مظاهر غفلت در انسان

پدیدآورمحمدتقی مصباح یزدی

نشریهپاسدار اسلام

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2500 بازدید
مظاهر غفلت در انسان

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

قال الله تبارک و تعالی فی کتابه
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله‏ان الله خبیر بما تعملون و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون‏».
ملاک ارزش اعمال انسان ارزش انسان به آگاهی اوست، هر قدر کارهای انسان‏آگاهانه‏تر باشد، و انسان نسبت‏به کار خود توجه بیش‏تر و شناخت‏بیش‏تر داشته باشدآن کار انسانی‏تر است و هر اندازه کار به انگیزه غرایز و امیال حیوانی که‏طبعا در آن‏ها شناخت و آگاهی هم کم‏تر است انجام گیرد آن کار حیوانی‏تر هست وانسان را به حیوانیت نزدیک می‏کند. شاید همین باشد سر این که در آن آیه شریفه‏می‏فرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون‏».
کسانی که از حیوانات پست‏ترند اهل غفلت‏اند و آگاهی ندارند. پس غفلت و ناآگاهی‏انسان را آن‏قدر تنزل می‏دهد و پست می‏کند که از حد چهارپایان هم فروتر می‏رود.
مظاهر غفلت (اشباع غرائز حیوانی) مظاهر غفلت و ناآگاهی در زندگی انسان فراوان‏است و هر اندازه انسان در فکر اشباع غرایز حیوانی باشد از آگاهی انسانی دورترمی‏شود، تا آن جا که خدا را فراموش می‏کند، خدا هم به واسطه کفران این نعمت وعقوبت این گناه خودش را از یاد خودش می‏برد; یعنی انسان از خودش هم غافل می‏شود.
و دیگر توجه ندارد که کی هست و کجا هست و از کجا آمده و کجا خواهد رفت. عینامثل حیوانی که فقط چشمش به علف و همش پر کردن شکم و توابع و لوازمش است. این‏هم به همین نحوه می‏شود که این نسیان نفس به دنبال نسیان خدا «نسوا الله‏فانسیهم انفسهم‏» از مظاهر بزرگ این غفلت و ناآگاهی انسان است.
معنای آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله ولتنظر...» خداوند متعال‏در آیه شریفه‏ای که در ابتدا آوردیم می‏فرماید: از خدا بترسید و بیندیشید که‏برای فردای خود چه پیش فرستاده‏اید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله‏» بعد می‏فرماید: «ولتنظر نفس ما قدمت‏لغد» نمی‏فرماید: وانظروا ماذا قدمتم لغد شاید اشاره باشد به این که کم هستندکسانی که در این باره بیندیشند یک کسی هم بیندیشد، فکر کند، ببیند، که برای‏فردای خود چه فرستاده است.
همان طور که غفلت انسان را از سرحد انسانیت تنزل می‏دهد، توجه و آگاهی به خود،جهان و خدا، انسان را از یوانیت‏بالا می‏برد. هر قدر انسان از نعمت‏هایی که خدابه او داده بیش‏تر بهره برداری کند و چشم و گوش و دل و قلب و وسائل ادراک و فکرخود را در راه حقیقت‏به کار بیاندازد به مرز انسانیت نزدیک‏تر می‏شود. این یکی‏از مهم‏ترین مسائلی است که انبیا و اولیای خدا و مصلحانی که از طرف خدا برای‏اصلاح جامعه‏ها می‏آمده‏اند بر آن تکیه داشتند.
عروض نسیان و غفلت از یاد خدا در حین انجام عمل:
