تأویل قرآن کریم

پدیدآورمحمدرضا دهدست

نشریهرشد آموزش معارف اسلامی

شماره نشریه56

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1389 بازدید
تأویل قرآن کریم

محمد رضا دهدست

اشاره:

نقد افکار و انظار،نشانگر اقبال به سوی آن افکار و اعتنا به آن‏هاست؛و از دیگر سو موجب توسعه و تعمیق اندیشه‏ها نیز هست.آنچه در زیر می‏خوانید ملاحظات و تأملات نویسنده پیرامون یکی از مقالات‏ منتشره در مجله رشد معارف اسلامی است.بدیهی است باب این گفت‏وگوهای دو طرفه برای تنویر افکار و توضیح مطالب مفتوح خواهد بود و آنچه در مقاله‏ی حاضر می‏خوانید منعکس کننده‏ی نقطه نظرهای مؤلف‏ محترم است.
در مقاله‏ی درآمدی بر شناخت تأویل قرآن کریم که رشد معارف اسلامی-بهار 83-به چاپ رسیده است،نکاتی نظرم را جلب کرد که لازم دانستم به آن‏ها اشاره‏ای داشته باشم.از جمله‏ نویسنده‏ی محترم بود:
«با توجه به این آیات و استعمال کلمه‏ی تأویل در آیات شریفه، روشن می‏شود که نه تنها تأویل به معنای خلاف ظاهر نیست،بلکه‏ تأول هر چیزی حقیقی است که آن چیز از آن سرچشمه می‏گیرد و به نحوی تحقّق‏دهنده،و حامل و نشانه‏ی اوست».از این جملات‏ دریافت می‏شود که نگارنده‏ی محترم،مایل به طرح نظرات دیگر در این موضوع نبوده است و با قضاوت خود فقط همین نظر را از میان مسلما ما در«جری و تطبیق»همان‏ کاری را می‏کنیم که در تأویل می‏کنیم، ولی با این تعریف که از ظواهر آیات‏ می‏گذریم و باطنی را برایش انتخاب‏ می‏نماییم که با قرائن یا دلایل متقن و نصوص،بتوانیم آن را به اثبات برسانیم
سایر اقوال انتخاب کرده است.
به نظر می‏رسد که منظور از تأویل،که در مقابل تنزیل آمده‏ است،دقیقا استخراج معنایی خلفش ظاهر آیات قرآن است و در مقابل ظواهر.پس تأویل متوجه نکات دیگری است که به هیچ وجه‏ در نصّ آیات یافت نمی‏شود.
برای بسط بحث،سه نظریه را در این موضوع به‏طور اجمال‏ ذکر می‏کنم.
1-گروهی تأویل و معنا و تفسیر را به یک معنا دانسته‏اند و فرفی بین این سه قائل نیستند.1
2-گروهی دیگر،تأویل را اعمّ از تفسیر یا تفسیر را اعم از تأویل‏ دانسته‏اند.2
3-گروهی تأویل را در مقابل ظواهر قرآن دانسته‏اند و آن را به‏ معنای برگرداندن ظاهر به باطن و معنا کردن موضوع به چیزی‏ دانسته‏اند که در ظاهر آیه موجود نیست،ولی تفسیر را باز کردن و بسط معانی ظاهری آیات معنا کرده‏اند.
این گروه معتقدند که تأویل به معنای انتها و سرانجام و عاقبت‏ امر است و منظور قرآن از کریمه‏ی
«یوم یأتی تأویله»
3آن است که‏ روزی به نتیجه‏ی کار و وعده‏های قرآن دست خواهند یافت و آن‏ها را تحقق یافته می‏بینند؛یعنی نباید به ظواهر کار بنگرند،بلکه باید پایان کار را ببینند.
از جمله،«جواهری»گفته است که«آل»به معنای رجع است؛ یعنی برگشت...پس تأویل،یعنی سرانجام چیزی که به آن برخواهد گشت(اگرچه فعلا در ظاهر آن مشهود نیست...)4
«ابن اثیر»نیز معتقد است مراد از تأویل،برگرداندن ظاهر لفظ است از معنای اصلی به معنایی که دلیلی بر آن قائم است‏ که اگر دلیل نباشد،نباید از معنای ظاهری لفظ دست‏ کشید.5
یکی از معتقدین به این نظریه در بیان و بسط معنای فوق، مثالی آورده است.وی می‏گوید:در کریمه‏ی
«یخرج الحیّ من‏ المیّت»
اگر بگوییم معنایش«بیرون آوردن پرنده از تخم»است، آیه را تفسیر کرده‏ایم و اگر بگوییم«بیرون آوردن مؤمن از کافر» است،آیه را تأویل نموده‏ایم؛زیرا ظاهر کلمه‏ی حیّ ربطی به‏ مؤمن و غیر مؤمن ندارد و ظاهر کلمه‏ی میّت نیز ربطی به کافر ندارد.
