تفاسير معاصر شيعي

پدیدآورسیدمسعود رضوی

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 499 بازدید
تفاسير معاصر شيعي

سيدمسعود رضوي

چكيده :

بررسی تفاسیر شیعی از دوران سید جمال الدین اسدآبادی تا کنون می‌باشد.
در این مقاله نویسنده، ضمن بررسی تحولات گسترده در تفاسیر شیعی از دوران سید جمال الدین وی را نقطه عطفی در اصولگری و تحول در فکر دینی دانسته است، در ادامه تأثیر سید جمال بر تفاسیر دوره‌های بعد پرداخته است. وی در پایبندی به سنت، تفاسیر عرفانی، پایبندی به سنت و طرح مسائل نو، نوگرایی و تغییر را از مکاتب تفسیری متأثر از سید جمال الدین می‌داند.
در جهان تشيع، ژرفترين تغييرات در علوم قرآني، تفسير و بازگشت به دين صورت گرفته است. اين تحول گاه صبغة راديكال و افراطي داشت، اما بي‌گمان وجه غالب آن اعتدال و ريشه‌دار بودن و بهره‌گيري از سنت بوده است، همچنانكه نگاه به علم و گرايش اصلاح‌گرانه و اثرگذاري اجتماعي نيز در زمره انگيزه‌هاي بسياري از مفسران بوده است. در اين مقاله، اجمالي از اين سير معاصر و تطوري كلي از سير تفسيرنگاري، همراه با گزينش مهمترين و معروف‌ترين تفاسير شيعه در عصر حاضر مورد بحث و تحقيق قرار گرفته و به حضور خوانندگان صاحبنظر عرضه شده است. پژوهش و تحقيق در باب تفاسير معاصر شيعه، چنانكه در نگاه اول به نظر مي‌رسد، پژوهشي متعارف و كم‌دامنه نيست. برعكس، ظرافتها و دقايقي دارد كه هنوز نيازمند بازخواني، طبقه‌بندي و تحليل است تا بتوان وجوه كم شناخته و گرايشات و سبكهاي مختلف و نوآوريها و ابداعات و حتي برخي بدعتها، را در گوشه و كنار آن بازشناخت. در اين مقاله، نه حصر مقال و نه بضاعت نويسنده اجازه چنين كاري نمي‌دهد، اما عجالتاً مي‌توان مروري در اين عرصه داشت وگفت كه تفاسير و رويكردهاي تفسيري شيعه، به رغم غناي باطني و پشتوانه روايي وعقلي آن، كمتر مورد توجه اسلام شناسان و قرآن پژوهان قرار داشته است. درباره آثار اهل تسنن بسيار نوشته و گفته شده، و خاصه در مورد گروهي از مفسران كه رويكردهاي تجددگرايانه، علم خواهانه يا رجعت طلبانه (سلفي) داشته‌اند، آثار فراواني وجود دارد. اما به رغم تاثير و عموميت اين مسائل، مفسران شيعه رويكردهاي انقطاعي يا بدعت گرا يا علم زده، به صورت افراطي نداشتند. نوعي حزم و احتياط كه محصول سنت و خرد شيعي و محافظه‌كاري خاص عالمان و دانشوران ديني شيعه است، مجال اين گرايشات تندروانه و انقطاع‌گرايانه را در مواجهه جهان شيعي با مدرنيسم و عوارض جهان جديد مسدود كرد. اما البته در گوشه وكنار، اين نوع تمايلات و برخوردهاي انعكاسي به صورت طبيعي وجود داشت ولي به جريانهاي اصلي تفسير يا رويكرد به قرآن در جهان شيعه بدل نشد. شگفت آنكه ژرفترين و گسترده‌ترين نهضتهاي اصلاح ديني، انقلاب ديني و تحول خواهي در مواجهه با علم و تجدد در ايران و جهان شيعه رخ داد. اين حركت عظيم از ترجمه وتفسير قرآن تا تطبيق عصري آن و بازگشت به آموزه‌هاي قرآني و ديني و همه امور مرتبط بدان در درون گفتماني شيعي ـ انقلابي ـ مدرن موجب تحولاتي خيره‌كننده وعظيم در سراسر جهان اسلامي شد و ساير مسلمانان را نيز به دنبال خود روان ساخت. به هر حال، ما نيز براي رجوع به تفاسير جديد، نهضت اصلاحي نوين به سيادت سيدجمال‌الدين حسيني اسدآبادي را مبنا قرار مي‌دهيم و قبل از آن، مهمترين تفاسير شيعه در اين دوران وزمينه‌هاي تحرير و نگارش و ويژگيهاي عام و كلي هر يك را، همراه با اطلاعات اجمالي به نظر خوانندگان مي‌رسانيم.
خرمشاهي معتقد است: تاريخ تفسير قرآن در يك قرن اخير، با نهضت‌هاي اجتماعي، به ويژه نهضتهاي اصلاح ديني كه چون رستاخيز فكري سراسر اقاليم اسلامي را درنورديده، درهم تنيده است، و بدون اشاره و ارجاع به نهضتهاي اصلاحي نمي‌توان آن را در چهارچوب تاريخي‌اش ملاحظه كرد. نهضتهاي اصلاحگرانه ديني كمابيش از يك قرن پيش در شرق اسلامي درگرفته و از سرزميني تا سرزمين ديگر در عين تشابه در اصول، تفاوتهايي داشته است، يعني علاوه بر داشتن علل متعدد و مشترك، در هر منطقه آثار و سير و آغاز و تداوم ديگري داشته است و يكپارچه و يكباره و منسجم و همه جا و هميشه يكسان با انگاره‌هاي ثابت و واحد نبوده است... بعضي از پژوهنگان، حمله ناپلئون به مصر را (سال 1213 ق / 1798 م) سرآغاز اين بيداري و به خود آمدن گرفته‌اند. ولي... اين بيداري و بيدارگري نه در يك زمان و نه در يك مكان، بلكه در گستره‌اي وسيع، يك سلسله موج بوده كه برخاسته، پيش آمده و پيش رفته و هنوز و همچنان ادامه دارد. در بعضي از كشورهاي اسلامي بي آنكه سرانجام يابد، پايان يافته و در بعض رو به قوت نهاده و در كشور خودمان نيز به انقلاب اسلامي انجاميده است.»1