البته ما معتقدیم که آخرتی هست و باید برای آخرت فکری کرد و چه بسا کاری رابه خاطر هدف اخروی شروع کنیم، و انگیزه ما در شروع آن کار هم خدا و رسیدن به‏پاداش الهی باشد ولی موقعی که به کار مشغول می‏شویم و توجه ما به مقدمات آن کارمعطوف می‏شود کم کم غفلت عارض ما می‏شود; مثلا به فکر می‏افتیم امروز از فامیل‏مریضی عیادت کنیم، در بین راه قدم به قدم عواملی انسان را از خدا غافل می‏کند:
مناظری که می‏بیند چیزهایی که می‏شنود و بالاخره اگر از همه این‏ها گذشتیم و سالم‏رسیدیم بدون این که شیطان ما را به طرف خودش بکشاند، در صحبت‏ها مسائلی پیش‏می‏آید که کم کم انسان را غافل می‏کند. غافل می‏کند از این که اصلا برای چی آمده‏بود این جا، گاهی گله از این و آن، یا فرض کنید رفتار بد بعضی نسبت‏به دیگری وخلاصه غیبت و تهمت و کم کم افترا و چیزهای دیگر. برای آن کار واجب یا مستحبی که‏آمده بودیم کم کم خود ما هم کشیده می‏شویم به اینها و به جای این که در این راه‏تقربی به خدا پیدا کرده باشیم و بنده‏ای از بندگان خدا را به خدا نزدیک کرده‏باشیم نه تنها او را نجاتش نمی‏دهیم از آن غفلتی که دارد خود بلکه ما هم غافل‏می‏شویم که اصلا آمده بودیم این جا چه کار داشتیم. آن کاری که به قصد خدا شروع‏کرده بودیم به کجا رسید تازه وقتی رسیدیم به موقع عمل هدف فراموش می‏شود، می‏افتیم توی امور دنیا و حتی گاهی به حرام هم کشیده می‏شویم.
این است که در دعای ابوحمزه عرض می‏کند که خدایا پناه می‏برم از آن کاری که‏برای تو آن کار را شروع کردم و بعد عارض شد برای من چیزی که من را از آن راه‏حق و هدف صحیح منحرف و منصرف کرد.
لذا انسان باید توجه داشته باشد که صرف نیت اولیه برای یک کار کافی نیست که‏آن کار سالم انجام بگیرد و به نفع انسان تمام شود، بلکه باید تا آخر کار، اخلاص‏داشته باشد و غافل نشود.
یکی از نمونه‏های بزرگ این مساله، که سختی‏های بیشتری دارد، کارهای اجتماعی‏است. کاری که سال‏ها باید فرد یا افرادی به کمک افراد دیگر انجام دهند.
بسیار پیچیده‏تر و مشکل‏تر از کار یک ساعتی و زودگذر است، برای یک کار یک ساعتی‏آن‏قدر باید انسان خودش را مواظبت کند که شیطان گولش نزند، در بین راه از هدف‏خارج نشود، هدف را فراموش نکند، که بتواند کار خود را درست انجام دهد. اما یک‏کاری که چند سال باید دنبالش را گرفت، روز و شب را باید وقت صرف کرد،بی‏خوابی‏ها کشید، خطرها را تحمل کرد، پول‏ها خرج کرد. هر لحظه‏اش با خطر غفلت وشیطان روبه رو است.
اگر مقداری در کارهایی که کم و بیش کرده‏ایم تامل کنیم، متوجه می‏شویم که کم‏کاری هست که بتوانیم حسابش را درست پس بدهیم. تمام کارهایی را که در روز، ماه،سال و سال‏ها کرده‏ایم آیا برای خدا بوده است؟
در بین این راه از مسیر منحرف نشده‏ایم؟ هدف را فراموش نکرده‏ایم، یا نه؟ خیلی‏وقت‏ها به جایی رسیدیم که فراموش کرده‏ایم که اصلا برای چه حرکت کرده بودیم گاهی‏کاری را شروع کردیم و بعد فهمیدیم که یک گروه دیگری هم هستند که همین کار رامی‏خواهند انجام دهند; مثلا کلاس یا درس خاصی را شروع می‏کنیم بعد متوجه می‏شویم که‏دوست و یا همکاران ما هم درس مشابه‏ای را دارند.
آیا آن‏ها را تقویت می‏کنیم یا تضعیف؟