«ابن جوزی»گفته:تأویل،انتقال دادن کلام از جایگاه‏ اصلی خویش به جایگاه دیگری است که اثبات آن نیازمند دلیل‏ است.6
در تأویل آیه‏ی
«انفروا اخفافا و ثقالا»
7نیز گفته شده است:
1-خفاف جوانان و ثقال پیران‏اند.
2-خفاف فقیران و ثقال ثروتمندان‏اند.
3-خفاف مجرّدان و ثقال متأهلان‏اند.
4-خفاف سالمان و ثقال بیماران‏اند.
5-خفاف بانشاطان و ثقال بی‏نشاطان‏اند.
چنان‏که ملاحظه می‏نماییم بین جوان و خفاف رابطه‏ای‏ ظاهری وجود ندارد،مگر آن که در توجیه آن بگوییم:جوان بودن، نوعی سبک باری و آسانی است و ثقا،سنگینی و ناتوانی در پیری و...
عرفا از گروهی هستند که به تأویل قرآن تمایل بیشتری داشته و دارند؛زیرا همیشه به دنبال به دست دادن عمق و معانی درونی‏ آیات‏اند و تمایلی به اکتفا به ظاهر آن‏ها ندارند.
مثلا در داستان حضرت یوسف علیه السلام،یوسف را،به‏ طور کلی،مظهر پاکی و تزکیه‏ی جان و برادران را مظهر تمایلات شهوانی و غضبی می‏دانند و پیام داستان را این‏گونه‏ بیان می‏کنند که جان پاک انسانی همواره در تقابل با امیال‏ شهوانی و غضبی است که می‏خواهند یوسف جان را به چاه‏ بیتدازند تا خود در عرصه‏ی وجود جولان دهند و همه‏کاره‏ باشند....
یکی از دلایل دیگر این که تأویل،حتما خلاف ظاهر آیات‏ است و ربطی به ظواهر آن ندارد؛این است که تأویل را در مقابل تنزیل دانسته‏اند و تنزیل ظواهر آیات است و حجیّت ظواهر هم‏ برای همین است،زیرا آنچه از ظواهر آیات می‏فهمیم،کم‏ترین‏ بهره‏ای است که از آن‏ها داریم.پس تأویل باید در مقابل ظواهر باشد؛یعنی چیزی که ظواهر آیات در آن یافت می‏شود.
برای روشن‏تر شدن مطلب به چند مثال قرآنی اکتفا می‏کنیم:
1-چنان که می‏دانیم اتمام نعمت حق تعالی بر یوسف،آموختن‏ تأویل به وی بوده است،آن‏جا که می‏فرماید:
کذلک یجتبیک ربّک و یعلّمک من تأویل الأحادیث و یتمّ نعمته‏ علیک 8...
این تأویل،در حقیقت،برگرداندن همان خوابی است که وی‏ دیده است.او در خواب دیده که یازده ستاره و خورشید و ماه به‏ و سجده می‏کنند.قرآن تأویل همین خواب را در آیه‏ی 100 بیان‏ فرموده است.
...و خرّوا له سجّدا و قال یا أبت هذا تأویل رؤیای من قبل‏ قد جعلها ربّی حقّا. 9
به راستی بین برادران و ستاره و ماه و...چه رابطه‏ای است؟آیا ستارگان همان برادران یوسف‏اند؟
معلوم و روشن سات که تأویل خواب وی با ظواهر خواب‏ تفاوت‏های اساسی دارد.
2-وقتی یوسف(ع)در زندان با دو نفر همراه می شود،یکی‏ از آن دو می‏گوید:من نیز خواب دیده‏ام که طبق نان بر سر گذارده‏ام.10
تأویل خواب‏ها این بود که اولی ساقی شاه می‏شود و دیگری‏ کشته خواهد شد.
سؤال این است که بین گذاردن طبق نان بر سر و به دارآویخته‏ شدن چه رابطه‏ای است که قرآن نام آن را تأویل گذارده است؟مگر آن که تصدیق کنیم که تأویل خلاف ظاهر است!
3-درباره‏ی خواب دیدن شاه مصر(آیات 44 به بعد)و برگرداندن‏ معانی ظاهری خواب به معانی دیگری که هیچ ربطی به ظواهر آن‏ نداشت نیز باید به همین معنا اذعان نمود.
4-شاید این ایراد بیان شود که تأویل در سوره‏ی یوسف(ع)به‏ معنای تعبیر خواب است و بدیهی است که تعبیر خواب همان‏ برگرداندن معنا از ظاهر به باطن است.
جواب آن است که این معنای تأویل مختصّ سوره‏ی‏ یوسف نیست؛بلکه در جاهای دیگر قرآن نیز همین برداشت‏ از آن می‏شود...
مثلا در آیات کریمه‏ی 59 به بعد سوره‏ی کهف،موضوع‏ همراهی حضرت موسی(ع)با یار عارف مسلکش خضر(ع) مطرح است.