اين نظر كلي بسياري از محققان است، اما در ايران، اين جريان از اواسط دوره قجر و پس از برخوردهاي نظامي ايرانيان با ارتش روسيه و از دست رفتن بخش بزرگي از ميهن، فكر تحول، و نيز اصلاح عقايد و دگرگوني در فهم قرآن به نحوي كه با علم جديد سازگار شود، آرام آرام پيش آمد. در دوره ناصرالدين شاه به تدريج باليد و سرانجام در اواخر سلطنت او نوعي تجدد در تفكر، ميان دينداران و ناباوران هر دو ديده مي‌شد. شادروان استاد حميد عنايت معتقد است كه اين رويكرد به علم تجربي، احساسي دوگانه بوده است: «احساسي از مهر و كين آميخته به هم... مهر به فرهنگ غربي و كين به ستم استعمارغربي»2
برجسته‌ترين چهره اصولگري و تحول در فكر ديني كه به حق نقطه عطف اين جريان محسوب مي‌شود، سيدجمال‌الدين حسيني اسدآبادي (وفات 1314 هـ ق) است كه اثري ژرف بر متفكران شرق و غرب جهان اسلام از هند تا مصر نهاد. شكي نيست كه سيدجمال‌الدين امت اسلامي را ـ فارغ از گرايشات مذهبي ـ به بازگشت به خويشتن و اعتلاي سنن و رجوع به قرآن دعوت مي‌كرد. اما دعوت و ارجاع او قطعاً با آنچه وهابيون و حتي سلفي‌هاي مصر نظير رشيدرضا مي‌گفتند تفاوتهاي بسيار داشت. آنها بر وجوه افتراقي پاي مي‌فشردند و سيد بر اتفاقي، آنها بر بازگشت بنيادگرايانه (در وهابيت) و علم‌گرايانه (در سلفي‌هاي اصلاح‌طلب) و سيد بر عقلانيت و عصري بودن در عين خوديابي. براي فهم درك سيدجمال از موضوع، اين جستار را از آثار او ذكر مي‌كنيم:
«انسان كتاب جامع جميع كتب الهيه و كونيه است. چنان كه درباره حق تعالي گفتيم كه علم او به ذاتش مستلزم علمش به جميع اشيا است و اينكه او به واسطه علم به ذات خود، همه چيز را مي‌داند. از آن جهت كه حق جميع اشياء است اجمالاً و تفصيلاً پس هر كس خود را بشناسد پروردگارش و جميع اشياء را شناخته است... تفكر تو در نفس خويش، تو را در راه شناخت كفايت مي کند و بدان كه هيچ چيز خارج از تو نيست... پس مي‌بيني كه در طريق شناخت به خارج از خود محتاج نيستي و همان تفكر تو در خويشتنت و آنچه مي‌انديشي كافيست. آيا اين سخت حق تعالي را نشنيده‌اي كه: «اقرا كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسيبا» (الاسراء ـ 14) پس هر كه اين كتاب را بخواند همانا آنچه بوده، هست و خواهد بود را مي‌داند. پس اگر آن را به تمام نخوانديف هر چه توانستي بخوان. نديدي حق سبحانه چه مي‌گويد: «سنريهم آياتنا في الآفاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق» (فصلت ـ 53) نيز فرمايد: «و في انفسكم افلا تبصرون» (الذاريات ـ 21) و نيز: «الم ذلك الكتاب لاريب فيه» (بقره ـ 1)... پس حق تعالي، عالم و انسان كامل مجموعاً كتابي است كه هيچ شكي در آن راه ندارد... همين كتاب حاكي از ذات و اسماء و صفات و افعال، عوالم، مراتب عوالم، احوال عوالم و اهل هر يك از اين عوالم در هر موطني از مواطن است. نيز حاكي از اقتضائات اهل اين عوالم به نحو اجمال و تفصيل است. اين همه، تفاصيل مراتب انسان است و او جمع همه اينها است. پس ثابت شد كه اين كتاب فرو فرستاده شده، معرف انسان و مبين مراتب كليه و جزئيه اوست.»3
اين عبارات و مقايسه آن با اشارات اهل سلف و وهابيون به قدر كفايت مي‌تواند نشانگر تفاوت نظر سيدجمال‌ايدن و نوع برداشت و تفسير او از قرآن كريم باشد. او اگر چه هيچگاه تفسير منظم و كاملي از قرآن برجاي ننهاد، اما بي‌ترديد، منشاء اغلب تفسيرهاي جديد و اثرگذار در عصر جديد بوده است. «براساس باور جمال‌الدين اسدآبادي كه بنيان‌گذار جريان‌هاي اصلاحگراي ديني در سده حاضر محسوب مي‌گردد، قرآن منبعي مقدس و دربردارنده تمامي حقيقت و همه نيازهاي زندگي بشري است. در صورتي كه قرآن به درستي فهم شود، مي‌توان دريافت كه مضامين آن كاملاً با عقل انطباق دارد. با تكيه بر اين اصل، او معتقد بود كه تفسير قرآن بايدمتحول شود و با پيشرفتهاي دانش بشري هماهنگ گردد تا بتواند در زندگي جديد، در كنار تامين نيازهاي معنوي،به انسان مسلمان كمك كند تا زندگي اين جهاني خود را نيز پيش برد. انديشه اسدآبادي، به زودي توسط شاگردانش در كشورهاي عربي توسعه يافت و... زمينه‌ساز مجموعه‌اي از مكاتب تفسيري در جهان اسلام شد كه خود طيف‌هاي متنوعي را دربرمي‌گرفت.»4
سيدجمال‌ خصوصيات عقل و اجتهاد و اعتدال شيعي را در تفسير قرآن داشت و ضمناً براي برخورد با مسائل جهان جديد بدان رجوع كرده و سعي مي كرد ضمن حفظ اصالت‌ها، پرسش‌هاينو را پاسخ گفته و از قرآن كتابي براي زندگي در جهان جديد و تمهيدي براي انديشه نوين مسلمانان تدارك بيند. هدف او رفع جمود و خرافه‌زدايي و بيداري مسلمين بود تا شكوه و اعتلاي گذشته را احيا كنند. اين يعني نگاه عامل و عمل‌گرا و پويا در برخورد با قرآن، امري كه تا پيش از سيدجمال بدين گستردگي سابقه نداشت. مفسران شيعه پس از سيدجمال‌الدين، گرايشات سنتي، عرفاني، اصلاحي، علمي، عملي، ايدئولوژيك و تجددگرا را دنبال كردند و در سراسر سده بيستم ميلادي ـ 14 و 15 هـ . ‌ق ـ ميراثي چشمگير برجاي نهاد.

