ماهیت تربیت قرآنی در نگرش فضل الله

پدیدآورسیدابراهیم سجادی

نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

شماره نشریه65_66

تاریخ انتشار1391/04/13

منبع مقاله

share 1086 بازدید
ماهیت تربیت قرآنی در نگرش فضل الله

سیدابراهیم سجادی


چکیده:

فضل الله دین را عامل تربیت و رهیدن از ضعف و رسیدن به قدرت می داند. از نظر ایشان، با روحیه تعبد و استفاده از پیش زمینه های فطری، نقش دین رو به عملی شدن می گذارد و با سازوکارهای خداجویی احساس گرا ـ با بازتاب پرستش، تقواورزی و ریسک پذیری ـ، تقویت عقل، اهتمام به کشف واقعیت ها، افزایش کیفیت عمل، فراهم سازی باید های نقش مربی، توجه به جامعه سازی، تذکر رابطه گرفتاری ها با انحراف و اعمال محدودیت در مورد خلافکار، تربیت دینی ثمر می دهد و انسان قدرتمند و خداگونه به وجود می آید.

کلید واژه ها:

فضل الله/ تربیت/ قدرت/ خداجویی/ مربی/ رفتار/ آیات الهی

طرح نگرش

نگاه تربیتی قرآن در میان سایر مکاتب تربیتی، پرمراجعه کننده ترین نگاه به حساب می آید. مترجم و مفسری وجود ندارد که پیرامون آیات تربیت در قرآن درنگی نکرده باشد. هر پژوهشگر مسلمانی ناگزیر بوده و خواهد بود که در تحقیقات تربیتی خود به الهام گیری از قرآن بپردازد. باتوجه به چنین واقعیتی، نوآوری در این عرصه، کار باورنکردنی ولی ممکن می نماید، به این دلیل که قرآن ژرفای نامتناهی دارد.
یافته های تفسیری فضل الله ـ به شمول برداشت های تربیتی ـ به خاطر داشتن نیم قرن تجربه قرآن پژوهی در به روزسازی و کاربردی تر کردن پیام های قرآن، درخور مطالعه است.
در این نوشته به مطالعه مهم ترین ویژگی های تلقی فضل الله از نظریه قرآن در باب تربیت بسنده می شود که عبارت است از رهیدن از ضعف و رسیدن به قدرت به معنای وسیع کلمه در پناه دین، با سازوکارهای هفت گانه که عمده ترین آنها «خداجویی احساسگرا» می باشد و آثار سازنده چون پرستش، تقوا، ریسک پذیری و ارجمندی مؤمن را به ارمغان می آورد. همان گونه که طرح مسئله بی سابقه می نماید، استناد و تبیین های فضل الله نیز با طراوت ویژه، ذائقه مطالعه کننده را نوازش می کند.

جایگاه تربیت در دین

نقش تربیتی دین ـ به خصوص اسلام ـ تردیدناپذیر است. اسلام شناسان با عبارت های مختلف این حقیقت را بازگو کرده اند. فضل الله در این رابطه تعبیر ویژه و حکیمانه خود را داشته و بر این باور است که تربیت انسان توسط خداوند خلاصه دین را تشکیل می دهد و این ادعا را به گونه زیر به شرح می نشیند.
قرآن می گوید: (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ)(فصلت/۳۰)
«به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند است، سپس پایداری پیشه کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که [بگویند:] نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است»؛
«فالدین کلمه واحده تتلخص فی ربوبیه الله للانسان و الاستقامه علی ایحاءات هذا الشعار و معناه.» (من وحی القرآن، ۱۲/۲۸۶)
«بر این اساس، دین خلاصه در یک کلمه می شود که عبارت است از ربوبیت خداوند برای انسان و پایداری او برای تحقق معنا و پیام های این شعار.»
وقتی رسالت و باور دینی بر پایه ربوبیت الهی استوار است، این اساس و خصوصیت باید در تمام بخش های دین جریان داشته باشد. کسی که ربوبیت خداوند را مبدأ حرکت و تلاش خود می شناسد، بایسته است که با احساس جریان این معنا در هستی و وجود خود او، به زندگی ادامه دهد. خداوند همان گونه که به هر چیزی وجود و زندگی بخشیده و آن گاه آن را تحت نظر و تربیت قرار می دهد، از انسان نیز می خواهد که با یاد او زندگی نماید و شاهد این نیز باشد که زندگی را با یاد خدا پی گیرد. (الندوه، ۱/۴۵)
فضل الله بر این باور است که ادعای فوق به صورت مستقیم یا با اشاره، در آیات متعدد قرآن مطرح می باشد. به عنوان نمونه:
مطرح شدن مقام خلیل بودن و دوستی با خداوند، پس از معرفی تسلیم بودن همه جانبه در برابر حضرت حق، به عنوان آیین ابراهیمی (نساء/۱۲۵) گویای این است که حضرت ابراهیم(ع) با چنین دینداری ای به مقام دوستی با خدا نایل آمد و مؤمنین نیز برای رسیدن به برخی از مراحل تکامل باید راه تسلیم بودن را بپیمایند. تربیت اسلامی نیز برای پرورش شخصیت اسلامی باید پیمودن چنین راهی را مورد توجه قرار دهد. (من وحی القرآن، ۷/۴۷۹)
آیه(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ)(انفال/۲۴) نیز از زندگی ساز بودن تک تک تعالیم دین سخن می گوید و یادآور این است که دین در پی احیای ارزش های معنوی ـ که سازنده انسانیت انسان و خواسته های جان است ـ در تمام زوایای زندگی می باشد. همان گونه که جسم با دستیابی به نیازهایش زنده می ماند، زندگی جان نیز با برآورده شدن خواسته های آن امکان پذیر است. بر این اساس دانش، ایمان، جهاد و شهادت، جلوه هایی از زندگی شمرده شده است. (همان، ۱۰/۳۵۷)
واژه «اقوم» در آیه (إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ) (اسراء/۹) راه دین را استوارتر و معتدل تر قلمداد می کند، به این دلیل که نیازهای متنوع انسان را به صورت متوازن به رسمیت می شناسد و به تقویت عقل، افزایش علم، رعایت عدالت، توانمندی، آزادگی و رشد انسان، اهمیت می دهد. (همان، ۱۴/۴۰ـ۴۱ و ۴۳)
ایفای نقش تربیتی دین بر احساس تعبد استوار است. شاید به همین دلیل قرآن با تذکر ربوبیت، دعوت به بندگی می کند؛ (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ) (بقره/۲۱)، زیرا با عبادت، زمینه توجه به ربوبیت الهی فراهم می گردد (همان، ۱/۱۷۰). «ربوبیت معنایی جز این ندارد که تو بنده او هستی، باید در مسیری که بندگی را عینیت می دهد حرکت کنی، عبودیت در پیشگاه خدا را ناگوار نشماری و به فکر، قلب و فعالیتت اجازه ندهی که در خارج از دایره اطاعت خداوند فعالیت نماید.» (الندوه، ۱/۴۶)