می‏دانیم که موسی(ع)مأمور به ظاهر شریعت بود و یارش‏ مأمور به باطن و عمق بود و حرف هر دوی آن‏ها در حقیقت با یکدیگر منافاتی نداشت.
*گروهی تأویل را در مقابل ظواهر قرآن‏ دانسته‏اند و آن را به معنای برگرداندن‏ ظاهر به باطن و معنا کردن موضوع به‏ چیزی دانسته‏اند که در ظاهر آیه موجود نیست ولی تفسیر را باز کردن و بسط معانی ظاهری آیات معنا کرده‏اند
یک‏جا خضر(ع)کشتی را شکست و موسی(ع)اعتراض کرد. یک جا پسری راکشت و مجددا حضرت اعتراض کرد و بالاخره‏ برای یار سوم بدون مزد و گرسنه و خسته،دیوار شهری را ترمیم‏ کردند که مردمش به آن ها غذا نداده بودند...در نهایت،قرآن معنای‏ واقعی این سه کار را از زبان عبد خدا(خضر)بیان می‏کند و اختلاف‏ ظواهر امور با بواطن آن را تأویل می‏نامد...
سأنبّئک بتأویل ما لم‏ تستطع علیه صبرا... 11
یعنی اکنون تو را از راز آن کارها که تحملشان را نداشتی،آگاه‏ می‏کنم.در نتیجه موجب فراق بین آن دو شد.
از این آیات فهمیده می‏شود که تأویل این سه کار،آن قدر با ظواهرش تفاوت داشت که پیامبر خدا،موسی(ع)نیز از آن آگاهی‏ نداشت.از این مثال‏ها که بگذریم می‏دانیم بحث تأویل،«جری‏ و تطبیق»12را نیز تحت پوشش قرار داده است.
مسلما ما در«جری و تطبیق»همان کاری را می‏کنیم که در تأویل می‏کنیم،ولی با این تعریف که از ظواهر آیات می‏گذریم و باطنی را برایش انتخاب می‏نماییم که با قرائن یا دلایل متقن و نصوص،بتوانیم آن را به اثبات برسانیم.
مثلا اگر معنای آیه‏ای را منطبق بر اهل بیت رسول خدا(ص) دانستیم و یا کلمه‏ای از قرآن را به امیر المؤمنین علی(ع)معنا کردیم، در حقیقت آن را تأویل نموده‏ایم.
از امام باقر(ع)نقل شده که فرمود:یک چهارم قرآن درباره‏ی‏ ما و یک چهارم آن درباره‏ی دشمنان ما و یک چهارم در سنن و یک‏ چهارم در احکام الهی نازل شده است.
به همین دلیل در روایات ما معنای«هاد»در کریمه‏ی و
لکلّ‏ قوم هاد
13،علی بن ابی طالب(ع)می‏باشد.
آیه معنای عموم دارد و لفظ لکلّ نشانه‏ی آن است؛در حالی‏ که آیه را این‏گونه معنا نموده‏ایم که منذر،رسول خداست و هادی، علی(ع).14
و نیز منظور نگارنده در این جا بیان یک مصداق از مفهومی‏ عام نیست؛مثلا در کریمه‏ی
«و اذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون.» 15
نقل کرده‏اند که امام باقر(ع)فرمود:
«هنگامی که به ناصبی‏ها گفته می‏شود که ولایت علی(ع)را بپذیرد،سرباز می‏زنند.»16
مشاهده می‏کنیم که در ظاهر آیه،به هیچ وجه چنین معنا و الفاظی وجود ندارد و این معنای واقعی تأویل از دیدگاه‏ ماست.
در این خصوص،فقط به ذکر یک مثال دیگر بسنده‏ می‏کنم...فقیه،اصولی،شاعر،ادیب،مفسّر،فیلسوف و عارف بزرگ مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در«تفسیر صافی» در ذیل کریمه‏ی
«مرج البحرین یلتقیان...یخرج منهما اللّؤلؤ و المرجان 17می‏نویسد:
عن علی علیه السلام یخرج من ماء السّماء و من ماء البحر فإذا.مطرت فتحت الأصداف افواهها فی البحر فیقع فیها من‏ ماء المطر فتخلق اللؤلؤ الصغیرة...و عن الصّادق علیه السّلام‏ قال:علیّ و فاطمة علیهما السلام بحران عمیقان لا یبغی أحدهما علی صاحبه یخرج منهما اللّؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسین‏ علیهما السّلام و فی المجمع...انّ البحرین علیّ(ع)و فاطمة سلام الله علیها...و اللّؤلؤ و المرجان الحسن و الحسین‏ علهما السلام.18

