نگاهى بر تعقل در قرآن كريم

پدیدآورفاطمه کیا دربند سری

نشریهمشكوه النور

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 1035 بازدید
نگاهى بر تعقل در قرآن كريم

فاطمه كيا دربند سرى

اديان و مذاهب بسيارى در دنياى‏پيشرفته امروز داعيه اصالت و تامين سعادت‏جوامع را سر مى‏دهند و در تلاش براى‏تعميم عقيده خود، تبليغات گسترده‏اى را به‏راه انداخته‏اند. ممكن است اين سؤال براى‏برخى افراد مطرح شود كه چگونه امكان‏دارد همه اين عقايد و آراء بر مبناى حق وحقيقت استوار باشد؟ مگر حقيقت‏بيش ازيكى است؟ آن سياهى كه از دور جلب توجه‏مى‏كند و فردى آن را حجر مى‏داند و آن‏ديگرى حيوان و آن ديگرى انسان و ...;همين اختلاف نظر دلالت دارد بر اينكه آن‏شى‏ء بيش از يك چيز نيست.
بايد اذعان كرد كه در ميان همه اديان ومذاهب موجود در جهان، تنها اسلام است‏كه اصالت دارد و سعادت انسان را در دنيا وآخرت تضمين مى‏كند و از جمله امتيازات وويژگيهاى اسلام تبعيت از عقل سالم و نشر وبسط آن است. آرى ! اين عقل و خرد است‏كه مى‏تواند با تعديل غرايز وجودى و كنترل‏و هدايت آن در مجراى صحيح، آدمى رابراى نيل به سعادت يارى كند. صدق اين‏مطلب را مى‏توان با 65 آيه در قرآن كريم كه‏در رابطه با عقل و تعقل نازل شده است،اثبات كرد.
اين عقل است كه سيادت آدمى را در دوجهان تضمين مى‏كند. در روايت آمده است‏كه در هنگامه قيامت هر انسانى به اندازه‏عقلى كه به وى داده شده است، مورد سؤال‏و جواب قرار مى‏گيرد و عدم وجود همين‏گوهر گرانقدراست كه هلاكت و سقوط‏انسانها را در طول تاريخ فراهم ساخته است.بيشتر مخاطبان قرآن كريم عقلا و خردمندان‏هستند. در آيه شريفه «و ما يعقلها الاالعالمون‏» (1) مى‏فرمايد: اين عالمان هستندكه نعمت عقل را به كار مى‏گيرند و ازآن بهره‏ها مى‏برند.
مفسران گرانقدر با بهره جستن ازاحاديث‏خاندان عصمت و طهارت درجستجوى رمز و راز آيات مورد نظر برآمده و اسرار مورد توجه افكارعمومى را در اختيار مردم قرارداده‏اند; تفاسير از جمله كتابهايى‏هستند كه با نظر به آنها نكات قابل‏توجهى را مى‏يابيم كه خود هرگز به‏تنهايى قادر به درك آنها نبوده‏ايم.
نخست‏ببينيم عقل را چگونه تعبيركرده‏اند; در تفسير «الميزان‏» چنين‏مى‏خوانيم:
«كلمه عقل‏» كه مصدر براى (عقل -يعقل) مى‏باشد به معناى ادراك وفهميدن چيزى است; البته ادراك وفهميدن كامل و تمام و به همين سبب‏نام آن حقيقتى را كه در آدمى است وآدمى به وسيله آن ميان صلاح و فسادو ميان حق و باطل و ميان راست ودروغ را فرق مى‏گذارد، عقل‏ناميده‏اند.
البته اين حقيقت مانند نيروى ديدن‏و شنيدن و حفظ كردن و ساير قواى‏آدمى كه هر يك فرعى از فروع نفس‏اوست نمى‏باشد; بلكه اين حقيقت‏عبارت است از نفس انسان مدرك.» (2)
همچنين در تفسير نمونه، درباره‏كلمه عقل چنين آمده است:
"كلمه «عقل‏» در اصل لغت‏به‏معناى بستن و گره زدن است - لذاطنابى را كه با آن پا و يا زانوى شتر رامى‏بندند، عقال مى‏گويند و اين عمل راهم عقل ناميده و مى‏گويند «عقل‏البعير»; شتر را عقال كن - و به همين‏مناسبت ادراكهايى را هم كه انسان‏دارد و آنها را در دل پذيرفته و عقدقلبى نسبت‏به آنها بسته است، عقل‏ناميده‏اند و نيز مدركات آدمى را و آن‏قوه‏اى را كه خود سراغ دارد و به‏وسيله آن خير و شر و حق و باطل راتشخيص مى‏دهد، عقل ناميده‏اند و درمقابل اين عمل، جنون و سفاهت وحماقت و جهل است كه جامع همه‏آنها كمبود نيروى عقل است و اين‏كمبود به اعتبارى جنون و به اعتبارى‏ديگر سفاهت و به اعتبار سوم حماقت‏و به اعتبار چهارم جهل ناميده‏مى‏شود.
انسان را بدين جهت عاقل‏مى‏گويند كه بدين خصيصه ممتاز ازساير جاندارن است كه خداى سبحان‏انسان را چنين آفريده كه در مسائل‏فكرى و نظرى حق را از باطل و درمسائل عملى خير را از شر و نافع را ازمضر تشخيص دهد; چون - از ميان‏همه جانداران - او را چنين آفريده كه‏در همان اول پيدا شدن و هست‏شدن‏خود را درك كند و بداند كه اوست وسپس او را به حواس ظاهرى مجهزكرده تا به وسيله آن ظواهر موجودات‏محسوس پيرامون خود را احساس‏كند...» (3)