پیش زمینه های ذاتی

فضل الله دینداری را رویش و رشد گرایش های ذاتی و فطری انسان دانسته و نتیجه آن را تأکید بر انسانیت و تبارز خوبی ها در زندگی وی می داند و بر این باور است که شکل کامل و تکامل بخش آن در قالب یکتاپرستی قابل دستیابی می باشد. (من وحی القرآن، ۱۸/۱۲۷)
قرآن ذاتی بودن یکتاپرستی را تحت عنوان توحید ربوبی یا اعتقاد به پروردگاری تنها خداوند این گونه بیان می کند:
(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ*أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّهً مِنْ بَعْدِهِمْ)(اعراف/۱۷۲-۱۷۳)
«و [به یاد آور] زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن شان ساخت و [گفت] آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم. [چنین کرد تا مبادا] روز قیامت بگویند: ما از دین غافل بودیم. یا بگویید پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم.»
هنگام آفرینش هر فردی، سرشت خداجویی و احساس نیاز به او در عمق وجود وی به ودیعت گذاشته می شود و او بر این اساس با زبان فطرتش، پروردگاری خداوند را در مورد خودش گواهی می کند. (همان، ۱۰/۲۸۲)
فضل الله استعداد کشف و شناخت در پهنه هستی را دومین ویژگی ذاتی و قابل رشد انسان می داند که دو آیه(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً)(بقره/۳۰) و(وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَم)(اسراء/۷۰) بدان اشاره دارد.
جانشینی انسان اشاره به توانایی فوق العاده او برای شناخت و استثمار نیروی باطن، ظاهر و فضای زمین دارد. آیه(أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْض)(لقمان/۲۰) توانایی بهره گیری انسان از امکانات نهفته در هستی و جهان ماده را یادآوری می نماید. سپس از انسان دعوت به عمل می آید که با تفکر در هستی (آل عمران /۱۹۱)، به شناخت حیات و فلسفه و اسرار آن بپردازد تا تعاملش با هستی، آگاهانه و عالمانه صورت گیرد و بتواند زندگی را مطابق نیازهایش سامان دهد. (الاسلام و منطق القوه، /۳۹-۳۷) کرامت ذاتی که قرآن بدان اشاره دارد (اسراء/۷۰) نیز از نظر فضل الله بر پایه شناخت، خردورزی و کشف حقیقت استوار است. دستاورد عقلانی و علمی بشر نمود رشد این خصصیه ذاتی می باشد. موفقیت انسان در گذر زمان در این رابطه، در سیمای رسولان، امامان و اولیا تجسم یافته است که دنیای جدید می آفریدند و زندگی پیشه دار و متعالی را بر پایه عقل و شناخت مدیریت می کردند.
آیه مورد نظر به دمسازی تشریع با کرامت ذاتی، تکوینی و افاضه ای نیز اشاره دارد. قرآن تصرف هایی را مورد تأکید قرار می دهد که سازنده کرامت انسان باشد و هر اقدامی را که به اهانت انسان می انجامد و حرمت او را می شکند، غیرشرعی می شناسد. (من وحی القرآن، ۱۴/۱۸۰-۱۷۹)
از نظر فضل الله، پیش زمینه های ذاتی و فطری در کیان انسان عامل دسته بندی اشیاء و کارها به حلال و حرام و معروف و منکر شمرده می شود؛ حلال ها دلپذیر و قابل قبول فطرت و حرام ها پلید و ناخوشایند آن می باشد. قرآن به کارهایی فرمان می دهد که مأنوس فطرت است و از کارهایی باز می دارد که مورد انکار فطرت می باشد (اعراف/۱۵۷). سازگاری و ناسازگاری با فطرت از مصالح و مفاسدی پرده برمی دارد که سازنده و ویران کننده زندگی انسان می باشد. ازاین رو تشریع، هماهنگی لازم را با فطرت انسانی دارد. (همان، ۱۰/۲۶۰)
بنابراین رشد و باروری انسانیت، با بارش تعالیم و دستورات دینی بر دل انسان ها، باید روال طبیعی و حتمی داشته و در وجود همگان تجلّی یابد، ولی این گونه نیست! بلکه جان انسان از نظر قرآن چون زمین، تقسیم می شود به پاکیزه (اعراف/۵۸) که پذیرای ربوبیت الهی می شود، و پلید که جز روییدنی اندک و بی ارزش، ثمردهی ندارد. اثرپذیری از تعالیم آسمانی ریشه در ذات انسان دارد، ولی پلیدی با عامل خارجی به وجود آمده و با فشار محیط و تربیت نادرست از خارج بر انسان تحمیل می گردد. به همین دلیل دست اندرکاران اصلاح، باید نخست به آلودگی زدایی بپردازند تا زمینه رشد فراهم آید (همان، ۱۰/۱۴۹ـ۱۵۰) و باور نمایند که تربیت ترکیبی است از پاکسازی و ایجاد رشد. (همان، ۲/۲۳۰)