تفاسير شيعه: پايبندي به سنت

حقيقت آن است كه شرايط جديد به هيچ وجه موجب گسست و زير و رو شدن تفاسير شيعه نشد و محافل سنتي همچنان به كار خود ادامه مي‌دادند. اين نگاه سنتي در ايران كه فقه سنتي، نظرگاه عمده در دروس ديني محسوب مي‌شد بيش از پيش نمايان بود، اما هرچه به ديدگاه‌هاي اجتماعي و دانشگاهي و ترجمه‌اي در تفسير قرآن نزديكتر مي‌شويم، فاصله از سنت نيز افزايش مي‌يابد.
«برخلاف انتظار، نيمه دوم سده 14 هـ . ق، دوره ظهور مجدد تفاسير پرحجم و با سبكي كاملاً سنتي بود. از آن جمله مي‌توان به تفسير روان جاويد از محمد ثقفي تهراني (درگذشته 1406 ق) در 5 جلد، تفسير اثناعشري از سيدحسين شاه‌عبدالعظيمي (د 1389 ق) در 14 جلد، تفسير عاملي از ابراهيم موثق عاملي (د 1388 ق) در 8 جلد، انوار درخشان از سيدمحمد حسين همداني (د 1417 ق) در 18 جلد، تفسير جامع از ابراهيم بروجردي در 7 جلد، اطيب البيان از سيدعبدالحسين طيب (در 1411 ق) در 14 جلد، تفسيرالبصائر از يعسوب الدين رستگار جويباري در 25 جلد اشاره كرد.»5
اينها نمونه‌اي از تفاسير سنتي شيعه در عصر جديد است كه عمدتاً در ايران تحرير و منتشر شده است. نمونه‌هاي پر تعداد تفسير كل قرآن، يا تفسير سوره يا سوره‌هايي از قرآن يا تفسير آيات يا قصص يا موضوعاتي از قرآن در منابع مختلف آمده است.6
اما رويكرد سنتي به همين موارد ختم نمي‌شود. «برخي از تحولات رخ داده در تفسير معاصر، به كار گرفتن سازوكاري سنتي براي بازسازي تفسير است. اين رويكرد به خصوص در مكتب نجف ديده مي‌شود كه به دنبال آن است تا انديشه و روش تفسيري نويني براساس انديشه فقاهتي و اصول فقه بنيان نهد. اين حركتي است كه از سوي محمدجواد بلاغي (د 1352 ق) در نجف آغاز شد، نخستين حاصل آن تفسير ناتمام آلاءالرحمن بود (چ نجف، 1355 ق)، با چند تك نگاري تفسيري از هبه‌الدين شهرستاني (د 1387 ق) ادامه يافت و اوج آن تفسير ناتمام البيان، از سيدابوالقاسم خويي (د 1413 ق) جلوه‌گر شد.»7
تفسير آلاءالرحمن «مقدمه‌اي در سه قسمت دارد. قسمت اول اعجاز القرآن، بخش دوم درباره جمع‌آوري مصحف كريم وبخش سوم در قرائت قرآن است و پس از اين مقدمه به تفسير قرآن آغاز مي‌كند و اين كار را تا اواسط سوره نساء ادامه مي‌دهد ليكن به پايان نمي‌رسد و در 1352 درگذشته و اثرش ناتمام مانده است. شرح حالش در جلد سوم ريحانه‌الادب، ثبت است.»8
اما تفسير بيان كه نام آن «البيان في‌تفسير القرآن است»، نوشته آيت‌الله العظمي سيدابوالقاسم موسوي خويي (1327 ـ 1413 ق) است و از بهترين كتابهايي كه شيعه در سده واپسين در دانشهاي قرآني و تفسير تاليف كرده است، به شمار مي‌آيد. آنچه از اين تفسيرنامه منتشر شده است، فراگيرنده مدخل اين اثر و تفسير سوره فاتحه مي‌باشد. درآمد البيان، دربرگيرنده مباحث: فضيلت قرآن، اعجاز آن، قراء و قرائات، نگاهداشتگي قرآن از تحريف، گردآوري قرآن، حجيت ظواهر قرآن، نسخ در قرآن، بداء، اصول تفسير و حدوث و قدم قرآن، و پاره‌اي مطالب پيوسته بدين مباحث است. آيت‌الله خويي در البيان با بهره‌گيري از دانسته‌هاي تفسيري، حديثي، كلامي، فقهي، اصولي، حكمي، ادبي و تاريخي و باروشمندي چشمگير قلم زده‌اند».9
البته اينها تنها موارد از آثار سنت گرايانه، بارويكرد بياني و تبييني جديد در عالم شيعه نيست. رويكردهاي متنوعي در ايران و كل جهان شيعه در فهم و تفسير و آموزش مضامين ومفاهيم قرآني ديده مي‌شود و ما مجموعاً آنها را نگاه سنتي ناميده‌ايم و اينها سواي از بقيه نظرها و روشهايي است كه ذكر خواهيم كرد. براي نمونه تفسير «بيان الفرقان» اثر شيخ مجتبي قزويني خراساني (1315 ـ 1386 ق) قابل ذكر است. اين تفسير به زبان فارسي و در پنج جلد تاليف شده و البته تنها تفسير بخشي از قرآن كريم است. شيخ مجتبي فقط برخي از آيات قرآن را تفسير كرده و به سياق خود در شيوه حديث گرايانه‌اي كه به «مكتب تفكيك» مشهور است به توضيح آيات پرداخته. اين مشرب در حقيقت در معارضه و ضديت با فلسفه شكل گرفته و مدعي است كه: «هدف اين مكتب ناب سازي و خالص ماني شناختهاي قرآني و سره فهمي اين شناختها و معارف است، به دور از تاويل و مزج با افكار و نحله‌ها، و بر كنار از تفسير به راي و تطبيق، تا «حقايق وحي» و اصول «علم صحيح» مصون ماند،‌ و با داده‌هاي فكر انساني و ذوق بشري درنياميزد ومشوب نگردد».10
اين مدعاي شيخ مجتبي قزويني و ديگر اصحاب مكتب تفكيك، از جمله ميرزا مهدي اصفهاني، آقا موسي زرآبادي، شيخ محمود حلبي و آقا محمدرضا حكيمي خراساني است. مسئله آنها نوعي رجعت ـ اگر نگوييم سلفي‌گري ـ به قرآن و حديث است. خاصه قرآن كه توسط آنان بكلي از سياق تفسير ذوقي و عرفاني و عقلي و فلسفي تهي شده و البته بر پايه سنن وتعاليم اصلي شيعه مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد.