مساله شخص مطرح نیست، مساله اسلام است، مساله دین است، اسم این شخص باشد یاآن شخص، اسم این گروه باشد یا آن گروه، فرقی نمی‏کند چون هدف خدا و پیشرفت دین‏است.
لذا هر فردی باید خودش حساب کند که آیا کارهای من برای خدا بوده تا مزدزحماتش را از خدا بخواهد و یا برای دیگران بوده. وقتی در پیشگاه عدل الهی به‏حسابها رسیدگی می‏شود و مو را از ماست می‏کشند آن وقت انسان می‏بیند دستش خالی‏است. خسر الدنیا والاخره. نه در دنیا بهره‏ای برده و نه برای آخرت توشه‏ای‏فرستاده است. یادآوری دائمی هدف یکی از راه‏های مبارزه با غفلت، یادآوری هدف‏اصلی است، انسان برای این که از این خطرها نجات پیدا کند به توفیق خدا بایدهمیشه هدف را در نظر داشته باشد، به خود تلقین کند که من دنبال چه می‏گردم برای‏چی کار می‏کنم، مبادا هدف را فراموش کنم.
صبح برای چه از خانه بیرون می‏آیم برای چی در می‏آییم؟ کجا می‏رویم؟ هدف ما چیست؟
آیا کسب ، تجارت، درس و بحث و تدریس را برای خدا انجام می‏دهیم؟ اگر برای خداست‏پس چرا دم خروس از جیب‏مان پیداست؟ گوشه و کنارش همه‏اش نفس است.
امیرالمومنین سلام الله علیه در خطبه‏133 نهج البلاغه می‏فرماید:
«انما الدنیا منتهی بصر الاعمی لایبصر مما وراءها شیئا والبصیر ینفذها بصره ویعلم ان الدار وراءها فالبصیر منها شاخص والاعمی الیها شاخص والبصیر منها متزودوالاعمی لها متزود; دنیا منتهای دید کوردلان است که در ماورای آن چیزی نمی‏بیند،اما شخص بصیر، دیدش در آن نفوذ می‏کند و از آن می‏گذرد و می‏داند که سرای جاویدان‏در ورای آن است. بنابراین شخص بصیر در دنیا آماده کوچ است، و کوردل چشمش را به‏آن دوخته، بینایان از آن زاد و توشه برمی‏گیرند و نابینایان برای آن زاد و توشه‏می‏اندوزند.»
بینا آن کسی است که نگاهش از دنیا عبور کند و به آخرت برسد، کورآن است که نگاهش همین جا می‏ماند، اگر من به شیشه‏های عینکم نگاه کنم هیچ جا رانمی‏بینم و گویی که کور هستم، اما اگر با عینک بیرون را ببینم، همه چیز را بهترمشاهده می‏کنم.
تحولاتی که در دنیا پیدا می‏شود باید ما را متوجه کند که این دنیا، جای ماندن‏نیست، و الا این همه تحولات پیدا نمی‏شد، کودکی به جوانی، جوانی به پیری، صحت‏به‏مرض، مرض به صحت، چهار فصل سال سبزی و زردی زمین، طلوع و غروب خورشید، همه چیزدر حال حرکت، تغییر و دگرگونی است.
با دیدن این همه نشانه‏ها، باز چرا غافلیم؟ چون به دنیا نگاه کرده‏ایم نه با دنیا.
«فالبصیر ینفذ بصره فیها و یعلم ان الدار وراءها» آدم بینا می‏داند که خانه،پشت این دنیاست این جا خانه نیست، گذرگاه است، اما کسی که بینا نیست‏خیال‏می‏کند همین است که این جاست چیزهای دیگری نیست، طبعا تمام همتش هم صرف همین جامی‏شود: خوردن، پوشیدن، زندگی کردن، چه کار کردن، غافل است از این که این‏ها همه‏ابزار، وسیله آزمایش و زمینه کار است.