تربیت در مسیر قدرت

البته قرآن نوعی از ضعف را در وجود انسان می پذیرد (نساء/۲۸) که منشأ آن غرایز است و در صورت تسلط بر انسان، وی را در مسیر ضعف و سقوط پیش می برد. ولی خداوند قدرتمندی وی را می خواهد (همان، ۷/۱۹۸) که با اراده، تصمیم و مسئولیت پذیری خود او (همان، ۱۳/۲۸ و ۱۴/۵۸) و پذیرش تعالیم قرآن و دین امکان پذیر است، زیرا:
«و اذا اردنا ان نتتبع الآیات القرآنیه لوجدنا القرآن ـ بأجمعه ـ دستوراً عملیاً للقوه فی کلّ مجالات الحیاه الفکریه و العملیه یفتح للانسان ابوابها.» (الاسلام و منطق القوه، /۱۸)
«با مرور بر آیات وحی، درمی یابیم که قرآن ـ با تمام بخش هایش ـ دستور عملی برای نیرومند شدن در تمام عرصه های زندگی فکری و عملی و گشودن درهای زندگی بر روی انسان است.»
توصیف دین به «قیّم»(ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم)(روم/۳۱) نیز اشاره به پایداری و برپادارندگی دین دارد. تعبیر فضل الله ـ در تفسیر آیه فوق ـ از جمله «فاقم وجهک ....» به روی آوردن به صفات و نام های نیکوی خداوند که از نظر کمال حد و مرز نمی شناسد (همان، ۱۸/۱۲۸) نیز ذهن را به توان افزایی دین سوق می دهد و مفاد آن لزوم کسب قدرت، عزت و ... است که تا مرز آفرینش، با اذن پروردگار، قابل افزایش می باشد. همان گونه که در داستان حضرت عیسی(ع) آمده است: (أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّین)(آل عمران/۴۹) و «قدرت انسانی در وجود حضرت عیسی براساس کنش قدرت خداوند از مرز نیروی عادی فراتر رفت» و او توانست با اعمال آن، مجسمه گلی را تبدیل به پرنده کند. (الاجتهاد، /۷۴)
قدرت به عنوان مهم ترین هدف دین جهانی تربیت و عامل پیروزی رسالت آسمانی، در نگاه قرآنی فضل الله بر فلسفه و توجیه منطقی و خردپذیری استوار می باشد. از این منظر، به انسان به عنوان خلیفه خدا در روی زمین (بقره/۳۰) و کسی که امکانات آسمان ها و زمین در خدمت او قرار داده شده است (لقمان/۳۱ و جاثیه/۴۵)، به دلیل برخورداری او از قابلیت گسترده شناخت، نقش رهبری داده شده تا هستی را براساس قوانین به ودیعت گذاشته شده در آن از سوی خداوند و در چارچوب رسالت آسمانی، مدیریت و رهبری کند (الاسلام و منطق القوه، /۳۷) و با تعامل آگاهانه و مقتدرانه با هستی، زندگی آرمانی و درخور نیازهایش را بنیان گذارد (همان، /۳۹). تعالی در این مسیر مراحلی دارد و هر مرحله ای با گرفتاری ها، مشکلات و چالش هایی همراه می باشد. در نبود پایداری قدرتمندانه، انسان در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت. (من وحی القرآن، ۱۰/۲۱۶)
تداوم حرکت در مسیر دستیابی به زندگی آرمانی و پیروزی نهایی دین و پایداری در برابر موانع آن، در گرو برخورداری فرد و جامعه از قدرت روحی و مادی است که در بستر اتکا به قدرت و هدایت الهی امکان تحقیق دارد.
فضل الله در جای جای تفسیر «من وحی القرآن» و سایر آثارش، معنا، نقش و برآیند تعامل مصادیق یاد شده قدرت را به شرح و توضیح می نشیند. از نگاه ایشان،
مأموریت حضرت یحیی(ع) (یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ) (مریم/۱۲) به استفاده از توانمندی های مختلف برای تطبیق تعالیم تورات بر زندگی بشر آن روز، ویژه آن بزرگوار نمی باشد؛
«تمام پیامبران و مبلغان ناگزیرند که با فراهم آوردن شناخت عمیق، موضع گیری تزلزل ناپذیر، اراده آهنین، هدف روشن و امکانات جنگی، قدرتمندانه و قاطعانه، بار رسالت را به سرمنزل مقصود برسانند.» (همان، ۱۵/۲۳ و ۲۴)
متن بالا به دو نوع توانایی اشاره دارد که در ادبیات فضل الله تحت عنوان قدرت روحی و قدرت مادی مورد مطالعه قرار می گیرد. قدرت روحی با دو عنصر مثبت و منفی خود، اراده و آینده انسان را می سازد و در قالب های احساس توانایی ذاتی که قابل شکوفایی و بهره گیری در راستای اعمال خلاقیت و ابتکار است (الاسلام و منطق القوه، /۷۰ ـ۷۱)، توان فکری، ارزش های اخلاقی (همان، /۶۵ و من وحی القرآن، ۳/۱۲۴) و احساس آزادگی از خوف و ترس قدرتِ انسانی مخالف و تهدیدکننده و نیروی طبیعی ویرانگر (الاسلام و منطق القوه /۷۳)، تبارز پیدا می کند.
فضل الله ذیل آیه(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاهِ)(بقره/۱۵۳) در توضیح کمک گیری از صبر به عنوان نماد اخلاق فاضله، می گوید:
«الاستعانه به هی اللجؤ الی القوه الاخلاقیه الکامنه فی اعماق الذات من اجل استنفارها للسیطره علی کل المشاعر السلبیه التی یمکن ان تثیر الاهتزاز فی المواقف.» (من وحی القرآن، ۳/۱۰۹)
«کمک خواستن از صبر عبارت است از پناه بردن به قدرت اخلاقی نهفته در سرشت انسان به قصد تحریک آنها در جهت تسلط و چیرگی بر احساسات منفی که ممکن است زمینه ساز تزلزل موضع گیری ها شود.»
فضل الله قدرت مادی را چیزی فراتر از اسلحه، نیروی انسانی و مال می داند. وی هر آنچه مایه چیره دستی، خودکفایی و برتری واقعی بر دیگران به حساب می آید را مصداق قدرت و قوت، و فراهم آوردن آن را مورد توصیه قرآن می شناسد که می گوید:(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ)(انفال/۶۰)
«به قدر توان خود، برای مبارزه با آنها، برای ترساندن دشمنان خدا و خودتان و کسان دیگری که شما نمی شناسید و خدا می شناسد، قدرت و اسبان تربیت یافته و آماده تدارک ببینید. آنچه را در راه خدا مصرف می کنید، عوضش به شما داده می شود و هرگز به شما ستم نمی رود.»
فضل الله در مقام تفسیر آیه فوق می گوید:
«معیار، درهم شکستن قدرت دشمن و تأمین آزادی دعوت به ایمان است. بنابراین همان گونه که وسایل رزمی زمان پیامبر خصوصیت ندارد، خود اسلحه نیز ملاک نمی باشد و آیه ضرورت داشتن کارخانه اسلحه سازی و امکانات لازم برای پیشرفت اجتماعی، علمی و اقتصادی امت را به لحاظ سیاسی نیز گوشزد می کند، زیرا بدون آنها مسلمانان نمی توانند استقلال و آزادی عمل داشته باشند.» (همان، ۱۰/۴۰۹ و ۳/۱۲۴؛ الاسلام و منطق القوه، /۲۹۱)
«قدرت مادی بر پایه قدرت روحی پا می گیرد و موفقیت عینی می آفریند. همان گونه که اعتماد به نفس، ثبات قدم، معنویت گرایی و شادمانی نیز زاییده آن است و در نبود آن، قدرت مادی رنگ ضدارزشی به خود گرفته و ابزار شرارت می شود و انگیزه مقاومت فرو می ریزد.» (الاسلام و منطق القوه، /۶۵ و ۹۲)
قدرت اجتماعی در اندیشه قرآنی فضل الله، دستاورد جامعه ای است که با تقویت انگیزه اجتماعی و کاهش حس تفرّد، تمام افراد آن در پناه همبستگی متکی بر افکار، آرمان ها، سنت ها، احساسات و عمل مشترک، یک واقعیت خارجی را تشکیل داده و توجه بیشترشان به مشترکات یادشده، به استحکام بیشتر همبستگی بین آنها می انجامد.
عبارت های(أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ)(فتح/۲۹) به معنای «سرسختان در برابر کافران و مهربانان بین خودشان» و(کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ)(صف/۴) به معنای «آنان مثل ساختمان سُربی هستند»؛ نماد و نشانه های چنین جامعه ای می باشد. (همان، /۹۸ و ۱۰۱)
فضل الله با اشاره به همیشگی بودن سلطه طلبی دشمن و ضرورت تأمین قدرت اجتماعی در شرایط صلح با الهام گیری از آیه ۴ سوره صف، در توضیح نقش افراد در چنین جامعه ای می گوید:
«جامعه اسلامی به تمام معنا شبیه ساختمان سُربی است که تعاون بین خشت های آن برای برپا ماندن، استحکام و قدرت مقاومت ساختمان، به گونه ای است که اگر یکی از آنها از جایش برداشته شود، تمام ساختمان آسیب پذیر می شود.» (من وحی القرآن، ۲۲/۱۸۱)
نقطه مقابل جامعه قدرتمند، جامعه غیردینی است که از نظر قرآن (انفال/۶۵)، افراد آن فکر عمیقی ندارند که وجدان را به حرکت وادارد، عواطف را طهارت بخشد و در ضمیر آنها براساس فرجام باوری، انگیزه تداوم حرکت زندگی پدید آورد! به همین دلیل، پایداری، هدف حقیقی و قدرتمندی مبنادار در زندگی آنها عینیت پیدا نمی کند (همان، ۱۰/۴۱۸). تجمع و وحدت ظاهری آنها در پشت خود، خصومت و اختلافات درونی شدیدی را نهفته دارد (حشر/۱۴). هر فرد و گروهی از ایشان، مصالح، اهداف و وسایل مخصوص به خود را دارند که با مصالح، وسایل و اهداف فرد و گروه دیگر در تعارض می باشد. (الاسلام و منطق القوه، /۱۸۰)
قدرت مؤمن با تمام گونه هایش از قدرت مطلقه خدا سرچشمه می گیرد (همان، /۲۸و۷۲) که پروردگار عزت و قدرت است؛(سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّهِ)(صافات/۱۸۰). طالبان قدرت مادی و معنوی و پیروزمندی باید ظرف وجودشان را از این سرچشمه سرشار کنند (فاطر/۱۰). درک و توجه به قدرت الهی، همان گونه که یادآور کیفر مخالفت با تکالیف الهی و تأمین روزی انسان است، یاری رسانی در عرصه رویارویی با شرارت ها (همان، /۳۲ و ۳۵)، کمک به گرفتار، نجات درمانده و یاری رسانی یاران خدا را نیز نوید می دهد. به همین دلیل مؤمن جز در برابر خداوند، در برابر هیچ نیرویی احساس ناتوانی نمی کند و مطمئن است که قدرت آگاه، حکیم و مهربانی، وی و تمام هستی را زیر نظر و کنترل خود دارد (الاجتهاد، /۷۴؛ من وحی القرآن، ۱۸/۳۲۱) و احساس قدرت الهی و اطمینان و اعتماد به توانمندی را فزونی می بخشد. (الاسلام و منطق القوه،/۴۰) از نظر فضل الله، دین در کنار بیان مبادی و اصول کلی قدرت، ارائه روشن تمرین عملی قدرتمند شدن و عامل افزایش قدرت را نیز وظیفه خود می داند و در این راستا، ایمان به خدا را عامل اطمینان به قدرت الهی و احساس توانمندی و تفکر در خلقت آسمان ها و زمین را سبب تقویت ایمان معرفی می کند (همان، /۸۱). در همین زمان، ایمان براساس قدرت خدادادی انسان، مسئولیت حرکت، رشد و تکامل را نیز به عهده او می گذارد، به گونه ای که قدرت و مسئولیت هدف مشترکی را دنبال نمایند. انسان به اندازه توانش مسئول است و بر پایه هر سطحی از توانایی، مسئولیت افزایش توان را نیز باید وظیفه خود تلقی نماید تا مسئولیت او در رابطه با زندگی در دایره هستی همیشه رو به رشد باشد. (الاجتهاد، /۷۴)

سازوکار گذر

بنابراین عوامل تربیت در کلام فضل الله در حقیقت عوامل رهایی از ضعف و دستیابی به قدرت است. مفاهیم هفت گانه ای که از نظر فضل الله عوامل تربیت شناخته شده و در این مقاله تحت عنوان «سازوکار گذر» به مطالعه گرفته می شود، هر کدام به گونه ای در جهت تقویت توانایی یا جلوگیری از سقوط، نقش درخوری را ایفا می کند.