زیرنویس

(1).این منظور در لسان العرب به نقل از ابو العباس احمد بن یحیی و مقدمة فی‏ اصول التفسیر.متن کامل روایت در«روش‏های تأویل»دکتر شاکر صفحات‏ 24 و 30.
(2).مثل راغب اصفهانی و قول صاحب کتاب روش‏های تأویل،صفحه‏ی 30.
(3).اعراف/52.
(4).اسماعیل بن حمّاد-صحاح-مادّه‏ی أوّل.
(5).النهایة فی غریب الحدیث-مادهءی أوّل.
(6).شاکر-محمد کاظم-روش‏های تأویل-دفتر تبلیغات اسلامی،قم،اول، 1376،صفحه‏ی 26.
(7).توبه/41.
(8).یوسف/6.
(9).یوسف/100.
(10).یوسف/36.
(11).کهف/78.
(12)تطبیق یعنی انطباق و همراه کردن آیات قرآن با معانی و مصادیقی که در ظاهر آیات نیست و در بعضی مواقع،خروج از ظواهر آیات.
(13).رعد/7.
(14).و اگر کسی اشکال کند که آیاتی در شأن اهل بیت(ع)در قرآن وجود دارد و نیازی به نطبیق این‏گونه نیست،می‏گویم:«آیه‏ی ولایت و آیه‏ی تطهیر و آیه‏ی مودّت و...أمثال آن‏ها در شأن آل محمد(ص)است و این از مباحث‏ تفسیری معلوم می‏شود و به شمار می‏رود،نه تطبیق؛بلکه ما در تطبیق به‏ دنبال تأویل آیات هستیم و آیاتی را بر محمد و آل محمد علیهم السلام تطبیق‏ می‏کنیم-چنان‏که قبلا ذکر شد-حتی اگر الفاظ شواهر قرآن نیز این معانی را ندهد.
(15).مرسلات/48.
(16).بحار 36/131 به نقل از شاکر-محمد کاظم-روش‏های تأویل،صفحه‏ی‏ 167.
(17).الرحمن/19 و 22.
(18).فیض کاشانی،محسن،تفسیر صافی،قطع رحلی.کتابفروشی محمودی‏ 1334،تهران،الو،صفحه‏ی 516.

مقالات مشابه

بازخوانی تأویل های اهل بیت (ع) در روایات تفسیر نورالثقلین

نام نشریهرهیافت‌هایی در علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, معصومه خاتمی

مأخذ اشارات در تفسیر غرائب القرآن

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدرضا موحدی

اسرار ناگشوده تاويل در تفسير كشف الاسرار

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسیدعلی سادات فخر

تأملی نو در معنای «تأویل قرآن کریم»

نام نشریهیاسین

نام نویسندهاحمد رضا تحیری

حقیقت تأویل در قرآن از منظر علامه طباطبائی(ره)

نام نشریهاندیشه علامه طباطبایی

نام نویسندهصالح حسن‌زاده, عبدالله جعفری

بررسی مصادیق راسخان در علم در نگاه مفسران

نام نشریهحسنا

نام نویسندهحسین افسردیر, مرضیه فضلی‌نژاد