تفاسير عرفاني

تفاسير عرفاني سوابق طولاني در ايران و جهان شيعه دارند. قرابت اين دو در توجه به بطون نيز غيرقابل انكار است. عرفا و حكماي شيعه غالباً مفسران قرآن بوده‌اند. سه تفسير مهم در دوران ما از اهل عرفان ـ يا تصوف ـ كه نشانگر تداوم اين مسير تا اين دوران است را ذكر مي‌كنيم. اول: تفسير صفي‌عليشاه (1251 ـ 1316 ق) از اقطاب سلسله نعمت‌اللهي و سرسلسله صوفيان صفي‌عليشاهي به نظم. دوم: تفسير «بيان السعاده في مقامات العباده» به زبان عربي، از حاج ملاسلطان محمد گنابادي ملقب به سلطانعليشاه كه از اقطاب سلسله نعمت‌اللهيه است (1251ـ1327 ق) و سوم تفسير كيوان و جامع‌التفاسير از كيوان قزويني (1277 ـ 1354 ق).
ـ تفسير صفي‌عليشاه، اثر حاج ميرزاحسن فرزند محمد باقر اصفهاني است و در دو جلد به زبان فارسي و شيوه عرفاني و ادبي شامل تمام قرآن كه به نظم درآمده است و در بحر رمل مسدس ـ وزن مثنوي مولوي ـ سروده شده و نزد صوفيان بسيار مشهور و عزيز است. در خانقاه‌ها آن را مي‌خوانند و بسياري از ابيات آن را حفظ دارند. ولي تفسيري به نام «تفسير سوره يوسف» به نثر نيز دارد كه به همين شيوه صوفيانه به بحث در آيات مربوطه پرداخته است.11 البته اين نوع تفاسير را بايد تاويل ناميد و اين مرتبه‌اي از تفسير است كه صوفيان بيشتر مي‌پسندند و نقش كشف و ذوق و اشاره در آن غالب است.
ـ تفسير «بيان السعاده في مقامات العباده» به زبان عربي از تفاسير مهم عرفاني شيعه است و مهم‌ترين اثر مولف نيز هست. آقاي شهرام پازوكي در معرفي آن نوشته است كه: «اساس آن مانند ساير تفاسير شيعه، ابتناء و استشهاد به اخبار ائمه اطهار است كه از اين جهت مولف تعصب خود را به مذهب تشيع اثني عشري در همه جاي تفسير نشان مي‌دهد... فرق اين تفسير با ساير تفاسير شيعي اين است كه فقط اقتصار به احاديث نشده، بلكه رموز و اشارات و لطائف عارفانه نيز همراه با بحث‌هاي دقيق فلسفي در جاي مناسب آن ذكر شده، در حالي كه از نكات كلامي و احكام فقهي نيز غفلت نشده است... مسائلي كه از نظر كلامي و علمي مورد اشكال است به بيان عرفاني و فلسفي و با تطبيق با آيات و اخبار شرح وحل شده است».12
ـ سومين تفسير عرفاني معاصر، تفسير كيوان يا جامع التفاسير اثر حاج شيخ عباسعلي كيوان قزويني است. فرزند شيخ ملا اسماعيل بن معصوم قزويني است. «او شاگرد ميرزاي شيرازي و ملالطف‌الله مازندراني است كه ولي مريد ملاسلطانعلي گنابادي بوده و بعد برگشته است».13 اين تفسير در چهار مجلد به زبان فارسي و به شيوه كلامي و حكمي شامل تمام قرآن كريم است و مولف در مقدمه آن به تفصيل روش و سياق تفسير خود را بيان كرده است. كيوان قزويني «تفسير ديگري در سه جلد به زبان عربي و شيوه عرفاني و كلامي شامل تمام قرآن كريم دارد كه از سوره الحمد آغاز كرده و به سوره الناس ختم كرده است. مولف اين اثر را در كتاب خويش ثمره‌الحياه يا ميوه زندگاني در شرح حال خود ذكر كرده است.14 در تفسير كيوان، وي «نخست آيات را ترجمه كرده، سپس به تفسير پرداخته است. اين تفسير حاوي مطالب مختلفه است. مفسر تصريح نموده كه برخلاف رويه مفسرين مطالب مذكور در اين تفسير را ازجايي نگرفته،‌بلكه به قرائن لفظيه قرآن درك كرده و قرآن را به خود قرآن تفسير كرده است».15