۱. خداجویی احساس گرا

فضل الله دقت های فلسفی و نام های عقلانی را برای پیدایش، تثبیت و تقویت ایمان چندان کارآمد نمی شناسد. نه تنها این، که گاهی فاصله گرفتن از دقت های پیچیده فلسفی را در رابطه با ایمان مورد تأکید قرار می دهد (من وحی القرآن، ۳/۱۴۷). ایمان متکی بر خرد تنها را فاقد توان ایجاد تعهد، التزام (همان، ۲۲/۱۰۹) و پیشگیری از نفوذ و تأثیرگذاری باطل بر انسان می داند (همان، /۳۰). قلب چنین مؤمنی در معرض خطر قساوت، فراموشی یاد خدا، میل به دنیاپرستی و پذیرش اطاعت غیر خدا که از نظر قرآن شرک تلقی شده است (یوسف/۱۰۶)، قرار دارد. (همان، /۱۰۹)
در حقیقت فضل الله باور پدید آمده از دقت های فلسفی را ایمان قرآنی نمی شناسد و از نظر ایشان، ایمان مرکب از عناصری است که مهم ترین آنها را عاطفه و احساسات تشکیل می دهد. به همین دلیل در تعریف ایمان می گوید:
«لیس الایمان کلمه لیقتصر دور الانسان علی التلفظ بها فی التأکید علی صدق ایمانه، ولکنه فکر یتحرک فی عقل الانسان و عاطفه تجیش فی قلبه و کلمه تعبر عن موقفه و حرکه فی الخط المستقیم.» (همان، ۱۸/۸)
«ایمان کلمه ای نیست که جاری کردن آن بر زبان در راستای تأکید بر درستی ایمان خود، تنها وظیفه و نقش انسان باشد، بلکه فکری است که در دایره عقل انسان جریان دارد؛ عاطفه و احساساتی است که در قلب او می جوشد؛ کلمه ای است که موضع گیری وی را بازتاب می دهد و حرکتی است در مسیر مستقیم.»
مقصود از اینکه ایمان «عاطفه ای است جوشان در قلب انسان»، بیان این مطلب است که ایمان از امور فکری قابل بررسی و پذیرای رد و قبول نیست، بلکه فکری است که وجدان از لابلای احساسات ناشی از مطالعه هستی بدان اشاره دارد.
هستی با تمام بخش هایش تجلی گاه وجود خداوند است و تماشای آن، احساس عظمت، ولی نعمت بودن خداوند و ترس از او را به انسان هدیه می دهد تا انسان به صورت ناخودآگاه به عبادت روی آورد و به تقوای الهی تن در دهد (همان، ۱/۱۶۶). این نکته ها در کلام فضل الله مستند به این آیات است که می گوید:(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ*الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون)(بقره/۲۱ـ۲۲)
«ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید، آن کس که شما و کسانی را که پیش از شما بودند، آفرید، تا پرهیزکار شوید. آن کس که زمین را بستر شما و آسمان را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد و از آسمان آبی فرو فرستاد و به وسیله آن میوه ها را پرورش داد تا روزی شما باشد، بنابراین برای خدا، همتایانی قرار ندهید در حالی که می دانید.»
پس آنچه در باب تربیت مهم است، تأمین احساسات آمیخته با عقیده و باور به وجود پروردگار است که بدان تحرک و زایندگی می دهد و آن را فعال و بالنده نگه می دارد. در راستای فراهم آوردن بُعد عاطفی ایمان، قرآن فراخوانی های ذیل را دارد:
انسان ها باید پیرامون نعمت های مورد استفاده شان، پدیده های مورد مشاهده خود و قوانین طبیعی یا مربوط به زندگی شان بیندیشند تا بدین وسیله و از طریق اشیاء محسوس به عنوان نشانه ها، به وجود خداوند پی برده و خود را در فضای آکنده از رحمت و گشایش، در محضر او احساس نمایند. قرآن با اشاره به چنین دعوتی (همان، ۳/۱۴۷) می گوید:(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون)(بقره/۱۶۴)
«در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز و کشتی هایی که در دریا به سود مردم در حرکت اند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه هایی است برای مردمی که عقل دارند و می اندیشند.»
با سیر و سیاحت در هستی، بندگان به تماشای وجود، عظمت، قدرت و سلطه خداوند می نشینند و با مشاهده قدرت خداوند، حالت خضوع و خشیت پیدا می کنند، ولی چنین دستاوردی نیازمند علم و دانش است که از دو طریق شناخت هستی و مطالعه کتاب آسمانی به دست می آید.
فضل الله با مطالعه آیات ۲۷ و ۲۸ سوره فاطر که پیرامون تنوع رنگ ها در طبیعت، جنبندگان و انسان، به عنوان نشانه قدرت خداوند سخن می گوید، می فرماید:
«تنوع رنگ ها نشانه قدرت و عظمت خداوند است. انسان باید پیرامون این مطلب فکر و تأمل داشته و آن را در کانون عقل، دل و متن رفتارش جای دهد، زیرا جان انسان خانه خوف، ترس و حس اطاعت نمی شود، جز از طریق درک عظمت خداوند:(إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء)(فاطر/۲۸). تنها دانشمندان اند که می توانند ترس همراه با فروتنی را با شناخت کامل صفات و رفتار او، در دلشان پرورش دهند و در برابر شریعت و رسالت آسمانی متعهدانه سر تسلیم فرود آرند.» (همان، ۱۹/۱۰۵)
مرور مکرر به آیات وحی، راه دیگری است در کنار تأمل در تجلّی گاه قدرت، عظمت و نعمت خداوند؛ برای عمق تر شدن ایمان، افزایش خشوع و تعهد عملی و وجدانی نسبت به اندیشه دینی (همان، ۲۲/۳۰). همان گونه که شنیدن آیات (انفال/۲) چنین بازتابی دارد و عمق و توسعه ایمان را همراه می آورد و به موازات آن، مسئولیت پذیری را نیز افزایش می دهد. (همان، ۱۰/۳۳۸)
خشوع مؤمن که مورد تأکید قرآن است (حدید/۱۶)، تمام ابعاد وجود او را فرامی گیرد. این حالت قلبی در فضای جوشش احساس عظمت و نعمت خداوند، با احساس محبت و ترس همراه می باشد (همان،۲۲/۳۱). همان گونه که ترس، پایبندی به دستورات دین را همراه دارد، محبت و دوستی خداوند نیز بازتاب مشابه داشته و تعهد، استقامت و پایداری را به ارمغان می آورد. تربیت دینی در پی تربیت چنین انسانی می باشد. (گام هایی در راه تبلیغ، /۲۳۸)
خداوند تنها با نعمت های غیرقابل شمارشش به حمایت انسان نپرداخته است. در کنار نعمت نامتناهی، با توبه ـ که نوعی حمایت و کمک به انسان در برابر تهدید غرایز ذاتی و غلط انداز است ـ (من وحی القرآن، ۷/۱۵۳) و توکل ـ که حمایتی است پس از ناکامی مؤمن به رغم استفاده از تمام سبب ها ـ نیز به او یاری می رساند (همان، ۱۹/۳۳۷) تا زندگی بی آلایش و موفقیت آمیزی داشته باشد. بنابراین خدادوستی علل گوناگون دارد و تکیه و توجه به آنها، محبوبیت خداوند را در دل انسان افزایش خواهد داد.

بازتاب خداجویی احساس گرا

سفر در دل طبیعت و هستی که وجود انسان را سرشار از احساس عظمت، قدرت و حمایت خداوند می کند، حالت های روحی متنوع و کارآمد مشخص دیگری را نیز با خود دارد که باعث استواری اراده دینداری مؤمن می شود و آنها عبارت اند از:

الف) پرستش هدفمندانه

با مشاهده آثار قدرت و جلوه های نعمت الهی در هستی، انسان تحت تأثیر قرار می گیرد و با آمادگی روحی و به صورت طبیعی، به سوی عبادت و پرستش خداوند کشیده می شود که آمیخته با خشوع متکی بر احساس عظمت و نعمت الهی است و زندگی انسان را در مسیر به سوی خدا قرار می دهد (همان، ۱/۱۶۶). از باب نمونه، نماز که یکی از مصادیق عبادت و بندگی است. مسئولیت او را در قبال کارها و موضع گیری های وی مورد تأکید قرار می دهد. دعوت به نماز(وَأَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَات)(هود/۱۱۴)، دعوت به ایفای مسئولیت در خارج از دایره نماز در سطح زندگی است. مؤمن با نماز توان روحی خود را بالا می برد تا وی را برای برداشتن بار سنگین مسئولیت ها در کل زندگی کمک کند. به همین دلیل نماز تمام بخش های زندگی شبانه روزی را پوشش می دهد. از مؤمن خواسته شده است که در آغاز، وسط و پایان روز و شب، نماز را به پا داشته و از این طریق پایداری خود را در مسیر مستقیم تضمین و دریچه زندگی اش را بر روی خوبی ها در مسیری به سوی خدا باز نماید (همان، ۱۲/۱۴۳). با باز شدن دریچه دل به سوی خداوند، مؤمن با روح و ضمیرش به معراج می رود و به ملاقات حق نایل می گردد. در سایه چنین ملاقاتی، روح انسان آماده پذیرش اخلاقی خدایی می شود. هرگاه زندگی با چنین ارتباط و در چنین فضایی شکل بگیرد، مسائل کوچک اهمیت خود را از دست می دهد. به همین دلیل قرآن (بقره/۴۵) نماز را کمک کار انسان قلمداد می کند. (همان، ۲/۲۳)

ب) تقوا

تقوا در تلقی فضل الله زاییده عبادت و پرستش است (همان، ۱/۱۶۶) و اشاره دارد به اینکه تمام تکانه های روحی، جهت گیری های فکری، گام های عملی و موضع گیری های مثبت و منفی تحت مراقبت و نظارت است تا انسان، انسانِ خدا باشد و در عمق جانش دوستی، ترس و علاقمندی به کسب رضای او را احساس نماید (همان، ۲۲/۶۹). چنین حالت روحی است که ضمیر آگاه و شخصیت اسلامی فرد را پایه گذاری می کند (همان، ۲۱/۱۶۱)، کار را از نظر انگیزه، پیکره و نتایج به خداوند ربط می دهد (همان، ۷/۲۱) و با یادآوری کیفر شدید الهی، از انحراف و لغزش جلوگیری می نماید. (همان، ۲۲/۱۰۹)
بر این اساس، قرآن موقع دعوت به تقوا از واژه «رب»(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم) (نساء/۱) استفاده می کند تا رابطه خدا با انسان را در قالب رابطه ربوبیت تعریف کند که با رشد جسمی، عقلی، روحی و عملی و پرورش شخصیت او تحقق می پذیرد (همان، ۷/۲۱) و دست اندرکاران خدمت به اسلام در عرصه پرورش باید به تربیت روحی تقوامحور همت گمارند که به تقوای عملی منجر می شود (همان، ۲۲/۱۰۹). قرآن چنین رویکردی را عامل رفاه اجتماعی و آرمانی و قرار گرفتن برکات آسمانی و زمین در خدمت انسان می شناسد (اعراف/۹۶)، زیرا با چنین تحولی، بیهودگی، فساد و منفعت پرستی، جای خود را به تعهد، مسئولیت شناسی، شکوفایی توانایی ها، اصلاح و خیررسانی واگذار می کند تا انکشاف و استثمار برکات آسمان و زمین جامه عمل پوشیده و تمام عوامل اصلاح زندگی و انسان را به ارمغان آورد. (همان، ۱۰/۱۹۳)

