شده در خود قرآن مي توان با حفظ اصول و بنيادهاي آن، به تغييرات مورد نياز جوامع و پاسخگويي به نيازهاي متفاوت آن دست يافت.
12ـ عنصر اجتهاد در نظام مطالعات ديني، همان چيزي است كه عهده دار شناسايي ضرورت ها و شرايط است و وظيفه دارد تا در اجراي هندسة فرهنگي قرآن و تحقّق اهداف آن، روش هايي را شناسايي كند و به كار گيرد كه تأمين كنندة اهداف قرآني است و به نفي اهداف پيش بيني شده منتهي نمي شود.
بر اساس اين ديدگاه، قرآن ضرورتاً داراي نگرش فرهنگي و در صدد فرهنگ سازي بوده است و با ارائة برنامه ها و قواعد و قوانين و ترسيم ايده آل ها و تعميق آنها در ذهن و انديشة پيروان، طرحي حساب شده و دقيق را پي ريخته است و اين طرح همان چيزي است كه ما آن را «مهندسي فرهنگي قرآن براي جوامع بشري» نام نهاده ايم.
در اين نگاه، هر يك از توصيه هاي اخلاقي دين و نيز هر يك از برنامه هاي عبادي يا قواعد حقوقي قرآن، به گونه اي تعيين و تعريف شده است كه بتواند صلاح و نيك انديشي و خيرخواهي و سلامت جسمي و رواني و امنيت و آرامش فردي و اجتماعي شهروندان جامعة ديني را تأمين كند و از اين طريق همة نمادهاي فرهنگي جامعة ديني را در ابعاد مختلف به زيباترين نمادها برساند و نمودهاي زشت را از ساحت فرهنگ جامعة بشري بزدايد.

نقش اجتهاد در مهندسي فرهنگي جامعة ديني

آنچه تا كنون مورد غفلت محافل اسلام شناسي و حوزه هاي ديني قرار گرفته و تأخير جوامع ديني را سبب گرديده است، عدم اجتهاد در ساحت هايي از هندسة فرهنگي جامعة ديني است كه مي بايد در شرايط مختلف و تحوّلات گوناگون اجتماعي، مورد بازنگري و بازسازي قرار گيرد.
براي تقريب موضوع به بيان بايد گفت، آن چنان كه در معماري يك بنا، اصول ثابت و علمي اي وجود دارد كه تابع قوانين پايدار طبيعي است، در مهندسي فرهنگي ديني هم اصولي ترديد ناپذير وجود دارد و همان گونه كه استفاده از اصول علمي در مكان ها و زمان هاي مختلف تفاوت مي يابد، مثلاً روش ايجاد اسكله اي در دريا با بنايي در زمين سخت متفاوت است و در جايي كه مواد از سنگ و بتن باشد، از ظرفيت هايي بهره مي گيرند كه در چوب و گل نمي توان از آن معيارها و روش ها بهره برد، در كار مهندسي فرهنگي جامعة ديني نيز چنين تفاوت هايي وجود دارد و صرف اين كه كسي آيات مربوط به احكام و اخلاق و عقايد را از قرآن استخراج كند، بدان معنا نيست كه توانسته است هندسة فرهنگي قرآن را براي هميشه شناسايي كرده و همان را در همة زمان ها پياده كند.
شايد بتوان اين مطلب را با اين بيان اظهار كرد: اگر فرض كنيم كه هندسة فرهنگي قرآن هم ثابت باشد و تغييري در آن متصوّر نباشد، حداقل اجراي آن طرح و پياده كردن آن هندسه در هر جامعه نياز به روش ها و طرح هاي متفاوت اجرايي دارد، در حالي كه ما هميشه در صدد شناسايي طرح خود قرآن بوديم، بي آن که توجه كنيم آن طرح، براي اجرا، نيازمند روشي است و روش ها، ميدان اجتهاد و بررسي و مطالعه و تجربه مي باشد. ولي تا كنون اهل اجتهاد و پژوهش، همّ خود را در ساحت نخست مصروف داشته اند و به روش هاي اجرايي متناسب با زمان كمتر انديشيده اند و ما نيز در اين نوشتار، فقط به آن توجه داديم، چرا كه ورود به آن، نياز به كاري كارستان دارد و تلاشي جمعي را مي طلبد.

مقالات مشابه

نقش خدامحوری و مؤلفه های آن در مدیریت فرهنگی از منظر قرآن کریم

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهمحمدابراهیم روشن‌ضمیر, نعمت‌الله فیروزی

فرهنگ آفرینی قرآن و دگرگونی اجتماعی

نام نشریهاندیشه حوزه

نام نویسندهرضا حق‌پناه

فرهنگ سازي از راه ارائه الگوي مناسب

نام نویسندهمحمدعلی ربانی

توسعه فرهنگي در آموزه هاي قرآني

نام نویسندهامیر محمدی

معرفي كتاب جامعه سازي قرآني

نام نویسندهمحمدرضا بزنجانی

فرهنگ گفتار در قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

نسبت دين و فرهنگ ازنگاه قرآن

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهمحمد بهرامی

قرآن و شيوه اصلاح فرهنگ

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهسیدموسی صدر

نگاهي نو به نظريات فرهنگي

نام نشریهفرهنگ جمعه

نام نویسندهسیدحسین تقوی