این غفلت نه فقط در امور مادی است‏بلکه در امور فرهنگی هم چنین است; مثلا درهنگام مطالعه و درس و بحث، چنان غرق می‏شویم که از وسیله بودن این کتاب و دفترغافل می‏شویم و آن را هدف می‏پنداریم. دیگران یک دکان مادی ناشی از غفلت‏ساخته‏اند من هم دکان فرهنگی و معنوی و سراسر غفلت، حتی نماز که یک کار معنوی‏بزرگ است اگر با ریا و خودنمایی توام شود باعث غفلت و فراموشی از هدف خواهدشد، ریا کردن در نماز، غفلت از یاد خداست. یا ذکر گفتن که باید آدمی را ازغفلت‏بیرون آورد، گاهی خود، وسیله غفلت می‏شود، ذکری که بر قلب انسان نتابد واز وجود آدمی نگذرد و فقط بر سر زبان باشد، عامل غفلت و خودنمایی می‏شود.
«فالبصیر منها شاخص والاعمی الیها شاخص‏» فرق خوب و بد، کور و بینا همین‏«من‏» و «الی‏» است. آن که چشم دارد از دیدگاه دنیا به آخرت چشم دوخته است.
البته اگر به این دنیا قدم نگذاشته بود که نمی‏توانست چنین فرصتی پیدا کند.
باید بچه از مادر متولد شود، به دنیا بیاید، تا استعداد پیدا کند خدا را بشناسد و آخرت را درک کند.
آیا انسان به وسیله دنیا و از دیدگاه دنیا به جای دیگری نگاه می‏کند یا به‏دنیای خودش. با عینک، ماوراء عینک را می‏بیند یا خود عینک را. کور و بینا فرقش همین است.
«هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات والنور، لهم قلوب‏لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل‏».
اگر انسان نظرش را به همین زندگی دنیا بدوزد که ارزشی ندارد. بحث از بینایی وکوری این چشم نیست چون نور چشم بعضی از حیوانات به مراتب از انسان قوی‏تر است‏بلکه منظور چشم دل است، ببین دل به کجا توجه دارد، این دل آخرت را می‏بیند یاغافل است وبه آخرت توجهی ندارد. اگر کسی توجهش معطوف به ماوراء دنیا شد، درلسان قرآن، در لسان حضرت امیر سلام الله علیه بیناست و اگر توجهش معطوف به‏دنیا، کسب و کار، بازار، درس و بحث و زندگی است در لسان قرآن و لسان‏امیرالمومنین سلام الله علیه کور است «فالبصیر منها شاخص والاعمی الیها شاخص‏»
کسی که به یاد آخرت باشد و توجهش معطوف به آنجا باشد گرچه در بازار است‏یامشغول درس و بحث است‏یا با زن و بچه‏اش معاشرت می‏کند اما دل جای دیگری است.
حضرت امیر سلام الله علیه می‏فرماید: گرچه اینها در میان مردم‏اند بدن‏هایشان درمیان مردم است اما روح‏های اینها، دل‏های اینها با عالم بالا بسته شده.
«فالبصیر منها متزود والاعمی لها متزود» اینجا فرق این کور و بینا به «من‏»
و «لام‏» است. آدم بینا از این دنیا توشه برمی‏دارد برای جای دیگر اما آدم کورتوشه برمی‏دارد برای همین جا و غافل است از این که مسافر است و برای تهیه توشه‏به اینجا آمده. خیال می‏کند هرچه هست همین است.
این فرق کور و بیناست‏حال هر فردی خود قاضی خود شود که آیا جزو کورهاست‏یاجزو بیناها و وقتی بیدار شویم که دیگر دیر است عمری گذشته و غافل بوده‏ایم‏«ولتنظر نفس ما قدمت لغد».

مقالات مشابه

راه غفلت زدايى

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

غفلت؛ چرك جان

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

غفلت در عبادت

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

زمينه ساز غفلت

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

خدا ،فراموشى

نام نویسندهسیدسعید لواسانی