ج) ریسک پذیری

عواطف و احساسات برخاسته از مطالعه هستی و آیات الهی با معنایی که توضیح داده شده، از نظر فضل الله، جزء مؤلفه های ایمان است (همان، ۱/۱۶۶) و بستر هیجان آفرین برای حرکت در مسیر دستیابی به آرمان های بلند! مؤمنی که خداجویی را از طریق مطالعه هستی پی می گیرد و به معاد و حیات اخروی باور دارد، آماده جهاد است، زیرا تصور روشن از مرگ، فرار از مرگ را تبدیل می کند به عشق به آن، بدین دلیل که آن را حامل پیام دستیابی به زندگی برتر می شناسد. (همان، ۳/۱۲۴)
فضل الله این راه را که راه به سوی خداست، راه پررنجی می داند و مسافر آن باید از بین خارها، از عمق دره ها، بالای گردنه و کوه ها، در شب تاریک یا روز سیاه ابری، با تحمل رنج ها و محرومیت ها، حرکتش را به سوی هدف ادامه دهد. ممکن است وی در مسیر حرکت به سوی خداوند با قدرت طاغوتی روبه رو شود که بر اوضاع فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تسلط کامل دارد و می خواهد تمام مسلمانان را به تبعیت از مفاهیم و اراده خود وادارد. (همان، ۱۸/۱۰-۸)
به اعتقاد ایشان. مؤمن با فتح قله های مشکلات، استقبال از خطرها و درگیری سنگین با سیاهی ها به بهشت می رسد که بهای مجاهدت ها، تحمل رنج ها، فشارها و آزارها از سوی او می باشد؛ و نه وعده گاه کسانی که در پی عافیت طلبی هستند و از صحنه رویارویی با کفار و خطرات آن دوری گزیده و در یک زندگی آرام به عبادت می پردازند تا بدین وسیله استحقاق زندگی در بهشت را به دست آورند! این گروه باید آیات زیر را مطالعه کنند تا بدانند که اجابت کنندگان دعوت ایمان چگونه در سایه ایمان، به استقبال رنج ها می شتافتند (همان، ۶/۴۵۹):
(رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَار*رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ*فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لأکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَاب)(آل عمران /۱۹۵-۱۹۳)
«پروردگارا! ما صدای منادی را شنیدیم که به ایمان فرامی خواند: به پروردگار خود ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم، پروردگارا! گناهان ما را ببخش! بدی های ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران. پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو هیچ گاه از وعده خود تخلف نمی کنی. خداوند درخواست آنها را پذیرفت (و فرمود:) من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد. شما با هم هستید و از یکدیگر. آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه های خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را می بخشم و آنها را در باغ های بهشت که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد می کنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداش ها نزد پروردگار است.»

۲. سازوکار رشد عقلی

متن آموزشی دین در حوزه تربیت، قرآن است که در سیره نبوی ـ بر اساس روایت خود قرآن ـ در دو سطح تلاوت و تعلیم، آموزش آن انجام می گرفت. به نظر فضل الله، جمله «یتلوا علیهم آیاته» اشاره به آموزش حقایقی دارد که اطلاعات دینی را بالا می برد، زمینه دستیابی به زندگی استوار را فراهم می کند، مؤمن را با اسباب اصلاح و فساد امورشان آشنا می سازد و شانس تقرب به سوی خداوند و راه مستقیم سعادت در دنیا و آخرت را هدیه می دهد. و جمله «یعلّمکم الکتاب» (بقره/۱۵۱) بازگوکننده آموزش نظریه های کلی دین در زمینه های مختلف می باشد. (من وحی القرآن، ۳/۹۶ و ۳۴ و ۲۲/۳۰۶)
با این دو نوع آموزش که کار معلم و مربی است، معلوماتی در اختیار متربی قرار می گیرد و زمینه کار مستقل او برای رشد عقلی فراهم می شود.
در قرآن جمله های «انّ فی ذلک لآیات لقوم یعقلون»، «بیّنا لکم الآیات لعلکم تعقلون» و «نفصل الآیات لقوم یعقلون» ذیل آیات مربوط به هستی شناسی، شریعت شناسی و حقیقت شناسی تکرار شده است تا مؤمن را به آشنایی با واقعیت های فراتر از مطالب آشکار در آیات فرا بخواند؛ البته کلید ورود به عرصه پشت صحنه ظاهر متن، به کارگیری خرد و عقل او می باشد.
فضل الله به این روش قرآنی توجه خاص دارد و در جای جای تفسیر «من وحی القرآن» به توضیح آن پرداخته است. به عنوان نمونه در تفسیر آیه(کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون)(بقره/۲۴۲) که پایان بخش آیات مربوط به زندگی خانوادگی و زناشویی می باشد، می گوید:
«بیان آیات مربوط به قوانین الهی می خواهد زندگی را به طرحی پیوند دهد که بر پایه تأمل و عقل استوار است. بسنده کردن به تعبّد خشک مطلوبیت ندارد، باید در کنار آن با کنجکاوی و فعالیت عقلانی، حدود قوانین، آثار و دستاورد عمل بدان ها را کشف نمود تا تکالیف براساس درک و شناخت مصالح و مفاسد نوعی مترتب بر آنها، جامه عمل بپوشد.» (همان، ۴/۳۷۲)
دعوت به تعقل به عنوان پایان بخش آیاتی که نشانه های خداوند را در بخش های مختلف هستی و طبیعت ارائه می کند، در قرآن چشم گیرتر می نماید و فضل الله این نوع دعوت را در راستای تبیین روش تفکر در اسلام با ویژگی ضرورت تأمین تدام حرکت تکاملی فکر، قابل مطالعه می شناسد و در ذیل آیه ۱۶۴ بقره ـ که بهره گیری از نشانه ها و آیات الهی را ویژه گروه خردورز معرفی می کند ـ می گوید:
«در این آیه روش تفکر از نگاه اسلام به نمایش گذاشته شده که غرض از آن، تأمین تداوم تلاش های حقیقت جویانه انسان می باشد. در قرآن چندان به چشم نمی آید که راز و رمز هستی و قوانین آفرینش با تفصیل ـ به قصد زندانی کردن فکر انسان در قالب علمی آماده و متکی بر تلقین خشک ـ بیان شده باشد، بلکه آیات آن غالباً به تفکر، تدبر، تأمل و تحریک نیروهای حسی و عقلی در مسیر درست فرا می خواند؛ با این چشمداشت که شرایط و وسایل شناخت فراهم آید و چشم اندازهای گسترده آن آشکار گردد تا انسان به کسب حقایق سودمند برای زندگی، به صورت تفصیلی نایل آید. با این روش دین توانسته است فکر انسان را برپایه استقلال، آزادی، باور به توانایی خود بر خلاقیت و کشفیات جدید و توسعه استوار بسازد و به او بفهماند که عرصه های تحرک او، مرز و محدودیت ندارد، بلکه تمام جلوه های زندگی در پدیده های کیهانی، انسانی و حیاتی آن، در قلمرو تفکر او می گنجد و او وظیفه ای ندارد، جز اینکه بداند چگونه در چارچوب روش اسلامی ـ که کمال آفرین است و شعار فکر کردن را فراروی انسان قرار می دهد تا با تعهد و ایمان، پیگیر مسئولیت شناخت باشد ـ حرکت نماید.» (همان، ۳/۱۴۸)
در روش تفکر پیشنهادی قرآن، به جای کتب فلسفی، پدیده های طبیعی و خلقت آسمان ها و زمین، به تأمل، تدبر و تفکر گرفته می شود و با کشف قوانین طبیعی (و علمی)، حکیمانه بودن تمام حرکت ها و آرام گرفتن ها در آسمان ها و زمین و شناخت طرّاح و حاکم بر هستی، علم و دین در مورد وجود خداوند و تکامل انسان هم داستان می شود. (همان، ۶/۴۵۵ ـ ۴۵۶)