الميزان و الكاشف: پايبندي به سنت و طرح مسائل نو

اما بايد دانست آن مفسراني كه حقيقتاً رويكردهاي استوار مكاتب تفسيري شيعه را بازتاب دادند و در عين حال به درون قرآن براي تفسير آن نظر داشتند، يكي علامه محمدحسين طباطبايي صاحب تفسير شهير الميزان و ديگر محمد جواد مغنيه صاحب تفسير الكاشف بودند. البته در ذيل آنها به تفسير روان و ساده نمونه كه زيرنظر آيت الله مكارم شيرازي تدوين شده، تفسير موضوعي قرآن موسوم به تفسير راهنما از آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و تفسير تسنيم اثر آيت‌الله جوادي آملي و نيز پژوهش‌ها و يادداشت‌هاي شادروان علامه آسيد ابوالحسن شعراني و... نيز مي‌توان اشارت داشت. ولي حقيقتاً الكاشف و الميزان بازتاب نوگرايي اصيل‌ترين و قدرتمندترين متفكران شيعي در مواجهه با قرآن است.
ـ محمدجواد مغنيه، از علماي شيعه لبناني است. او در سال 1322 ق در روستاي طيرديا در منطقه جبل عامل لبنان متولد شد و در همانجا مقدمات را خواند. سپس راهي نجف شد و به درجه اجتهاد رسيد. در بازگشت به لبنان وارد مقامات قضايي شد و به عنوان قاضي شرع در بيروت و سپس مشاور دادگاه عالي شرع و مقامات ديگر به كار پرداخت. فشارهاي سياسي و فساد دستگاه قضايي او را واداشت تا از كاركناره‌گيرد. از آن پس روي به تحقيق و پژوهش آورد و مقالات متعددي در مجله رسالةالاسلام نوشت. مغنيه در سال 1400 ق در بيروت وفات يافت و مزارش در نجف اشرف است. از او كتاب‌هاي متعدد و مهمي برجاي مانده است، از جمله: تفسير مبين كه تفسيري موجز از آيات قرآن است و كتاب شهادت ـ حسين ـ قرآن، اما مهمترين اثرش بي‌گمان تفسير كاشف است كه در هفت مجلد به زبان عربي فصيح و معيار و با گرايش ادبي تمام قرآن را تفسير كرده است.16
مغنيه در اين اثر كه مباني آن را در مقدمه الكاشف شرح داده، ابتدا آيه‌اي را ذكر مي‌كند و در پي آن مباحث اصلي و مهم لغوي ـ صرف و نحو و اعراب ـ را شرح مي‌دهد و آنگاه به معني و معاني ضمني و تطبيق آنها با يكديگر مي‌پردازد. او هدف خود را تفسير به معناي دقيق كلمه، يعني روشنگري مي‌داند و اينكه معنايي مشخص و محصل به خواننده ارائه كند.17
ـ اما بجز الكاشف و مشهورتر از آن، الميزان اثر علامه سيد محمدحسين طباطبايي است كه اشهر و مستغني از معرفي مجدد مي‌باشد. علامه طباطبايي يكي از كوشندگان روشي است كه به تفسير قرآن به قرآن معروف است و اتفاقاً از سوي تحول‌گرايان و اصلاحيون دنبال شده و مقدمه نهضت معروف بازگشت به قرآن در ميان اهل سنت و شيعه محسوب مي‌شد. اين جريان، در حقيقت ضمن پذيرفتن حجيت ظواهر در قرآن، آيات را مفسر هم در درون منظومه قرآن قلمداد كرده و نوعي استغناي دروني براي قرآن قائل بودند و اين مبتني بود بر اصلي كه از ديرباز پذيرفته شده بود: «القرآن يفسر بعضه بعضاً»18 و اين نكته با توجه به تاكيد ائمه اطهار، شيعيان نيز بدان رغبت نشان داده‌اند. از جمله امام علي فرموده‌اند: «القرآن ينطق بعضه بعضاً و يشهد بعضه علي بعض»19، اما اين رويكرد هيچگاه منجر به حذف ساير معارف، احاديث و الزامات عقلي در تفسير قرآن نزد شيعيان ـ آنچنان كه نزد برخي سلفيون و وهابي‌ها بودـ نشد.
«برترين نمونه تحقق اين انديشه تفسيرالميزان محمدحسين طباطبايي است كه در آن تفسير قرآن به قرآن اصل قرار گرفته، و در كنار آن بحث روايي و بحث عقلي نيز به گونه‌اي آشتي جويانه جاي گرفته است. شيوه تفسير طباطبايي، به شدت تفسير اماميه را در دهه‌هاي اخير ـ به خصوص در ايران ـ تحت تاثير نهاده است.»20