و در جاى ديگر در ذيل آيه مباركه‏«يسالونك عن الخمر و و الميسر» (4) درتفسير نمونه چنين مى‏خوانيم: «از اين‏تعبير (لعلكم تتفكرون) دو موضوع‏روشن مى‏شود:
«نخست اينكه انسان با اينكه ماموراست در برابر خدا و پيامبران وى‏تسليم باشد، در عين حال موظف‏است كه اين اطاعت فرمان را با فكر وانديشه انجام دهد نه اينكه كوركورانه‏و بدون فكر از آنها پيروى كند و به‏عبارت ديگر تا آنجا كه مى‏تواند بايد ازاسرار احكام الهى آگاه گردد و با درك‏صحيح، آنها را انجام دهد.
ديگر اينكه، نبايد انسان تنها درجهان ماده يا معنى بينديشد بلكه بايدهر دو را مورد انديشه و فكر قرار دهد. براى تامين نيازمنديهاى جسم‏ونيازمنديهاى روح و وسايل تكامل وپيشرفت در هر دو قسمت، تلاش وكوشش كند كه دنيا و آخرت به هم‏مربوطند و ويرانى يكى در ويرانى‏ديگرى اثر مى‏كند. البته بايد متذكرشد آنچه كه در چند آيه فوق مطرح‏شد تنها گوشه‏اى از تفاسير بود. اگرفرصت ضيق نبود بايد همه آيات‏مربوط به تعقل و خرد مورد عطف وتوجه قرار مى‏گرفت. مثلا" هنگامى كه‏خلقت آسمان و زمين و سايرموجودات در آيه‏اى مطرح مى‏شود ويا وجود پيچيده و مرموز خود انسان،اينكه چگونه در صلب و رحم شكل‏پذيرفت و پس از ولادت چه مواردى‏را طى طريق كرده تا به شعور و عقل‏برسد و يا در دستگاه وجودى خودمثل سازمان بسيار منظم و پيچيده،متابوليسم بدن او چگونه پديد آمده ودر حال كار است و ... در همه اينهاخداوند متعال انسانهاى عاقل و با خردرا مخاطب قرار مى‏دهد و نتيجه اينكه‏خردمندان هستند كه در قبال اين‏مسائل تعقل مى‏كنند.» (5)
و يا مى‏بينيم كه در قرآن كريم يكى‏از صفات دوزخيان را بى‏عقلى و عدم‏تفكر ذكر كرده است; مثلا" در تفسيرمجمع البيان چنين آمده است:
«و قالوا لوكنا نسمع او نعقل ما كنافى اصحاب السعير (6) ; مى‏گويند: اگر مامى‏شنيديم يا مى‏انديشيديم آنچه را كه‏پيامبران و بيم دهندگان براى ما آوردندو ما را به سوى آن فرا خواندند و ما هم‏به آن عمل كرده بوديم. زجاج‏مى‏گويد: يعنى اگر ما مى‏شنيديم،شنيدن كسى كه حفظ مى‏كند ومى‏انديشد و تعقل مى‏كرديم عقل‏كسى كه تميز مى‏دهد، ما از اهل آتش‏نبوديم.» (7)
بعضى از آياتى كه در مورد تعقل‏نازل گرديده به قرار ذيل است:
اتامرون الناس بالبرو تنسون‏انفسكم افلا تعقلون. (8)
فقلنا اضربوه بعضها كذلك يحيى‏الله الموتى ويريكم آياته لعلكم‏تعقلون. (9)
و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوهاهزوا و لعبا ذلك بانهم قوم لايعقلون. (10)
و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو وللدار الاخرة خير للذين يتقون افلاتعقلون. (11)
انا انزلناه قرانا عربيا لعلكم‏تعقلون. (12)
با توجه به متن آيات فوق درمى‏يابيم كه در قرآن كريم تفكر صحيح‏و تعقل و عقل رابطه تنگاتنگ و نزديك‏دارند چرا كه قرآن براى تفكر صحيح وخوب حساب باز كرده و آن رامى‏ستايد و ما را بر آن مى‏دارد تا درهيچ يك از امور زندگى بدون بصيرت‏و آگاهى اقدام نكنيم. پس تفكر صحيح‏همراه با تعقل است و در حقيقت‏مى‏توان گفت تعقل و تفكر صحيح‏مكمل همند; به همين علت در خيلى‏مواقع تفكر و تدبر و تعقل در كنار هم‏ذكر شده است. علت استفاده از دوواژه تعقل و تفكر در قرآن نقش بزرگ‏اين نيرو در تامين سعادت بشرى است‏و ما در زندگى روزمره شاهديم كه‏افراد با تعقل و تفكر در همه زمينه‏ها،گوى سبقت را از كسانى كه فاقد اين دونعمت گرانقدر هستند، ربوده‏اند.
البته اين نوشتار موجزى بيش‏نيست و براى اداى شكر اين نعمت‏عظيم و اكسير خلقت‏بر ماست كه‏درباره آن آشنايى و آگاهى بيشترى‏يافته تا به كوى سعادت راه يابيم و درزمره رستگاران در آييم و از آنچه‏زشت و تباهى است‏برهيم.
در انتهاى بحث فهرست آيات‏موجود در قرآن كريم درباره تعقل‏آورده مى‏شود:
سوره/آيه/سوره/آيه
2/73/5/58
2/75/5/103
2/76/6/32
2/164/6/50
2/170/6/151
2/171/7/176
2/219/7/184
2/266/8/22
2/242/10/16
3/118/10/24
3/191/10/42
11/51/10/100
12/2/23/80
12/109/24/61
13/3/25/44
13/4/26/28
16/11/28/60
16/12/29/35
16/44/29/43
16/67/29/63
16/69/30/8
21/10/30/21
21/67/30/24
22/46/30/28
36/62/34/46
36/68/59/21
37/138/67/10
39/42/74/18
40/67/39/43
45/5/43/3
49/4/45/13
59/14/57/17