۳. تقویت واقع نگری

انسان در عرصه زندگی تحت محاصره انگیزه بخش های مختلف و متعدد درونی و بیرونی قرار دارد و هر کدام، وی را به انجام کار یا گرفتن تصمیمی فرا می خواند که ممکن است به زیان و ضرر او باشد. راه حل پیشنهادی قرآن از منظر فضل الله، تکیه بر ایمان و واقع نگری است که پایبندی بدان، استحکام شخصیت و درک مصلحت یا رهایی از مفسده را همراه خود دارد. قرآن می گوید:(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)(بقره/۲۱۶)
«جنگ بر شما واجب شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش ندارید، در صورتی که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست دارید، حال آنکه به ضرر شماست. خدا می داند و شما نمی دانید.»
ناهماهنگی تمایل غریزی و طبیعی با سود و زیان واقعی، اختصاص به جهاد ندارد. هدایت آیه فراگیر می نماید و شامل قوانین و کار خارج از حوزه جهاد و درگیری مسلحانه نیز می شود. مسئولان تربیت دینی باید بکوشند که حرکت براساس واقع و ایمان در متربی نهادینه شود تا وی تمام اقدامات عملی خود را براساس این دو پایه انجام دهد. چنین سنجشی منجر به استحکام شخصیت و ثبات قدم می شود، خطر عکس العملی زیستن و راه افتادن در مسیری که پایانش قابل درک نیست، از بین می رود، گمراه گری دشمن و تشویق غیرواقع بینانه دوست اثرش را از دست می دهد و انسان با تکیه به ایمان و بررسی های واقع بینانه اش و اینکه هر تشریعی حتماً حکمتی دارد که خدا بدان آگاه است، به حکم شرع تن خواهد داد (همان،۴/۱۸۴-۱۸۳) و در عین حال، برای کشف حکمت ها به تأمل خواهد نشست.
قرآن واقعیت را تنها با یکی از دو رنگ به ارزیابی نمی گیرد. مؤمن نیز باید این گونه تربیت شود و نپندارد که زندگی تنها با یکی از دو رنگ سیاه و سفید خود را نشان می دهد، زیرا واقعیت هایی هستند که دو رنگ را با هم در خود نهفته دارند؛ البته به صورت مساوی یا متفاوت. باید بعد از مقایسه دو رنگ، انتخاب صورت بگیرد. گزینش براساس مقایسه، ژرف اندیشی به بار می آورد و سبب تسلیم نشدن انسان در برابر عکس العمل و تصمیم آنی می شود (همان، ۴/۲۲۸). قرآن می گوید: (یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ)(بقره/۲۱۹)
«درباره شراب و قمار از تو سؤال می کنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است و آنها منافعی برای مردم نیز دارد و گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو می پرسند: چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خودتان. این گونه خداوند آیات را برای شما بیان می کند، شاید بیندیشید و فکر کنید.»
آیه فوق این اندیشه کلی را مطرح می کند که مثبت و منفی مطلق وجود ندارد، تمام موجودات و کارها محدودیت ذاتی، زمانی و مکانی خود را دارد. تنها خداوند مطلق و نامتناهی می باشد. به همین دلیل در هستی خیری بدون شرّ و شرّی بدون خیر وجود ندارد و این ناخالصی، از طبیعت محدودیت اشیاء برمی خیزد. بنابراین خیر بودن چیزی به معنای سنگینی خیر در آن است، همان گونه که شرّ بودن چیزی به دلیل غلبه شرّ در آن می باشد. در باب تشریع، بُعد و عنصر مغلوب نقشی ندارد و هیچ شمرده می شود. (همان)
به هم آمیختگی شرّ و خیر و مثبت و منفی در مورد مفاهیم و احکام دینی نیز جاری است. بنابراین انتقاد کافران در مورد برخی از مفاهیم و قوانین بی پایه نمی باشد و صحت آن قابل تأیید است. ولی قبول بُعد و جنبه منفی در قانون یا در مفهومی از مفاهیم اسلامی، به معنای سقوط و نادرستی آن نمی باشد، زیرا بعد مثبت و خیر در آن بر بعد منفی غلبه دارد و این مبنای تشریع می باشد، و ما باید در مقام جواب بر غلبه بُعد مثبت در حقایق دینی بر بعد منفی آنها پافشاری کنیم تا رقیب در تنگنا قرار بگیرد. (همان)
تأکید بر این مطلب و سرمشق گیری از روش قرآن در بیان دو بعد مثبت و منفی مسائل مطرح شده در حوزه مفاهیم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دین و یا بررسی دیدگاه دیگران در عرصه دعوت (که گامی در مسیر تربیت نیز هست)، از آیه مورد نظر قابل استفاده است. بدین وسیله دعوتگر می تواند به دلیل رعایت عدالت و احترام به عقل دیگران، توجه مثبت آنان را جلب کند و زمینه دلبستگی به حق را در آنها فراهم سازد. (همان، ۴/۲۲۷)

۴. کیفیت گرایی در رفتار

قرآن از «اسم تفضیل» و واژه های «احسن»، «اکرم» و «اتقی» با کاربردهای گوناگون در رابطه با انسان استفاده می کند. او نیکوترین اخلاق (صافات/۱۲۷ و مؤمنون/۱۴) و زیباترین ساختار (جسمی و روحی) را دارد (تین/۴). نیکوترین کتاب آسمانی در اختیار او قرار گرفته است (زمر/۲۳و۵۵). انتظار می رود که زیباترین رفتار را داشته باشد تا در برابر آن بهترین پاداش را دریافت کند! به تعبیری، خدا با عظمت و قدرتی که دارد، کلی هزینه کرده است تا انسان را به رفتار نیکوتر و زیباتر وادار کند.
وعده پاداش در برابر رفتار نیکوتر، دقت برانگیز و بیدارباش دهنده است. قرآن می گوید:
(لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُون)(توبه/۱۲۱)
«تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، پاداش دهد.»
(وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُون)(عنکبوت/۷)
«و ایشان را بر پایه نیکوترین آنچه انجام می دادند، پاداش دهیم.»
(أُولَئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا)(احقاف/۱۶)
«آنها کسانی هستند که ما از آنان عمل های نیکوترشان را قبول می کنیم.»
(وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ)(زمر/۳۵)
«و آنها را بر پایه بهترین اعمالی که انجام می دادند، خداوند پاداش می دهد.»
(لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا)(نور/۳۸)
«تا خداوند آنها را بر پایه بهترین اعمالی که انجام داده اند، پاداش دهد.»
وعده پاداش بر پایه نیکوترین عمل در زندگی روی زمین برای اهل ایمان الهام بخش است و او را وادار می کند تا کیفیت عملش را بالا ببرد و هیچ گاه انتظار رسیدن به مرز توقف را نداشته باشد.
فضل الله بر این باور است که دین بهترین راه را فراروی انسان قرار داده است (همان، ۱۹/۳۵۴ و ۱۰/۲۴۱) تا با استفاده از ساختار جسمی و روحی برترش برای رسیدن به تعالی روحی بالاتر، ارزش عملش را افزایش دهد (همان، ۲۴/۳۲۳). بالا رفتن سطح ارزش عمل، سطح و درجه پاداش را بالا می برد. (همان، ۱۹/۳۳۴)
قرآن به قصد طرح تلاش در جهت نیکوتر شدن نوعیت عمل به عنوان هدف خلقت و زندگی انسان (همان، ۱۲/۱۹) می گوید: (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)(ملک/۲)
«کسی [خدایی] که مرگ و زندگی را به وجود آورد تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید.»
دعوت به مسابقه همگانی است. برای مشخص شدن انسان برتر به عنوان نتیجه این مسابقه، همه باید در جهت ساماندهی زندگی با تمام ابعادش بر مبنای هدایت و اوامر و نواهی الهی تلاش نمایند (همان، ۲۳/۱۳ و ۱۳/۳۳۰). دعوت به این مسابقه در خصوص حیات اجتماعی نمود برجسته تری دارد. قرآن موقع جدال (نحل/۱۲۵ و عنکبوت/۲۶)، مشاهد بدی (مؤمنون/۹۶ و فصلت/۳۴)، دادن جواب سلام (نساء/۸۶)، مدیریت مال ایتام (انعام/۱۵۲) و در مطلق گفت وگو (اسراء/۵۶)، به انسان وظیفه می دهد که بهترین کنش و واکنش را داشته باشد تا پدیدآورنده انگیزه خیر باشد در انسان ها، به جای برانگیختن روحیه شرارت. (همان، ۱۳/۳۳۰)
فضل الله در تحلیل محتوایی «رفتار نیکوتر»، دو نکته صبر و تقوا را به دقت می نگرد و می گوید:
«انسان موقعی که سر دوراهی جاذبه های دنیوی و حقایق اخروی و مسئولیت های آن قرار می گیرد، ناگزیر است صبر پیشه کند تا به کمک آن، به تمایلات و کشش های غریزی و مادی پیروز درآید. بدین وسیله کار، ثبات، عمق و استمرار پیدا می کند و با اراده شکست ناپذیر، ویژگی های اخلاقی و روحی شخصیت شکل می گیرد. صبر با چنین نقشی ارزش عمل را بالا می برد.» (همان، /۲۹۰)
قرآن می گوید:(وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُون)(نحل/۹۶)
«و حتماً به کسانی که صبر و پایداری پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند، پاداش خواهیم داد.»
حسن فزون تر رفتار، از تقواپیشگی بیشتر ریشه می گیرد و سبب دستیابی به قرب الهی می شود، زیرا گرامی ترین انسان ها نزد خداوند باتقواترین آنهاست: (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُم)(حجرات/۱۳) و تقوا راهی است برای تأمین احساس وابستگی و حضور دائمی انسان موقع هر عمل و گفتارش در محضر خداوند. او با چنین احساس تقربی، چشم امید به غفران، رحمت و رضا، یعنی کرامت الهی می دوزد. (همان، ۲۱/۱۶۱ و ۲۳/۱۳)
فزونی بخشیدن به زیبایی رفتار، احساس حضور در محضر خداوند و چشمداشت به قرب و کرامت نزد خداوند که با تأثیر و تأثر متقابل تعامل دارند، می تواند دوام حرکت انسان را در مسیر فضیلت و توانمندی بیشتر و بی نهایت تضمین می کند.