نوگرايي و تفسير

از آنجا كه در سده حاضر، تحصيل كردگاني بيرون از جرگه روحانيون نيز در محافل علمي حضور داشتند، دور از انتظار نيست كه آنان نيز به تفسير علاقمند شده باشند. در واقع فارغ از محافل فكري علما ـ اعم از علماي سنتي و اصلاح طلب ـ بايد به گروهي از انديشمندان غيرروحاني اشاره كرد كه براي دفاع از آموزه‌هاي خود علاقمند بودند تا به منابع ديني و به خصوص قرآن كريم استناد كنند. بي‌ترديد نخستين نسل‌هاي محافل دانشگاهي جهان اسلام به خصوص در بخش علوم انساني ـ خود تحصيلات دانشگاهي نداشتند، اما كساني كه جذب اين محافل شدند، به هر حال داراي ويژگي‌هاي متفاوتي بودند. وجه تمايز مفسران دانشگاهي ايران از علما، بيشتر طيف مخاطبان آنان بود، در حالي كه ويژگي‌هاي دروني تفسير، ادامه سنت تفسيري بود. از آن جمله بايد به تفسير سوره‌هاي فاتحه و اخلاص از محمد سنگلجي، تفسير جزء 30 از احمد ترجاني‌زاده با عنوان شگفتي‌هاي آفرينش و تفسير ناتمام قرآن از حسينعلي راشد اشاره كرد. اين در حالي است كه در فضاي اهل سنت، به خصوص در مصر و شام و شمال آفريقا، تفسير نزد غير روحانيون، بيشتر رويكرد تحول‌گرا داشته است».21
از ميان تفاسير نوگرا، بجز آنچه دربالا ذكر شد، پنج اثر مهم را از دانشوران قرآن پژوه شيعي معاصر مهم مي‌دانيم كه هر يك بازتاب دهنده كيفيتي از تحول فكر و رويكرد قرآني در ايران معاصر است. سه اثر نخست تاثيري شگرف بر فضاي علم‌گرايانه و سپس ايدئولوژيكي ايران در نيم قرن يا بيشتر نهاده و دو اثر واپسين نشانه بازگشتي عقل‌گرا، متعادل و متكي به ظرفيت‌هاي فهم قرآني است.
ـ برجسته‌ترين چهره دانشگاهي در ايران كه آثار مهمي در عرصه قرآن پديد آورد و خود از چهره‌هاي مهم ديني و سياسي و علمي عصر حاضر در ايران بود، بي‌ترديد مهندس مهدي بازرگان است. وي متولد 1286 و متوفاي 1373 خورشيدي در تهران است و حيات پرماجرايي به لحاظ فكري، علمي، اعتقادي و سياسي داشت.22 «آثار مهندس بازرگان درباره دفاع از اسلام و قرآن و اثبات حقانيت اسلام و هماهنگي آن با علم و دستاوردهاي علمي بشر فراوان است. وي از سويي به آثار اسلامي موجود مي‌نگرد و از نارسايي‌هاي آنها جهت جذب مردم به دين شكايت دارد، و از سوي ديگر به فرهنگ و تمدن غرب چشم دوخته، از اينكه فقط نكات منفي آن به وسيله سياستمداران وابسته و خائن در ايران ترويج شده است مي‌نالد».23 گرايش بازرگان به علم جديد، البته هيچگاه محدوده‌هاي سنت در تفسير قرآن را خدشه‌دار نكرد و در حقيقت «استفاده از روش‌هاي جديد براي مطالعه تفسيري، مانند روش‌هاي رياضي كه مهدي بازرگان در سير تحول قرآن و تفسير پابه‌پاي وحي مورد استفاده قرار داده است، با توجه به ابعاد شخصيتي كه از شخص مفسر شناخته شده است، گامي در جهت توسعه روش‌هاي تفسيري بوده است و به معناي نفي روش‌هاي سنتي نيست»24 «از ميان آثار متعدد بازرگان، باد و باران در قرآن يك تفسير علمي موضوعي تمام عيار است. ساير آثار قرآن شناسي بازرگان عبارت است از آموزش قرآن، شناخت وحي، جمله‌شناسي قرآن و يك اثر بي‌سابقه به نام سير تحول قرآن كه تحقيق و تعليل تازه‌اي است در كيفيت نزول قرآن».25
بازرگان در مقدمه سير تحول قرآن مي‌نويسد: «قرآن صورتي و لفظي دارد و در وراي آن معني و مقصدي. طبيعي است كه اساس و اهم هر كلام مفهوم و مقصد است. قرآن براي هنرنمايي ادبي نيامده است و براي ورزش زبان و لرزش تارهاي حنجره در فنّ قرائت و تجويد ـ كه اين قدر روي آنها اصرار و غالباً به همان‌ها اكتفا مي‌شود ـ نازل نشده است. ولي بالاخره صورت و كلام راه ورود به رسيدن به مقصد است (به شرط آنكه به همان جا توقف نشود). راهي كه انتخاب شده است و به زودي بيان خواهد شد يك راه رياضي با كمك رقم و حساب است. محاسبه و رياضيات خشك است و احياناً مشكل. ولي اين مزيت يا لااقل اين دعوي را دارد كه دقت و يقين مي‌آورد. تحقيق و قضاوت را آسان و خالص مي‌كند، چون ميدان به دخالت عواطف و سليقه‌ها و فلسفه‌بافي كمتر مي‌دهد».26
پيش از آنكه اين بحث را پايان بريم، بد نيست به كتاب خلقت انسان در قرآن، اثر دكتر يدالله سحابي، هم‌فكر و هم‌رزم مهندس بازرگان اشاره كنيم. اين كتاب كه اول بار در سال 1346 منتشر شد رويكردي براساس نظريه تكامل و زيست‌شناسي به قرآن داشت. سحابي «در اين كتاب و تحقيق، به اين نتيجه رسيده بود كه آفرينش آدم تدريجي و در يك روند تكاملي و مرحله‌اي بوده است».27
ـ اثر ديگر، پرتوي از قرآن، نوشتة علامه و مجاهد بزرگ آيت‌الله سيدمحمود طالقاني است كه در ايران از مشهورترين تفاسير و مؤثرترين آثار قرآني در يك قرن گذشته بوده است. طالقاني كه با مجامع علمي درجه اول عصر خود رابطه داشت و خود نيز مطالعات و تجارب اجتماعي و سياسي فراواني كسب كرده بود، مكتب تفسيري خاصي را دنبال مي‌كرد كه ضمن پايبندي به مباحث و علوم اوليه براي فهم و تفسير قرآن، آن را از مهجوريت و سكون خارج كرده و به كتابي مؤثر در اخلاق و منش و سرنوشت مسلمانان بدل كند. او آثار فراواني دربارة قرآن داشت و اغلب خطابه‌هايش نيز در همين عرصه بود. در جايي گفته بود: «شما را به خدا بياييد قرآن را از دست عمال اموات، كه اينكار مخصوص كشور شيعه است بيرون بياوريم... اين كتاب، كتاب حيات، كتاب حركت، كتاب قدرت، كتاب هدايت، كتاب ايمان، به چه روزي در ميان ما افتاده است».28
