درآمدي بر موسيقاي قرآني
امين ميرزائي
ازجمله وجوه اعجاز كلام الهي، موسيقاي شگفت انگيز آيات آن است.عربهاي بيابانگرد حجاز پيش از آنكه به محتواي عجيب و جالب قرآن دل بسپارند، نسبت به اين موسيقاي شگرف و شگفت، واكنش نشان ميداده اند. داستان قرائت قرآن امام سجاد عليه الصلوة والسلام كه رهگذران در كوچه پشت خانه آن حضرت اجتماع ميكردند تا تلاوت قرآن او را بشنوند و راهبندان ميشد يا داستان آن سه تن از سران قريش ـ ابو سفيان، ابوجهل و اخنس بن شريق ـ كه دشمن سرسخت پيامبر(ص) و مسلمانان بودند، پنهان از هم و شبانه به در منزل رسول گرامي اسلام مي آمدند، شنيدن صوت قرآني از بهجت لبريز شوند، گواه اين مطلب است. امروزه نيز كم نيستند شنوندگان غير عرب زباني در كشورهاي اروپايي و آمريكايي كه تنها از طريق شنيدن صوت دل انگيز قاري قرآني، قطرههاي اشك بر گونههاشان غلتيده و اسلام آورده اند.تفاوت موسيقاي قرآني با موسيقيهاي ديگر، توان آن در برانگيختن احساس شنونده و قرار دادن او در فضايي مناسب با متن و محتواي آياتي است كه تلاوت مي شود. شايد سّر آنكه از ما خواسته اند كه قرآن را بلند و نيكو و در دستگاه موسيقايي خاصّ خود بخوانيم، همين باشد. پيش از آنكه بارزترين نمونه قرآني را دراين مورد بياوريم، اين نكته را ياد آورمي شويم كه اصولاً هر حرفي در زبان عربي ـ بنا به پژوهش هاي صورت گرفته در دانش تجويديا فُونُتيك قرآني ـ داراي صفت يا صفاتي است كه جز در صورت ابراز آن(و در رابطه به حروف ديگر پيوسته با آن) به ظهور نميرسد. اين هنر نمايي الهي است كه دربسياري ـ اگر نگوييم همه ـ آيات قرآني با كنارهم نهادن حروفي باصفاتي همخوان يا گونه گون در القاي حالات صحنه عذاب دوزخيان، فشار وارد آمده بر رزمندگان، بهجت و سرور پيدا در چهره بهشتيان بسيار فعّال(كاري) عمل كرده است. بسيار هنرمندانه تر از صداسازان نمايشنامه هاي راديويي يا دوبلورهاي تلويزيوني كه بر جهت القاي حسّموجود در صحنه، از ابزاري بيرون از متن به عنوان «افكت» بهره
مي جويند. به زبان سادهتر القاء چنين احساسي در قرآن كريم از طريق خود الفاظ صورتميگيرد.
يكي از بارزترين مواضع ابراز اين هنر سوره مباركه ناس است كه محتواي اصلي آن تعليم شخص پيامبر اسلام(ص) و به پيروي از ايشان، ديگر مؤمنان، به پناهندگي به پروردگار و معبود مردمان از شرّ وسوسه شياطين خنّاس است:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. قُل اَعُوذُ بِربِّ النّاسِ. مَلِكِ النّاسِ. اِلهِ النّاسِ. مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ. الَّذي يوَسوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ. مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاسِ.»
ما بي آنكه از محتواي سوره خبر داشته باشيم، تحت تأثير بسامد ـ شمار تكرار ـ حرف سين در اين سوره و نحوه چينش آن در اين آيات، نحوه وسوسه «خنّاس» را به وضوح احساس مي كنيم. براي تكرار چنين تجربهاي و با ياد آوري بسامد حروف«ق» و «ع» و همچنين حروفي چون «ط» و «ص» و «خ» در آيات يكم تا دوازدهم سوره مباركه «حاقّه» ـ سوره (69) ـ شما را به خواندن اين آيات
فرا ميخوانيم. از ديد شما چه رابطه اي ميان تعداد اين حروف با محتواي اين آيات وجود دارد؟ بويژه با توجّه به خصوصيت كوبندگي حرف «ق» و استعلاء ـ بالا رفتن صدا ـ ساير حروف و اطباق ـغلظت ـ آنها.