پى‏نوشتها:

1) سوره عنكبوت، آيه 43
2) تفسير الميزان، ج‏2، ص‏364
3) تفسير نمونه، ج‏2، ص‏153
4) سوره بقره، آيه 217
5) تفسير نمونه، ج‏2، ص‏82
6) سوره ملك، آيه 10
7) تفسير مجمع البيان، ج‏25، ص‏175
8) سوره بقره، آيه 44
9) سوره بقره، آيه 73
10) سوره مائده، آيه 58
11) سوره انعام، آيه 32
12) سوره يوسف، آيه 2 اديان و مذاهب بسيارى در دنياى‏پيشرفته امروز داعيه اصالت و تامين سعادت‏جوامع را سر مى‏دهند و در تلاش براى‏تعميم عقيده خود، تبليغات گسترده‏اى را به‏راه انداخته‏اند. ممكن است اين سؤال براى‏برخى افراد مطرح شود كه چگونه امكان‏دارد همه اين عقايد و آراء بر مبناى حق وحقيقت استوار باشد؟ مگر حقيقت‏بيش ازيكى است؟ آن سياهى كه از دور جلب توجه‏مى‏كند و فردى آن را حجر مى‏داند و آن‏ديگرى حيوان و آن ديگرى انسان و ...;همين اختلاف نظر دلالت دارد بر اينكه آن‏شى‏ء بيش از يك چيز نيست.

مقالات مشابه

منزلت عقل از مَنْظَرِ قرآن

نام نشریهعقل و دین ، شماره

نام نویسندهشکرالله جهان میهن

باروری عقل از وحی

نام نشریهسفینه

نام نویسندهشهاب‌الدین ذوفقاری

قرآن و نقش پیامبران در شکوفایی عقل

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهعزیز علیزاده سالطه

خردگرایی در آیین محمدی

نام نویسندهمحمدمهدی اسماعیلی