۵. اهمیت و جایگاه مربّی

فضل الله تربیت دینی را با نفوذ در جان متربی و پاکسازی آن از آلودگی های مختلف، به قصد زمینه سازی رشد فکری، عاطفی و اخلاقی، عملی می داند (همان، ۳۲/۲۰۶) و راه یافتن به خانه دل را مشروط به بایدها و نبایدهایی می داند که مهم ترین آنها عبارت اند از:

الف) وحدت روحی

وحدت روحی یکی از شرایط موفقیت معلمان دینی می باشد که فضل الله نمود عینی آن را در همدلی و تواضع مربی و یا رهبر جستجو می کند و بدین باور است که بدون این دو حالت روحی، باز نمودن دریچه جان متربی و ورود در آن برای ایفای نقش تربیتی، ناممکن می نماید؛
«لن یستطیع ای داعیه أن یقتحم عفول النّاس و قلوبهم و أن یقتحم مشاعرهم فإذا لَم تحبّ من تعمل معه بأن یکون همّه همّک و ألمه ألمک ... إذا لَم تَکن کَذلک کانَتْ کلماتک مجرد کلمات جامده تخرج دون نبض و دون احساس و دون روحیه و دون معنی.» (الندوه، ۲/۲۳۱)
«هر دعوتگری نمی تواند عقل، دل و عواطف انسان ها را تسخیر کند، زیرا وقتی که فرد تحت تربیتت را دوست نداری. به این معنای که اندوه او اندوه تو، و درد او درد تو باشد، سخنانت به صورت خشک، بی حرکت، بی روح، بی معنای و خالی از عواطف، بر زبانت جاری می شود.»
رابطه پیامبر با اصحاب این گونه بود که با درد آنها دردمند و با شادی شان شاد می شد. واژه «من انفسکم» در آیه (لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیم)(توبه/۱۲۸) از چنین به هم آمیختگی و وحدت روحی پرده برمی دارد. به هم پیوستگی از این نوع سبب می شود که (طبق روایت قرآن) رنج و دشواری اصحاب، برای پیامبر سخت و ناراحت کننده باشد. (همان،/۲۳۰)
تواضع و همرنگی در حقیقت بازتاب همدلی است که در زندگی پیامبر و برخورد آن حضرت با اصحاب قابل مطالعه می باشد. براساس چنین برابری، قرآن عبارت «و الذین معه» (فتح/۲۷) را در مقام توضیح روابط اصحاب با پیامبر مورد استفاده قرار می دهد؛ یعنی آنها با پیامبر بودند و نه پشت سر آن حضرت. در تمام شرایط پیامبر و اصحاب با هم بودند. (همان)
تعامل یادشده از سوی پیامبر، بازتاب وظایف الهی آن حضرت به عنوان مربی و رهبر بود که قرآن درباره آن می گوید:
(وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِین)(حجر/۸۸)
«بال مهر و عطوفتت را بر مؤمنین بگستران.»
(وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین)(شعراء/۲۱۵)
«بال و پر خود را بر مؤمنانی که از تو پیروی دارند بگستران.»
چنین برخوردی مؤمنان را متوجه ارزش ایمان می کرد و ثبات قدم و استواری در موضع گیری و تقویت روحی را در آنها به وجود می آورد.
ضرورت تواضع نسبت به افراد تحت تربیت، اختصاص به پیامبر ندارد. تمام کسانی که در حوزه تبلیغ، حکومت، سیاست و جامعه نقش رهبری داشته، و در معرض وسوسه خود برتربینی می باشند، ناگزیرند با اهل ایمان چنین تعاملی داشته باشند؛ ایمان را عامل قرار گرفتن آنها در بالاترین پله نردبان ترقی و پیشرفت شناسند و با تواضع خود، زمینه رشد و عمق بیشتر ایمان را در وجود آنان فراهم آورند. (همان، ۱۳/۱۷۷ و ۱۷/۱۷۱)
فضل الله تأکید می کند که کوتاهی رهبر در تواضع و احساس همسانی با دیگران، سبب ناکامی او می شود. وی با یادآوری سیره پیامبر در این رابطه می گوید:
«و لعلّ هذه من الخصائص الّتی لابدّ للعالمین فی سبیل الله أن ینتبهوا الیها فانّک لن تستطیع مهما اوتیت من علم أن تفتح قلوب الناس علی ما تعظهم به و تدعوهم الیه اذا لم تعش معهم حیاه تشعرهم فیها أنّک کأحدهم. ذلک ان الموعظه الفوقیه هی ممّا یثقل علی الانسان فیشعر بالاضطهاد حتی امام من یرشده اذا کان یعیش العقلیه المستعلیه الّتی ینظر فیها الی الناس من فوق تماما کما لو کان العالم و کانوا الجاهلین و کان المهتدی و کانوا الضالّین ... ان الکثیرین من النّاس ممن یعتبرون انفسهم فی موقف الدعوه الی الله و فی موقف التبلیغ لاینجحون لماذا؟ لأنّهم یعتبرون الناس بقرهً حلوباً یشربون من البانها ... و یعتبرون الناس مجرد اشیاء ... یتعاملون معهم کما یتعامل مع الشیء الخالی من الروح و من القلب ... و لانّک عند ما تتکبّر علیهم فمعنی ذلک انّک تعیش فی اللاشعور روح العدوانیه علیهم. کانّک تقول: أنا الّذی یجب ان أُطاع و أن اُسمع و أن اتبع و ان یصفّق لی الناس و عند ذلک سیکون کل تفکیرک و انت تعظ کیف یهتز لمواعظک لا کیف تصل مواعظک الی نفوسهم.» (الندوه، ۲/۲۳۰)
«احساس با هم برابر بودن و تواضع از ویژگی هایی است که باید دست اندرکاران حرکت در راه خدا بدان توجه داشته باشند. تا زمانی که رفتارت احساس برابری را در دل آنها زنده نکند ـ هر چه دانشمند هم باشی ـ نمی توانی دریچه قلب مردم را بر روی موعظه ها و مطالب مورد دعوتت بگشایی! زیرا موعظه همراه با احساس برتری، بر مخاطب سنگین است و او خود را در معرض ستم می بیند ـ حتی در مقابل کسی که او را راهنمایی می کند ـ. وقتی که واعظ با خرد برتری جویانه زندگی می کند و از موقعیت بالا به مردم نگاه می افکند، به این معناست که او عالم و آنها جاهل و او هدایت یافته و آنها در گمراهی به سر می برند.
چرا بسیاری از کسانی که خود را مبلغان دین و دعوتگران به سوی خدا می شناسند، کامیابی ندارند؟ دلیلش این است که آنها مردم را گاو شیردهی می دانند که باید شیر آنها را نوشید و آنها را شیء مادی می پندارند و با آنها چون چیزی تهی از قلب و روح برخورد دارند. وقتی که خود را از آنها برتر می دانی، معنایش این است که در روان ناخودآگاهت نسبت به آنها روحیه دشمنی داری و گویا اظهار می داری: «اطاعت، حرف شنوی و پیروی از من واجب است، باید مردم برایم کف بزنند.» با داشتن چنین وضعیت روحی، هنگام موعظه، تمام توجهت به این است که مردم در برابر سخنانت چگونه واکنش مثبت نشان می دهند، نه اینکه نصایحت چگونه وارد جان آنها می شود.»