طالقاني متأسفانه به دليل حبس‌هاي طولاني و مرگ نابهنگام در شهريور 1358 نتوانست اين تفسير را به پايان برد و تنها شش يا هفت جلد مشتمل بر سوره‌هاي بلند ابتداي قرآن، جزء سي‌ام و بخش‌ها و بحث‌هاي پراكنده‌اي در آيات و سوره‌ها منتشر شد، «امّا استقبال حيرت‌انگيز مردم از اين تفسير و قبول خاطر و قبول عامي كه پيدا كرد، همانقدر كه از عشق به تفسير قرآن بود، از عشق مردم به مفسّرش نيز حكايت داشت».29 طالقاني خود در مقدمة جلد اول نوشته بود: «هر اندازه مباحث قرائت و لغت و اعراب و مطالب كلامي و فلسفي در پيرامون آيات قرآن وسعت مي‌يافت اذهان مسلمانان را از هدايت وسيع و عمومي قرآن محدودتر مي‌ساخت».30 و نيز «قرآن چون كتاب هدايت عموم است همه مي‌توانند در پرتو هدايت آن قرار گيرند. كتابي كه آيات آن مانند امواج نور و نسيم هوا در قرون متوالي و در ميان ملل مختلف و در فواصل شب و روز تلاوت مي‌شود براي همين است كه عموم را از محدوديت محيط و زمان برهاند و چشم‌ها را باز كند...».31 «خصيصة بارز ديگر اين تفسير، اعتنا به مسائل علمي و در واقع انطباق اطلاعات عادي علمي با بعضي آيات قرآني است».32
ـ اثر تفسيري ديگر، تفسير جزء سي‌ام قرآن مجيد به نام تفسير نوين از شادروان استاد محمدتقي شريعتي (متولد 1286 و متوفاي 1366 خورشيدي) مؤسس كانون نشر حقايق اسلامي، پدر دكتر علي شريعتي و از مصلحان برجستة قرن اخير در ايران است. وي در پي گسترش تفكرات كمونيستي از يك سو، و آموزش‌هاي باستانگرايانه از طرف ديگر، متوجه شد كه آموزش‌هاي سنّتي و آميخته به خرافه‌هاي غيرعقلي نمي‌تواند در فهم قرآن و گرايش به دين كمكي به مردم بنمايد. لذا با تأسيس كانون نشر حقايق اسلامي كوشيد راهي تازه در بازگشت به اسلام و قرآن بيابد. شريعتي «هر هفته جلسات سخنراني همراه با تفسير قرآن برگزار مي‌كرد كه قرآن آگاهي و تفسير قرآن را محور اصلاح‌انديشيِ خود قرار داد و كتاب تفسير نوين حاصل آن جلسات است».33
«استاد محمدتقي شريعتي در تفسير خود به مسائل اجتماعي و علمي هم توجه دارد و در عين حال از تفاسير قديمه غافل نيست و به امهات متون تفسيري قديمي شيعه، از جمله مجمع‌البيان و تبيان نظر دارد و آراي آنها و نيز از تفاسير عامه، بيشتر آراي فخر رازي را هرجا كه لازم باشد نقل و گاه نقد مي‌كند. از تفاسير جديد بيشتر به تفسير طنطاوي و الميزان و عبده مراجعه و نقل‌قول مي‌كند».34 استاد محمدتقي شريعتي در مقدمة مفصل و صدوچهل و چهار صفحه‌اي تفسير نوين، دربارة ديدگاه‌ها و روش خود توضيح داده و نگاه مشروط خود به تحول‌خواهي در تفسير و نگاه منتقد خود به سنت‌هاي تفسيري و نگاه اجتماعي و اصلاحگرانه به فهم عصري قرآن را توضيح داده است. از جمله: «در اين تفسير منتهاي كوشش به‌عمل آمده است كه براي عموم قابل استفاده باشد، تا مردمِ مسلمان با مأنوس شدن به قرآن، به صلاح و تقوي نزديك و از فساد و جنايت دور شوند. اين است كه حتي‌الامكان از طرح مطالب و مباحث مشكل و به كار بردن اصطلاحات علمي و فلسفي خودداري شده و اگر ناگزير از بحثي ادبي يا علمي بوده‌ايم با حروفي غير از حروف معمولي تفسير، آنها را آورده‌ايم تا افراد ناوارد معطل و ناراحت نشوند...»35
ـ تفسير ديگري كه در اينجا بدان مي‌پردازيم، اثر يك جلدي مرحوم دكتر محمدحسين روحاني شهري، به نام تفسير كلامي قرآن مجيد است. روحاني از مترجمان قرآن و متون كلاسيك عربي و نويسندة مقالات دائرةالمعارف و عضو فرهنگستان زبان در روزگار ما بود. وي به سال 1315 متولد و در سال 1379 خورشيدي ديده از جهان فروبست. وي به نثر فارسي و سده‌نويسي نيز علاقه داشت و سبكي خاص در اغلب آثارش ديده مي‌شود. تفسير كلامي قرآن اثري خاص از حيث تدوين است و در يك پيشگفتار و چند فصل نگارش شده.36 در اين كتاب به دقّت مفهوم تفسير و تأويل مورد كاوش قرار گرفته و ضمن مباحث تاريخي و عقلي، پيوند و محدوده‌هاي تأويل با تفسير كلامي و مرزهاي هر يك روشن شده است. سپس اصول اعتقادي در قرآن مجيد به تفصيل تحليل شده و انگاره‌هاي سنتي در كنار بحث‌هاي جديد در اين‌باره مورد توجه قرار گرفته است. روحاني مي‌نويسد: «بهره‌وري از قرآن براي بررسي و دست‌يابي بر پايه‌هاي دين و چگونگي و مسائل آنها، از دو راه انجام مي‌گيرد: تفسير و تأويل... در اين رساله مي‌خواهيم تحقيق كنيم كه نخست خود قرآن و در مرحله‌هاي پس از آن، ديگر ملاك‌ها و مرجع‌ها مانند گفتارهاي پيامبر و پيشوايان، عقل خدادادي و (در موارد معين) اتفاق كلمة مسلمانان، تا چه اندازه بهره‌وري از اين كتاب آسماني را (به شكل تفسير يا تأويل)، براي اثبات نظريات گوناگون پيرامون اصول دين و مسائل آن روا مي‌دارند...».37
اين كتاب كه مي‌تواند در زمرة تفاسير موضوعي قلمداد شود، با رويكردي عقل‌گرايانه و بهره‌گيري از روشهاي نوين تحقيقي، موضوعات و نظريات كهن ـ از جمله ديدگاه‌هاي معتزله و اشاعره ـ را مورد تحقيق و تفحص قرار داده است.
ـ واپسين اثر تفسيري، ترجمه و تفسير بهاءالدين خرمشاهي از قرآن مجيد است. وي متولد 1342 خورشيدي در قزوين و از مترجمان و مؤلفان نامدار معاصر است. آثار متعددي در عرصة قرآن‌پژوهي دارد ولي ترجمة تفسيري او مقبوليت گسترده‌اي يافته و اين به سبب ايجاز و اختصار تفسيرها و توضيحات و فهارس و امكاناتي است كه در كنار ترجمة معيار آيات قرآن، به خوانندگان عرضه كرده است. شايد در عصر جديد كه امكان خوانش و رجوع به آثار پرحجم كاهش يافته، اين ايجاز و اجمال در رويكرد به قرآن، پاسخگوي بسياري از خوانندگان باشد.38 پي‌نوشت‌هاي مترجم از صفحة 618 تا 900 كتاب شامل مقاله‌ها و توضيحات مفيد در مقدمات علوم و ادراكات و استدراكات قرآني و واژه‌نامه‌ها و توضيح واژه‌هاي دخيل فارسي در قرآن و فهارس و كتابنامه مفصل، از اين اثر يك دانشنامة كاربردي نيز ساخته است. تفسيرهاي خرمشاهي موردي بوده و در ذيل متن عربي و ترجمه كه در بالاي صفحات چاپ شده، آمده است. اما در مجموع مهم‌ترين و ضروري‌ترين آيات، شأن نزول‌ها و موضوعات مورد بحث و تفسير قرار گرفته است. زبان ترجمه و تفسير خرمشاهي نرم و معتدل و بطور كلي حاصل تجارب وآزمون‌هاي يك سدة اخير است. استقبال گسترده از اين اثر به تنهايي نشانگر تأثير آن بر مخاطبان ايراني در دو هجده سال اخير است. والسلام والحمدلله اولاً و آخراً