ب) ارائه سرمشق عینی

فضل الله تعلیم حکمت را که در قرآن ذیل تعلیم کتاب تکرار شده است، عبارت می داند از شکل تطبیقی خطوط کلی و نظریات اساسی قرآن در زندگی سرمشق و مقتدا، که پیامبر است (همان، ۲/۲۳۳؛ الاجتهاد، /۲۳۹). به نظر ایشان، اگر قرآن تنها عرضه می شد ـ هرچند با جلد طلایی و پرنقش و نگار ـ، کسی جذب اسلام نمی گردید. ولی خداوند قرآن را نازل کرد و پیامبر را قرآن ناطق قرار داد تا مردم قرآن را از زبان پیامبر بشنوند و در رفتار و حرکتش مشاهده کنند. بر این پایه، از نظر مسلمانان، سنت عبارت است از سخن و رفتار پیامبر و عدم مخالفت ایشان با کاری که انسان ها در معرض دیدشان انجام می دادند.
پیامبر قرآن مجسم و در حال حرکت بود. این، مبنای سیره شناسی نزد مسلمانان و مأموریت ما به مطالعه کل زندگی، تمام سخنان و رفتار آن حضرت ـ طبق سفارش قرآن ـ می باشد. (همان)
جاذبه تجلی عینی قرآن در زندگی مربیان همه زمانی است و سبب گسترش هدایت دینی می شود. سرمشق گیری مربیان از پیامبر در عصر حاضر به این است که زمینه مشاهده قرآن را در متن زندگی خود برای متربی فراهم آورند تا موفقیت شان در امر تبلیغ و تربیت دو چندان گردد.

ج) حرکت اکتشافی در آفاق آیات الهی

فضل الله پیروزی رسالت آسمانی بر مخالفان و مانع تراشی های آنها را در گرو قدرت علمی و ارائه معجزه می داند که دومی ویژه نبوت است و اولی از ویژگی ها و پیش نیاز تبلیغ رسالت و هدایت مردم. به همین دلیل کسی که دنبال ایجاد تحول در فکر و زندگی است، باید تقویت علمی را نیز پیگیر باشد.
ایشان در راستای تحکیم پایه های این ادعا، به مطالعه نخستین آیه سوره اسراء می پردازد که اشاره به داستان معراج پیامبر اسلام دارد و ارائه آیات الهی را به آن حضرت در این مسافرت کیهانی، فلسفه آن می شناسد:(سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا)(اسراء/۱)
«پاکیزه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی ـ که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم ـ برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم.»
فضل الله براساس این باور که ضرورت دسترسی به شناخت از طریق مطالعه آیات الهی در هستی، ارتباط به رسالت و هدایت دارد، با دو نوع الغای خصوصیت، دو مطلب زیر را از آیه قابل استفاده می داند:
اول: تکامل معرفتی پیامبران الهی با مطالعه کرانه های آیات الهی در هستی به صورت مستقیم یا با کمک غیب، خواسته خداوند است تا بدین وسیله شخصیت آنها که در پی ایجاد تحول در جهان هستند، به کمال برسد تا با افزایش قدرت معرفتی آنها، زمینه قناعت مردم و زوال جهل و نادانی فراهم آید.
دوم: نیازمندی به معرفتِ حاصل از مطالعه آیات الهی در هستی اختصاص به شخص پیامبر به عنوان دریافت کننده وحی ندارد، بلکه ویژگی رسالت است که ارتباط به هدایت مردم دارد. پس کسی که دعوت به توحید می کند، باید متناسب با نیازش در رابطه با تبلیغ و ایجاد دیگرگونی، به میزان معرفت و شناخت خود بیفزاید تا در جایگاه رهبری فکری و انقلابی قرار گیرد و توان تأثیرگذاری در جامعه اش را به دست آورد. بر این اساس باید تمام کسانی که خواستار تحول فکری و انقلابی می باشند، افزایش شناخت براساس مطالعه آیات الهی در کل هستی را از وظایف اجتناب ناپذیر خود بدانند. (من وحی القرآن، ۱۴/۲۴)

۶. جامعه سالم، بسترساز تربیت

فضل الله جامعه سالم را از عوامل رشد انسانیت می داند و آن را در متن مجموعه خواسته های حضرت سلیمان که در قرآن آمده، قابل مشاهده دانسته است: (رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِین)(نمل/۱۹)
«پروردگارا! شکر نعمت هایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای، به من الهام کن و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست، انجام دهم و مرا با رحمت خود در جمع بندگان صالحت قرار بده.»
عضویت در جمع صالحان در دنیا و آخرت از آرزوهای سلیمان بود. براساس طرح چنین خواسته ای، هر انسانی باید صالح زیستن و عضویت در جامعه صالح را از خدا بخواهد. تنها زندگی کردن با روحیه حرکت در مسیر صلاح و شایستگی، براساس این تلقی ناروا می نماید.
فضل الله در توضیح جنبه آرمانی و سازندگی زندگی در قالب جمع شایسته می گوید:
«نستوحی من ذلک أنّ الانسان المسلم یظل مشدود الی المجتمع الصالح لیعمل من اجل تکوینه و یقوی به و یقویه.» (همان، ۱۷/۱۹۶)
«آیه این پیام را می نماید که انسان مسلمان دلداده جامعه صالح است تا در جهت ایجاد آن تلاش نماید، به وسیله آن تقویت و تربیت شود و تقویت آن را وظیفه خود بداند.»
چنین جامعه ای در عصر پیامبر۶شکل گرفت. عبارت های(أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ)(فتح/۲۹) و(کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ)(صف/۴) اشاره به چنین واقعیت تاریخی دارد و سرمشق گیری از آن را توصیه می کند. در جامعه صالح و دینی در پرتو تقویت همبستگی و کاهش حس تفرّد، افراد اعضای یک پیکری می نمایند که قدرت و زندگی را بازتاب می دهد (الاسلام و منطق القوه، /۹۸ و ۱۰۱) و در آن فرد به جای تفرّد و خودبرتربینی، به حاکمیت اصول و ارزش ها می اندیشد و زندگی را عرصه فعالیت مشترک و مسئولانه همگان در محضر خدا می داند.

۷. نقش تربیتی گرفتاری ها

قرآن رخدادهای تلخ زندگی را بازتاب رفتار منفی انسان شناخته می گوید:(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) (روم/۴۱)
«فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنان بچشاند تا به سوی حق بازگردند.»
رخدادهای ناگوار و پیش آمدهای تلخی که دامنگیر انسان می شود، بازتاب رفتار و روابط اجتماعی منفی انسان است که حکم کیفر الهی را دارد تا وی در اثر چشیدن تلخی آن، از کنش ها و موضع گیری های منفی دست بکشد.
بنابراین بحران های پیچیده، بیماری ها، جنگ ها و ناامنی که کره زمین را به عرصه فساد امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و فکری تبدیل می کند، ارتباط طبیعی با فعالیت انسان دارد. خداوند همان گونه که با وحی و قرآن بندگانش را تربیت می کند، با سنت و قانون «ابتلا» نیز پرورش می دهد.
پیام آیه این است که اسلامگرایان در میدان دعوت و سیاست، مردم را در جریان این سنت الهی قرار دهند و تمام مشکلات را در عرصه های مختلف، پی آمد دوری از خدا و انحراف از راه اسلام معرفی کنند تا آنها درباره بازگشت به اسلام بیندیشند. (همان، ۱۸/۱۴۵ و ۱۴۷)

آخرین سخن

کسانی که در دنیا مشکلات و رنج های مسیر دستیابی به قدرت خداپسندانه را با موفقیت و صبر و بردباری پشت سر می گذارند، استحقاق رفتن به بهشت را که بهای مجاهدت ها (همان، ۶/۴۵۹) و صبر و تقواورزی در دنیاست (همان، ۱۳/۲۹۰ و ۲۱/۱۶۱ و ۲۳/۱۳)، به دست می آورند. تعهدی با چنین ژرفایی و استواری، استقبال باشکوه فرشتگان را موقع ورود به قیامت درپی دارد (همان، ۲۰/۱۱۶)؛(إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ .... )(فصلت/۳۲-۳۰).
«به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است! سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است! ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى‏شود! اینها وسیله پذیرایى از سوى خداوند غفور و رحیم است!»

منابع و مآخذ

۱. فضل الله، سیدمحمدحسین؛ الندوه، چاپ دوم، بیروت، عادل القاضی، ۱۴۱۸ق.
۲. ....................؛ من وحی القرآن، چاپ دوم، بیروت، دار الملاک للطباعه و النشر، ۱۴۱۹ق.
۳. ....................؛ الاسلام و منطق القوه، چاپ چهارم، بیروت، مؤسسه بهمن الخبریه، ۱۴۱۸ق.
۴. ....................؛ الاجتهاد بین اسر الماضی و آفاق المستقبل، بیروت، المرکز الثقافی العربی، ۲۰۰۹م.
۵. ....................؛ گام هایی در راه تبلیغ، ترجمه: احمد بهشتی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴ش.

مقالات مشابه

استناد به رفتار نبوی در تفاسیر اجتهادی معاصر امامیه

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهمهدی مردانی, کاظم قاضی زاد

تحلیل انتقادی استناد به ظواهر قرآنی در تفسیر «من وحی القرآن»

نام نشریهتحقيقات علوم قرآن و حديث

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, کاووس روحی برندق, علی صفری

روش شناسی «تفسیر من وحی القرآن»

نام نشریهحدیث اندیشه

نام نویسندهفاطمه رجب محمد

ساختار شناسی تفسیر «من وحی القرآن»

نام نشریهفصلنامه بینات

نام نویسندهشمس‌الله معلم کلائی