پي نوشتها:

1ـ تفسير و تفاسير جديد، بهاءالدين خرمشاهي، انتشارات كيهان، چ اول 1364، صص 15 و 16.
2ـ سيري در انديشة سياسي عرب، حميد عنايت، چ اول اميركبير 1355، ص 39.
3ـ آيينة صاحبدلان ـ مرآة العارفين في ملتمس زين‌العابدين، سيدجمال‌الدين اسد‌آبادي، ترجمه عباس گودرزي، اطلاعات حكمت و معرفت، سال سوم، ش5، مرداد 1387، صص 49 و 50، با تلخيص.
4ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي 1387، احمد پاكتچي، جلد 15، ص 733.
5ـ همان، ص 734.
6 ـ بهترين منابع و فهارس عمومي و دانشنامه‌اي در اين زمينه اين سه اثراند:
ـ دائرةالمعارف تشيع، نشر شهيد سعيد محبي 1386، جلد 4.
ـ مفسران شيعه، دكتر محمد شفيعي، انتشارات دانشگاه پهلوي 1349، صفحات 182 تا آخر.
ـ دانشنامة قرآني و قرآن‌پژوهي، به كوشش بهاءالدين خرمشاهي، نشر دوستان ـ ناهيد 1377، جلد دوم.
7ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي،‌ همان.
8 ـ مفسران شيعه، همان، ص 198.
9ـ دانشنامة قرآني و قرآن‌پژوهي، همان،‌جلد دوم، ص 679، مقالة جويا جهانبخش.
10ـ مكتب تفكيك، محمدرضا كليمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم 1377، ص 47.
11ـ تفسير صفي‌عليشاه در 2 جلد نخستين بار در سال 1308ق در تهران منتشر شد و بعداً مرتباً تجديد طبع گرديد. تفسير سورة يوسف نيز در سال 1320ق در تهران منتشر شد. رجوع كنيد به مفسران شيعه، همان، ص 186 و دائرةالمعارف تشيع، همان، ص 561.
12ـ دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهي، مقالة شهرام پازوكي، همان ص 677.
13ـ مفسران شيعه، همان، ص 192.
14ـ دانشنامه قرآن، همان، مقالة عبدالحسين شهيدي‌صالحي، ص 745.
15ـ مفسران شيعه، همان.
16ـ مروري بر زندگي عالم بزرگ شيعه و مفسر قرآن علامه مغيثه، محمد رجاءحسيني معارف اسلامي، تابستان 1361، صفحات 19 تا 31.
17ـ مقدمة الكاشف، بيروت، دارالعلم للمدين، 1968 ـ 1978، جلد 1.
18ـ البرهان، ج 2، ص 315، نقل از دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهي، ج 1، ص 638.
19ـ نهج‌البلاغه، فرازي از خطبة 133، امام در عبارتي از خطبه 18 هم فرموده‌اند: «وان الكتاب يصدق بعضه بعضاً».
20 و 21ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، همان، صص 734 و 735.
22ـ براي بررسي زندگي مهدي بازرگان بنگريد به اين دو كتاب:
ـ در تكاپوي آزادي، حسن يوسفي اشكوري، انتشارات قلم، چ اول 1379.
ـ زندگينامه سياسي مهندس مهدي بازرگان، دكتر سعيد برزين، نشر مركز، چ اول 1374.
23ـ نهضت بيدارگري در جهان اسلام، محمدمهدي جعفري، شركت سهامي انتشار، بهار 1362، ص 160.
24ـ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامي،‌ همان، ص 738.
25ـ تفسير و تفاسير جديد، خرمشاهي، همان، ص 43.
سير تحول قرآن اول بار به اين مشخصات در دو جلد منتشر شده است.
ـ سير تحول قرآن، جلد اول به‌اهتمام سيدمحمدمهدي جعفري، تهران، بي‌نا، 1355 / و جلد دوم به اهتمام عبدالعلي بازرگان، تهران، شركت سهامي انتشار، 1360.
26ـ سير تحول قرآن، دفتر پخش كتاب، آمريكا Houston، فروردين 1356، صص 6 و 7.
27ـ دانشنامه قرآن، همان، مقالة حسن يوسفي اشكوري، ج 1، ص 1002.
28ـ هدايت در قرآن، آيت‌الله محمود طالقاني، انتشارات فقيه، 1359، ص 45.
29ـ تفسير و تفاسير جديد، همان، ص 137.
30ـ پرتوي از قرآن، شركت سهامي انتشار، بي‌تا، ج 1، ص 11.
31ـ همان، ص 14.
32ـ تفسير و تفاسير جديد، همان، ص 139.
33ـ دانشنامه قرآن، همان، مقاله حسين فعال عراقي، ج 2، ص 1305.
34ـ تفسير و تفاسير جديد، همان، ص 152.
35ـ تفسير نوين، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1353، ص هفتاد و يك از مقدمه
36ـ زندگينامه خود نوشت وفهرست‌آثار محمدحسين روحاني در جلد دوم دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهي آمده است.
37ـ تفسير كلامي قرآن مجيد، محمدحسين روحاني، انتشارات توس، چاپ اول 1370، صص 22 و 25.
38ـ اين قرآن نخست بار در سال 1374، در قطع رحلي از سوي نشر جامي و نيلوفر منتشر گرديد.

مقالات مشابه

معرفی و سیر تطوّر تفاسیر واعظانه شیعه

نام نشریهشیعه پژوهی

نام نویسندهمحمد شریفی, اکرم حسین‌زاده

قرآن ناطق و قرآن صامت

نام نشریهامامت پژوهی

نام نویسندهسیدمحمدهادی گرامی, محمود ایوب, محمد قندهاری

كتاب ارغوانى نگاهى به جايگاه ايرانيان در علم قرائت، تفسير و حديث

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمهدی یار احمدی, محمدزمان خدایی

نگرشی بر تفسیر و روش آن در عصر صحابه

نام نشریهفروغ وحدت

نام نویسندهحامد جمالی

منابع و ابزارهاى تفسير

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهغلام‌علی عزیزی‌کیا